#تکمله_۲
اینجا گفته بودم که از سه پرسش اساسی کانت (چه میتوانم بدانم؟ چه باید انجام دهم؟ به چه میتوانم امیدوار باشم؟) اولی پرسشی نظری یا تئوریک است دومی پرسشی عملی یا پراکتیک است و سومی پرسشی همزمان عملی و نظری! کانت درباره پرسش سوم چنین توضیح میدهد:
etwas sei (was den letzten möglichen Zweck bestimmt), weil etwas geschehen soll; dieses, daß etwas sei (was als oberste Ursache wirkt), weil etwas geschieht.
چیزی هست (که واپسین هدفِ ممکن را تعیین میکند) زیرا چیزی باید حادث شود؛ به این میرسد: چیزی هست (که به مثابه علت اولی عمل میکند) زیرا چیزی حادث میشود.
something is (which determines the ultimate possible purpose) because something is to happen; this, that something is (which acts as the primary cause) because something happens.
در قیاس اول خدا چونان غایت یا علت غایی اثبات میشود و در قیاس دوم چونان علت فاعلی. کانت اولی را عملی و دومی را نظری میداند و معتقد است امید داشتن سرانجام به این دو قیاس ختم میشود. به همین دلیل همزمان عملی و نظری است.
(در قیاس اول خدا به مثابه غایت هنوز وجود ندارد بلکه در آینده موجود است و موجود بودن آن ضروری است، زیرا چیزی باید ضرورتا رخ دهد یا حادث شود، یعنی عمل آزادانه انسان باید به ضرورت انجام شود، پس باید ضرورتا غایت و هدفی باشد. این مربوط به ساحت آزادی یا تاریخ است.
در قیاس دوم خدا به مثابه فاعل اکنون موجود است زیرا اکنون چیزی رخ میدهد یا حادث میشود. این مربوط به طبیعت است: در طبیعت اموری حادث میشود پس علت فاعلی آنها باید موجود باشد).
***
حال با این روشنگری کانت به این سه طبقه از مردم که در این بخش آل عمران آمده است نظر کنیم:
۱- دسته اول با نظرورزی در عالم مخلوقات و مبتنی بر برهان نظم که مهمترین برهان ممکن نزد کانت در اثبات خداست چنین اند:
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا
۲- در مقابل دسته اول که میتوان اصحاب نظر و متفکران نظری و اصحاب عقل نامید دسته دوم را باید اصحاب سمع نامید و متفکران نقلی و عملی، ایشان قیاسی کاملا مبتنی بر نقل و عمل و اخلاق را مطرح میکنند. پروردگارا ما شنیدیم کسی به تو فرا میخواند پس ایمان آوردیم: این منادی میتواند منادی درونی باشد که آنگاه مطابق است با استدلال کانت بر خدا مبتنی بر ندای وجدان:
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا
۳- اما آنچه دارای اهمیت است دسته سوم است، این دسته نه روی به برهان نظری و عقلی دارند و نه نظر به برهان عملی و نقلی و سمعی. بلکه دقیقآ نظر به برهان نوع سوم دارند یعنی ناظر به سومین پرسش کانت که «من به چه چیزی میتوانم امیدوار باشم؟» و دقیقا سخن ایشان این است که پروردگارا آنچه به رسولانت وعده دادی را به ما بده، و در روز معاد ما را خوار نکن و صفت اصلی خدا این است که «انک لا تخلف المیعاد»
اولا ترتیب این سه شیوه که دقیقا با ترتیب مذکور در نقد اول کانت مطابق است جالب است. دوما دو چیز بر برتری سخن و قیاس سوم بر دو دیگر دلالت دارد. یکی اینکه در پایان ذکر شده و در حکم تمام کننده است. دوم اینکه در همان سه نحوه بیان دیگر بخشی و جملاتی مربوط به این سنخ خداشناسی معادانگارانه و مرجئی وجود دارد:
در پایان جمله اول میگوید «سبحانک فقنا عذاب النار»
در میان نحوه بیان اول و دوم به مثابه شاهدی میانی دقیقا ربنا را ذکر کرده ولی طلب بخشش و مغفرت نمیکند بلکه در جمله ای خبری قهاریت خداوند را که نقطه مقابل رحمانیت اوست و عامل تنذیر ذکر کرده در آیه ۱۹۲
در نحوه بیان سمعی، و اخلاقی شماره دوم نیز، به شیوه بیان سوم امیدوارانه از خدا طلب مغفرت و میراندن با ابرار کرد رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ (این آیه قطعا ربنایی است از زبان مردمی غیر از مردم دسته اول، زیرا اینجا روش ایمان آوری با روش ایمان آوری مردم دسته اول که نظری است متفاوت است)
اما در نحوه بیان سوم آنچه بیان میشود امیدی است که حاصل ترکیب دو استدلال نظری و عملی اول است. اینجاست که بعد از درخواست از خداوند برای دادن آنچه وعده داده شده این جمله خبری به زیبایی آورده میشود «انک لا تخلف المیعاد»
☆☆☆
این مطلب که قرار بود درباره این آیات از آل عمران بگویم را نوشتم تا در ادامه مطلبی که در یادداشت بلند قبل ناتمام رها ماند را در یک یا دو تکمله بیان کنم. و آن موضوع تغییر پذیری خداوند است. در این بافت تغییر در ذات خداوند با روش دعا (به شیوه ای که برومر در کتاب "در دعا چه میکنیم؟" چاپ ترجمه فارسی ۹۵ بیان کرده و از وجوه دیگر)