
محبوبِمون: آزادیامون our elect: our freedoms
مشقامو مجازی منتشر می کنم و
برای کسب مجوّز پیش از انتشار به
ارشاد جمهوری اسلامی نمی دم.
نمیخوام نوشته هام رنگ کتاب شدن به خود ببینند و نویسنده شون تایید کننده ی این شکاکیّت عصرِ حجری بشمار بیاد در این پایانِ استمراری.
برای کسب مجوّز پیش از انتشار به
ارشاد جمهوری اسلامی نمی دم.
نمیخوام نوشته هام رنگ کتاب شدن به خود ببینند و نویسنده شون تایید کننده ی این شکاکیّت عصرِ حجری بشمار بیاد در این پایانِ استمراری.
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікованийДовіреність
Не надійнийРозташування
МоваІнша
Дата створення каналуГруд 09, 2022
Додано до TGlist
Бер 04, 2025Прикріплена група
Останні публікації в групі "محبوبِمون: آزادیامون our elect: our freedoms"
21.04.202517:16
سم آلتمن،
مدیرعامل شرکت هوش مصنوعی اُپناِیآی، اعلام کرده استفاده کاربران از عباراتی مانند "احوالپرسی "، "لطفاً" و "ممنونم" هنگام مکالمه با چتجیپیتی، سالانه میلیونها دلار هزینه اضافی بابت مصرف برق به شرکت تحمیل میکند.
به گفته او، فرایند آموزش مدلهای هوش مصنوعی نیازمند دادههای عظیم و سختافزارهایی بسیار قدرتمند است که مصرف انرژی بالایی دارند. حتی اضافه شدن چند واژه مؤدبانه نیز میتواند میزان بار
پردازشی را به طور قابل توجهی افزایش دهد.
آلتمن با این حال تأکید کرده که این هزینه ارزشش را دارد، چرا که به ایجاد تعاملاتی شبیه به ارتباط انسانی با سامانه هوش مصنوعی کمک میکند.
مدیرعامل شرکت هوش مصنوعی اُپناِیآی، اعلام کرده استفاده کاربران از عباراتی مانند "احوالپرسی "، "لطفاً" و "ممنونم" هنگام مکالمه با چتجیپیتی، سالانه میلیونها دلار هزینه اضافی بابت مصرف برق به شرکت تحمیل میکند.
به گفته او، فرایند آموزش مدلهای هوش مصنوعی نیازمند دادههای عظیم و سختافزارهایی بسیار قدرتمند است که مصرف انرژی بالایی دارند. حتی اضافه شدن چند واژه مؤدبانه نیز میتواند میزان بار
پردازشی را به طور قابل توجهی افزایش دهد.
آلتمن با این حال تأکید کرده که این هزینه ارزشش را دارد، چرا که به ایجاد تعاملاتی شبیه به ارتباط انسانی با سامانه هوش مصنوعی کمک میکند.
#ourelectourfreedoms


21.04.202507:22
21.04.202505:53
¤
قبلِ انقلاب، هر چی كه بود فالْشْ نبود،
نهنگ هایی اون دوره بودند؛ ستونِ اقیانوسِ آرامِ موسیقی كه
نمی ذاشتن ماهیا کج برن
یکی خارج بخونه
یکی فالش بزنه
خيليا نُت ندونن
اما بزنن و بخونن
اگه سوالت این بود که چرا جنس لیوان شجریان و الهه و هایده و مهستی و حمیرا و ستار و داریوش و ... نشکن اعلاست
اما امروزیا اکثرا پلاستیکی
یه بار مصرف ومچاله شونده؛
این بود جوابت.
