Repost qilingan:
کانال اندیشه (دکتر علی اکبر امینی)

13.04.202518:30
به مناسبت بزرگداشت عطار
#دکتر_علی_اکبر_امینی
#عطار
#دکتر_علی_اکبر_امینی
#عطار
Repost qilingan:
یادداشتهای تیرداد بنکدار

06.04.202519:27
بیش از 800 نفر از متخصصان، هنرمندان و کارشناسان رشتههای گوناگون دانشگاهی، فرهنگی و هنری کشور در بیانیهای تحلیلی درباره وقایع مرتبط با نوروز امسال، ضمن محکوم کردن سیاستهای فرهنگی مرتبط با وقایع نوروز امسال در آذربایجان غربی و کردستان و نیز مواضع استاندار آذربایجان شرقی، و برشمردن پیامدهای این سیاستها و اقدامات برای ملت ایران، رویکرد دولت را در این زمینه تهدیدی برای انسجام و امنیت ملی و تقویت واگراییهای محلی دانستند. این برای نخستین بار است که تنوعی از اندیشمندان، چهرههای ملی شناخته شده و برجستگان ایران شناسی، استادان دانشگاه، پژوهشگران علمی و فرهنگی، نویسندگان، هنرمندان رشتههای گوناگون موسیقی، سینما و هنرهای تجسمی، و فعالان دانشجویی از نقاط مختلف کشور در کنار یکدیگر نسبت به مسألهای ملی هشدار میدهند. در این بیانیه اسامی چهرههایی چون ژاله آموزگار، کیخسرو پورناظری، میرجلالالدین کزازی، علی اشرف صادقی، علیاصغر دادبه، حسن انوری، موسی غنی نژاد، کاوه بیات، نصرالله پورجوادی، سهراب پورناظری، داریوش پیرنیاکان، تهمورس پورناظری، مرضیه برومند، علی مصفا، رخشان بنی اعتماد، محمدرضا ضیایی بیگدلی، محمد جعفری قنواتی، عبدالمجید ارفعی، علی دهباشی و حکمت الله ملاصالحی به چشم میآید. متن کامل بیانیه(که امضای آن هنوز ادامه دارد)، به همراه اسامی امضاکنندگان تا آخرین لحظه، در ادامه آمده است.
https://www.sharghdaily.com/بخش-روزنامه-100/990628-نوروز-را-قربانی-سیاست-نکنید
https://www.sharghdaily.com/بخش-روزنامه-100/990628-نوروز-را-قربانی-سیاست-نکنید
Repost qilingan:
Scientometrics

28.03.202519:26
واکسن شخصیسازیشده سرطان برای استفاده بعد از جراحی، آیا این به معنای پایان سرطان متاستاتیک کلیه است؟
اولین مطالعه درباره واکسنهای شخصیسازیشده (personalized cancer vaccines) برای سرطان کلیه (renal cell carcinoma)، برای استفاده بعداز جراحی (adjuvant) با نتایج چشمگیر منتشر شده است.
این مطالعه در قالب کارآزمایی بالینی فاز یک بر روی ۹ بیمار با سرطان کلیه (high-risk, fully resected clear cell renal cell carcinoma ,stage III or IV)) انجام شده و نتایج آن ماه قبل در نیچر منتشر شده (لینک) و نشان داده واکسن 100% موثر است و عوارض جانبی ناچیزی دارد.
برحی بیماران از ipilimumab نیز استفاده کرده اند.
با این حال، پرسشهایی درباره تاثیرات بلندمدت آن وجود دارد.
در سرطان کلیه، واکسنهایی که از سلولهای تومور خود بیمار ساخته میشوند قبلا بررسی شده بودند، تنها یک مطالعه (لینک) نشان داده بود که این واکسن میتواند به بهبود بقا بدون بیماری (disease-free survival) کمک کند. با این حال این مطالعه محدودیت های زیادی داشت، از جمله تفاوت در میزان attrition rates بین گروههای مطالعه، نبود داده دربارهی بقا، پیگیری کوتاهمدت و تنوع زیاد در بیماران از نظر مراحل و ویژگیهای تومور. به همین دلیل، نتایج این مطالعه قابل اعتماد نبود.
حالا تقریبا دو دهه بعد از این مطالعه، مطالعه امیدبخشی منتشر شده است.
محققان گزارش کردهاند که
✅ واکسیناسیون باعث ایجاد پاسخ ایمنی سلولهای T علیه آنتیژنهای معرفی شده توسط واکسن در 100% بیماران شده است. این شامل جهشهای کلیدی در سرطان کلیه مانند VHL، PBRM1، BAP1، KDM5C و PIK3CA بوده است.
✅ علاوه بر این، واکسن منجر به گسترش پایدار کلونهای سلول T محیطی (peripheral T cell clones) و همچنین افزایش واکنشپذیری سلولهای T علیه تومورهای خود بیمار (T cell reactivity against autologous tumours) در ۷ نفر از ۹ بیمار مورد مورد مطالعه شده است.
✅ در پیگیری با میانه 40.2 ماه، هیچ بیماری دچار عود نشده است.
✅ عوارض جانبی واکسن عمدتاً در حد درجه ۱ و بهندرت درجه ۲ بوده است.
این نتایج از یک مطالعه کارآزمایی بالینی فاز یک، گامی مهم در درمان سرطان کلیه محسوب میشوند. اگر این روش در پیگیریهای طولانیمدت و کارآزماییهای بالینی بزرگتر هم نتایج موفقیت آمیز داشته باشد، ممکن است کاهش چشمگیر یا حتی حذف عودهای RCC پس از جراحی را داشته باشیم.
برخی سولات مهم که با توجه به داده های موجود مطرح است:
در چه زمان و مرحله ای از درمان با واکسن سرطان، باید از ایمونوتراپی هم استفاده کرد؟ کدام رژیم ایمنی درمانی مناسب تر خواهد بود؟
کدام بیومارکرها می توانند استفاده شوند تا افرادی که بیشترین ریسک عود بعد از جراحی را دارند مشخص شوند و به این ترتیب افراد مناسب برای درمان با واکسن انتخاب شوند. به عبارتی بیمارانی که می توانند از درمان با واکسن سود ببرند نادیده گرفته نشوند.
و بالاخره، حالا با این نتایج امید بخش، آیا میتوان از واکسن سرطان برای درمان افراد با سرطان کلیه متاستاتیک هم استفاده کرد؟ هر چند واکسن سرطان در این مطالعه فاز یک، به از بین بردن میکرومتاستاز ها بعد از جراحی کمک کرده، اما عملکرد آن برای از بین بردن ماکرومتاستازها باید مورد بررسی قرار بگیرد چرا که مقابله با این ماکرومتاستازها به طور کلی می تواند متفاوت باشد.
متن خلاصه ای است از گزارش مجله Nature Reviews Urology که فایل پی دی اف آن هم ضمیمه پست شده است.
@Scientometric
اولین مطالعه درباره واکسنهای شخصیسازیشده (personalized cancer vaccines) برای سرطان کلیه (renal cell carcinoma)، برای استفاده بعداز جراحی (adjuvant) با نتایج چشمگیر منتشر شده است.
این مطالعه در قالب کارآزمایی بالینی فاز یک بر روی ۹ بیمار با سرطان کلیه (high-risk, fully resected clear cell renal cell carcinoma ,stage III or IV)) انجام شده و نتایج آن ماه قبل در نیچر منتشر شده (لینک) و نشان داده واکسن 100% موثر است و عوارض جانبی ناچیزی دارد.
برحی بیماران از ipilimumab نیز استفاده کرده اند.
با این حال، پرسشهایی درباره تاثیرات بلندمدت آن وجود دارد.
در سرطان کلیه، واکسنهایی که از سلولهای تومور خود بیمار ساخته میشوند قبلا بررسی شده بودند، تنها یک مطالعه (لینک) نشان داده بود که این واکسن میتواند به بهبود بقا بدون بیماری (disease-free survival) کمک کند. با این حال این مطالعه محدودیت های زیادی داشت، از جمله تفاوت در میزان attrition rates بین گروههای مطالعه، نبود داده دربارهی بقا، پیگیری کوتاهمدت و تنوع زیاد در بیماران از نظر مراحل و ویژگیهای تومور. به همین دلیل، نتایج این مطالعه قابل اعتماد نبود.
حالا تقریبا دو دهه بعد از این مطالعه، مطالعه امیدبخشی منتشر شده است.
محققان گزارش کردهاند که
✅ واکسیناسیون باعث ایجاد پاسخ ایمنی سلولهای T علیه آنتیژنهای معرفی شده توسط واکسن در 100% بیماران شده است. این شامل جهشهای کلیدی در سرطان کلیه مانند VHL، PBRM1، BAP1، KDM5C و PIK3CA بوده است.
✅ علاوه بر این، واکسن منجر به گسترش پایدار کلونهای سلول T محیطی (peripheral T cell clones) و همچنین افزایش واکنشپذیری سلولهای T علیه تومورهای خود بیمار (T cell reactivity against autologous tumours) در ۷ نفر از ۹ بیمار مورد مورد مطالعه شده است.
✅ در پیگیری با میانه 40.2 ماه، هیچ بیماری دچار عود نشده است.
✅ عوارض جانبی واکسن عمدتاً در حد درجه ۱ و بهندرت درجه ۲ بوده است.
این نتایج از یک مطالعه کارآزمایی بالینی فاز یک، گامی مهم در درمان سرطان کلیه محسوب میشوند. اگر این روش در پیگیریهای طولانیمدت و کارآزماییهای بالینی بزرگتر هم نتایج موفقیت آمیز داشته باشد، ممکن است کاهش چشمگیر یا حتی حذف عودهای RCC پس از جراحی را داشته باشیم.
برخی سولات مهم که با توجه به داده های موجود مطرح است:
در چه زمان و مرحله ای از درمان با واکسن سرطان، باید از ایمونوتراپی هم استفاده کرد؟ کدام رژیم ایمنی درمانی مناسب تر خواهد بود؟
کدام بیومارکرها می توانند استفاده شوند تا افرادی که بیشترین ریسک عود بعد از جراحی را دارند مشخص شوند و به این ترتیب افراد مناسب برای درمان با واکسن انتخاب شوند. به عبارتی بیمارانی که می توانند از درمان با واکسن سود ببرند نادیده گرفته نشوند.
و بالاخره، حالا با این نتایج امید بخش، آیا میتوان از واکسن سرطان برای درمان افراد با سرطان کلیه متاستاتیک هم استفاده کرد؟ هر چند واکسن سرطان در این مطالعه فاز یک، به از بین بردن میکرومتاستاز ها بعد از جراحی کمک کرده، اما عملکرد آن برای از بین بردن ماکرومتاستازها باید مورد بررسی قرار بگیرد چرا که مقابله با این ماکرومتاستازها به طور کلی می تواند متفاوت باشد.
متن خلاصه ای است از گزارش مجله Nature Reviews Urology که فایل پی دی اف آن هم ضمیمه پست شده است.
@Scientometric
25.03.202511:53
هشداری درباره رخدادهای اخیر ارومیه
نگین همزیستی تاریخی اقوام ایرانی را تنگنظریهای قومی و پروژههای ضدایرانی مشکوک و رسوا تهدید میکند
اینجا ارومیه است.شهری ایرانی که درفراز و فرودهایش،یورشهای بیگانگان روس و عثمانی،فریبکاریها و تفرقه افکنی های میسیون های فرانسوی و بریتانیایی و خون آشامانی چون سیمیتقو وجیلوهای مهاجر عثمانی و پروژه های تجزیه طلبانه و خوشبختانه شکست خورده فرقه های استالین ساخته با راهبری ظاهری پیشه وری و قاضی محمدها را دیده است.
ولی آذربایجان همیشه بزرگانی در قواره ستارخان، خیابانی، ثقه الاسلام، تربیت ،تمدن ، منوچهر مرتضوی ، محمد قاضی، علی دایی و صدها فرهیخته دیگر داشته که همه مکر و رشته های فریب ساختگی و انیرانی را پنبه کرده است.فرزندان و همدلان آنها زنده اند و نظاره گر دقیق رخدادها که اگر گوشه چشمی به ایرانیت زده شود جان و مال فدا کنند.ارومیه تا ابد ایرانمدار و متعلق به دیار آذربایجان باقی خواهد ماند.آذربایجانی بودن ارومیه کوچکترین ربطی به قوم و تبار و زبان کسی ندارد و اهالی خرد و دانش نیک میدانند نشان از ایستادگی سردار ایرانی_ هخامنشی ( آتروپات) دارد با پیشینه ای بیش از ۲۲۰۰ سال.
ارومیه چشم طمعکار زیاد داشته.مگر عثمانی های اتحاد و ترقی آن را در جنگ جهانی نخست به بهانه نجات جان مردم،ولی در اصل با پروژه پانترکی الحاق به گواه اسناد ،اشغال نکردند؟ مگر اینجا جنگ ساختگی و خونبار دینی_ مذهبی در آشفته بازار سالهای پس از جنگ جهانی اول راه اندازی نشد و هزاران قربانی نگرفت؟
ولی دلبستگیها و تعلق اش را به ایران و ایرانی گری هیچگاه از دست نداده است.همه آنها رفته اند.اما ارومیه مانده و ایران اش و سنت های ملی نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده بدر و شب چله.ارومیه ای بایستی حافظه تاریخی داشته و بداند پناهی به جز ایران و هم میهنش نداشته و ندارد و نخواهد داشت
همان ارومیه ای که در سالهای سیاه پس از جنگ جهانی اول اسیر چکمه ها و نقشه های پلید و تفرقه افکنانه بیگانه شد.زخم کشتار و قتل عام هزاران شهروند جانش را خسته کرد.ولی سر خم نکرد.هر کشتاری در تاریخ ارومیه بررسی کنید ،به روشنی می توان دستان منحوس بیگانه و بی تدبیری و ساده لوحی خودی را در آن دید.
شهری که در آن ترکزبان آذری و کرد و ارمنی و آشوری و شیعه و سنی و مسیحی و اهل حق سده هاست برادرانه کنار هم زیسته و کوچکترین اختلافی با هم نداشته اند
ویروس قوم گرایی پانترکی و پانکردی شاید بتواند اندکی این همزیستی تاریخی را زخم زند.ولی اطمینان دارم به سان یک واکسن ایمنی عمیقی برای حال و آینده این شهر سامان خواهد داد
شک نکنید،قوم و قبیله گرایی های ساختگی و تعمدی و پروژه ای نهایتا همدلی بین شهروندان این شهر را عمیق تر کرده و قوم گرایان را از هر سنخی باشند رسوا تر از گذشته خواهد کرد
فریب برخی رویه های تباه و قوم گرایانه تجمعات مشکوک دوم فروردین و ۲۸ اسفند را هرگز نخورید.موج سواران و ساده لوحان شاید دلخوش به این ها باشند.ولی لازم است بدانند:
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد
بگردند تا بگردیم
نوروز جشنی ملی و آیینی ایرانی است که همه شهروندان این شهر تا بوده ،گرامی اش داشته اند.
نوروز ترکی و کردی هم نداشته و نداریم
نام پرمعنا و زیبای نوروز و سفره هفت سین و سیزده بدر و چهارشنبه سوری اش خود گواه این مدعاست و رسوا کننده پروژه بازان و کسانی که راه را بیراهه می روند و سنت های ملی_ایرانی را به قوم گرایی باطل و تفرقه افکنانه فرومی کاهند. اینجا کسی متعلق به ملت ترک و ملت کرد و ملت آشوری و ارمنی هم نیست و نبوده
بر آگاهان و اهل خرد و فهم شهر ارومیه فرض است که حساسیتها را درک کرده و مانع شکل گیری اختلافات ساختگی بشوند.حیات و ممات روزانه و دیربن ترکها و کردها در این منطقه در هم تنیده تر از این هست که پروژه بازان بخواهند از این آب گل الود ماهی های تفرقه و فدرال خواهی و درگیری های تصنعی و ضدایرانی بگیرند
بر آن نیستم تا بگویم اختلافات و رقابتها نیست.نمی خواهم برخی ناهنجاری ها را پرده پوشی ساده لوحانه بکنم
ولی بدخواهان بدانند ارومیه هرگز به سرنوشت اخیر قفقاز دچار نخواهد شد.اگر اهل خرد حساسیت ها را دریابند،اسیر احساسات نشوند و به ابن درجه از درک و فهم اجتماعی برسند که ترجیح دهند به جای تکیه بر احساسات افراطی قومی لازم است بیش از پیش شهروند باشند و بر ایران و ایرانی گری و همگامی و همدلی با دیگر هم میهنان خود بعنوان بخشی از ملت ایران تاکید موکد کنند
پاینده باد ایرانزمین
یاشاسین ارومیه
بژی ارومیه
افشین جعفرزاده
۵ فروردین ۱۴۰۴_ایران،آذربایجان غربی،ارومیه
از اینجا می توانید چکامه زیبای استاد شهریار را دروصف ارومیه بخوانید:
https://t.me/Afshinjafarzadeh/1109
💚🤍❤️
نگین همزیستی تاریخی اقوام ایرانی را تنگنظریهای قومی و پروژههای ضدایرانی مشکوک و رسوا تهدید میکند
اینجا ارومیه است.شهری ایرانی که درفراز و فرودهایش،یورشهای بیگانگان روس و عثمانی،فریبکاریها و تفرقه افکنی های میسیون های فرانسوی و بریتانیایی و خون آشامانی چون سیمیتقو وجیلوهای مهاجر عثمانی و پروژه های تجزیه طلبانه و خوشبختانه شکست خورده فرقه های استالین ساخته با راهبری ظاهری پیشه وری و قاضی محمدها را دیده است.
ولی آذربایجان همیشه بزرگانی در قواره ستارخان، خیابانی، ثقه الاسلام، تربیت ،تمدن ، منوچهر مرتضوی ، محمد قاضی، علی دایی و صدها فرهیخته دیگر داشته که همه مکر و رشته های فریب ساختگی و انیرانی را پنبه کرده است.فرزندان و همدلان آنها زنده اند و نظاره گر دقیق رخدادها که اگر گوشه چشمی به ایرانیت زده شود جان و مال فدا کنند.ارومیه تا ابد ایرانمدار و متعلق به دیار آذربایجان باقی خواهد ماند.آذربایجانی بودن ارومیه کوچکترین ربطی به قوم و تبار و زبان کسی ندارد و اهالی خرد و دانش نیک میدانند نشان از ایستادگی سردار ایرانی_ هخامنشی ( آتروپات) دارد با پیشینه ای بیش از ۲۲۰۰ سال.
ارومیه چشم طمعکار زیاد داشته.مگر عثمانی های اتحاد و ترقی آن را در جنگ جهانی نخست به بهانه نجات جان مردم،ولی در اصل با پروژه پانترکی الحاق به گواه اسناد ،اشغال نکردند؟ مگر اینجا جنگ ساختگی و خونبار دینی_ مذهبی در آشفته بازار سالهای پس از جنگ جهانی اول راه اندازی نشد و هزاران قربانی نگرفت؟
ولی دلبستگیها و تعلق اش را به ایران و ایرانی گری هیچگاه از دست نداده است.همه آنها رفته اند.اما ارومیه مانده و ایران اش و سنت های ملی نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده بدر و شب چله.ارومیه ای بایستی حافظه تاریخی داشته و بداند پناهی به جز ایران و هم میهنش نداشته و ندارد و نخواهد داشت
همان ارومیه ای که در سالهای سیاه پس از جنگ جهانی اول اسیر چکمه ها و نقشه های پلید و تفرقه افکنانه بیگانه شد.زخم کشتار و قتل عام هزاران شهروند جانش را خسته کرد.ولی سر خم نکرد.هر کشتاری در تاریخ ارومیه بررسی کنید ،به روشنی می توان دستان منحوس بیگانه و بی تدبیری و ساده لوحی خودی را در آن دید.
شهری که در آن ترکزبان آذری و کرد و ارمنی و آشوری و شیعه و سنی و مسیحی و اهل حق سده هاست برادرانه کنار هم زیسته و کوچکترین اختلافی با هم نداشته اند
ویروس قوم گرایی پانترکی و پانکردی شاید بتواند اندکی این همزیستی تاریخی را زخم زند.ولی اطمینان دارم به سان یک واکسن ایمنی عمیقی برای حال و آینده این شهر سامان خواهد داد
شک نکنید،قوم و قبیله گرایی های ساختگی و تعمدی و پروژه ای نهایتا همدلی بین شهروندان این شهر را عمیق تر کرده و قوم گرایان را از هر سنخی باشند رسوا تر از گذشته خواهد کرد
فریب برخی رویه های تباه و قوم گرایانه تجمعات مشکوک دوم فروردین و ۲۸ اسفند را هرگز نخورید.موج سواران و ساده لوحان شاید دلخوش به این ها باشند.ولی لازم است بدانند:
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد
بگردند تا بگردیم
نوروز جشنی ملی و آیینی ایرانی است که همه شهروندان این شهر تا بوده ،گرامی اش داشته اند.
نوروز ترکی و کردی هم نداشته و نداریم
نام پرمعنا و زیبای نوروز و سفره هفت سین و سیزده بدر و چهارشنبه سوری اش خود گواه این مدعاست و رسوا کننده پروژه بازان و کسانی که راه را بیراهه می روند و سنت های ملی_ایرانی را به قوم گرایی باطل و تفرقه افکنانه فرومی کاهند. اینجا کسی متعلق به ملت ترک و ملت کرد و ملت آشوری و ارمنی هم نیست و نبوده
بر آگاهان و اهل خرد و فهم شهر ارومیه فرض است که حساسیتها را درک کرده و مانع شکل گیری اختلافات ساختگی بشوند.حیات و ممات روزانه و دیربن ترکها و کردها در این منطقه در هم تنیده تر از این هست که پروژه بازان بخواهند از این آب گل الود ماهی های تفرقه و فدرال خواهی و درگیری های تصنعی و ضدایرانی بگیرند
بر آن نیستم تا بگویم اختلافات و رقابتها نیست.نمی خواهم برخی ناهنجاری ها را پرده پوشی ساده لوحانه بکنم
ولی بدخواهان بدانند ارومیه هرگز به سرنوشت اخیر قفقاز دچار نخواهد شد.اگر اهل خرد حساسیت ها را دریابند،اسیر احساسات نشوند و به ابن درجه از درک و فهم اجتماعی برسند که ترجیح دهند به جای تکیه بر احساسات افراطی قومی لازم است بیش از پیش شهروند باشند و بر ایران و ایرانی گری و همگامی و همدلی با دیگر هم میهنان خود بعنوان بخشی از ملت ایران تاکید موکد کنند
پاینده باد ایرانزمین
یاشاسین ارومیه
بژی ارومیه
افشین جعفرزاده
۵ فروردین ۱۴۰۴_ایران،آذربایجان غربی،ارومیه
از اینجا می توانید چکامه زیبای استاد شهریار را دروصف ارومیه بخوانید:
https://t.me/Afshinjafarzadeh/1109
💚🤍❤️
Repost qilingan:
یادداشتهای تیرداد بنکدار

