
Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

آرامش
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت ..
۱۴۰۳/۲/۱
تاریخ تاسیس
آرام
۱۴۰۳/۲/۱
تاریخ تاسیس
آرام
关联群组

گفتمانی از جنس آرامش
22
记录
31.03.202523:02
399订阅者01.03.202523:59
300引用指数23.02.202516:19
132每帖平均覆盖率23.02.202516:19
132广告帖子的平均覆盖率15.02.202521:37
125.00%ER24.01.202522:21
128.77%ERR07.04.202523:41
@arvmesh
#ایران❤️
#معین
لبخندِ وطن زِ سینهام جان گیرد
هر نغمهی او، طنینِ ایمان گیرد
در شورِ سرودِ پاکِ این خاکِ کهن
دل پر بکشد، غرورِ ایران گیرد
#موسیقی
@arvmesh
#ایران❤️
#معین
لبخندِ وطن زِ سینهام جان گیرد
هر نغمهی او، طنینِ ایمان گیرد
در شورِ سرودِ پاکِ این خاکِ کهن
دل پر بکشد، غرورِ ایران گیرد
#موسیقی
@arvmesh
04.04.202523:40
🎵 Hekaayat
SiavashGhomayshi
مقصد و مقصودم تویی عشقم و معبودم تویی
از تو حذر نمیکنم سایه مگر سفر کند....
@arvmesh
SiavashGhomayshi
مقصد و مقصودم تویی عشقم و معبودم تویی
از تو حذر نمیکنم سایه مگر سفر کند....
@arvmesh
02.04.202521:56
@arvmesh
امشبـــــ
تـو بهـانہے من باش
اے پرندهے ڪوچڪ
من اگر خدا بودم
سڪوت را بہ شب میدادم
غم را بہ انسان
موسی را بہ بنیاسرائيل
و تو را براے خود نڪَہ میداشتم
من اگر خدا بودم
تو را روے اورست بنا میڪردم
امشب تو بهانہے من باش
اے پرندهے ڪوچڪ من
شايد دچار ترانہاے شوم...
#الياس_علوی
@arvmesh
امشبـــــ
تـو بهـانہے من باش
اے پرندهے ڪوچڪ
من اگر خدا بودم
سڪوت را بہ شب میدادم
غم را بہ انسان
موسی را بہ بنیاسرائيل
و تو را براے خود نڪَہ میداشتم
من اگر خدا بودم
تو را روے اورست بنا میڪردم
امشب تو بهانہے من باش
اے پرندهے ڪوچڪ من
شايد دچار ترانہاے شوم...
#الياس_علوی
@arvmesh
07.04.202523:52
@arvmesh
دلبری دارم و عشقی که جهانم همه اوست
صبر و آرام دلم ، راحت جانم همه اوست
شور عشقش شده چون آب حیاتی به تنم
تار و پودم، نفسم ، روح و روانم ،همه اوست
گوئیا در نفسش روح مسیحا نفسی است
آن که پیرانه سرم کرده جوانم ، همه اوست
ماه رویش به شبی دیدم و زان شب همه دم
سخنم وصف رخش ، ورد زبانم همه اوست
گر چه در پرده نهان است و نیاید به نظر
با خبر از من و اسرار نهانم همه اوست
در نظر بازی ما ، مسجد و میخانه یکی است
کعبه او، صومعه او ، دیر مغانم همه اوست
واعظان وعده ی حوران و بهشتم ندهید
آن که خود بهتر از این کرده از آنم همه اوست
فاش گفتم سخن از سینه ی درویش پریش
دلبری دارم و عشقی که جهانم همه اوست
#حسین_قادری
@arvmesh
دلبری دارم و عشقی که جهانم همه اوست
صبر و آرام دلم ، راحت جانم همه اوست
شور عشقش شده چون آب حیاتی به تنم
تار و پودم، نفسم ، روح و روانم ،همه اوست
گوئیا در نفسش روح مسیحا نفسی است
آن که پیرانه سرم کرده جوانم ، همه اوست
ماه رویش به شبی دیدم و زان شب همه دم
سخنم وصف رخش ، ورد زبانم همه اوست
گر چه در پرده نهان است و نیاید به نظر
با خبر از من و اسرار نهانم همه اوست
در نظر بازی ما ، مسجد و میخانه یکی است
کعبه او، صومعه او ، دیر مغانم همه اوست
واعظان وعده ی حوران و بهشتم ندهید
آن که خود بهتر از این کرده از آنم همه اوست
فاش گفتم سخن از سینه ی درویش پریش
دلبری دارم و عشقی که جهانم همه اوست
#حسین_قادری
@arvmesh
06.04.202511:08
@arvmesh
سلام بر تو که مرا
میخوانی...
