Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟ avatar
چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟
چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟ avatar
چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟
من همیشه در برابر دوستانی که این مسئله را مطرح می‌کنند که مثلاً سینمای دولتی این مواهب و فواید را داشته است مانند سینمای اکسپرسیونیسم آلمان و سینمای نئوفرمالیستهای روسی در آغاز سینما، گفته‌ام حرف شما درست! ولی این را بگذارید در برابر آنچه هالیوود خلق کرده است و آنچه در تمام این سالها بزرگان سینمای امریکا، با خلق محصولات بسیار متنوع و با کیفیت‌های متفاوت انجام داده‌اند.

امیر قادری
خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست
راحت جان و شفای دل بیمار آنجاست

من در این جایْ همین صورت بی‌جانم و بس
دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست

تنم اینجاست سَقیم و دلم آنجاست مُقیم
فلک اینجاست ولی کوکب سیار آنجاست

آخر ای باد صبا بویی اگر می‌آری
سوی شیراز گذر کن که مرا یار آنجاست

درد دل پیش که گویم؟ غم دل با که خورم؟
روم آنجا که مرا مَحرم اسرار آنجاست

نکند میلْ دل من به تماشای چمن
که تماشای دل آنجاست که دلدار آنجاست

سعدی این منزل ویران چه کنی؟ جای تو نیست
رخت بربند که منزلگه احرار آنجاست


⚜️یکم اردیبشهت روز بزرگداشت پادشاه سخن، افصح المتکلمّین، ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف شیرازی متخلّص به «سعدی» گرامی‌باد.⚜️

▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬

🟡➣ @IIFOM_CO

⚫️➣ instagram.com/iifom.co

🌐➣ iifom.com
Repost qilingan:
جناب گاو avatar
جناب گاو
ایدئولوگ‌ها معمولاً بسیار منافق و ریاکارند. نمونه‌اش همین جناب برنی ساندرز که در جریان تور سخنرانی‌هایش بر علیه «الیگارشی» در طی فقط یک ماه ۲۲۱هزار دلار خرج پروازهایش با جت خصوصی شده است.
هر کس ارز ۲۸ هزار تومانی می‌گیرد، رانت گرفته است. وقتی دلار آزاد ۱۰۰ هزار تومان است، دولت دلار ۲۸ هزار تومانی می‌دهد چه معنایی دارد؟ یعنی بدون اینکه کاری کند چشم بسته ۷۰ هزار تومان کاسب شده است.

مسعود پزشکیان
08.04.202512:56
ناسیونالیسم مضحک؛ از پهلوی تا احمدی‌نژاد
ضیا ابراهیمی

در نمونه‌ی شگفت‌انگیزی از جابه‌جایی تاریخی که تنها از ایدئولوژی‌های ناسیونالیستی ساخته است، محمدرضا پهلوی و ناسیونالیستهای بی‌جاساز استوانهٔ کورش را «اولین منشور حقوق بشر» نامیدند (نخستین بار در ۱۳۵۰). اینکه اعلامیه‌ای از سدهٔ ششم پیش از میلاد دربارهٔ حقوق بشر باشد، در حالی که این مفهوم را فیلوزوفهای دوره‌ی روشنگری اروپا تازه در قرن هجدهم ساخته بودند به راستی حیرت‌انگیز است. تحلیل‌گران هوشمندتری ادعا کرده‌اند اعلامیه‌ی کورش در واقع نه اعلامیه‌ی حقوق بشر بلکه مصداق سیاسی زیرکانه‌ای برای جلب حمایت نخبگان مذهبی و اقتصادی بابل بود. مگر نه این که کوروش اگر ایجاب میکرد به استفاده از زور هم متوسل میشد. دوران باستان التفاتی به حقوق بشر نداشت و کوروش هم مستثنا نبود.