#محمدرضاپریشی
قبلِ انقلاب، هر چی كه بود فالْشْ نبود،
نهنگ هایی اون دوره بودند؛ ستونِ اقیانوسِ آرامِ موسیقی كه
نمی ذاشتن ماهیا کج برن
یکی خارج بخونه
یکی فالش بزنه
خيليا نُت ندونن
اما بزنن و بخونن
اگه سوالت این بود که چرا جنس لیوان شجریان و الهه و هایده و مهستی و حمیرا و ستار و داریوش و ... نشکن اعلاست
اما امروزیا اکثرا پلاستیکی
یه بار مصرف ومچاله شونده؛
این بود جوابت.
#محمدرضاپریشی
#mohammadrzaparishi
#ourelectourfreedoms
21.04.202505:23
#مقالات شمس تبریزی و شرح مختصر بخش ۱۰-Variachannel@
https://youtube.com/watch?v=2EYF0XXGgIc&si=KNDy2E62FQMiWQr4
https://youtube.com/watch?v=2EYF0XXGgIc&si=KNDy2E62FQMiWQr4
21.04.202504:26
🗒️ یادداشت علی بدر
نویسندۀ عراقی
به مناسبت درگذشت
ماریا بارگاس یوسا
ترجمۀ دکتر عظیم طهماسبی
ماریو بارگاس یوسا در بغداد:
میان چای و ویرانی
ماریو بارگاس یوسا چند روز پس از اشغال آمریکا به بغداد رفت، نه از سر کنجکاوی یک جهانگرد، بلکه با ایمانی راسخ به توانایی دموکراسی در التیام ملتها از بیماری استبداد. دخترش مورگانا که در آن زمان با هیئت سازمان ملل متحد همکاری میکرد، او را همراهی مینمود. ورود او به شهر از دریچه سیاست بود، اما گشتوگذارش در آن، چهرهای دیگر را برایش نمایان ساخت؛ چهرهای که نه در گزارشها میخوانید و نه از شبکههای خبری میشنوید: چهره بغداد به مثابه موجودی رنجور که بر لبههای تمدن خویش گام برمیدارد.
هنگامی که به خیابانها قدم گذاشت، در جستجوی صحنههای قهرمانی نبود، بلکه به جزئیات کوچک توجه نمود:
حمالانی را دید که گاریهایشان را در میان آوار پیادهروها میکشیدند، نانوایانی که در سایه غیبت دولت به تنورهایشان بازگشته بودند، کودکانی که روزنامههای غارتشده از دفاتر حزب بعث را میفروختند.
در بازار، مدتی طولانی در مقابل یک کتابفروش توقف کرد، که عناوین قدیمی – نیچه، طه حسین، ارسطو – را همچون جامههای کهنه بر زمین گسترده بود. فروشنده از او پرسید که آیا نسخهای از "هزار و یک شب" میخواهد، یوسا لبخندی زد و گفت: "من به شهری آمدهام که این شبها در آن نگاشته شدهاند، و هزاران خاطره در آن به آتش کشیده شده است."
سپس به خیابان المتنبی رفت، گویی آیینی فرهنگی را به جای میآورد که نمیتوان از آن چشم پوشید.
در کافه شابندر نشست، جایی که تصاویر کهنه دیوارها را پوشانده و جوهر هنوز بر میزهای خوانندگان تازه بود. چای با هل سفارش داد، دفترش را گشود و شروع به نوشتن کرد. او تنها ثبت نمیکرد، بلکه مقایسه مینمود، تحلیل میکرد، و میان بغداد و "لیما"، میان ارتش آمریکا و ژنرالهای پرو، میان حزب بعث و نظام فوجیموری، میان دولت پنهان در آمریکای لاتین و آن دولتی که در کالبد عراق جا خوش کرده بود، قیاس مینمود.
او در کتابی که بعدها با عنوان "Diario de Irak" (خاطرات عراق) منتشر ساخت، نوشت:
"عراق همچون پرو است هنگامی که حافظهاش را از دست میدهد... اما چیزی دارد که آمریکای لاتین فاقد آن است: حافظه یک امپراتوری. و از همین رو، سقوط آن رساتر و درد آن عمیقتر است."
