
Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

ایرانیان در دوران باستان
این کانال بر آن است که تا جای ممکن، به زندگی مردم ایران در دوران باستان نگاهی اندازد
@IranianDDBastan
@IranianDDBastan
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
TekshirilmaganIshonchnoma
ShubhaliJoylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaMar 27, 2025
TGlist-ga qo'shildi
Apr 06, 2025Rekordlar
19.04.202523:59
634Obunachilar09.04.202523:59
100Iqtiboslar indeksi11.04.202523:59
493Bitta post qamrovi11.04.202523:59
493Reklama posti qamrovi03.04.202508:06
14.63%ER18.03.202515:54
130.30%ERRRepost qilingan:
ایراندل | IranDel

06.04.202520:13
🔴 هشدار بیش از ۸۰۰ نفر از اندیشمندان، دانشگاهیان، متخصصان، هنرمندان، نویسندگان و کارشناسانِ ایراندوست به ورود غیرکارشناسی بخشهایی از حاکمیت از جمله قوۀ مجریه به «مباحثِ قومی» به جای تمرکز و توجه به ابرچالشهای پیشروی کشور و ملّتِ ایران:
بر سرِ شاخهای نشسته و بُن نبرید!
در این بیانیه مفصل که خطاب به ملّتِ تاریخی و بزرگ ایران نوشته شده است، به برخی از رخدادهای تلخِ هفتههای پایانی اسفند ۱۴۰۳ و نوروز ۱۴۰۴ خورشیدی، اشارۀ کوتاهی شده و به مقامات کشور، هشدار داده شده است.
ذیل بیانیه به ترتیب حروف الفبا، امضای شخصیتهای برجستۀ دانشگاهی، دانشی، هنری، رسانهای و سیاسی چون عباس آخوندی، ژاله آموزگار، محمد آمره، اکبر ایرانی، کوروش احمدی، عبدالمجید ارفعی، حسن انوری، مجتبی برزویی، مرضیه برومند، احمد بستانی، رخشان بنیاعتماد، محمدعلی بهمنی قاجار، کاوه بیات، محمدرضا پاسبان، سعیده پراش، ناصرالدین پروین، نصرالله پورجوادی، تهمورث پورناظری، سهراب پورناظری، کیخسرو پورناظری، داریوش پیرنیاکان، مجید تفرشی، افشین جعفرزاده، محمد جعفری قنواتی، علی جنتی، منوچهر جوکار، هادی حیدری، محمد خزایی، کامروز خسروی جاوید، علیاصغر دادبه، محمد درویش، داود دشتبانی، علی دهباشی، گودرز رشتیانی، محمد جواد روح، اشکان زارع، زاگرس زند، علیاشرف صادقی، ابراهیم صحافی، پیمان عارف، حامد عامری گلستانی، مسعود عرفانیان، عقاب علیاحمدی، موسی غنینژاد، نعتالله فاضلی، حبیباله فاضلی کرمانشاهی، محمد قوچانی، حامد کاظمزاده ایرانشهر، احمد کاظمی، رضا کدخدازاده، میرجلالالدین کزازی، الهه کولایی، جمشید کیانفر، زهرا گویا، علی گنجیان خناری، علی مصفّا، محمد مطلق، حکمتالله ملاصالحی، احسان منصوری، یدالله منصوری، میر طاهر موسوی، مصطفی نصیری، علی نظری، حسین نورینیا، مهدی هداوند، ناصر همرنگ و احسان هوشمند دیده میشود.
🔴 در بیانیۀ مفصلِ دغدغهمندان ایران به موارد زیر اشاره شده است:
● فروکاستنِ نوروز از یک جشنِ بزرگِ ملّیِ ایرانی، به یک مراسمِ خُردِ قومی و طایفهای و محلّی در برخی جشنهای نوروری در استانهای غرب و شمالغرب کشور
● رخدادهای تلخ و خلاف وحدتِ ملی در شهر ارومیه و عملکرد مسئولان استانی در این رخدادها
● تبدیل نوروز - جشنِ ملّی و میهنی ایرانیان - به محلِّ منازعاتِ کاذب و مصنوعیِ قومی و قبیلهای
● برخوردهای سلیقهای و ناسنجیده و گاه همراه با تحریف، تخفیف و تقلیلِ مسنولانِ کشور نسبت به میراثِ فرهنگی، تاریخی و تمدّنی ایران بویژه نسبت به جشنِ ملّی نوروز
● تلاش برای مصادرۀ جشن ملّی نوروز توسط رئیسجمهور ترکیه و گستاخی او نسبت به تبریز - کُهنشهر ایران - و سکوتِ ناموجه و نابخشودنیِ مسئولانِ کشور در پاسخ به این ادعاهای بیاساس
● ترویج «ادبیاتِ قومگرایانه» و عدم توجه به مفهوم «شهروند ایرانی» و «حقوق شهروندی» توسط برخی از مقامات بویژه توسط عالیترین مقام اجرایی کشور
● عدم توجه به جایگاه و نقش زبان ملّی - تمدنی فارسی در وحدت و یکپارچگی ملی و تلاش برای تضعیف آن از سوی برخی از مقاماتِ کشوری و استانی
● سخنانِ خلافِ واقعیاتِ تاریخی و یکپارچگی سرزمینی و انسجامِ فرهنگیِ ایرانیان توسط استاندار آذربایجان شرقی دربارۀ پیوند آذربایجان با ایران
● تلاش تفرقهافکنِ استاندار خوزستان برای تبدیل عید فطر از یک «عیدی دینی» به «عیدی قومی»
● برخی اظهاراتِ نابههنگام و تفرقهافکن و انسجامسوز مقامات دربارۀ «آموزش زبانهای محلی»، اختیارات استاندارها، طرح بحثِ «فدرالیسم»، دیدار عالیترین مقام اجرایی کشور با برخی افرادِ افراطیِ قومگرا و سوءتدبیر استاندار آذربایجان غربی در رخدادهای هفتههای اخیر شهر ارومیه
● «قومیسازی مناسباتِ اجتماعی» به جای مواجهۀ اصولی با چالشهای کشور توسط بخشهایی از حاکمیّت و از جمله بخشهایی از قوۀ مجریه
و ...
🔴 در بند پایانی بیانیه آمده است:
«ما امضاکنندگان این بیانیه، ضمن هشدارِ دوباره به دولتمردان دربارۀ اتخاذ رویکردهای غیرکارشناسی و وفاقسوزی که در پیش گرفتهاند، یادآور میشویم که چنین روشهایی به جز تهدیدِ انسجام و امنیتِ ملّی و تقویتِ واگرایی و منازعاتِ خانمانسوزِ محلّی، آوردۀ دیگری برای کشور و ملّتِ بزرگِ ایران ندارد. با تأکید یادآور میشویم که در صورتِ تداومِ چنین رویکردهایی، سکوت را خیانت به آیندۀ ایران و بازی در برنامۀ دشمنانِ کشور برای تهدیدِ تمامیّتِ ایران ارزیابی نموده و در قبالِ مسئولیتِ ملّی و تاریخی خود نسبت به سرنوشتِ کشور و ملّتِ ایران، روشنگری و کنشگری مدنی و ملّی خود را با جدیّتِ بیشتر، ادامه میدهیم.»
🔴 متن کاملِ بیانیه و نام بیش از ۸۰۰ شخصیتِ امضاکنندۀ بیانیه (تا ظهر ۱۷ فروردین ۱۴۰۴ خورشیدی) را در «روزنامۀ شرق» یا «خبرآنلاین» بخوانید.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
🔴 هشدار بیش از ۸۰۰ نفر از اندیشمندان، دانشگاهیان، متخصصان، هنرمندان، نویسندگان و کارشناسانِ ایراندوست به ورود غیرکارشناسی بخشهایی از حاکمیت از جمله قوۀ مجریه به «مباحثِ قومی» به جای تمرکز و توجه به ابرچالشهای پیشروی کشور و ملّتِ ایران:
بر سرِ شاخهای نشسته و بُن نبرید!
در این بیانیه مفصل که خطاب به ملّتِ تاریخی و بزرگ ایران نوشته شده است، به برخی از رخدادهای تلخِ هفتههای پایانی اسفند ۱۴۰۳ و نوروز ۱۴۰۴ خورشیدی، اشارۀ کوتاهی شده و به مقامات کشور، هشدار داده شده است.
