Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Лёха в Short’ах Long’ует
Лёха в Short’ах Long’ует
بنام مادر پدر avatar
بنام مادر پدر
بنام مادر پدر avatar
بنام مادر پدر
Период
Количество просмотров

Цитирования

Посты
Скрыть репосты
Переслал из:
توجه👇
هیچی نمیگم خودتون بیاین ببینین 😍😍👅💋
https://t.me/joinchat/AAAAAEfwegxue6QIWMtJug
https://t.me/joinchat/AAAAAEfwegxue6QIWMtJug


😍👅 بيا ببين چه خبره اينجا 💋😍
زود جوين شو تا مدير پاكش نكرده



https://t.me/joinchat/AAAAAEfwegxue6QIWMtJug


راهکار عزت نفس در یک دقیقه👆🏻

۳ تا فاکتور مهم ر‌و ما باید برای خودمون رعایت کنیم،که احساس ارزشمندی و عزت نفسمونو تقویت کنیم🤌🏼

✨رفتار ارزشمند با خودمون
✨گفتار ارزشمند با خودمون
✨افکار ارزشمند با خودمون

این فیلمو برای عزیزترین هات بفرست تا راه شفای درون و یاد بگیرن🤲🏼


‌‌‌‌░⃟⃟🌸@benamepedar_madar
🌸 آدینه تون شاد و زیبـا
💗امروزتون پراز عشق و امید
🌷و سرشار از اتفاقهای عالی
🌸امیدوارم
💗زندگی به کامتون
🌷و خوشبختی
🌸سرنوشت تون
💗و سایه عشق مهمان
🌷همیشگی دلتون باشه
🌸آدینه تون عالی در کنار عزیزانتو
ن
Удалено07.02.202511:58
06.02.202519:24
............ به تنظیم #قاعدگی در خانم‌ هایی که دچار بی‌ نظمی هستند کمک میکند.

زعفران       شیرین بیان       رب انار      رازیانه

مشاهده پاسخ


بهترین تایم رابطه جنسی؟

صبح          ظهر         نیمه شب
Удалено07.02.202511:58
06.02.202518:16
سلام من محمد هستم ۳۰ ثانیه وقت بزار و متن زیر رو بخون  👇

از بی‌ پولی خسته شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم،  دنبال یه کار بودم که درآمدش عالی باشه وقت زیادی هم نخواد  تا با کانال زیر آشنا شدم کاملا رایگان بهم یاد دادن چیکار کنم تو‌ یک ماه اول تونستم با کار هایی که میگن ۲۴ میلیون کسب درآمد کنم  در کمتر از ۴ ماه تونستم دنا پلاس بگیرم  لینکش رو میزارم این پایین همین الان واردش شو همونطوری که زندگیه من رو عوض کرد زندگیه تورو هم عوض میکنه 👇
https://t.me/+LUzQAsUM6LpjYzA0
توی این ویدیو با یکی از قشنگ‌ترین و کامل‌ترین تعابیر از خوشبختی آشنا می‌شید ...❤️


