Whale Chanel
Whale Chanel
Proxy MTProto
Proxy MTProto
Proxy MTProto | پروکسی
Proxy MTProto | پروکسی
Whale Chanel
Whale Chanel
Proxy MTProto
Proxy MTProto
Proxy MTProto | پروکسی
Proxy MTProto | پروکسی
داستان‌ و داستان‌نویسی avatar

داستان‌ و داستان‌نویسی

TGlist 评分
0
0
类型公开
验证
未验证
可信度
不可靠
位置
语言其他
频道创建日期Jul 25, 2022
添加到 TGlist 的日期
Apr 14, 2025

"داستان‌ و داستان‌نویسی" 群组最新帖子

🍃

توصیه‌ای از #ماریو_بارگاس_یوسا برای نویسندگان جوان.

سخت کار کنید، از کاری که می‌کنید لذت ببرید.

@ba_dasran_nevisan
🍃

#ماریو_بارگاس_یوسا، نویسنده نامدار پرویی و یکی از چهره‌های برجسته #ادبیات_آمریکای_لاتین در حالی درگذشت که در بیش از نیم قرن فعالیت ادبی، آثاری مهم درباره قدرت، فساد و سیاست خلق کرد و در سال ۲۰۱۰ به جایزه نوبل ادبیات رسید.
ماریو بارگاس یوسا، رمان‌نویس پرویی یکی از چهره‌های محوری بود که انفجار جهانی در ادبیات آمریکای لاتین را شعله‌ور ساخت.
مرگ او در بیانیه‌ای که به امضای فرزندانش، آلوارو، گونزالو و مورگانا بارگاس یوسا رسیده است، به صورت رسمی اعلام شد. آن‌ها نوشته‌اند: « بارگاس یوسا در آرامش در لیما، در میان اعضای خانواده‌اش، درگذشت. رفتن او بستگان، دوستان و خوانندگانش را در سراسر جهان اندوهگین خواهد کرد، اما امیدواریم همان‌طور که ما احساس می‌کنیم، آن‌ها نیز با این واقعیت تسلی یابند که او زندگی‌ای طولانی، پرماجرا و پربار داشت، و بدنه‌ای از آثار را از خود بر جای گذاشت که فراتر از دوران زندگی او خواهد رفت.»
در طول دوران حرفه‌ای که بیش از ۵۰ سال به طول انجامید، بارگاس یوسا قدرت و فساد را در مجموعه‌ای از رمان‌ها مانند «قهرمان عصر ما»، «گفت‌وگو در کاتدرال» و «سور بُز» بررسی کرد.
ماریو بارگاس یوسا که زندگی‌ای پرفراز و نشیب و به رنگارنگی داستان‌هایش داشت، همچنین تلاش نافرجامی برای ریاست‌جمهوری پرو داشت، با گابریل گارسیا مارکز دشمنی طولانی‌مدتی داشت، و در سال ۲۰۱۰ برنده جایزه نوبل شد.
یوسا که در سال ۱۹۳۶ در آریکوئیپا به دنیا آمد، از سن ۱۵ سالگی به عنوان خبرنگار جنایی شروع به کار کرد. چهار سال بعد، او با خولیا اورکیدی، فرار و ازدواج کرد؛ حرکتی که پدرش آن را «یک اقدام مردانه» خواند.
سفر او به پاریس در سال ۱۹۵۸ آغاز ۱۶ سال زندگی در خارج از کشور بود؛ اقامت در مادرید، بارسلونا، لندن و پایتخت فرانسه. اما در حالی که به‌عنوان روزنامه‌نگار، مجری رادیو و معلم کار می‌کرد، در آثار داستانی‌اش به سرزمین مادری‌اش بازگشت.
در سال ۱۹۶۳، نخستین رمانش را با عنوان «زمان قهرمان» در اسپانیا منتشر شد. اما این داستان درباره یک قتل در آکادمی نظامی لئونسیو پرادو (جایی که بارگاس یوسا به عنوان نوجوان دو سال را گذرانده بود) در پرو آن‌چنان شوک‌آور تلقی شد که گفته می‌شود ۱۰۰۰ نسخه از آن در میدان رژه این اکادمی سوزانده شد.