@arvmesh
سلام بر تو که مرا
میخوانی...
@arvmesh
30.03.202508:27
@arvmesh
با توام
ای لنگر تسکین!
ای تکانهای دل!
ای آرامش ساحل!
با توام
ای نور!
ای منشور!
ای تمام طیفهای آفتابی!
ای کبود ارغوانی!
ای بنفشابی!
با توام ای شور ای دلشورهی شیرین!
با توام
ای شادی غمگین!
با توام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمیدانم!
هر چه هستی باش!
ای کاش...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش!
اما باش!
#قیصر_امینپور
@arvmesh
با توام
ای لنگر تسکین!
ای تکانهای دل!
ای آرامش ساحل!
با توام
ای نور!
ای منشور!
ای تمام طیفهای آفتابی!
ای کبود ارغوانی!
ای بنفشابی!
با توام ای شور ای دلشورهی شیرین!
با توام
ای شادی غمگین!
با توام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمیدانم!
هر چه هستی باش!
ای کاش...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش!
اما باش!
#قیصر_امینپور
@arvmesh
24.03.202513:13
@arvmesh
قصد جان میکند این عید و بهارم بیتو
این چه عیدی و بهاری است که دارم بیتو
گیرم این باغ، گُلاگُل بشکوفد رنگین
به چه کار آیدم ای گل! به چه کارم بیتو؟
با تو ترسم به جنونم بکشد کار، ای یار!
من که در عشق چنین شیفتهوارم بیتو
به گل روی تواش در بگشایم ور نه
نکند رخنه بهاری به حصارم بیتو
گیرم از هیمه زمرد به نفس رویانده است
باز هم باز بهارش نشمارم بیتو
با غمت صبر سپردم به قراری که اگر
هم به دادم نرسی جان بسپارم بیتو
بیبهار است مرا شعر بهاری، آری
نه همین نقش گل و مرغ نیارم بیتو،
دل تنگم نگذارد که به الهام لبت
غنچهای نیز به دفتر بنگارم بیتو
#حسین_منزوی
@arvmesh
قصد جان میکند این عید و بهارم بیتو
این چه عیدی و بهاری است که دارم بیتو
گیرم این باغ، گُلاگُل بشکوفد رنگین
به چه کار آیدم ای گل! به چه کارم بیتو؟
با تو ترسم به جنونم بکشد کار، ای یار!
من که در عشق چنین شیفتهوارم بیتو
به گل روی تواش در بگشایم ور نه
نکند رخنه بهاری به حصارم بیتو
گیرم از هیمه زمرد به نفس رویانده است
باز هم باز بهارش نشمارم بیتو
با غمت صبر سپردم به قراری که اگر
هم به دادم نرسی جان بسپارم بیتو
بیبهار است مرا شعر بهاری، آری
نه همین نقش گل و مرغ نیارم بیتو،
دل تنگم نگذارد که به الهام لبت
غنچهای نیز به دفتر بنگارم بیتو
#حسین_منزوی
@arvmesh
24.03.202500:17
@arvmesh
سکوت کرده است
آسمان چند روزیست
انگار همانند من بغض وخیمی دارد..
@arvmesh
سکوت کرده است
آسمان چند روزیست
انگار همانند من بغض وخیمی دارد..