‌‌‌‌░⃟⃟🌸@benamepedar_madar
07.02.202506:55
#سفر_به_دیار_عشق
#قسمت285


با كلافگي شروع به حرف زدن مي كنه. مي خوام از ماشين پياده شم كه چشمم به بنفشه ميفته. از ترس به لرزه افتاده. مي ترسم فرار كنه با .
كلافگي نگام رو ازش مي گيرم و دوباره به اشكان زل مي زنم. صداي گريه ي بنفشه بدجور رو اعصابمه. با خشم به سمتش بر مي گردم و مي
گم:
ـ چه مرگته؟ تو كه به همه ي خواسته هات رسيدي! ترنم دشمن ديرينه ات مرده و ديگه كسي نمي تونه بهت سركوفت خوب بودن ترنم رو بزنه.
بنفشه:
ـ تو رو خدا بيشتر از اين من رو درگير نكن. اونا آدماي خطرناكي هستن.
ـ من كسي رو درگير نكردم. كسي كه همه ي ما رو درگير اين ماجرا كرد جناب عالي بودي! انتظار نداري كه اجازه بدم راست راست تو خيابون راه
بري؟
اشكان در ماشين رو باز مي كنه و به سرعت وارد ماشين مي شه.
ـ اشكان چي كار كردي؟
اشكان نگاهي به بنفشه مي كنه و مي گه:
ـ صبر كن مي فهمي.
بعد از اين حرفش دوباره ماشين رو به حركت در مياره.
ـ لعنتي، باورم نمي شه اين طور بازيم داده باشن!
اشكان:
ـ فقط تعجبم از اينه كه چطور اين ريسك رو كردن كه وارد زندگي تو بشن.
بعد از تموم شدن حرفش از آينه به بنفشه نگاه مي كنه و سري به نشونه ي تاسف براي بنفشه تكون مي ده. دارم ديوونه مي شم. اصلا برام قابل
درك نيست كه همه ي اينا زير سر آلاگل باشه. آلاگل اصلا از اين جربزه ها ند...
ياد يه اسم آشنا ميفتم.
ـ اشكان.
با بي حوصلگي مي گه:
ـ هان؟
ياد برخوردش، ياد رفتاراش، ياد دفاع كردناش.
ـ اسم دختر خاله ي آلاگل چي بود؟
اشكان:
ـ چطور مگه؟
با داد مي گم:اشكان .
اشكان:
ـ چه مرگته؟ اسمش...
نفس تو سينم حبس مي شه. اشكان:
ـ لعيا بود.
ديگه هيچي از اطرافم نمي فهمم. فقط و فقط صداي منصور تو گوشم مي پيچه.
»با اين كه به لعيا قول دادم كه كاري به كارت نداشته باشم؛ ولي مجبورم بكشمت«!
با داد مي گم:
ـ لعنتي.
اشكان:
ـ سروش چي شده؟
با صداي تقريبا بلندي مي گم:
ـ بدجور رو دست خوردم اشكان!
از شدت عصبانيت به نفس نفس افتادم.
ـ بدجور!
اشكان:
ـ منظورت چيه؟
ـ لعيا هم تو اين كار دست داره. اون دختره ي عوضي هم تو اين كار دست داره.
به طرف من بر مي گرده و با دهني باز بهم نگاه مي كنه. با داد مي گم:
ـ اشكان جلو رو نگاه كن. ببين مي توني به كشتنمون بدي؟!
تازه به خودش مياد و به خيابون نگاه مي كنه. زير لب زمزمه مي كنه:
ـ يعني چي؟ مگه مي شه؟
ماجراي مربوط به منصور و لعيا رو با كلافگي براش تعريف مي كنم. بنفشه همه ي مدت خودش رو گوشه ي ماشين جمع كرده و گريه مي كنه.
اشكان سرعت ماشين رو بيشتر مي كنه و مي گه:
ـ بايد زودتر به سرگرد اطلاع بدم.
ـ من رو يه جايي پياده كن مي خوام برم آل...
اشكان:...



❣ادامه دارد...

‌‌‌‌░⃟⃟🌸@benamepedar_madar
💚✨سلام؛ روزتون به نور خدا روشن
🤍✨امروز نگاهت را
💚✨رو به آسمان کن
🤍✨با بالهایی از عشق و آزادی
💚✨پرواز کن
🤍✨زندگی مال توست
💚✨برای نگاشتن تو
🤍✨بر بوم زندگی
💚✨بودنت را با دستانت،
🤍✨با گامهای استوارت،
💚✨و با اراده ات بنگار
🤍✨امروز مال توست
💚✨کائنات همراه تو هستند
🤍✨اگر همانند آب زلال باشی