بارگاس یوسا در کنار نویسندگانی چون خولیو کورتاسار، کارلوس فوئنتس و گابریل گارسیا مارکز در مرکز جنبش شکوفایی ادبیات آمریکای لاتین قرار گرفت. کتاب او در سال ۱۹۷۱ با عنوان «گارسیا مارکز: داستان خدای‌کشی»، ادبیات دنیای جدید را با دنیای قدیم به گفت‌وگو کشاند، اما دوستی‌اش با مارکز ادامه نیافت و وقتی مارکز در سال ۱۹۷۶ در بیرون یک سالن سینما در مکزیکوسیتی به او سلام کرد، با یک مشت به صورتش پاسخ او را داد.
 سه سال پس از مرگ مارکز در سال ۲۰۱۴، یوسا در رویدادی در مادرید گفت از شنیدن خبر مرگ دوست سابقش ناراحت شده، اما از توضیح درباره دلایل دشمنی خودداری کرد.
او گفت: «ما داریم به سمت قلمرو خطرناکی می‌رویم. وقت آن است که این گفت‌وگو تمام شود.»
نمایشنامه‌ها، داستان‌های کوتاه و رمان‌هایی مانند «گفت‌وگو در کاتدرال»، «عمه خولیا»، «قصه‌گو» و «جنگ آخرالزمان» شهرت ادبی او را تثبیت کردند. اما هم‌زمان با رشد جایگاهش، بارگاس یوسا بیش‌ازپیش وارد سیاست شد.
ماریو بارگاس یوسا، رمان‌نویس پرویی یکی از چهره‌های محوری بود که انفجار جهانی در ادبیات آمریکای لاتین را شعله‌ور ساخت.
ماریو بارگاس یوسا، نویسنده نامدار پرویی و یکی از چهره‌های برجسته ادبیات آمریکای لاتین در حالی درگذشت که در بیش از نیم قرن فعالیت ادبی، آثاری مهم درباره قدرت، فساد و سیاست خلق کرد و در سال ۲۰۱۰ به جایزه نوبل ادبیات رسید.
به گزارش ایسنا، ماریو بارگاس یوسا، رمان‌نویس پرویی یکی از چهره‌های محوری بود که انفجار جهانی در ادبیات آمریکای لاتین را شعله‌ور ساخت.
مرگ او در بیانیه‌ای که به امضای فرزندانش، آلوارو، گونزالو و مورگانا بارگاس یوسا رسیده است، به صورت رسمی اعلام شد. آن‌ها نوشته‌اند: « بارگاس یوسا در آرامش در لیما، در میان اعضای خانواده‌اش، درگذشت. رفتن او بستگان، دوستان و خوانندگانش را در سراسر جهان اندوهگین خواهد کرد، اما امیدواریم همان‌طور که ما احساس می‌کنیم، آن‌ها نیز با این واقعیت تسلی یابند که او زندگی‌ای طولانی، پرماجرا و پربار داشت، و بدنه‌ای از آثار را از خود بر جای گذاشت که فراتر از دوران زندگی او خواهد رفت.»
 
در سال ۲۰۲۳، او اعلام کرد که جدیدترین رمانش با عنوان «سکوت خود را به تو تقدیم می‌کنم»، آخرین اثرش خواهد بود و اظهار کرد: «گرچه خوش‌بین هستم، اما فکر نمی‌کنم آن‌قدر زنده بمانم که بتوانم روی رمان جدیدی کار کنم، به‌ویژه چون نوشتن یک رمان برایم سه یا چهار سال طول می‌کشد. اما هرگز از کار دست نمی‌کشم و امیدوارم که قدرت ادامه دادن تا پایان را داشته باشم.»