ذیل بیانیه به ترتیب حروف الفبا، امضای شخصیتهای برجستۀ دانشگاهی، دانشی، هنری، رسانهای و سیاسی چون عباس آخوندی، ژاله آموزگار، محمد آمره، اکبر ایرانی، کوروش احمدی، عبدالمجید ارفعی، حسن انوری، مجتبی برزویی، مرضیه برومند، احمد بستانی، رخشان بنیاعتماد، محمدعلی بهمنی قاجار، کاوه بیات، محمدرضا پاسبان، سعیده پراش، ناصرالدین پروین، نصرالله پورجوادی، تهمورث پورناظری، سهراب پورناظری، کیخسرو پورناظری، داریوش پیرنیاکان، مجید تفرشی، افشین جعفرزاده، محمد جعفری قنواتی، علی جنتی، منوچهر جوکار، هادی حیدری، محمد خزایی، کامروز خسروی جاوید، علیاصغر دادبه، محمد درویش، داود دشتبانی، علی دهباشی، گودرز رشتیانی، محمد جواد روح، اشکان زارع، زاگرس زند، علیاشرف صادقی، ابراهیم صحافی، پیمان عارف، حامد عامری گلستانی، مسعود عرفانیان، عقاب علیاحمدی، موسی غنینژاد، نعتالله فاضلی، حبیباله فاضلی کرمانشاهی، محمد قوچانی، حامد کاظمزاده ایرانشهر، احمد کاظمی، رضا کدخدازاده، میرجلالالدین کزازی، الهه کولایی، جمشید کیانفر، زهرا گویا، علی گنجیان خناری، علی مصفّا، محمد مطلق، حکمتالله ملاصالحی، احسان منصوری، یدالله منصوری، میر طاهر موسوی، مصطفی نصیری، علی نظری، حسین نورینیا، مهدی هداوند، ناصر همرنگ و احسان هوشمند دیده میشود.
🔴 در بیانیۀ مفصلِ دغدغهمندان ایران به موارد زیر اشاره شده است:
● فروکاستنِ نوروز از یک جشنِ بزرگِ ملّیِ ایرانی، به یک مراسمِ خُردِ قومی و طایفهای و محلّی در برخی جشنهای نوروری در استانهای غرب و شمالغرب کشور
● رخدادهای تلخ و خلاف وحدتِ ملی در شهر ارومیه و عملکرد مسئولان استانی در این رخدادها
● تبدیل نوروز - جشنِ ملّی و میهنی ایرانیان - به محلِّ منازعاتِ کاذب و مصنوعیِ قومی و قبیلهای
● برخوردهای سلیقهای و ناسنجیده و گاه همراه با تحریف، تخفیف و تقلیلِ مسنولانِ کشور نسبت به میراثِ فرهنگی، تاریخی و تمدّنی ایران بویژه نسبت به جشنِ ملّی نوروز
● تلاش برای مصادرۀ جشن ملّی نوروز توسط رئیسجمهور ترکیه و گستاخی او نسبت به تبریز - کُهنشهر ایران - و سکوتِ ناموجه و نابخشودنیِ مسئولانِ کشور در پاسخ به این ادعاهای بیاساس
● ترویج «ادبیاتِ قومگرایانه» و عدم توجه به مفهوم «شهروند ایرانی» و «حقوق شهروندی» توسط برخی از مقامات بویژه توسط عالیترین مقام اجرایی کشور
● عدم توجه به جایگاه و نقش زبان ملّی - تمدنی فارسی در وحدت و یکپارچگی ملی و تلاش برای تضعیف آن از سوی برخی از مقاماتِ کشوری و استانی
● سخنانِ خلافِ واقعیاتِ تاریخی و یکپارچگی سرزمینی و انسجامِ فرهنگیِ ایرانیان توسط استاندار آذربایجان شرقی دربارۀ پیوند آذربایجان با ایران
● تلاش تفرقهافکنِ استاندار خوزستان برای تبدیل عید فطر از یک «عیدی دینی» به «عیدی قومی»
● برخی اظهاراتِ نابههنگام و تفرقهافکن و انسجامسوز مقامات دربارۀ «آموزش زبانهای محلی»، اختیارات استاندارها، طرح بحثِ «فدرالیسم»، دیدار عالیترین مقام اجرایی کشور با برخی افرادِ افراطیِ قومگرا و سوءتدبیر استاندار آذربایجان غربی در رخدادهای هفتههای اخیر شهر ارومیه
● «قومیسازی مناسباتِ اجتماعی» به جای مواجهۀ اصولی با چالشهای کشور توسط بخشهایی از حاکمیّت و از جمله بخشهایی از قوۀ مجریه
و ...
🔴 در بند پایانی بیانیه آمده است:
«ما امضاکنندگان این بیانیه، ضمن هشدارِ دوباره به دولتمردان دربارۀ اتخاذ رویکردهای غیرکارشناسی و وفاقسوزی که در پیش گرفتهاند، یادآور میشویم که چنین روشهایی به جز تهدیدِ انسجام و امنیتِ ملّی و تقویتِ واگرایی و منازعاتِ خانمانسوزِ محلّی، آوردۀ دیگری برای کشور و ملّتِ بزرگِ ایران ندارد. با تأکید یادآور میشویم که در صورتِ تداومِ چنین رویکردهایی، سکوت را خیانت به آیندۀ ایران و بازی در برنامۀ دشمنانِ کشور برای تهدیدِ تمامیّتِ ایران ارزیابی نموده و در قبالِ مسئولیتِ ملّی و تاریخی خود نسبت به سرنوشتِ کشور و ملّتِ ایران، روشنگری و کنشگری مدنی و ملّی خود را با جدیّتِ بیشتر، ادامه میدهیم.»
🔴 متن کاملِ بیانیه و نام بیش از ۸۰۰ شخصیتِ امضاکنندۀ بیانیه (تا ظهر ۱۷ فروردین ۱۴۰۴ خورشیدی) را در «روزنامۀ شرق» یا «خبرآنلاین» بخوانید.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢


06.04.202515:14
نام دریای پارس و دریای کاسپی/گرگان در جغرافیای بطلمیوس از سدهی ۲ میلادی، مقارن شاهنشاهی اشکانی.
ماخذ تصویر:
Claudius Ptolemy, 1991, The Geography, Translated and Edited by Edward Luther Stevenson, New York: Dover Publications.
نام امروزی خلیج فارس که در ایران رایج است، در منابع گوناگون تاریخی و جغرافیایی گواهی شده است؛ همچنین شایسته است که ایرانیان برای نام دریای شمالی که معمولاً در بعد جهانی با نام درستِ دریای کاسپی نامیده میشود، همین نام را به کار برند و از کاربرد نام جدیدتر و نه چندان موجه دریای خزر خودداری کنند.
@IranianDDBastan
ماخذ تصویر:
Claudius Ptolemy, 1991, The Geography, Translated and Edited by Edward Luther Stevenson, New York: Dover Publications.
نام امروزی خلیج فارس که در ایران رایج است، در منابع گوناگون تاریخی و جغرافیایی گواهی شده است؛ همچنین شایسته است که ایرانیان برای نام دریای شمالی که معمولاً در بعد جهانی با نام درستِ دریای کاسپی نامیده میشود، همین نام را به کار برند و از کاربرد نام جدیدتر و نه چندان موجه دریای خزر خودداری کنند.
@IranianDDBastan
06.04.202509:30
هرچند در دورههای پیش از تشکیل پادشاهی سلوکی نیز غارت پرستشگاهها سابقه داشت، اما به نظر میرسد که این عمل در دورهی سلوکی، تفاوتهای مهمی با دورههای پیشین، به ویژه دورهی هخامنشی دارد:
نخست آنکه به نظر میرسد سلوکیان به طور کلی بیش از پیش پرستشگاهها را مورد غارت قرار میدادند و گزارشهای مستقیم و قابل اتکا از این عمل در دورهی سلوکی بیشتر است.
دوم آنکه ظاهراً غارت پرستشگاهها در دورهی سلوکی با شخص شاه رابطهی نزدیک دارد و بر خلاف دورهی هخامنشی ظاهراً بخشی از سیاست اصلی شاه در درون قلمرواش محسوب میشود.
مورد سوم، ارتباط نزدیک میان غارت پرستشگاه، با عملیات نظامی گستردهی شاه سلوکی است و در مواردی که سراغ داریم، سلوکیان معمولاً پیش یا پس از لشکرکشیهای گستردهی خود به درون فلات ایران یا مصر، دست به غارت پرستشگاهها میزدند.
