Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
خاکستر روحِ من؛ avatar

خاکستر روحِ من؛

𝖶𝗁𝖾𝗇 𝖨 𝗌𝖺𝗐 𝗒𝗈𝗎 𝖨 𝖿𝖾𝗅𝗅 𝗂𝗇 𝗅𝗈𝗏𝖾,
𝖺𝗇𝖽 𝗒𝗈𝗎 𝗌𝗆𝗂𝗅𝖾𝖽
𝖻𝖾𝖼𝖺𝗎𝗌 𝗒𝗈𝗎 𝗄𝗇𝖾𝗐.
@Wwxlterbot
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
Tekshirilmagan
Ishonchnoma
Shubhali
Joylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaJan 12, 2025
TGlist-ga qo'shildi
Jan 26, 2025

"خاکستر روحِ من؛" guruhidagi so'nggi postlar

@juniorlexx
عجب وایب جذابی، بی‌نقصه.
از وقتی که رفت لب‌هایش مثل شاخه‌ی خشکی که دیگر تاب شکوفه ندارد، بی‌حس ماندند. خنده از چهره‌اش کوچید، مانند پرنده‌ای که لانه‌ی ویرانش را پشت سر می‌گذارد بی آنکه برگردد.
چشم‌هایش هنوز دنبال نوری می‌گردند که روزی به نام عشق آسمانشان را روشن می‌کرد ؛ اما هر چه می‌بینند فقط ابر است، ابرهایی سنگین و خسته که باران گریه‌های بی‌صدا را هر شب بر دلشان می‌بارند.
او لبخندش را در کنار رفتن معشوقه‌ش خاک کرد.در گوری که نه سنگی دارد و نه نشانی، فقط خاطره‌ای که مثل نسیم سرد، هر از گاهی از کنارش می‌گذرد
و استخوان‌های دلش را به لرزه می‌اندازد.
دیگر لبخند نزد...

لبخندش هم‌چون آیینه‌ای شکسته شد که هر تکه از آن یادآورِ روز هایی لبریز از خنده کنارِ عزیزکرده‌‌اش بود.
چون چه کسی برای مزرعه‌ی بی‌باران، آواز زندگی می‌خواند؟
𝚻his i𝛿 f꤀r 𝒚ou @.ꤔwꤕꤕthe꤇rt. 🕷️
وقتی که مرد ، تو آغوش من به خواب رفته بود
Repost qilingan:
LOTUS avatar
LOTUS
یکم مارو از لب مرز دور میکنید عزیزان؟
پروموت میشه
Pin.
یـادت نـرود عـزیزکـرده، هـنگـامی کـه روحِ خـسته ام ایـن تـن را تـرک کـرد، مـرا در آغـوشِ گـرمِ تـو بـه خـاک بـسـپارنـد، در کـنارِ اقـیانـوسِ چـشمانـت کـه آرامـش بـخشِ ایـن جـانِ خـسته و بـی رمـق اسـت!
چـگونه اسـت کـه لـبخنـدِ تـو جـانِ مـرا به آن مـنحنـی دلنـشیـن مـتصل کـرده است؟!
اگـر روزی بـه سـاحـلِ اقـیانـوس چـشمانـت نـگریـستی وحـس کـردی کـه امـواج دردنـاکِ غـم بـه سـویت مـی‌آیـند، فـقط کـافیـست چـشمـانت را ببـنـدی و بـه یـاد آوری کـه مـن همـیشـه در کـنارِ تـو، درسـت در کنـجِ قـلبت زنـده هـستـم و از یـاد نـبر مـن در سـکـوتِ شـب هـایِ نـا آرامـت هـمیشـه دسـتانـت را خـواهم گـرفت و بـا هـم در کـنارِ سـاحلِ مـواج زنـدگی قـدم خـواهیـم زد.
پـس از مـن، چـه کـسی از دریـایِ آبـیِ دلـت مـراقبـت خـواهد کـرد؟!
هنـگـامی کـه خـسته ای، چـه کـسی بـر پـیشـانی ات بـوسه خـواهـد زد؟!
و وقـتی دلـتنـگ شـدی، چـه کـسی تـو را در آغـوش خـواهد گـرفت و از غـم هـایت خـواهد کـاست؟!
اگـر مـن رفـتم و تـو مـاندی، بـمان و زنـدگی کـن.‌ جـایِ هـردویـمان را به گونه ای پر کن کـه گـویی هـرگز مـن را نیـافته‌ای؛ طـوری کـه فـرامـوش کـنی نـخستـین بـار نـگـاهِ مـن به لـب‌هـایِ سـرخِ تـو گـره خورد!
یـادت بـاشد تـو جـانِ مـنی، روشـناییِ ایـن روحِ تـاریـکِ بـی نـوا، مـراقبِ جـانِ من و روشـناییِ زنـدگـی ام بـاش!

