23.04.202515:59
ابراهیم پاشا [وزیر سلطان احمد سوم] معتقد به برقراری روابط دیپلماتیک با غرب بود. بر این اساس بعد از ایجاد روابط حسنه و منظم با سفرای اروپایی مقیم استانبول برای نخستین بار اقدام به اعزام سفیر به کشورهای اروپایی نمود تا علاوه بر ایجاد مناسبات دیپلماتیک، به توسعه مبادلات اقتصادی و تجاری هم کمک نماید. این اقدام ابراهیم پاشا یک سنت شکنی بی پرده در اندیشه اسلامی حاکم بر بابعالی بود. اسلام گرایان سنتی همواره مخالف برقراری رابطـه بـا اروپائیانی بودند که ساکنان دارالکفر و دارالحرب به شمار می آمدند. ترکــان مسلمان بـه توصیه اسلام گرایان سنتی حتی مسافرت به دارالکفر و مبادلات اقتصادی با آنها را هم جایز نمی دانستند. اما ابراهیم پاشا از نخستین کسانی به شمار میرود که این سنت اعتقادی را در سطح دستگاه حاکمه عثمانی شکست و به احمد سوم در سال ۱۷۲۰م./۱۱۳۲ق. توصیه نمود که ایلچیانی را برای نزدیکی هر چه بیشتر امپراتوری به اروپا، به فرانسه اعزام کند. دو نقل قول مستقیم از چارلز عیسوی و برنارد لوئیس ارزش و اهمیت کار ابراهیم پاشا را بیشتر نمایان میکند. این دو نقل قول را با توضیحات مرحوم عبدالهادی حائری میخوانیم:
برنارد لوئیس می گوید:
حسن حضرتی،
مشروطهی عثمانی،
صص115،116،
تهران: انتشارات پژوهشکده تاریخ اسلام، 1389.
@AdnanFallahi
چارلز عیسوی می آورد که ترکان و عربان اندیشه رفتن به سرزمین کافران
را برای بازرگانی به خود راه نمی دادند و در بهترین حالـت بـه کـافران اجازه میدادند تا به سرزمین آنان بیایند. هنگامی که پیوند میان عثمانی و اروپا بایسته مینمود ناچار مسئولیت گفتگو و تماس با اروپائیان را که بـه علت کافر بودنشان وابسته به «دارالحرب» به شمار می آمدند بـه نامسلمانان عثمانی یعنی شهروندان درجه دوم آن کشور واگذار می گردید. از دیدگاه مسلمانان عثمانی این گونه داد و ستد و پیوند با کافران، پست و زشت شمرده میشد و از همین روی بود که بیشتر کارهای کلیدی و حساس مانند بانکداری و روابط دیپلماسی و خارجی عثمانی و ضمناً جاسوسی، در دست مسیحیان و یهودیان آن کشور قرار داشت.
برنارد لوئیس می گوید:
بطور کلی گفتگو با نمایندگان خارجی در استانبول از سوی کارکنان نامسلمان بابعالی چهره میبست، مسافرت به خارج برای امور دیپلماسی یا بازرگانی نیز معمولاً به نامسلمانان واگذار می شد. تنها گاهگاهی یـک بلند پایۀ [مسلمان] عثمـانـی بـه مأموریت [خــارج] مــی رفــت و [در آن هنگام هم] معمولاً یک مترجم نامسلمان وی را همراهی می کرد
حسن حضرتی،
مشروطهی عثمانی،
صص115،116،
تهران: انتشارات پژوهشکده تاریخ اسلام، 1389.
@AdnanFallahi
21.04.202509:34
کتاب امثال سلیمان [از کتب عهد عتیق] میگوید که خوف از خداوند آغاز حکمت است. به واسطهی "خوف" است که من خشیت، خاکساری و حس ضعیف بودنم را درک میکنم. من برهان کانت دربارهی محدودیت خرد بشری را میپذیرم و تأیید میکنم که ما نمیتوانیم مفاهیم خود را تا جایی بگسترانیم که خودمان را با تبیینی از جهان یا شناختی ملموس از خالق آن مهیا کنیم.
Roger Scruton,
Our Church: A Personal History of the Church of England,
Atlantic Books: 2013.
#محافظهکاری_انگلیسی
@AdnanFallahi
Roger Scruton,
Our Church: A Personal History of the Church of England,
Atlantic Books: 2013.
#محافظهکاری_انگلیسی
@AdnanFallahi
18.04.202519:57
ادامه از فرستهی قبل👆🏻
بر همین اساس است که حاخام الحریزی در اشعار مذهبیاش این عمل صلاح الدین را با اقدام کوروش ـ در آزادسازی یهودیان بابل ـ مقایسه میکند[3]. اما این چهرهی دلانگیز صلاح الدین نزد بسیاری از یهودیان، به همین سبب نزد برخی از نویسندگان عرب رنگ میبازد؛ کسانی که وی را به سرکوب اعراب ـ خاصه مصریان ـ و نخستین تمهیدگر فرآیند کوچ یهودیان به فلسطین و اقامتگزینی آنها در آن خطه متهم میکنند[4]. در این میان ارجاع به صلاح الدین در منازعات شیعی/سنی هم نقش بسزایی دارد؛ بسیاری از نویسندگان اهل سنت برخورد قاطع وی با فاطمیان مصر را میستایند و از آن سو بسیاری از نویسندگان شیعی بر قساوت موجود در این برخوردها انگشت مینهند. طرفه این است که گروهی نیز با تأکید بر سویههای قومی و ملی، شخصیت صلاح الدین را از منظر تأسیس یا عدم تأسیس یک دولت کُردی مورد مناقشه قرار میدهند. از آن سو برغم فراز و نشیبهای مهم در زندگی سیاسی صلاح الدین ـ من جمله جنگهای داخلی وی با امیران تُرکِ سُنّی خاندان زنگی و همپیمانیاش با مسیحیان ارتدکسِ بیزانس علیه سلاجقهی سُنّی روم و فرنگیان کاتولیک که به دو نبرد بزرگ با ترکان سلجوقی هم منجر شد ـ یکسره او را در خدمت جهاد با صلیبیان تصویر و تخیل میکنند و گروهی نیز با اتخاذ رویکردهای مسلمانستیزانه چهرهای خشن و قسی از او ارائه میدهند و هَلُّمَ جَرّا...