با در کنار هم گذاشتن نکات بالا میتوان دریافت که عامل اصلی غارت پرستشگاهها در دورهی سلوکی، نیاز اقتصادی شاه در مدیریت لشکرکشیهای بزرگ به سرزمینهای گوناگون است و ظاهراً هخامنشیان چنین نیازی را احساس نمیکردند و اگر در این دوره پرستشگاهی غارت میشد، احتمالاً باید دلایل آن را در رخدادهای سیاسی جست.
سلوکیان از آغاز قدرتگیری در قلمرو پیشین هخامنشی، به اقدامات عمرانی گسترده، تلاش برای رونقدهی به بازرگانی، ساخت کلنیهای مهاجران در بخشهای گوناگون قلمرو و ساخت شهرهای جدید دست زدند و بنابراین، به نظر میرسد که برنامههای اقتصادی دقیق و گستردهای را مد نظر داشتند. با این حال فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی، آنچه پژوهشگران "صلح پارسی" مینامند را بر هم زد و مقدونیان در تشکیل یک "صلح مقدونی" ناکام ماندند. اگرچه سلوکوس یکم، بیشتر قلمرو آسیایی اسکندر را از آن خود کرد، اما در جایجای قلمرو پیشین هخامنشی و دور تا دور قلمرو سلوکی، پادشاهیهای کوچک و بزرگ فراوانی تشکیل شدند که برخی از آنها چون بطلمیوسیان مصر و مائوریاییان هند، توان به چالش کشیدن قدرت سلوکیان را نیز داشتند.
به تدریج ناتوانی سلوکیان در ادارهی قلمرو گسترده از یک سو و فشار اقوام و دولتهای پیرامونی از دیگر سو، شمار جنگهای صورت گرفته در منطقه را افزایش داد. جنگ، پول زیادی میطلبید که در صورت شکست، قابل بازگشت نبود. همچنین ویرانی سرزمینها و از دست رفتن نیروهای انسانی از پیامدهای ناگوار جنگها بودند و با افزایش شمار درگیریها، دولت سلوکی به مرور در حوزههای یادشده با زیان فراوان مواجه شد. در نتیجهی افزایش زیان، نیاز دولت به گردآوری پول نیز افزایش مییافت؛ افزایش مالیاتها که در دورهی سلوکی در دستور کار قرار گرفت نیز دیگر چارهساز نبود و بنابراین، غارت ثروت نهفته در پرستشگاهها بهترین راه جبران کمبود بودجه مینمود. افزایش شمار غارت پرستشگاهها در طول عمر دولت سلوکی، میتواند موید ارتباط آن با افزایش درگیریها در این دوره باشد.
سلوکوس یکم در حدود ۳۰۵ ق.م پادشاهی خود را بنیان گذاشت که چند سال بعد، از سغد تا آسیای کوچک گسترده شده بود، اما حدود ۲ سده بعد، این پادشاهی به دولت کوچکی در سوریهی کنونی بدل شده بود که برای بقای خود میجنگید. تنشهای سیاسی، ناتوانی در مدیریت و مشکلات فراوان اقتصادی را باید عوامل اصلی افول دولت سلوکی دانست.
@IranianDDBastan
نخست آنکه به نظر میرسد سلوکیان به طور کلی بیش از پیش پرستشگاهها را مورد غارت قرار میدادند و گزارشهای مستقیم و قابل اتکا از این عمل در دورهی سلوکی بیشتر است.
دوم آنکه ظاهراً غارت پرستشگاهها در دورهی سلوکی با شخص شاه رابطهی نزدیک دارد و بر خلاف دورهی هخامنشی ظاهراً بخشی از سیاست اصلی شاه در درون قلمرواش محسوب میشود.
مورد سوم، ارتباط نزدیک میان غارت پرستشگاه، با عملیات نظامی گستردهی شاه سلوکی است و در مواردی که سراغ داریم، سلوکیان معمولاً پیش یا پس از لشکرکشیهای گستردهی خود به درون فلات ایران یا مصر، دست به غارت پرستشگاهها میزدند.
با در کنار هم گذاشتن نکات بالا میتوان دریافت که عامل اصلی غارت پرستشگاهها در دورهی سلوکی، نیاز اقتصادی شاه در مدیریت لشکرکشیهای بزرگ به سرزمینهای گوناگون است و ظاهراً هخامنشیان چنین نیازی را احساس نمیکردند و اگر در این دوره پرستشگاهی غارت میشد، احتمالاً باید دلایل آن را در رخدادهای سیاسی جست.
سلوکیان از آغاز قدرتگیری در قلمرو پیشین هخامنشی، به اقدامات عمرانی گسترده، تلاش برای رونقدهی به بازرگانی، ساخت کلنیهای مهاجران در بخشهای گوناگون قلمرو و ساخت شهرهای جدید دست زدند و بنابراین، به نظر میرسد که برنامههای اقتصادی دقیق و گستردهای را مد نظر داشتند. با این حال فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی، آنچه پژوهشگران "صلح پارسی" مینامند را بر هم زد و مقدونیان در تشکیل یک "صلح مقدونی" ناکام ماندند. اگرچه سلوکوس یکم، بیشتر قلمرو آسیایی اسکندر را از آن خود کرد، اما در جایجای قلمرو پیشین هخامنشی و دور تا دور قلمرو سلوکی، پادشاهیهای کوچک و بزرگ فراوانی تشکیل شدند که برخی از آنها چون بطلمیوسیان مصر و مائوریاییان هند، توان به چالش کشیدن قدرت سلوکیان را نیز داشتند.
به تدریج ناتوانی سلوکیان در ادارهی قلمرو گسترده از یک سو و فشار اقوام و دولتهای پیرامونی از دیگر سو، شمار جنگهای صورت گرفته در منطقه را افزایش داد. جنگ، پول زیادی میطلبید که در صورت شکست، قابل بازگشت نبود. همچنین ویرانی سرزمینها و از دست رفتن نیروهای انسانی از پیامدهای ناگوار جنگها بودند و با افزایش شمار درگیریها، دولت سلوکی به مرور در حوزههای یادشده با زیان فراوان مواجه شد. در نتیجهی افزایش زیان، نیاز دولت به گردآوری پول نیز افزایش مییافت؛ افزایش مالیاتها که در دورهی سلوکی در دستور کار قرار گرفت نیز دیگر چارهساز نبود و بنابراین، غارت ثروت نهفته در پرستشگاهها بهترین راه جبران کمبود بودجه مینمود. افزایش شمار غارت پرستشگاهها در طول عمر دولت سلوکی، میتواند موید ارتباط آن با افزایش درگیریها در این دوره باشد.
سلوکوس یکم در حدود ۳۰۵ ق.م پادشاهی خود را بنیان گذاشت که چند سال بعد، از سغد تا آسیای کوچک گسترده شده بود، اما حدود ۲ سده بعد، این پادشاهی به دولت کوچکی در سوریهی کنونی بدل شده بود که برای بقای خود میجنگید. تنشهای سیاسی، ناتوانی در مدیریت و مشکلات فراوان اقتصادی را باید عوامل اصلی افول دولت سلوکی دانست.
@IranianDDBastan
06.04.202509:29
مایکل تیلور نیز در پژوهشی منتشر شده به سال ۲۰۱۴، به بررسی غارت پرستشگاهها به دست سلوکیان و دلایل و پیامدهای این غارتها پرداخته است. او در نهایت دو رویکرد متفاوت شاهان سلوکی در شرایط متفاوت را از هم تفکیک میکند که بر مبنای یکی، شاهان سلوکی در زمان کاهش تنشها و بنابراین دسترسی به پول کافی، به منظور افزایش سطح رضایت عمومی و حفظ آرامش قلمرو، به بازسازی، حفظ و ادارهی امنیت پرستشگاهها میپرداختند، اما زمانی که دولت درگیر جنگهای خارجی یا شورشهای پردامنهی داخلی میشد و سلوکیان به پول زیاد نیاز داشتند، از غارت پرستشگاهها خودداری نمیکردند؛ گاه پول برداشته شده پس از رفع نیاز، به پرستشگاه باز میگشت، اما گاه این غارت به تنش منجر میشد که دست کم جان یک شاه سلوکی یعنی آنتیوخوس سوم (و همچنین شاید آنتیوخوس چهارم) را در ایران گرفت.