@arvmesh
07.04.202516:36
@arvmesh
خون ریزی و نندیشی، عیّار چنین خوشتر
دل دزدی و نگریزی، طرّار چنین خوشتر
زان غمزهٔ دودافکن آتش فکنی در من
هم دل شکنی هم تن، دلدار چنین خوشتر
هر روز به هشیاری نو نو دلم آزاری
مست آیی و عذر آری، آزار چنین خوشتر
نوری و نهان از من، حوری و رمان از من
بوس از تو و جان از من، بازار چنین خوشتر
الحق جگرم خوردی خونریز دلم کردی
موئیم نیازردی، پیکار چنین خوشتر
مرغی عجب استادم در دام تو افتادم
غم میخورم و شادم غمخوار چنین خوشتر
من کشته دلم بالله تو عیسی و جان درده
هم عاشق ازینسان بِه هم یار چنین خوشتر
این زنده منم بیتو، گم باد تنم بیتو
کز زیستنم بیتو بسیار چنین خوشتر
خاقانی جانافشان بر خاک در جانان
کز عاشق صوفی جان ایثار چنین خوشتر
#خاقانی
@arvmesh
خون ریزی و نندیشی، عیّار چنین خوشتر
دل دزدی و نگریزی، طرّار چنین خوشتر
زان غمزهٔ دودافکن آتش فکنی در من
هم دل شکنی هم تن، دلدار چنین خوشتر
هر روز به هشیاری نو نو دلم آزاری
مست آیی و عذر آری، آزار چنین خوشتر
نوری و نهان از من، حوری و رمان از من
بوس از تو و جان از من، بازار چنین خوشتر
الحق جگرم خوردی خونریز دلم کردی
موئیم نیازردی، پیکار چنین خوشتر
مرغی عجب استادم در دام تو افتادم
غم میخورم و شادم غمخوار چنین خوشتر
من کشته دلم بالله تو عیسی و جان درده
هم عاشق ازینسان بِه هم یار چنین خوشتر
این زنده منم بیتو، گم باد تنم بیتو
کز زیستنم بیتو بسیار چنین خوشتر
خاقانی جانافشان بر خاک در جانان
کز عاشق صوفی جان ایثار چنین خوشتر
#خاقانی
@arvmesh
25.03.202510:32
@arvmesh
با من به زبان عشق صحبت کن
و این گمشده را به خود دلالت کن
خورشید من! این زمین خاکی را
با نور و حرارتت ضمانت کن
چون مائده گستراندی از وصلت
این گرسنه را به سفره دعوت کن
بارم ندهد به خلوتت حاجب
ای دوست! تو خود مرا رعایت کن
پرهیز مده مرا که «فارغ باش!»
«عاشقتر از این شو»ام نصیحت کن!
گیرم که ز خاک کمتر است عاشق
او را به دلیل عشق، حرمت کن
پشت تو به عشق میرسد ای جان
با عشق به اصل خویش رجعت کن
ای خواجه به نیتی که میدانی
فالی زدهام، تو نیز نیت کن
«گل بی رخ یار خوش نباشد» آه!
ای یار! بهار را ضمانت کن ...
#حسین_منزوى
@arvmesh
با من به زبان عشق صحبت کن
و این گمشده را به خود دلالت کن
خورشید من! این زمین خاکی را
با نور و حرارتت ضمانت کن
چون مائده گستراندی از وصلت
این گرسنه را به سفره دعوت کن
بارم ندهد به خلوتت حاجب
ای دوست! تو خود مرا رعایت کن
پرهیز مده مرا که «فارغ باش!»
«عاشقتر از این شو»ام نصیحت کن!
گیرم که ز خاک کمتر است عاشق
او را به دلیل عشق، حرمت کن
پشت تو به عشق میرسد ای جان
با عشق به اصل خویش رجعت کن
ای خواجه به نیتی که میدانی
فالی زدهام، تو نیز نیت کن
«گل بی رخ یار خوش نباشد» آه!
ای یار! بهار را ضمانت کن ...
