Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Purplemind avatar

Purplemind

یه ذهن بنفش توخالی...
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированный
Доверенность
Не провернный
Расположение
ЯзыкДругой
Дата создания каналаNov 24, 2022
Добавлено на TGlist
Apr 06, 2025

Последние публикации в группе "Purplemind"

مطمئن باش به تو می گفتم،دوستت دارم؛اگر از جوابش نمی ترسیدم.
تو ی لول دیگه ایم کلا✨️
من یادم نیست یکشنبه ها کلاس داشتم یا نه
من عاشق خانه مانم. خانه ما،بوی خانه می دهد. نمی دانم دقیقا چگونه بوی خانه را توصیف کنم،اما بو،بوی خانه است. مبل های سیاه و خاکستری نرم و راحت مان. فرش سه سال شسته نشده ی کهنه قشنگ مان. تلویزیون مدرن مان که همیشه خاموش است.مثلا آشپزخانه مان که نگاه سردش همیشه بر سینه سنگینی می‌کند یا آن میز که همیشه رویش یک گلدان کوچک،پر از گل های نازنین است. هیچ وقت بویی نمی داد. گل ها رو می گویم. هیچ وقت بوی گل نرگس در خانه مان نپیچید یا بوی پاستای آلفردو از فر آشپزخانه بلند نشد. درواقع خانه ما،بویِ دیگر نمی توانم از روی آن مبل نرم و راحت سیاه و خاکستری تکان بخورم را می دهد. بویِ نمی خواهم تلویزیون صد سال روشن نشده را به صدا درآورم می دهد. فکر می کنی من آسوده ترینم. درست فکر میکنی. برخی از حجم کتاب های خوانده نشده و لباس های پوشیده نشده و تکه پیتزای خورده نشده، قدم به قدم تهران را فتح کردند. به خیابان ها پناه بردند. برخی به کافه های تا دم صبح،سیگار را انتخاب کرده اند و اما من آسوده ترینم. در خانه مان که دست هایش نای بر زانو زدن را ندارد،روی صندلی مورد علاقه ام که کم مانده پایه ش بشکند،در انتظار یک فنجان کافئین گرم،نشسته ام.
من آسوده ترینم.
آره عزیزم تو همه سختی هایی که میتونستم کنارت باشم،کنارت بودم و تو از وجودم نهایت استفاده رو کردی. حالا که منو از دست دادی هم مطمئنم امن تر از من تو زندگیت پیدا نمیکنی و هنوز هم به وقتی که کنارم حس زنده بودن رو داشتی احتیاج داری.
آنستلی:
دلم میخواست وقتی بُریدم،با تو حرف بزنم، نه با خودم.
زورم به دردات نمیرسه ولی یواشکی برای تک تک شون گریه میکنم‌.
بنظرم شب بخیر خیلی مهمه. آرامشی که توی شب بخیر هست،توی هیچی نیست.
بهم دیگه شب بخیر رو بگیم. بذارید آدما بتونن آخر شب،یه نفس راحت بکشن.
حضورت تو زندگیم ارزشمنده و من با بودنت،حرف زدن باهات و گاها نگاه کردنت آرامش میگیرم. این بار،کنارم نگهت میدارم. نه برای اینکه حالت رو خوب کنم. برای اینکه حالم خوب بشه.
post.reposted:
موومان avatar
موومان
شاید کسی جز خودم متوجه منظورم نشه ولی من واقعا به یه تغییر یا یه شرایط جدید یا یه اتفاق خوب توی زندگیم نیاز دارم که از طرف شخص ثانی اتفاق بیوفته نه من.
به چیزای قشنگ فکر کن.

