Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
خࢪگوش وانیلے avatar

خࢪگوش وانیلے

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ㅤᥣᥱƚ᥉ ƚᥲᥣ𝗄 ᑲᥲᥒᥒ𝗂ᥱ᥉!¡ ૮₍˶ ᴖ ˔ ᴖ ⑅₎ა ♡
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ㅤ‌ ‌ ‌ ‌https://t.me/starbunbun
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікований
Довіреність
Не надійний
Розташування
МоваІнша
Дата створення каналуТрав 03, 2024
Додано до TGlist
Груд 28, 2024

Статистика Телеграм-каналу خࢪگوش وانیلے

Підписників

322

24 год.
1
0.2%Тиждень
9
-2.6%Місяць
21
7.1%

Індекс цитування

0

Згадок0Репостів на каналах0Згадок на каналах0

Середнє охоплення 1 допису

14

12 год.130%24 год.140%48 год.320%

Залученість (ER)

0%

Репостів0Коментарів0Реакцій0

Залученість за охопленням (ERR)

4.36%

24 год.0%Тиждень
0.12%
Місяць
2.74%

Охоплення 1 рекл. допису

14

1 год.642.86%1 – 4 год.321.43%4 - 24 год.535.71%
Під'єднайте нашого бота до каналу і дізнайтеся стать аудиторії цього каналу.
Всього дописів за 24 години
0
Динаміка
11

Останні публікації в групі "خࢪگوش وانیلے"

@bunnberrie
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌( 💳 ‌) ‌‌ ‌ ‌" ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌. ‌ ‌ ‌𝖢𝗁𝖺𝗅𝗅𝖾𝗇𝗀𝖾‌ ‌ ‌ ‌ ‌!! ‌ ‌‌ ‌ ‌

فور کنید و آیدی بذارید ؛

آهنگ و وایب تقدیم کنم و رندوم نسبت بزنم .
آخ چقدر ذوق کردم<=
Переслав з:
ㅤbusan boy ( top lvl ) avatar
ㅤbusan boy ( top lvl )
🌟🌟 نرم و YUM YUM
ممنونم به خاطر اینکه خوشحالم کردید کوکی شکری
Переслав з:
`𝚮𝖺𝗋𝗅𝗂𝗇𝖾 avatar
`𝚮𝖺𝗋𝗅𝗂𝗇𝖾
قلمت خاصه
Переслав з:
`𝚮𝖺𝗋𝗅𝗂𝗇𝖾 avatar
`𝚮𝖺𝗋𝗅𝗂𝗇𝖾
چقد شیرینه
دقیقا مثل شما~
Переслав з:
ᴠɪᴄᴛᴏʀʏ(new post) avatar
ᴠɪᴄᴛᴏʀʏ(new post)
کیوت و خاص
بوس بهتون مربای توتفرنگی~

Рекорди

16.03.202512:14
371Підписників
06.10.202423:59
0Індекс цитування
13.10.202423:59
61Охоплення 1 допису
20.03.202522:00
58Охоп рекл. допису
19.11.202423:59
5.88%ER
20.03.202518:02
10.76%ERR

Розвиток

Підписників
Індекс цитування
Охоплення 1 допису
Охоп рекл. допису
ER
ERR
ЛИСТ '24ГРУД '24СІЧ '25ЛЮТ '25БЕР '25КВІТ '25