23.03.202516:02
در همان زمانی که رئیسجمهور نوعثمانی ترکیه خواستار مصادره به مطلوب جشن برآمده از فرهنگ ایرانی نوروز برای ایدئولوژی نژادگرای خود و شرکایش میشود، در ایران گروهی حاکم هستند که از بدو امر تاکنون همواره به دنبال بهانهای برای «امسال عید نداریم!» بودند و جماعت به اصطلاح اصلاحطلبشان هم فرجام ربع قرن تلاش مسالمتجویانه ملت برای تغییر در سیاستهای ضدملی را با فضاحت هرچه تمامتر به قومگرایی فروکاستهاند و البته اصلاحنطلبانشان هم مدتهاست که به وقت مقتضی با این بازیچه خطرناک بازی میکنند.
در چنین وضعیتی است که در ایران هیچ جشن رسمی و عمومی برای نوروز که مهمترین مناسبت ملی این کشور دیرپا است برگزار نمیشود و در این بین هم خواسته و ناخواسته زمینه برای برگزاری مراسم نوروزی محدود به یک گروه قومی در شهر متکثر ارومیه فراهم میاید و عدهای از قومگرایان کرد نیز میکوشند در بیشه خالی از شیر شده عرض اندام کنند و به این آئین ملی همه ایرانیان رنگ و بوی قومی ببخشند. در مقابل هم قومگرایان ترکی که مدتهاست به دلیل وابستگیهای آشکارشان به حکومت ایران به «تورکاللهی» مشهور شدهاند هم از این فرصت «قومی کردن نوروز» برای تهییج جمعیتی بیشتر از وزن اجتماعی واقعیشان سواستفاده کرده و لشگر چماقداران را به سرکردگی نادر قاضیپور و با میدانداری پانتورکهایی که ظاهراً برای عزاداری امام اول شیعیان حیدر حیدر میگویند ولی به رسم توتمپرستیشان همزمان زوزه گرگ هم میکشند، به خیابان میاورند.
مجموعه این وقایع تاسفآور روزهای اخیر ارومیه البته این حُسن را هم داشت که خطر قومگرایی و چهره کریه واقعی آن را بیش از پیش نزد انظار و افکار عمومی ملت ایران آشکار کرد تا جایی که حتی نوشریعتیستهایی چون حسن محدثی که قومگرایی را آخرین سنگر برای ایرانستیزی شیادانهشان یافته بودند را به مرزبندی ولو ظاهری با این «عقبماندگی» واداشت.
به طور قطع همزمانی این تخریب داخلی با آن سرقت خارجی، هوشیاری و حساسیت ملت ایران را نسبت به دشمن پلید و بدکردار موجودیت خود، یعنی پانترکیسم بیش از پیش خواهد افزود. دشمنی که پایی در قدرت داخلی و پایی در حکومتهای همسایه دارد و هرگونه همراهی با آن خیانتی نابخشودنی به ملت ایران است که دیری نخواهد پائید که کاسه صبر این ملت از هر تبار و زبانی نسبت به هرگونه نابهکاری پانترکیستی هم لبریز بشود.
@Tirdadbonakdar
https://t.me/tirdadbonakdar/1064
در چنین وضعیتی است که در ایران هیچ جشن رسمی و عمومی برای نوروز که مهمترین مناسبت ملی این کشور دیرپا است برگزار نمیشود و در این بین هم خواسته و ناخواسته زمینه برای برگزاری مراسم نوروزی محدود به یک گروه قومی در شهر متکثر ارومیه فراهم میاید و عدهای از قومگرایان کرد نیز میکوشند در بیشه خالی از شیر شده عرض اندام کنند و به این آئین ملی همه ایرانیان رنگ و بوی قومی ببخشند. در مقابل هم قومگرایان ترکی که مدتهاست به دلیل وابستگیهای آشکارشان به حکومت ایران به «تورکاللهی» مشهور شدهاند هم از این فرصت «قومی کردن نوروز» برای تهییج جمعیتی بیشتر از وزن اجتماعی واقعیشان سواستفاده کرده و لشگر چماقداران را به سرکردگی نادر قاضیپور و با میدانداری پانتورکهایی که ظاهراً برای عزاداری امام اول شیعیان حیدر حیدر میگویند ولی به رسم توتمپرستیشان همزمان زوزه گرگ هم میکشند، به خیابان میاورند.
مجموعه این وقایع تاسفآور روزهای اخیر ارومیه البته این حُسن را هم داشت که خطر قومگرایی و چهره کریه واقعی آن را بیش از پیش نزد انظار و افکار عمومی ملت ایران آشکار کرد تا جایی که حتی نوشریعتیستهایی چون حسن محدثی که قومگرایی را آخرین سنگر برای ایرانستیزی شیادانهشان یافته بودند را به مرزبندی ولو ظاهری با این «عقبماندگی» واداشت.
به طور قطع همزمانی این تخریب داخلی با آن سرقت خارجی، هوشیاری و حساسیت ملت ایران را نسبت به دشمن پلید و بدکردار موجودیت خود، یعنی پانترکیسم بیش از پیش خواهد افزود. دشمنی که پایی در قدرت داخلی و پایی در حکومتهای همسایه دارد و هرگونه همراهی با آن خیانتی نابخشودنی به ملت ایران است که دیری نخواهد پائید که کاسه صبر این ملت از هر تبار و زبانی نسبت به هرگونه نابهکاری پانترکیستی هم لبریز بشود.
@Tirdadbonakdar
https://t.me/tirdadbonakdar/1064
20.03.202500:04
اردوغان ترکیه را به کجا می برد؟
داستان اردوغان شاید از کودتای مشکوک ۱۵ ژوئن ۲۰۱۶ واردنقطه عطف خود شد.هنوز ماهیت دقیق آن کودتا به درستی معلوم نشده است.ولی نتایج آن مشخص است: اردوغانی که در پس آن کودتا به یک شبه دیکتاتور مبدل شد و عملا دموکراسی نیم بند ترکیه را بیش از پیش تضعیف کرد و صدها هزار نفر را از ارتش و دیوان سالاری و حتی دانشگاه ها و نهاد ها اخراج کرد.اردوغان در این سالها دو بار توانسته انتخابات ریاست جمهوری با قانون اساسی جدید که در آن رییس جمهوری همه کاره است با اما و اگر ببرد.ولی به دلیل قدرت نهادهای جامعه مدنی و میراث آن و وجود یک سنت بورژوازی ملی پیشینه دار و همان دموکراسی نیم بند هنوز نتوانسته همچون یک دیکتاتور تمام عیار به مانند ولادیمیر پوتین قدرت نمایی کند.حزب او در انتخابات اخیر پارلمانی ضعیف تر شد و در اتتخابات شهرداری ها شکست سختی در شهرهای مهمی چون استانبول و آنکارا و ازمیر و آنتالیا متحمل شد.به اینها افزون کنید بحران و تورم کم سابقه و کاهش ارزش پول ملی که در پنج سال اخیر ترکیه را دچار چالش های جدی کرده است.ممکن است برخی تصور کنند با وجود نخبگانی از جنس هاکان فیدان و ابراهیم کالین در دیوان سالاری ترکیه ،اردوغان چه هدفی دارد که با ماجراجویی اقدام به بازداشت شهردار محبوب استانبول،اکرم امام اوغلو به همراه دست کم صدتفر دیگر کرده است؟!
پاسخ روشن است:
اردوغان تلاش دارد حکمرانی حزب و احتمالا خودش و یا فردی مثل هاکان فیدان را به هر نحوی ادامه دهد.نظرسنجی های چند هفته اخیر و محبوبیت اکرم امام اوغلو در اغلب گمانه زنی ها برای اردوغان به هیچ وجه خوشایند نبود.او شاید چاره دیگری نداشت!
اکنون با وجود سانسور در مدیای ترکیه،تظاهرات اعتراضی بزرگی در برخی شهرهای ترکیه و بویژه مناطق اروپایی کلان شهر استانبول در جریان است.
ولی دست اردوغان خالی از کارت و ابزار نیست.بیشتر مردم مناطق مرکزی ترکیه به میزان زیادی با او همراه هستند و شهرهایی مثل قونیه و ریزه.گر چه مخالفت ها با او و حزبش در شهرهایی مثل آنکارا و ازمیر و آنتالیا و استانبول گسترده است.پس از کودتای ۲۰۱۶، ارتش نیز به میزان زیادی توان دخالت و نقش افرینی را در معادلات سیاست ترکیه از دست داده است.
ولی به نظر می رسد اردوغان در استانه نوروز که همیشه برای ترکیه چالش های بزرگی بویژه در مناطق شرقی و کرد نشین به همراه داشته خود و حزب اش را وارد چالش بزرگی کرده است که معلوم نیست چه نتایجی برای او به دنبال داشته باشد.
کمترین نتیجه این ماجراجویی دیکتاتور مآبانه رجب طیب اردوغان، کاهش هر چه بیشتر ارزش لیر ،بحران و تلاطم اقتصادی و منزوی شدن هر چه بیشتر و دور دست شدن آرزوی قدیمی عضویت در اتحادیه اروپا خواهد بود و او تاوان سختی خواهد پرداخت.
نمیشود ادای عرفی بازی و دموکراسی درآورد و شهردار بزرگترین کلان شهر منطقه را همراه با صدنفر دیگر بصورت فله ای و با اتهامات واهی دستگیرنمود!
افشین جعفرزاده
۳۰ اسفند ۱۴۰۳
@Afshinjafarzadeh
داستان اردوغان شاید از کودتای مشکوک ۱۵ ژوئن ۲۰۱۶ واردنقطه عطف خود شد.هنوز ماهیت دقیق آن کودتا به درستی معلوم نشده است.ولی نتایج آن مشخص است: اردوغانی که در پس آن کودتا به یک شبه دیکتاتور مبدل شد و عملا دموکراسی نیم بند ترکیه را بیش از پیش تضعیف کرد و صدها هزار نفر را از ارتش و دیوان سالاری و حتی دانشگاه ها و نهاد ها اخراج کرد.اردوغان در این سالها دو بار توانسته انتخابات ریاست جمهوری با قانون اساسی جدید که در آن رییس جمهوری همه کاره است با اما و اگر ببرد.ولی به دلیل قدرت نهادهای جامعه مدنی و میراث آن و وجود یک سنت بورژوازی ملی پیشینه دار و همان دموکراسی نیم بند هنوز نتوانسته همچون یک دیکتاتور تمام عیار به مانند ولادیمیر پوتین قدرت نمایی کند.حزب او در انتخابات اخیر پارلمانی ضعیف تر شد و در اتتخابات شهرداری ها شکست سختی در شهرهای مهمی چون استانبول و آنکارا و ازمیر و آنتالیا متحمل شد.به اینها افزون کنید بحران و تورم کم سابقه و کاهش ارزش پول ملی که در پنج سال اخیر ترکیه را دچار چالش های جدی کرده است.ممکن است برخی تصور کنند با وجود نخبگانی از جنس هاکان فیدان و ابراهیم کالین در دیوان سالاری ترکیه ،اردوغان چه هدفی دارد که با ماجراجویی اقدام به بازداشت شهردار محبوب استانبول،اکرم امام اوغلو به همراه دست کم صدتفر دیگر کرده است؟!
پاسخ روشن است:
اردوغان تلاش دارد حکمرانی حزب و احتمالا خودش و یا فردی مثل هاکان فیدان را به هر نحوی ادامه دهد.نظرسنجی های چند هفته اخیر و محبوبیت اکرم امام اوغلو در اغلب گمانه زنی ها برای اردوغان به هیچ وجه خوشایند نبود.او شاید چاره دیگری نداشت!
اکنون با وجود سانسور در مدیای ترکیه،تظاهرات اعتراضی بزرگی در برخی شهرهای ترکیه و بویژه مناطق اروپایی کلان شهر استانبول در جریان است.
ولی دست اردوغان خالی از کارت و ابزار نیست.بیشتر مردم مناطق مرکزی ترکیه به میزان زیادی با او همراه هستند و شهرهایی مثل قونیه و ریزه.گر چه مخالفت ها با او و حزبش در شهرهایی مثل آنکارا و ازمیر و آنتالیا و استانبول گسترده است.پس از کودتای ۲۰۱۶، ارتش نیز به میزان زیادی توان دخالت و نقش افرینی را در معادلات سیاست ترکیه از دست داده است.
ولی به نظر می رسد اردوغان در استانه نوروز که همیشه برای ترکیه چالش های بزرگی بویژه در مناطق شرقی و کرد نشین به همراه داشته خود و حزب اش را وارد چالش بزرگی کرده است که معلوم نیست چه نتایجی برای او به دنبال داشته باشد.
کمترین نتیجه این ماجراجویی دیکتاتور مآبانه رجب طیب اردوغان، کاهش هر چه بیشتر ارزش لیر ،بحران و تلاطم اقتصادی و منزوی شدن هر چه بیشتر و دور دست شدن آرزوی قدیمی عضویت در اتحادیه اروپا خواهد بود و او تاوان سختی خواهد پرداخت.
نمیشود ادای عرفی بازی و دموکراسی درآورد و شهردار بزرگترین کلان شهر منطقه را همراه با صدنفر دیگر بصورت فله ای و با اتهامات واهی دستگیرنمود!
افشین جعفرزاده
۳۰ اسفند ۱۴۰۳
@Afshinjafarzadeh
Repost qilingan:
ایراندل | IranDel