اما تمام این تصاویر و جلوههای گاه ضد و نقیض و متضاد از صلاح الدین در جغرافیای فرهنگی خاورمیانه ـ در برابر چهرهی نسبتا یکدستی که از وی در میان اروپاییان وجود دارد ـ بر اهمیت استفادهی ابزاری از تاریخ و چهرهپردازی بازیگران مؤثر آن در میانهی منازعات سیاسی دلالت دارد.
ــــــــــــ
ارجاعات:
[1]. رنه گروسه، تاریخ جنگهای صلیبی، صص254،258، ترجمه ولی الله شادان، نشر فرزان روز.
[2]. Simon Dubnov, History of the Jews: From the Later Middle Ages to the Renaissance, translated by Moshe Spiegel, vol. 2, p. 816, Thomas Yoseloff Ltd: 1968.
[3]. E. Ashtor-Strauss, “Saladin and the Jews”, Hebrew Union College Annual, Vol. 27 (1956), p. 324.
[4]. برای مثال نک. مقالهی مفصل جورج حداد نویسندهی لبنانی با عنوان تند "صلاح الدين الايوبي: عدو لدود للعرب ومؤسس للاستعمار اليهودي لفلسطين!" در اینجا:
https://rsgleb.org/article.php?id=1083&cid=11&catidval=0
@AdnanFallahi
بر همین اساس است که حاخام الحریزی در اشعار مذهبیاش این عمل صلاح الدین را با اقدام کوروش ـ در آزادسازی یهودیان بابل ـ مقایسه میکند[3]. اما این چهرهی دلانگیز صلاح الدین نزد بسیاری از یهودیان، به همین سبب نزد برخی از نویسندگان عرب رنگ میبازد؛ کسانی که وی را به سرکوب اعراب ـ خاصه مصریان ـ و نخستین تمهیدگر فرآیند کوچ یهودیان به فلسطین و اقامتگزینی آنها در آن خطه متهم میکنند[4]. در این میان ارجاع به صلاح الدین در منازعات شیعی/سنی هم نقش بسزایی دارد؛ بسیاری از نویسندگان اهل سنت برخورد قاطع وی با فاطمیان مصر را میستایند و از آن سو بسیاری از نویسندگان شیعی بر قساوت موجود در این برخوردها انگشت مینهند. طرفه این است که گروهی نیز با تأکید بر سویههای قومی و ملی، شخصیت صلاح الدین را از منظر تأسیس یا عدم تأسیس یک دولت کُردی مورد مناقشه قرار میدهند. از آن سو برغم فراز و نشیبهای مهم در زندگی سیاسی صلاح الدین ـ من جمله جنگهای داخلی وی با امیران تُرکِ سُنّی خاندان زنگی و همپیمانیاش با مسیحیان ارتدکسِ بیزانس علیه سلاجقهی سُنّی روم و فرنگیان کاتولیک که به دو نبرد بزرگ با ترکان سلجوقی هم منجر شد ـ یکسره او را در خدمت جهاد با صلیبیان تصویر و تخیل میکنند و گروهی نیز با اتخاذ رویکردهای مسلمانستیزانه چهرهای خشن و قسی از او ارائه میدهند و هَلُّمَ جَرّا...
اما تمام این تصاویر و جلوههای گاه ضد و نقیض و متضاد از صلاح الدین در جغرافیای فرهنگی خاورمیانه ـ در برابر چهرهی نسبتا یکدستی که از وی در میان اروپاییان وجود دارد ـ بر اهمیت استفادهی ابزاری از تاریخ و چهرهپردازی بازیگران مؤثر آن در میانهی منازعات سیاسی دلالت دارد.
ــــــــــــ
ارجاعات:
[1]. رنه گروسه، تاریخ جنگهای صلیبی، صص254،258، ترجمه ولی الله شادان، نشر فرزان روز.
[2]. Simon Dubnov, History of the Jews: From the Later Middle Ages to the Renaissance, translated by Moshe Spiegel, vol. 2, p. 816, Thomas Yoseloff Ltd: 1968.
[3]. E. Ashtor-Strauss, “Saladin and the Jews”, Hebrew Union College Annual, Vol. 27 (1956), p. 324.
[4]. برای مثال نک. مقالهی مفصل جورج حداد نویسندهی لبنانی با عنوان تند "صلاح الدين الايوبي: عدو لدود للعرب ومؤسس للاستعمار اليهودي لفلسطين!" در اینجا:
https://rsgleb.org/article.php?id=1083&cid=11&catidval=0
@AdnanFallahi
16.04.202517:00
انحطاط ایران و ایرانی: بحثی در مبانی کنت آرتور دوگوبینو و د. جواد طباطبایی
@AdnanFallahi
@AdnanFallahi
14.04.202511:00
مردم ایران از وفاداری سیاسی و فداکاری ناتوان هستند، ولی سرشار از عشق به میهن بوده و معتقدند هیچ وسیله ای برای اداره کشورشان وجود ندارد. بدین سان همۀ مردم بدون شرم و حیا همدیگر را غارت میکنند و تا هر جا دستشان برسد از بیتالمال سوء استفاده میکنند و عملاً هیچگونه دستگاه اداری وجود ندارد و اگر هم باشد بسیار ضعیف است.
کُنت دوگوبینو،
سه سال در آسیا (سفرنامهی دوگوبینو 1858ـ1855)،
ص299،
ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تهران: نشر قطره، 1383.
@AdnanFallahi
کُنت دوگوبینو،
سه سال در آسیا (سفرنامهی دوگوبینو 1858ـ1855)،
ص299،
ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تهران: نشر قطره، 1383.
@AdnanFallahi
11.04.202520:12
و هر دوسه سالی عُمّال و مُقطِعان را بدل باید کرد تا ایشان پای سخت نکنند و حصنی نسازند و دل مشغولی ندهند و با رعایا نیکو روند و ولایت آبادان بماند.