💚✨آدینه تون زیبا و خوش
🧞‍♀طلسم جدایی بین دو نفر ۲۴ ساعته
🧞‍♀بازگشت معشوق و بختگشایی
🧞‍♀دفع_دعا و جادو و چشم نظر
🧞‍♀فروش_ملک و آپارتمان معامله
🧞‍♀جذب پول و رونق کسب و کار

🧞‍♀گره_گشایی در مشکلات زندگی
💥جهت عضو شدن و دیدن رضایت مشتریان روی لینک زیر کلیک کنید👇👇
https://t.me/doanevis_ostad
♦️همین الان پیام بده👇👇2p
ارتباط مستقیم با استاد خلیل الله
☎️  09964278270
✉️@doanevis_ostad
☯@doanevisi_ostadd
Удалено07.02.202511:58
06.02.202518:16
آرین 18 ساله با زن عموی 40 ساله چکار میکند⁉️

عید پارسال من روزای آخر اسفند رو مدرسه نرفتم.و کمک مامانم به خونه تکونی پرداختم.دو و سه روز اول کارا رو تموم کردیم روز سوم بود که زن عمو به خونه ما اومد که اولا یه سری بزنه دوما برای گرفتن برس و تی برای شستن قالی هایش.وقتی اومد از تمیزی شیشه ها و قالی ها تعجب کرد که مامانم به او گفت همگی کار آرین است. وگفت ای کاش من هم پسری مثل آرین داشتم تا کارهای خونه رو میکرد که مامانم رو به من کردو گفت باشه آرین که بیکاره میگم بیاد کمکت من هم که از تصمیمی که مامانم برام گرفت اعصبانی شدم ودیگه کاریش نمیشد کرد.

ومن رفتم تا اماده شم وبرم دنبال خر حمالی، با زن عموم به خونه شون رفتم.وقتی که به خونه شون رسیدم دیدم کسی نیست ...
زن عموم رفت تا لباساش رو عوض کنه اما وقت
ی که اومد من مخم سوت کشید دیدم زن عمو یه..

ادامه ماجرا
ادامه ماجرا
🔴پسر 18 ساله ام با دختران جوان چه کار می کند؟
23 ام مهرماه زنی 42 ساله با حالتی نگران به یکی از مراکز پلیس مراجعه کرد و میگفت که پسر 18 ساله اش هر روز بعد از مدرسه با دختران جوانی زیبا به خانه می آید و پس از وارد شدن به خانه با آن دختران به اتاق میرود و دختران شروع به فریاد زدن میکنند و پسرم بعد از نیم ساعت تنها از اتاق خواب بیرون می آید در حالی که اثری از آن دختران نیس... 

با شنیدن اظهارات این زن با رضایت پدر و مادر این پسر 18 ساله دوربینی در اتاق خواب او نصب شد تا واقعیت ثبت شود.روز اول پسر با دختری جوان و زیبا وارد اتاق خوابش شد و همه چیز کاملا عادی بود تا اینکه در ساعت ۲:۱۵ دقیقه اتفاقی فوق العاده عجیب رخ داد
برای ادامه داستان کلیک کنید

کپی بنرشرعاحرام🚫
‌‌‌‌░⃟⃟🌸@benamepedar_madar
07.02.202506:55
#سفر_به_دیار_عشق
#قسمت284


