همین یک نمونه اقتصادی کافیست که بفهمیم
چرا عادیسازی روابط با آمریکا یک کابوس برای اصلاحطلبان حاکم بر دولت فعلی است؟
در زمانه تحریم و کمبود منابع ارزی، دولت سالی 10میلیارد دلار بنزین و گازوییل وارد میکند؛ آنوقت شما تصور کنید اگر تحریم برداشته و دست دولت باز بشود آنگاه چقدر بنزین و گازوییل وارد میکند؟!
آیا وقتی دولتهای جمهوریسلامی در شرایط فشار بودجهای، قیمت حاملها را اصلاح نکردند در شرایط فراوانی چنین خواهند کرد؟
شاید بگویید وقتی قرار است آمریکا صدها میلیارد دلار به ایران هدیه بدهد یا با سرمایهگذاری در بخش نفت و گاز، چند برابر بیشتر استخراج و تولید شود، خب چه اشکالی دارد میلیاردها دلار بنزین و گازوییل بیشتر وارد کنند و اصلا مردم بنزین مجانی بزنند؟
نکته اینجاست که در بحث قیمت بنزین و گازوییل فقط مشکل محدودیت و هدر رفت منابع مطرح نیست بلکه مساله اساسیتر به هم خوردن قیمتهای نسبی (نسبت قیمت کالاها در مقایسه با یکدیگر) است که تبعات بسیار بدی به دنبال دارد و تعادل را در بسیاری از بخشهای خدماتی و ترابری و صنعت و حتی فرهنگی به هم میزند.
بطور مثال از امروز نرخ کرایه حمل و نقل شهری در تهران 40درصد افزایش پیدا کرده در حالی که قیمت بنزین و گازوییل تغییری نداشته و این یعنی استفاده بیشتر از خودروهای شخصی و بالتبع، ترافیک و آلودگی هوای بیشتر.
حال در نظر بگیرید که نرخ کرایه حمل و نقل از سال98 تا الان به حدود 400درصد رسیده، بدون اینکه نرخ بنزین و گازوییل حتی 1درصد تغییر کند و این باعث به هم خوردن قیمتهای نسبی و در نتیجه حذف بسیاری از ظرفیتهای اقتصادی و تغییر رفتارهای اجتماعی و ظهور پدیدههای عجیب در کسب و کارها شده است.
بنابراین ادامه و تشدید این وضع (به هم خوردن قیمتهای نسبی) فقط در بحث بنزین و گازوییل یعنی هرچه بیشتر فرو رفتن در باتلاقی از رنج جمعی و ناکارامدی و انواع ناهنجاری.
حال آیا تا زمانی که دولتهای جمهوریاسلامی دست از این سیاستهای اقتصادی نکشند، برطرف شدن تمام تنشهای خارجی و افزایش منابع مالی کمکی به حل موضوع میکند؟
یا اینکه بدتر، با دست بازتر به ادامه آنها مبادرت خواهند کرد؟
تجربه برجام به ما نشان داد که گزینه دوم محتملتر است. سیاستهای اقتصادی دولت یازدهم تحت کنترل مسعود نیلی و علی طیبنیا بعد برجام نه تنها دست به اصلاحات نزدند بلکه همان روند اصلاح نرخ حاملهای انرژی را که دولت قبل تحت عنوان هدفمندی یارانهها شروع کرده بود و قرار بود در فاز دوم به شناورسازی قیمت حاملهای انرژی بیانجامد متوقف ساختند و به سیاست بنزینپاشی و ارزپاشی مشغول شدند و ناترازی قیمتی در این بخش را دوباره به وضعیت قبل از اجرای هدفمندی یارانه بازگرداندند.
بخاطر همین است که میگویم عادیسازی روابط با آمریکا میتواند برای جناح حاکم بر دولت فعلی یک کابوس باشد زیرا روز بعد از بازگشایی سفارت آمریکا آنها و عوامل رسانهایشان چه توجیهی برای ترافیک و قطع برق و کمبود گاز و تورم خواهند داشت وقتی دیگر بهانه تحریم و تنش خارجی از بین رفته است؟