خواجه نظام الملک طوسی،
سیر الملوک،
ص55،
تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چـ2، 1347.
#اندیشه_سیاسی_اهل_سنت
@AdnanFallahi
خواجه نظام الملک طوسی،
سیر الملوک،
ص55،
تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چـ2، 1347.
#اندیشه_سیاسی_اهل_سنت
@AdnanFallahi
22.04.202508:24
تروریسم، یک سازمان یا جنبش یا حتی "دشمن" نیست که بتوان علیه آن اعلان جنگ کرد. تروریسم صرفاً تاکتیک حمله بی رویه به اهداف دشمن - به ویژه غیرنظامیان - به منظور ایجاد ترس، تضعیف روحیه، و برانگیختن واکنش های معکوس از طرف دشمن است. این تاکتیکی است که بسیاری از گروههای مختلف گاهی اوقات از آن استفاده میکنند، خاصه زمانی که بسیار ضعیفتر از دشمنان خود هستند و هیچ گزینه مناسب دیگری برای مبارزه با نیروهای نظامی برتر ندارند. صهیونیستها زمانی که میخواستند انگلیسیها را از فلسطین بیرون برانند و کشور خود را تأسیس کنند، از تروریسم استفاده کردند - به عنوان مثال، با بمبگذاری در هتل کینگ دیوید در اورشلیم در سال 1946 و ترور میانجی [صلح] سازمان ملل، فولک برنادت (Folke Bernadotte) در سال 1948 و اقداماتی دیگر - و ایالات متحده در گذشته از تعدادی از سازمان های "تروریستی" (از جمله کنتراهای نیکاراگوئه و چریک های UNITA در آنگولا) حمایت کرده است. روسای جمهور آمریکا همچنین از تعدادی از تروریستهای سابق در کاخ سفید استقبال کردهاند (از جمله یاسر عرفات رئیس ساف، و مناخیم بگین و اسحاق شامیر، نخستوزیران اسرائیل، که نقشهای کلیدیای در اصلیترین سازمانهای تروریستی صهیونیستی ایفا کردند)، که صرفاً بر این واقعیت تأکید میکند که تروریسم یک تاکتیک است و نه یک جنبش واحد. تبیین این موضوع به هیچ وجه حمله به افراد بی گناه را توجیه نمیکند - که همیشه از نظر اخلاقی مذموم است - اما به ما یادآوری می کند که گروههایی که از این روش مبارزه استفاده می کنند همیشه منافع حیاتی ایالات متحده را تهدید نمی کنند، و ایالات متحده هم گاهی فعالانه از چنین گروه هایی حمایت کرده است.
John J. Mearsheimer&Stephen M. Walt,
The Israel Lobby and U.S. Foreign Policy,
pp. 62,63,
New York: Farrar, Straus and Giroux, 2007
@AdnanFallahi
John J. Mearsheimer&Stephen M. Walt,
The Israel Lobby and U.S. Foreign Policy,
pp. 62,63,
New York: Farrar, Straus and Giroux, 2007
@AdnanFallahi
20.04.202516:33
راه حلی که سلطان بایزید دوم در برابر اقدامات تبلیغی صفویان در پیش گرفت، همانا تراشیدن رقیبی در حد و اندازه طریقت صفویه بود. سلطان بایزید دوم به درستی به منبع اصلی قدرت صفویان که همانا نیروی معنوی برخاسته از تعالیم طریقت صفوی بود پی برد و کوشید با به میدان کشاندن طریقتهای صوفیانه ای همچون بکتاشیه، مولویه، خلوتیه و نقشبندیه این طریقتها را به عنوان رقیبی نیرومند در برابر طریقت صفویه مطرح کند. سلسله های صوفیانهٔ خلوتی (خلوتیه)،زینی ،بابائی ،بیرامی اشرسی و بکری از جمله طریقت های صوفیانه ای بودند که در دومین سده حکومت عثمانی ها ایجاد شدند (پورگشتال ۷۸۲/۱). از جمله طریقتهای مورد نظر عثمانیها جهت مقابله با فعالیتهای تبلیغی صفویان طریقت خلوتیه بود. در اوایل سده دهم هجری شانزدهم میلادی دولت عثمانی برای مقابله با فعالیتهای صفویان در میان ترکمانهای آناتولی تصمیم گرفت محبت اهل بیت علیه السلام را که میتوانست مکمل ایدئولوژی عثمانی باشد اشاعه و ترویج نماید. بر این اساس طریقت خلوتیه که دارای ویژگیهای مورد نظر بود و از آذربایجان نشأت می گرفت مورد توجه قرار گرفت. شیخهای خلوتیه با حمایت دولت عثمانی، اشاعه سیاست دولت مبنی بر سُنّی کردن مردم را شروع کردند (13-12,Küçükdag). طریقت بکتاشیه نیز در سیاست دولت عثمانی در برابر صفویان از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. در همین دوره که دولت صفوی با استفاده از نیروی مذهبی قزلباشان و انتساب آنان به خانقاه اردبیل و الهام از تعالیم درویشان صفوی روی کار آمد، عثمانیها نیز قلمرو خویش تکیه های بکتاشی را برپا ساختند. آنها با حمایت از طریقت بکتاشیه که ینی چریان هم بدان طریقت و خانقاه سرسپرده و منتسب بودند، تبلیغات دامنه داری را آغاز و با جمع آوری مریدان و رواج طریقت بکتاشیه به مقابله قزلباشان پرداختند تا از نفوذ درویشان صفویه در آناتولی جلوگیری نمایند (منصوری ۱۸-۱۹). با حمایت سلطان بایزید دوم از بالیم سلطان (۹۲۲:۵ هق /۱۵۱۶م) و قرار دادن وی در رأس خانقاه حاجی بکتاش ولی، بکتاشیه رسماً به صورت طریقت مورد حمایت دولت عثمانی درآمد. حمایت دولت عثمانی موجب آن میشد که عثمانیها بتوانند مانع ورود افراد به گرایشهایی شوند که مورد پسند ایشان نبود یا دست کم آنها را تحت کنترل درآورند (378”Ocak, “Bektaşilik). پیرثانی طریقت بکتاشیه بالیم سلطان در دوران سلطان بایزید دوم به درگاه بکتاشیه راه یافت و جهت پیشگیری از نفوذ شیعیان ایران و قزلباشانی که در آناتولی نفوذ گسترده ای یافته بودند کوشید (منصوری ۱۹). به نوشته احمد یاشار اوجاق، تجدید طریقت بکتاشیه با هدف خنثی کردن تأثیر نفوذ صفویه در قلمرو عثمانی صورت گرفت تا به دلیل وجود عقاید و اندیشه های مشابه صفویه در بکتاشیه از گرایش پیروان طریقت های عامیانه در آناتولی به صفویان ممانعت شود (Ocak, “Balm Sultan).