به هر روی انتقال موقت استوانه به تهران در سال ۲۰۱۰ مصداق دیگری از ناسیونالیسم بی‌جاساز و جابه‌جایی تاریخی به دنبال آورد. رئیس‌جمهور وقت محمود احمدی‌نژاد فرصت را مغتنم شمرد و آغاز به بهره‌برداری از تب سرسپردگی به ایران پیش از اسلام کرد که هنوز در ایران زنده است. به ویژه در میان کسانی که جمهوری اسلامی را نمی‌پسندند. احمدی‌نژاد با جسارتی که در جمهوری‌اسلامی تقریباً سابقه نداشت کوشید تلفیقی از مؤلفه‌های ایرانی و اسلامی هویت ایرانی که از آغاز پیدایش ناسیونالیسم بی‌جاساز با هم ناساز شمرده شده‌اند پدید آورد. هنگام پرده‌برداری از منشور کورش در مراسمی باشکوه، او کورش را «شاه جهان» خواند و رئیس دفترش اسفندیار رحیم مشانی کورش را پیامبر نامید. آنگاه مراسم به مضحکه‌ای واقعی بدل شد و احمدی‌نژاد چفیه‌ای بر شانه‌ی بازیگری که همانند کورش کبیر لباس پوشیده بود انداخت. نمایش طوفانی از اعتراض در پی آورد، از جانب هر دو دسته‌ی طرفداران هویت اسلامی و دوستداران هویت پیشا اسلامی ایران.
یازده میلیارد دلار از قلم‌افتادگی به روایت مسعود نیلی
21.04.202513:21
آدمی نوزاد متولد می‌شود، به نوجوانی می‌رسد، از مرز جوانی می‌گذرد، زندگی مستقلش را آغاز می‌کند و سرانجام قبل از آن که دفتر زندگی‌‌اش بسته شود به کودکی باز می‌گردد.

آکیرا کوروساوا
دوران پنجاه سالۀ سلطنت ناصرالدین شاه، نسبتاً دوران امن و آرامی بود و امکان پرداختن به امور هنری و تجمل ذوقی برای درباریان، شاهزادگان و اشراف و ثروتمندان تا حدی وجود داشت. خود شاه هم از ذوق بی‌بهره نبود یا لااقل به داشتن آن و علاقه به هنر تظاهر می‌کرد. چند طرح و سفرنامه از او باقی مانده است. تحول اجتماع ایران در رابطه با غرب، آرامش نسبی اما طولانی، و هنردوستی شاه و به تقلید از او تظاهر درباریان و اشراف به هنردوستی، مجموعهٔ این عوامل سبب شد که هنر و صنایع ظریف در عهد قاجار رونق پیدا کند. معماری، حجاری، نقاشی، تذهیب، خوشنویسی، کاشیکاری، گچ‌بری، خاتم‌سازی، زرگری و میناکاری جانی تازه گرفت.

شاهرخ مسکوب
13.04.202508:49
Art - Timelapse
10.04.202509:12
ایران باید به جناح غرب ملحق شود

«موازنه» در سیاست خارجی معجزه نمی‌کند اما پادزهری مهم برای زهر‌ قدرتهای بین‌المللی است. ایران هیچگاه به تنهایی نتوانسته و نمی‌تواند گلیم‌اش را از آب بیرون بکشد. هیچ کشوری نمی‌تواند البته. حتی پس از انقلاب ۱۳۵۷ که ادعای «استقلال» نظام جدید گوش هفت فلک را کر می‌کرد، و تمام خشم و غضب‌ها نثار غرب و در راس آن آمریکا می‌شد و گهگاهی برای حفظ ظاهر، شعار مرگ بر شوروی را هم به آن می‌افزود، همیشه دل در گرو شرق کمونیست داشت. روابط دوستانه و نزدیک با رژیم‌هایی مانند کوبا، کره‌شمالی و آلبانی از یکطرف و از سویی دیگر اتحاد با سوریه بعثی و لیبی از طرف دیگر نشانهٔ بارز بازی در زمین شرق انقلابی بود. نباید فراموش کرد که در تابستان ۱۳۶۸ هاشمی رفسنجانی در سفری محرمانه راهی شوروی شد و توافق تسلیحاتی با رژیم رو به زوال آن امضا کرد. گورباچف رهبر شوروی در همین رابطه اظهار داشت که «حزب[کمونیست] تصویب کرده هر چه ایران می‌خواهد بدهند؛ میگ، تانک، موشک.»

بنابراین «نه غربی» بدل به هویت سیاسی پر قدرتی شد که تودهٔ عوام را هم با خود به این طرف و آن طرف می‌کشاند، و بازار مکارهٔ سیاست داخلی را قبضه کرد. و اما «نه شرقی» مضحکه‌ای که تنها در حد لفظ و شعار باقی ماند. وابستگی فکری و استراتژیک به شرق کمونیست اظهر من الشمس بود. ایران از راهبرد موازنه خود در قبل از انقلاب و اتحاد با غرب-ولو اینکه شاه پس از گرانی نفت متکبر و تا اندازه‌ای بی‌پروا شده بود و بیش از توان حقیقی‌اش اظهار وجود می‌کرد- سود بسیار برد. حتی در بحبوحهٔ انقلاب با اینکه روابط نسبتاً خوبی با غرب داشت اما چین و شوروی نیز با دولت وقت ایران روابطی نزدیک داشتند. اما انقلاب همه چیز را دگرگون کرد. غرب بدل به شیطان شد و شرق راه خود را به ایران باز کرد. بعدها روسیه و سپس چین بدل به نزدیکترین دولت‌ها در سیاست خارجی و اقتصاد به ایران شدند و بجای اینکه بدل به متحدی قابل اعتماد شوند، همیشه دولت ایران را وجه‌المصالحه خود با غرب نموده و نهایت سؤاستفاده را هم نمودند. ایران متوهم و شرق‌زده بجای اینکه به راهبرد موازنه خود برگردد و از شرق و غرب در جهت منافع خود استفاده کند چنان به هویت آمریکاستیزانه و احمقانهٔ خود خو گرفته بود که حاضر شد منافع بلندمدت اقتصادی و ژئوپلتیک خود را قربانی نماید اما اتفاق با غرب را نپذیرد.