08.04.202514:29
🔴 گفتوگوی روزنامۀ اینترنتی فراز با احسان هوشمند، دربارۀ بیانیۀ بیش از ۸۰۰ چهرۀ فرهیخته و مخاطراتِ سیاستِ فرهنگی حاکم در کشور:
چرا باید نگران ایران بود؟!
هشدارها درباره سیاستهای فرهنگی حکومت، بلند شده است. به تازگی بیش از ۸۰۰ چهرۀ فرهیخته در بیانیهای نسبت به وضعیت کنونی و در خطر بودن هویتِ ایران و انسجام ملّی ابراز نگرانی کردهاند. اما ریشۀ بحرانهای کنونی کجاست؟ چرا هویّت ایرانی و انسجامِ ملّت ایران از نظر طیف گستردهای از فرهیختگان با راهبردها و سیاستگذاریهای اشتباه به خطر افتاده است؟ احسان هوشمند، دکترای جامعهشناسی و ایرانشناس در گفتوگو با فراز به این پرسشها پاسخ میدهد. او که خود یکی از امضاکنندگان این بیانیه است، میگوید که سیاستهای دولتِ چهاردهم بر چالشها و مسائل دهههای گذشته افزون شده و نگرانیهای را افزایش داده است.
🔴 این گفتوگو را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 گفتوگوی روزنامۀ اینترنتی فراز با احسان هوشمند، دربارۀ بیانیۀ بیش از ۸۰۰ چهرۀ فرهیخته و مخاطراتِ سیاستِ فرهنگی حاکم در کشور:
چرا باید نگران ایران بود؟!
هشدارها درباره سیاستهای فرهنگی حکومت، بلند شده است. به تازگی بیش از ۸۰۰ چهرۀ فرهیخته در بیانیهای نسبت به وضعیت کنونی و در خطر بودن هویتِ ایران و انسجام ملّی ابراز نگرانی کردهاند. اما ریشۀ بحرانهای کنونی کجاست؟ چرا هویّت ایرانی و انسجامِ ملّت ایران از نظر طیف گستردهای از فرهیختگان با راهبردها و سیاستگذاریهای اشتباه به خطر افتاده است؟ احسان هوشمند، دکترای جامعهشناسی و ایرانشناس در گفتوگو با فراز به این پرسشها پاسخ میدهد. او که خود یکی از امضاکنندگان این بیانیه است، میگوید که سیاستهای دولتِ چهاردهم بر چالشها و مسائل دهههای گذشته افزون شده و نگرانیهای را افزایش داده است.
🔴 این گفتوگو را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Repost qilingan:
ایراندل | IranDel

06.04.202515:23
🔴 هشدار بیش از ۸۰۰ نفر از اندیشمندان، دانشگاهیان، متخصصان، هنرمندان، نویسندگان و کارشناسانِ ایراندوست به ورود غیرکارشناسی بخشهایی از حاکمیت از جمله قوۀ مجریه به «مباحثِ قومی» به جای تمرکز و توجه به ابرچالشهای پیشروی کشور و ملّتِ ایران:
بر سرِ شاخهای نشسته و بُن نبرید!
در این بیانیه مفصل که خطاب به ملّتِ تاریخی و بزرگ ایران نوشته شده است، به برخی از رخدادهای تلخِ هفتههای پایانی اسفند ۱۴۰۳ و نوروز ۱۴۰۴ خورشیدی، اشارۀ کوتاهی شده و به مقامات کشور، هشدار داده شده است.
ذیل بیانیه به ترتیب حروف الفبا، امضای شخصیتهای برجستۀ دانشگاهی، دانشی، هنری، رسانهای و سیاسی چون عباس آخوندی، ژاله آموزگار، محمد آمره، اکبر ایرانی، کوروش احمدی، عبدالمجید ارفعی، حسن انوری، مجتبی برزویی، مرضیه برومند، احمد بستانی، رخشان بنیاعتماد، محمدعلی بهمنی قاجار، کاوه بیات، محمدرضا پاسبان، سعیده پراش، ناصرالدین پروین، نصرالله پورجوادی، تهمورث پورناظری، سهراب پورناظری، کیخسرو پورناظری، داریوش پیرنیاکان، مجید تفرشی، افشین جعفرزاده، محمد جعفری قنواتی، علی جنتی، منوچهر جوکار، هادی حیدری، محمد خزایی، کامروز خسروی جاوید، علیاصغر دادبه، محمد درویش، داود دشتبانی، علی دهباشی، گودرز رشتیانی، محمد جواد روح، اشکان زارع، زاگرس زند، علیاشرف صادقی، ابراهیم صحافی، پیمان عارف، حامد عامری گلستانی، مسعود عرفانیان، عقاب علیاحمدی، موسی غنینژاد، نعتالله فاضلی، حبیباله فاضلی کرمانشاهی، محمد قوچانی، حامد کاظمزاده ایرانشهر، احمد کاظمی، رضا کدخدازاده، میرجلالالدین کزازی، الهه کولایی، جمشید کیانفر، زهرا گویا، علی گنجیان خناری، علی مصفّا، محمد مطلق، حکمتالله ملاصالحی، احسان منصوری، یدالله منصوری، میر طاهر موسوی، مصطفی نصیری، علی نظری، حسین نورینیا، مهدی هداوند، ناصر همرنگ و احسان هوشمند دیده میشود.
🔴 در بیانیۀ مفصلِ دغدغهمندان ایران به موارد زیر اشاره شده است:
● فروکاستنِ نوروز از یک جشنِ بزرگِ ملّیِ ایرانی، به یک مراسمِ خُردِ قومی و طایفهای و محلّی در برخی جشنهای نوروری در استانهای غرب و شمالغرب کشور
● رخدادهای تلخ و خلاف وحدتِ ملی در شهر ارومیه و عملکرد مسئولان استانی در این رخدادها
● تبدیل نوروز - جشنِ ملّی و میهنی ایرانیان - به محلِّ منازعاتِ کاذب و مصنوعیِ قومی و قبیلهای
● برخوردهای سلیقهای و ناسنجیده و گاه همراه با تحریف، تخفیف و تقلیلِ مسنولانِ کشور نسبت به میراثِ فرهنگی، تاریخی و تمدّنی ایران بویژه نسبت به جشنِ ملّی نوروز
● تلاش برای مصادرۀ جشن ملّی نوروز توسط رئیسجمهور ترکیه و گستاخی او نسبت به تبریز - کُهنشهر ایران - و سکوتِ ناموجه و نابخشودنیِ مسئولانِ کشور در پاسخ به این ادعاهای بیاساس
● ترویج «ادبیاتِ قومگرایانه» و عدم توجه به مفهوم «شهروند ایرانی» و «حقوق شهروندی» توسط برخی از مقامات بویژه توسط عالیترین مقام اجرایی کشور
● عدم توجه به جایگاه و نقش زبان ملّی - تمدنی فارسی در وحدت و یکپارچگی ملی و تلاش برای تضعیف آن از سوی برخی از مقاماتِ کشوری و استانی
● سخنانِ خلافِ واقعیاتِ تاریخی و یکپارچگی سرزمینی و انسجامِ فرهنگیِ ایرانیان توسط استاندار آذربایجان شرقی دربارۀ پیوند آذربایجان با ایران
● تلاش تفرقهافکنِ استاندار خوزستان برای تبدیل عید فطر از یک «عیدی دینی» به «عیدی قومی»
● برخی اظهاراتِ نابههنگام و تفرقهافکن و انسجامسوز مقامات دربارۀ «آموزش زبانهای محلی»، اختیارات استاندارها، طرح بحثِ «فدرالیسم»، دیدار عالیترین مقام اجرایی کشور با برخی افرادِ افراطیِ قومگرا و سوءتدبیر استاندار آذربایجان غربی در رخدادهای هفتههای اخیر شهر ارومیه
● «قومیسازی مناسباتِ اجتماعی» به جای مواجهۀ اصولی با چالشهای کشور توسط بخشهایی از حاکمیّت و از جمله بخشهایی از قوۀ مجریه
و ...
🔴 در بند پایانی بیانیه آمده است:
«ما امضاکنندگان این بیانیه، ضمن هشدارِ دوباره به دولتمردان دربارۀ اتخاذ رویکردهای غیرکارشناسی و وفاقسوزی که در پیش گرفتهاند، یادآور میشویم که چنین روشهایی به جز تهدیدِ انسجام و امنیتِ ملّی و تقویتِ واگرایی و منازعاتِ خانمانسوزِ محلّی، آوردۀ دیگری برای کشور و ملّتِ بزرگِ ایران ندارد. با تأکید یادآور میشویم که در صورتِ تداومِ چنین رویکردهایی، سکوت را خیانت به آیندۀ ایران و بازی در برنامۀ دشمنانِ کشور برای تهدیدِ تمامیّتِ ایران ارزیابی نموده و در قبالِ مسئولیتِ ملّی و تاریخی خود نسبت به سرنوشتِ کشور و ملّتِ ایران، روشنگری و کنشگری مدنی و ملّی خود را با جدیّتِ بیشتر، ادامه میدهیم.»
🔴 متن کاملِ بیانیه و نام بیش از ۸۰۰ شخصیتِ امضاکنندۀ بیانیه (تا ظهر ۱۷ فروردین ۱۴۰۴ خورشیدی) را در «روزنامۀ شرق» یا «خبرآنلاین» بخوانید.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
🔴 هشدار بیش از ۸۰۰ نفر از اندیشمندان، دانشگاهیان، متخصصان، هنرمندان، نویسندگان و کارشناسانِ ایراندوست به ورود غیرکارشناسی بخشهایی از حاکمیت از جمله قوۀ مجریه به «مباحثِ قومی» به جای تمرکز و توجه به ابرچالشهای پیشروی کشور و ملّتِ ایران:
بر سرِ شاخهای نشسته و بُن نبرید!
در این بیانیه مفصل که خطاب به ملّتِ تاریخی و بزرگ ایران نوشته شده است، به برخی از رخدادهای تلخِ هفتههای پایانی اسفند ۱۴۰۳ و نوروز ۱۴۰۴ خورشیدی، اشارۀ کوتاهی شده و به مقامات کشور، هشدار داده شده است.
ذیل بیانیه به ترتیب حروف الفبا، امضای شخصیتهای برجستۀ دانشگاهی، دانشی، هنری، رسانهای و سیاسی چون عباس آخوندی، ژاله آموزگار، محمد آمره، اکبر ایرانی، کوروش احمدی، عبدالمجید ارفعی، حسن انوری، مجتبی برزویی، مرضیه برومند، احمد بستانی، رخشان بنیاعتماد، محمدعلی بهمنی قاجار، کاوه بیات، محمدرضا پاسبان، سعیده پراش، ناصرالدین پروین، نصرالله پورجوادی، تهمورث پورناظری، سهراب پورناظری، کیخسرو پورناظری، داریوش پیرنیاکان، مجید تفرشی، افشین جعفرزاده، محمد جعفری قنواتی، علی جنتی، منوچهر جوکار، هادی حیدری، محمد خزایی، کامروز خسروی جاوید، علیاصغر دادبه، محمد درویش، داود دشتبانی، علی دهباشی، گودرز رشتیانی، محمد جواد روح، اشکان زارع، زاگرس زند، علیاشرف صادقی، ابراهیم صحافی، پیمان عارف، حامد عامری گلستانی، مسعود عرفانیان، عقاب علیاحمدی، موسی غنینژاد، نعتالله فاضلی، حبیباله فاضلی کرمانشاهی، محمد قوچانی، حامد کاظمزاده ایرانشهر، احمد کاظمی، رضا کدخدازاده، میرجلالالدین کزازی، الهه کولایی، جمشید کیانفر، زهرا گویا، علی گنجیان خناری، علی مصفّا، محمد مطلق، حکمتالله ملاصالحی، احسان منصوری، یدالله منصوری، میر طاهر موسوی، مصطفی نصیری، علی نظری، حسین نورینیا، مهدی هداوند، ناصر همرنگ و احسان هوشمند دیده میشود.
🔴 در بیانیۀ مفصلِ دغدغهمندان ایران به موارد زیر اشاره شده است:
● فروکاستنِ نوروز از یک جشنِ بزرگِ ملّیِ ایرانی، به یک مراسمِ خُردِ قومی و طایفهای و محلّی در برخی جشنهای نوروری در استانهای غرب و شمالغرب کشور
● رخدادهای تلخ و خلاف وحدتِ ملی در شهر ارومیه و عملکرد مسئولان استانی در این رخدادها
● تبدیل نوروز - جشنِ ملّی و میهنی ایرانیان - به محلِّ منازعاتِ کاذب و مصنوعیِ قومی و قبیلهای
● برخوردهای سلیقهای و ناسنجیده و گاه همراه با تحریف، تخفیف و تقلیلِ مسنولانِ کشور نسبت به میراثِ فرهنگی، تاریخی و تمدّنی ایران بویژه نسبت به جشنِ ملّی نوروز
● تلاش برای مصادرۀ جشن ملّی نوروز توسط رئیسجمهور ترکیه و گستاخی او نسبت به تبریز - کُهنشهر ایران - و سکوتِ ناموجه و نابخشودنیِ مسئولانِ کشور در پاسخ به این ادعاهای بیاساس
● ترویج «ادبیاتِ قومگرایانه» و عدم توجه به مفهوم «شهروند ایرانی» و «حقوق شهروندی» توسط برخی از مقامات بویژه توسط عالیترین مقام اجرایی کشور
● عدم توجه به جایگاه و نقش زبان ملّی - تمدنی فارسی در وحدت و یکپارچگی ملی و تلاش برای تضعیف آن از سوی برخی از مقاماتِ کشوری و استانی
● سخنانِ خلافِ واقعیاتِ تاریخی و یکپارچگی سرزمینی و انسجامِ فرهنگیِ ایرانیان توسط استاندار آذربایجان شرقی دربارۀ پیوند آذربایجان با ایران
● تلاش تفرقهافکنِ استاندار خوزستان برای تبدیل عید فطر از یک «عیدی دینی» به «عیدی قومی»
● برخی اظهاراتِ نابههنگام و تفرقهافکن و انسجامسوز مقامات دربارۀ «آموزش زبانهای محلی»، اختیارات استاندارها، طرح بحثِ «فدرالیسم»، دیدار عالیترین مقام اجرایی کشور با برخی افرادِ افراطیِ قومگرا و سوءتدبیر استاندار آذربایجان غربی در رخدادهای هفتههای اخیر شهر ارومیه
● «قومیسازی مناسباتِ اجتماعی» به جای مواجهۀ اصولی با چالشهای کشور توسط بخشهایی از حاکمیّت و از جمله بخشهایی از قوۀ مجریه
و ...
🔴 در بند پایانی بیانیه آمده است:
«ما امضاکنندگان این بیانیه، ضمن هشدارِ دوباره به دولتمردان دربارۀ اتخاذ رویکردهای غیرکارشناسی و وفاقسوزی که در پیش گرفتهاند، یادآور میشویم که چنین روشهایی به جز تهدیدِ انسجام و امنیتِ ملّی و تقویتِ واگرایی و منازعاتِ خانمانسوزِ محلّی، آوردۀ دیگری برای کشور و ملّتِ بزرگِ ایران ندارد. با تأکید یادآور میشویم که در صورتِ تداومِ چنین رویکردهایی، سکوت را خیانت به آیندۀ ایران و بازی در برنامۀ دشمنانِ کشور برای تهدیدِ تمامیّتِ ایران ارزیابی نموده و در قبالِ مسئولیتِ ملّی و تاریخی خود نسبت به سرنوشتِ کشور و ملّتِ ایران، روشنگری و کنشگری مدنی و ملّی خود را با جدیّتِ بیشتر، ادامه میدهیم.»
🔴 متن کاملِ بیانیه و نام بیش از ۸۰۰ شخصیتِ امضاکنندۀ بیانیه (تا ظهر ۱۷ فروردین ۱۴۰۴ خورشیدی) را در «روزنامۀ شرق» یا «خبرآنلاین» بخوانید.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
Repost qilingan:
کانال اندیشه (دکتر علی اکبر امینی)