@IranianDDBastan
@IranianDDBastan
05.04.202509:57
مقالهی بالا به قلم النی کریکونا از دانشگاه آتن، به بررسی دلایل غارت پرستشگاهها به دست شاهان سلوکی از دورهی آنتیوخوس سوم تا آنتیوخوس چهارم میپردازد. نویسنده در تلاش است تا نگاه سنتی و رایج دربارهی نیاز به پول سلوکیان در پی شکست از رومیان را به چالش بکشد. به عقیدهی او، هرچند غارت پرستشگاهها گاه به دلیل نیاز مالی صورت میگرفت، اما همچون غارت پرستشگاه همدان به دست آنتیوخوس سوم یا اقدام به غارت پرستشگاه الیمایی به دست آنتیوخوس چهارم، گاه این غارتها نه از روی کمبود بودجه، بلکه به دلیل دست و پا کردن پولی بیشتر، برای انجام لشکرکشی گسترده به درون فلات ایران صورت گرفتند. گاه نیز این غارتها (همچون مورد آنتیوخوس چهارم و پرستشگاه یهودیان) به هدف قدرتنمایی انجام میشدند. از نقاط ضعف مقاله میتوان به عدم توجه کافی نویسنده به برخی نظرات متفاوت (چون فعالیت اشکانیان نخستین در ماد) و همچنین نگارش پاورقیهای طولانی و خستهکننده اشاره کرد؛ با این حال خوانش این مقاله به عنوان اثری مروری برای شناخت رویکرد سلوکیان به فلات ایران در آستانهی جهانگیری اشکانیان به رهبری مهرداد یکم، توصیه میشود.
@IranianDDBastan
@IranianDDBastan
28.03.202520:19
✅ مردمِ ثروتمندِ ایرانِ ساسانی
در دورهی ساسانی دین بیشتر مردم قلمرو ساسانی و خاندان حکومتگر، دین زردشتی بود و در این دین زندگی مادی نیز به اندازهی زندگی مینوی ستوده شده بود و به همین منظور، ساسانیان تلاش زیادی برای بهبود اقتصاد کشور انجام دادند که بخشی از آن در قالب بازماندههای کانالهای آبرسانی پرشمار و پیچیده، سدسازی، حفر کاریزهای پرشمار، ساخت و حراست راهها و مهمتر از همه ساماندهی و پشتیبانی از نظام پولی کشور، برای پژوهشگر امروزی قابل درک است.
نتیجهی این رویکرد و اقدامات پیشرفت ثروت و رفاه مردم در این دورهی نسبتاً طولانی مدت بود. هرچند از خود ساسانیان دادههای مکتوب کمشماری به جای مانده است اما تمدنهای همجوار، دشمنانِ معاصر و همچنین جانشینان مسلمان ساسانیان از ثروت مردم ایران در این دوره سخنها گفتهاند.
به گزارش نویسندهای گمنام از روم که اثر خود را در حدود سال ۳۵۹/۳۶۰ میلادی نگاشتهاست، 《آنها [ایرانیان ساسانی] ظاهراً همه چیز را به فراوانی در اختیار دارند. {یوزف ویزهوفر، ایران باستان، ۱۳۸۰، ققنوس، ۲۳۹} در همین زمان که یولیانوس امپراتور روم به قلمرو ساسانی لشکر کشید در نطقی خطاب به سربازانش قلمرو ساسانی را سرشار از ثروت و روم را دولتی فقیر خطاب میکند {آمیانوس مارکلینوس، جنگ شاپور ذوالاکتاف، ۱۳۱۰، اداره شورای نظام، ۶۷-۶۸}. پروکوپیوس نیز بعدها در جریان حملات رومیان به میانرودان ساسانی در سده ۶ میلادی این سرزمین را ثروتمند معرفی میکند {پروکوپیوس، جنگهای ایران و روم، ۱۳۶۵، علمی و فرهنگی، ۱۷۹}.
برخی از منابع چینی نیز همچون منابع رومی از ثروت زیاد ایرانیان در دوره ساسانی سخن گفتهاند. هیون تسانگ سیاح چینی که اواخر دورهی ساسانی به شرق ایران سفر کرده بود مردم ایران را 《ثروتمندترین》نامیده است {پائولو دفینا، ایران ساسانی از دیدگاه منابع چینی، ۱۳۹۶، آوای خاور، ۷۹}. شهرت ثروت ایرانیان در چین آنچنان زیاد بود که تصور ایرانی فقیر در این سرزمین تصوری مهمل محسوب میشد {ویلیام واتسن، ایران و چین، ۱۳۸۰، امیرکبیر، ۶۶۶}. در منابع چینی داستانهای نسبتاً پرشماری از ثروت ایرانیان این دوره که به چین رفته بودند ذکر شده است {جان سین لیان، تاریخ روابط چین و ایران، ۱۳۸۵، میراث فرهنگی، ۲۴۳-۲۴۶، ۲۵۸-۲۶۴}.
در کنار منابع رومی و چینی گزارش دگراندیشانی چون یهودیان و مسیحیان داخلی و خارجی نیز شایان ذکر است. یهودیان مجموعه شهرهای مدائن پایتخت شاهنشاهی ساسانی را بسیار ثروتمند توصیف کرده اند که 《زنجیرها و بازوبندهای زرین در آنجا چندان ارزشی نداشت》{آرتور کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۱۳۶۸، دنیای کتاب، ۵۱۲}. تئوفیلاکتوس نیز یهودیان ساسانی را دارای《ثروت بیحساب》میداند {تئوفیلاکتوس سیموکاتا، تاریخ، ۱۳۹۷، کتاب سده، ۲۴۰}.
یافتههای مادی باستانشناسی نیز نتیجهی مشابهی را نشان میدهند به شکلی که به عقیدهی برخی پژوهشگران وفور آثار شیشهای و آثار ساخته شده از فلزهای ارزشمند یافته شده در دورهی ساسانی را نشانگر ثروتمندی جامعهی آن زمان میدانند {دوروتی شفرد، هنر ساسانی، ۱۳۸۰، امیرکبیر، ۶۴۱}.
اقدامات عمرانی ساسانیان اوضاع اقتصادی کشور را به آنجا رساند که به گفتهی پرادا《ثروت ایران شاید هیچگاه عظیمتر از زمان شاهنشاهی ساسانی نبوده است》{ایدت پرادا، هنر ایران باستان، ۱۳۸۳، دانشگاه تهران، ۲۷۸}.
✍️ امین بابادی، دانشجوی دکترای تخصصی تاریخ ایران باستان دانشگاه تهران، ۲۷ آبان ۱۴۰۱
@IranianDDBastan
در دورهی ساسانی دین بیشتر مردم قلمرو ساسانی و خاندان حکومتگر، دین زردشتی بود و در این دین زندگی مادی نیز به اندازهی زندگی مینوی ستوده شده بود و به همین منظور، ساسانیان تلاش زیادی برای بهبود اقتصاد کشور انجام دادند که بخشی از آن در قالب بازماندههای کانالهای آبرسانی پرشمار و پیچیده، سدسازی، حفر کاریزهای پرشمار، ساخت و حراست راهها و مهمتر از همه ساماندهی و پشتیبانی از نظام پولی کشور، برای پژوهشگر امروزی قابل درک است.
نتیجهی این رویکرد و اقدامات پیشرفت ثروت و رفاه مردم در این دورهی نسبتاً طولانی مدت بود. هرچند از خود ساسانیان دادههای مکتوب کمشماری به جای مانده است اما تمدنهای همجوار، دشمنانِ معاصر و همچنین جانشینان مسلمان ساسانیان از ثروت مردم ایران در این دوره سخنها گفتهاند.
به گزارش نویسندهای گمنام از روم که اثر خود را در حدود سال ۳۵۹/۳۶۰ میلادی نگاشتهاست، 《آنها [ایرانیان ساسانی] ظاهراً همه چیز را به فراوانی در اختیار دارند. {یوزف ویزهوفر، ایران باستان، ۱۳۸۰، ققنوس، ۲۳۹} در همین زمان که یولیانوس امپراتور روم به قلمرو ساسانی لشکر کشید در نطقی خطاب به سربازانش قلمرو ساسانی را سرشار از ثروت و روم را دولتی فقیر خطاب میکند {آمیانوس مارکلینوس، جنگ شاپور ذوالاکتاف، ۱۳۱۰، اداره شورای نظام، ۶۷-۶۸}. پروکوپیوس نیز بعدها در جریان حملات رومیان به میانرودان ساسانی در سده ۶ میلادی این سرزمین را ثروتمند معرفی میکند {پروکوپیوس، جنگهای ایران و روم، ۱۳۶۵، علمی و فرهنگی، ۱۷۹}.