اینسان که حوادثی مسلسل‌وار و بزرگ منجر به نوعی استیصال عریان سیاسی و اقتصادی در کشور شده راه معقول این است که ایران با آغوش باز فرصت اتحاد با غرب(اروپا و آمریکا) را غنیمت شمرد و از توهمات انقلابی دست بردارد. اگر توده، سابقاً با این توهمات مبارزه‌جویانه همراهی می‌کرد اینروزها پشیمان شده و آرزویی جز ثبات و آرامش اقتصادی در ذهن ندارد. دولت هم برای بقای خود دیگر راهی جز اتحاد اقتصادی و سیاسی با غرب ندارد. درهای کشور بروی سرمایه‌گذران غربی باید گشوده شده و از ورود آنها به شایستگی استقبال گردد. در غیر این صورت سایهٔ جنگ روز به روز گسترده‌تر، و عاقبت به واقعیتی تلخ بدل خواهد شد.
فتحعلی آخوندزاده خدمتگزار وفادار دولت روس بود. وی ترجیح می‌داد هرگز اعتراضی به ضمیمه شدن خاک ایران به روسیه نکند. او برای نایب‌السلطنه‌ای کار می‌کرده که رئیس هیئت [روسی] امضاکنندهٔ عهدنامهٔ ترکمنچای بود. او از زورگیری‌های روسها در جنگ‌های قفقاز نیز غیرمستقیم حمایت می‌کرد.

ضیا ابراهیمی
07.04.202509:07
جزم ناسیونالیستی

ایران پس از دهه‌ها حاکمیت اسلام‌گرایی که نوعی مکتب توده‌گرای مدرن، ستیزه‌جو و مروّج مبارزه برای تصرف قدرت است و با دین سنتی دشمنی آشکار دارد، اینسان به سمت مردابی قدیمی بنام ناسیونالیسم برمی‌گردد؛ ناسیونالیسمی که همانند خلف خود بی‌پایه، متوهمانه و شبه‌دینی است. توده‌های ایرانی که یک روز مایل به عنادی بی‌دلیل با آمریکا و اسرائیل بودند اینروزها فیل‌شان یاد هندوستان کرده و از اسلام‌گرایی خسته شده و حالا از صاحب همان سفارت، انتظار فرج دارند. جل‌الخالق! پیشرفت بیشتر از این؟ از سفارت‌نوردی ظرف چند دهه برسی به چشم امید داشتن به مستاجر اتاق بیضی!

حالا از شدت پوچی و سردرگمی مدتی است به افغان‌ها پیله نموده یا به عربها داغ و درفش نشان می‌دهند و تازه کشف بزرگی هم کرده، فهمیده‌اند‌ «عرب نمی‌پرستند» و تافتهٔ جدابافته و نژاد خالص آریاییِ صحاری خاورمیانه‌ هستند که اینجا[!] حیف و میل شده‌اند! چه خوب میشد اگر کاوه‌ای در بساط پیدا نمی‌شود اسکندری بیاید و برای این ملت بزرگ کاری بکند. خوب است که در عصر حجر زندگی نمی‌کنیم و از بلاهت ایرانی آنقدر فیلم و عکس موجود است که اینبار نتواند داستانی جدید سرهم کند و دروغ ببافد و هر گند سیاسی خود را به اسم مغول و تاتار و انگلیس بنویسد.