@ba_dastan_nevisan
转发自:
نشر نو avatar
نشر نو
ماریو بارگاس یوسا از میان ما رفت؛ نویسنده‌ای که ادبیات را نه سرگرمی که ابزار تحلیلِ جهان و مداخله در آن می‌دید. صدای او از آن صداهایی بود که از درون زبان به سیاست و قدرت و واقعیت‌های اجتماعی پژواک می‌داد و تلاش می‌کرد تا از طریق داستان، پیچیدگی نظم‌ها و بی‌نظمی‌ها را روایت کند.
یوسا در آثارش مرز میان داستان و زندگی را محو کرد. نشان داد که چگونه می‌توان از دل یک روایت ساده، سازوکارهای نظام‌های سیاسی و شکست‌های اخلاقی و تناقض‌های فردی را به فهم و بیان درآورد. ادبیات برای او صرفاً ساختن جهان‌های خیالی نبود؛ تمرینی بود برای خوانش واقعیت با نگاهی ژرف‌تر.
با مرگ یوسا بخشی از سنت نویسندگانی که مسئولیت اجتماعی را با جسارت تخیل درهم می‌آمیزند، خاموش‌تر می‌شود. اما متون او باقی می‌مانند: سندهایی از قرنی پرآشوب، و نشانه‌هایی از این‌که چگونه می‌توان هم نوشت، هم اندیشید، و هم ایستاد.

@nashrenow
موجودیت نویسنده از حال و روز مردمش خالی نیست
زهرا نادری در گفت‌وگو با ایبنا:
موجودیت نویسنده از حال و روز مردمش خالی نیست
زهرا نادری، نویسنده و مدرس داستان‌نویسی گفت: ماهیت و موجودیت نویسنده از حال و روز خود و مردمش خالی نیست، اگرچه بیش از هرچیز با انسان سروکار داشته باشد، اما روایتگر میراثی است که با خود دارد و دوره‌ای که در آن زیسته.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -بیتا ناصر: زهرا نادری، نویسنده‌ای که در سال ۱۴۰۰ با مجموعه داستان «ملمداس» برای اولین‌بار خود و آثارش را به مخاطبان معرفی کرد، پس از سه سال و در دومین‌گام مجموعه داستان «من موسی نیستم» را با نشر لوگوس به انتشار رساند. او در این کتاب که به سر و سامان رسیدنش بیش از سه سال زمان برده، بیشتر روایتگر جامعه و مردم است؛ روایتگر گرفتاری‌ها و رنج‌هایی که هرکدام از ما به نوعی و در سطحی با آن مواجه بوده‌ایم.

ادامه خبر

پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴


@ba_dastan_nevisan
🌨🌨❄️


و گویا پرونده سال داستانی ۱۴۰۳ برای من با انتشار داستان «این‌ سوی پنجره، آن‌ سوی دیوار» بسته شد. با داستان‌هایی که هنوز در من زنده‌اند تا راهی به بیرون بیابند.


داستان در شماره آخر اسفند #مجله #داستان_همشهری به شمارهٔ ۱۴۴ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شمارهٔ ۱۴۴ در صص ۱۰۵ تا ۱۰۹ چاپ شده است.

#زهرا_نادری

#انتشار
#داستان_کوتاه


@ba_dastan_navisan
🍃🍃🍃🍃🍃

بهارانهٔ امسال ما خبر انتشار اولین موزیک دوست نازنین‌مان آرمین دیلم است، هرکدام از این ترانه‌ها که بیرون خواهند آمد، خاطره‌ای ماندگارند که در دفتر خاطرات ما ثبت شده‌اند.

امیدوارم این صدا و این حضور ماندگار شود.


@ba_dastan_nevisan
🍃🍃🍃🍃🍃

مونالیزْ

ترانه و آهنگ: آرمین دیلم
تنظیم: سردار سرمست
نوازندگان: گلنوش حمیدی، سردار سرمست
میکس و مستر: کاوه عابدین
ضبط در استودیو صبا

@ba_dastan_nevisan
❄️🔥

#جشن_سوری از جمله جشن‌های آتش است. منظور از جشن‎های آتش جشن‎هایی است که روشن کردن آتش برای سور و شادی انجام می‌شده است. مهمترین این جشن‌ها عبارتند از جشن سوری، جشن سده در دهم بهمن، آذرگان در نهم آذر و شهریورگان در چهارم شهریور است.