حسن حضرتی و دیگران،
"رویارویی سیاسی ـ مذهبی دولت عثمانی با صفویان (907ـ1003ه.ق/1501ـ1594م)"، پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی، دوره 49، شماره 1، شهریور 1395، صفحه 57-76.
@AdnanFallahi
حسن حضرتی و دیگران،
"رویارویی سیاسی ـ مذهبی دولت عثمانی با صفویان (907ـ1003ه.ق/1501ـ1594م)"، پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی، دوره 49، شماره 1، شهریور 1395، صفحه 57-76.
@AdnanFallahi
18.04.202519:57
🎞تصویرهای صلاح الدین در تاریخ
منابع غربی قدیم و جدید تقریبا بر دو ویژگی صلاح الدین اجماع دارند: رواداری مذهبی در قبال غیرمسلمین، و نبوغ نظامی و سیاسی. نام و آوازه صلاح الدین در همان قرون وسطی در آثار اروپاییان پدیدار شد. والتر فون دِر فوگلوایده (متوفای حوالی 1230م) ـ شاعر و ادیب و نویسندهی بزرگ آلمان ـ به فیلیپ سوابی ـ پادشاه وقت آلمان و دوک سواب ـ توصیه میکرد که شبیه صلاح الدین باشد. دانته و جووانی بوکاچو نویسندگان و ادبای بزرگ ایتالیای عصر اومانیسم نیز از صلاح الدین به بزرگی یاد میکردند و دانته در بخش برزخ از کمدی الهی خود، نام صلاح الدین را در ردیف فضلای غیرمسیحی آورده است. رنه گروسه مورخ فرانسوی جنگهای صلیبی نیز مینویسد:
برغم همه اینها، چهرهی صلاح الدین در موطنش یعنی آسیای غربی وجوهی مناقشهبرانگیز دارد و طیفهای مختلف قومی و مذهبی هر یک با عینک خاص خود به وی مینگرند: یهودیان او را میستایند. صلاح الدین کسی بود که بعد از نزدیک به یک قرن ممنوعیت اسکان یهودیان در بیتالمقدس (اورشلیم)، پس از پازپسگیری آن از دست فرنگیان، در سال 1190م اعلان کرد که یهودیان میتوانند به آنجا مهاجرت کرده و جوامع جدید خود را برپا کنند. بسیاری از یهودیان فراری از اضطهاد حاکمان وقت بریتانیا و فرانسه به دستور صلاح الدین در قدس اسکان داده شدند. حاخام یهودا الحَریزی ادیب بزرگ یهودیِ معاصر صلاح الدین ـ مترجم کتاب دلالة الحائرین حاخام و فیلسوف بزرگ یهودی ابن میمون ـ در قطعهای ادبی میگوید:
ادامه در فرستهی بعد👇🏻
@AdnanFallahi
منابع غربی قدیم و جدید تقریبا بر دو ویژگی صلاح الدین اجماع دارند: رواداری مذهبی در قبال غیرمسلمین، و نبوغ نظامی و سیاسی. نام و آوازه صلاح الدین در همان قرون وسطی در آثار اروپاییان پدیدار شد. والتر فون دِر فوگلوایده (متوفای حوالی 1230م) ـ شاعر و ادیب و نویسندهی بزرگ آلمان ـ به فیلیپ سوابی ـ پادشاه وقت آلمان و دوک سواب ـ توصیه میکرد که شبیه صلاح الدین باشد. دانته و جووانی بوکاچو نویسندگان و ادبای بزرگ ایتالیای عصر اومانیسم نیز از صلاح الدین به بزرگی یاد میکردند و دانته در بخش برزخ از کمدی الهی خود، نام صلاح الدین را در ردیف فضلای غیرمسیحی آورده است. رنه گروسه مورخ فرانسوی جنگهای صلیبی نیز مینویسد:
تاریخ باید ارزش جوانمردی این سلطان بزرگِ کُرد را بشناسد که کاملاً نقطه مقابل اتابکان تُرک خونخوار پیش از خود و ممالیک خشن پس از خود بود... انساندوستی و جوانمردی او موجب شگفتی وقایع نگاران مسیحی شد... او به درخواست اسقف، پنج هزار مسیحی را بی پول آزاد کرد"[1].
برغم همه اینها، چهرهی صلاح الدین در موطنش یعنی آسیای غربی وجوهی مناقشهبرانگیز دارد و طیفهای مختلف قومی و مذهبی هر یک با عینک خاص خود به وی مینگرند: یهودیان او را میستایند. صلاح الدین کسی بود که بعد از نزدیک به یک قرن ممنوعیت اسکان یهودیان در بیتالمقدس (اورشلیم)، پس از پازپسگیری آن از دست فرنگیان، در سال 1190م اعلان کرد که یهودیان میتوانند به آنجا مهاجرت کرده و جوامع جدید خود را برپا کنند. بسیاری از یهودیان فراری از اضطهاد حاکمان وقت بریتانیا و فرانسه به دستور صلاح الدین در قدس اسکان داده شدند. حاخام یهودا الحَریزی ادیب بزرگ یهودیِ معاصر صلاح الدین ـ مترجم کتاب دلالة الحائرین حاخام و فیلسوف بزرگ یهودی ابن میمون ـ در قطعهای ادبی میگوید:
پس چرا وقتی که اورشلیم در دست مسیحیان بود، یهودیان اجازهی اقامت در اینجا را نداشتند؟ زیرا مسیحیان میگفتند که ما خدایشان [مسیح] را به قتل رساندهایم... و اگر مسیحیان ما را در اورشلیم به چنگ میآوردند زندهزنده ما را میخوردند... اما خداوند روح این سلطان [صلاح الدین] از تبار پسران اسماعیل را در 4950سال پس از خلقت جهان (1190م) برانگیخت و او را سرشار از حکمت و شجاعت کرد... [پس از فتح قدس] او فراخوانی را میان همه شهرها پخش کرد: اجازه دهید تمام فرزندان افراییم از... هر کجا که در آن پراکندهاند به آنجا [اورشلیم] برگردند[2].
