

22.04.202519:20
وظیفه ما مراقبت از رفاه حالِ ملتمان است. به محض اینکه احساس کردیم که اتحادیِ که ما وارد آن شدیم تهدید شده یا برای آنها خطر دارد، [این وظیفه] ماست تا فورا [آن] اتحاد را پایان بدهیم به جای اینکه [زندگی] ملتمان را در معرض تهدید قرار بدهیم. بنابراین در [چنین] عملی، [یک] شهریار ارجحترین منافع خود را فدایِ منافع رعایایِ خود میکند.
_ فردریک کبیر: نوشتههای فلسفی _ فصل سوم: مقدمهای بر تاریخ عصر من
_ فردریک کبیر: نوشتههای فلسفی _ فصل سوم: مقدمهای بر تاریخ عصر من


22.04.202509:55
«ایدلوژی روشنگریِ پروسی .... ایدلوژی خود پادشاه بود».
17.04.202510:12
چنین افرادی در این مقصودهایشان، آگاهبودن به ایده کل را نداشتهاند، بلکه انسانهایی سیاسی و عملگرا بودهاند. اما در عین آنها انسانهایی اندیشنده بودهاند، که درباره آنچه ضرورت داشته و آنچه زمانی فرا رسیده است، نگرش داشتهاند، این درست حقیقتِ زمانشان و جهانشان است، به اصطلاح نزدیکترین جنس، که از پیش، درونی، در دسترس قرار داشته است. مطلبشان، این بوده است، که این امر عام را به درون آن منتقل کنند.
_همان
_همان
07.04.202518:51
ثانیاً این جنگ تمام کشورهای بزرگ قاره (اروپا) را ناگزیر کرده است که سیستم دفاعی کشوری سختگیرانهتری از پروس، را در کشورهای خود رایج نمایند و به این وسیله بار سنگین ارتشی را تحمل کنند، که بر اثر آن در ظرف مدت کوتاهی جبراً به نابودی خواهد کشید. ارتش به هدف اصلی دولت، که خود بالقوه هدف است، تبدیل شده است؛ مردم برای آن وجود دارند که سرباز بپرورند و وسیلهٔ تغذیه آنها را فراهم آورند. نظامیگری بر اروپا مسلط میشود و دارد آن را می بلعد. اما این نظامیگری نطفه نابودی خویش را نیز در خود میبندد. رقابت در میان یکایک کشورها آنها را از یک سو ناگزیر میکند که هر سال هزینه بیشتری برای ارتش، نیروی دریایی، توپخانه و مانند آنها به مصرف برسانند و بنابراین فروپاشی مالی را هر چه بیشتر تسریع کنند؛ از سوی دیگر، با خدمت نظاموظیفه عمومی، موضوع را هر چه بیشتر جدی کنند و سرانجام به این وسیله تمام مردم را با به کارگیری اسلحه آشنا کنند و آنها را توانایی بخشند که در یک لحظه مشخص اراده خود را در مقابل سلطه فرماندهان نظامی پیش ببرند، و زمانی که توده مردم - کارگران شهری و دهقانان روستایی - اراده کنند این لحظه فرا خواهد رسید. اینجاست که ارتش شاهزادگان به ارتش مردم (خلق) تبدیل میشود؛ این ماشین از کارآیی باز میماند و نظامیگری به اعتبار دیالکتیک تکامل خودش نابود میشود. آنچه را که دموکراسی بورژوازی ۱۸۴۸ - درست به خاطر اینکه بورژوازی بود و نه پرولتاریایی - نتوانست انجام بدهد، یعنی، اینکه نتوانست ارادهای را که محتوای آن منطبق با وضع طبقاتی تودههای زحمتکش باشد، به آنها بدهد، سوسیالیسم بدون کم و کاست اجرا خواهد کرد، و این به معنای متلاشیشدن نظامیگری و توام با آن، تمام ارتش های موجود، از درون خواهد بود.