قدیمی‌ترین منبعی که در آن به جشن سوری اشاره شده است کتابِ «تاریخ بخارا» است. در این کتاب به صورت تلویحی آمده است که این جشن در سالهای میانی سدۀ چهارم هجری قمری، در زمان منصور ابن نوح سامانی در شهر بخارا، برگزار می‌شده است:
«چون امیر رشید از ستور بیفتاد و بمرد در شب غلامان به سرا اندر آمدند و به غارت مشغول شدند و سرای را آتش زدند تا همه بسوخت.... و چون امیر سدید منصور بن نوح به مُلک بنشست اندر ماه شوال، سال به سیصد و پنجاه به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای‎ها را دیگر بار عمارت کردند... هنوز سال تمام نشده بود که چون شبِ سوری چنانکه عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند پارۀ آتش بجست و سقف سرای درگرفت و دیگرباره جملۀ سرای بسوخت.»

چند نکته در این نقل قابل توجّه است یکی اینکه جشن سوری را عادت قدیم دانسته یعنی مرسوم بوده است. دیگر اینکه گفته هنوز سال تمام نشده بود یعنی جشن سوری در روزهای پایانی سال برگزار می‌شده است و نهایتاً اینکه نامی از چهارشنبه نبرده است؛ زیرا در تقویم ایرانیان باستان هفته وجود نداشته است و سال عبارت بوده از دوازده ماه سی روزه که جمعاً سیصد و شصت روز می‌شده است و هر روز ِماه به نام یکی از اَمشاسپندان یا ایزدان بوده است و پنج روزه باقیمانده را پنجه می‌نامیده‌اند و برای این پنج روز، پنج نام از گاثاها که سروده‌های زرتشت بود انتخاب کرده بودند. در یکی از همین‌ شب‌های پنجه که برخی معتقدند اولین شب پنجه و برخی نیز بر این باورند آخرین شب بوده است، ایرانیان جشن سوری را با آتش‌افروزی برگزار می‌کردند.

به اعتقاد زرتشیان فروهر مردگان در پنج روز پایانی سال و پنج روز ابتدایی سال جدید به مدت ده روز از جایگاه اصلی‌شان از آسمان به شهر و دیار و خانۀ خود بازمی‌گردند و در میان بازماندگان زندگی می‌کنند. به همین خاطر خانه‌ها را پاکیزه می‌کردند و لباس نو می‌پوشیدند. یکی دیگر از سنّت‌های واجب این روزها نیز برافروختن آتش بر سر بام‌ها و کوی و برزن بوده است.

در اینکه چرا این جشن به چهارشنبه آخر سال منتقل شده است چند عقیده وجود دارد:
بعد از حملۀ اعراب تقویم کنونی رایج شد و ماه به چهار هفته تقسیم شد. عرب‌ها چهارشنبه را نحس می‌دانستند. این عقیده میان ایرانیان نیز رایج شد. منوچهری دامغانی گوید: «چهارشنبه که روز بلاست باده بخور» بر  همین اساس برخی معتقدند که به خاطر نحوست چهارشنبه، جشن سوری را به چهارشنبه آخرسال انتقال دادند تا با افروختن آتش و برپایی جشن و سرور از نحوست آن در امان بمانند.

برخی نیز معتقدند که این آیین آتش افروزی در نخستین دوره‌های اسلامی بهانه‌ای برای یک قیام سیاسی گشته و در این روز سنتی و ملّی، ایرانیان برای رهائی از یوغ بیگانگان قیام کرده‌اند. در بیشتر روستاهای ایران می‌پندارند که این قیام را مختار به خوانخواهی امام حسین(ع)که مورد احترام ایرانیان بوده است؛ برابر با آخرین چهارشنبه سال انجام داده است و چون مختار دستور داده بود که برای اعلان قیام بر پشت بام‌ها آتش بیفروزند و گروه زیادی از سپاهیان او از ایرانیان بودند، از آن سال به بعد جشن سوری را در سه‌شنبه شبِ آخر سال برگزار کردند.
شاید مختار برای گمراه کردن دشمن قیام خود را در شب سوری آغاز کرده است. یعنی در حالی که دشمن گمان می‌کرده است این آتش‌افروزی بنا به سنّت ایرانیان است؛ مختار آن را نشانه و رمز اعلام قیام قرار داده بوده است.