او شادمان بود، آری، در لحظهای از خوشبینی به سر میبرد. از اشغال پشیمان نبود، بلکه آن را ضرورتی تاریخی و تیغ جراحی میدانست که ستمگران را از پیکر دولتها بیرون میکشد. او باور داشت که دموکراسی از میان گلها سر برنمیآورد، بلکه از خاکستر برمیخیزد، و آنچه بر عراق رفت، بهای طبیعی رهایی بود، هرچند که زمان برداشت محصول به درازا بکشد.
اما او درباره سربازان اشغالگر به زبان رؤیابینان ننوشت. در آنان جهل تمدنی، غرور امپریالیستی و ناتوانی در درک روح عراقی را مشاهده کرد. نگاشت:
"آمریکاییها در پیروزی در جنگها ماهرند، اما از چگونگی بازسازی ملتها بیخبرند."
او از بغداد خارج شد، در حالی که کیفش مملو از یادداشتها و دفتری سیاه در دست داشت که بر آن نوشته شده بود:
"در عراق بیش از آنچه میخواستم ببینم، دیدم، اما از دیدن پشیمان نیستم."
این یادداشت در صفحۀ عربي فیسبوک علی بدر منتشر شده است.
با سپاس از almahiva
نویسندۀ عراقی
به مناسبت درگذشت
ماریا بارگاس یوسا
ترجمۀ دکتر عظیم طهماسبی
ماریو بارگاس یوسا در بغداد:
میان چای و ویرانی
ماریو بارگاس یوسا چند روز پس از اشغال آمریکا به بغداد رفت، نه از سر کنجکاوی یک جهانگرد، بلکه با ایمانی راسخ به توانایی دموکراسی در التیام ملتها از بیماری استبداد. دخترش مورگانا که در آن زمان با هیئت سازمان ملل متحد همکاری میکرد، او را همراهی مینمود. ورود او به شهر از دریچه سیاست بود، اما گشتوگذارش در آن، چهرهای دیگر را برایش نمایان ساخت؛ چهرهای که نه در گزارشها میخوانید و نه از شبکههای خبری میشنوید: چهره بغداد به مثابه موجودی رنجور که بر لبههای تمدن خویش گام برمیدارد.
هنگامی که به خیابانها قدم گذاشت، در جستجوی صحنههای قهرمانی نبود، بلکه به جزئیات کوچک توجه نمود:
حمالانی را دید که گاریهایشان را در میان آوار پیادهروها میکشیدند، نانوایانی که در سایه غیبت دولت به تنورهایشان بازگشته بودند، کودکانی که روزنامههای غارتشده از دفاتر حزب بعث را میفروختند.
در بازار، مدتی طولانی در مقابل یک کتابفروش توقف کرد، که عناوین قدیمی – نیچه، طه حسین، ارسطو – را همچون جامههای کهنه بر زمین گسترده بود. فروشنده از او پرسید که آیا نسخهای از "هزار و یک شب" میخواهد، یوسا لبخندی زد و گفت: "من به شهری آمدهام که این شبها در آن نگاشته شدهاند، و هزاران خاطره در آن به آتش کشیده شده است."
سپس به خیابان المتنبی رفت، گویی آیینی فرهنگی را به جای میآورد که نمیتوان از آن چشم پوشید.
در کافه شابندر نشست، جایی که تصاویر کهنه دیوارها را پوشانده و جوهر هنوز بر میزهای خوانندگان تازه بود. چای با هل سفارش داد، دفترش را گشود و شروع به نوشتن کرد. او تنها ثبت نمیکرد، بلکه مقایسه مینمود، تحلیل میکرد، و میان بغداد و "لیما"، میان ارتش آمریکا و ژنرالهای پرو، میان حزب بعث و نظام فوجیموری، میان دولت پنهان در آمریکای لاتین و آن دولتی که در کالبد عراق جا خوش کرده بود، قیاس مینمود.