ادامه در فرستهی بعد👇🏻
@AdnanFallahi
16.04.202505:55
He attributed his shift in perspective to the influence of anti-Marxist writer Karl Popper, whose work helped frame the free-market policies of British Prime Minister Margaret Thatcher, and philosopher Isaiah Berlin.
https://www.batimes.com.ar/news/culture/mario-vargas-llosa-peruvian-nobel-winning-novelist-dies-at-89.phtml
https://www.batimes.com.ar/news/culture/mario-vargas-llosa-peruvian-nobel-winning-novelist-dies-at-89.phtml
13.04.202520:45
کتاب دعا و کتاب مقدسمان برای [زبان] انگلیسی همان کاری را کرد که تورات برای عبری، آبای کلیسا برای یونانی و لاتین، و تلاوتهای محمد [ص] برای عربی انجام دادند. آنها زبان ما را به چیزی تبدیل کردند که درخور سخن گفتن خداوند شود و کلماتی را به ما دادند که می تواند در پیشگاه قادر متعال استفاده شود... آنها به ما کمک می کنند تا به گناهان خود اعتراف کنیم، طلب عفو کنیم، در پی لطف خدا باشیم و بدانیم که وقتی این کارها را انجام می دهیم، با عمیق ترینِ جزء خویش در ارتباطیم.
Roger Scruton,
Our Church: A Personal History of the Church of England,
Atlantic Books: 2013.
#محافظهکاری_انگلیسی
@AdnanFallahi
Roger Scruton,
Our Church: A Personal History of the Church of England,
Atlantic Books: 2013.
#محافظهکاری_انگلیسی
@AdnanFallahi
11.04.202517:43
وقتی روسها پس از جداساختن چهار ایالت، خاک ایران را ترک نمودند این اثر را پشت سرشان باقی گذاشتند که اروپاییان نه متعصب هستند و نه چندان شریر و بدذات که برایشان مجسم کرده بودند... از آن تاریخ، هر سال تعداد زیادی از اهالی ولایاتِ سرحدی شروع به مهاجرت به قفقاز در مستملکات روسیه کردند. هر سال به تعداد و اهمیت این مهاجرین افزوده شد. بعضی از کسانی که مهاجرت کردند دیگر هرگز به کشورشان برنگشتند و در آن سوی ارس مستقر شدند و برخی دیگر که از کشورشان صرف نظر کردند ـ و عده بیشتری بودند ـ این فکر را منتشر کردند که وقتی انسان از اربابش راضی نباشد ساده ترین کار این است که به دنبال ارباب دیگری بگردد. این طرز فکر چنان توسعه یافت که در دو نوبت اهالی گیلان و مازندران که در ساحل دریای خزر قرار دارند به دولت امپراتوری روسیه مراجعه و تقاضا کردند خاکشان را اشغال و ضمیمه آن کشور نماید و حتی در کنار دروازه های تهران، یعنی در چند ساعتی پایتخت روستاییان به خود من اظهار داشتند که آرزو دارند سراسر شمال ایران و دهات آنان تحت سلطه روسها درآید. باید اضافه کنم که ولایات سابق ایران که اکنون متعلق به سنپترزبورگ میباشند دائماً دستخوش احساسات ضدونقیض هستند و میخواهند دوباره ایرانی بشوند. بنابراین ایرانیان حاضر به تحمل هر حکومتی هستند و اهمیتی نمیدهند که آن را دوست داشته و به آن علاقهمند باشند.
کُنت دوگوبینو،
سه سال در آسیا (سفرنامهی دوگوبینو 1858ـ1855)،
ص214
ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تهران: نشر قطره، 1383.
@AdnanFallahi
کُنت دوگوبینو،
سه سال در آسیا (سفرنامهی دوگوبینو 1858ـ1855)،
ص214
ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تهران: نشر قطره، 1383.
@AdnanFallahi
21.04.202517:46
پیمان کارلوفجا (کارلوویتس) که در پی شکست عثمانی از دولت های اتریش، روسیه، لهستان و ونیز در سال ۱۶۹۹م ـ ۱۱۱۱ ق. منعقد شد امپراتوری را در هیبت یک شکست خورده تمام عیار به تصویر کشید که مجبور به پذیرش برتری نظامی اروپائیان بود. اما ایـــن پایان کار نبود چرا که بعد از امضای معاهده مذکور که به موجب آن قسمتی از مجارستان و ترانسیلوانی به اتریش، پادولیا به لهستان و موره به ونیز واگذار شد، امپراتوری دچار چالشهای درونی بنیادی شد، زیرا بدست خود بخشی از «دارالاسلام» را بـه کـفـار واگذار کرده بود و توجیه افکار عمومی برای این امر آسان نبود. اما مهمترین مسئله ای کـه بعد از معاهده کارلوفجا، عثمانی با آن روبرو شد، مسئله غرب و توجه به آن بود.
امپراتوری، ناخواسته با مقوله ای روبرو شده بود که دیگر به هیچ وجـه نمیتوانست نسبت به آن بی توجه باشد. غرب یا «دارالکفر» همواره برای عثمانی ها مترادف با مفاهیمی مانند اقوام مشرک مغلوبی بود که فاقد حسن و برتری نسبت به مسلمانان بودند. اما بعد از معاهده کارلوفجا این نگرش دچار تغییر و چالش ناخواسته ای شد. عثمانی دریافت که اروپا از حیث نظامی و سازمانهای اجتماعی به برتریهای قابل توجهی دست پیدا کرده است. شاید اولین تلنگر فکری بعد از همین معاهده در نزد عثمانی ها پیدا شد که باید «چیزهایی» را از غرب یاد بگیرند.