واژۀ سوری به معنای سرخ و سرخ‌رنگ است و گلِ سوری یعنی گلِ سرخ‎رنگ. این جشن را به این دلیل سوری نامیده‌اند که عنصرِ اصلی آن برافروختنِ آتشِ سرخ رنگ است. استاد پورداود سنّت پریدن از روی آتش و خواندن ترانۀ «سرخی تو از آنِ من وزردی من از آن تو» را محصول روزگارانی می‌داند که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود آتش را فروغ ایزدی نمی‌دانسته‌اند؛ زیرا خواندن این ترانه و پریدن از روی آتش در نظر زرتشتیان زشت و ناسزا و اهانت به آتش این فروغ ایزدی است.

✍️احمد رضا نادری

منابع:
▪️تاریخ بخارا، ابوبکر محمد ابن جعفر النرشخی، ترجمۀ ابونصر احمد ابن محمّد ابن نصر القبادی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تصحیح و تحشیه مدرّس رضوی، تهران مطبعۀ دولتی 1362، ص: 37
▪️گاه‌شماری و جشن‌های ایران ِ باستان، هاشم رضی،انتشارات بهجت، 1380/ ص: 230 تا 235

▪️جهان فروری، دکتر بهرام فره‌وشی، انتشارات دانشگاه تهران. ص: ۴۳

@ba_dastan_nevisan

记录

19.04.202523:59
525订阅者
14.04.202511:15
300引用指数
14.04.202513:27
91每帖平均覆盖率
22.03.202513:55
91广告帖子的平均覆盖率
14.04.202513:27
12.09%ER
14.04.202513:27
17.47%ERR

داستان‌ و داستان‌نویسی 热门帖子

14.04.202511:40
🍃

توصیه‌ای از #ماریو_بارگاس_یوسا برای نویسندگان جوان.

سخت کار کنید، از کاری که می‌کنید لذت ببرید.

