Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
سالن بازپروریِ کابینت نمناک. avatar

سالن بازپروریِ کابینت نمناک.

مجاری ارتباط: @Kabioskbot
کَب. کِوین رضائی.
داد نزنید. حوصله ی همو سر ببرید اما سر همو نبرید. فرض کنید هر روز چهارشنبست، چون چهارشنبه هارو دوست دارم. کپی کردی؟ ذکر اسم مادرت یادت نره ها. بهترین چنلِ تاریخ تلگرام.
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікований
Довіреність
Не надійний
Розташування
МоваІнша
Дата створення каналуВер 23, 2021
Додано до TGlist
Квіт 14, 2025

Популярні публікації سالن بازپروریِ کابینت نمناک.

14.04.202508:28
مهم نیست که من دیوانه بودم، یا شما پلید. مهم نیست که کی قراره تاکسیک و کی قراره قربانی ای مظلوم صدا بشه. مهم اینه که، دیگه نمیتونم دوستتون داشته باشم. و به همین خاطر، از همتون بیزارم.
28.03.202520:52
تفریحِ سالمم؟ آدمارو با زشتی دنیاشون تنها گذاشتن و بی خبر غیب شدن.
26.03.202519:20
احتمالا دیوانه بشم. تو نگران نباش ولی‌. نترس از هیچی. من از خیلی وقت پیش، اختصاصا برای تو، دیوانگی پیشه کرده بودم. قرار نیست چیزی عوض شه. حداقل برای تو.
15.04.202520:03
سرم داد نزن. من شکننده تر ازون چیزیم که برات تعریف کردن.
26.03.202519:17
بذار پیش خودم فکر کنم من، همون کتاب لعنتی ای بودم که تو، از ترس تموم شدنش، نیمه کاره رها کردیش یه گوشه.
26.03.202521:14
تو اون حرفی شدی که، هیچوقت نتونستم پسش بگیرم.
15.04.202520:14
دوستت ندارم. و متاسفم ازین بابت که زمانی واقعا داشتم.
26.03.202513:24
قشنگیِ برخی احساساتت، به گفته نشدنشونه. کلمات ظرفیت حمل برخی احساسات رو ندارن. زیبایی برخی احساسات، در همون یکبار نگاه شدنشونه، در همون ناگفته موندن، در همون ساکت موندن حینی که دل دلش فریاد شدن میخواد و تن، رهایی. رستگاری برخی احساسات، در راز باقی موندنشه. و خوشحالم که یه راز، یادگار گذاشتم در قلبت.
13.04.202518:38
ببخشید. ولی، امیدوارم هیچوقت بی من، بلد نشی خوشحال بودنو.
12.04.202521:54
من باید بگم ببخشید. این من بودم که حق نداشتم اونقدر زیبا تورو تعبیر کنم برای خودم. تو گناهی نکردی. تو فقط، خودِ واقعیت شدی از جایی به بعد.
12.04.202521:07
باطن بدی پیدا کردم دیگه. نمیدونم چرا اینطوری شد. انگار یهویی، به تنم حق دادم که بد باشه در حق بقیه. از سر یه لج. یه شکست. یه افتضاح عاطفی که فقط یکی از تبعاتش، به ناگه زشت شدن کل هویتته. اتفاقی بود که افتاد. ما هم، والا که نمی‌خواستیم اینطوری بشه.
29.03.202518:14
برو بابا دلت خوشه توام.
29.03.202519:54
بجای اینکه بترسی از تاکسیک بودن طرف مقابلت، خب تو تاکسیک باش برای طرف مقابل.
12.04.202511:23
با همین بارون، توام میومدی ایکاش. یهو میدیدم بین رگبار اون قطره یه سایه اون وسط ایستاده و داره بهم لبخند میزنه. میدویدم سمتت. از هر دو سوی تنم آب فوران میکرد بخاطر شدت دویدن. میبوسیدم خیسی لبت رو. میبوسیدی، خیسی چشمام رو. یه قاب بارونی و عاشقانه. کلیشه ای و بیاد ماندنی. و به همون اندازه، خیالی و ناشدنی.
26.03.202513:30
ایکاش بیخیال تو شدن، به سادگی تصوراتت بود. ایکاش میشد، درست مثل یه تصمیم اشتباه ازت منصرف شد و با تبعات نداشتنت، کنار اومد. ایکاش انسانی بود همه چیز و با فشردن تکمه ی بلاک، نه فقط اکانت شلوغ تو، بلکه صورتت، صدات، اسمت و عطر تنت هم، تا همیشه محو میشدن از مدار زندگیم. جوری که انگار، هیچوقت نبودن. ایکاش ساده بود از تو گذر کردن عزیزم. ایکاش توام به نظیر همه بودی برام. ایکاش میشد، برای توام سربی کنم قلبمو. نمیشه ولی. میدونی؟ نقطه ی اتصال اصلی بین من و تو، در گره شدن دستای ما خلاصه نمیشه. من با روح ناچیزم پشت این میز نشستم و تمامشو، شرط بستم روی احتمال به روی من خندیدن لبهای تو. مسئله فقط ختم به یه دست نمیشه که با کشیده شدنش ازت، تموم شه کل قصه. انگار که، هر دو از روحِ هم مایه گذاشتیم و حالا، در هم حل شدیم. و دیگه، به هیچ شکلی نمیشه، منو از تو، جدا و بعنوان ماهیتی مستقل و تنها، تعریف کرد.
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.