27.03.202516:52
📺زرتشت قسمت دوم
فروردین ۱۴۰۴
#دکتر_علی_اکبر_امینی
فروردین ۱۴۰۴
#دکتر_علی_اکبر_امینی
25.03.202511:50
Repost qilingan:
بهمنی قاجار

22.03.202516:15
خلا عقلانیت برای کشورداری
(بررسی موردی تجمعات قومی در ارومیه )
آیین کشور داری و ملک رانی در کشوری کهن مانند ایران ایجاب می کند که دولت و حاکمیت تمام تلاش و اهتمام خود را به کار ببندد، تا همبستگی و وحدت ملی را تقویت کرده و از برجسته سازی هویت های غیر ملی جلوگیری نماید ، اما در ایران امروز نه تنها ، تلاشی برای تحکیم هویت ملی و وحدت ملی نمی گردد بلکه گویا تعمدا به برکشیدن هویت های غیر ملی و کم رنگ شدن ایرانیت و همبستگی ملی دامن زده می شود ، نمونه بارز آن وضعیتی است که امسال نوروز در ارومیه رخ داد ، در استانی به حساسیت ملی آذربایجان غربی و شهرستانی به اهمیت ارومیه ، تمام تلاش دولت باید کاستن از اختلاف ترک و کرد و ایجاد کلمه واحده ایران در این شهر و استان باشد ، اما پیش از نوروز به کردها برای برگزاری مراسم در پوشش نوروز ولی با نمادهای قوم گرایانه مجوز داده می شود و در عمل در دوم فروردین نیز فراخوان راهپیمایی ترک زبانان علیه کردها صادر می گردد ؟!! این چه عقل سلیمی است که میان شهروندان خود تفرقه می اندازد ؟! به جای این که نوروز را به عرصه نمایش هویت ایرانی همبستگی آذری ها و کردها تبدیل کنند ، میدان را برای قوم گرایان باز می کنند تا شکاف های قومی تشدید گردد ، واقعا احسنت بر این میزان از درایت و عقلانیت و حس مسولیت ملی .
https://t.me/bahmanighajar
(بررسی موردی تجمعات قومی در ارومیه )
آیین کشور داری و ملک رانی در کشوری کهن مانند ایران ایجاب می کند که دولت و حاکمیت تمام تلاش و اهتمام خود را به کار ببندد، تا همبستگی و وحدت ملی را تقویت کرده و از برجسته سازی هویت های غیر ملی جلوگیری نماید ، اما در ایران امروز نه تنها ، تلاشی برای تحکیم هویت ملی و وحدت ملی نمی گردد بلکه گویا تعمدا به برکشیدن هویت های غیر ملی و کم رنگ شدن ایرانیت و همبستگی ملی دامن زده می شود ، نمونه بارز آن وضعیتی است که امسال نوروز در ارومیه رخ داد ، در استانی به حساسیت ملی آذربایجان غربی و شهرستانی به اهمیت ارومیه ، تمام تلاش دولت باید کاستن از اختلاف ترک و کرد و ایجاد کلمه واحده ایران در این شهر و استان باشد ، اما پیش از نوروز به کردها برای برگزاری مراسم در پوشش نوروز ولی با نمادهای قوم گرایانه مجوز داده می شود و در عمل در دوم فروردین نیز فراخوان راهپیمایی ترک زبانان علیه کردها صادر می گردد ؟!! این چه عقل سلیمی است که میان شهروندان خود تفرقه می اندازد ؟! به جای این که نوروز را به عرصه نمایش هویت ایرانی همبستگی آذری ها و کردها تبدیل کنند ، میدان را برای قوم گرایان باز می کنند تا شکاف های قومی تشدید گردد ، واقعا احسنت بر این میزان از درایت و عقلانیت و حس مسولیت ملی .
https://t.me/bahmanighajar


19.03.202516:45
شگفتا درسالهای اخیر گروهی پیدا شده اند که کمترین درکی از واقعیت های تاریخی و استقلال ملی ایران و قاعده حق ملت ها در مختاریت اموال و ثروت های خود ندارند
آنها که می گویند ملی شدن نفت اشتباه بود.یعنی در پایان عصر استعمار یک امپراتوری جهانی زیاده خواه و بسیار دور از ما بیآید کشف و استخراج و بهره برداری از منابع ملی کشور ما را مفت به جیب بزند و ببرد ومردم کشور صاحب منابع نفت در فقر و فاقه و عسرت و تنگدستی مصائب و رنج ها ببرند و بد زندگی کنند و کشور صاحب منابع نفت خویش در عقب ماندگی و توسعه نیافتگی گرفتار بماند؟!
بیشک استدلال این جماعت پایه ای ندارد.کینه توزی بر نهضت ملی و کارنامه دکتر مصدق است که اینها را به این داوری های بدون مبنا رهنمون کرده است.اینها حتی نمی دانند بربتانیا در آن سالها عملا استقلال ایران را به چالش کشیده بود و افزون بر خوزستان ،دربسیاری موارد از انتخابات گرفته تا سیاست کلان به خود حق دخالت می داد.هنر مصدق این بود که این قاعده استعماری را نه تنها برای ایران،بلکه برای بسیاری از کشورها برهم زد و این راز و ارج نهضت ملی دموکراتیک ایرانیان درآن سالها بود
افشین جعفرزاده
۲۹ اسفند ۱۴۰۳
@Afshinjafarzadeh
آنها که می گویند ملی شدن نفت اشتباه بود.یعنی در پایان عصر استعمار یک امپراتوری جهانی زیاده خواه و بسیار دور از ما بیآید کشف و استخراج و بهره برداری از منابع ملی کشور ما را مفت به جیب بزند و ببرد ومردم کشور صاحب منابع نفت در فقر و فاقه و عسرت و تنگدستی مصائب و رنج ها ببرند و بد زندگی کنند و کشور صاحب منابع نفت خویش در عقب ماندگی و توسعه نیافتگی گرفتار بماند؟!
بیشک استدلال این جماعت پایه ای ندارد.کینه توزی بر نهضت ملی و کارنامه دکتر مصدق است که اینها را به این داوری های بدون مبنا رهنمون کرده است.اینها حتی نمی دانند بربتانیا در آن سالها عملا استقلال ایران را به چالش کشیده بود و افزون بر خوزستان ،دربسیاری موارد از انتخابات گرفته تا سیاست کلان به خود حق دخالت می داد.هنر مصدق این بود که این قاعده استعماری را نه تنها برای ایران،بلکه برای بسیاری از کشورها برهم زد و این راز و ارج نهضت ملی دموکراتیک ایرانیان درآن سالها بود
افشین جعفرزاده
۲۹ اسفند ۱۴۰۳
@Afshinjafarzadeh
Repost qilingan:
بهمنی قاجار