@ba_dasran_nevisan
14.04.202511:32
🍃

#ماریو_بارگاس_یوسا، نویسنده نامدار پرویی و یکی از چهره‌های برجسته #ادبیات_آمریکای_لاتین در حالی درگذشت که در بیش از نیم قرن فعالیت ادبی، آثاری مهم درباره قدرت، فساد و سیاست خلق کرد و در سال ۲۰۱۰ به جایزه نوبل ادبیات رسید.
ماریو بارگاس یوسا، رمان‌نویس پرویی یکی از چهره‌های محوری بود که انفجار جهانی در ادبیات آمریکای لاتین را شعله‌ور ساخت.
مرگ او در بیانیه‌ای که به امضای فرزندانش، آلوارو، گونزالو و مورگانا بارگاس یوسا رسیده است، به صورت رسمی اعلام شد. آن‌ها نوشته‌اند: « بارگاس یوسا در آرامش در لیما، در میان اعضای خانواده‌اش، درگذشت. رفتن او بستگان، دوستان و خوانندگانش را در سراسر جهان اندوهگین خواهد کرد، اما امیدواریم همان‌طور که ما احساس می‌کنیم، آن‌ها نیز با این واقعیت تسلی یابند که او زندگی‌ای طولانی، پرماجرا و پربار داشت، و بدنه‌ای از آثار را از خود بر جای گذاشت که فراتر از دوران زندگی او خواهد رفت.»
در طول دوران حرفه‌ای که بیش از ۵۰ سال به طول انجامید، بارگاس یوسا قدرت و فساد را در مجموعه‌ای از رمان‌ها مانند «قهرمان عصر ما»، «گفت‌وگو در کاتدرال» و «سور بُز» بررسی کرد.
ماریو بارگاس یوسا که زندگی‌ای پرفراز و نشیب و به رنگارنگی داستان‌هایش داشت، همچنین تلاش نافرجامی برای ریاست‌جمهوری پرو داشت، با گابریل گارسیا مارکز دشمنی طولانی‌مدتی داشت، و در سال ۲۰۱۰ برنده جایزه نوبل شد.
یوسا که در سال ۱۹۳۶ در آریکوئیپا به دنیا آمد، از سن ۱۵ سالگی به عنوان خبرنگار جنایی شروع به کار کرد. چهار سال بعد، او با خولیا اورکیدی، فرار و ازدواج کرد؛ حرکتی که پدرش آن را «یک اقدام مردانه» خواند.
سفر او به پاریس در سال ۱۹۵۸ آغاز ۱۶ سال زندگی در خارج از کشور بود؛ اقامت در مادرید، بارسلونا، لندن و پایتخت فرانسه. اما در حالی که به‌عنوان روزنامه‌نگار، مجری رادیو و معلم کار می‌کرد، در آثار داستانی‌اش به سرزمین مادری‌اش بازگشت.
در سال ۱۹۶۳، نخستین رمانش را با عنوان «زمان قهرمان» در اسپانیا منتشر شد. اما این داستان درباره یک قتل در آکادمی نظامی لئونسیو پرادو (جایی که بارگاس یوسا به عنوان نوجوان دو سال را گذرانده بود) در پرو آن‌چنان شوک‌آور تلقی شد که گفته می‌شود ۱۰۰۰ نسخه از آن در میدان رژه این اکادمی سوزانده شد.
بارگاس یوسا در کنار نویسندگانی چون خولیو کورتاسار، کارلوس فوئنتس و گابریل گارسیا مارکز در مرکز جنبش شکوفایی ادبیات آمریکای لاتین قرار گرفت. کتاب او در سال ۱۹۷۱ با عنوان «گارسیا مارکز: داستان خدای‌کشی»، ادبیات دنیای جدید را با دنیای قدیم به گفت‌وگو کشاند، اما دوستی‌اش با مارکز ادامه نیافت و وقتی مارکز در سال ۱۹۷۶ در بیرون یک سالن سینما در مکزیکوسیتی به او سلام کرد، با یک مشت به صورتش پاسخ او را داد.
 سه سال پس از مرگ مارکز در سال ۲۰۱۴، یوسا در رویدادی در مادرید گفت از شنیدن خبر مرگ دوست سابقش ناراحت شده، اما از توضیح درباره دلایل دشمنی خودداری کرد.
او گفت: «ما داریم به سمت قلمرو خطرناکی می‌رویم. وقت آن است که این گفت‌وگو تمام شود.»
نمایشنامه‌ها، داستان‌های کوتاه و رمان‌هایی مانند «گفت‌وگو در کاتدرال»، «عمه خولیا»، «قصه‌گو» و «جنگ آخرالزمان» شهرت ادبی او را تثبیت کردند. اما هم‌زمان با رشد جایگاهش، بارگاس یوسا بیش‌ازپیش وارد سیاست شد.
ماریو بارگاس یوسا، رمان‌نویس پرویی یکی از چهره‌های محوری بود که انفجار جهانی در ادبیات آمریکای لاتین را شعله‌ور ساخت.
ماریو بارگاس یوسا، نویسنده نامدار پرویی و یکی از چهره‌های برجسته ادبیات آمریکای لاتین در حالی درگذشت که در بیش از نیم قرن فعالیت ادبی، آثاری مهم درباره قدرت، فساد و سیاست خلق کرد و در سال ۲۰۱۰ به جایزه نوبل ادبیات رسید.
به گزارش ایسنا، ماریو بارگاس یوسا، رمان‌نویس پرویی یکی از چهره‌های محوری بود که انفجار جهانی در ادبیات آمریکای لاتین را شعله‌ور ساخت.
مرگ او در بیانیه‌ای که به امضای فرزندانش، آلوارو، گونزالو و مورگانا بارگاس یوسا رسیده است، به صورت رسمی اعلام شد. آن‌ها نوشته‌اند: « بارگاس یوسا در آرامش در لیما، در میان اعضای خانواده‌اش، درگذشت. رفتن او بستگان، دوستان و خوانندگانش را در سراسر جهان اندوهگین خواهد کرد، اما امیدواریم همان‌طور که ما احساس می‌کنیم، آن‌ها نیز با این واقعیت تسلی یابند که او زندگی‌ای طولانی، پرماجرا و پربار داشت، و بدنه‌ای از آثار را از خود بر جای گذاشت که فراتر از دوران زندگی او خواهد رفت.»
 