برخی از منابع چینی نیز همچون منابع رومی از ثروت زیاد ایرانیان در دوره ساسانی سخن گفتهاند. هیون تسانگ سیاح چینی که اواخر دورهی ساسانی به شرق ایران سفر کرده بود مردم ایران را 《ثروتمندترین》نامیده است {پائولو دفینا، ایران ساسانی از دیدگاه منابع چینی، ۱۳۹۶، آوای خاور، ۷۹}. شهرت ثروت ایرانیان در چین آنچنان زیاد بود که تصور ایرانی فقیر در این سرزمین تصوری مهمل محسوب میشد {ویلیام واتسن، ایران و چین، ۱۳۸۰، امیرکبیر، ۶۶۶}. در منابع چینی داستانهای نسبتاً پرشماری از ثروت ایرانیان این دوره که به چین رفته بودند ذکر شده است {جان سین لیان، تاریخ روابط چین و ایران، ۱۳۸۵، میراث فرهنگی، ۲۴۳-۲۴۶، ۲۵۸-۲۶۴}.
در کنار منابع رومی و چینی گزارش دگراندیشانی چون یهودیان و مسیحیان داخلی و خارجی نیز شایان ذکر است. یهودیان مجموعه شهرهای مدائن پایتخت شاهنشاهی ساسانی را بسیار ثروتمند توصیف کرده اند که 《زنجیرها و بازوبندهای زرین در آنجا چندان ارزشی نداشت》{آرتور کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۱۳۶۸، دنیای کتاب، ۵۱۲}. تئوفیلاکتوس نیز یهودیان ساسانی را دارای《ثروت بیحساب》میداند {تئوفیلاکتوس سیموکاتا، تاریخ، ۱۳۹۷، کتاب سده، ۲۴۰}.
یافتههای مادی باستانشناسی نیز نتیجهی مشابهی را نشان میدهند به شکلی که به عقیدهی برخی پژوهشگران وفور آثار شیشهای و آثار ساخته شده از فلزهای ارزشمند یافته شده در دورهی ساسانی را نشانگر ثروتمندی جامعهی آن زمان میدانند {دوروتی شفرد، هنر ساسانی، ۱۳۸۰، امیرکبیر، ۶۴۱}.
اقدامات عمرانی ساسانیان اوضاع اقتصادی کشور را به آنجا رساند که به گفتهی پرادا《ثروت ایران شاید هیچگاه عظیمتر از زمان شاهنشاهی ساسانی نبوده است》{ایدت پرادا، هنر ایران باستان، ۱۳۸۳، دانشگاه تهران، ۲۷۸}.
✍️ امین بابادی، دانشجوی دکترای تخصصی تاریخ ایران باستان دانشگاه تهران، ۲۷ آبان ۱۴۰۱
@IranianDDBastan
04.04.202517:52
۵. از سدههای سوم و چهارم هجری، شرایط به شکل محسوسی در تاریخ اسلام در ایران تغییر کردند و در خاور جهان اسلام، دودمانهای محلی ایرانی به قدرت رسیدند. این ایرانیانِ تازه به قدرت رسیده، با آنکه خود مسلمان بودند، نه تنها با فرهنگ ایرانی دشمنی نداشتند، که اغلب مبلغ و دوستدار آن بودند. آنان خود را به شاهان و دودمانهای باستانی ایران (که خود زردشتی بودند یا درکل زردشتی شناسانده شده بودند) منتسب میکردند و از طرف دیگر، باورمند و مبلغ دین اسلام بودند؛ این مسئله موجب میشد تا اسلام دیگر از سوی ایرانیان زردشتی نه دینی بیگانه، که دین فرمانروایان مقتدرشان قلمداد شود که نسبشان به شاهان بزرگ زردشتی میرسید. در سوی مقابل، منابع دین زردشتی از دیرباز وعدهی رخدادهایی سخت در پایان هزارهی پس از زردشت و نوشدن دین در پی آن را میدادند و اکنون ایرانیان زردشتی با تصور پیروزی اعراب به عنوان نمودِ آن رخدادهای سخت، در دین خود نیز توجیهی برای کشورگشایی مسلمانان میجستند. مجموع این عوامل به تدریج از شمار زردشنیان میکاست و بر شمار مسلمانان میافزود.
۶. کشورگشایی ترکان و سپس مغولها، ضربهی نهایی را بر دین زردشتی وارد کرد. ترکانی که بستگی خاصی به فرهنگ ایرانی نداشتند، نومسلمانانی متعصب بودند که در پی فتح ایران، دورهای از عدم رواداری دینی را علیه دیگر ادیان به کار بستند، زردشتیان بیش از پیش به حاشیه رانده شدند و ناچار شدند برای بقای خود بجنگند. کشتار پرشمار مردم ایران در دورهی مغول، به جماعتهای کنارافتادهی زردشتی آسیب فراوان رساند و فقر و تنگدستی روزافزون آنان و دستبردهای رو به ازدیاد مسلمانان و آزار برخی دولتمردان، به ویژه در دورهی صفوی، زردشتیان را به جامعهای بسیار آسیبپذیر بدل کرد. زمانی که بویس در سدهی بیستم مدتی را در میان زردشتیان گذراند، روایات آنان از آزارهای گاه و بیگاه مسلمانان را شنید و دریافت که جامعهی کوچک زردشتی قرن بیستم، با جامعهی نیرومند دورهی ساسانی تفاوت فراوان دارد، مگر در یک چیز، یعنی امید به آیندهای روشن.
@IranianDDBastan
۶. کشورگشایی ترکان و سپس مغولها، ضربهی نهایی را بر دین زردشتی وارد کرد. ترکانی که بستگی خاصی به فرهنگ ایرانی نداشتند، نومسلمانانی متعصب بودند که در پی فتح ایران، دورهای از عدم رواداری دینی را علیه دیگر ادیان به کار بستند، زردشتیان بیش از پیش به حاشیه رانده شدند و ناچار شدند برای بقای خود بجنگند. کشتار پرشمار مردم ایران در دورهی مغول، به جماعتهای کنارافتادهی زردشتی آسیب فراوان رساند و فقر و تنگدستی روزافزون آنان و دستبردهای رو به ازدیاد مسلمانان و آزار برخی دولتمردان، به ویژه در دورهی صفوی، زردشتیان را به جامعهای بسیار آسیبپذیر بدل کرد. زمانی که بویس در سدهی بیستم مدتی را در میان زردشتیان گذراند، روایات آنان از آزارهای گاه و بیگاه مسلمانان را شنید و دریافت که جامعهی کوچک زردشتی قرن بیستم، با جامعهی نیرومند دورهی ساسانی تفاوت فراوان دارد، مگر در یک چیز، یعنی امید به آیندهای روشن.
@IranianDDBastan
05.04.202516:25
یکی از مهمترین مسائل مرتبط با تاریخ شاهنشاهی ساسانی، چه برای متخصصان و چه غیرمتخصصان، برخورد آنان با دگراندیشان و به ویژه مسیحیانی است که از آنان دادههای بیشتری بازمانده است. برخی متون سریانی معاصر دورهی ساسانی که به نام "شهادتنامه" شناخته میشوند، تاکید زیادی بر آزار، سرکوب و کشتار هدفمند مسیحیان در دورهی ساسانی، از زمان حکومت شاهپور دوم به بعد دارند. هرچند پیش از این پژوهشگران، به ویژه پژوهشگران دین مسیحی اعتبار زیادی برای این متون قائل بودند، اما امروزه تاریخی بودن بسیاری از گزارشها، تاکیدها و سوگیریهای این منابع با تردید جدی مواجه شده است.