08.04.202514:15
چرا نام کورش کبیر در شاهنامه نیست
بخش دوم
پس چه بسا اشاره طبری و ابوریحان بیرونی در این که کورش معاصر لهراسب است بی جا نبوده باشد و شاید صرفا بحث نوع وابستگی کورش و لهراسب برعکس بوده یعنی به جای این که کورش کارگزار لهراسب بوده باشد این لهراسب بوده که عامل و منصوب کورش بوده است . براین اساس می توان چنین فرضی را مطرح کرد که شاهنشاهی کیانیان، نگهبان ایرانشهر در برابر یورش های تورانیان بودند و با ظهور هخامنشیان ،به تدریج کیانیان دست نشانده هخامنشیان شدند اما میزان نفوذ و اقتدار هخامنشیان به حدی نبوده که نام آنان به طور مستقیم در روایات پهلوانی و دهقانی ایرانی بازتاب یاید، اگر چه اختلاط شخصیت ها و وقایع تاریخی کیانی و هخامنشی را داریم و چه بسا برخی اوصاف و ویژگی ها و حوادث تولد و زندگی کورش به کیخسرو تعمیم یافته باشد و ویشتاسب با گشتاسب یا بهمن با اردشیر و داراب یا داریوش دوم و دارا با داریوش سوم همنامی و مشابهت پیدا کرده اند. ظهور اسکندر به معنای پایان هم زمان دوران کیانی و هخامنشی است و متعاقبا اشکانیان ظهور می کنند ، انسجام بخشی هویت ایرانی و تثبیت این هویت بی تردید مدیون دوران اشکانی است هم نام ایران در دوران اشکانی ظهور می کند و هم نخستین روایات مکتوب اسطوره ای مانند یادگار زریران بازمانده دوران اشکانی هستند ، از سویی دیگر دوران اشکانی، عصر حکمفرمایی خاندان های بزرگ ایرانی مانند خاندان های گودرز و سورن و مهران و.....است که این خاندان ها ، جایگاه عمده ای در اساطیر کیانی دارند ، افزون بر این دوران اشکانی نیز عصر جنگ های بزرگ ایران و توران است، پس می توان گفت وقایع دوران کیانی و جنگ های ایران و توران این دوران و نیز شرح حماسه ه ها ی پهلوانان بزرگ پیشدادی و کیانی همگی در عصر اشکانی ثبت و ضبط می شوند و انگاره هویتی ایرانیان از خود نیز در این دوره شکل می گیرد و بدین ترتیب به دوران ساسانی به ارث می رسد ، در دوران ابتدایی ساسانی ، با ایجاد یادمان های ساسانی در کنار یادمان های هخامنشی به نوعی شاهد تلاش برای احیا پیشینه تاریخی هخامنشی هستیم اما به نظر می رسد این رویکرد با موفقیت چندانی همراه نیست و در قبال عشق و علاقه ایرانیان به کیانیان و نیز روایات پهلوانی و دهقانی و هم چنین نگرش اوستایی که آن نیز کیانی محور است چندان بختی ندارد ، بنابراین ساسانیان داستان نسبت ساسان از کیانیان اختراع کرده و خود را مستقیما به کیانیان وصل می کنند و در واقع همان نگرش تاریخی ساخته و پرداخته اشکانیان را رواج می دهند با این تفاوت که در این نگرش، خود اشکانیان تقریبا حذف گردیده و ساسانیان مستقیما به کیانیان وصل می گردند .
نتیجه گیری
روایات تاریخی ایرانی برخاسته از روایات پهلوانی و دهقانی و اوستایی هستند که عمدتا در دوران اشکانی و با محوریت خاندان های کهن و پهلوانی ایرانی ثبت و ضبط شده اند و شرح نبردهای میهنی ایران و توران در عصر کیانی هستند چون این نبردها و رخدادهای پیرامون آنان در خاور ایران هستند ، مادها و هخامنشیان نقش مستقیمی در انان نداشته و بنابراین در روایات تاریخی ایرانی و خدای نامک ها و شاهنامه ها بازتاب نداشته اند ، اما در منابع تاریخی اسلامی که با مطالعه منابع عبری و یونانی بوده به ایران ماد و هخامنشی نیز توجهی هر چند اندک شده و به نوعی میان روایات اسطوره ای و تاریخ نگارش شده منابع یونانی و عبری ، ترکیبی صورت گرفته است.
https://t.me/bahmanighajar
بخش دوم
پس چه بسا اشاره طبری و ابوریحان بیرونی در این که کورش معاصر لهراسب است بی جا نبوده باشد و شاید صرفا بحث نوع وابستگی کورش و لهراسب برعکس بوده یعنی به جای این که کورش کارگزار لهراسب بوده باشد این لهراسب بوده که عامل و منصوب کورش بوده است . براین اساس می توان چنین فرضی را مطرح کرد که شاهنشاهی کیانیان، نگهبان ایرانشهر در برابر یورش های تورانیان بودند و با ظهور هخامنشیان ،به تدریج کیانیان دست نشانده هخامنشیان شدند اما میزان نفوذ و اقتدار هخامنشیان به حدی نبوده که نام آنان به طور مستقیم در روایات پهلوانی و دهقانی ایرانی بازتاب یاید، اگر چه اختلاط شخصیت ها و وقایع تاریخی کیانی و هخامنشی را داریم و چه بسا برخی اوصاف و ویژگی ها و حوادث تولد و زندگی کورش به کیخسرو تعمیم یافته باشد و ویشتاسب با گشتاسب یا بهمن با اردشیر و داراب یا داریوش دوم و دارا با داریوش سوم همنامی و مشابهت پیدا کرده اند. ظهور اسکندر به معنای پایان هم زمان دوران کیانی و هخامنشی است و متعاقبا اشکانیان ظهور می کنند ، انسجام بخشی هویت ایرانی و تثبیت این هویت بی تردید مدیون دوران اشکانی است هم نام ایران در دوران اشکانی ظهور می کند و هم نخستین روایات مکتوب اسطوره ای مانند یادگار زریران بازمانده دوران اشکانی هستند ، از سویی دیگر دوران اشکانی، عصر حکمفرمایی خاندان های بزرگ ایرانی مانند خاندان های گودرز و سورن و مهران و.....است که این خاندان ها ، جایگاه عمده ای در اساطیر کیانی دارند ، افزون بر این دوران اشکانی نیز عصر جنگ های بزرگ ایران و توران است، پس می توان گفت وقایع دوران کیانی و جنگ های ایران و توران این دوران و نیز شرح حماسه ه ها ی پهلوانان بزرگ پیشدادی و کیانی همگی در عصر اشکانی ثبت و ضبط می شوند و انگاره هویتی ایرانیان از خود نیز در این دوره شکل می گیرد و بدین ترتیب به دوران ساسانی به ارث می رسد ، در دوران ابتدایی ساسانی ، با ایجاد یادمان های ساسانی در کنار یادمان های هخامنشی به نوعی شاهد تلاش برای احیا پیشینه تاریخی هخامنشی هستیم اما به نظر می رسد این رویکرد با موفقیت چندانی همراه نیست و در قبال عشق و علاقه ایرانیان به کیانیان و نیز روایات پهلوانی و دهقانی و هم چنین نگرش اوستایی که آن نیز کیانی محور است چندان بختی ندارد ، بنابراین ساسانیان داستان نسبت ساسان از کیانیان اختراع کرده و خود را مستقیما به کیانیان وصل می کنند و در واقع همان نگرش تاریخی ساخته و پرداخته اشکانیان را رواج می دهند با این تفاوت که در این نگرش، خود اشکانیان تقریبا حذف گردیده و ساسانیان مستقیما به کیانیان وصل می گردند .
نتیجه گیری
روایات تاریخی ایرانی برخاسته از روایات پهلوانی و دهقانی و اوستایی هستند که عمدتا در دوران اشکانی و با محوریت خاندان های کهن و پهلوانی ایرانی ثبت و ضبط شده اند و شرح نبردهای میهنی ایران و توران در عصر کیانی هستند چون این نبردها و رخدادهای پیرامون آنان در خاور ایران هستند ، مادها و هخامنشیان نقش مستقیمی در انان نداشته و بنابراین در روایات تاریخی ایرانی و خدای نامک ها و شاهنامه ها بازتاب نداشته اند ، اما در منابع تاریخی اسلامی که با مطالعه منابع عبری و یونانی بوده به ایران ماد و هخامنشی نیز توجهی هر چند اندک شده و به نوعی میان روایات اسطوره ای و تاریخ نگارش شده منابع یونانی و عبری ، ترکیبی صورت گرفته است.
https://t.me/bahmanighajar
Repost qilingan:
افشین جعفرزاده(کانال)❤🤍💚

01.04.202521:19
در فرهنگ ایرانی سیزده هراسی و یا (triskaidekaphobia)
نداریم.شوم و نحس دانستن سیزده بدر ربطی به فرهنگ ما ایرانیان ندارد و عکس قضیه صادق است.سیزده فروردین روزی خوش یمن( سعد) بوده است.
بر خلاف برخی ملل غربی که سیزده هراسی دارند .
سیزده به در خجسته باد!
نامش هم سیزده بدر است و نه چیزی دیگر!
According to folklore historian Donald Dossey, the unlucky nature of the number "13" originated with a Norse myth about 12 gods having a dinner party in Valhalla. The trickster god Loki, who was not invited, arrived as the 13th guest, and arranged for Höðr to shoot Balder with a mistletoe-tipped arrow. Dossey: "Balder died, and the whole Earth got dark. The whole Earth mourned. It was a bad, unlucky day." This major event in Norse mythology caused the number 13 to be considered unlucky
@Afshinjafarzadeh
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/tv/CNKzYrNJkx3/?igshid=k171fp0f9y
نداریم.شوم و نحس دانستن سیزده بدر ربطی به فرهنگ ما ایرانیان ندارد و عکس قضیه صادق است.سیزده فروردین روزی خوش یمن( سعد) بوده است.
بر خلاف برخی ملل غربی که سیزده هراسی دارند .
سیزده به در خجسته باد!
نامش هم سیزده بدر است و نه چیزی دیگر!
According to folklore historian Donald Dossey, the unlucky nature of the number "13" originated with a Norse myth about 12 gods having a dinner party in Valhalla. The trickster god Loki, who was not invited, arrived as the 13th guest, and arranged for Höðr to shoot Balder with a mistletoe-tipped arrow. Dossey: "Balder died, and the whole Earth got dark. The whole Earth mourned. It was a bad, unlucky day." This major event in Norse mythology caused the number 13 to be considered unlucky
@Afshinjafarzadeh
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/tv/CNKzYrNJkx3/?igshid=k171fp0f9y


26.03.202523:47
پاسخ دندان شکن تبریز،تخت گاه آذربایجان و دل ایرانزمین ،به رجب طیب اردوغان کاربکاتور امروز سلیم خون ریز و سلیمان قانونی ورشکسته در دروازه تبریز...
رجب افندی جان!
آنها که نتوانستند،شما عددی نیستی که کرکری و یاوه گویی کنی!
سرت به کار خودت باشد و با ما آذربایجانی ها درنیفتی برایت بهتر است.
💚🤍❤️
@Afshinjafarzadeh
رجب افندی جان!
آنها که نتوانستند،شما عددی نیستی که کرکری و یاوه گویی کنی!
سرت به کار خودت باشد و با ما آذربایجانی ها درنیفتی برایت بهتر است.
💚🤍❤️
@Afshinjafarzadeh
25.03.202500:43
چکامه زیبای شادروان استاد محمدحسین شهریار در سفرشان به ارومیه در وصف این شهر در سال ۱۳۴۹
شهر زیبای رضاییه است ونقاش بهار
لاله هاگویی قلم موهای شنگرفی نگار
گلبنان رقصنده وگیسوبه گیسوبافته
سلسله در پنجه رقاصه بادبهار
صنعت ولطف طبیعت روی هم منظومه ایست کوه ودریاشاه بیت وقصر و ویلاشاهکار
درشفق بین لاله وزنبق توگوآمیخته است
چشمه هاینیل وشنگرف و روانش جویبار
برلب دریاچه ای سیمین خزیده باشکوه
کشتی ای را ماندازدریا کشیده برکنار
سوت کشتی و غریو راه آهن ،قصه ایست
آشنا باگوش وی چون نغمه سنتور وتار
چشمه مهتاب سیمین ،توری هاله به رخ
گویی اززیرغبارش می درخشد چشمه سار
پرده مهتاب دیبای سپیدی پُر زرک
کو سرازیر است در باغات وی چون آبشار
مه ،عروس آسمان برغرفه ای آیینه بند
وآسمان ایوان کاشی کاریش گوهرنگار
چشمه اصلی کرم جاریست دراین سرزمین
یادگار ازآن دوعاشق چون دوچشم اشکبار
نازلی چایش توگوآیینه اصلی کرم
مهر وماهش صورتی ز آن نازنینان یادگار
آب سربندش به نای وناله گویی عاشقی است سربکوبدبرسرسنگ وبنالدزارزار
یاازاین عاشیق محلی هاکه باچنگ وچغور
قصه اصلی کرم گویدبه جمع جوکنار
نرگس مخمورش ازجام شقایق سرگران
درشبان ماهتابش خلسه خواب وخمار
یادشعرفرّخی می آیم وغزنین او
این نه آن شهری که من می دیدمش پیرار وپار
آن همه عمران وآبادی بشهری دور دست
درکمین فرصت بود فوق امیدوانتظار
کاروان زندگی درسیرسربالایی است
من دریغا درسرازیری عمرم رهسپار
آن سفر،من سال عمرم کمترازپنجاه بود
این سفرپیری شدستم سال عمرم شصت وچار
کاش می شد جان نثارمهربانانی کنم
کاین همه باران مهرم می کنندازجان نثار
مردم این خطه الحق همتی داردمتین
کاین بناهای قطورآردقطاراندرقطار
بانزاکت مردمی ،آداب دان وشیک پوش
صورتا سیمین عذار وسیرتا زرین عیار
باطبیعت سخت کوش وباسیاست دیرجوش ثروتش بی احتکار وصنعتش باابتکار
روم شرقی خواندنش بیجانباشدکزقدیم
باترقّی جور بود وباتمدّن همجوار
آنچه آشوری و کرد وارمنی این خطّه است
جمله ایرانی نژادستند وایرانی تبار
بااقلّیّت خلافی نیست درایران زآنک
مهدعرفان است واقلیم محبّت این دیار
آنچه ازماخوانده دنیا،درس اخلاقست ودین
دین ماهم مکتب اخلاق بودای هوشیار
ای که دراین شهرزیبازندگانی میکنی یادگارشهرخودداراین سرودازشهریار
برسراین سرزمین پیوسته ابررحمت است
سایه رحمت خدایاازسرمابرندار
یارب این کشورهمه سرسبزداروسربلند
مهر وماهش حرزوتعویذازگزندروزگار
@Afshinjafarzadeh
شهر زیبای رضاییه است ونقاش بهار
لاله هاگویی قلم موهای شنگرفی نگار
گلبنان رقصنده وگیسوبه گیسوبافته
سلسله در پنجه رقاصه بادبهار
صنعت ولطف طبیعت روی هم منظومه ایست کوه ودریاشاه بیت وقصر و ویلاشاهکار
درشفق بین لاله وزنبق توگوآمیخته است
چشمه هاینیل وشنگرف و روانش جویبار
برلب دریاچه ای سیمین خزیده باشکوه
کشتی ای را ماندازدریا کشیده برکنار
سوت کشتی و غریو راه آهن ،قصه ایست
آشنا باگوش وی چون نغمه سنتور وتار
چشمه مهتاب سیمین ،توری هاله به رخ
گویی اززیرغبارش می درخشد چشمه سار
پرده مهتاب دیبای سپیدی پُر زرک
کو سرازیر است در باغات وی چون آبشار
مه ،عروس آسمان برغرفه ای آیینه بند
وآسمان ایوان کاشی کاریش گوهرنگار
چشمه اصلی کرم جاریست دراین سرزمین
یادگار ازآن دوعاشق چون دوچشم اشکبار
نازلی چایش توگوآیینه اصلی کرم
مهر وماهش صورتی ز آن نازنینان یادگار
آب سربندش به نای وناله گویی عاشقی است سربکوبدبرسرسنگ وبنالدزارزار
یاازاین عاشیق محلی هاکه باچنگ وچغور
قصه اصلی کرم گویدبه جمع جوکنار
نرگس مخمورش ازجام شقایق سرگران
درشبان ماهتابش خلسه خواب وخمار
یادشعرفرّخی می آیم وغزنین او
این نه آن شهری که من می دیدمش پیرار وپار
آن همه عمران وآبادی بشهری دور دست
درکمین فرصت بود فوق امیدوانتظار
کاروان زندگی درسیرسربالایی است
من دریغا درسرازیری عمرم رهسپار
آن سفر،من سال عمرم کمترازپنجاه بود
این سفرپیری شدستم سال عمرم شصت وچار
کاش می شد جان نثارمهربانانی کنم
کاین همه باران مهرم می کنندازجان نثار
مردم این خطه الحق همتی داردمتین
کاین بناهای قطورآردقطاراندرقطار
بانزاکت مردمی ،آداب دان وشیک پوش
صورتا سیمین عذار وسیرتا زرین عیار
باطبیعت سخت کوش وباسیاست دیرجوش ثروتش بی احتکار وصنعتش باابتکار
روم شرقی خواندنش بیجانباشدکزقدیم
باترقّی جور بود وباتمدّن همجوار
آنچه آشوری و کرد وارمنی این خطّه است
جمله ایرانی نژادستند وایرانی تبار
بااقلّیّت خلافی نیست درایران زآنک
مهدعرفان است واقلیم محبّت این دیار
آنچه ازماخوانده دنیا،درس اخلاقست ودین
دین ماهم مکتب اخلاق بودای هوشیار
ای که دراین شهرزیبازندگانی میکنی یادگارشهرخودداراین سرودازشهریار
برسراین سرزمین پیوسته ابررحمت است
سایه رحمت خدایاازسرمابرندار
یارب این کشورهمه سرسبزداروسربلند
مهر وماهش حرزوتعویذازگزندروزگار
@Afshinjafarzadeh


