Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
اُطاق شماره‌ی نُه. avatar
اُطاق شماره‌ی نُه.
اُطاق شماره‌ی نُه. avatar
اُطاق شماره‌ی نُه.
09.03.202507:41
به وضوح می‌بینم که گاهی بقیه با خودشون میگن چرا من دهنم رو نمی‌بندم و همچنان حرف می‌زنم؟ اما من آدمی نیستم که ساکت بمونم. به عنوان کسی که همیشه چشم به راه این بوده که به بقیه بله و چشم بگه تا مبادا این وسط احترامی خدشه‌دار بشه، فهمیدم که اکثر مواقع با هیچی نگفتن، احترام خودم داره زیر سوال میره. شاید به نظرت اشتباه باشه اما یک عمر سکوت باهام کاری کرده که حتی گاهی ترجیح میدم اوضاع رو با حرف زدنم بدتر کنم تا اینکه هیچی نگم و از خودم و حرفم دفاع نکنم.
07.03.202520:49
مدت زیادی میشه که به تقویم توجهی نکردم. برام مهم نیست چه روزی می‌رسه یا چه روزی گذشته. خیلی وقته برای چیزی روزشماری نمی‌کنم. همه‌ش بیهوده‌ست. در اوج جوونی، دیگه شوقی برای چیزی نمونده. در واقع به اندازه‌ی موهای کف دستم، شوق دارم؛ به عبارت دیگه، هیچی!
07.03.202520:25
یا یکی دیگه بود که اونم دقیقاً اخلاقش یه مدلی بود. یه جا داشت شعر می‌خوند و زبونش می‌گرفت و بقیه می‌خندیدن. چرا خب؟ این چیزا رو می‌بینم دلم می‌خواد بمیرم.
08.03.202519:45
نه دلم می‌خواست تو سکون بمونم تا آینده از دست بره و نه توانی برای رها کردن این آرامش نسبی داشتم. همه‌ش هم قراره برگرده به انتخابی که می‌کنم اما حتی از انتخاب کردن هم فراری‌ام.
07.03.202520:42
نه که نتونم متن بلند بنویسم، می‌تونم اما حالی برام نمونده. میگم بنویسم که کی بخونه؟ بنویسم که چی بشه؟
07.03.202520:24
یکی تو دانشگاه هست که رفتارش مدل خاصی داره. مثلاً زیاد سوال می‌پرسه، گیر میده و حتی رو مخ بقیه می‌ره. بقیه مسخره می‌کنن اما من هر بار دلم می‌گیره. حالا گیریم یه کمی هم اخلاقش فرق می‌کنه، چرا باید مسخره بشه؟
08.03.202518:48
ᯓ★ 𝖿𝗈𝗋𝗐𝖺𝗋𝖽 𝗍𝗁𝗂𝗌 𝗆𝖾𝗌𝗌𝖺𝗀𝖾 𝖺𝗇𝖽 𝗂'𝗅𝗅 𝗀𝗂𝗏𝖾 𝗒𝗈𝗎 𝖺 "𝗐𝗋𝗂𝗍𝗍𝖾𝗇 𝖻𝗒" 𝗏𝗂𝖽𝖾𝗈 𝗐𝗂𝗍𝗁 𝖺 𝗉𝗂𝖾𝖼𝖾 𝗈𝖿 𝖺𝖽𝗏𝗂𝖼𝖾 𝗈𝗋 𝖺 𝗊𝗎𝗈𝗍𝖾 𝖿𝗈𝗋 𝗍𝗁𝖾 𝗇𝖾𝗐 𝗒𝖾𝖺𝗋
07.03.202520:38
♡ : forward this and i'll give you a quote or a dialogue from one of my favorite movies or books
07.03.202520:03
هر تغییری انجام دادم، حتماً به اشتراک می‌ذارم. حالا چه رنگ مو باشه و چه پیرسینگ.
08.03.202511:55
دارم از خونه دور میشم. راه میرم و راه میرم اما نمی‌خوام به جایی برسم. می‌خوام یه جایی تو این مسیر بمیرم. تا وقتی بشه با دوپای پیاده راه رفت، منم غمی ندارم و می‌گذرم و میرم. اگر راهم تاریک بشه، می‌دونم ستاره‌ها هستن. اگر خوابم بیاد، درخت‌‌ها به من پناه میدن. اگر دلم گریه خواست، کنار یه رودخونه می‌شینم و می‌ذارم اشک‌هام تبدیل به بخشی از اون جریان بشن. اگر حس کردم دارم می‌میرم، به پروانه‌ها میگم دور سرم برقصن و دراز می‌کشم و نگاهشون می‌کنم. احتمالاً دلم بخواد تصویر قبل از مرگم، دیدن رقصیدن زندگی باشه و نه انتظار برای طعمه‌ی مرگ شدن. شاید هم تو آخرین لحظات با خودم زمزمه کنم: «نباید از خونه دور می‌شدم.» و بعد چشم‌هام رو ببندم. اگر چشم‌هام باز بمونن، پروانه‌ها می‌ترسن و دیگه نمی‌رقصن ولی باید برقصن. عمرشون کوتاهه، باید برقصن. تا فرصت هست، باید برقصن. عمر من کوتاه‌تر بود، نشد برقصم، پس بدرود گفتم و چشم‌هام رو بستم.
07.03.202520:31
نمی‌گذشت پس چشم‌هام رو بستم تا حس کنم داره می‌گذره و گذشت.
Ko'rsatilgan 1 - 11 dan 11
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.