سیمچا گروس، استاد دانشگاه پنسیلوانیا در مقالهای نسبتاً مفصل، به واکاوی ارزش متون یادشده، ماهیت برخورد ساسانیان (به ویژه در دو دورهی حساس فرمانروایی شاهپور دوم و یزدگرد یکم) با مسیحیان و دلیل شکلگیری برخی سرکوبها بر علیه مسیحیان در این دوره میپردازد. به عقیدهی او، هرچند گزارشهای منابع مسیحی دربارهی سرکوبهای گستردهی مسیحیان در دورهی ساسانی با تردید جدی مواجه هستند، اما شکلگیری این گزارشها، تحت تاثیر شرایطی رخ داد که نه ماهیتی دینی، بلکه ماهیتی سیاسی داشتند. درواقع به عقیدهی او، سرکوب مسیحیان در دورههای خاص به دست ساسانیان، به دلیل هراس و ممانعت از خیانت آنان و عملکردشان به عنوان "ستون پنجم" امپراتوری روم است. درواقع با رسمی شدن دین مسیحی در روم، دولت ساسانی خود به خود به مسیحیان غرب قلمرو ساسانی با دیدهی تردید و احتیاط مینگریست و بدیهی است که این تردید، بیشتر متوجه بزرگان این دین در میان جوامع محلی میشد و سرکوب نیز اغلب متوجه همین قشر، به ویژه در سرزمینهای نزدیک به مرز قلمرو امپراتوری روم بود.
پژوهشهای اخیر دربارهی روابط ساسانیان با گروههای گوناگون دگراندیشان در قلمرو پهناور این شاهنشاهی نشان دادهاند که روابط ساسانیان با هر گروه از پیروان این ادیان، بیشتر متاثر از رخدادهای سیاسی بود و آنجا که ساسانیان از جانب دگراندیشان احساس خطر نمیکردند، دلیلی هم برای سرکوب آنان نداشتند. این واقعیت که تقریباً همهی ادیانی که در آغاز دورهی ساسانی در قلمرو این شاهنشاهی وجود داشتند، سپس در پایان عمر این شاهنشاهی، حتی با رونقی بیشتر به حیات خود ادامه میدادند، موید این ادعا است که سرکوب دگراندیشان به دلایل دینی و اجبار دین زردشتی به آنان، در دستور کار دولتمردان ساسانی نبود و برخوردهایی از این دست را باید از منظر سیاسی نگریست.
ماخذ تصویر:
Gross, Simcha, 2021, "Being Roman in the Sasanian Empire: Revisiting the Great Persecution of Christians under Shapur II", Studies in Late Antiquity, Vol. 5, N. 3.
@IranianDDBastan
سیمچا گروس، استاد دانشگاه پنسیلوانیا در مقالهای نسبتاً مفصل، به واکاوی ارزش متون یادشده، ماهیت برخورد ساسانیان (به ویژه در دو دورهی حساس فرمانروایی شاهپور دوم و یزدگرد یکم) با مسیحیان و دلیل شکلگیری برخی سرکوبها بر علیه مسیحیان در این دوره میپردازد. به عقیدهی او، هرچند گزارشهای منابع مسیحی دربارهی سرکوبهای گستردهی مسیحیان در دورهی ساسانی با تردید جدی مواجه هستند، اما شکلگیری این گزارشها، تحت تاثیر شرایطی رخ داد که نه ماهیتی دینی، بلکه ماهیتی سیاسی داشتند. درواقع به عقیدهی او، سرکوب مسیحیان در دورههای خاص به دست ساسانیان، به دلیل هراس و ممانعت از خیانت آنان و عملکردشان به عنوان "ستون پنجم" امپراتوری روم است. درواقع با رسمی شدن دین مسیحی در روم، دولت ساسانی خود به خود به مسیحیان غرب قلمرو ساسانی با دیدهی تردید و احتیاط مینگریست و بدیهی است که این تردید، بیشتر متوجه بزرگان این دین در میان جوامع محلی میشد و سرکوب نیز اغلب متوجه همین قشر، به ویژه در سرزمینهای نزدیک به مرز قلمرو امپراتوری روم بود.
پژوهشهای اخیر دربارهی روابط ساسانیان با گروههای گوناگون دگراندیشان در قلمرو پهناور این شاهنشاهی نشان دادهاند که روابط ساسانیان با هر گروه از پیروان این ادیان، بیشتر متاثر از رخدادهای سیاسی بود و آنجا که ساسانیان از جانب دگراندیشان احساس خطر نمیکردند، دلیلی هم برای سرکوب آنان نداشتند. این واقعیت که تقریباً همهی ادیانی که در آغاز دورهی ساسانی در قلمرو این شاهنشاهی وجود داشتند، سپس در پایان عمر این شاهنشاهی، حتی با رونقی بیشتر به حیات خود ادامه میدادند، موید این ادعا است که سرکوب دگراندیشان به دلایل دینی و اجبار دین زردشتی به آنان، در دستور کار دولتمردان ساسانی نبود و برخوردهایی از این دست را باید از منظر سیاسی نگریست.
ماخذ تصویر:
Gross, Simcha, 2021, "Being Roman in the Sasanian Empire: Revisiting the Great Persecution of Christians under Shapur II", Studies in Late Antiquity, Vol. 5, N. 3.
@IranianDDBastan


16.04.202509:54
تصاویر بالا مربوط به سکههای وهبرز، یکی از فرمانروایان بومی پارس در دورهی سلوکی هستند که بر یکی از آنها او درحال کشتن سربازی با پوشش یونانی نقش شده است.
معمولاً پژوهشگران این تصویر را به بندی از گزارش پولیانوس درباره اوبورزوس نامی در پارس در دورهی شاهی به نام سلوکوس (یکم یا دوم) نسبت میدهند که در پی کشتار ۳۰۰۰ مهاجرنشین یونانی، بر سلوکیان شورید.
سکههای وهبرز علاوه بر نشان دادن دیهیم بر سر او که نمادی شاهانه بود، برخی ویژگیهای آشکارا ایرانی و البته الگوگرفته از هخامنشیان، چون پوشش سر و جامهی پارسی و همچنین ساختمانی شبیه سازهی موسوم به کعبهی زردشت در پارس را نشان میدهند که حاکی از کوشش او برای انتساب خود به هخامنشیان هستند.
ماخذ تصویر:
Engels, David, 2018, "Iranian identity and Seleukid allegiance: Vahbarz the Frataraka and Early Arsakid Coinage", The Seleucid empire, 281-222 BC, war within the family, edited by Kyle Erickson, the classical press of Wales, p 175.
@IranianDDBastan
معمولاً پژوهشگران این تصویر را به بندی از گزارش پولیانوس درباره اوبورزوس نامی در پارس در دورهی شاهی به نام سلوکوس (یکم یا دوم) نسبت میدهند که در پی کشتار ۳۰۰۰ مهاجرنشین یونانی، بر سلوکیان شورید.
سکههای وهبرز علاوه بر نشان دادن دیهیم بر سر او که نمادی شاهانه بود، برخی ویژگیهای آشکارا ایرانی و البته الگوگرفته از هخامنشیان، چون پوشش سر و جامهی پارسی و همچنین ساختمانی شبیه سازهی موسوم به کعبهی زردشت در پارس را نشان میدهند که حاکی از کوشش او برای انتساب خود به هخامنشیان هستند.
ماخذ تصویر:
Engels, David, 2018, "Iranian identity and Seleukid allegiance: Vahbarz the Frataraka and Early Arsakid Coinage", The Seleucid empire, 281-222 BC, war within the family, edited by Kyle Erickson, the classical press of Wales, p 175.
@IranianDDBastan
09.04.202512:56
بر مبنای دادههای مندرج در این بایگانی، حداقل حقوق کارگران حدود ۱ تا ۳ شِکِل (هر شکل تقریباً برابر با دو درهم) بود، در حالی که بهای گندم ظاهراً نوسان زیادی داشت، اما احتمالاً به طور متوسط، هر کُر (برابر با ۱۸۰ لیتر) گندم تقریباً دو شکل میارزید. همچنین به نظر میرسد که در این دوره، بهای گوسفند، حداقل ۲.۵ شکل بود. بنابراین یک کارگر بابلی، حداقل در ماه میتوانست ۹۰ تا ۲۷۰ لیتر جو خریداری کند و ظاهراً درآمد یک ماه برخی از کارگران به خرید یک گوسفند میرسیده است.