او در کتابی که بعدها با عنوان "Diario de Irak" (خاطرات عراق) منتشر ساخت، نوشت:
"عراق همچون پرو است هنگامی که حافظهاش را از دست میدهد... اما چیزی دارد که آمریکای لاتین فاقد آن است: حافظه یک امپراتوری. و از همین رو، سقوط آن رساتر و درد آن عمیقتر است."
او شادمان بود، آری، در لحظهای از خوشبینی به سر میبرد. از اشغال پشیمان نبود، بلکه آن را ضرورتی تاریخی و تیغ جراحی میدانست که ستمگران را از پیکر دولتها بیرون میکشد. او باور داشت که دموکراسی از میان گلها سر برنمیآورد، بلکه از خاکستر برمیخیزد، و آنچه بر عراق رفت، بهای طبیعی رهایی بود، هرچند که زمان برداشت محصول به درازا بکشد.
اما او درباره سربازان اشغالگر به زبان رؤیابینان ننوشت. در آنان جهل تمدنی، غرور امپریالیستی و ناتوانی در درک روح عراقی را مشاهده کرد. نگاشت:
"آمریکاییها در پیروزی در جنگها ماهرند، اما از چگونگی بازسازی ملتها بیخبرند."
او از بغداد خارج شد، در حالی که کیفش مملو از یادداشتها و دفتری سیاه در دست داشت که بر آن نوشته شده بود:
"در عراق بیش از آنچه میخواستم ببینم، دیدم، اما از دیدن پشیمان نیستم."
این یادداشت در صفحۀ عربي فیسبوک علی بدر منتشر شده است.
با سپاس از almahiva
#ourelectourfreedoms
21.04.202504:24
در سوگ و ستایشِ یوسا: "غول مغرور"
رضیالدین طبیب
از سرسپردگی شیفتهوار به مفهوم "نویسنده متعهد" ژانپل سارتر تا نشاندن مُشتی جانانه بر صورت رفیق سابقش_ یا به قولِ خودش آن "پاچهخوار کاسترو" ، گابریل گارسیا مارکز کلمبیایی _ "ماریو بارگاس یوسا" سفری اودیسهوار را در دوران حیاتش آغاز کرد که از چپ آرمانگرا به راست محافظهکار، و از سخنرانیهای آتشین در کوبا و شوروی به تمسخر و کوبیدن بیامانِ کسی چون ارنستو چگوارا رسید.
رضیالدین طبیب
از سرسپردگی شیفتهوار به مفهوم "نویسنده متعهد" ژانپل سارتر تا نشاندن مُشتی جانانه بر صورت رفیق سابقش_ یا به قولِ خودش آن "پاچهخوار کاسترو" ، گابریل گارسیا مارکز کلمبیایی _ "ماریو بارگاس یوسا" سفری اودیسهوار را در دوران حیاتش آغاز کرد که از چپ آرمانگرا به راست محافظهکار، و از سخنرانیهای آتشین در کوبا و شوروی به تمسخر و کوبیدن بیامانِ کسی چون ارنستو چگوارا رسید.
#ourelectourfreedoms


20.04.202523:29
طبل میکوبند
هوشنگ گلشیری
در کاشان هنوز هم شتر قربانی میکنند. یکی بانی میشود که این کار از اجدادش به او ارث رسیده است. دستگردان شتری میخرد،
چند ماهی به او نواله میدهد تا گوشتی بشود، بعد که خوب با او اخت شد، آذینش میکند با گل و گیاه. آینهای هم میگذارد روی پیشانیاش. چشمهایش را هم سرمه میکشد و با نقاره و طبل دورش میگرداند و از هر سر خانه نیازی میگیرد تا روز عید که همه میآیند به میدان محله و نحرش میکنند و گوشتش را تکه تکه میبرند.