باری دیوانه‌وار به دنبال «دیگری» جدید می‌گردد تا عقده‌های خود را خالی کرده و علت عقب‌ماندگی یا وضع بدش را به گردن آن بیاندازد. اسلام‌گرایی اگر آن «دیگری» را آمریکا و یک دو جین کشور دیگر تعریف می‌کند، حالا ایرانشهری-ایدئولوژی که نرم نرمک سربرمی‌آورد- می‌خواهد ایرانی را از سوراخی جدید باد کند که باز گُر بگیرد و مثل مرحوم آریامهر انگلیس‌ها را به غار برگرداند! گروه اول اگر به جان مذهب افتاده و چنان شیرهٔ آنرا کشیدند که دیگر چیزی باقی نمانده، ایرانشهری می‌خواهد به جان ادیبان بزرگ تاریخ ایران بیافتد و حکیم طوس را مضحکهٔ خود نماید. شاهنامه را بدست گرفته و هر چه مقتضی می‌داند را از آن بیرون بکشد. البته اسلام‌گرایی هم در درون خود ناسیونالیسم پرآتشی دارد که به جا از آن سود می‌برد. اگر در انبار رسانهٔ ملی[!] بگردید، چند گونی آهنگ حماسی با مطلع «ای ایران…» پیدا خواهید کرد که از واردات، کشور را بی‌نیاز می‌کند.

ناسیونالیسم ایرانی مانند اسلامیسم ایرانی همه چیز را برای قدرت می‌خواهد و اصولاً با همین بهانه آیین‌های مذهبی و وطنی را مبتذل می‌کند. دیر زمانی نگذشته که همه چیز را به اسلام نسبت می‌دادند و پسوند «اسلامی» را به همه چیز می‌افزودند؛ از بانکداری و دولت و سیاست گرفته تا اقتصاد و خیابان و غیره. چنان همه چیز را درو کردند که محصولی باقی نگذاشته‌اند. ایرانشهری نیز سعی جمیل دارد تا وطن‌دوستی مدنی را بدل به نوعی عقده‌گشایی سیاسی، و هتک رقیب خود کند و اینبار بجای «اسلام»، «ایران» را با تعریف و تفسیر انحصاری، چماق کرده، بر سر این و آن بکوبد. قرار است بلاهت ایرانی باز تکرار شود چرا که علی‌الظاهر درمانی ندارد.

ادامه دارد…
21.04.202511:35
فتیش راه‌آهن!

عده‌ای گمان می‌کنند که تاسیس مگاپروژه‌های دولتی بهترین نشانهٔ پیشرفت یک کشور است و اگر ملّتی از قافلهٔ آن عقب افتد حتماً وامانده و صد جای کارش می‌لنگد. البته یکزمانی روند طبیعی اقتصاد یک کشور و رشد آن چنین تجلیّاتی دارد که در آن حرفی نیست. مثلاً در آمریکا که روند طبیعی اقتصادش با آن عمق و حجم تولید ثروت و البته نیازهای خرد و کلان دیگر چنین سازه‌های عظیمی را هم می‌طلبد که عمدتاً توسط خود فعالان اقتصادی طراحی و اجرا شده است. اما در جهان سوم مانند ایران که هنوز در خم کوچهٔ اول صنعت باقی مانده و به زور انواع و اقسام انحصار و رانت تحت لوای «حمایت از تولید ملّی» بنگاه‌های اقتصادی خود را سرپا نگه‌میدارد، به گواه مجریان و سیاسیّون دست‌اندرکار بیشتر جبران‌کنندهٔ «عقده‌»‌های تاریخی بوده است تا طبیعت پیشرفت اقتصادی، و هیچ ارتباطی هم با صرفه‌های بازاری و نبوغ کارآفرینی ندارد.

نمونهٔ تام و تمام چنین مایهٔ غلطی، «راه‌آهن سراسری» در ایران معاصر است که در زمان پهلوی اول احداث شد. ایران البته قبل از آن، خطوط راه‌آهن داشت که در مسیرهایی کوتاه و بین‌شهری ایجاد شد اما راه‌آهن سراسری با سازهٔ مدرن و پیچیده و پرهزینهٔ خاص خود هیچ توجیه اقتصادی نداشته و اگر هم در عهد قاجار میلی به ایجاد آن در میان بود، سرمایهٔ کافی برای احداث آن در دسترس نبوده است. فارغ از این مطلب، ایران نیازی هم به خطوط ریلی گسترده که نیازمند سرمایه‌گذاری هنگفت است، نداشت. جاده‌های زمینی بسیار کم‌خرج‌تر، مناسب‌تر و به‌صرفه‌تر بود و به اقلیم سخت ایران هم بیشتر می‌آمد.

