
Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

دین عقلانی | جعفر نکونام
مخاطبان این کانال، کسانیاند که از قرائت تعبدی از دین گریزان شدند و به قرائت عقلانی از دین متمایلاند. جعفر نکونام، استاد تمام دانشگاه در رشته علوم قرآن و حدیث. لطفاً کانال را به افراد و گروهها معرفی فرمایید.
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированныйДоверенность
Не провернныйРасположение
ЯзыкДругой
Дата создания каналаApr 23, 2022
Добавлено на TGlist
Oct 16, 2024Прикрепленная группа

گفتگوی عقلانی
226
Рекорды
24.01.202523:59
4.6KПодписчиков09.11.202423:59
600Индекс цитирования30.10.202423:59
2.9KОхват одного поста30.10.202423:59
2.9KОхват рекламного поста15.04.202511:16
8.64%ER25.12.202423:59
52.38%ERR12.04.202518:55
❤️ زیبایی عشق به همدیگر
✍️ جعفر نکونام
🕰 ۲۳ فروردین ۱۴۰۴
🔻من با دیدن این صحنه، با خود گفتم:
https://t.me/dineaqlani
✍️ جعفر نکونام
🕰 ۲۳ فروردین ۱۴۰۴
🎬 در این کلیپ کوتاه اما پراحساس، زنی در خیابان چشمش به پیرمردی میافتد که آرام و بیصدا نشسته است. کلاه او زن را به گذشته میبرد؛ کلاهش، درست شبیه کلاه پدر ازدسترفتهاش است.
زن آرام نزدیک میشود، کنار او مینشیند. دست بر کلاهش میکشد. چشمانش پر از اشک میشود. اشکی نه صرفاً از اندوه، بلکه از انفجاری از دلتنگی، محبت و یاد.
🔻من با دیدن این صحنه، با خود گفتم:
چه زیباست اگر همۀ ما بتوانیم چنین عاشق هم باشیم.
زیباییِ این صحنه در آن است که مرزهای خونی و نسبی را درمینوردد. در جهانی که اغلب از هم دور شدهایم، گویی چیزی در درون ما هنوز مشتاق است در چهرۀ دیگری، عزیز گمشدهاش را بیابد.
چه عشق قشنگی است اگر روزی بتوانیم همدیگر را نه به عنوان غریبه، بلکه همچون پدر و مادر، فرزند، خواهر و برادر ببینیم.
اگر دلتنگیهای خود را در آینۀ چهرۀ یکدیگر تماشا کنیم، و بهجای عبور بیتفاوت، اندکی مکث کنیم، بنشینیم، و مهربانی بورزیم.
در جهانی پر از بیگانگی، شاید بزرگترین انقلاب، بازگشت به همدلی و آغوشی انسانی باشد.
عشق به همدیگر، عشق به بشریت است؛ عشقی که فارغ از قوم، زبان و مرز، همگان را به رسم یک خانوادۀ انسانی دربر میگیرد.
https://t.me/dineaqlani


06.04.202515:57
🔴 تحمل فشارهای زندگی برای یاری امام زمان(ع)
🕰 15 فروردین 1404
♦️حجت الاسلام محمدمهدی ماندگاری در برنامه زنده صداوسیمای جمهوری اسلامی در شبستان جمکران در حال دعوت مردم به «صبوری» در برابر فشارهای اقتصادی بود و میگفت:
♦️این شهروند معترض در برابر دوربینهای صداوسیما فریاد زد:
♦️این جمله او بلافاصله باعث واکنش ماندگاری شد که تلاش کرد، صحبتهای معترض را متوقف کند و خطاب به او گفت:
https://t.me/dineaqlani
🕰 15 فروردین 1404
♦️حجت الاسلام محمدمهدی ماندگاری در برنامه زنده صداوسیمای جمهوری اسلامی در شبستان جمکران در حال دعوت مردم به «صبوری» در برابر فشارهای اقتصادی بود و میگفت:
باید مشکلات حل شود؛ ولی باید صبوری کرد. حتماً باید صبوری کرد.
♦️این شهروند معترض در برابر دوربینهای صداوسیما فریاد زد:
یکسره میگید غزه، لبنان، سوریه و یمن، الان دلار 105 هزار تومن شده.
♦️این جمله او بلافاصله باعث واکنش ماندگاری شد که تلاش کرد، صحبتهای معترض را متوقف کند و خطاب به او گفت:
گوش بده. پیامبران هم [مشکلات داشتند، به حدی که] فرمودند: متی نصرالله(یاری خدا کی فرا می رسد؟)
اگر میخواهیم امام زمانمان را یاری کنیم، باید استقامت کنیم. یکی از مشکلات ما مال سبک زندگی خودمان است. آن هم باید اصلاح شود؛ اما آن بخشی مال فشارهای دشمن است، باید فریاد بزنیم: ما تحمل می کنیم.
https://t.me/dineaqlani
14.04.202503:36
🌕 صلح ایران و آمریکا؛ زلزلهای در بنیاد اعتقادی آخرالزمانیها
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 25 فروردین 1404
🔸با افزایش احتمال دستیابی به توافق صلح میان ایران و ایالات متحده، نهتنها فضای ژئوپلیتیکی منطقه وارد مرحلهای تازه میشود، بلکه یکی از ستونهای گفتمان اعتقادی گروههای آخرالزمانباور نیز با بحرانی بیسابقه مواجه خواهد شد. این جریانها، طی نیمقرن گذشته، فروپاشی آمریکا را پیششرط ظهور منجی دانستهاند. این یادداشت به تحلیل این رخداد میپردازد.
🔶۱. ایران و آمریکا در آستانه صلحی تاریخی
🔸مذاکرات فشردهای که میان ایران و آمریکا جریان دارد، نشانههایی جدی از امکان دستیابی به صلحی پایدار را نشان میدهد. این گفتوگوها، در بستری از فروپاشی ائتلاف منطقهای ایران، بحران اقتصادی داخلی و فشارهای بیسابقه بینالمللی در حال پیشروی است.
🔸یک توافق جامع، میتواند به کاهش تحریمها، عادیسازی روابط دیپلماتیک، و کاهش تنشهای نظامی بیانجامد. چنین صلحی، از نظر ابعاد تاریخی، قابل مقایسه با نقاط عطف منطقهای چون آزادسازی یهودیان بهدست کورش هخامنشی است—اتفاقی که او را در سنت یهودی به «مسیح» بدل کرد. در این چشمانداز، حتی بازیگران غیرمذهبی (از جمله شاید ترامپ) نیز میتوانند در افق ذهنی مردم نقش منجیان زمینی را ایفا کنند.
🔶۲. گفتمان آخرالزمانی؛ آمریکا بهمثابه مانع ظهور
🔸از دهه ۱۳۵۰ شمسی به اینسو، بخشهایی از نهاد روحانیت و نیروهای انقلابی در ایران، با تکیه بر برخی روایات مذهبی، فروپاشی آمریکا را ضرورتی برای ظهور امام مهدی(ع) تلقی کردهاند. این گفتمان، بر دو محور استوار است:
▪️آمریکا، نماد شر مطلق و مانع تحقق عدالت جهانی است.
▪️تنها از مسیر جنگ و درگیری میتوان زمینه ظهور را فراهم کرد.
🔸این دو محور، هم در دستگاه ایدئولوژیک نظام و هم در بدنهای از نیروهای مذهبی تثبیت شده و مذاکره یا صلح با آمریکا را خیانت به مأموریت الهی تفسیر میکند.
🔶۳. صلح بهمثابه زلزله اعتقادی در آخرالزمانیها
🔸اگر صلح بهوقوع بپیوندد، دو پایه اصلی این گفتمان دچار فروریزش میشود:
▪️نقض پیشگوییها: روایتهایی که فروپاشی آمریکا را قریبالوقوع میدانستند، با همزیستی دیپلماتیک بیاعتبار میشوند.
▪️بیمعنایی جنگ مقدس: در حالی که این جریان جنگ را زمینهساز ظهور میدانست، صلح نهتنها جنگ را منتفی میسازد، بلکه مشروعیت ایدئولوژیک آن را نیز از میان میبرد.
▪️فقدان دشمن مطلق: روایتهای دوگانهی خیر و شر، برای تداوم، نیاز به دشمن دارند. صلح با «شیطان بزرگ»، پرسشی بنیادی درباره مشروعیت این روایتها ایجاد میکند.
🔶۴. استراتژی بقای آخرالزمانیها: از بازنگری تا بازتفسیر
🔸البته بعید است جریانهای آخرالزمانی بهراحتی باورهای خود را کنار بگذارند. در مواجهه با تناقضهای آشکار، آنها احتمالاً به یکی از مسیرهای توجیهی زیر پناه میبرند:
▪️ادعای بداء: تغییر اراده الهی و تأخیر ظهور بهدلیل شرایط جدید.
▪️توطئهسازی درباره صلح: القای اینکه صلح، نقشه آمریکا برای تضعیف ایمان و تخریب جبهه مقاومت است.
▪️تغییر دشمن: انتقال مفهوم شر مطلق از آمریکا به چین، اسرائیل، یا حتی منتقدان داخلی.
🔸این راهبردها نشاندهنده نوعی «بازتولید بحران» برای حفظ هویت گفتمانی است؛ هویتی که بدون دشمن، فرو میپاشد.