میتوان این دادهها را با دادههای پیشگفته از اواخر دورهی ساسانی سنجید و بر این مبنا، میزان تقریبی تورم و تغییر در اوضاع زندگی مردم را محاسبه کرد. چنانکه گفته شد، هر کارگر در دورهی ساسانی دست کم ماهیانه توان خرید حدود ۵۳۷ لیتر گندم را داشت. گندم به طور کلی در بابل از جو گرانتر بود، اما برای سهولت محاسبه، بهای آنها را به طور کلی و به عنوان غله، یکسان در نظر میگیریم. هر شکل، تقریباً برابر دو درهم بود و در نتیجه هر کارگر اشکانی، ۲ تا ۶ درهم در ماه درآمد داشت که با آن میتوانست ۹۰ تا ۲۷۰ لیتر غله خریداری کند، در حالی که هر کارگر در اواخر دورهی ساسانی دست کم ۱۶ درهم در ماه درآمد و در نتیجه توان خرید حدود ۵۳۷ لیتر غله را داشت.
بهای ۹۰ لیتر غله در اوایل سدهی یکم ق.م در زمان مهرداد دوم، حدود ۱ شکل یا دو درهم بود و بنابراین به طور متوسط هر درهم، ۴۵ لیتر غله میارزید، درحالی که چنانکه آمد، در اواخر دوره ساسانی (سدهی ۶ و ۷)، هر درهم، ۳۳.۶ لیتر غله ارزش داشت؛ یعنی بدون در نظر گرفتن اختلاف بهای گندم و جو و همچنین نوسان قیمتها، تقریباً از سدهی ۱ ق.م تا سدهی ۶ و ۷ میلادی، در طول ۷ یا ۸ سده، بهای غله به طور میانگین، ۳۴ درصد افزایش داشت. بهای هر گوسفند در دورهی اشکانی دست کم حدود ۲.۵ شکل یا ۵ درهم بود، درحالی که در دورهی ساسانی این قیمت به ۱۲ درهم رسید، یعنی تورم در طول ۷ یا ۸ سده، ۱۴۰ درصد بود! با این حال حداقل حقوق کارگران، از ۱ شکل یا دو درهم، به ۱۶ درهم رسید که افزایشی ۸ برابری است و در مجموع میتوان دریافت که توان خرید و در نتیجه رفاه اقتصادی مردم در طول این ۷ یا ۸ سده، به میزان قابل توجهی افزایش یافته بود.
@IranianDDBastan
میتوان این دادهها را با دادههای پیشگفته از اواخر دورهی ساسانی سنجید و بر این مبنا، میزان تقریبی تورم و تغییر در اوضاع زندگی مردم را محاسبه کرد. چنانکه گفته شد، هر کارگر در دورهی ساسانی دست کم ماهیانه توان خرید حدود ۵۳۷ لیتر گندم را داشت. گندم به طور کلی در بابل از جو گرانتر بود، اما برای سهولت محاسبه، بهای آنها را به طور کلی و به عنوان غله، یکسان در نظر میگیریم. هر شکل، تقریباً برابر دو درهم بود و در نتیجه هر کارگر اشکانی، ۲ تا ۶ درهم در ماه درآمد داشت که با آن میتوانست ۹۰ تا ۲۷۰ لیتر غله خریداری کند، در حالی که هر کارگر در اواخر دورهی ساسانی دست کم ۱۶ درهم در ماه درآمد و در نتیجه توان خرید حدود ۵۳۷ لیتر غله را داشت.
بهای ۹۰ لیتر غله در اوایل سدهی یکم ق.م در زمان مهرداد دوم، حدود ۱ شکل یا دو درهم بود و بنابراین به طور متوسط هر درهم، ۴۵ لیتر غله میارزید، درحالی که چنانکه آمد، در اواخر دوره ساسانی (سدهی ۶ و ۷)، هر درهم، ۳۳.۶ لیتر غله ارزش داشت؛ یعنی بدون در نظر گرفتن اختلاف بهای گندم و جو و همچنین نوسان قیمتها، تقریباً از سدهی ۱ ق.م تا سدهی ۶ و ۷ میلادی، در طول ۷ یا ۸ سده، بهای غله به طور میانگین، ۳۴ درصد افزایش داشت. بهای هر گوسفند در دورهی اشکانی دست کم حدود ۲.۵ شکل یا ۵ درهم بود، درحالی که در دورهی ساسانی این قیمت به ۱۲ درهم رسید، یعنی تورم در طول ۷ یا ۸ سده، ۱۴۰ درصد بود! با این حال حداقل حقوق کارگران، از ۱ شکل یا دو درهم، به ۱۶ درهم رسید که افزایشی ۸ برابری است و در مجموع میتوان دریافت که توان خرید و در نتیجه رفاه اقتصادی مردم در طول این ۷ یا ۸ سده، به میزان قابل توجهی افزایش یافته بود.
@IranianDDBastan
04.04.202517:52
۳. ادیان برای بقای خود، به امکانات مادی نیازمند بودند و لزوم صرف هزینههای کلان، برنامهریزی و سازماندهی برای ادیانی که در معرض تبلیغاتِ هدفمند دینهای دیگر قرار میگرفتند، همواره وجود داشت. با سقوط مراکز اصلی دین زردشتی، موبدان پشتیبانی سیاسی خود را از دست دادند و با تمرکز دولتهای اسلامی بر برنامهریزی برای تبلیغات دینی سازمانیافته و ممانعت تدریجی از هرگونه تبلیغ، سازماندهی و برنامهریزی ادیان دیگر، به مرور این ادیان در دل قلمرو اسلامی به حاشیه رانده شدند. در این بین به دو دلیل، حساسیت بر دین زردشتی بیشتر از دیگر ادیان (مگر دین مسیحی) بود: نخست آنکه زردشتیان پیشتر یک پادشاهی نیرومند داشتند و خطر ابقای آن تا سدهی چهارم ه.ق. همواره احساس میشد و دوم آنکه در اهل کتاب پنداشتن زردشتیان، مسلمانان یک دل و یک سخن نبودند و تفاوتهای مهم دین زردشتی با ادیان ابراهیمی نیز این ناهمدلی را دامن میزد.
۴. در پی کشورگشایی مسلمانان، از سویی موبدان دین زردشتی به تدریج از تمام امکانات خود محروم شدند و از دیگر سو، روحانیون اسلامی امکانات و پشتیبانی زیادی برای تبلیغ اسلام یافتند. درحالی که دولت از نهاد مساجد تمامقد پشتیبانی میکرد، نهاد آتشکده پشتیبانی سیاسی را به طور کامل از دست داد. ضعف مادی و سیاسی جایگاه موبدان، به تدریج توانایی آنان را در پاسخگویی به پرسشها کاهش داد و در مقابل، روحانیون اسلامی در واکنش به پرسشهای مطرح شده که بنا بر مقتضای روز پیش میآمدند، بسیار موفقتر عمل میکردند. دین اسلام، برعکس دین زردشتی ماهیتی تبلیغی داشت و بنابراین میل به گسترش، در ذات این دین نهفته بود. در مقابل، زردشتیان بیشتر به حفظ وضع موجود علاقه داشتند و این، به تدریج آنان را به حاشیه راند.
@IranianDDBastan
۴. در پی کشورگشایی مسلمانان، از سویی موبدان دین زردشتی به تدریج از تمام امکانات خود محروم شدند و از دیگر سو، روحانیون اسلامی امکانات و پشتیبانی زیادی برای تبلیغ اسلام یافتند. درحالی که دولت از نهاد مساجد تمامقد پشتیبانی میکرد، نهاد آتشکده پشتیبانی سیاسی را به طور کامل از دست داد. ضعف مادی و سیاسی جایگاه موبدان، به تدریج توانایی آنان را در پاسخگویی به پرسشها کاهش داد و در مقابل، روحانیون اسلامی در واکنش به پرسشهای مطرح شده که بنا بر مقتضای روز پیش میآمدند، بسیار موفقتر عمل میکردند. دین اسلام، برعکس دین زردشتی ماهیتی تبلیغی داشت و بنابراین میل به گسترش، در ذات این دین نهفته بود. در مقابل، زردشتیان بیشتر به حفظ وضع موجود علاقه داشتند و این، به تدریج آنان را به حاشیه راند.
