آگاهی، در قالبی که بهتازگی در حالِ پدیدارشدن است، متوجه گستردگی و جزئیتیابیِ محتوا نمیشود؛ اما از آن هم کمتر متوجه پرورشِ صورت (فرم) میشود، که از طریقِ آن تفاوتها با قطعیت متعین و در نسبتهای استوارشان منظم میشوند. بدونِ این پرورش، علم فاقدِ فهمپذیریِ کلی است و واجدِ این وانمود است که [گویی] داراییِ باطنیِ [یا محرمانهی] برخی افرادِ بخصوص است... نخست آنچه به طور کامل متعین است، همزمان همگانی و قابلفهم است و میتواند تعلیم دادهشود و مایملکِ همه باشد. صورتِ فهمپذیرِ علم همانا راهِ [حرکت] بهسوی علم است، راهی که به روی همه گشوده است و برای همه بهیکسان قابلِ دسترسی است، و از طریقِ فهم به دانشِ عقلانی رسیدن خواستهی بهحقِ آگاهیای است که بسوی علم قدم برمیدارد؛ زیرا فهم، اندیشیدن است، "منِ" محض بهطورِکلی است؛ و امرِ فهمپذیر عبارت است از امرِ پیشاپیش آشنا و جنبهی مشترکِ علم و آگاهیِ غیرعلمی، که از طریقِ آن این [آگاهیِ غیرعلمی] بهطورِ بیواسطه قادر است به [قلمروِ] آن علم وارد شود.
هگل، از بند ۱۳ پیشگفتار پدیدارشناسی روح.