🔶۵. پیامدهای اجتماعی و روانی زلزلۀ اعتقادی آخرالزمانیها
🔸پیامدهای این زلزله اعتقادی میتواند چندبعدی باشد:
▪️کاهش جذابیت ایدئولوژیک: اگر صلح به بهبود شرایط اقتصادی منجر شود، گرایش عمومی به سمت راهحلهای عملگرایانه و عقلمدار افزایش مییابد.
▪️تشدید شکاف اجتماعی: مقاومت آخرالزمانیها میتواند به دو قطبیسازی، خشونت درونی یا اغتشاش مذهبی بینجامد.
▪️فرصت برای گفتوگوی ملی: جامعه ایران باید از این فرصت برای بازاندیشی در گفتمان دینی و جایگاه عقلانیت در سیاست بهره گیرد.
🔶۶. پیامدهای بحران معنا در آخرالزمانیها پس از صلح
🔸در روایتهای آخرالزمانی، دشمن مطلق (آمریکا) نه فقط مانع ظهور، بلکه محور معنا بوده است. با سقوط این محور، گفتمان مذکور دچار خلأ معنایی خواهد شد.
🔸این خلأ میتواند به فروپاشی درونی یا به بازتعریف پرخطر دشمن بینجامد—پدیدهای که در تجربه جنبشهای مشابه در مسیحیت صهیونیستی نیز مشاهده شده است.
🔶۷. درس از تاریخ: منجی زمینی، نه اسطورهای
🔸تاریخ نشان داده که نجات مردم، نه با ظهور ناگهانی منجی آسمانی، بلکه با تصمیمهای جسورانه و اصلاحات ساختاری محقق شده است.
🔸از کورش بزرگ گرفته تا سیاستمدارانی که بحرانها را به فرصت بدل کردهاند، آنچه رهاییآور بوده، دیپلماسی، اصلاح، و عقلانیت بوده است، نه اسطورهسازی.
🔸یادداشتهای مرتبط با انگارۀ حکومت آخرالزمانی
https://t.me/dineaqlani
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 25 فروردین 1404
🔸با افزایش احتمال دستیابی به توافق صلح میان ایران و ایالات متحده، نهتنها فضای ژئوپلیتیکی منطقه وارد مرحلهای تازه میشود، بلکه یکی از ستونهای گفتمان اعتقادی گروههای آخرالزمانباور نیز با بحرانی بیسابقه مواجه خواهد شد. این جریانها، طی نیمقرن گذشته، فروپاشی آمریکا را پیششرط ظهور منجی دانستهاند. این یادداشت به تحلیل این رخداد میپردازد.
🔶۱. ایران و آمریکا در آستانه صلحی تاریخی
🔸مذاکرات فشردهای که میان ایران و آمریکا جریان دارد، نشانههایی جدی از امکان دستیابی به صلحی پایدار را نشان میدهد. این گفتوگوها، در بستری از فروپاشی ائتلاف منطقهای ایران، بحران اقتصادی داخلی و فشارهای بیسابقه بینالمللی در حال پیشروی است.
🔸یک توافق جامع، میتواند به کاهش تحریمها، عادیسازی روابط دیپلماتیک، و کاهش تنشهای نظامی بیانجامد. چنین صلحی، از نظر ابعاد تاریخی، قابل مقایسه با نقاط عطف منطقهای چون آزادسازی یهودیان بهدست کورش هخامنشی است—اتفاقی که او را در سنت یهودی به «مسیح» بدل کرد. در این چشمانداز، حتی بازیگران غیرمذهبی (از جمله شاید ترامپ) نیز میتوانند در افق ذهنی مردم نقش منجیان زمینی را ایفا کنند.
🔶۲. گفتمان آخرالزمانی؛ آمریکا بهمثابه مانع ظهور
🔸از دهه ۱۳۵۰ شمسی به اینسو، بخشهایی از نهاد روحانیت و نیروهای انقلابی در ایران، با تکیه بر برخی روایات مذهبی، فروپاشی آمریکا را ضرورتی برای ظهور امام مهدی(ع) تلقی کردهاند. این گفتمان، بر دو محور استوار است:
▪️آمریکا، نماد شر مطلق و مانع تحقق عدالت جهانی است.
▪️تنها از مسیر جنگ و درگیری میتوان زمینه ظهور را فراهم کرد.
🔸این دو محور، هم در دستگاه ایدئولوژیک نظام و هم در بدنهای از نیروهای مذهبی تثبیت شده و مذاکره یا صلح با آمریکا را خیانت به مأموریت الهی تفسیر میکند.
🔶۳. صلح بهمثابه زلزله اعتقادی در آخرالزمانیها
🔸اگر صلح بهوقوع بپیوندد، دو پایه اصلی این گفتمان دچار فروریزش میشود:
▪️نقض پیشگوییها: روایتهایی که فروپاشی آمریکا را قریبالوقوع میدانستند، با همزیستی دیپلماتیک بیاعتبار میشوند.
▪️بیمعنایی جنگ مقدس: در حالی که این جریان جنگ را زمینهساز ظهور میدانست، صلح نهتنها جنگ را منتفی میسازد، بلکه مشروعیت ایدئولوژیک آن را نیز از میان میبرد.
▪️فقدان دشمن مطلق: روایتهای دوگانهی خیر و شر، برای تداوم، نیاز به دشمن دارند. صلح با «شیطان بزرگ»، پرسشی بنیادی درباره مشروعیت این روایتها ایجاد میکند.
🔶۴. استراتژی بقای آخرالزمانیها: از بازنگری تا بازتفسیر
🔸البته بعید است جریانهای آخرالزمانی بهراحتی باورهای خود را کنار بگذارند. در مواجهه با تناقضهای آشکار، آنها احتمالاً به یکی از مسیرهای توجیهی زیر پناه میبرند:
▪️ادعای بداء: تغییر اراده الهی و تأخیر ظهور بهدلیل شرایط جدید.
▪️توطئهسازی درباره صلح: القای اینکه صلح، نقشه آمریکا برای تضعیف ایمان و تخریب جبهه مقاومت است.
▪️تغییر دشمن: انتقال مفهوم شر مطلق از آمریکا به چین، اسرائیل، یا حتی منتقدان داخلی.
🔸این راهبردها نشاندهنده نوعی «بازتولید بحران» برای حفظ هویت گفتمانی است؛ هویتی که بدون دشمن، فرو میپاشد.
🔶۵. پیامدهای اجتماعی و روانی زلزلۀ اعتقادی آخرالزمانیها
🔸پیامدهای این زلزله اعتقادی میتواند چندبعدی باشد:
▪️کاهش جذابیت ایدئولوژیک: اگر صلح به بهبود شرایط اقتصادی منجر شود، گرایش عمومی به سمت راهحلهای عملگرایانه و عقلمدار افزایش مییابد.
▪️تشدید شکاف اجتماعی: مقاومت آخرالزمانیها میتواند به دو قطبیسازی، خشونت درونی یا اغتشاش مذهبی بینجامد.
▪️فرصت برای گفتوگوی ملی: جامعه ایران باید از این فرصت برای بازاندیشی در گفتمان دینی و جایگاه عقلانیت در سیاست بهره گیرد.
🔶۶. پیامدهای بحران معنا در آخرالزمانیها پس از صلح
🔸در روایتهای آخرالزمانی، دشمن مطلق (آمریکا) نه فقط مانع ظهور، بلکه محور معنا بوده است. با سقوط این محور، گفتمان مذکور دچار خلأ معنایی خواهد شد.
🔸این خلأ میتواند به فروپاشی درونی یا به بازتعریف پرخطر دشمن بینجامد—پدیدهای که در تجربه جنبشهای مشابه در مسیحیت صهیونیستی نیز مشاهده شده است.
🔶۷. درس از تاریخ: منجی زمینی، نه اسطورهای
🔸تاریخ نشان داده که نجات مردم، نه با ظهور ناگهانی منجی آسمانی، بلکه با تصمیمهای جسورانه و اصلاحات ساختاری محقق شده است.
🔸از کورش بزرگ گرفته تا سیاستمدارانی که بحرانها را به فرصت بدل کردهاند، آنچه رهاییآور بوده، دیپلماسی، اصلاح، و عقلانیت بوده است، نه اسطورهسازی.
🔸یادداشتهای مرتبط با انگارۀ حکومت آخرالزمانی
https://t.me/dineaqlani
19.04.202510:35
🔴 چرخش گفتمانی ایران و عربستان سعودی: از تخاصم آخرالزمانی تا مصالحه ژئوپلیتیک
♦️در حاشیۀ مصاحبۀ بن سلمان در سال 1396 دربارۀ علت عدم مذاکره با ایران
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 30 فروردین 1404
♦️در سال ۲۰۱۷، محمد بن سلمان، ولیعهد تازهمنصوب عربستان سعودی، در اظهاراتی صریح، ایران را به پیروی از پروژهای آخرالزمانی و ایدئولوژیک متهم کرد که مبتنی بر آمادهسازی برای ظهور مهدی است.
♦️او با ارجاع به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و وصیتنامه آیتالله خمینی، مدعی شد که ایران در پی گسترش مذهب شیعه و تسلط بر جهان اسلام است و از این رو، مذاکره با چنین نظامی غیرممکن است.