حسن حضرتی،
مشروطهی عثمانی،
ص106،
تهران: انتشارات پژوهشکده تاریخ اسلام، 1389.
@AdnanFallahi
امپراتوری، ناخواسته با مقوله ای روبرو شده بود که دیگر به هیچ وجـه نمیتوانست نسبت به آن بی توجه باشد. غرب یا «دارالکفر» همواره برای عثمانی ها مترادف با مفاهیمی مانند اقوام مشرک مغلوبی بود که فاقد حسن و برتری نسبت به مسلمانان بودند. اما بعد از معاهده کارلوفجا این نگرش دچار تغییر و چالش ناخواسته ای شد. عثمانی دریافت که اروپا از حیث نظامی و سازمانهای اجتماعی به برتریهای قابل توجهی دست پیدا کرده است. شاید اولین تلنگر فکری بعد از همین معاهده در نزد عثمانی ها پیدا شد که باید «چیزهایی» را از غرب یاد بگیرند.
حسن حضرتی،
مشروطهی عثمانی،
ص106،
تهران: انتشارات پژوهشکده تاریخ اسلام، 1389.
@AdnanFallahi
19.04.202520:48
مناسکِ کلیسایی بین انسان و خدا واسطه میشوند. آنها نظم معنوی را در زندگی فرد و جامعه تداوم میبخشند. از این رو یک کلیسای مناسکی میتواند از دولتْ عقب بنشیند، در حاشیهی سیاسی بماند و به جوامع اجازه دهد که خود را بر اساس یک اطاعتِ کاملا اینجهانی شکل دهند... با این وجود، هر چقدر هم که جدایی کلیسا از دولت هوشمندانه و کارا باشد، کلیسا و دولت ناخواسته با هم تداخل خواهند کرد.
Roger Scruton,
Our Church: A Personal History of the Church of England,
Atlantic Books: 2013.
#محافظهکاری_انگلیسی
@AdnanFallahi
Roger Scruton,
Our Church: A Personal History of the Church of England,
Atlantic Books: 2013.
#محافظهکاری_انگلیسی
@AdnanFallahi
17.04.202505:51
ملتی که در تلاش برای زندگی بدون دین است ـ ولو اینکه با یک شکل کمرنگ و تقلیل یافته از دین تعامل کند ـ هرگز نخواهد توانست که وفاداری شهروندان خود را طلب کند و محکوم به زوال است. [در بریتانیا] ما به مدت سه قرن از توزیعی برخوردار بوده ایم که در آن، احساسات مذهبی و ملی یکدیگر را تأیید میکردند؛ در حالیکه اولی شکافهای برآمده از دومی را پر میکرد و دومی هم زیادهرویهای طبیعی اولی را تعدیل میکرد.
Roger Scruton,
Our Church: A Personal History of the Church of England,
Atlantic Books: 2013.
#محافظهکاری_انگلیسی
@AdnanFallahi
Roger Scruton,
Our Church: A Personal History of the Church of England,
Atlantic Books: 2013.
#محافظهکاری_انگلیسی
@AdnanFallahi
15.04.202507:45
... ابوحازم سَلَمة بن دینار [متوفای حدود 140ق] میگوید: همانا بهترین حاکمان کسی است که دوستدار علما باشد و بدترین علما کسی است که دوستدار حاکمان باشد...
جلال الدین السیوطی،
ما رواه الأساطين في عدم المجيء إلى السلاطين،
ص55،
طنطا مصر: دار الصحابة للتراث، 1991.
#اندیشه_سیاسی_اهل_سنت
@AdnanFallahi
جلال الدین السیوطی،
ما رواه الأساطين في عدم المجيء إلى السلاطين،
ص55،
طنطا مصر: دار الصحابة للتراث، 1991.
#اندیشه_سیاسی_اهل_سنت
@AdnanFallahi
12.04.202516:54
و در خبر است که فراخ داشتن نان و طعام بر خلق خدای عزوجل بر بقاء عمر ومُلك و دولت بيفزايد.
و در تواریخ انبیا علیهم السلام چنان است که موسی را علیه السلام با چندان معجزات و کرامات و منزلت بفرعون فرستادند و هر روز راتب خوان فرعون چهار هزار گوسفند بوده است و چهار صد گاو و دویست شتر و درخُوَرد این مرغ و ماهی و بَوارد و قَلايا وحلواها و هر چیز، وهمه اهل مصر ولشکر بر خوان او هر روز طعام خوردند و چهارصد سال بخدایی دعوی کرد و این خوان می نهاد.
چون موسى علیه السلام دعا کرد که «یا رب فرعون را هلاک کن» خدای عزوجل دعای موسی را مستجاب کرد و گفت «او را در آب هلاك كنم و همه خواستهی او و از آنِ لشکر او روزیِ تو و از آن امتان تو گردانم.» و چند سال بر این وعده برآمد و فرعون هم در ضلالت با آن جلالت روزگار می گذاشت و موسی را علیه السلام شتاب گرفته بود که هر چه زودتر خدای عزوجل فرعون را هلاك كند و موسی را از صبر کردن طاقت برسید و چهل روز روزه بداشت و بکوه طور سینا شد و در مناجات با خدای عزوجل گفت «یارب وعده دادی که فرعون را هلاك كنى و او از آن کافری و دعوی هیچ کم نمی کند. پس کي هلاک کنی او را؟» از حق تعالی ندا آمد گفت «ای موسی ترا می باید که هر چه زودتر او را هلاك کنم و هزار بار هزار بنده را میباید که او را هرگز هلاک نکنم از آن که هر روز نعمت از او میخورند و در عهد او آسایشی دارند. بعزّت من که تا او نان و نعمت بر خلق تمام میدارد اگر او را هلاک کنم». موسی گفت «پس وعدۀ تو کی تمام گردد؟» گفت «وعده من آنگاه وفا شود که او نان دادن از خلق باز گیرد. هر که که از نان دادن کم کردن گیرد بدان که اجلش نزدیکتر میشود».