در سال ۲۰۲۳، او اعلام کرد که جدیدترین رمانش با عنوان «سکوت خود را به تو تقدیم می‌کنم»، آخرین اثرش خواهد بود و اظهار کرد: «گرچه خوش‌بین هستم، اما فکر نمی‌کنم آن‌قدر زنده بمانم که بتوانم روی رمان جدیدی کار کنم، به‌ویژه چون نوشتن یک رمان برایم سه یا چهار سال طول می‌کشد. اما هرگز از کار دست نمی‌کشم و امیدوارم که قدرت ادامه دادن تا پایان را داشته باشم.»


@ba_dastan_nevisan
转发自:
نشر نو avatar
نشر نو
ماریو بارگاس یوسا از میان ما رفت؛ نویسنده‌ای که ادبیات را نه سرگرمی که ابزار تحلیلِ جهان و مداخله در آن می‌دید. صدای او از آن صداهایی بود که از درون زبان به سیاست و قدرت و واقعیت‌های اجتماعی پژواک می‌داد و تلاش می‌کرد تا از طریق داستان، پیچیدگی نظم‌ها و بی‌نظمی‌ها را روایت کند.
یوسا در آثارش مرز میان داستان و زندگی را محو کرد. نشان داد که چگونه می‌توان از دل یک روایت ساده، سازوکارهای نظام‌های سیاسی و شکست‌های اخلاقی و تناقض‌های فردی را به فهم و بیان درآورد. ادبیات برای او صرفاً ساختن جهان‌های خیالی نبود؛ تمرینی بود برای خوانش واقعیت با نگاهی ژرف‌تر.
با مرگ یوسا بخشی از سنت نویسندگانی که مسئولیت اجتماعی را با جسارت تخیل درهم می‌آمیزند، خاموش‌تر می‌شود. اما متون او باقی می‌مانند: سندهایی از قرنی پرآشوب، و نشانه‌هایی از این‌که چگونه می‌توان هم نوشت، هم اندیشید، و هم ایستاد.

@nashrenow
موجودیت نویسنده از حال و روز مردمش خالی نیست
زهرا نادری در گفت‌وگو با ایبنا:
موجودیت نویسنده از حال و روز مردمش خالی نیست
زهرا نادری، نویسنده و مدرس داستان‌نویسی گفت: ماهیت و موجودیت نویسنده از حال و روز خود و مردمش خالی نیست، اگرچه بیش از هرچیز با انسان سروکار داشته باشد، اما روایتگر میراثی است که با خود دارد و دوره‌ای که در آن زیسته.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -بیتا ناصر: زهرا نادری، نویسنده‌ای که در سال ۱۴۰۰ با مجموعه داستان «ملمداس» برای اولین‌بار خود و آثارش را به مخاطبان معرفی کرد، پس از سه سال و در دومین‌گام مجموعه داستان «من موسی نیستم» را با نشر لوگوس به انتشار رساند. او در این کتاب که به سر و سامان رسیدنش بیش از سه سال زمان برده، بیشتر روایتگر جامعه و مردم است؛ روایتگر گرفتاری‌ها و رنج‌هایی که هرکدام از ما به نوعی و در سطحی با آن مواجه بوده‌ایم.

ادامه خبر

پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴


@ba_dastan_nevisan
登录以解锁更多功能。