♦️اما از سال ۲۰۱۹ به بعد، تحولات میدانی، توازن قوا، و میانجیگریهای بینالمللی – بهویژه نقش چین – موجب بازتعریف منافع راهبردی دو کشور شد؛ وضعیتی که در توافق مارس ۲۰۲۳ و دیدارهای دیپلماتیک متعاقب آن، از جمله سفر وزیر دفاع عربستان به تهران در آوریل ۲۰۲۵، نمود یافت.
♦️این یادداشت با تحلیل تحولات گفتمانی در دو کشور، از تخاصم ایدئولوژیک به سوی مصالحه ژئوپلیتیک، به بررسی دلایل، زمینهها، و پیامدهای این چرخش میپردازد.
♦️1. چرخش گفتمانی عربستان: از حذف دشمن مهدوی تا مدیریت رقابت ژئوپلیتیک
🔺الف. تغییر پارادایم از تهدید به تعامل: توافق ریاض و تهران در سال ۲۰۲۳، که با میانجیگری چین حاصل شد، نقطه عطفی در بازتعریف روابط دو کشور بود. این چرخش را میتوان گذار از «گفتمان حذف منجی» به «راهبرد مهارِ متقابل» نامید؛ راهبردی که بهجای انکار ایدئولوژی طرف مقابل، بر مدیریت اختلافات و تثبیت منافع مشترک متمرکز است.
🔺ب. عوامل زمینهساز چرخش: عملیات نظامی فرسایشی، بدون پیروزی قاطع، به مشروعیت سیاست تهاجمی سعودیها آسیب زد. کاهش تعهد امنیتی واشینگتن در منطقه، عربستان را به سوی چین و دیپلماسی منطقهای سوق داد. پس از جنگ غزه (۲۰۲۳–۲۰۲۴)، اسرائیل بهعنوان عامل اصلی بیثباتی منطقهای در گفتمان سعودیها مطرح شد. چین، عراق و عمان نقش مؤثری در بازسازی روابط ایران و عربستان ایفا کردند.
🔺ج. چالشهای داخلی: مصالحه با ایران، که در گفتمان گذشته «رافضی» و «دشمن دینی» نامیده میشد، برای علمای وهابی مسئلهساز است. با این حال، چشمانداز ۲۰۳۰ و کاهش وابستگی دولت به مشروعیت مذهبی، امکان گذار به گفتمانی پراگماتیستی را فراهم کرده است.
♦️2. تحول گفتمان ایران: از آرمانگرایی مهدوی به واقعگرایی دیپلماتیک
🔺الف. گذار تدریجی از ایدئولوژی به مصلحت: ایران در دهههای گذشته از گفتمانی آرمانگرایانه، با تأکید بر تمدنسازی مهدوی و محور مقاومت، به سیاست خارجی مصلحتمحور گرایش یافته است. این چرخش، بهویژه پس از تحریمهای اقتصادی و ناکامیهای منطقهای، بهوضوح مشهود است.
🔺ب. زمینههای چرخش: این زمینهها عبارتاند از: فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها، کاهش اعتبار گفتمان ایدئولوژیک در نسل جدید، هزینههای بالای محور مقاومت، میانجیگری بازیگران منطقهای
🔺ج. سکوت معنادار در برابر مهدویت در سیاست خارجی: در مذاکرات با عربستان، مفاهیم مهدوی عملاً حذف یا نادیده گرفته شدند. این نشان میدهد که گفتمان مهدوی، در عمل، ابزار کارآمدی در چانهزنی منطقهای تلقی نمیشود و حتی ممکن است بهعنوان عامل بازدارنده دیپلماسی شناخته شود.
♦️3. پیامدهای گفتمانی مصالحه
🔺الف. بازتعریف دشمن: هر دو کشور، بهجای تمرکز بر اختلافات مذهبی، به تهدیدات مشترک – بهویژه اسرائیل – توجه نشان دادهاند. این تغییر رویکرد میتواند ساختار اتحادها در منطقه را متحول کند.
🔺ب. افول گفتمان آخرالزمانی: مفاهیم آخرالزمانی – در معنای رهاییبخشی دینی – به حاشیه رانده شده و جای خود را به محاسبات ژئوپلیتیکی دادهاند. این روند را میتوان «سکولاریزاسیون نرم» در سیاست منطقهای توصیف کرد.
🔺ج. بحران مشروعیت گفتمانی: در ایران و عربستان، تغییر رویکرد از ایدئولوژی به عملگرایی بحران مشروعیت را در پی دارد: در عربستان، این سؤال را در پی میآورد که گفتمان سلفی چگونه مصالحه با ایران را توجیه میکند؟ در ایران نیز این سؤال را ایجاد میکند که در صورت حذف مهدویت از سیاست خارجی، مشروعیت گفتمان انقلابی چگونه بازتولید خواهد شد؟
♦️نتیجهگیری
🔺تحول روابط ایران و عربستان سعودی در بازه ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۵، از رویارویی ایدئولوژیک به تعامل ژئوپلیتیک، نه صرفاً نشانهای از عقلانیت سیاسی، بلکه نشانه افول گفتمانهای دینی در سطح تصمیمگیری است.
🔺این چرخش، اگرچه به افزایش ثبات نسبی در منطقه کمک کرده، اما حامل پرسشهایی بنیادین است: آیا این مصالحه تداومپذیر است؟ آیا ما با پایان گفتمانهای مذهبی در سیاست خارجی روبهرو هستیم؟ یا صرفاً با بازتوزیع آنها در سطوح غیررسمی و نمادین مواجهیم؟
https://t.me/dineaqlani
♦️در حاشیۀ مصاحبۀ بن سلمان در سال 1396 دربارۀ علت عدم مذاکره با ایران
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 30 فروردین 1404
♦️در سال ۲۰۱۷، محمد بن سلمان، ولیعهد تازهمنصوب عربستان سعودی، در اظهاراتی صریح، ایران را به پیروی از پروژهای آخرالزمانی و ایدئولوژیک متهم کرد که مبتنی بر آمادهسازی برای ظهور مهدی است.
♦️او با ارجاع به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و وصیتنامه آیتالله خمینی، مدعی شد که ایران در پی گسترش مذهب شیعه و تسلط بر جهان اسلام است و از این رو، مذاکره با چنین نظامی غیرممکن است.
♦️اما از سال ۲۰۱۹ به بعد، تحولات میدانی، توازن قوا، و میانجیگریهای بینالمللی – بهویژه نقش چین – موجب بازتعریف منافع راهبردی دو کشور شد؛ وضعیتی که در توافق مارس ۲۰۲۳ و دیدارهای دیپلماتیک متعاقب آن، از جمله سفر وزیر دفاع عربستان به تهران در آوریل ۲۰۲۵، نمود یافت.
♦️این یادداشت با تحلیل تحولات گفتمانی در دو کشور، از تخاصم ایدئولوژیک به سوی مصالحه ژئوپلیتیک، به بررسی دلایل، زمینهها، و پیامدهای این چرخش میپردازد.
♦️1. چرخش گفتمانی عربستان: از حذف دشمن مهدوی تا مدیریت رقابت ژئوپلیتیک
🔺الف. تغییر پارادایم از تهدید به تعامل: توافق ریاض و تهران در سال ۲۰۲۳، که با میانجیگری چین حاصل شد، نقطه عطفی در بازتعریف روابط دو کشور بود. این چرخش را میتوان گذار از «گفتمان حذف منجی» به «راهبرد مهارِ متقابل» نامید؛ راهبردی که بهجای انکار ایدئولوژی طرف مقابل، بر مدیریت اختلافات و تثبیت منافع مشترک متمرکز است.
🔺ب. عوامل زمینهساز چرخش: عملیات نظامی فرسایشی، بدون پیروزی قاطع، به مشروعیت سیاست تهاجمی سعودیها آسیب زد. کاهش تعهد امنیتی واشینگتن در منطقه، عربستان را به سوی چین و دیپلماسی منطقهای سوق داد. پس از جنگ غزه (۲۰۲۳–۲۰۲۴)، اسرائیل بهعنوان عامل اصلی بیثباتی منطقهای در گفتمان سعودیها مطرح شد. چین، عراق و عمان نقش مؤثری در بازسازی روابط ایران و عربستان ایفا کردند.
🔺ج. چالشهای داخلی: مصالحه با ایران، که در گفتمان گذشته «رافضی» و «دشمن دینی» نامیده میشد، برای علمای وهابی مسئلهساز است. با این حال، چشمانداز ۲۰۳۰ و کاهش وابستگی دولت به مشروعیت مذهبی، امکان گذار به گفتمانی پراگماتیستی را فراهم کرده است.
♦️2. تحول گفتمان ایران: از آرمانگرایی مهدوی به واقعگرایی دیپلماتیک
🔺الف. گذار تدریجی از ایدئولوژی به مصلحت: ایران در دهههای گذشته از گفتمانی آرمانگرایانه، با تأکید بر تمدنسازی مهدوی و محور مقاومت، به سیاست خارجی مصلحتمحور گرایش یافته است. این چرخش، بهویژه پس از تحریمهای اقتصادی و ناکامیهای منطقهای، بهوضوح مشهود است.