خواجه نظام الملک طوسی،
سیر الملوک،
صص171،172،
تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چـ2، 1347.
#اندیشه_سیاسی_اهل_سنت
@AdnanFallahi
و در تواریخ انبیا علیهم السلام چنان است که موسی را علیه السلام با چندان معجزات و کرامات و منزلت بفرعون فرستادند و هر روز راتب خوان فرعون چهار هزار گوسفند بوده است و چهار صد گاو و دویست شتر و درخُوَرد این مرغ و ماهی و بَوارد و قَلايا وحلواها و هر چیز، وهمه اهل مصر ولشکر بر خوان او هر روز طعام خوردند و چهارصد سال بخدایی دعوی کرد و این خوان می نهاد.
چون موسى علیه السلام دعا کرد که «یا رب فرعون را هلاک کن» خدای عزوجل دعای موسی را مستجاب کرد و گفت «او را در آب هلاك كنم و همه خواستهی او و از آنِ لشکر او روزیِ تو و از آن امتان تو گردانم.» و چند سال بر این وعده برآمد و فرعون هم در ضلالت با آن جلالت روزگار می گذاشت و موسی را علیه السلام شتاب گرفته بود که هر چه زودتر خدای عزوجل فرعون را هلاك كند و موسی را از صبر کردن طاقت برسید و چهل روز روزه بداشت و بکوه طور سینا شد و در مناجات با خدای عزوجل گفت «یارب وعده دادی که فرعون را هلاك كنى و او از آن کافری و دعوی هیچ کم نمی کند. پس کي هلاک کنی او را؟» از حق تعالی ندا آمد گفت «ای موسی ترا می باید که هر چه زودتر او را هلاك کنم و هزار بار هزار بنده را میباید که او را هرگز هلاک نکنم از آن که هر روز نعمت از او میخورند و در عهد او آسایشی دارند. بعزّت من که تا او نان و نعمت بر خلق تمام میدارد اگر او را هلاک کنم». موسی گفت «پس وعدۀ تو کی تمام گردد؟» گفت «وعده من آنگاه وفا شود که او نان دادن از خلق باز گیرد. هر که که از نان دادن کم کردن گیرد بدان که اجلش نزدیکتر میشود».
خواجه نظام الملک طوسی،
سیر الملوک،
صص171،172،
تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چـ2، 1347.
#اندیشه_سیاسی_اهل_سنت
@AdnanFallahi
11.04.202511:20
من به مثابه کسی مینویسم که در طول زندگی خود به کلیسای مادری وارد و از آن خارج شده است و هنوز هم عشای اَنگلیکن [= کلیسای ملی بریتانیا] را خانهی خود میداند. اما من امیدوارم که چیزی که میگویم مورد توجه و مفید فایدهی تمام کسانی باشد که اهمیت دین در زندگی بشر را تصدیق میکنند و صدمهای که جامعهی ما از آن رنج میبَرَد را درون خود احساس کردهاند، چراکه اَشکال سنتی عبادت در جامعه از چشمانداز عمومی محو شده است.
Roger Scruton,
Our Church: A Personal History of the Church of England,
Atlantic Books: 2013.
#محافظهکاری_انگلیسی
@AdnanFallahi
Roger Scruton,
Our Church: A Personal History of the Church of England,
Atlantic Books: 2013.
#محافظهکاری_انگلیسی
@AdnanFallahi
21.04.202512:54
در أمالی شیخ عز بن عبدالسلام ـ که شاگردش شیخ شهاب الدین قرافی از علمای مالکیه آن را حفظ کرده ـ چنین آمده است: و در کلام شیخ عز الدین رضی الله عنه است که برخی از دولتمردان برای شیخ نامه نوشتند و وی را به ملاقات با سلطانِ وقت، و آمد و شد نزد او ترغیب کردند... شیخ رضی الله عنه گفت: «من علم آموختم که سفیر بین خدا و خلایق باشم، حال به دربار اینان رفت و آمد کنم!». قرافی میگوید: «شیخ رضی الله عنه به عالِم اشاره کرده است، عالِم از خداوند برای بندگان نقل میکند پس در مقام رسالت است و هر کس که چنین افتخاری نصیبش شده باشد، زیبندهاش نیست که به دربار سلاطین آمد و شد کند».
جلال الدین السیوطی،
ما رواه الأساطين في عدم المجيء إلى السلاطين،
ص63،
طنطا مصر: دار الصحابة للتراث، 1991.
#اندیشه_سیاسی_اهل_سنت
@AdnanFallahi
جلال الدین السیوطی،
ما رواه الأساطين في عدم المجيء إلى السلاطين،
ص63،
طنطا مصر: دار الصحابة للتراث، 1991.
#اندیشه_سیاسی_اهل_سنت
@AdnanFallahi
19.04.202518:49
با کمال تأسف باید اعتراف کرد که نظر به این حس آشوب طلبی و مباحثه و جدالی که در آسیایی دیده میشود پیوسته اصول و مبانی مختلف در تصورات آنها دور میزند و بسیار مشکل بنظر میرسد که اصول و عقاید تازه اروپائی به افکار و عقاید آنها ضمیمه گردد و اگر هم اضافه شود نه تنها نتیجه مفیدی از آنها گرفته نخواهد شد بلکه بی نظمی و هرج و مرج رو به افزایش خواهد گذارد...
کنت دوگوبینو،
مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی،
ص115،
ترجمه م.ف.
بیجا، بیتا.
@AdnanFallahi
کنت دوگوبینو،
مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی،
ص115،
ترجمه م.ف.
بیجا، بیتا.