_ فریدریش انگلس: نقش قهر در تاریخ _ فصل دوم _ ترجمه دکتر ناصر تهماسبی
_ فریدریش انگلس: نقش قهر در تاریخ _ فصل دوم _ ترجمه دکتر ناصر تهماسبی
31.03.202523:09
German Social Democracy, as the Vienna Arbeiterzeitung wrote on August 5, 1914, was “the jewel of class-conscious proletarian organizations.” In her footsteps trod the increasingly enthusiastic Social Democrats of France, Italy, and Belgium, the labor movements of Holland, Scandinavia, Switzerland, and the United States. The Slavic countries, the Russians, the Social Democrats of the Balkans looked upon [German Social Democracy] with limitless, nearly uncritical, admiration. In the Second International the German “decisive force” played the determining role. At the [international] congresses, in the meetings of the international socialist bureaus, all awaited the opinion of the Germans. Especially in the questions of the struggle against militarism and war, German Social Democracy always took the lead. “For us Germans that is unacceptable” regularly sufficed to decide the orientation of the Second International, which blindly bestowed its confidence upon the admired leadership of the mighty German Social Democracy: the pride of every socialist and the terror of the ruling classes everywhere.
سوسیال دموکراسی آلمان، همانگونه که آربایتر تسایتونگِ وین در ۵ آگوست ۱۹۱۴ نوشت: "تکنگینِ تشکیلاتِ آگاهی طبقاتی پرولتاریا" بود. در گامهایش به طور روزافزون سوسیال دموکراتهایِ پُرشور فرانسه، ایتالیا و بلژیک، جنبشهای کارگری هلند، اسکاندیناوی، سوئیس و ایالات متحده قدم برمیداشتند. کشورهای اسلاویک [نظیر] روسها، سوسیال دموکراتهای بالکان به [سوسیال دموکراسی آلمان] با تحسینی بیحدوحصر و تقریباً بیچونوچرا نگاه میکردند. در بینالملل دوم، "نیرویِ سرنوشتساز" آلمان نقش تعیین کنندهای ایفا کرد. در کنگرههای [بینالملل]، در دفاتر جلسات سوسیالیستی بینالملل، همه منتظر نظر آلمانیها بودند. بهخصوص در مسائل پیکار برضد میلیتاریسم و جنگ، سوسیال دموکراسی آلمان همیشه پیشدستی میکرد. [گفتن] "[این] برای ما آلمانیها این غیرقابل قبول است" بهطور مرتب، برای تصمیمگیری به جهتگیری انترناسیونال دوم کافی بود که کورکورانه به رهبری تحسینشده سوسیال دموکراسیِ قدرتمند آلمان اعتماد کرده بود: افتخار هر سوسیالیست و [سایه] وحشت بر طبقات حاکم در همهجا.
_ رزا لوکزامبورگ: رساله جونیوس، بحران سوسیال دموکراسی آلمان _ فصل اول _مورخ آپریل ۱۹۱۵