جالب اینکه با وجود گذشت قریب صد سال از تاسیس مگاپروژهٔ پرهزینه و کم‌فایدهٔ راه‌آهن سراسری، که انواع و اقسام منابع، ثابت کرده است که این پروژهٔ عظیم در طراحی خطوط خود آشکارا ابلهانه و غیراقتصادی، در تامین سرمایهٔ خود وابسته به مالیات‌گیری شدید و انحصارات دولتی، و در جریان جنگ دوم عامل تحریک‌کنندهٔ اشغال کشور بوده است، اما برخی از لیبرال‌های ایرانی[!] دخیل این امامزاده‌ای که شفا هم نمی‌دهد را رها نمی‌کنند و از دیدن چند ایستگاه راه‌آهن-با معماری سرد و ساده-به خلسه‌ای عمیق فرو می‌روند که نه توجیه خاصی برای چنین فتیشی وجود دارد و نه به لحاظ تاریخی دیگر در خور اهمیت است.

اگر کسانی به دنبال پروژه‌های بزرگ در شکل ساختمان‌های سنگی مرتفع یا دودکش‌های کارخانه‌های ذوب‌آهن هستند و اینها را نشانه پیشرفت و ترقی تصور می‌کنند بد نیست سری هم به ممالک کمونیستی موجود بزنند. یا در بلوک شرق سابق جست و خیز کنند و ببیند عاقبت کسانی را که چنین تحفه‌های صنعتی در کشکول خود داشته و عاقبت هم منقرض و مدفون شدند. این فتیش مگاپروژه‌ در سابق و اکنون بیشتر ابزار عقده‌گشایی سیاسیّون ایرانی است و به درد تحمیق توده‌های نادان می‌خورد اما هیچ مبنایی در اقتصادآزاد و تولید ثروت طبیعی ایران ندارد. البته تغییری در این مسیر رخ داده و آن این است که اگر سابقاً راه‌آهن و فولاد را نشانه می‌گرفتند، مدتی است به فکر فتح فضا افتاده و میمون به آسمان پرتاب می‌کنند!
Repost qilingan:
پیر مُغان avatar
پیر مُغان
20.04.202505:32
شنیده‌ای که مقالات سعدی از شیراز
همی برند به عالم، چو نافهٔ خُتنی

یکم اردی‌بهشت، روز بزرگداشت افصح‌المتکلمین، شیخ اجل سعدی شیرازی گرامی باد.


#سعدی
11.04.202515:47
چرا تحریم‌ها برکت است؟

تحریم‌های اقتصادی موجب انزوای کشور شده و گویی برای نظام حاکم این «انزوا» و جداافتادگی از اقتصادجهانی نه تنها بد نیست بلکه از جهاتی منشا «برکت» است. تحریم‌ها، آزادی اقتصادی را در ایران خفه کرده و اقتصادی که در ذات خود رانتیر هست را بدل به اقیانوسی از رانت و فساد نموده است. چرا سد تحریم شکسته نمی‌شود و ایران از این انزوای خودخواسته خارج نمی‌گردد؟ دلایل متعددی وجود دارد و بخش مهمی از آن ناشی از عقاید ایدئولوژیک، منافع سیاسی، رانت اقتصادی و ممانعت از آزادی‌های سیاسی است. اما در این مجال تنها جنبهٔ اقتصادی آن را بررسی می‌کنیم.

پشت پردهٔ برکت‌نامیدن تحریم‌ها یا عدم‌پذیرش برخی قواعد بین‌المللی مانند FATF، و حتی مانع‌تراشی بر سر افرادی که توان و میل حل این مسائل را دارند، خروارها منافع و رانت اقتصادی خوابیده است. هر چند انزوای ایران در اقتصادجهانی و دشمنی ستیزه‌جویانه با غرب و در رأس آن آمریکا به ضرر عامهٔ مردم تمام شده باشد-چه آنها خود به این مهم آگاه باشند چه نباشد. ضرری که جبران آن دیگر امکان‌پذیر نیست اما از ادامهٔ آن می‌توان جلوگیری نمود. امنیتی‌نمودن هر نوع سرمایه‌گذاری خصوصی و مستقل، ترساندن سرمایه‌گذاران خارجی، ممانعت از حضور غربی‌ها در ایران و در مقابل بستن قراردادهای جامع با چین و روسیه نشان می‌دهد که «کاسبان تحریم» دقیقاً در حال حصار کشیدن به دور ایران هستند و هیچ چیز جز محکم نمودن موقعیت، برایشان اهمیتی ندارد.

