Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
• ماتیلدای خسته avatar
• ماتیلدای خسته
• ماتیلدای خسته avatar
• ماتیلدای خسته
22.04.202508:10
خیلی وقته منتظرم این روزها بگذره تا زندگی کنم.
21.04.202513:29
درست‌ترین توصیف این روزهام همونیه که سورنا می‌گفت «یه زخم باز بی‌بخیه.»
20.04.202517:56
دلیل برای مردن زیاده؛ یه دلیل برای زنده موندن پیدا کن و رهاش نکن.
19.04.202513:11
همون قطره اشکی بودی که چکید روی صفحه‌ی کتابم و ردش موندگار شد.
Видалено19.04.202519:55
18.04.202511:44
الان دیدم 3K شدیم!
باورش سخته که یه روزی فقط برای 9 نفر می‌نوشتم و الان این جمعیت من رو می‌خونه. ممنون از حضورتون و حمایت‌هاتون.🩵
17.04.202509:34
- چرا از صمیمیت فرار می‌کنم؟
+ چون غریبه شدن بعد از صمیمیت خیلی سخت‌تره تا از اول غریبه بودن.
Переслав з:
مخفیگاه من avatar
مخفیگاه من
22.04.202506:01
واقعاً بعضی از آدم‌ها قرار نیست برای همیشه باهامون بمونن، ولی برای یه مدت حضورشون توی مسیرمون لازمه. چه با خاطره‌های خوب، چه با درس‌هایی که بعداً قدرشونو می‌فهمیم. مهم اینه که بتونیم ازش عبور کنیم، بدون حسرت و توقف.
21.04.202508:51
از وقت‌هایی که ناراحت می‌شم اما مجبورم تظاهر کنم که اصلا هم ناراحت نشدم، متنفرم.
Переслав з:
The Girl on the Train avatar
The Girl on the Train
20.04.202515:42
دوست داشتم ساکن ابرها باشم.
19.04.202510:35
معلومه که از آدم‌هایی که دوستشون دارم، انتظار دارم؛ باید یه فرقی بین اون‌ها با آدم‌هایی که دوستشون ندارم باشه دیگه.
یادآوری:
Переслав з:
خورشید یار avatar
خورشید یار
17.04.202508:58
من درگیری درونی زیاد دارم ولی اونا رو وسیله نمی‌بینم تا باهاش آدم‌ها رو اذیت کنم.
21.04.202521:03
Переслав з:
آذر avatar
آذر
21.04.202506:19
تلاش نکردی؟ عزیزم تو یه روزهایی دلت می‌خواست بمیری ولی زندگی کردی. این خیلی اتفاق بزرگیه.
20.04.202514:48
نوشته بود «وقتی می‌فهمی پایان یه رابطه رسیده که خاطره‌هات، از آدمی که جلو روته قشنگ‌تره.»
Переслав з:
مستاجر پلاک ١٢ avatar
مستاجر پلاک ١٢
19.04.202507:17
دلتنگِ تمومِ احساساتی‌ام که خیلی‌ وقته حسشون نکردم.
18.04.202505:33
آقای ر کار با دستگاه پرس رو یادم داد بعد گفت «تا شما این پیراهن رو بزنی، من برم یه میخ بکوبم روی تابوتم بیام.» رفت سیگار بکشه. :)))
17.04.202507:34
Rachel once said:
Oh, I'm sorry! did my back hurt your knife?
Переслав з:
ᴿ ᴱ ᴳ ᴵ ᴺ ᴬ avatar
ᴿ ᴱ ᴳ ᴵ ᴺ ᴬ
21.04.202518:30
"تو فکر می‌کنی که همه قلبشون مثل خودته و همین دمار از روزگارت در میاره."
20.04.202520:54
19.04.202520:47
18.04.202520:54
17.04.202520:48
16.04.202520:54
بعد از او دیگر نمی‌خواهم آفتاب و آسمان را...
Показано 1 - 24 із 164
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.