26.03.202520:33
22.04.202510:42
تقریباً چیرگی خردِ فردریک بر احساسات اوست که او را قادر ساخته بود تا فرای رنج ناشی از برخورد پدرش ماهیت حقیقی دستاورد او را ببیند. فردریک ستایش خود را به رساترین وجه باتقلید ابراز کرد. او در اساس هیچ تغییری در نظام بسیار مهم اداری ایجاد نکرد. فردریک ویلیام اول آنچنان دستاوردهای بسیاری در این قلمروی بسیار اساسی داشت که کار چندانی برای فردریک باقی نمانده بود که بخواهد انجام بدهد. (همین امتیاز به شدت او را - برای مثال - از کاترین کبیر یا یوزف دوم متمایز ساخته بود). ارتش بیش از دو برابر بزرگ شده بود اما سربازگیری، آموزش، انضباط، اسلحه و تاکتیکهای مهمترین نیروی آن – پیاده نظام – به اقدامات فردریک ویلیام اول محدود باقی ماند.
_ همان
_ همان


21.04.202510:52


17.04.202509:55
02.04.202521:32
In 1940, the Kaiser looked on in wonder as Hitler put into effect the goals for which he, Wilhelm, had striven in his own reign. This war was, he cried,a succession of miracles! The old Prussian spirit of Frd. Rex, of Clausewitz, Blücher, York, Gneisenau etc. has again manifested itself, as in 1870-71... The brilliant leading Generals in this war came from My school, they fought under my command in the [First] Worlds War as lieutenants, captains or young majors. Educated by Schlieffen they put the plans he had worked out under me into practice along the same lines as we did in 1914.
در سال ۱۹۴۰، قیصر در کمال شگفتی هیتلر را دید که برای همان اهدافی پیکار میکند که او (ویلهلم) در دوران طول سلطنت خود تقلا میکرد. او فریاد زد:
"این جنگ [جهانی دوم] سلسلهای از معجزات بود. [این] روحِ کهن [جنگاور] پروسی فریدریشها، کلاوزویتسها، بلوشرها، یورکها، گنایزناوها بود که باری دیگر خودش را همانند [جنگهایِ] ۱۸۷۰-۷۱ نمایان ساخت. فرماندهانِ بااستعداد و نابغهیِ این جنگ، از مکتب [پروسی] من [که در آنجا تعلیم دیدم] آمدند. آنها تحت فرماندهی من در جنگهای جهانی [اول] بهعنوان ستوانها، فرماندهان و یا سرگردهایِ جوان جنگیدند. به دست اشلیفن تعلیم دیدند، آنها (هیتلر و سربازان) نقشههایی را که او (اشلیفن) تحت نظر من طراحی کرده بود، در همان مسیری که ما در سال 1914 انجام دادیم به [حیطه] عمل درآوردند."
_جان. سی. جی. روهل: قیصر و درباریاناش، ویلهلم دوم و دولت آلمان _ فصل هشتم: قیصر ویلهلم دوم و یهودستیزی آلمانی _ ص ۲۱۱
31.03.202514:18
اما اگر هم سرآغازی برای چنین توسعهای وجود داشت، در اصلاحات نخستوزیر استولیپین* نهفته بود؛ کسی که در نظر لنين "سرجلادی"* بیش نبود و ترورش در ۱۹۱۱ را بی هیچ اما و اگری به منزله واقعیتی مثبت ارزیابی کرد. همچنین آن اعتمادی که دیگر مارکسیستها به "برادران بزرگتر" خود در غرب داشتند که باید انقلاب مارکسیستی "قاعدهمند" را به جریان میانداختند، [در لنین] میشود گفت اصلاً وجود نداشت. در واقع بولشویکها در واپسین سالهای منتهی به جنگ [جهانی اول] در جنبش بینالمللی و بسیار با اعتمادبهنفس [سوسیالیستها] تنها نقشی پاییندست داشتند: در اروپای غربی نام موسولینی معروفتر از نام لنین بود*. وقتی جنگ آغاز شد، احزاب مارکسیست اروپا تقريباً بدون استثنا در کمال نومیدی لنين - طرف دولتهایشان را گرفتند. در آن زمان خواسته لنین مبنی بر این که جنگ میان دولتها به جنگ داخلی تبدیل شود، در ابتدا هیچ جا بازخورد مثبتی نداشت؛ حتی در میان هواداران گئورگی پلخانوف، بنیانگذار مارکسیسم روسی.
_همان
*Pyotr Stolypin (۱۹۱۱-۱۸۶۲):
استولیپین پس از انقلاب ۱۹۰۵، از ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۱ نخست وزیر روسیه بود. او در این مقام اصلاحات گستردهای را به اجرا گذاشت و همین باعث شد در همه جناحها دشمنانی برای خود بتراشد. پس از آن که تا حد زیادی نفوذ خود را از دست داد، از مقام خود کنارهگیری کرد و در همان سپتامبر ۱۹۱۱ فردی انقلابی او را به ضرب گلوله به قتل رساند.
*به معنای "جلاد ارشد"
*در آن سالها موسولینی از رهبران پرنفوذ حزب سوسیالیست ایتالیا بود و هنوز از این حزب جدا نشده بود (و هیچ بنیبشری هم حدس نمیزد ده سال بعد او در قامت رهبر فاشیستهای ایتالیا و جهان، بنیانگذار ضد سوسیالیستیترین ایدئولوژی خواهد شد.)
_همان
*Pyotr Stolypin (۱۹۱۱-۱۸۶۲):
استولیپین پس از انقلاب ۱۹۰۵، از ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۱ نخست وزیر روسیه بود. او در این مقام اصلاحات گستردهای را به اجرا گذاشت و همین باعث شد در همه جناحها دشمنانی برای خود بتراشد. پس از آن که تا حد زیادی نفوذ خود را از دست داد، از مقام خود کنارهگیری کرد و در همان سپتامبر ۱۹۱۱ فردی انقلابی او را به ضرب گلوله به قتل رساند.
*به معنای "جلاد ارشد"
*در آن سالها موسولینی از رهبران پرنفوذ حزب سوسیالیست ایتالیا بود و هنوز از این حزب جدا نشده بود (و هیچ بنیبشری هم حدس نمیزد ده سال بعد او در قامت رهبر فاشیستهای ایتالیا و جهان، بنیانگذار ضد سوسیالیستیترین ایدئولوژی خواهد شد.)