تحریم‌ها، موجب شده که دولت بسیاری از پروژه‌ها را بعنوان «سهم» در اختیار ستادها، بنیادها، جهادی‌ها و غیره قرار دهد. البته خود دولتی‌ها نیز در این توزیع رانت شریک هستند. اگر سرمایه‌گذار خارجی با خود سرمایهٔ مالی یا فیزیکی به کشور می‌آورد یا تکنیک فنی و مدیریتی جدیدی را وارد کشور می‌کند، این سهم‌خواهان اقتصاد رانتی، تنها به دنبال نقد کردن بودجه‌های تخصیصی به پروژه‌های بزرگ هستند. یعنی برای اقتصاد کشور، تنها خرج دارند بدون اینکه کیفیت و کمیت رقبای خارجی را داشته باشند. آنها چنان به پروژه‌ها چسبیده‌اند که جدایی از آن برایشان عذاب‌آور است. اینان از مذاکرات تنها کم شدن فشار بین‌المللی را می‌خواهند نه اینکه ایران صاحب آزادی اقتصادی شود بطوریکه نظم رانتی داخل را بر هم بزند.

لغو تحریم‌ها و تزریق آزادی اقتصادی در کشور شاید نتواند در کوتاه‌زمان نظم رانتی و دورهمی «خودی‌ها» را بر هم بزند اما فرشتهٔ عذاب آنها خواهد شد. دست دولت را در کنار زدن آنها از اقتصاد باز خواهد کرد و غربی‌ها را با ایران آشتی می‌دهد. هر چند این امیدها، خوشبینانه بنظر می‌رسد ولی می‌توان از این راه مکانیزم عمل سیستم فعلی را درک کرد. آزادی برای آنها مانند بسم‌الله برای جن است.
وظیفهٔ فهم انسان این است که بفهمد چیزهایی وجود دارد که نمی‌تواند بفهمد.

سورن کیرکگارد
پیدایش و گسترش حوزهٔ مطالعات ناسیونالیسم از دههٔ ۱۹۶۰ به بعد سبب اسطور‌ه‌زدایی از ملت‌ها شده و تا حدود زیادی، هر چند نه تماماً، دربارهٔ ماهیت مدرن و ساختگی آنها اتفاق‌نظر وجود دارد.

ضیا ابراهیمی
سارتر پس از خواندن «پدیدارشناسی روح» هگل:

به‌دشواری می‌توانستم از آن سر دربیاورم!
Repost qilingan:
جناب گاو avatar
جناب گاو
اگر دیدید اقتصاددانان «ارزشی» یا بقیه برادران «ارزشی» طرفدار اقتصاد آزاد شدند، حتی یک لحظه هم فکر نکنید که اینها به خاطر احترام به حقوق مالکیت (یا به خاطر شرع و مذهب، با به خاطر آزادی، یا به خاطر رفاه مردمان) است که چنین شده‌اند. خیر! فهمیده‌اند که قدرت اقتصادی یک کشور در گرو مقداری آزادی اقتصادی است. اینها در حقیقت دنبال دولت قوی‌ترند و دولت قوی‌تر اقتصاد قوی‌تر می‌طلبد، و اقتصاد قوی‌تر آزادی اقتصادی در درجاتی را نیاز دارد!

همین نکته در مورد بسیاری دیگر از روشنفکران (از جمله خیلی ملی‌گراها) که اکنون طرفدار آزادی اقتصادی‌اند صادق است. دم خروس‌شان در «ولی» و «اما»های آنها خودش را نشان می‌دهد.

آنچه که برای همه اینها اصل است آخر کار پرستش دولت است: دیروز در لوای سوسیالیسم، امروز در لوای «اقتصاد آزاد، اما...»!
19.04.202510:51
چرا ایرانی درک درستی ندارد؟

وجود افکار عمومی در ایران مانند اغلب مناطق دنیا عمر چندان زیادی ندارد. اوج آن را می‌توان در انقلاب ۱۳۵۷ دانست که جمعیت عظیمی، در ماه‌های پایانی به خیابان ریخته و خواستار تغییرات بزرگ شدند. چنین حضور توده‌ای گسترده، در ایران سابقه‌ای نداشته است. خصوصاً که مطالبات سیاسی و حتی ایدئولوژیک هم داشته باشد. البته دنیای قدیم از اعتراضات کوچک و بزرگ رعایا پُر بود. اما این اعتراضات، عمدتاً یا ناشی از کمبود نان و مایحتاج اصلی بوده است یا شکایت از ظلم گماشتهٔ حکومت که باید توسط شاه عزل میشد و تغییر می‌کرد. جنگ بر سر قدرت از دایرهٔ مطالبات رعایا خارج بود.