20.03.202512:00
نوروز، جشن ملّی ایران ز دیرباز / اقوام را به دامن تحبیب پرورید
شادا و خرما دل این ملت هژیر / کاین جشن ویژه را به چنین روز برگزید
💚🤍❤️
جشن ایرانزمینی دیرپای نوروز زمانی که می رسد دردی است بر جان دشمنان ایران و بدخواهان یگانگی دیرپای ملی آن!
تا هنگامی که نوروز جشن گرفته میشود بیشک هیچ آسیبی به یگانگی ملی مان نخواهد رسید. نوروز گواهی است بر اینکه ایرانیان یک ملت اند!مصوبه سازمان ملل نیز سالها پیش به درستی آن را آیینی با ریشه ایرانی و با پیشینه بیش از ۳۰۰۰ سال دانست و به رسمیت جهانی شناخت. نام و یاد تمامی جان باختگان و درگذشتگان سال پیش را پاس داشته و در لحظه تحویل سال یادشان را گرامی می داریم و آرزوی سرفرازی و پیروزی و نیک فرجامی ملت بزرگ ایران و میهن باستانی مان را داریم.
نوروز ایرانی۱۴۰۴خجسته باد!
افشین جعفرزاده
نوروز ۱۴۰۴ خورشیدی
پاینده ایرانزمین
💚🤍❤️
https://t.me/Afshinjafarzadeh/1105
شادا و خرما دل این ملت هژیر / کاین جشن ویژه را به چنین روز برگزید
💚🤍❤️
جشن ایرانزمینی دیرپای نوروز زمانی که می رسد دردی است بر جان دشمنان ایران و بدخواهان یگانگی دیرپای ملی آن!
تا هنگامی که نوروز جشن گرفته میشود بیشک هیچ آسیبی به یگانگی ملی مان نخواهد رسید. نوروز گواهی است بر اینکه ایرانیان یک ملت اند!مصوبه سازمان ملل نیز سالها پیش به درستی آن را آیینی با ریشه ایرانی و با پیشینه بیش از ۳۰۰۰ سال دانست و به رسمیت جهانی شناخت. نام و یاد تمامی جان باختگان و درگذشتگان سال پیش را پاس داشته و در لحظه تحویل سال یادشان را گرامی می داریم و آرزوی سرفرازی و پیروزی و نیک فرجامی ملت بزرگ ایران و میهن باستانی مان را داریم.
نوروز ایرانی۱۴۰۴خجسته باد!
افشین جعفرزاده
نوروز ۱۴۰۴ خورشیدی
پاینده ایرانزمین
💚🤍❤️
https://t.me/Afshinjafarzadeh/1105
18.03.202521:37
یادمان ملی شدن نفت ایران خجسته باد!
۲۹ اسفند بی گمان روزی درخشان در تاریخ معاصر ایران است.
ملتی که از چیرگی یک سویه بریتانیا و شرکت نفت ایران و انگلیس بر ثروتش به ستوه آمده و با دولت و شرکتی زیاده خواه رو در رو بودند که سر هیچ گفت و گو و بازبینی پیرامون پیمانی یک سویه و نابرابر را نمی داشتند، ملی کردن صنعت نفت ایران را به سیاست مداران ایران که بسیاری از ایشان لنگ لنگان و با احتیاط به این کاروان پیوستند، تحمیل کردند و برازندگی مصدق در این بود که در رهبری این جنبش نشست و خوش درخشید.
همان ملتی که در سال ۱۲۸۵ با نهضت ملی مشروطیت نخستین جنبش ملی مطالبه پارلمان ملی را سامان داد بعید بود در قبال افزون خواهی بیگانه از سوی هر استعمارگری سکوت پیشه کند و البته نکرد.
اگر کسانی این گزاره ها را خوش نمی دارند گله ای نیست.آنها از مردی کینه به دل دارند که همیشه بر مردمش تکیه کرد و با رعایت پرنسیپ های جهانی و پی ریزی جنبشی بدون خشونت و آزاد نشان داد باید حق ملت بزرگ ایران بر ثروتش ادا شود و البته اعاده این حق مبتنی بر احترام و خواست آنها و متکی بر اراده ملی و بر اساس گفتمانی آکنده از آزادی و دموکراسی و البته در نظر گرفتن حق مخالفان نیز باید باشد و در عمل این را نشان داد.
چه زمانی که وزیر و نماینده مجلس بود و چه در دوران کوتاه نخست وزیری اش و چه در سالهای حبس و حصر ناعادلانه در احمد آباد.
به هر میزانی در اعاده حق ملت بزرگ ایران در سالهای بعد بی مهری و بی عدالتی تحمیل شده باشد نفس ملی شدن نفت نقطه عطفی نه در تنها در ایران بلکه در جهان آن روزگار بود و استعمارگران خوب دانستند عصر سیاه چپاول ثروت های دیگر ملت ها تمام شده است و در به همان پاشنه پیشین نمی چرخد و این را می توان از اسناد و اعتراف خود بیگانگان دریافت که تا چه میزان مخالف این جنبش بودند و واهمه داشتند روزی برسد که هر ملتی آزادانه صاحب اختیار ثروتها و منابع خود باشد.به این دلیل بود که پیروزی ملت ایران در جنبش ملی خود ، الگویی برای بسیاری از کشورها شد و به مثابه نقطه عطفی در سیاست آن روزگاران جهان بود. در کشوری که تا چند سال پیش از پیروزی جنبش، احزابی چون حزب توده و کسانی چون احسان طبری و پیشه وری ، و برخی جریانات راست وابسته به بیگانه به جای تاکید بر استقلال ملی، به بهانه تسلط بریتانیا بر نفت جنوب، آرزو و تلاش داشتند، نفت شمال ایران نیز از آن روسها و بقول بی اساس خودشان میهن جهانی سوسیالیسم باشد!
در چنین زمین و زمانه ای بود که ملت ایران با پی افکنی نهضت ملی خود، خواست رهبر جنبش دکتر محمد مصدق را مبنی بر سیاست موازنه منفی محقق کرد و با تکیه بر توان و راهبرد استقلال ملی ،بیگانگان و دست های داخلی آنها را ناکام و منزوی نمود.
تقلیل هدفهای جنبش ملی شدن صنعت نفت به عامل اقتصادی در واقع نگاهی تک بعدی و ناقص به این نهضت تاریخی است. اگر عوامل اقتصادی موتور محرک اصلی نهضت ملی شدن صنعت نفت بود، شاید در جریان مذاکرات نفتی و با گرفتن امتیازاتی همچون تقسیم سود به میزان پنجاه درصد که در آن سالها بهترین قرارداد نفتی محسوب می شد، امکان دستیابی به موفقیت میان دولت ملی و بریتانیا به وجود می آمد اما ایرانیها تنها به دنبال سود بیشتر از فروش نفت نبودند. ملت ایران و رهبران نهضت ملی هرچند افزایش درآمدهای کشور از طریق ثروت ملی و کنترل منابع نفتی را دنبال می کردند اما نفت در واقع بهانه ای بود برای پایان دادن به حضور انگلستان به عنوان نماینده اصلی استعمار در ایران.شگفت آنکه این روزها برخی که اعتقادی به آزادی و دمکراسی ندارند سعی دارند با باژگونه خوانی تاریخ و روشی زمان پریشانه( آناکرونیستی)،ملی شدن نفت را به دولتی شدن در زمانه ای تقلیل دهند که در بسیاری از کشورهای اروپایی،سرمایه های طبیعی متعلق به بخش خصوصی نبودند.
ملی شدن نفت، اگر چه جلوه نهضت ملی ایران بود، اما بیشک جنبشی بوجود آمد که تعهد به آرمان آزادی و دموکراسی متکی بر اراده جمهور ملت ایران، تاکید بر استقلال ملی، به رسمیت شناختن حق مخالفان، اخلاق مداری و فساد ناپذیری و پاکی و صداقت ورزی از چارچوب های بنیادین جنبش بود.کافیست در شخصیت و ادبیات مخالفان امروز و دیروز آن جنبش اصیل اندکی تامل و ژرف نگری داشته باشیم تا دریابیم اکثریت مطلق آن خرده گیران فاقد اصولی هستند که دکتر مصدق و یارانش بر اساس آن ویژگی های یاد شده جنبش ملی را هدایت و راهبری کردند.
هفتادو چهارمین سالگشت ملی شدن نفت خجسته باد❤️🤍💚
۲۹ اسفند ۱۴۰۳
افشین جعفرزاده
توییتر:
https://twitter.com/Afshinjafarzad3/status/1637438137462042626?t=NW-vsV_E5FPmV6kUZY6g9Q&s=35
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/DHWxXUqiAxW/?igsh=MTF3bXcxcmcxMTZvYw==
فیلم استقبال از دکتر مصدق در سفر به پایتخت مصر ، قاهره ۱۹۵۱
https://t.me/Afshinjafarzadeh/900
۲۹ اسفند بی گمان روزی درخشان در تاریخ معاصر ایران است.
ملتی که از چیرگی یک سویه بریتانیا و شرکت نفت ایران و انگلیس بر ثروتش به ستوه آمده و با دولت و شرکتی زیاده خواه رو در رو بودند که سر هیچ گفت و گو و بازبینی پیرامون پیمانی یک سویه و نابرابر را نمی داشتند، ملی کردن صنعت نفت ایران را به سیاست مداران ایران که بسیاری از ایشان لنگ لنگان و با احتیاط به این کاروان پیوستند، تحمیل کردند و برازندگی مصدق در این بود که در رهبری این جنبش نشست و خوش درخشید.
همان ملتی که در سال ۱۲۸۵ با نهضت ملی مشروطیت نخستین جنبش ملی مطالبه پارلمان ملی را سامان داد بعید بود در قبال افزون خواهی بیگانه از سوی هر استعمارگری سکوت پیشه کند و البته نکرد.
اگر کسانی این گزاره ها را خوش نمی دارند گله ای نیست.آنها از مردی کینه به دل دارند که همیشه بر مردمش تکیه کرد و با رعایت پرنسیپ های جهانی و پی ریزی جنبشی بدون خشونت و آزاد نشان داد باید حق ملت بزرگ ایران بر ثروتش ادا شود و البته اعاده این حق مبتنی بر احترام و خواست آنها و متکی بر اراده ملی و بر اساس گفتمانی آکنده از آزادی و دموکراسی و البته در نظر گرفتن حق مخالفان نیز باید باشد و در عمل این را نشان داد.
چه زمانی که وزیر و نماینده مجلس بود و چه در دوران کوتاه نخست وزیری اش و چه در سالهای حبس و حصر ناعادلانه در احمد آباد.
به هر میزانی در اعاده حق ملت بزرگ ایران در سالهای بعد بی مهری و بی عدالتی تحمیل شده باشد نفس ملی شدن نفت نقطه عطفی نه در تنها در ایران بلکه در جهان آن روزگار بود و استعمارگران خوب دانستند عصر سیاه چپاول ثروت های دیگر ملت ها تمام شده است و در به همان پاشنه پیشین نمی چرخد و این را می توان از اسناد و اعتراف خود بیگانگان دریافت که تا چه میزان مخالف این جنبش بودند و واهمه داشتند روزی برسد که هر ملتی آزادانه صاحب اختیار ثروتها و منابع خود باشد.به این دلیل بود که پیروزی ملت ایران در جنبش ملی خود ، الگویی برای بسیاری از کشورها شد و به مثابه نقطه عطفی در سیاست آن روزگاران جهان بود. در کشوری که تا چند سال پیش از پیروزی جنبش، احزابی چون حزب توده و کسانی چون احسان طبری و پیشه وری ، و برخی جریانات راست وابسته به بیگانه به جای تاکید بر استقلال ملی، به بهانه تسلط بریتانیا بر نفت جنوب، آرزو و تلاش داشتند، نفت شمال ایران نیز از آن روسها و بقول بی اساس خودشان میهن جهانی سوسیالیسم باشد!
در چنین زمین و زمانه ای بود که ملت ایران با پی افکنی نهضت ملی خود، خواست رهبر جنبش دکتر محمد مصدق را مبنی بر سیاست موازنه منفی محقق کرد و با تکیه بر توان و راهبرد استقلال ملی ،بیگانگان و دست های داخلی آنها را ناکام و منزوی نمود.
تقلیل هدفهای جنبش ملی شدن صنعت نفت به عامل اقتصادی در واقع نگاهی تک بعدی و ناقص به این نهضت تاریخی است. اگر عوامل اقتصادی موتور محرک اصلی نهضت ملی شدن صنعت نفت بود، شاید در جریان مذاکرات نفتی و با گرفتن امتیازاتی همچون تقسیم سود به میزان پنجاه درصد که در آن سالها بهترین قرارداد نفتی محسوب می شد، امکان دستیابی به موفقیت میان دولت ملی و بریتانیا به وجود می آمد اما ایرانیها تنها به دنبال سود بیشتر از فروش نفت نبودند. ملت ایران و رهبران نهضت ملی هرچند افزایش درآمدهای کشور از طریق ثروت ملی و کنترل منابع نفتی را دنبال می کردند اما نفت در واقع بهانه ای بود برای پایان دادن به حضور انگلستان به عنوان نماینده اصلی استعمار در ایران.شگفت آنکه این روزها برخی که اعتقادی به آزادی و دمکراسی ندارند سعی دارند با باژگونه خوانی تاریخ و روشی زمان پریشانه( آناکرونیستی)،ملی شدن نفت را به دولتی شدن در زمانه ای تقلیل دهند که در بسیاری از کشورهای اروپایی،سرمایه های طبیعی متعلق به بخش خصوصی نبودند.
ملی شدن نفت، اگر چه جلوه نهضت ملی ایران بود، اما بیشک جنبشی بوجود آمد که تعهد به آرمان آزادی و دموکراسی متکی بر اراده جمهور ملت ایران، تاکید بر استقلال ملی، به رسمیت شناختن حق مخالفان، اخلاق مداری و فساد ناپذیری و پاکی و صداقت ورزی از چارچوب های بنیادین جنبش بود.کافیست در شخصیت و ادبیات مخالفان امروز و دیروز آن جنبش اصیل اندکی تامل و ژرف نگری داشته باشیم تا دریابیم اکثریت مطلق آن خرده گیران فاقد اصولی هستند که دکتر مصدق و یارانش بر اساس آن ویژگی های یاد شده جنبش ملی را هدایت و راهبری کردند.
هفتادو چهارمین سالگشت ملی شدن نفت خجسته باد❤️🤍💚
۲۹ اسفند ۱۴۰۳
افشین جعفرزاده
توییتر:
https://twitter.com/Afshinjafarzad3/status/1637438137462042626?t=NW-vsV_E5FPmV6kUZY6g9Q&s=35
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/DHWxXUqiAxW/?igsh=MTF3bXcxcmcxMTZvYw==
فیلم استقبال از دکتر مصدق در سفر به پایتخت مصر ، قاهره ۱۹۵۱
https://t.me/Afshinjafarzadeh/900
Repost qilingan:
بهمنی قاجار