26.03.202513:27
Lol
22.04.202510:32
در واقع، به طور قانع کننده ای میتوان استدلال کرد که تفاوت فردریک و پدرش به سبک کار آنها مربوط میشد نه به جوهر کارهایی که انجام میدادند. در نظر اول، دشوار بتوان تفاوتی فاحشتر از تفاوت موجود بین یک هنرشناس فلوتنواز فیلسوف و یک فرد سلطهپذیر درنده خوی جامعهستیز یافت. در روزی یکسان فردریک ویلیام اول دستور داده بود تا یکی از مأموران ارشدی را که به خاطر قصور در انجام وظیفه مجرم شناخته شده بود، در حالی که همه کارکنان مجبور به تماشا بودند، در جلوی ادارهاش خفه کنند و در همان روز از پناهندگان زالتسبورگ استقبال کرده بود و همهٔ اهل دربار را مجبور کرده بود تا زانو بزنند و با آنها دعا بخوانند. با این حال، فردریک هر چند بیش از اغلب مردم از پدر مستبدش که (جنون او شاید ناشی از بیماری رایج و سلطنتی پورفیری) بوده باشد در رنج بود، تشخیص میداد که فردریک ویلیام اول خالق حقیقی جایگاهی است که پروس در مقام ابرقدرت دارد. او در "تاریخ دوره من" از پدرش صادقانه و همزمان بلندنظرانه تقدیر کرد؛ برای مثال: «آوازه ای که پادشاه فقید سودای آن را در سر داشت، آوازه ای که فرای شهرت موردنظر فاتحان بود، این بود که موجب شادی کشورش باشد؛ ارتش خود را انضباط ببخشد؛ امور مالی خود را با خردمندانهترین نظم و تدبیر اقتصادی و انتظامی سامان بدهد. او از جنگ پرهیز میکرد تا مبادا کسی در مسیر دستیابی به برنامههای بسیار ممتازش مزاحم او شود. بدینسان، او بیآنکه رشک سلاطین را بیدار کند خموش و آرام به سوی شکوه و عظمت گام برمیداشت».
_ همیش مارشال اسکات: حکومت مطلقه روشنگری، اصطلاحات و اصطلاحطلبان در اروپای اواخر قرن هجدهم _ فصل دهم: فردریک کبیر و حکومت مطلقه روشنگرانه _ ترجمه حسن خیاطی
_ همیش مارشال اسکات: حکومت مطلقه روشنگری، اصطلاحات و اصطلاحطلبان در اروپای اواخر قرن هجدهم _ فصل دهم: فردریک کبیر و حکومت مطلقه روشنگرانه _ ترجمه حسن خیاطی
Repost qilingan:
Nationalsozialismus