🔺ب. زمینههای چرخش: این زمینهها عبارتاند از: فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها، کاهش اعتبار گفتمان ایدئولوژیک در نسل جدید، هزینههای بالای محور مقاومت، میانجیگری بازیگران منطقهای
🔺ج. سکوت معنادار در برابر مهدویت در سیاست خارجی: در مذاکرات با عربستان، مفاهیم مهدوی عملاً حذف یا نادیده گرفته شدند. این نشان میدهد که گفتمان مهدوی، در عمل، ابزار کارآمدی در چانهزنی منطقهای تلقی نمیشود و حتی ممکن است بهعنوان عامل بازدارنده دیپلماسی شناخته شود.
♦️3. پیامدهای گفتمانی مصالحه
🔺الف. بازتعریف دشمن: هر دو کشور، بهجای تمرکز بر اختلافات مذهبی، به تهدیدات مشترک – بهویژه اسرائیل – توجه نشان دادهاند. این تغییر رویکرد میتواند ساختار اتحادها در منطقه را متحول کند.
🔺ب. افول گفتمان آخرالزمانی: مفاهیم آخرالزمانی – در معنای رهاییبخشی دینی – به حاشیه رانده شده و جای خود را به محاسبات ژئوپلیتیکی دادهاند. این روند را میتوان «سکولاریزاسیون نرم» در سیاست منطقهای توصیف کرد.
🔺ج. بحران مشروعیت گفتمانی: در ایران و عربستان، تغییر رویکرد از ایدئولوژی به عملگرایی بحران مشروعیت را در پی دارد: در عربستان، این سؤال را در پی میآورد که گفتمان سلفی چگونه مصالحه با ایران را توجیه میکند؟ در ایران نیز این سؤال را ایجاد میکند که در صورت حذف مهدویت از سیاست خارجی، مشروعیت گفتمان انقلابی چگونه بازتولید خواهد شد؟
♦️نتیجهگیری
🔺تحول روابط ایران و عربستان سعودی در بازه ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۵، از رویارویی ایدئولوژیک به تعامل ژئوپلیتیک، نه صرفاً نشانهای از عقلانیت سیاسی، بلکه نشانه افول گفتمانهای دینی در سطح تصمیمگیری است.
🔺این چرخش، اگرچه به افزایش ثبات نسبی در منطقه کمک کرده، اما حامل پرسشهایی بنیادین است: آیا این مصالحه تداومپذیر است؟ آیا ما با پایان گفتمانهای مذهبی در سیاست خارجی روبهرو هستیم؟ یا صرفاً با بازتوزیع آنها در سطوح غیررسمی و نمادین مواجهیم؟
https://t.me/dineaqlani
12.04.202504:37
🔍 نقدی بر خودشیفتگی ایدئولوژیک آخرالزمانیها
🔘 در حاشیۀ توجیهات آخرالزمانی دکتر سعید نجفی از ریزشهای دینی
✍️ جعفر نکونام با همکاری هوش مصنوعی
🕰 23 فروردین 1404
🔶۱. خودشیفتگی آخرالزمانیها
🔸یکی از ویژگیهای برجستۀ جریانهای آخرالزمانگرا، خودشیفتگی ایدئولوژیکی آنهاست؛ نوعی ناتوانی در دیدن واقعیتهای اجتماعی، که با توهمات تقدیرگرایانه و خلسههای روایی، جایگزین شده است. حتی زمانی که همان مریدان سابقشان دچار تردید شده و از آنان رویگردان میشوند، یا زمانی که اعتراضات عمومی نسبت به اجبارهای دینی همچون حجاب اجباری اوج میگیرد و زنان به اعتراض، حجاب از سر برمیدارند، این جریانها همچنان واقعیت را انکار کرده و آن را به فال نیک میگیرند.
🔸در نگاه آنان، این اعتراضات نه نشانه شکست گفتمان دین اجباری، بلکه علامتی از غربالگری آخرالزمانی و خالصشدن یاران امام زمان(ع) تعبیر میشود؛ گویی تاریخ با برنامهای مخفی به نفع آنان حرکت میکند و هر مقاومتی، نوعی تأیید پنهان از «طرح الهی» است.
🔶۲. سوءفهم از نصوص و سادهاندیشی در قدرت
🔸در ادبیات روایی شیعه، از یاران خاص امام مهدی(ع) با عدد ۳۱۳ یاد شده است؛ اما آخرالزمانیها با سادهانگاری عوامانه، این عدد را دال بر کفایت مطلق و اقتدار فراجهانی میگیرند.
آنان هرگز از خود نمیپرسند: چگونه ممکن است تنها با ۳۱۳ نفر بر جهانی چند میلیاردی، آن هم از طریق جنگ با شمشیر، سلطه یافت؟
🔸واقعیت آن است که اینان، حتی از سادهترین اقتضائات قدرت در جهان معاصر بیخبرند و ظهور را به یک نبرد فیزیکی در میدان جنگ تنزل میدهند، حال آنکه تحقق عدالت جهانی مستلزم دانش، مدیریت جهانی، رسانه، حکمرانی هوشمند، و سازوکارهای پیچیده اجتماعی است.
🔶۳. انجماد در باورهای کهن، گسست از دانش معاصر
🔸مشکل ریشهای جریان آخرالزمانی، اشراف نداشتن به دانشهای روز و غفلت از تحولات معرفتی عصر مدرن است. آنان در فضایی معرفتی زندگی میکنند که متعلق به بیش از هزار سال پیش است؛ زمانی که شناخت بشر از سیاست، قدرت، جامعه، اقتصاد، و دین در حد اسطوره و روایت باقی مانده بود.
▪️در چنین پارادایمی، قدرت از آسمان نازل میشود نه از نهادهای مدنی؛
▪️عدالت با شمشیر اجرا میشود نه با نظام حقوقی پیچیده؛
▪️یاران موعود، جنگجویانی جانبرکفاند، نه نخبگان بینالمللی با تخصصهای متنوع.
🔸نتیجه این انجماد فکری، تولید تفسیرهای عوامانه، رادیکال و غیرقابل دفاع از مهدویت است؛ تفسیرهایی که نهتنها کارکرد اجتماعی ندارند، بلکه زمینهساز بیاعتمادی عمیق نسل جدید به باورهای دینی نیز میشوند.
🔶۴. نتیجهگیری: از اسطورهسازی تا خودویرانگری
🔸جریانهای آخرالزمانگرا، با ادعای دفاع از دین و انتظار منجی، در عمل به ویرانسازی بنیانهای معرفتی و اخلاقی دینداری معاصر کمک میکنند.
🔸آنان با تعبیرهای وارونه از نشانههای اجتماعی، هر شکستی را پیروزی میخوانند و هر بحرانی را علامت ظهور میشمارند.
📌 اما این پندارهای بیاساس، تنها به تعویق اصلاح دینی، تخریب اعتماد عمومی، و تولید خشونت نمادین در جامعه میانجامد. اگر قرار است ظهور منجی، تجلی عدالت و عقلانیت باشد، راه آن از بازاندیشی در مفاهیم دینی، نقد سنت، و بهروزرسانی باورها بر پایه خرد جمعی و دانش روز میگذرد— نه از سادهاندیشیهای عوامانه، نظیر این که ۳۱۳ یاران خالص که سلاحی جز شمشیر ندارند، برای فتح جهان و تشکیل حکومت واحد جهانی کافی است ولو آن که تمام مردم جهان در مقابل آنان بایستند.
https://t.me/dineaqlani
🔘 در حاشیۀ توجیهات آخرالزمانی دکتر سعید نجفی از ریزشهای دینی
✍️ جعفر نکونام با همکاری هوش مصنوعی
🕰 23 فروردین 1404
🔶۱. خودشیفتگی آخرالزمانیها
🔸یکی از ویژگیهای برجستۀ جریانهای آخرالزمانگرا، خودشیفتگی ایدئولوژیکی آنهاست؛ نوعی ناتوانی در دیدن واقعیتهای اجتماعی، که با توهمات تقدیرگرایانه و خلسههای روایی، جایگزین شده است. حتی زمانی که همان مریدان سابقشان دچار تردید شده و از آنان رویگردان میشوند، یا زمانی که اعتراضات عمومی نسبت به اجبارهای دینی همچون حجاب اجباری اوج میگیرد و زنان به اعتراض، حجاب از سر برمیدارند، این جریانها همچنان واقعیت را انکار کرده و آن را به فال نیک میگیرند.
🔸در نگاه آنان، این اعتراضات نه نشانه شکست گفتمان دین اجباری، بلکه علامتی از غربالگری آخرالزمانی و خالصشدن یاران امام زمان(ع) تعبیر میشود؛ گویی تاریخ با برنامهای مخفی به نفع آنان حرکت میکند و هر مقاومتی، نوعی تأیید پنهان از «طرح الهی» است.
🔶۲. سوءفهم از نصوص و سادهاندیشی در قدرت
🔸در ادبیات روایی شیعه، از یاران خاص امام مهدی(ع) با عدد ۳۱۳ یاد شده است؛ اما آخرالزمانیها با سادهانگاری عوامانه، این عدد را دال بر کفایت مطلق و اقتدار فراجهانی میگیرند.