نزديكيت رد بشه.
از شدت درد و ترس اشكاش همين طور از گوشه ي چشمش سرازير مي شن. به زحمت مي گه:
ـ اونا زندم نمي ذارن.
با پوزخند نگاش مي كنم.
ـ اگه چيزي نگي من هم زندت نمي ذارم.
بنفشه:
ـ تو رو خدا اين كار رو باهام نكن. من نمي خواستم اين جوري بشه. خونوادم داغون مي شن.
ـ مگه تو كم به ماها آسيب رسوندي؟!
بنفشه:
ـ من نم...
چنان با خشم سرش داد مي زنم كه چشمش رو مي بنده.
ـ اين قدر اين جمله ي مسخره رو برام تكرار نكن. حالا كه ديگه گند زدي به زندگي من و ترنم، خواستن يا نخواستنت چه فرقي براي من داره؟!
چه خواسته، چه ناخواسته همه چيز رو داغون كردي! مي فهمي احمق؟ به خاطر يه حسادت بچه گانه! به خاطر كسي كه اصلا معلوم نيست كه تو
رو مي خواست يا نه! به خاطر كاري كه اصلا معلوم نبود استخدامت مي كنند يا نه! به خاطر حرفاي مادري كه اصلا ربطي به ترنم نداشت گند
زدي به زندگي من، ترنم، سياوش، ترانه، خونواده هامون و من تمام اين سال ها مثل احمقا هيچي حاليم نبود. من احمق فكر مي كردم حتي
موضوع خواستگاري مسعود هم از جانب ترنم بوده. فكر مي كردم همه چي زير سر ترنمه. يه بار هم به حرفاش گوش ندادم. يه بار هم التماساش
رو نشنيدم.
دستاشو بالا مياره و سعي مي كنه دستم رو كنار بزنه؛ ولي من فشارم رو هر لحظه بيشتر مي كنم.
ـ بگو چرا آلاگل رو وارد زندگي من كردي؟
بنفشه:
ـ لعنتي من اصلا نمي دونستم نامزد تو آلاگ...
يهو حرف تو دهنش مي مونه. فكشو ول مي كنم و با خشم به موهاش چنگ مي زنم از. بس تقلا كرده شالش روي شونه هاش افتاده. از شدت
درد صورتش جمع مي شه .پوزخندي مي زنم و با خونسردي ظاهري مي گم:
ـ داره جالب مي شه. مثل اين كه كم كم داري همه چيز رو به ياد مياري. خوب داشته مي گفتي نمي دونستي آلاگل نامزد منه! خب خب بگو ببينم
آلاگل رو از كجا مي شناسي؟
به شدت سرش رو تكون مي ده با گريه مي گه:
ـ نه نه، من چنين كسي رو نمي شناسم.از اين همه انكارش در تعجبم. چرا بايد اين همه، وجود آلاگل رو كتمان مي كنه! آلاگل كه خطري براش نداره.
»نمي تونم اسمش رو بگم، اونا تهديدم كردن«.
ـ نكنه، نكنه! با دهن باز يه نگاه به بنفشه و يه نگاه به اشكان مي ندازم .يعني آلاگل جز نقشه ي بنفشه نبود؟ يعني كسي كه بازيچه شد آلاگل
نبود؟
ـ نه، بهم بگو كه دارم اشتباه فكر مي كنم.
بنفشه با ترس بهم نگاه مي كنه.
ـ يعني تمام اين نقشه ها زير سر آلاگل بود؟! يعني آلاگل بنفشه رو بازي داد تا بتونه به هدفش برسه؟!
بنفشه رو ول مي كنم و بهت زده به رو به رو خيره مي شم. كلي صداهاي جور واجور توي ذهنم مي پيچن.
»وقتي توي مهموني ديدمش شناختمش«.
تو چشماي بنفشه زل مي زنم.
»شايد من رو نشناخت. فقط يه بار ديدمش، شايد فراموشم كرد«.
نبضم به شدت مي زنه.
»توي مهموني اي كه ترتيب داده بود ترنم رو هم با خودم بردم«.
به سختي نفس مي كشم.
ـ اون دختر آلاگل بود، درسته؟
با فرياد مي گم:
ـ آره؟ اون دختري كه فريبت داد آلاگل بود؟
اشكاش همون جور مي ريزه.
ـ...
هيچي نمي گه. اشكان به شدت رو ترمز مي زنه و با سرعت به عقب بر مي گرده. اشكان:
ـ چــــي؟
همون جور كه نفس نفس مي زنم مي گم:
ـ اون دختري كه وارد زندگي بنفشه شد تا به ترنم آسيب برسونه كسي نيست به جز آلاگل! نامزد من احمق. اشكان وسط خيابون واستادي.
اشكان هنوز هم بهت زده بهم زل زده. با داد مي گم:
ـ اشكان.
اشكان سريع ماشين رو گوشه اي پارك مي كنه و بدون توجه به من گوشيش رو كه كنار من افتاده بر مي داره و از ماشين خارج مي شه. به
سرعت مشغول گرفتن شماره اي مي شه. با تعجب به كاراش نگاه مي كنم. بعد از چند لحظه مكث انگار طرف مقابل جواب مي ده؛ چون اشكان...