20.04.202504:32
02:55
اکنون که ما تمام سال با دلاوری و کوشش، خود را وقف آرمان پیشوا کردهایم، میخواهیم با کلماتی که از عمق جانمان بر میخیزد، زادروز او را تبریک بگوییم.
ما برای پیشوا سلامتی و توانمندی و از همه مهمتر دستانی بابرکت را آرزومندیم. پیشوا باید بداند که او هر لحظه میتواند به ملت خود تکیه کند. و او حتی در این نبرد مرگوزندگی برای ما همانی است که همواره بوده است: هیتلرِ همۀ ما.
-Die Deutsche Wochenschau - Nr. 712 / 1944
#فیلم
Wenn wir uns ein ganzes Jahr in unserem Fleiß und in unserer Tapferkeit zum Werke des Führers bekennen, dann wollen wir uns an seinem Geburtstag einmal auch mit Worten, die aus der Tiefe unserer Herzen kommen, zu seiner Person bekennen dürfen. Wünschen wollen wir ihm Gesundheit und Kraft und vor allem eine gesegnete Hand. Wissen soll er zu jeder Stunde, daß er sich auf sein Volk verlassen kann. Auch in diesem Kampfe auf Leben und Tod ist und bleibt er uns das, was er uns immer war, unser Hitler.
-Joseph Goebbels, 20.April 1944
اکنون که ما تمام سال با دلاوری و کوشش، خود را وقف آرمان پیشوا کردهایم، میخواهیم با کلماتی که از عمق جانمان بر میخیزد، زادروز او را تبریک بگوییم.
ما برای پیشوا سلامتی و توانمندی و از همه مهمتر دستانی بابرکت را آرزومندیم. پیشوا باید بداند که او هر لحظه میتواند به ملت خود تکیه کند. و او حتی در این نبرد مرگوزندگی برای ما همانی است که همواره بوده است: هیتلرِ همۀ ما.
-Die Deutsche Wochenschau - Nr. 712 / 1944
#فیلم


15.04.202522:31
بر طبق روایاتِ موجود، آدولف هیتلر به شدت منتقدِ مذهب بود. بر خلاف بسیاری از همخدمتیهایش، او نه نوشیدنی [الکلی] نوشید و نه هدیهای ازطرف دوستان و خانوادهاش دریافت کرد. حقیقتا او از مدتها پیش ارتباطش را با خانوادهاش و از جمله خواهرش پائولا و هم دوستانِ دوران بچگی و نوجوانیاش قطع کرده بود.
_همان
_همان
Repost qilingan:
ارجاعات

01.04.202518:49
«بر آیتالله خمینی ایرادی نیست. او آراء خود و نیز برنامهٔ حکومت اسلامی را در کتاب خود چاپ کرد و در اختیار مردم قرار داد. افرادی انگشتشمار مثل دکتر مهدی بهار و مصطفی رحیمی خطر حکومت آخوند را به صراحت به مردم گوشزد کردند، ولی جبههٔ ملّی ایران با آن همه ادعاهایش از خمینی قدیسی ساخت و مردم را فریب داد و به پاداش این مدیحهسرایی رئیس جبههٔ ملّی چند روزی به وزارت امور خارجه کابینهٔ فرمایشی مهندس مهدی بازرگان منصوب گردید و بعد خمینی عذر هر دو بزرگوار را خواست و با خفت و خواری از کار برکنارشان کرد.
گناه جبههٔ ملّی ایران در این مورد نیز نابخشودنیست زیرا جبهه ملی ایران و نهضت آزادی ایران بودند که میخ را بر تابوت ملّت ایران ایران کوفتند.»
- همان، یادداشت پایانی جلال متینی، صفحهٔ ۷۹۴.
@erjahat
گناه جبههٔ ملّی ایران در این مورد نیز نابخشودنیست زیرا جبهه ملی ایران و نهضت آزادی ایران بودند که میخ را بر تابوت ملّت ایران ایران کوفتند.»
- همان، یادداشت پایانی جلال متینی، صفحهٔ ۷۹۴.
@erjahat
30.03.202520:38
_