آنان هرگز از خود نمیپرسند: چگونه ممکن است تنها با ۳۱۳ نفر بر جهانی چند میلیاردی، آن هم از طریق جنگ با شمشیر، سلطه یافت؟
🔸واقعیت آن است که اینان، حتی از سادهترین اقتضائات قدرت در جهان معاصر بیخبرند و ظهور را به یک نبرد فیزیکی در میدان جنگ تنزل میدهند، حال آنکه تحقق عدالت جهانی مستلزم دانش، مدیریت جهانی، رسانه، حکمرانی هوشمند، و سازوکارهای پیچیده اجتماعی است.
🔶۳. انجماد در باورهای کهن، گسست از دانش معاصر
🔸مشکل ریشهای جریان آخرالزمانی، اشراف نداشتن به دانشهای روز و غفلت از تحولات معرفتی عصر مدرن است. آنان در فضایی معرفتی زندگی میکنند که متعلق به بیش از هزار سال پیش است؛ زمانی که شناخت بشر از سیاست، قدرت، جامعه، اقتصاد، و دین در حد اسطوره و روایت باقی مانده بود.
▪️در چنین پارادایمی، قدرت از آسمان نازل میشود نه از نهادهای مدنی؛
▪️عدالت با شمشیر اجرا میشود نه با نظام حقوقی پیچیده؛
▪️یاران موعود، جنگجویانی جانبرکفاند، نه نخبگان بینالمللی با تخصصهای متنوع.
🔸نتیجه این انجماد فکری، تولید تفسیرهای عوامانه، رادیکال و غیرقابل دفاع از مهدویت است؛ تفسیرهایی که نهتنها کارکرد اجتماعی ندارند، بلکه زمینهساز بیاعتمادی عمیق نسل جدید به باورهای دینی نیز میشوند.
🔶۴. نتیجهگیری: از اسطورهسازی تا خودویرانگری
🔸جریانهای آخرالزمانگرا، با ادعای دفاع از دین و انتظار منجی، در عمل به ویرانسازی بنیانهای معرفتی و اخلاقی دینداری معاصر کمک میکنند.
🔸آنان با تعبیرهای وارونه از نشانههای اجتماعی، هر شکستی را پیروزی میخوانند و هر بحرانی را علامت ظهور میشمارند.
📌 اما این پندارهای بیاساس، تنها به تعویق اصلاح دینی، تخریب اعتماد عمومی، و تولید خشونت نمادین در جامعه میانجامد. اگر قرار است ظهور منجی، تجلی عدالت و عقلانیت باشد، راه آن از بازاندیشی در مفاهیم دینی، نقد سنت، و بهروزرسانی باورها بر پایه خرد جمعی و دانش روز میگذرد— نه از سادهاندیشیهای عوامانه، نظیر این که ۳۱۳ یاران خالص که سلاحی جز شمشیر ندارند، برای فتح جهان و تشکیل حکومت واحد جهانی کافی است ولو آن که تمام مردم جهان در مقابل آنان بایستند.
https://t.me/dineaqlani
15.04.202503:31
🌕 تحلیل نقش دعا در مقابله با رژیم صهیونیستی
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 26 فروردین 1404
سخنان آیتالله جوادی آملی درباره نقش بیبدیل دعا، توسل و ذکر در مقابله با دشمنان، بهویژه رژیم صهیونیستی پس از تحولات اخیر در منطقه، از جمله کاهش قدرت محور مقاومت در شرایطی که ابزارهای مادی همچون نیروی نظامی و دیپلماسی دچار بنبست شدهاند، میتواند پاسخی معنوی و توجیهکننده برای ناکامیهای عملی تلقی شود.
🔶 ۱. زمینه سیاسی: تضعیف محور مقاومت
🔸محور مقاومت، شبکهای از گروههای مورد حمایت ایران از جمله حزبالله در لبنان، حماس در غزه و نیروهای مردمی در عراق، زمانی به عنوان نیرویی کارآمد برای مقابله با نفوذ آمریکا و اسرائیل شناخته میشد.
🔸اما در سالهای اخیر، کاهش نفوذ و ضعف استراتژیک این محور به وضوح نمایان شده است. در چنین فضایی، تأکید بر دعا و توسل میتواند نشانهای از انتقال از راهکارهای عملی و کنشمحور به تسکینهای معنوی و جبران نقصهای اجرایی تلقی شود.
🔶۲. نقش دعا در گفتمان سیاسی شیعه
🔸در سنت شیعه، دعا فراتر از عمل عبادی فردی به عنوان عنصری جداییناپذیر از گفتمان سیاسی و اجتماعی مطرح است. نظام حکومتی ایران نمونهای از تلفیق دین و سیاست است؛ جایی که رهبران مذهبی علاوه بر هدایت معنوی، مسئولیتهای سیاسی نیز بر عهده دارند.
🔸انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و تجربیات تاریخی در لبنان، همچون مراسم عاشورا و زیارتهای جمعی، نشان میدهد که چگونه دعا و نمادهای مذهبی میتوانند موجب بسیج اجتماعی و تقویت هویت جمعی شوند.
🔸در این چارچوب، سخنان آیتالله جوادی آملی، در شرایطی که محور مقاومت با چالشهای راهبردی مواجه شده است، میتواند تلاشی برای بازتولید مشروعیت و حفظ انسجام معنوی تلقی شود؛ هرچند که از منظر عملی، پاسخگوی مسائل پیچیده سیاسی و نظامی نخواهد بود.
🔶۳. چارچوب نظری: بازسازی معنا در شرایط بحران
🔸برای تبیین نقش دعا در این شرایط، میتوان از دو چارچوب نظری کلیدی بهره برد:
▪️الف) پیتر برگر – «نظم نمادین در بحران»: در کتاب "The Sacred Canopy"، پیتر برگر استدلال میکند که دین در زمانهای بحران، زمانی که ساختارهای عقلانی و مادی نتوانند پاسخگوی مشکلات باشند، با بازتولید نظم نمادین به انسانها معنا و امید میبخشد. از این منظر، دعا به عنوان ابزاری برای تحمل واقعیتهای دشوار و بازیابی انسجام اجتماعی ظاهر میشود. در زمینه تحلیل حاضر، وقتی که ناکامیهای سیاسی و نظامی باعث فروپاشی گفتمان مقاومت میشود، دعا میتواند به عنوان روایت امیدبخش برای حفظ هویت و هدف جمعی به کار رود.
▪️ب) هانس بلومنبرگ – «بازگشت به متافیزیک در عصر ناکارایی عقلانی»: هانس بلومنبرگ در "Legitimacy of the Modern Age" بیان میکند که در لحظاتی که عقلانیت مدرن در حل مسائل بزرگ ناتوان میشود، انسان به سراغ دین و اسطوره میرود تا خلأ معنایی را پر کند. دعا در این چارچوب، واکنشی اضطراری به ناتوانی ابزارهای عقلانی و مادی است. در شرایطی که محور مقاومت نتوانسته به طور عملی پاسخگوی تهدید رژیم صهیونیستی باشد، دعا بهعنوان «گفتمان پساشکست» ظاهر میشود که به جای ارائه راهحلهای ملموس، به دنبال بازسازی معنا و مشروعیت است.
🔶۴. تحلیل علمی و بروندینی: شواهد و محدودیتها
🔸از دیدگاه علمی، شواهد تجربی مبنی بر تأثیر مستقیم دعا بر تحولات سیاسی یا نظامی بسیار محدود است.
🔸رژیم صهیونیستی، با دارا بودن توان نظامی پیشرفته، اقتصاد قوی و حمایتهای دیپلماتیک بینالمللی، یک چالش چندبعدی محسوب میشود که نیازمند راهبردهای جامع و چندجانبه است.
🔸پژوهشهای روانشناختی (مانند مطالعات Harold G. Koenig) نشان میدهد که دعا میتواند از نظر روانی به کاهش استرس و افزایش همبستگی اجتماعی کمک کند؛ اما این اثرات به صورت مستقیم در مقابله با چالشهای ژئوپلیتیکی قابل اندازهگیری نیستند.
🔸از سوی دیگر، تمرکز بیش از حد بر دعا ممکن است توجه جامعه و مسئولان را از راهکارهای عملی مانند تقویت دیپلماسی منطقهای، اعمال فشار اقتصادی و سازماندهی سیاسی منحرف کند. در این شرایط، تکیه صرف بر دعا، میتواند به عنوان نشانهای از «تدین منفعل» یا «passive piety» تلقی شود که در نهایت مانع از پاسخگویی جامع به تهدیدات واقعی میشود.
🔶۵. مقایسه با موارد مشابه و پیامدهای اجتماعی
🔸تجارب جهانی نشان میدهد که در شرایطی که قدرت مادی محدود است، جوامع به دعا و مراسم مذهبی به عنوان وسیلهای برای بسیج و حفظ هویت جمعی متوسل میشوند.
🔸جنبشهای آزادیبخش در آفریقای جنوبی علیه آپارتاید و مقاومت غیرخشونتآمیز در هند، نمونههایی از استفاده از ابزارهای معنوی در کنار کنشهای عملی هستند.
🔸در مقابل، تمرکز انحصاری بر دعا بدون اقدامات مکمل، ممکن است به انفعال اجتماعی و عدم پاسخگویی کافی به تهدیدات بینالمللی منجر شود.