❣ادامه دارد...

‌‌‌‌░⃟⃟🌸@benamepedar_madar
07.02.202506:52
سپاس از همراهیتون

  
Удалено07.02.202511:58
06.02.202519:23
🖌 این آدرس بشدت توصیه میشود 🔻
https://t.me/addlist
Удалено07.02.202511:58
06.02.202518:16
اگر بلد نیسی تو مهمونی ها حتی یه قر ریزی بدی بیا اینجا همه رقص هارا رایگان یاد بگیر:
@raghs
07.02.202507:01
🧠دلار تا کجا میریزه؟
کی اتریوم و بیتکوین بخریم؟
اگه سیگنال و تحلیل میخوای باید تخصصی‌ترین رسانه ارز دیجیتال رو دنبال کنی!
همین الان رایگان عضو کانالشون شو:
https://t.me/Bitpull_Crypto
🎥کلیپی  آموزنده و تامل برانگیز


#ازدواج یه انتخابه

🔶درست انتخاب کنیم 🔶


‌‌‌‌░⃟⃟🌸@benamepedar_madar
07.02.202506:55
#سفر_به_دیار_عشق
#قسمت286



عجله نكن مي بينيش. به سرگرد زنگ زدم و ماجراي آلاگل رو گفتم. گفت ترتيب همه چيز رو مي ده. لعنتيا فكر همه جاش رو كرده بودن!
با حرص به بنفشه نگاه مي كنم و با داد مي گم:
ـ تو زندگيم رو به گند كشيدي لعنتي. تو همه چيزم رو ازم گرفتي. نابودت مي كنم. تو و همه كسايي رو كه تو اين كار دست داشتن رو نابود مي
كنم.
شدت گريه اش بيشتر مي شه.
ـ هنوز زوده واسه ي گريه كردن! اگه به وجودت احتياج نداشتم با دستاي خودم مي كشتمت.
به شالش چنگ مي زنم و اون رو به سمت خودم مي كشم.
ـ همه ي اين حرفايي كه به من زدي تو آگاهي هم مو به مو تعريف مي كني، شير فهم شد؟
با ترس سرش رو به نشونه ي نه تكون مي ده. با اين عكس العملش آتيشم مي زنه .اخمام بيشتر تو هم مي ره. دستامو بالا مي برم و سيلي
محكمي رو مهمون صورتش مي كنم. اشكان:
ـ ســـروش.
بي توجه به داد اشكان مي گم:
ـ چه غلطي كردي؟
اشكان مي خواد ماشين رو يه گوشه نگه داره كه با داد مي گم:
ـ تو دخالت نكن.
اشكان به ناچار به راهش ادامه مي ده؛ ولي با نگراني به عقب نگاه مي كنه .دوباره دستم رو بالا مي برم كه بنفشه سريع دستش رو بالا مياره و با
ترس جلوي صورتش مي گيره. با هق هق مي گه:
ـ اونا خونوادم رو مي كشن.
ـ اگه مثل بچه ي آدم هم دستات رو لو دادي كه هيچ، وگرنه زندت نمي ذارم .خونوادت هم وقتي بفهمن دخترشون چه غلطي كرده خودشون
مرگ رو به زندگي ترجيح مي دن.
اشكان:
ـ سروش تمومش كن.
ـ بلايي سرت ميارم كه تا عمر داري فراموش نكني. دختره ي عوضي، كه نمي خواي بگي؟!
اشكان:
ـ سروش ولش كن. صداش رو ضبط كردم.
با شنيدن اين حرف ته دلم قرص مي شه. بنفشه با ترس داد مي زنه:
ـ نه، تو رو خدا اين كار رو نكنيد. اونا خونوادم رو مي كشن. يه بار هم نزديك بود خواهر...بلندتر از خودش فرياد مي زنم:
ـ خفه شو. حتي همين حالا هم نمي خواي جبران كني. آدمي عوضي تر از تو توي عمرم نديدم!
ـ...
از بين دندوناي كليد شده ادامه مي دم:
ـ اون قدر بايد توي زندون بموني كه موهات هم رنگ دندونات بشه!
هيچي نمي گه. از بس گريه كرده چشماش متورم شده. هيچ جوري نمي تونم آروم شم. با عصبانيت به عقب هلش مي دم و از شيشه به بيرون
نگاه مي كنم. دلم مي خواد با دستاي خودم بكشمش. دلم گرفته د. وست دارم ترنم كنارم باشه. دلم هواي ترنم رو كرده. اي كاش اين جا بود، اي
كاش! اشكان كه خيالش از بابت من راحت شده كه ديگه كاري به كار بنفشه ندارم به آرومي مي گه:
ـ يه زنگ به طاهر بزن.
بنفشه:
ـ نه، تو رو...
چنان نگاهي بهش مي ندازم كه حرف تو دهنش مي مونه.
ـ خيلي پر رويي!
گوشي رو از جيبم در ميارم و با طاهر تماس مي گيرم. هر چقدر منتظر مي شم جواب نمي ده. در آخرين لحظه كه داشتم نا اميد مي شدم صداش
رو مي شنوم .طاهر:
ـ الو، سروش.
بدجور صداش خسته و گرفته ست.
ـ سلام طاهر، چيزي شده؟
طاهر:
ـ سلام، نه، فقط حالم خيلي گرفته ست. باز نتونستم به جايي برسم. اين جور كه فهميدم خونواده ي امير خيلي وقته اسباب كشي كردن و از اون
كوچه رفتن.
ـ ديگه احتياجي به پيدا كردن امير نيست.
طاهر:
ـ چي؟
ـ من همه چيز رو فهميدم طاهر.
طاهر با داد مي گه:
ـ چـــي؟...


❣ادامه دارد...

‌‌‌‌░⃟⃟🌸@benamepedar_madar
خدایا
بساز برای اونایی که
نخواستن بسازی برای ما
سلام
صبح آدینه تون بخیر
Удалено07.02.202511:58
Переслал из:
.
06.02.202518:31
🌷 اینجا پر از #میکس و کلیپ نابه

@STORYVAGIF

🦋
موزیک. استوری
➡️
مولانا. پروکسی
➡️
خبری. تاریخ.
➡️
طنز.                    اشپزی
➡️
انرژی مثبت سابلمینال
➡️
ادبیات زنان کلیپ
➡️
هواشناسی طب سنتی
🦋

💜لیستی از پرطرفدارترین چنلهای vip رایگان➡️
https://t.me/addlist/_AMVrnck_V1iNjU0
06.02.202518:14
📚در این شب زیبا

چراغے برایتان روشن
مےڪنم، در تاریڪے
قلب سیاہ شب
آنگاہ از خـــدا مےخواهم
اگر در تاریڪے
غم اسیر تنهایے شدید،
چراغ امیـــدتان روشن بماند

شب خوبی داشته باشین

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌░⃟⃟🌸@benamepedar_madar
Показано 1 - 1 из 1
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.