بنابراین افکار عمومی در عصر مدرن خصوصاً قرن بیستم بدل به قدرتی سیاسی شد. رهبران پوپولیست و فرصت‌طلب از ضعف درایت و سیاست‌های ناکارآمد حکومت مستقر استفاده کرده، و با کمک توده‌های معترض، تغییرات سیاسی بزرگ را مطالبه کردند. در ایران همچنین حادثه‌ای رخ داد و کشور با انقلابی همه‌جانبه مواجه شد. اما با وجود گذشت دهه‌ها و دسترسی به منابع بسیار، عامهٔ مردم هنوز هیچ درک درستی نه از حکومت سابق و نه وضع فعلی کشور دارند، و تنها نوعی خشم فروخفته در آنها دیده می‌شود. البته باید اعتراف کرد که رسیدن به یک فهم درست از تاریخ و راه‌حل‌های مطلوب، کاری بسیار سخت و نیازمند بهره‌مندی از تجربه و دانش کافی است و روشن است که تودهٔ مردم از آن برخوردار نیستند و تنها در میان فرقه‌های سیاسی وامانده‌اند.

ایران اصولاً تهی شده است و مانند یک دیوانه تنها نهادهای خود را ویران می‌کند بدون اینکه برای آن جایگزینی بهتر داشته باشد. از طرفی ساخت سنتی خود را کاملاً از بین برده و جز قدرت ِ دولتی نفتی چیزی برای خود باقی نگذاشته است. یعنی نتوانسته نظم سنتی را با تغییرات تدریجی ترکیب کند و ضمن همسویی آرام با تجدد و بهره‌مندی از درآمدهای نفتی، به کشوری نسبتاً متوسط در جهان بدل شود. از طرف دیگر فاقد هر گونه رژیم دموکراتیک ولو با انتخابات دو حزبی است و در طول صد سال اخیر حتی نتوانسته چند حزب قدیمی و نسبتاً نرمال تشکیل دهد. فرقه‌های سیاسی‌اش بیشتر شبیه لات‌های چاله‌میدانی (با کروات یا ریش) و یا چریک‌های کلمبیایی قدری معتدل شده‌اند. هیچ سابقه‌ای هم از رواداری در انتخابات و رقابت دموکراتیک وجود ندارد. تنها دستاورد تاسیس نوعی دیکتاتوری مرکزگرا بوده است.

باری تودهٔ ایرانی در چنین وضعیتی روشن است که نمی‌تواند نسبتاً درست و معتدل فکر کند. همیشه میل به بازگشت به گذشته[توهمی همیشگی] در آن وجود دارد بدون اینکه درکی درست از گذشته و حال خود داشته باشد. بی‌تردید تجربهٔ صد سال اخیر کلکسیونی از بلاهت ایرانی از هر نوع آن است که به هیچ جای مثبتی نیانجامیده و همیشه یک دو قطبی شدید را در جامعه حفظ کرده است. مسئله اصلی-در حقیقت باگ اصلی- در اندیشهٔ ایرانی و فهم او از راه ترقی و پیشرفت نهفته است. از همان اوان مشروطه به جاده‌ای غلط افتاد و هیچگاه از آن مسیر خارج نشد. وقتی ایرانی فهم خود از گذشته(مثلا اوضاع حکومت پهلوی) را از شبکه منتو بگیرد، مثل این می‌ماند که فهم خود از وضع واقعی کشور را از صداوسیما دریافته باشد! این نحوهٔ آشنایی با تاریخ مثل دو روی یک سکه‌‌اند و علاج کار را نمی‌کند.
10.04.202517:53
اختراع چرخ و اخلاق از نو!

بلاهت انسان انقلابی-که غالباً فردی است مفتون شدهٔ ایدئولوژی‌ها و حتی مدفون شده در زیر آنها- این است که می‌خواهد «اخلاق» یا «جامعه» را از نو اختراع کند. اینرا به عینه می‌توان در اغلب ایدئولوژی‌های مدرن یافت. شاید با تسامح، لیبرالیسم را بتوان از این غلظت معاف نمود. لیبرالیسم این خاصیت را دارد که با آهنگی آرام و طبیعی سربرآورد لاجرم تغییراتی در دنیای قدیم ایجاد کند، اما باقی می‌خواهند کن‌فیکون کنند و انسانی نو بسازند.

مثلی است در سرمایه‌داری که یک کنشگر اقتصادی چرا باید تمام ابزار تولید یا حتی قطعات ساخت یک کالا را خود از صفر بسازد. دستاوردهای پیشینیان پیش‌روی اوست. عاقلانه نیست که هر چه از گذشته باقی مانده را به دور انداخته و خود مدعی تولید همه چیز شود. تا حد زیادی احمقانه است که یک فعال بازاری حتی خیال کند باید خود همه چیز را تهیه یا ابداع نماید و الا یک جای کارش می‌لنگد. تجربه، یا آزمون و خطای دیگران کلاس درس رایگانی است که او در اختیار دارد.