08.04.202514:15
چرا نام کورش کبیر در شاهنامه نیست
بخش اول
پاسخ این پرسش که بیشتر برای تشکیک در شخصیت کورش کبیر و از سوی ایران ستیزان مطرح می شود ، پاسخی سهل و ممتنع است ، منبع اصلی شاهنامه، خدای نامک ها هستند و در خدای نامک ها تاریخ مدون باستانی ایران پیشا ساسانی که مورخان رومی و یونانی نگارش کرده اند ذکر نشده است و این منحصر به کورش کبیر نیست در شاهنامه ذکری از مادها و دیااکو و فره ورتیش و هووخشتره و شاهان هخامنشی و اشکانی و وقایع بزرگی مانند جنگ کاره و حمله کراسوس به ایران نیز نیست در حالی که این شخصیت ها و رخدادها جزئی از مسلمات تاریخی هستند و عدم ذکر آنان در شاهنامه یا سایر منابع ساسانی و اسلامی خللی بر صحت آنان وارد نمی کند کما این که عدم ذکر آنان در شاهنامه ، اعتبار شاهنامه را نیز مخدوش نمی سازد ، اما چرا در شاهنامه ذکری از این شخصیت ها و رخدادها نیست ، چون خدای نامک ها و شاهنامه ها در دوران پیشا ساسانی بر وقایع خاور ایران و به طور کلی خراسان بزرگ تمرکز دارند . در حقیقت شاهنامه منعکس کننده روایات پهلوانی و دهقانی ایرانیان است و این روایات و نیز هویت ایرانی و مفاهیمی چون ایران و انیران بیشتر در خراسان بزرگ و در جریان نبردهای ایران و توران شکل گرفته اند ، به طور کلی شکل گیری میهن و نمادهای میهن پرستانه در سرتاسر جهان ناشی از جنگ های میهنی و جانفشانی های پهلوانان و اهدای خون به میهن و ریختن خون دشمنان میهن بوده است و هویت ایرانی نیز در مواجهه با هویت تورانی شکل گرفته و تثبیت شده است ، پس در روایات پهلوانی و دهقانی ایران ، آن چه اهمیت داشته و لاجرم بازتاب یافته دوران پیشدادی و کیانی و به ویژه نبردهای شاهان و پهلوانان کیانی با تورانی هاست تا جایی که نزدیک به نیمی از متن شاهنامه به اسطوره سیاوش و کین خواهی وی اختصاص دارد .درست است که بازتاب کیانیان در شاهنامه اسطوره ای است ، اما این موضوع نافی حقیقت تاریخی کیانیان نیست ، وقایع دوران کیانی در مکان های تاریخی مشخص رخ می دهند و سلسه وقایع نشان دهنده پیشینه و عقبه تاریخی آنان است . برای راویان این نبردها و حماسه های پهلوانی آن چه اهمیت داشته جنگ ها با تورانیان بوده که هست و نیست و موجودیت ایران ناشی از آنان بوده و وقایع باختر ایران و منازعات با بابل و لیدی و آشور و....... برای آنان یا بی اهمیت بوده و یا اصولا از آن بی خبر بودند . کما این که نقل قول های یونانیان نیز از خاور ایران و تورانیان و خراسان بزرگ بسیار اندک و کم اهمیت است. در این میان اسکندر و ظهور آن یک استثنا است که دلیل منطقی هم دارد ، اسکندر سرتاسر ایرانشهر از جمله خاور ایران را تسخیر گرد و در بلخ دولت یونانی باختر ایجاد شد ، پس ظهور اسکندر مستقیماً بر ایران خاوری تاثیر گذار گردید و امکان نادیده گرفتن آن در روایات پهلوانی و دهقانی ایران نبوده است ، اما به احتمال زیاد شاهان ماد تسلط کافی بر خاور ایران نداشتند و هخامنشیان علی رغم تسلط و اقتدار ، چون ایرانی بودند و تضاد هویتی با کیانیان نداشتند، کماکان موقعیت محلی کیانیان را تحمل می کردند . در این جا نکته جالب انعکاس شخصیت تاریخی کورش در آن دسته از تواریخ اسلامی است که منابع شان صرفا خدای نامک ها نبودند و از منابع عبری و یونانی نیز بهره می بردند ، این گروه از منابع ، مانند: طبری و ابوریحان بیرونی ، تحت تاثیر ذهنیت تاریخی مسلط، مبنای اصلی خود را خدای نامک ها و شاهنامه ها قرار دادند ،اما نمی توانستند اهمیت تاریخی کورش و داریوش و خشایار شا را نیز نادیده بگیرند بنابراین به نوعی دست به ترکیب آنان با یکدیگر زدند ، از منظر اینان ، کورش، سردار و کارگزار لهراسب در باختر و جنوب ایران بوده است . این که چرا از کورش به عنوان سردار لهراسب و نه مثلا کیقباد و کیکاوس و کیخسرو ذکر کرده اند نیز جالب توجه است . لهراسب در روایات پهلوانی و شاهنامه چندان برجسته نیست بلکه به نوعی نماد انحطاط کیانیان است ، آغاز دوران لهراسب به منزله پایان دوران اساطیر بزرگ شاهنامه است ،گودرز و گیو و خاندان وی و طوس نوذر و فریبرز و.... همگی از صحنه ناپدید می شوند و لهراسب در حالی که زال زر بر تخت وی به نشانه تحقیر و اعتراض خاک می پاشد به شاهی می نشیند ، عدم مشروعیت لهراسب تا سالها بعد و در نبرد اسطوره ای رستم و اسفندیار و نکوهش تبار لهراسبی اسفندیار به وسیله رستم ادامه دارد، از سویی دیگر با آغاز شهریاری لهراسب ، پایتخت کیانیان به بلخ می رود و از دوران پسا لهراسب ، میزان اختلاط و در هم پیوستگی کیانیان و هخامنشیان نیز بیشتر می شود ، نام فرزند لهراسب یعنی گشتاسب هم نام پدر داریوش کبیر است و بهمن اسفندیار جانشین گشتاسب نیز لقب دراز دست را که لقب اردشیر هخامنشی است دارد ، داراب با داریوش دوم قابل انطباق است و دارا که کاملا با داریوش سوم همخوانی دارد .
https://t.me/bahmanighajar
بخش اول
پاسخ این پرسش که بیشتر برای تشکیک در شخصیت کورش کبیر و از سوی ایران ستیزان مطرح می شود ، پاسخی سهل و ممتنع است ، منبع اصلی شاهنامه، خدای نامک ها هستند و در خدای نامک ها تاریخ مدون باستانی ایران پیشا ساسانی که مورخان رومی و یونانی نگارش کرده اند ذکر نشده است و این منحصر به کورش کبیر نیست در شاهنامه ذکری از مادها و دیااکو و فره ورتیش و هووخشتره و شاهان هخامنشی و اشکانی و وقایع بزرگی مانند جنگ کاره و حمله کراسوس به ایران نیز نیست در حالی که این شخصیت ها و رخدادها جزئی از مسلمات تاریخی هستند و عدم ذکر آنان در شاهنامه یا سایر منابع ساسانی و اسلامی خللی بر صحت آنان وارد نمی کند کما این که عدم ذکر آنان در شاهنامه ، اعتبار شاهنامه را نیز مخدوش نمی سازد ، اما چرا در شاهنامه ذکری از این شخصیت ها و رخدادها نیست ، چون خدای نامک ها و شاهنامه ها در دوران پیشا ساسانی بر وقایع خاور ایران و به طور کلی خراسان بزرگ تمرکز دارند . در حقیقت شاهنامه منعکس کننده روایات پهلوانی و دهقانی ایرانیان است و این روایات و نیز هویت ایرانی و مفاهیمی چون ایران و انیران بیشتر در خراسان بزرگ و در جریان نبردهای ایران و توران شکل گرفته اند ، به طور کلی شکل گیری میهن و نمادهای میهن پرستانه در سرتاسر جهان ناشی از جنگ های میهنی و جانفشانی های پهلوانان و اهدای خون به میهن و ریختن خون دشمنان میهن بوده است و هویت ایرانی نیز در مواجهه با هویت تورانی شکل گرفته و تثبیت شده است ، پس در روایات پهلوانی و دهقانی ایران ، آن چه اهمیت داشته و لاجرم بازتاب یافته دوران پیشدادی و کیانی و به ویژه نبردهای شاهان و پهلوانان کیانی با تورانی هاست تا جایی که نزدیک به نیمی از متن شاهنامه به اسطوره سیاوش و کین خواهی وی اختصاص دارد .درست است که بازتاب کیانیان در شاهنامه اسطوره ای است ، اما این موضوع نافی حقیقت تاریخی کیانیان نیست ، وقایع دوران کیانی در مکان های تاریخی مشخص رخ می دهند و سلسه وقایع نشان دهنده پیشینه و عقبه تاریخی آنان است . برای راویان این نبردها و حماسه های پهلوانی آن چه اهمیت داشته جنگ ها با تورانیان بوده که هست و نیست و موجودیت ایران ناشی از آنان بوده و وقایع باختر ایران و منازعات با بابل و لیدی و آشور و....... برای آنان یا بی اهمیت بوده و یا اصولا از آن بی خبر بودند . کما این که نقل قول های یونانیان نیز از خاور ایران و تورانیان و خراسان بزرگ بسیار اندک و کم اهمیت است. در این میان اسکندر و ظهور آن یک استثنا است که دلیل منطقی هم دارد ، اسکندر سرتاسر ایرانشهر از جمله خاور ایران را تسخیر گرد و در بلخ دولت یونانی باختر ایجاد شد ، پس ظهور اسکندر مستقیماً بر ایران خاوری تاثیر گذار گردید و امکان نادیده گرفتن آن در روایات پهلوانی و دهقانی ایران نبوده است ، اما به احتمال زیاد شاهان ماد تسلط کافی بر خاور ایران نداشتند و هخامنشیان علی رغم تسلط و اقتدار ، چون ایرانی بودند و تضاد هویتی با کیانیان نداشتند، کماکان موقعیت محلی کیانیان را تحمل می کردند . در این جا نکته جالب انعکاس شخصیت تاریخی کورش در آن دسته از تواریخ اسلامی است که منابع شان صرفا خدای نامک ها نبودند و از منابع عبری و یونانی نیز بهره می بردند ، این گروه از منابع ، مانند: طبری و ابوریحان بیرونی ، تحت تاثیر ذهنیت تاریخی مسلط، مبنای اصلی خود را خدای نامک ها و شاهنامه ها قرار دادند ،اما نمی توانستند اهمیت تاریخی کورش و داریوش و خشایار شا را نیز نادیده بگیرند بنابراین به نوعی دست به ترکیب آنان با یکدیگر زدند ، از منظر اینان ، کورش، سردار و کارگزار لهراسب در باختر و جنوب ایران بوده است . این که چرا از کورش به عنوان سردار لهراسب و نه مثلا کیقباد و کیکاوس و کیخسرو ذکر کرده اند نیز جالب توجه است . لهراسب در روایات پهلوانی و شاهنامه چندان برجسته نیست بلکه به نوعی نماد انحطاط کیانیان است ، آغاز دوران لهراسب به منزله پایان دوران اساطیر بزرگ شاهنامه است ،گودرز و گیو و خاندان وی و طوس نوذر و فریبرز و.... همگی از صحنه ناپدید می شوند و لهراسب در حالی که زال زر بر تخت وی به نشانه تحقیر و اعتراض خاک می پاشد به شاهی می نشیند ، عدم مشروعیت لهراسب تا سالها بعد و در نبرد اسطوره ای رستم و اسفندیار و نکوهش تبار لهراسبی اسفندیار به وسیله رستم ادامه دارد، از سویی دیگر با آغاز شهریاری لهراسب ، پایتخت کیانیان به بلخ می رود و از دوران پسا لهراسب ، میزان اختلاط و در هم پیوستگی کیانیان و هخامنشیان نیز بیشتر می شود ، نام فرزند لهراسب یعنی گشتاسب هم نام پدر داریوش کبیر است و بهمن اسفندیار جانشین گشتاسب نیز لقب دراز دست را که لقب اردشیر هخامنشی است دارد ، داراب با داریوش دوم قابل انطباق است و دارا که کاملا با داریوش سوم همخوانی دارد .
https://t.me/bahmanighajar
01.04.202509:49
به یاد دکتر فریدون آدمیت
دهم فروردین ۱۳۸۷ ، سپهر تاریخ پژوهی تحلیلی ایران معاصر دانشمندی کم مانند را از دست داد .
هر که بخواهد تاریخ دویست ساله ایران را فراتر از واقعه نویسی بداند و با درکی تحلیلی آن را دریابد گریزی ندارد تا آثار او را بخواند.
نوشتارهای ارزشمندی که در زمان خود کم مانند بودند .کسی منکر پاره ای اشکالات و برخی داوری های ویژه شادروان ادمیت در برخی امور نیست. گاه نگاه خاص و نخبه گرا در تحلیل داشت و زمانهایی در ارایه دیدگاه قلمی تند و برداشت های مخصوص به خودش را داشت و گاه چنان بی پروا برخی کسان را که خوش نمی داشت می نواخت که شگفت آور بود!
اما کمتر کسی شک دارد که آفرینش های او هنوز بر قله حوزه بررسی تحلیلی تاریخ معاصر ایران به ویژه واکاوی جنبش ملی مشروطیت و زمینه های پیدایش آن می درخشد و اگر برخی اسناد نویاب و از برخی تحلیل های ویژه اش صرف نظر کرده و این نکته را مد نظر قرار دهیم ، با مطالعه آثار او امروز نیز آگاهی های ارزشمندی کسب خواهیم کرد که نمی توانجای دیگری یافت.
می گفت:
«تاریخ گذشته را نباید باب روز یا باب دل نوشت. تاریخ را باید بدانسان نگاشت که اگر پنجاه سال یا صد سال بعد نوشته تو را به دست گرفتند، کس نگوید فلانی جانبدار قلم زد، حق به حق دار نداد و غرض ورزید. اسناد تاریخی چه بسا با اندیشه های پژوهشگر آن اسناد همخوان نباشند اما شرافت حکم میکند که در ارائه آنها تحریفی نشود». کتاب های دکتر فریدون آدمیت که بیشتر در حوزه تاریخ معاصر ایران تالیف شده اند عبارتند از:
۱- اندیشه ترقی و حکومت قانون در عصر سپهسالار ۲- ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران( دو جلد) ۳- امیرکبیر و ایران( اثری کممانند که دربیست و چهار سالگی اش منتشر شد و هیچ اثری کامل تر هنوز تالیف نشده ) ۴ شورش بر امتیازنامه رژی ۵- فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران ۶- فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت ایران ۷- اندیشههای میرزا فتحعلی آخوند زاده ۸- اندیشههای طالبوف تبریزی ۱۰- اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی ۱۱- مجموعه مقالات تاریخی ۱۱- آشفتگی در فکر تاریخی ۱۲- افکار سیاسی و اجتماعی اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار ۱۴- عقاید و آراء شیخ فضل الله نوری ۱۵- انحطاط تاریخ نگاری در ایران
در کنار چندین مقاله تحلیلی و پژوهشی دیگرش.
دست کم سه ویژگی مهم، اسلوب تاریخ نگاری آدمیت را متمایز می کند:
۱_صراحت کلام و قلم او در داوری پیرامون رخدادها و شخصیت های تاریخی
۲_ ابزار او در تحلیل تاریخی بر پایه عقل گرایی است و نه دلبستگی عاطفی و جهت گیری سیاسی
۳_ او در شناخت، نقد و تأیید عنصر روشنفکری اصیل و دموکرات و در نفی متظاهران به روشنفکری، محکم و بی تعارف است.
آدمیت با تالیف کتاب امیرکبیر و ایران اغاز کرد و سالها کارگزار وزارت خارجه در قالب یک دیپلمات بود.به دنبال اختلافی که نشان از استقلال رای او بود در سال ۱۳۴۴، از خدمت دولتی کناره گیری کرد و چه خوب شد!
در این هنگام ، چهلوپنجساله و در اوج توانايى و کارآمدی و پختگی براى كار ادارى خويش بود که طی يك نامه معروف سهکلمهای «تقاضاى بازنشستگى دارم! » کار را تمام کرد. ازآنپس، یکسره به خدمت نشر فكر و درس عقل برآمد. تا به گاه رنجورى و بيمارى كه رسيد و در دهم فروردین ۸۷ درگذشت. سه دهه آخر زندگانی اش ، افسوس خانه نشین بود و اهالی پژوهش غالبا از دیدارش محروم.
هرمیزان موافق و مخالف اش باشیم، بایستی دقت کنیم ، او بود که بیش از هر کسی نقد تاریخی را جان و مایه بخشید و آب در لانه کسانی ریخت که تاریخ را آشفته می خواهند و زیبا نوشته بود:
«اما آشفتگی در فکر تاریخی از چیست؟ از مُثله کردن قضیههای تاریخی، مسخ کردن واقعیات تاریخی، تحریف حقایق تاریخی، وقایع را زیر منگنه مانوسات ذهنی قرار دادن، و درنهایت گذشته را در قالب تنگ مفروضات و معادلاتی گنجاندن که مغایر روح تاریخ زمان وقوع حوادث باشد.»
نام و یادش مانا باد
افشین جعفرزاده
۱۰ فروردین ۱۴۰۰
@Afshinjafarzadeh
💚🤍❤️
دهم فروردین ۱۳۸۷ ، سپهر تاریخ پژوهی تحلیلی ایران معاصر دانشمندی کم مانند را از دست داد .
هر که بخواهد تاریخ دویست ساله ایران را فراتر از واقعه نویسی بداند و با درکی تحلیلی آن را دریابد گریزی ندارد تا آثار او را بخواند.
نوشتارهای ارزشمندی که در زمان خود کم مانند بودند .کسی منکر پاره ای اشکالات و برخی داوری های ویژه شادروان ادمیت در برخی امور نیست. گاه نگاه خاص و نخبه گرا در تحلیل داشت و زمانهایی در ارایه دیدگاه قلمی تند و برداشت های مخصوص به خودش را داشت و گاه چنان بی پروا برخی کسان را که خوش نمی داشت می نواخت که شگفت آور بود!
اما کمتر کسی شک دارد که آفرینش های او هنوز بر قله حوزه بررسی تحلیلی تاریخ معاصر ایران به ویژه واکاوی جنبش ملی مشروطیت و زمینه های پیدایش آن می درخشد و اگر برخی اسناد نویاب و از برخی تحلیل های ویژه اش صرف نظر کرده و این نکته را مد نظر قرار دهیم ، با مطالعه آثار او امروز نیز آگاهی های ارزشمندی کسب خواهیم کرد که نمی توانجای دیگری یافت.
می گفت:
«تاریخ گذشته را نباید باب روز یا باب دل نوشت. تاریخ را باید بدانسان نگاشت که اگر پنجاه سال یا صد سال بعد نوشته تو را به دست گرفتند، کس نگوید فلانی جانبدار قلم زد، حق به حق دار نداد و غرض ورزید. اسناد تاریخی چه بسا با اندیشه های پژوهشگر آن اسناد همخوان نباشند اما شرافت حکم میکند که در ارائه آنها تحریفی نشود». کتاب های دکتر فریدون آدمیت که بیشتر در حوزه تاریخ معاصر ایران تالیف شده اند عبارتند از:
۱- اندیشه ترقی و حکومت قانون در عصر سپهسالار ۲- ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران( دو جلد) ۳- امیرکبیر و ایران( اثری کممانند که دربیست و چهار سالگی اش منتشر شد و هیچ اثری کامل تر هنوز تالیف نشده ) ۴ شورش بر امتیازنامه رژی ۵- فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران ۶- فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت ایران ۷- اندیشههای میرزا فتحعلی آخوند زاده ۸- اندیشههای طالبوف تبریزی ۱۰- اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی ۱۱- مجموعه مقالات تاریخی ۱۱- آشفتگی در فکر تاریخی ۱۲- افکار سیاسی و اجتماعی اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار ۱۴- عقاید و آراء شیخ فضل الله نوری ۱۵- انحطاط تاریخ نگاری در ایران
در کنار چندین مقاله تحلیلی و پژوهشی دیگرش.
دست کم سه ویژگی مهم، اسلوب تاریخ نگاری آدمیت را متمایز می کند:
۱_صراحت کلام و قلم او در داوری پیرامون رخدادها و شخصیت های تاریخی
۲_ ابزار او در تحلیل تاریخی بر پایه عقل گرایی است و نه دلبستگی عاطفی و جهت گیری سیاسی
۳_ او در شناخت، نقد و تأیید عنصر روشنفکری اصیل و دموکرات و در نفی متظاهران به روشنفکری، محکم و بی تعارف است.
آدمیت با تالیف کتاب امیرکبیر و ایران اغاز کرد و سالها کارگزار وزارت خارجه در قالب یک دیپلمات بود.به دنبال اختلافی که نشان از استقلال رای او بود در سال ۱۳۴۴، از خدمت دولتی کناره گیری کرد و چه خوب شد!
در این هنگام ، چهلوپنجساله و در اوج توانايى و کارآمدی و پختگی براى كار ادارى خويش بود که طی يك نامه معروف سهکلمهای «تقاضاى بازنشستگى دارم! » کار را تمام کرد. ازآنپس، یکسره به خدمت نشر فكر و درس عقل برآمد. تا به گاه رنجورى و بيمارى كه رسيد و در دهم فروردین ۸۷ درگذشت. سه دهه آخر زندگانی اش ، افسوس خانه نشین بود و اهالی پژوهش غالبا از دیدارش محروم.
هرمیزان موافق و مخالف اش باشیم، بایستی دقت کنیم ، او بود که بیش از هر کسی نقد تاریخی را جان و مایه بخشید و آب در لانه کسانی ریخت که تاریخ را آشفته می خواهند و زیبا نوشته بود:
«اما آشفتگی در فکر تاریخی از چیست؟ از مُثله کردن قضیههای تاریخی، مسخ کردن واقعیات تاریخی، تحریف حقایق تاریخی، وقایع را زیر منگنه مانوسات ذهنی قرار دادن، و درنهایت گذشته را در قالب تنگ مفروضات و معادلاتی گنجاندن که مغایر روح تاریخ زمان وقوع حوادث باشد.»
نام و یادش مانا باد
افشین جعفرزاده
۱۰ فروردین ۱۴۰۰
@Afshinjafarzadeh
💚🤍❤️
Repost qilingan:
کانال اندیشه (دکتر علی اکبر امینی)