🔸یادداشتهای مربوط به مسئلۀ فلسطین
https://t.me/dineaqlani
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 26 فروردین 1404
سخنان آیتالله جوادی آملی درباره نقش بیبدیل دعا، توسل و ذکر در مقابله با دشمنان، بهویژه رژیم صهیونیستی پس از تحولات اخیر در منطقه، از جمله کاهش قدرت محور مقاومت در شرایطی که ابزارهای مادی همچون نیروی نظامی و دیپلماسی دچار بنبست شدهاند، میتواند پاسخی معنوی و توجیهکننده برای ناکامیهای عملی تلقی شود.
🔶 ۱. زمینه سیاسی: تضعیف محور مقاومت
🔸محور مقاومت، شبکهای از گروههای مورد حمایت ایران از جمله حزبالله در لبنان، حماس در غزه و نیروهای مردمی در عراق، زمانی به عنوان نیرویی کارآمد برای مقابله با نفوذ آمریکا و اسرائیل شناخته میشد.
🔸اما در سالهای اخیر، کاهش نفوذ و ضعف استراتژیک این محور به وضوح نمایان شده است. در چنین فضایی، تأکید بر دعا و توسل میتواند نشانهای از انتقال از راهکارهای عملی و کنشمحور به تسکینهای معنوی و جبران نقصهای اجرایی تلقی شود.
🔶۲. نقش دعا در گفتمان سیاسی شیعه
🔸در سنت شیعه، دعا فراتر از عمل عبادی فردی به عنوان عنصری جداییناپذیر از گفتمان سیاسی و اجتماعی مطرح است. نظام حکومتی ایران نمونهای از تلفیق دین و سیاست است؛ جایی که رهبران مذهبی علاوه بر هدایت معنوی، مسئولیتهای سیاسی نیز بر عهده دارند.
🔸انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و تجربیات تاریخی در لبنان، همچون مراسم عاشورا و زیارتهای جمعی، نشان میدهد که چگونه دعا و نمادهای مذهبی میتوانند موجب بسیج اجتماعی و تقویت هویت جمعی شوند.
🔸در این چارچوب، سخنان آیتالله جوادی آملی، در شرایطی که محور مقاومت با چالشهای راهبردی مواجه شده است، میتواند تلاشی برای بازتولید مشروعیت و حفظ انسجام معنوی تلقی شود؛ هرچند که از منظر عملی، پاسخگوی مسائل پیچیده سیاسی و نظامی نخواهد بود.
🔶۳. چارچوب نظری: بازسازی معنا در شرایط بحران
🔸برای تبیین نقش دعا در این شرایط، میتوان از دو چارچوب نظری کلیدی بهره برد:
▪️الف) پیتر برگر – «نظم نمادین در بحران»: در کتاب "The Sacred Canopy"، پیتر برگر استدلال میکند که دین در زمانهای بحران، زمانی که ساختارهای عقلانی و مادی نتوانند پاسخگوی مشکلات باشند، با بازتولید نظم نمادین به انسانها معنا و امید میبخشد. از این منظر، دعا به عنوان ابزاری برای تحمل واقعیتهای دشوار و بازیابی انسجام اجتماعی ظاهر میشود. در زمینه تحلیل حاضر، وقتی که ناکامیهای سیاسی و نظامی باعث فروپاشی گفتمان مقاومت میشود، دعا میتواند به عنوان روایت امیدبخش برای حفظ هویت و هدف جمعی به کار رود.
▪️ب) هانس بلومنبرگ – «بازگشت به متافیزیک در عصر ناکارایی عقلانی»: هانس بلومنبرگ در "Legitimacy of the Modern Age" بیان میکند که در لحظاتی که عقلانیت مدرن در حل مسائل بزرگ ناتوان میشود، انسان به سراغ دین و اسطوره میرود تا خلأ معنایی را پر کند. دعا در این چارچوب، واکنشی اضطراری به ناتوانی ابزارهای عقلانی و مادی است. در شرایطی که محور مقاومت نتوانسته به طور عملی پاسخگوی تهدید رژیم صهیونیستی باشد، دعا بهعنوان «گفتمان پساشکست» ظاهر میشود که به جای ارائه راهحلهای ملموس، به دنبال بازسازی معنا و مشروعیت است.
🔶۴. تحلیل علمی و بروندینی: شواهد و محدودیتها
🔸از دیدگاه علمی، شواهد تجربی مبنی بر تأثیر مستقیم دعا بر تحولات سیاسی یا نظامی بسیار محدود است.
🔸رژیم صهیونیستی، با دارا بودن توان نظامی پیشرفته، اقتصاد قوی و حمایتهای دیپلماتیک بینالمللی، یک چالش چندبعدی محسوب میشود که نیازمند راهبردهای جامع و چندجانبه است.
🔸پژوهشهای روانشناختی (مانند مطالعات Harold G. Koenig) نشان میدهد که دعا میتواند از نظر روانی به کاهش استرس و افزایش همبستگی اجتماعی کمک کند؛ اما این اثرات به صورت مستقیم در مقابله با چالشهای ژئوپلیتیکی قابل اندازهگیری نیستند.
🔸از سوی دیگر، تمرکز بیش از حد بر دعا ممکن است توجه جامعه و مسئولان را از راهکارهای عملی مانند تقویت دیپلماسی منطقهای، اعمال فشار اقتصادی و سازماندهی سیاسی منحرف کند. در این شرایط، تکیه صرف بر دعا، میتواند به عنوان نشانهای از «تدین منفعل» یا «passive piety» تلقی شود که در نهایت مانع از پاسخگویی جامع به تهدیدات واقعی میشود.
🔶۵. مقایسه با موارد مشابه و پیامدهای اجتماعی
🔸تجارب جهانی نشان میدهد که در شرایطی که قدرت مادی محدود است، جوامع به دعا و مراسم مذهبی به عنوان وسیلهای برای بسیج و حفظ هویت جمعی متوسل میشوند.
🔸جنبشهای آزادیبخش در آفریقای جنوبی علیه آپارتاید و مقاومت غیرخشونتآمیز در هند، نمونههایی از استفاده از ابزارهای معنوی در کنار کنشهای عملی هستند.
🔸در مقابل، تمرکز انحصاری بر دعا بدون اقدامات مکمل، ممکن است به انفعال اجتماعی و عدم پاسخگویی کافی به تهدیدات بینالمللی منجر شود.
🔸یادداشتهای مربوط به مسئلۀ فلسطین
https://t.me/dineaqlani
09.04.202504:51
🔴قیاس نادرست موقعیت ایران و آمریکا با بریتانیا و آلمان نازی در جنگ جهانی دوم
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 20 فروردین 1404
♦️آخرالزمانیهای ایران، بر این عقیدهاند که ایران باید مثل بریتانیا که در جنگ جهانی دوم به جنگ با آلمان نازی روی آورد، به جنگ با آمریکا روی بیاورد و از مذاکره خودداری کند. در این یادداشت، این عقیده ارزیابی میشود.
♦️1. زمینه تاریخی و سیاسی
🔺بریتانیا و آلمان در جنگ جهانی دوم: در دهه ۱۹۴۰، آلمان نازی تحت رهبری هیتلر بهسرعت قلمرو خود را در اروپا گسترش داد و تهدیدی مستقیم برای بریتانیا ایجاد کرد. سیاست مماشات بریتانیا در برابر هیتلر شکست خورد و با رهبری وینستون چرچیل، این کشور وارد جنگی تمامعیار شد. آلمان بهطور مستقیم خاک بریتانیا را هدف قرار داده بود و مذاکره دیگر گزینهای واقعی نبود.
🔺ایران و آمریکا در ۲۰۲۵: از زمان انقلاب ۱۹۷۹، ایران و آمریکا درگیر تنشهای سیاسی، اقتصادی و نیابتی بودهاند، اما این تنشها به جنگ مستقیم منجر نشده است. با تضعیف محور مقاومت پس از رویدادهایی مانند طوفان الاقصی، ایران اهرمهای منطقهای خود را از دست داده است. غزه ویران شده، رهبران حماس و حزبالله کشته شدهاند، سوریه سقوط کرده و گروههای ضدایرانی مانند جبهه التحریر الشام به قدرت رسیدهاند. این شرایط، ایران را در موضع ضعف قرار داده و برخلاف آلمان نازی، ایران تهدیدی مستقیم برای خاک آمریکا نیست.
♦️نتیجه: زمینه تاریخی و سیاسی این دو موقعیت کاملاً متفاوت است. بریتانیا با تهدیدی وجودی روبرو بود، اما تنش بین ایران و آمریکا غیرمستقیم است و ایران اکنون ضعیفتر از گذشته عمل میکند.
♦️2. قدرت نظامی
🔺بریتانیا و آلمان در جنگ جهانی دوم: در آغاز جنگ، آلمان نازی از نظر نیروی زمینی و استراتژی تهاجمی برتری داشت، اما بریتانیا با نیروی دریایی قوی و حمایت متحدان (بهویژه آمریکا پس از ۱۹۴۱) تعادل را برقرار کرد. قدرت نظامی دو طرف قابلمقایسه بود و آلمان توان حمله مستقیم به بریتانیا را داشت.