26.03.202513:00
❌سوسو
✅استالین همه فن حریف
✅استالین همه فن حریف


22.04.202510:08
تساهلِ دینی فردریک ناشی از اسلاف پیش از خود است.
17.04.202510:26


14.04.202520:18


01.04.202513:26
27.03.202518:18
بورمان با وجود همه نواقصش، ضد مسیحی دو آتشه بود. از اینرو درود بر شرفش.
Repost qilingan:
𝗜𝗥𝗔𝗡 𝗡𝗮𝘁𝗶𝗼𝗻𝗮𝗹 | ایران ناسیونال



26.03.202512:10
زرتشتِ آریایی، این بزرگمردِ اَبرَ انسانِ تاریخ خطاب به همکیشان آریایی خود درباب تهدید دشمنانِ انیرانی چنین میگوید:
🍃 راه در جهان یکیست و آن راستیست 🍂
𓄂ꪴꪰ 𝐀𝐫𝐲𝐚𝐧𝐬 𝐂𝐞𝐧𝐭𝐞𝐫 ࿐
𓄂ꪴꪰ 𝐈𝐫𝐚𝐧 𝐍𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧𝐚𝐥 ࿐
𓄂ꪴꪰ 𝐍.𝐒 𝐓𝐫𝐞𝐚𝐬𝐮𝐫𝐲 ࿐
"سرباز چه بسیار می بینم! اما کجایند مردانِ جنگی بسیار! پوشاکِشان جامهیِ همسان نام دارد. ای کاش آن چه بدان پوشیده میدارند همسان نباشد! چنان کسانی باشید که چشمانِشان همواره دشمنجوی است؛ جویای دشمنِتان و در نخستین نگاهِ برخی از شما برق نفرتی هست. دشمنِتان را بجویید و جنگِتان را برپا کنید! جنگی در راه اندیشههاتان: و اگر اندیشههاتان از پای درآمد، باز راستکرداری شما میباید غریو پیروزی بردارد! صلح را همچون افرازِ جنگهایِ تازه دوست بدارید و صلحِ کوتاه را از صلحِ دراز بیش. نگویم که کار کنید، که جنگ آورید! نگویم که صلح کنید، که پیروز شوید! کارتان جنگ باد، صلحتان پیروزی."پ.ن: این سخن هشداری به آن دسته از انیرانیهایی که سعی در تخریب پیامبر آریایینژاد ما دارند و اگر دست از پا خطا کنن، مقابله به مثل ما شرعا واجب میشود رُفقا.
📕فریدریش ویلهلم نیچه: چنین گفت زرتشت _ گفتار یکم: درباره جنگ و جنگاوران _ ص۵۹
🍃 راه در جهان یکیست و آن راستیست 🍂
𓄂ꪴꪰ 𝐀𝐫𝐲𝐚𝐧𝐬 𝐂𝐞𝐧𝐭𝐞𝐫 ࿐
𓄂ꪴꪰ 𝐈𝐫𝐚𝐧 𝐍𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧𝐚𝐥 ࿐
𓄂ꪴꪰ 𝐍.𝐒 𝐓𝐫𝐞𝐚𝐬𝐮𝐫𝐲 ࿐
Ko'rsatilgan 1 - 24 dan 32
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.