26.03.202518:12
📺به مناسبت زادروز زرتشت
قسمت اول
فروردین ۱۴۰۴
قسمت اول
فروردین ۱۴۰۴
23.03.202516:16
سیاستهای قومگرایانه و پیامدهای آن در روابط داخلی و خارجی ایران
https://www.sharghdaily.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-219/987701-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D9%88%D9%85-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7-%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
ارزیابی و تحلیل استاد احسان هوشمند،جامعه شناس و قوم پژوه از رویدادهای اخیر ارومیه و نقش نهادها در بروز این پدیده های ناهنجار
دقیق مطالعه بفرمایید.
💚🤍❤️
@Afshinjafarzadeh
https://www.sharghdaily.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-219/987701-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D9%88%D9%85-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7-%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
ارزیابی و تحلیل استاد احسان هوشمند،جامعه شناس و قوم پژوه از رویدادهای اخیر ارومیه و نقش نهادها در بروز این پدیده های ناهنجار
دقیق مطالعه بفرمایید.
💚🤍❤️
@Afshinjafarzadeh


20.03.202509:46
17.03.202521:44
خجسته باد جشن ایرانزمینی چهارشنبه سوری
نمادی از یگانگی ملی ایرانیان
ایرانزمین گهواره فرهنگ است و جشن های شاد و دیرپا از جلوه های زیبای این فرهنگ پربار و ماندگار...
به درستی ریشه تاریخی و دقیق جشن چهارشنبه سوری را نمی دانیم.چون پس از اسلام بود که نامیدن روزهای هفته به شیوه امروزین رواج یافت و در روزگاران کهن تر ، هر روز ماه نامی مخصوص به خود داشت.اما نیک می دانیم آیین چهارشنبه سوری جشنی دیرپا و البته ایرانیست .آن را در شامگاه روز سه شنبه که فردایش آخرین چهارشنبه سال قدیم است جشن می گیرند و صبح فردایش در برخی جاها مانند آذربایجان به رودخانه ها می روند و کوزه آبی پر می کنند که بر این باورند شگون دارد و کوزه کهنه را دور می اندازند. برخی سنت های این جشن ایرانی یگانه است و ایرانیان در دیگر جاها نیز افزودنی های نیک به آن آمیخته کرده اند.
واژه سور را دو گونه معنا کرده اند: یکی برگرفته از جشن و دودیگر برگرفته از سرخی آتشی که بر پای می کنند واز روی آن می پرند و این اصلی ترین بخش جشن است.
تمامی آیین ها و یادمان هایی که ملت ایران در هنگامه های گوناگون برپا می داشتند و بخشی از آنها همچنان در فرهنگ این سرزمین پایدار شدند، با منش، اخلاق و خرد نیاکان ما در آمیخته بودند و در همه آنها باور به پروردگار، امید به زندگی، نبرد با اهریمنان و بدسگالان و مرگ پرستان گنجانده شدند و چهارشتبه سوری هم از آن دور نیست.
یکی از زیبایی های این آیین جلوه های گوناگون آن در شهرها وجاهاست که شیرینی آن را دو چندان کرده است.در کنار آتش افروزی و دید و بازدید از کهنسالان و قاشق زنی و فالگوش ایستادن که بخش مشترک این آیین دیرپاست هر شهر و دیاری جلوه های زیبایی به این سور افزوده است.شرح جزییات این رسوم نیازمند نوشتاری دراز است.کوتاه سخن می توان از آب و گلاب پاشی به دیگران و شال اندازی در تبریز، آجیل خوری و کوزه تازه از آب پرکردن در ارومیه، قایق سواری پس از آتش افروزی در بوشهر، کوزه قدیمی را از نمک و ذغال و سکه پرکردن و شکستن در خراسان،آتش زدن پتو و نمد کهنه در سیستان و بلوچستان،حلوا و آش پختن در فارس،برگزاری جشن در صحرا و جمع آوری سنگ و پرتاب به پشت سر در کردستان،آتش زدن پوشال برنج همراه با اسپند در گیلان،خرمن آتش هفت تایی در لرستان،پخت آش هفت ترشی و کشتی گیری در مازندران،حلواپزی به یاد درگذشتگان در برخی شهرهای استان مرکزی بعنوان بخش کوچکی از این آیین های زیبا یاد کرد.
جشن هایی چون چهارشنبه سوری و دیگر مراسم آئینی که یادگار دیرپای نیاکان پاک نهاد ایرانزمین است باید نگاهبانی شده و در گستره جهانی معرفی شوند . اهمیت دادن به این آداب و رسوم ، غرور ملی ایرانیان را به عنوان یک ملت ریشه دار تقویت کرده و حس میهن دوستی و عشق به ایران و یگانگی ملی را در آنها زنده می کند .
چهارشنبه سوری و آیین هایش آنقدر زیباست که باید بکوشیم آن را به جشنی جهانی بدل کنیم.
خیلی تلاش کردند نابودش سازند .ولی نتوانستند.
تا ایران و ایرانی هست این جشن نیز ماندگار خواهد ماند.
سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳خورشیدی
جشن ایرانی چهارشنبه سوری خجسته باد!
افشین جعفرزاده
💚🤍❤️
https://www.instagram.com/p/DHUL_XTid8X/?igsh=MXJ2NGU5d3F5Zmx4Nw==
چکامه خوانی زیبای استاد شهریار به مناسبت نوروز و چهارشنبه سوری👇
https://www.instagram.com/tv/CMe63lIplOl/?igshid=1udjjlmlsoznj
نمادی از یگانگی ملی ایرانیان
ایرانزمین گهواره فرهنگ است و جشن های شاد و دیرپا از جلوه های زیبای این فرهنگ پربار و ماندگار...
به درستی ریشه تاریخی و دقیق جشن چهارشنبه سوری را نمی دانیم.چون پس از اسلام بود که نامیدن روزهای هفته به شیوه امروزین رواج یافت و در روزگاران کهن تر ، هر روز ماه نامی مخصوص به خود داشت.اما نیک می دانیم آیین چهارشنبه سوری جشنی دیرپا و البته ایرانیست .آن را در شامگاه روز سه شنبه که فردایش آخرین چهارشنبه سال قدیم است جشن می گیرند و صبح فردایش در برخی جاها مانند آذربایجان به رودخانه ها می روند و کوزه آبی پر می کنند که بر این باورند شگون دارد و کوزه کهنه را دور می اندازند. برخی سنت های این جشن ایرانی یگانه است و ایرانیان در دیگر جاها نیز افزودنی های نیک به آن آمیخته کرده اند.
واژه سور را دو گونه معنا کرده اند: یکی برگرفته از جشن و دودیگر برگرفته از سرخی آتشی که بر پای می کنند واز روی آن می پرند و این اصلی ترین بخش جشن است.
تمامی آیین ها و یادمان هایی که ملت ایران در هنگامه های گوناگون برپا می داشتند و بخشی از آنها همچنان در فرهنگ این سرزمین پایدار شدند، با منش، اخلاق و خرد نیاکان ما در آمیخته بودند و در همه آنها باور به پروردگار، امید به زندگی، نبرد با اهریمنان و بدسگالان و مرگ پرستان گنجانده شدند و چهارشتبه سوری هم از آن دور نیست.
یکی از زیبایی های این آیین جلوه های گوناگون آن در شهرها وجاهاست که شیرینی آن را دو چندان کرده است.در کنار آتش افروزی و دید و بازدید از کهنسالان و قاشق زنی و فالگوش ایستادن که بخش مشترک این آیین دیرپاست هر شهر و دیاری جلوه های زیبایی به این سور افزوده است.شرح جزییات این رسوم نیازمند نوشتاری دراز است.کوتاه سخن می توان از آب و گلاب پاشی به دیگران و شال اندازی در تبریز، آجیل خوری و کوزه تازه از آب پرکردن در ارومیه، قایق سواری پس از آتش افروزی در بوشهر، کوزه قدیمی را از نمک و ذغال و سکه پرکردن و شکستن در خراسان،آتش زدن پتو و نمد کهنه در سیستان و بلوچستان،حلوا و آش پختن در فارس،برگزاری جشن در صحرا و جمع آوری سنگ و پرتاب به پشت سر در کردستان،آتش زدن پوشال برنج همراه با اسپند در گیلان،خرمن آتش هفت تایی در لرستان،پخت آش هفت ترشی و کشتی گیری در مازندران،حلواپزی به یاد درگذشتگان در برخی شهرهای استان مرکزی بعنوان بخش کوچکی از این آیین های زیبا یاد کرد.
جشن هایی چون چهارشنبه سوری و دیگر مراسم آئینی که یادگار دیرپای نیاکان پاک نهاد ایرانزمین است باید نگاهبانی شده و در گستره جهانی معرفی شوند . اهمیت دادن به این آداب و رسوم ، غرور ملی ایرانیان را به عنوان یک ملت ریشه دار تقویت کرده و حس میهن دوستی و عشق به ایران و یگانگی ملی را در آنها زنده می کند .
چهارشنبه سوری و آیین هایش آنقدر زیباست که باید بکوشیم آن را به جشنی جهانی بدل کنیم.
خیلی تلاش کردند نابودش سازند .ولی نتوانستند.
تا ایران و ایرانی هست این جشن نیز ماندگار خواهد ماند.
سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳خورشیدی
جشن ایرانی چهارشنبه سوری خجسته باد!
افشین جعفرزاده
💚🤍❤️
https://www.instagram.com/p/DHUL_XTid8X/?igsh=MXJ2NGU5d3F5Zmx4Nw==
چکامه خوانی زیبای استاد شهریار به مناسبت نوروز و چهارشنبه سوری👇
https://www.instagram.com/tv/CMe63lIplOl/?igshid=1udjjlmlsoznj
Ko'rsatilgan 1 - 24 dan 41
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.