Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Qoara- avatar

Qoara-

به محل استقرار رندوم شت های من خوش اومدید.
ارتباط با من:
https://telegram.me/BChatsBot?start=sc-YAJzrdN2kB
start:1400/4/12
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированный
Доверенность
Не провернный
Расположение
ЯзыкДругой
Дата создания каналаЛип 03, 2021
Добавлено на TGlist
Бер 24, 2025

Популярные публикации Qoara-

08.04.202506:16
کجان اون راه های نرفته؟
درانتظارم،درانتظارم
کجان اون روز های ندیده؟
درانتظارم،درانتظارم
02.04.202519:33
این روز ها بیشتر از همیشه از حال و احوال و روزام توی دفترم مینویسم و خیلی رندوم به اوایل دفترم برگشتم و نوشته های خود سه سال پیشمو دیدم!
و واقعا کاش یکی بود اون موقع به اون بنده خدا میگفت بابا یواش!
زندگی اونقدرا هم که فکر میکنی جدی نیست،داری با خودت چیکار میکنی؟
شرایط‌ اونقدر ها هم پیچیده نیست
انقدر استرس نداشته باش
انقدر خودتو سرزنش نکن
انقدر خودتو مقصر ندون
انقدر سعی نکن حال همه رو خوب کنی و خودت توی اون حال گندی که داری بمونی
شاید الان مشکلات خیلی بزرگ‌تر و جدی تری توی زندگیم داشته باشم ولی نمیدونم گذر زمان،بزرگ شدن، عادت کردن یا اصلا هرچی که هست باعث شده دیگه اونقدر اهمیت ندم و بزارم هرچیزی تو زمان خودش اتفاق بیوفته.
در هر صورت هر دوی ما یه نفریم
و من خوشحالم که فاطمه ی سه سال پیش تونست همه‌ی اونا رو تحمل کنه و خودشو به اینجا برسونه:)
post.reposted:
Purplemind avatar
Purplemind
05.04.202517:55
من عاشق خانه مانم. خانه ما،بوی خانه می دهد. نمی دانم دقیقا چگونه بوی خانه را توصیف کنم،اما بو،بوی خانه است. مبل های سیاه و خاکستری نرم و راحت مان. فرش سه سال شسته نشده ی کهنه قشنگ مان. تلویزیون مدرن مان که همیشه خاموش است.مثلا آشپزخانه مان که نگاه سردش همیشه بر سینه سنگینی می‌کند یا آن میز که همیشه رویش یک گلدان کوچک،پر از گل های نازنین است. هیچ وقت بویی نمی داد. گل ها رو می گویم. هیچ وقت بوی گل نرگس در خانه مان نپیچید یا بوی پاستای آلفردو از فر آشپزخانه بلند نشد. درواقع خانه ما،بویِ دیگر نمی توانم از روی آن مبل نرم و راحت سیاه و خاکستری تکان بخورم را می دهد. بویِ نمی خواهم تلویزیون صد سال روشن نشده را به صدا درآورم می دهد. فکر می کنی من آسوده ترینم. درست فکر میکنی. برخی از حجم کتاب های خوانده نشده و لباس های پوشیده نشده و تکه پیتزای خورده نشده، قدم به قدم تهران را فتح کردند. به خیابان ها پناه بردند. برخی به کافه های تا دم صبح،سیگار را انتخاب کرده اند و اما من آسوده ترینم. در خانه مان که دست هایش نای بر زانو زدن را ندارد،روی صندلی مورد علاقه ام که کم مانده پایه ش بشکند،در انتظار یک فنجان کافئین گرم،نشسته ام.
من آسوده ترینم.
دوست بازیافته
01.04.202515:35
FR
مرگ به وقت بهار
07.04.202518:10
کارت پستال ها واقعا برام جذابن/*
06.04.202516:17
تهران🌞
06.04.202516:17
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
ببخشید اهل کجایین؟💞
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.