باری وقتی انسان نمی‌تواند در اقتصاد مدعی اختراع چرخ از نو شود چرا باید چنین توهمی را در عرصهٔ بسیار حساس و پیچیده‌تر اخلاق یا نظم اجتماعی در ذهن خود بپرواند. با اخلاقیات ادیان عناد ورزد و شرارت و فضائل بشری را تغییر دهد. چنین خبط دهشتناکی نخستین بار در انقلاب فرانسه-این دستاورد شیطان- رخ داد و به چنان مضحکه‌ای بدل شد که زانو زدن در برابر صلیب هم کفارهٔ چنین گناه کبیره‌ای را نمی‌دهد. رهبران کلیسا تا اندازه‌ای فاسد بودند اما اصول مسیحی فاسد نبود. اخلاقیات آن از پسِ قرن‌ها تثبیت شده و هیچ عاقلی لاطائلات ولتر و هلوسیوس را به آن ترجیح نمی‌داد، یا به دنبال فیلوزوف‌های نادان راه نمی‌افتد که چرخ اخلاق یا جامعه را از نو اختراع کند.

این موهومات مدرن وقتی در کمونیسم به اعلی درجه رسید، انسان را از سگ کمتر نمود. سگ در جامعهٔ انسانی حقوق و احترامی دارد که انسان در کمونیسم-این افیون روشنفکران- نداشت. این نتیجهٔ ایدهٔ اختراع اخلاق و جامعه از نو است. انسانی بسازیم در طراز نوین انقلاب ما. جامعه‌ای بسازیم با مالکیت عمومی و تنها مبتنی بر «نیاز»! همه‌اش موهومات بود و اباطیل. انسان قرار نیست در اخلاقیات کشف جدیدی کند و بیش از توان خود کاغذ سیاه نماید. باید به دستاورد قدما احترام بگذارد و آرام بگیرد و الا سیلاب گندش، همه را خفه خواهد کرد.
Repost qilingan:
جناب گاو avatar
جناب گاو
09.04.202506:39
سه نفرینی که، به لطف ایده‌فروشان دغل‌کار، بیش از صد سال است گرفتارمان کرده و انگار، به لطف روشنفکران و ازمابهتران، بنا نیست دست از سرمان بردارد:

نفرین اول: خواست عدالت اجتماعی
نفرین دوم: خواست توسعه آمرانه و دولتی
نفرین سوم: ملی‌گرایی و خواست «دولت قدرتمند ملی» (که معمولاً هم به نحوی با دو خواست قبلی ترکیب می‌شود).

از اینها جز استبداد نزاید!
فرشاد مومنی همواره به‌دنبال مامنی برای فرار از حقایق اقتصاد است. برای او فرق نمی‌کند روزی در پناه واژه اقتصاد اسلامی پناه می‌گیرد و آن را مصادره به مطلوب می‌کند و روزی دیگر اقتصاد توسعه، اقتصاد انسانی یا نهادگرایی!

داود سوری
وقتی اصلاحات ارضی شد، شاه دسته دسته از این لوله‌ها که سند مالکیت بود، به هر کدام از روستایی‌ها می‌داد و یک کاغذی هم دادند به مالکین که دولت پول زمین شما را هشت ساله از زارع می‌گیرد و به شما پرداخت می‌کند. مالکین رفتند و مملکت ماند با عده‌ای زارع. فصل کشت رسید، و دولت گفت، خب زارعین! بروید و بکارید. زارعین گفتند، ما بذری نداریم. دولت گفت، پس سالهای قبل چه می‌کردید؟ گفتند، سالهای قبل ارباب انباری برای بذر داشت، از او می‌گرفتیم. لاجرم دولت سراغ وزارت کشاورزی آمریکا رفت تا بذر قرض کند. بعد آمدند گفتند، حالا چگونه محصولات را بفروشیم؟ دولت مامورین وزارت کشاورزی را که هیچوقت کشاورزی نکرده بودند، می‌فرستد تا به روستاییان آموزش بدهند! آخر سال هم یک دهم سال قبل گندم برداشت نشد. ناچار دولت ایران دست به دامن دولت آمریکا شد که به ما گندم بفروشید! آمریکا هم نه گندم سال جاری یا پارسال خود را بلکه از سیلوی چهارم به ما گندم فروخت. ایران تا قبل از اصلاحات ارضی تولیدکننده گندم مورد نیاز خود بود اما با اصلاحات ارضی همه چیز از بین رفت.

رضا نیازمند؛ معاون وزیر اقتصاد در دههٔ ۱۳۴۰
Ko'rsatilgan 1 - 24 dan 95
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.