🔺ایران و آمریکا در ۲۰۲۵: آمریکا با بودجه نظامی بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار، پیشرفتهترین ارتش جهان را دارد، در حالی که بودجه نظامی ایران حدود ۱۰ تا ۲۰ میلیارد دلار است و بر استراتژی دفاعی نامتقارن تکیه دارد. با تضعیف محور مقاومت، ایران توان بازدارندگی نیابتی خود را نیز از دست داده است.
♦️نتیجه: شکاف نظامی بین ایران و آمریکا بسیار عمیقتر از شکاف بین بریتانیا و آلمان است. ایران با از دست دادن توان نیابتی، در برابر آمریکا بسیار آسیبپذیرتر شده است.
♦️3. موقعیت بینالمللی
🔺بریتانیا و آلمان در جنگ جهانی دوم: بریتانیا یک قدرت استعماری با متحدان قوی (مانند کشورهای مشترکالمنافع و آمریکا) بود و جایگاه محکمی در نظام جهانی داشت. آلمان نازی، با وجود اتحاد با ایتالیا و ژاپن، بهدلیل تهاجمهایش منزوی شده بود.
🔺ایران و آمریکا در ۲۰۲۵: آمریکا رهبری بلوک غرب را بر عهده دارد و از حمایت ناتو، اسرائیل و برخی کشورهای عربی برخوردار است. ایران، با سقوط سوریه و نابودی گروههای نیابتی، در انزوای بیشتری قرار گرفته و اهرمهای دیپلماتیک آن کاهش یافته است.
♦️نتیجه: بریتانیا از حمایت گسترده جهانی برخوردار بود، اما ایران در انزوای نسبی است و آمریکا قدرت غالب جهانی محسوب میشود. این عدم تعادل، موقعیت ایران را تضعیف کرده است.
♦️4. اهداف و ایدئولوژی
🔺بریتانیا و آلمان: آلمان نازی بهدنبال سلطه بر اروپا و نابودی دشمنان ایدئولوژیک خود بود و مذاکره با هیتلر بهدلیل جاهطلبیهایش غیرممکن تلقی میشد. بریتانیا برای حفظ دموکراسی و جلوگیری از فروپاشی نظام خود میجنگید.
🔺ایران و آمریکا: ایران بهدنبال حفظ حاکمیت و مقابله با هژمونی آمریکا است، اما با تضعیف محور مقاومت، نفوذ منطقهای آن محدود شده است. آمریکا نیز میخواهد ایران را مهار کند و از برتری منطقهای یا هستهای آن جلوگیری نماید. اهداف دو طرف، برخلاف هیتلر، قابلمذاکره است و سابقه توافقاتی مانند برجام این امکان را نشان میدهد.
♦️نتیجه: برخلاف آلمان نازی، ایران و آمریکا میتوانند به نقاط مشترکی برسند، بهویژه در شرایطی که ایران ضعیفتر شده و نیاز به کاهش فشارها دارد.
♦️5. رویکرد جنگی یا مذاکره
🔺بریتانیا در جنگ جهانی دوم: جنگ برای بریتانیا اجتنابناپذیر بود، زیرا آلمان تهدیدی مستقیم و غیرقابلمذاکره داشت. مذاکره در آن شرایط به معنای تسلیم بود.
🔺ایران در ۲۰۲۵: با از دست رفتن محور مقاومت، جنگ مستقیم با آمریکا برای ایران فاجعهبار خواهد بود و میتواند به نابودی زیرساختها و اقتصاد منجر شود. در مقابل، مذاکره میتواند فرصتی برای کاهش تحریمها و جلوگیری از فروپاشی داخلی فراهم کند، بهویژه در شرایط ضعف کنونی ایران.
♦️نتیجه: برخلاف بریتانیا، جنگ برای ایران عملی نیست و مذاکره گزینهای منطقیتر برای حفظ منافع ملی است.
https://t.me/dineaqlani
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 20 فروردین 1404
♦️آخرالزمانیهای ایران، بر این عقیدهاند که ایران باید مثل بریتانیا که در جنگ جهانی دوم به جنگ با آلمان نازی روی آورد، به جنگ با آمریکا روی بیاورد و از مذاکره خودداری کند. در این یادداشت، این عقیده ارزیابی میشود.
♦️1. زمینه تاریخی و سیاسی
🔺بریتانیا و آلمان در جنگ جهانی دوم: در دهه ۱۹۴۰، آلمان نازی تحت رهبری هیتلر بهسرعت قلمرو خود را در اروپا گسترش داد و تهدیدی مستقیم برای بریتانیا ایجاد کرد. سیاست مماشات بریتانیا در برابر هیتلر شکست خورد و با رهبری وینستون چرچیل، این کشور وارد جنگی تمامعیار شد. آلمان بهطور مستقیم خاک بریتانیا را هدف قرار داده بود و مذاکره دیگر گزینهای واقعی نبود.
🔺ایران و آمریکا در ۲۰۲۵: از زمان انقلاب ۱۹۷۹، ایران و آمریکا درگیر تنشهای سیاسی، اقتصادی و نیابتی بودهاند، اما این تنشها به جنگ مستقیم منجر نشده است. با تضعیف محور مقاومت پس از رویدادهایی مانند طوفان الاقصی، ایران اهرمهای منطقهای خود را از دست داده است. غزه ویران شده، رهبران حماس و حزبالله کشته شدهاند، سوریه سقوط کرده و گروههای ضدایرانی مانند جبهه التحریر الشام به قدرت رسیدهاند. این شرایط، ایران را در موضع ضعف قرار داده و برخلاف آلمان نازی، ایران تهدیدی مستقیم برای خاک آمریکا نیست.
♦️نتیجه: زمینه تاریخی و سیاسی این دو موقعیت کاملاً متفاوت است. بریتانیا با تهدیدی وجودی روبرو بود، اما تنش بین ایران و آمریکا غیرمستقیم است و ایران اکنون ضعیفتر از گذشته عمل میکند.
♦️2. قدرت نظامی
🔺بریتانیا و آلمان در جنگ جهانی دوم: در آغاز جنگ، آلمان نازی از نظر نیروی زمینی و استراتژی تهاجمی برتری داشت، اما بریتانیا با نیروی دریایی قوی و حمایت متحدان (بهویژه آمریکا پس از ۱۹۴۱) تعادل را برقرار کرد. قدرت نظامی دو طرف قابلمقایسه بود و آلمان توان حمله مستقیم به بریتانیا را داشت.
🔺ایران و آمریکا در ۲۰۲۵: آمریکا با بودجه نظامی بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار، پیشرفتهترین ارتش جهان را دارد، در حالی که بودجه نظامی ایران حدود ۱۰ تا ۲۰ میلیارد دلار است و بر استراتژی دفاعی نامتقارن تکیه دارد. با تضعیف محور مقاومت، ایران توان بازدارندگی نیابتی خود را نیز از دست داده است.
♦️نتیجه: شکاف نظامی بین ایران و آمریکا بسیار عمیقتر از شکاف بین بریتانیا و آلمان است. ایران با از دست دادن توان نیابتی، در برابر آمریکا بسیار آسیبپذیرتر شده است.
♦️3. موقعیت بینالمللی
🔺بریتانیا و آلمان در جنگ جهانی دوم: بریتانیا یک قدرت استعماری با متحدان قوی (مانند کشورهای مشترکالمنافع و آمریکا) بود و جایگاه محکمی در نظام جهانی داشت. آلمان نازی، با وجود اتحاد با ایتالیا و ژاپن، بهدلیل تهاجمهایش منزوی شده بود.
🔺ایران و آمریکا در ۲۰۲۵: آمریکا رهبری بلوک غرب را بر عهده دارد و از حمایت ناتو، اسرائیل و برخی کشورهای عربی برخوردار است. ایران، با سقوط سوریه و نابودی گروههای نیابتی، در انزوای بیشتری قرار گرفته و اهرمهای دیپلماتیک آن کاهش یافته است.
♦️نتیجه: بریتانیا از حمایت گسترده جهانی برخوردار بود، اما ایران در انزوای نسبی است و آمریکا قدرت غالب جهانی محسوب میشود. این عدم تعادل، موقعیت ایران را تضعیف کرده است.
♦️4. اهداف و ایدئولوژی
🔺بریتانیا و آلمان: آلمان نازی بهدنبال سلطه بر اروپا و نابودی دشمنان ایدئولوژیک خود بود و مذاکره با هیتلر بهدلیل جاهطلبیهایش غیرممکن تلقی میشد. بریتانیا برای حفظ دموکراسی و جلوگیری از فروپاشی نظام خود میجنگید.
🔺ایران و آمریکا: ایران بهدنبال حفظ حاکمیت و مقابله با هژمونی آمریکا است، اما با تضعیف محور مقاومت، نفوذ منطقهای آن محدود شده است. آمریکا نیز میخواهد ایران را مهار کند و از برتری منطقهای یا هستهای آن جلوگیری نماید. اهداف دو طرف، برخلاف هیتلر، قابلمذاکره است و سابقه توافقاتی مانند برجام این امکان را نشان میدهد.
♦️نتیجه: برخلاف آلمان نازی، ایران و آمریکا میتوانند به نقاط مشترکی برسند، بهویژه در شرایطی که ایران ضعیفتر شده و نیاز به کاهش فشارها دارد.