#حسین_منزوى
@arvmesh
06.04.202510:02
@arvmesh
و یأسم از صبوری روحم وسیعتر شده بود
و آن بهار ، و آن وَهم سبز رنگ
که بر دریچه گذر داشت ، با دلم میگفت
” نگاه کن
تو هیچگاه پیش نرفتی
تو فرو رفتی ”
#فروغ_فرخزاد
@arvmesh
و یأسم از صبوری روحم وسیعتر شده بود
و آن بهار ، و آن وَهم سبز رنگ
که بر دریچه گذر داشت ، با دلم میگفت
” نگاه کن
تو هیچگاه پیش نرفتی
تو فرو رفتی ”
#فروغ_فرخزاد
@arvmesh
05.04.202511:30
@arvmesh
باری،
اگر روزی کسی از من بپرسد
چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟
من میگشایم
پیش رویش دفترم را؛
در زیر این نیلی سپهر بیکرانه
چندان که یارا داشتم،
در هر ترانه
نام بلند عشق را تکرار کردم
من مهربانی را ستودم
من با بدی پیکار کردم
پژمردن یک شاخه گل را رنج بردم
مرگ قناری در قفس را غصه خوردم
وز غصه مردم، شبی صد بار مردم......
#فریدون_مشیری
@arvmesh
@arvmesh
باری،
اگر روزی کسی از من بپرسد
چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟
من میگشایم
پیش رویش دفترم را؛
در زیر این نیلی سپهر بیکرانه
چندان که یارا داشتم،
در هر ترانه
نام بلند عشق را تکرار کردم
من مهربانی را ستودم
من با بدی پیکار کردم
پژمردن یک شاخه گل را رنج بردم
مرگ قناری در قفس را غصه خوردم
وز غصه مردم، شبی صد بار مردم......
#فریدون_مشیری
@arvmesh
24.03.202500:27
@arvmesh
می جویم تو را هر شب در کوچه های باران خورده ی خیال . رهسپار می شوم به دیار دلتنگی ، عاشقانه حضورت را حس می کنم در لحظه لحظه های بغض شبانه ام . دلم خواهان توست در رؤیایی دور ، رؤیایی خیس که انتهایش حسرت آغوش توست و بی قراریِ دل من
#باران_مقدم
@arvmesh
می جویم تو را هر شب در کوچه های باران خورده ی خیال . رهسپار می شوم به دیار دلتنگی ، عاشقانه حضورت را حس می کنم در لحظه لحظه های بغض شبانه ام . دلم خواهان توست در رؤیایی دور ، رؤیایی خیس که انتهایش حسرت آغوش توست و بی قراریِ دل من
#باران_مقدم
@arvmesh
05.04.202517:16
@arvmesh
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیدهام
این بار من یک بارگی از عافیت ببریدهام
دل را ز خود برکندهام با چیز دیگر زندهام
عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیدهام
ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی
دیوانه هم نندیشد آن کاندر دل اندیشیدهام
دیوانه کوکب ریخته از شور من بگریخته
من با اجل آمیخته در نیستی پریدهام
امروز عقل من ز من یک بارگی بیزار شد
خواهد که ترساند مرا پنداشت من نادیدهام
من خود کجا ترسم از او شکلی بکردم بهر او
من گیج کی باشم ولی قاصد چنین گیجیدهام
از کاسهٔ استارگان وز خوان گردون فارغم
بهر گدارویان بسی من کاسهها لیسیدهام
من از برای مصلحت در حبس دنیا ماندهام
حبس از کجا من از کجا مال که را دزدیدهام
در حبس تن غرقم به خون وز اشک چشم هر حرون
دامان خون آلود را در خاک می مالیدهام
مانند طفلی در شکم من پرورش دارم ز خون
یک بار زاید آدمی من بارها زاییدهام
چندانک خواهی درنگر در من که نشناسی مرا
زیرا از آن کم دیدهای من صدصفت گردیدهام
در دیده من اندرآ وز چشم من بنگر مرا
زیرا برون از دیدهها منزلگهی بگزیدهام
تو مست مست سرخوشی من مست بیسر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی من بیدهان خندیدهام
من طرفه مرغم کز چمن با اشتهای خویشتن
بیدام و بیگیرندهای اندر قفس خیزیدهام
زیرا قفس با دوستان خوشتر ز باغ و بوستان
بهر رضای یوسفان در چاه آرامیدهام
در زخم او زاری مکن دعوی بیماری مکن
صد جان شیرین دادهام تا این بلا بخریدهام
چون کرم پیله در بلا در اطلس و خز می روی