Популярні публікації خࢪگوش وانیلے

16.03.202511:40
بوی خاک و چای🤎🤎

خیابان‌ها با سنگفرش‌های قدیمی پوشیده بودند و خانه‌ها حیاط‌هایی بزرگ و پر از درختان بلند داشتند که سایه‌ای دلپذیر می‌افکند. مردم با لباس‌های رسمی و مرتب در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند و ساعت‌ها در کافه‌ها و چایخانه‌ها می‌نشستند، از داستان‌های قدیمی می‌گفتند و با هم به گفتگو می‌پرداختند. صدای موسیقی سنتی در مراسم‌های رسمی و جشن‌ها پیچیده بود، و در بازارهای شلوغ و رنگارنگ، عطر زعفران، عود، و ادویه‌ها فضا را پر کرده بود. نسیم ملایم بوی خاک و چمن تازه را به همراه داشت و در کوچه‌ها، مردان در کنار هم مشغول به کارهای روزمره بودند. دنیایی آرام، اما در حال تغییر، در حال شکل‌گیری بود.
16.03.202511:40
16.03.202511:40
پنجره‌های قدیمی خیره به خیابون، ساکت و منتظر.
20.03.202505:32
مزه‌ی سیب قرمز شیرین❕🌟
هوای بیرون سرد بود، اما تو هنوز عطر گلی که درخت‌های حیاط تو به هوا می‌فرستادند را حس می‌کردی. نور آفتاب از لابه‌لای برگ‌ها می‌گذشت و روی زمین طرح‌هایی عجیب می‌ساخت، درست مثل یک نقاشی که هیچ‌کس نتواند آن را دوباره خلق کند. در دستت فنجان چای بود و دودی که از آن برمی‌خواست، مثل یک یادآوری آرام از لحظه‌هایی بود که در زمان گم می‌شدند. صدای قدم‌های کسی به گوش می‌رسید، اما همه چیز در این سکوت و نور پاییزی در هم می‌آمیخت و هیچ چیزی جز آرامش باقی نمی‌ماند. لحظه‌ها پر از حس تازه‌ای بودند، مثل طعم یک سیب قرمز تازه در دهان، یا لمس یک دست گرم در یک روز سرد. هیچ‌چیز بیشتر از همین لحظه‌های ساده و بی‌صدا ارزشمند نبود، وقتی که زندگی مثل رنگ‌های گرم پاییز به اطراف می‌ریخت و تو احساس می‌کردی که در این دنیای شلوغ، همچنان در یک نقطه‌ از آرامش گم شده‌ای.
Переслав з:
یغماے بوسہ avatar
یغماے بوسہ
20.03.202516:22
می دانم آشنای دیروز و غریبه ی امروزم ولی با همه ی غریبگی ام،هنوز آشنای هر روز رویایم هستی و این غریبگی برایم آشناست؛
میان همهمه باد های گیج بهاری خش خش یاد تو،زیر پاهای جانم شنیدنی است ولی چه قدر سخت است که مجبورم دست هایم را روی گوش هایم بگذارم تا نکند ضرباهنگ پای یادت،تنگ بلور قلب منتظرم را بلرزاند.
قدم میزنم در کوچه باغ های یادت و روی صندلی خاطره ها به نظاره ی افق های دور دست می نشینم.باد بهاری مرا یاد لحن یخ زده ی کلامت می اندازد و آن شب پر اصرار من و پر انکار تو!همان شب که بال بال میزدم برای تلاقی جرقه نگاهم باتو تا خرمن هر چه احساسم را به آتش بکشانی و در هوای نیاز خاکسترم کنی.آن شب که من پر پر میزدم تا با آرامش سکر آور نگاهت،آرامم کنی..ولی تو آن شب سنگ تر از همین صندلی سنگی شده بودی که رویش نشسته ام.انگار هر چه پنبه در دنیا بود در گوش تو جا شده بود که صدای تمنایم را نمی شنیدی.آن شب میخواستم تمام تنهایی هایم را با پونه ی آغوشت پیوند زنم و عطر مخملی هر چه عشق را به تن خسته جانم بپاشانم ولی تو آن شب با پیوند بیگانه بودی و حتی وقتی میخواستی با من از جدایی بگویی مثل همیشه با لبخند به بزم جدایی دعوتم میکردی.تو آن شب بر من و تمام پریشانی گیسو هایم خندیدی.خندیدی بر من و داغی که بر شقایق دلم گذاشته بودی.تو شمس گونه از لا به لای شب خاطره هایم پر کشیدی و من مولانا وار به انتظاری فرجامت چه تلخ نشستم.آن شب صدای«دوستت دارم»هایم به امتداد هفت آسمان میرسید ولی تو حاضر نشدی در یک قدمی من بایستی.
03.04.202511:27
🎀🎀😀🎀🎀🎀🎀🎀🎀
شما به یه مهمانی بالماسکه دعوتید
نور شمع‌ها، ماسک‌های مرموز، نگاه‌های خیره

این پیام رو فوروارد کنید و اسکرین از پروفایلتان بدید یا آیدی بدید تا شیپتون کنم!🍒