موقع نحر برای این که صدایش را نشنوند، طبل میکوبند. فقط بانی میتواند افسار شتر را به دست بگیرد، چون آشناست. وگرنه نمیشود و شتر لگد میزند، شتر تنها حیوانی است که از جلو میتواند لگد بزند. وقتی قصاب میآید تا کارد تیزش را زیر گلوی شتر فرو کند،
شتر به بانی نگاه میکند و گریه میکند، با آن دو چشم سرمه کشیده و آن آینۀ میان پیشانی نگاه میکند و گریه میکند. اول دو دستش خم می شود و بعد پاهایش با دو چشم باز و اشک بسته رو به بانی. سرش و گردنش را میگذارد روی حوضچۀ خون خودش و نگاه میکند با دو چشم سرمه کشیده ...
#ourelectourfreedoms
آینه های دردار
20.04.202521:13
چناره، الشتر، لرستان
Hamzeh
به لاله ی واژگون
در کردی گویند: شیلر
در لری: سراویز
در لکی: شیوار
Hamzeh
به لاله ی واژگون
در کردی گویند: شیلر
در لری: سراویز
در لکی: شیوار


20.04.202521:12
20.04.202521:06
هفل هشت
#محمدرضاپریشی
¤
#محمدرضاپریشی
¤
پخش از صدا و سیما و ارشاد اسلامی ممنوع
#ourelectourfreedoms
#mohammadrzaparishi
20.04.202518:24
حقيقت
mohammadrzaparishi
حالا برو و انكار ما كن
mohammadrzaparishi
حالا برو و انكار ما كن
پخش از صدا و سیما و ارشاد اسلامی ممنوع
#ourelectourfreedoms
#mohammadrzaparishi
20.04.202515:50
Kalsın Benim Davam... (PLAK Kaydı)
https://youtube.com/watch?v=0jl24DUcUaM&si=Ssp73LqK931-smAx
https://youtube.com/watch?v=0jl24DUcUaM&si=Ssp73LqK931-smAx
#ourelectourfreedoms
20.04.202508:01
دیگر کسی به عشق نیندیشید
و دیگر کسی به فتح نیندیشید
و دیگر کسی به هیچ چیز نیندیشید
فروغ
و دیگر کسی به فتح نیندیشید
و دیگر کسی به هیچ چیز نیندیشید
فروغ
#ourelectourfreedoms
19.04.202519:53
¤
#محمدرضاپریشی
خب با کمال تاسف
وقتی می گیم این سیاره دیگه جای موندن نیست، از بس که کپیپیست خونه شده، دزد خونه شده
وقتی می گیم کپی رایت برای برخی
کشکه برای برخی آب دهان تف شده
وقتی می گیم اخلاق سقوط کرده
شاهد مثالاشم بولد می رسه یکی یکی
بعد از آهنگساز معین
رفقا اطلاع دادند
ترانه
" کی می گیره جاتو" شاهین نجفی هم
کپی پیست شده از آهنگ "بین دو نقطه " ساخته یکی از نهنگهای گیتار الکترونیک جهان "دیوید گیلمور با اجرای دخترش " بوده
زهی آه و زهی تاسف
به حال خودم تاسف
به حال شمایی که دلتون شکست چون
از این کثافت کاریی ها پرتین
تاسف ها
بانو لیلی بازرگان که حدس می زنم یکی از دلایل جدایی ات از مردکِ
کپی پییست، همین گندکاریاش بوده
ایشون non stop رو هم از يكي از شعر هاي بنده برداشته بود صذاشپ بلند نکردم، تاریخ ها موجوده
جداييتون جدّاً مبارك یاشه
خوشحال باش که کار اشتباهی نکرده ایی و هيج متاسف نباش دختر
اصلا غصه نخور
بايد زودتر در جريانمون مي ذاشتي
ولي بهر حال بر و بچ تا صبح از خجالتش در خواهند اومد.