Рекорды

06.04.202509:19
61Подписчиков
26.03.202523:59
0Индекс цитирования
07.03.202509:19
152Охват одного поста
23.04.202511:33
0Охват рекламного поста
07.03.202509:19
3.29%ER
06.04.202523:59
253.33%ERR

Развитие

Подписчиков
Индекс цитирования
Охват 1 поста
Охват рекламного поста
ER
ERR
30 MAR '2506 APR '2513 APR '2520 APR '25

Популярные публикации Purplemind

27.03.202501:37
زورم به دردات نمیرسه ولی یواشکی برای تک تک شون گریه میکنم‌.
05.04.202517:32
من عاشق خانه مانم. خانه ما،بوی خانه می دهد. نمی دانم دقیقا چگونه بوی خانه را توصیف کنم،اما بو،بوی خانه است. مبل های سیاه و خاکستری نرم و راحت مان. فرش سه سال شسته نشده ی کهنه قشنگ مان. تلویزیون مدرن مان که همیشه خاموش است.مثلا آشپزخانه مان که نگاه سردش همیشه بر سینه سنگینی می‌کند یا آن میز که همیشه رویش یک گلدان کوچک،پر از گل های نازنین است. هیچ وقت بویی نمی داد. گل ها رو می گویم. هیچ وقت بوی گل نرگس در خانه مان نپیچید یا بوی پاستای آلفردو از فر آشپزخانه بلند نشد. درواقع خانه ما،بویِ دیگر نمی توانم از روی آن مبل نرم و راحت سیاه و خاکستری تکان بخورم را می دهد. بویِ نمی خواهم تلویزیون صد سال روشن نشده را به صدا درآورم می دهد. فکر می کنی من آسوده ترینم. درست فکر میکنی. برخی از حجم کتاب های خوانده نشده و لباس های پوشیده نشده و تکه پیتزای خورده نشده، قدم به قدم تهران را فتح کردند. به خیابان ها پناه بردند. برخی به کافه های تا دم صبح،سیگار را انتخاب کرده اند و اما من آسوده ترینم. در خانه مان که دست هایش نای بر زانو زدن را ندارد،روی صندلی مورد علاقه ام که کم مانده پایه ش بشکند،در انتظار یک فنجان کافئین گرم،نشسته ام.
من آسوده ترینم.
06.04.202514:37
مطمئن باش به تو می گفتم،دوستت دارم؛اگر از جوابش نمی ترسیدم.
05.04.202521:46
تو ی لول دیگه ایم کلا✨️
05.04.202521:46
من یادم نیست یکشنبه ها کلاس داشتم یا نه
29.03.202522:19
آره عزیزم تو همه سختی هایی که میتونستم کنارت باشم،کنارت بودم و تو از وجودم نهایت استفاده رو کردی. حالا که منو از دست دادی هم مطمئنم امن تر از من تو زندگیت پیدا نمیکنی و هنوز هم به وقتی که کنارم حس زنده بودن رو داشتی احتیاج داری.
29.03.202500:58
آنستلی:
29.03.202500:03
دلم میخواست وقتی بُریدم،با تو حرف بزنم، نه با خودم.
27.03.202501:30
بنظرم شب بخیر خیلی مهمه. آرامشی که توی شب بخیر هست،توی هیچی نیست.
بهم دیگه شب بخیر رو بگیم. بذارید آدما بتونن آخر شب،یه نفس راحت بکشن.
27.03.202501:28
حضورت تو زندگیم ارزشمنده و من با بودنت،حرف زدن باهات و گاها نگاه کردنت آرامش میگیرم. این بار،کنارم نگهت میدارم. نه برای اینکه حالت رو خوب کنم. برای اینکه حالم خوب بشه.
post.reposted:
موومان avatar
موومان
27.03.202501:19
شاید کسی جز خودم متوجه منظورم نشه ولی من واقعا به یه تغییر یا یه شرایط جدید یا یه اتفاق خوب توی زندگیم نیاز دارم که از طرف شخص ثانی اتفاق بیوفته نه من.
26.03.202501:17
به چیزای قشنگ فکر کن.
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.