@AdnanFallahi
16.04.202518:18
... [ایرانیان] فاقد ثبات روحی میباشند، منطق سرشان نمیشود و مخصوصاً مبانی اخلاقی آنان سست است... بنابراین به نظر نمیرسد که ملتهای خاورمیانه خود به خود قادر به تجدید حیات جوامعشان باشند و بتوانند آن را بر پایههای باستانی آن بازسازی کنند. ولی آیا برای پذیرفتن تمدن جدید آمادگی دارند؟ من که چنین چیزی را باور ندارم. از سی سال پیش در کشور ما گفتگوهای زیادی درباره متمدن ساختن سایر اقوام جهان و بردن آثار تمدن به فلان یا فلان کشور میشود. با بررسیهای دقیقی که کرده ام ندیدم که تا به امروز هیچ نتیجه ای از این کار چه در ادوار جدید و چه در ادوار باستانی گرفته شده باشد. در گذشته های دور یونانیان و رومیان هرگز نتوانستند کسی را متمدن کنند... وقتی اسکندر آسیا را فتح کرد، یونانیان همه ارزشهای اخلاقی خود را از دست دادند و به سطح اقوام کهن و فاسدی تنزل کردند که گمان میکردند مطیع طعمه خویش کردهاند و سطح فکری آنان به سرعت و با انحطاطی سریع به سطح اخلاقی ملتهای مغلوب رسید.
کُنت دوگوبینو،
سه سال در آسیا (سفرنامهی دوگوبینو 1858ـ1855)،
صص332ـ334
ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تهران: نشر قطره، 1383.
@AdnanFallahi
کُنت دوگوبینو،
سه سال در آسیا (سفرنامهی دوگوبینو 1858ـ1855)،
صص332ـ334
ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تهران: نشر قطره، 1383.
@AdnanFallahi
15.04.202507:29
ما فرانسویان این افتخار را داریم که در تعزیه شهادت فرزند حضرت علی (ع) نقش زیبایی داشته باشیم. سفیر ژان پادشاه فرانسه (معلوم نیست کدام ژان؟ توضیح در این باره مشکل است) در دربار خلیفه یزید حضور داشته که ورود خانواده شهیدان کربلا را که به اسارت گرفته اند اعلام میکنند. سفیر فرانسه تلاش میکند نظر لطف خلیفه ظالم را به زنان و کودکان اسیر جلب کند ولی موفق نمیشود و چنان دستخوش رنج و نفرت می شود که فی المجلس خودش را مسلمان و شیعه اعلام میکند و درجا به شهادت می رسد. ملاحظه میفرمایید که این ماجرا ما را در چه موقعیتی قرار میدهد؟
کُنت دوگوبینو،
سه سال در آسیا (سفرنامهی دوگوبینو 1858ـ1855)،
صص329،330
ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تهران: نشر قطره، 1383.
@AdnanFallahi
کُنت دوگوبینو،
سه سال در آسیا (سفرنامهی دوگوبینو 1858ـ1855)،
صص329،330
ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تهران: نشر قطره، 1383.
@AdnanFallahi
12.04.202515:39
در امور مذهبی نیز ایرانیان در نتیجهی برخوردهای شگفتانگیزی که با عقاید جزمی داشته اند انبوه بسیار عظیمی از عقاید مزبور را در مغزهایشان انباشته اند که هیچکس قادر به تخلیه و پاکسازی آن نیست و همیشه مانع خواهد شد که یک عقیده واحد و کامل در این سرزمین مستقر شود. این کشور شباهت به باتلاق بزرگی دارد که هیچ پایهی چوبی را با استحکام نمیشود در آن فرو کرد ولی برعکس میتواند هر بنایی را که روی آن بسازند در اعماق خود فرو ببرد.
کُنت دوگوبینو،
سه سال در آسیا (سفرنامهی دوگوبینو 1858ـ1855)،
ص270،
ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تهران: نشر قطره، 1383.
@AdnanFallahi
کُنت دوگوبینو،
سه سال در آسیا (سفرنامهی دوگوبینو 1858ـ1855)،
ص270،
ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تهران: نشر قطره، 1383.
@AdnanFallahi
10.04.202512:52
عشق به امامان [شیعه] نوعی احساس ملی [در ایران] است و اگر کسی نمیخواهد آن را جریحهدار کند باید به امامان احترام زیادی بگذارد. دوستی ایرانی به من میگفت در کشور ما نسبت به هر چیز و هر کس می توان بدگویی کرد، مگر امامان و زوجۀ کسی که طرف صحبت شما است. فقط این دو مورد، دشمنی خونین به وجود می آورد.
به استثنای مسئله امامان و برتری تاریخ ملی بر بقیه تاریخ جهان، در واقع ایرانیان چیزی ندارند که بتوان آن را به معنای واقعی میهنپرستی نامید... باید اذعان کرد که استقلال ملی برایشان مفهومی ندارد و از دوران بعد از اسلام هرگز به سلسله های پادشاهانِ خود دلبسته نبوده و نیستند. روی کار آمدن و سقوط آنان را با بی تفاوتی کامل نظاره میکنند. برایشان فرقی نمیکند که حکومتی که بر آنان تسلط دارد از هموطنانشان تشکیل شده باشد یا از بیگانگان. این نکته که از نظر اروپاییان انزجارآور و قبولنکردنی است، ایرانیان را به هیچ وجه ناراحت نمیسازد...
کُنت دوگوبینو،
سه سال در آسیا (سفرنامهی دوگوبینو 1858ـ1855)،
صص212،213
ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تهران: نشر قطره، 1383.
@AdnanFallahi
به استثنای مسئله امامان و برتری تاریخ ملی بر بقیه تاریخ جهان، در واقع ایرانیان چیزی ندارند که بتوان آن را به معنای واقعی میهنپرستی نامید... باید اذعان کرد که استقلال ملی برایشان مفهومی ندارد و از دوران بعد از اسلام هرگز به سلسله های پادشاهانِ خود دلبسته نبوده و نیستند. روی کار آمدن و سقوط آنان را با بی تفاوتی کامل نظاره میکنند. برایشان فرقی نمیکند که حکومتی که بر آنان تسلط دارد از هموطنانشان تشکیل شده باشد یا از بیگانگان. این نکته که از نظر اروپاییان انزجارآور و قبولنکردنی است، ایرانیان را به هیچ وجه ناراحت نمیسازد...
کُنت دوگوبینو،
سه سال در آسیا (سفرنامهی دوگوبینو 1858ـ1855)،
صص212،213
ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تهران: نشر قطره، 1383.
@AdnanFallahi
Показано 1 - 24 из 69
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.