بشنو ز کرم پیله هم کاندر قبا پوسیدهام
پوسیدهای در گور تن رو پیش اسرافیل من
کز بهر من در صور دم کز گور تن ریزیدهام
نی نی چو باز ممتحن بردوز چشم از خویشتن
مانند طاووسی نکو من دیبهها پوشیدهام
پیش طبیبش سر بنه یعنی مرا تریاق ده
زیرا در این دام نزه من زهرها نوشیدهام
تو پیش حلوایی جان شیرین و شیرین جان شوی
زیرا من از حلوای جان چون نیشکر بالیدهام
عین تو را حلوا کند به زانک صد حلوا دهد
من لذت حلوای جان جز از لبش نشنیدهام
خاموش کن کاندر سخن حلوا بیفتد از دهن
بی گفت مردم بو برد زان سان که من بوییدهام
هر غورهای نالان شده کای شمس تبریزی بیا
کز خامی و بیلذتی در خویشتن چغزیدهام
#مولانا
@arvmesh
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیدهام
این بار من یک بارگی از عافیت ببریدهام
دل را ز خود برکندهام با چیز دیگر زندهام
عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیدهام
ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی
دیوانه هم نندیشد آن کاندر دل اندیشیدهام
دیوانه کوکب ریخته از شور من بگریخته
من با اجل آمیخته در نیستی پریدهام
امروز عقل من ز من یک بارگی بیزار شد
خواهد که ترساند مرا پنداشت من نادیدهام
من خود کجا ترسم از او شکلی بکردم بهر او
من گیج کی باشم ولی قاصد چنین گیجیدهام
از کاسهٔ استارگان وز خوان گردون فارغم
بهر گدارویان بسی من کاسهها لیسیدهام
من از برای مصلحت در حبس دنیا ماندهام
حبس از کجا من از کجا مال که را دزدیدهام
در حبس تن غرقم به خون وز اشک چشم هر حرون
دامان خون آلود را در خاک می مالیدهام
مانند طفلی در شکم من پرورش دارم ز خون
یک بار زاید آدمی من بارها زاییدهام
چندانک خواهی درنگر در من که نشناسی مرا
زیرا از آن کم دیدهای من صدصفت گردیدهام
در دیده من اندرآ وز چشم من بنگر مرا
زیرا برون از دیدهها منزلگهی بگزیدهام
تو مست مست سرخوشی من مست بیسر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی من بیدهان خندیدهام
من طرفه مرغم کز چمن با اشتهای خویشتن
بیدام و بیگیرندهای اندر قفس خیزیدهام
زیرا قفس با دوستان خوشتر ز باغ و بوستان
بهر رضای یوسفان در چاه آرامیدهام
در زخم او زاری مکن دعوی بیماری مکن
صد جان شیرین دادهام تا این بلا بخریدهام
چون کرم پیله در بلا در اطلس و خز می روی
بشنو ز کرم پیله هم کاندر قبا پوسیدهام
پوسیدهای در گور تن رو پیش اسرافیل من
کز بهر من در صور دم کز گور تن ریزیدهام
نی نی چو باز ممتحن بردوز چشم از خویشتن
مانند طاووسی نکو من دیبهها پوشیدهام
پیش طبیبش سر بنه یعنی مرا تریاق ده
زیرا در این دام نزه من زهرها نوشیدهام
تو پیش حلوایی جان شیرین و شیرین جان شوی
زیرا من از حلوای جان چون نیشکر بالیدهام
عین تو را حلوا کند به زانک صد حلوا دهد
من لذت حلوای جان جز از لبش نشنیدهام
خاموش کن کاندر سخن حلوا بیفتد از دهن
بی گفت مردم بو برد زان سان که من بوییدهام
هر غورهای نالان شده کای شمس تبریزی بیا
کز خامی و بیلذتی در خویشتن چغزیدهام
#مولانا
@arvmesh
25.03.202519:15
@arvmesh
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی، نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم باهم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد همآواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
#قیصر_امینپور
@arvmesh
@arvmesh
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی، نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم باهم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد همآواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
#قیصر_امینپور
@arvmesh
登录以解锁更多功能。