فرقی نداره پدرشی، مادرشی، برادرشی، همسرشی...
هر کسی که میخوای باش.
میخواستم یه حقیقتی رو بهت بگم.
همهی جاهایی که از رفتن به اونجا محرومش کردی رو یادته؟
کوچیکترین دلخوشی و سرگرمیهایی که ازش گرفتی چطور؟
سادهترین و طبیعیترین نیازهاش که سرکوب کردی؟
همه رو دور از چشمت انجام داد و سعی کرد که به دستشون بیاره.
ببینم؛ بهتر نبود دستاش رو میگرفتی، تو چشماش نگاه میکردی و میگفتی همیشه پشتشی؟
شاید اینطوری یه آدم دروغگوی پنهانکار که فکر میکنه عمر و جوونیش از دست رفته کمتر میشد...