- ایـن آخـرین نـامه‌ی فـرمـانده جـونگ کـوک بـه یـک سـرباز بـستری شـده در بـیمارسـتان اسـت-1997.

Rekordlar

25.03.202517:43
234Obunachilar
01.02.202505:52
50Iqtiboslar indeksi
28.02.202505:52
38Bitta post qamrovi
14.02.202519:16
23Reklama posti qamrovi
29.04.202512:35
0.00%ER
01.02.202505:52
25.00%ERR

Rivojlanish

Obunachilar
Iqtibos indeksi
1 ta post qamrovi
Reklama posti qamrovi
ER
ERR
FEB '25MAR '25APR '25

خاکستر روحِ من؛ mashhur postlari

01.04.202519:50
فـوروارد کنیـد+آیـدی؛
رولتون رو ذکر کنید تا پک تقدیمتون کنم.
Limit: 10 channels
05.04.202516:02
زیباست.
07.04.202521:51
واقعیت این است ، از ابتهاجِ رنگ آبی به بی قیدیِ سفید، مبدل شدم.

مثل همیشه بی‌نقص بود.
07.04.202519:00
عجب ترکیب رنگ جذابی، زیباست.
05.04.202519:56
حتی جرئت این رو نداشتم که بهش دست بزنم؛ چه برسه به درمانش!

ادیت..شاهکاره!
07.04.202519:51
خاص و زیبا بود.
08.04.202516:19
فاک..عجب ترکیب رنگ جذابی.
07.04.202520:39
قلمتون همیشه فیوه، مثل همیشه بی‌نقص و پرستیدنی بود.
طـوری کـه فـرامـوش کـنی نـخستـین بـار نـگـاهِ مـن به لـب‌هـایِ سـرخِ تـو گـره خورد!
23.04.202520:09
20.04.202519:59
20.04.202519:59
@juniorlexx
20.04.202519:17
20.04.202519:17
عجب وایب جذابی، بی‌نقصه.
20.04.202519:16
از وقتی که رفت لب‌هایش مثل شاخه‌ی خشکی که دیگر تاب شکوفه ندارد، بی‌حس ماندند. خنده از چهره‌اش کوچید، مانند پرنده‌ای که لانه‌ی ویرانش را پشت سر می‌گذارد بی آنکه برگردد.
چشم‌هایش هنوز دنبال نوری می‌گردند که روزی به نام عشق آسمانشان را روشن می‌کرد ؛ اما هر چه می‌بینند فقط ابر است، ابرهایی سنگین و خسته که باران گریه‌های بی‌صدا را هر شب بر دلشان می‌بارند.
او لبخندش را در کنار رفتن معشوقه‌ش خاک کرد.در گوری که نه سنگی دارد و نه نشانی، فقط خاطره‌ای که مثل نسیم سرد، هر از گاهی از کنارش می‌گذرد
و استخوان‌های دلش را به لرزه می‌اندازد.
دیگر لبخند نزد...

لبخندش هم‌چون آیینه‌ای شکسته شد که هر تکه از آن یادآورِ روز هایی لبریز از خنده کنارِ عزیزکرده‌‌اش بود.
چون چه کسی برای مزرعه‌ی بی‌باران، آواز زندگی می‌خواند؟
20.04.202519:16
𝚻his i𝛿 f꤀r 𝒚ou @.ꤔwꤕꤕthe꤇rt. 🕷️
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.