🤨
#mohammadrzaparishi
#ourelectourfreedoms
شاه دزد
#محمدرضاپریشی
خب با کمال تاسف
وقتی می گیم این سیاره دیگه جای موندن نیست، از بس که کپیپیست خونه شده، دزد خونه شده
وقتی می گیم کپی رایت برای برخی
کشکه برای برخی آب دهان تف شده
وقتی می گیم اخلاق سقوط کرده
شاهد مثالاشم بولد می رسه یکی یکی
بعد از آهنگساز معین
رفقا اطلاع دادند
ترانه
" کی می گیره جاتو" شاهین نجفی هم
کپی پیست شده از آهنگ "بین دو نقطه " ساخته یکی از نهنگهای گیتار الکترونیک جهان "دیوید گیلمور با اجرای دخترش " بوده
زهی آه و زهی تاسف
به حال خودم تاسف
به حال شمایی که دلتون شکست چون
از این کثافت کاریی ها پرتین
تاسف ها
بانو لیلی بازرگان که حدس می زنم یکی از دلایل جدایی ات از مردکِ
کپی پییست، همین گندکاریاش بوده
ایشون non stop رو هم از يكي از شعر هاي بنده برداشته بود صذاشپ بلند نکردم، تاریخ ها موجوده
جداييتون جدّاً مبارك یاشه
خوشحال باش که کار اشتباهی نکرده ایی و هيج متاسف نباش دختر
اصلا غصه نخور
بايد زودتر در جريانمون مي ذاشتي
ولي بهر حال بر و بچ تا صبح از خجالتش در خواهند اومد.
🤨
#mohammadrzaparishi
#ourelectourfreedoms
19.04.202518:52
Fatemeh Rahmani:
درود
من در پی جدایی ابدی از مادرم
دیروز عزم قله ای کردم
باشد که غمم رو بهش بسپرم
و در طی مسیر صعود بتونم
به خودم تسکین بدم
مناظر زیبای مازندران ..
مسیر روح فزای قله ی گل اندام
و از همه مهم تر عظمت« دماوند» بزرگ
نتونستن حال من رو بهبود بدن
دلم گرفت و نتونستم گریه نکنم
اونجا بود که دریافتم که سیاهی ها فرو ریختن ..
ملال انگیزشی مرگ و جدایی حتی از سفیدی نوازش و دلبرانگی کوهها و طبیعت خداوند هم اثرگذارتر هست
متن رو با عکس استوری کردم تا یادم بمونه که قدر داشته هایمان را بیشتر بدانیم
درود و تشکر جناب
محمد رضا پریشی
@mohammadrzaparishi
نویسنده ی کتاب
طور مرگ
درود
من در پی جدایی ابدی از مادرم
دیروز عزم قله ای کردم
باشد که غمم رو بهش بسپرم
و در طی مسیر صعود بتونم
به خودم تسکین بدم
مناظر زیبای مازندران ..
مسیر روح فزای قله ی گل اندام
و از همه مهم تر عظمت« دماوند» بزرگ
نتونستن حال من رو بهبود بدن
دلم گرفت و نتونستم گریه نکنم
اونجا بود که دریافتم که سیاهی ها فرو ریختن ..
ملال انگیزشی مرگ و جدایی حتی از سفیدی نوازش و دلبرانگی کوهها و طبیعت خداوند هم اثرگذارتر هست
متن رو با عکس استوری کردم تا یادم بمونه که قدر داشته هایمان را بیشتر بدانیم
درود و تشکر جناب
محمد رضا پریشی
@mohammadrzaparishi
نویسنده ی کتاب
طور مرگ


Рекорди
21.04.202523:59
109Підписників24.10.202423:59
0Індекс цитування22.03.202523:59
249Охоплення 1 допису19.04.202523:59
92Охоп рекл. допису14.04.202513:12
20.00%ER21.03.202520:42
254.08%ERRРозвиток
Підписників
Індекс цитування
Охоплення 1 допису
Охоп рекл. допису
ER
ERR
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.