@IranianDDBastan
04.04.202517:52
پرسش:
گفته میشود که ایرانیان به زور مسلمان شدند؛ اگر چنین است، پس چرا برخی دیگر چون ارمنیان، دین خود را نگاه داشتند؟
پاسخ:
۱. معمولاً شیوهی پیوستن ایرانیان به اسلام، از دغدغههای اصلی مردم ایران، با باورها و تصورات گوناگون است، اما این مسئله بیش از آنکه باعث پژوهش در منابع و مآخذ و رسیدن به پاسخی علمی شود، به واسطهی پیشفرضها و باورهای نادرست، معمولاً پاسخی شتابزده و غیرعلمی دریافت میکند که از تعصبات به دور نیست. در این بین، معمولاً دو گزارهی "ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند" یا "ایرانیان به زور مسلمان شدند"، بخش عمدهی پاسخها را پوشش میدهند. چنین پاسخهای عجیبی، فرایندی پیچیده و چند سدهای را در قالب یک جمله خلاصه میکنند که آن نیز اغلب نه بر پایهی علم، که بر پایهی تعصبات و پیشبرداشتهای شخصی مطرح میشود.
۲. برخلاف امپراتوری مسیحی روم، شاهنشاهی زردشتی ساسانی به طور کامل در پی کشورگشاییهای مسلمانان از میان رفت و هرچند برخی دولتهای کوچک ایرانی-زردشتی تا مدتی دوام آوردند، اما آنان نیز به تدریج جذب دستگاه گسترشیافتهی خلافت اسلامی شدند. در نتیجه از دو دین بزرگ و فراگیر آسیای غربی که "پشتیبانی سیاسی" داشتند و بنابراین برای دولت دینی نوین _دولت اسلامی_ خطر محسوب میشدند، دین زردشتی به طور کامل از پشتیبانی سیاسی بیبهره شد، در حالی که دین مسیحی همچنان پشتیبان نیرومندی چون امپراتوری بیزانس داشت که اگرچه از نیروی پیشین برخوردار نبود، اما تا چند سده قدرت خود را در آسیای کوچک، تا مرز ارمنستان حفظ کرد و حتی گاه در نبرد با دولتهای اسلامی، دست بالا را داشت.
@IranianDDBastan
گفته میشود که ایرانیان به زور مسلمان شدند؛ اگر چنین است، پس چرا برخی دیگر چون ارمنیان، دین خود را نگاه داشتند؟
پاسخ:
۱. معمولاً شیوهی پیوستن ایرانیان به اسلام، از دغدغههای اصلی مردم ایران، با باورها و تصورات گوناگون است، اما این مسئله بیش از آنکه باعث پژوهش در منابع و مآخذ و رسیدن به پاسخی علمی شود، به واسطهی پیشفرضها و باورهای نادرست، معمولاً پاسخی شتابزده و غیرعلمی دریافت میکند که از تعصبات به دور نیست. در این بین، معمولاً دو گزارهی "ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند" یا "ایرانیان به زور مسلمان شدند"، بخش عمدهی پاسخها را پوشش میدهند. چنین پاسخهای عجیبی، فرایندی پیچیده و چند سدهای را در قالب یک جمله خلاصه میکنند که آن نیز اغلب نه بر پایهی علم، که بر پایهی تعصبات و پیشبرداشتهای شخصی مطرح میشود.
۲. برخلاف امپراتوری مسیحی روم، شاهنشاهی زردشتی ساسانی به طور کامل در پی کشورگشاییهای مسلمانان از میان رفت و هرچند برخی دولتهای کوچک ایرانی-زردشتی تا مدتی دوام آوردند، اما آنان نیز به تدریج جذب دستگاه گسترشیافتهی خلافت اسلامی شدند. در نتیجه از دو دین بزرگ و فراگیر آسیای غربی که "پشتیبانی سیاسی" داشتند و بنابراین برای دولت دینی نوین _دولت اسلامی_ خطر محسوب میشدند، دین زردشتی به طور کامل از پشتیبانی سیاسی بیبهره شد، در حالی که دین مسیحی همچنان پشتیبان نیرومندی چون امپراتوری بیزانس داشت که اگرچه از نیروی پیشین برخوردار نبود، اما تا چند سده قدرت خود را در آسیای کوچک، تا مرز ارمنستان حفظ کرد و حتی گاه در نبرد با دولتهای اسلامی، دست بالا را داشت.
@IranianDDBastan


05.04.202516:24
@IranianDDBastan


04.04.202520:04
پیش از رواج سکه در ایران، از اشکال گوناگونی از فلزات ارزشمند با وزنهای گوناگون اما مشخص، به عنوان پول استفاده میشد. گنجینهی شمشها، آویزها و دیگر اشکال نقرهای یافته شده در بقایای نوشیجان تپه از دورهی مادی، شاهدی بر این مدعا هستند و نشان میدهند که حتی پیش از برآمدن هخامنشیان، در ایران از نوعی پول برای معاملات استفاده میشد.
ماخذ تصویر: ملازاده، کاظم، ۱۳۹۹، باستانشناسی ماد، تهران: سمت.
@IranianDDBastan
ماخذ تصویر: ملازاده، کاظم، ۱۳۹۹، باستانشناسی ماد، تهران: سمت.
@IranianDDBastan
08.04.202515:15
مایکل یورسا، در پژوهشهای خود به بررسی میزان درآمد اقشار گوناگون جامعهی بابلی و همچنین قیمتها، به ویژه قیمت غلات، در دورهی نوبابلی و هخامنشی پرداخته است. آنچه که یورسا و دیگر پژوهشگران، "قرن ششم طولانیمدت" (long sixth century) در بابل مینامند، از زمان برتخت نشینی نبوکدنذر دوم (بخت النصر) تا سرکوب شورشهای بابل به دست خشایارشا (۶۰۵ تا حدود ۴۸۴ ق.م) را در بر میگیرد که در آن، دادههای ارزندهای دربارهی قیمتها، دستمزدها و برخی دیگر ویژگیهای زندگی اقتصادی مردم بابل باز مانده است. بر این مبنا، یورسا متوسط حقوق کارگران آزاد تماموقت در قرن یادشده (دورهی نوبابلی و هخامنشیانِ نخستین) را حدوداً بیش از ۱۰ لیتر گندم در روز و بنابراین، بیشتر از دورهی هلنی (پس از کشورگشایی اسکندر) و اسلامی ارزیابی میکند (۱)، اما او از ساسانیان سخنی به میان نمیآورد.
بنا بر قیمتهای فهرست شده در بالا، در اواخر دورهی ساسانی هر درهم، ۸ قفیز گندم میارزید. با فرض هر قفیز (در مقیاس حجمی) برابر ۴.۲ لیتر، هر درهم ارزشی برابر با ۳۳.۶ لیتر گندم داشت. چنانکه آمد، حداقل دستمزد هر شخص در این زمان ۱۶ درهم در ماه بود و بنابراین، هر شخص در ماه دست کم توان خرید ۵۳۷،۶ لیتر گندم را داشت که تقریباً برابر روزانه ۱۸ لیتر است. در نتیجه به نظر میرسد که در دورهی ساسانی، توان خرید مردم دست کم در رابطه با گندم به میزان قابل توجهی نسبت به "قرن ششم طولانیمدت" افزایش یافته بود و بنابراین، از دورهی اسلامی پس از آن نیز بیشتر بود.
1. Jursa, Michael, 2014, "Factor Markets in Babylonia from the Late Seventh to the Third Century BCE", Journal of the Economic and Social History of the Orient, Vol. 57, No. 2, p 179.
@IranianDDBastan
بنا بر قیمتهای فهرست شده در بالا، در اواخر دورهی ساسانی هر درهم، ۸ قفیز گندم میارزید. با فرض هر قفیز (در مقیاس حجمی) برابر ۴.۲ لیتر، هر درهم ارزشی برابر با ۳۳.۶ لیتر گندم داشت. چنانکه آمد، حداقل دستمزد هر شخص در این زمان ۱۶ درهم در ماه بود و بنابراین، هر شخص در ماه دست کم توان خرید ۵۳۷،۶ لیتر گندم را داشت که تقریباً برابر روزانه ۱۸ لیتر است. در نتیجه به نظر میرسد که در دورهی ساسانی، توان خرید مردم دست کم در رابطه با گندم به میزان قابل توجهی نسبت به "قرن ششم طولانیمدت" افزایش یافته بود و بنابراین، از دورهی اسلامی پس از آن نیز بیشتر بود.
1. Jursa, Michael, 2014, "Factor Markets in Babylonia from the Late Seventh to the Third Century BCE", Journal of the Economic and Social History of the Orient, Vol. 57, No. 2, p 179.
@IranianDDBastan
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.