Limit: 350
03.04.202511:27
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ㅤ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ㅤ🎄نفس‌های گم‌شده
ㅤ‌ㅤ 🎀🎀🎀
نور کمرنگ چراغی که نیمه‌شب هنوز خاموش نشده. سایه‌هایی که روی دیوار تکان می‌خورند، مثل خاطراتی که نمی‌روند. بادی که لای پرده‌های نازک پیچیده، آرام، بی‌صدا، انگار چیزی را با خودش می‌برد. عطری که روی لحاف مانده، قدیمی، آشنا، ولی نامفهوم. یک صفحه‌ی خط‌خورده، یک موسیقی دور، یک چیزی که انگار باید یادت بیاید، اما نمی‌آید.
03.04.202511:27
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ㅤ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ㅤ🌟🌟🌟🌟
‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌ ۫ ‌‌‌‌‌ ‌‌‌ ִֶָ ‌‌‌𖤐 کـاپل: تهکـوک 𓂃 ๋࣭ ⋆
Genre: Drama, Fantasy, Mystery, Emotional (Classic & Sweet Vibe), Romance


"یه صفحه‌ی گم‌شده توی شلوغی توییتر، چند تا توییت که انگار با کسی حرف می‌زدن که دیگه نبود. تهیونگ نباید می‌دید، ولی دید. و حالا، انگار یه چیزی توی گذشته صداش می‌زد، یه چیزی که نباید یادش می‌اومد... یا شاید هم باید."


(جیمین: "تهیونگ و لومن تو دایرکتن. داریم تاریخ رو رقم می‌زنیم."

نامجون: "کسی نپرسید ولی من حس می‌کنم قراره یه فاجعه اتفاق بیفته."

هوسوک: "من فقط می‌خوام بدونم تهیونگ چی گفته که لومن هنوز شوکه‌ست."

نفس عمیق کشیدم. اگه توی گروه یه چیزی می‌گفتم، دیگه راه برگشتی نبود. پس نوشتم:

👘 "اگه یه روز گم شدم، تهیونگ مقصره.")

‌ 𝅄  ⁺  ᨳ   ٫٫ ‌‌⍴‌ᥲɾ‌𝗍‌ ᥒ‌ꪱ‌ᥒ‌ᥱ ᥥ ᥥ    🖤  。 ࿐‌
𝅄  ⁺  ᨳ   ٫٫ ‌‌ Wattpad ᥥ ᥥ    🖤  。 ࿐‌
20.03.202505:32
15.03.202511:42
🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀
02.04.202520:46
قشنگ تر از این؟ ملویی خیلی قشنگه عاشقشم🤭
15.03.202506:05
چند تا عروسک نارگیلی میان پیشمون؟💤
-چسبوندن بوسه‌های نعنایی به پیشونیتون❤️💔
Переслав з:
ᴠɪᴄᴛᴏʀʏ(new post) avatar
ᴠɪᴄᴛᴏʀʏ(new post)
21.03.202505:10
𓍼 ֶָ ‌𝒊 𝒕𝒉𝒊𝒏𝒌 𝒃𝒂𝒍𝒍𝒆𝒕 𝒊𝒔 𝒕𝒉𝒆 𝒃𝒆𝒔𝒕 𝒘𝒐𝒓𝒅 𝒕𝒐 𝒅𝒆𝒔𝒄𝒓𝒊𝒃𝒆 𝒎𝒚 𝒎𝒐𝒔𝒕 𝒃𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍 𝒇𝒓𝒆𝒏𝒄𝒉 𝒑𝒓𝒊𝒏𝒄𝒆, 𝒃𝒆𝒄𝒂𝒖𝒔𝒆 𝒋𝒖𝒔𝒕 𝒂𝒔 𝒃𝒂𝒍𝒍𝒆𝒕 𝒉𝒆𝒍𝒑𝒔 𝒖𝒔 𝒕𝒐 𝒃𝒆 𝒂𝒕 𝒑𝒆𝒂𝒄𝒆 𝒘𝒊𝒕𝒉𝒊𝒏 𝒐𝒖𝒓𝒔𝒆𝒍𝒗𝒆𝒔,𝒕𝒉𝒆 𝒎𝒂𝒏 𝒂𝒍𝒔𝒐 𝒉𝒆𝒍𝒑𝒔 𝒎𝒆 𝒄𝒂𝒍𝒎 𝒅𝒐𝒘𝒏 𝒊𝒏𝒔𝒊𝒅𝒆 𝒂𝒏𝒅 𝒎𝒂𝒌𝒆 𝒎𝒚 𝒔𝒐𝒖𝒍 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒚 ֶָ 𓍯
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.