♦️5. رویکرد جنگی یا مذاکره
🔺بریتانیا در جنگ جهانی دوم: جنگ برای بریتانیا اجتنابناپذیر بود، زیرا آلمان تهدیدی مستقیم و غیرقابلمذاکره داشت. مذاکره در آن شرایط به معنای تسلیم بود.
🔺ایران در ۲۰۲۵: با از دست رفتن محور مقاومت، جنگ مستقیم با آمریکا برای ایران فاجعهبار خواهد بود و میتواند به نابودی زیرساختها و اقتصاد منجر شود. در مقابل، مذاکره میتواند فرصتی برای کاهش تحریمها و جلوگیری از فروپاشی داخلی فراهم کند، بهویژه در شرایط ضعف کنونی ایران.
♦️نتیجه: برخلاف بریتانیا، جنگ برای ایران عملی نیست و مذاکره گزینهای منطقیتر برای حفظ منافع ملی است.
https://t.me/dineaqlani


09.04.202504:11
🔴 مذاکرۀ ایران و آمریکا در تحلیل آخرالزمانیهای ایران
🕰 20 فروردین 1404
🕰 20 فروردین 1404
10.04.202518:53
🔴 مغالطۀ تبعیض حافظه تاریخی در تعامل ایدئولوژیک با آمریکا
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 ۲۱ فروردین ۱۴۰۴
♦️در میان طیف گسترده مغالطههایی که در گفتمان رسمی جریان دارد، «مغالطۀ تبعیض حافظه تاریخی» از رایجترین و در عین حال پیچیدهترین ابزارهایی است که بهکار گرفته میشود؛ بهویژه در مسئلۀ تعامل با ایالات متحده آمریکا، این مغالطه نه صرفاً یک خطای شناختی، بلکه بخشی از یک مهندسی حافظه بهشمار میرود؛ مهندسیای که هدف آن تحریف حافظۀ جمعی، جهتدهی به افکار عمومی و تثبیت وضعیت تعلیقیِ «نه جنگ، نه صلح» است.
♦️این تبعیض حافظه، نوعی سیاست سیستماتیک در انتخاب، برجستهسازی و سرکوب خاطرات تاریخی است؛ سیاستی که طی آن، حافظۀ جمعی ملت نه با تمامیت خود، بلکه با چینشی گزینشی و فاجعهمحور بازتولید میشود. در این بازی حافظه، برخی وقایع تاریخی بهطور مکرر احضار، و برخی دیگر به عمد فراموش میشوند. نتیجهاش آن است که ذهن جامعه، تنها خاطراتی خاص را ـ که عموماً حامل تهدید، خیانت یا فروپاشیاند ـ به یاد میآورد، و دیگر خاطرات که حامل تعامل، ترمیم و بازسازیاند، به حاشیه رانده میشوند.
📌 1. سازوکار مغالطۀ تبعیض حافظه تاریخی
♦️در گفتمان رسمی، بهمحض طرح موضوع مذاکره یا توافق با آمریکا، بلافاصله وقایعی خاص و فاجعهبار به سطح حافظه عمومی فراخوانده میشود؛ وقایعی چون:
🔻کودتای ۲۸ مرداد و نقش آمریکا در سرنگونی دولت ملی مصدق
🔻سقوط قذافی پس از معامله هستهای لیبی
🔻اشغال نظامی عراق و بحران پایانناپذیر افغانستان
♦️این وقایع، بهطور دائمی و هدفمند در رسانههای رسمی، خطبههای نماز جمعه، بیانیههای سیاسی و حتی کتب درسی بازتولید میشوند. اما همزمان، حافظۀ تاریخی جامعه نسبت به الگوهای موفق تعامل با غرب بهشدت سرکوب میشود؛ از جمله:
🔻بازسازی کرهجنوبی پس از جنگ داخلی با اتکا بر پیمانهای راهبردی با آمریکا
🔻توسعه ژاپن پس از جنگ جهانی دوم در سایۀ توافقات امنیتی با ایالات متحده
🔻همکاریهای اقتصادی و نظامی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با غرب
🔻تعامل محدود اما تعیینکنندۀ چین با آمریکا در دهۀ ۱۹۷۰ برای خروج از انزوا
♦️فراموشی گزینشی این الگوهای متکثر، همان چیزی است که باید آن را «مغالطۀ تبعیض حافظه تاریخی» نامید؛ یعنی برجستهسازی گزینشی وقایع تلخ برای توجیه سیاستهای تقابلی، و همزمان، حذف نمونههای موفق برای محرومسازی افکار عمومی از قضاوت عقلانی و تطبیقی.
📌 2. کارکرد ایدئولوژیک مغالطۀ تبعیض حافظه تاریخی
♦️مغالطۀ تبعیض حافظه، صرفاً ابزار تحلیلی نیست، بلکه کارکردی ایدئولوژیک دارد. در گفتمان رسمی، این مغالطه سه کارکرد عمده ایفا میکند:
🔻تولید ترس ساختاری از تعامل: جامعه چنان آموزش داده میشود که هرگونه تعامل با غرب را معادل تسلیم، خیانت یا فروپاشی تفسیر کند.
🔻مشروعسازی تقابل مداوم: سیاستهای هزینهزای تقابلمحور ـ همچون ادامۀ تحریم، توسعه فعالیتهای نظامی یا مداخلات منطقهای ـ نه از زاویۀ منافع ملی، بلکه با ارجاع به خاطرات تراژیک توجیه میشوند.
🔻تثبیت وضعیت تعلیق و بحران دائمی: این وضعیت خاکستری «نه جنگ، نه صلح» بهویژه برای حلقههای خاصی از قدرت، سودمند است؛ چرا که بحران، تحریم و دشمنسازی، بستر بقای سیاسی آنان را فراهم میکند.
📌 3. بازسازی حافظۀ تاریخی در گفتمان پساایدئولوژیک
♦️در گفتمان پساایدئولوژیک، لازم است که حافظۀ تاریخی جامعه، نه بر اساس تحمیل گزینشی، بلکه با رویکرد تحلیلی، تطبیقی و چندلایه بازسازی شود. این گفتمان، بر تقویت عقلانیت استراتژیک و بازخوانی تجربه جهانی متکی است. از این رو، بهجای ارعاب جامعه با خاطرات تکراری، باید از تجربیات متنوع تاریخی ـ اعم از تلخ و موفق ـ یاد کرد، همچون:
🔻مذاکرات نیکسون با مائو (۱۹۷۲): که سرآغاز خروج چین از انزوا بود
🔻سازوکار بازسازی آلمان و ژاپن پس از جنگ جهانی دوم: مبتنی بر تعامل واقعگرایانه با ایالات متحده
🔻مدیریت روابط راهبردی و در عین حال رقابتیِ چین با آمریکا در دهههای اخیر
♦️بازخوانی این تجربهها، به بازتعریف «تعامل» کمک میکند: نه بهمثابۀ عقبنشینی، بلکه بهعنوان ابزاری برای بقای هوشمندانه در جهانی چندقطبی و پرریسک.
🔚 4. نتیجهگیری: حافظه، ابزار قدرت یا امکان رهایی؟
♦️تا زمانی که حافظۀ جمعی جامعه در گرو مهندسی حافظه و سیاستهای گزینشی بماند، هیچ تصمیمگیری ملی و عقلانیای ممکن نیست. سیاستورزی مبتنی بر ترس، ما را یا به سوی قهرمانسازیهای واهی میکشاند، یا به اسارت خاطرات فاجعهبار گذشته.
♦️رهایی از این تبعیض حافظه تاریخی، نخستین گام برای عبور از گفتمان ایدئولوژیک و ورود به قلمرو سیاست واقعگرایانه است؛ سیاستی که نه مجذوب نوستالژی گذشته است، و نه اسیر کابوس فروپاشی، بلکه بر تحلیل تطبیقی، فهم منافع ملی، و بهرهگیری هوشمندانه از تجربه جهانی استوار است.
https://t.me/dineaqlani
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 ۲۱ فروردین ۱۴۰۴
♦️در میان طیف گسترده مغالطههایی که در گفتمان رسمی جریان دارد، «مغالطۀ تبعیض حافظه تاریخی» از رایجترین و در عین حال پیچیدهترین ابزارهایی است که بهکار گرفته میشود؛ بهویژه در مسئلۀ تعامل با ایالات متحده آمریکا، این مغالطه نه صرفاً یک خطای شناختی، بلکه بخشی از یک مهندسی حافظه بهشمار میرود؛ مهندسیای که هدف آن تحریف حافظۀ جمعی، جهتدهی به افکار عمومی و تثبیت وضعیت تعلیقیِ «نه جنگ، نه صلح» است.
♦️این تبعیض حافظه، نوعی سیاست سیستماتیک در انتخاب، برجستهسازی و سرکوب خاطرات تاریخی است؛ سیاستی که طی آن، حافظۀ جمعی ملت نه با تمامیت خود، بلکه با چینشی گزینشی و فاجعهمحور بازتولید میشود. در این بازی حافظه، برخی وقایع تاریخی بهطور مکرر احضار، و برخی دیگر به عمد فراموش میشوند. نتیجهاش آن است که ذهن جامعه، تنها خاطراتی خاص را ـ که عموماً حامل تهدید، خیانت یا فروپاشیاند ـ به یاد میآورد، و دیگر خاطرات که حامل تعامل، ترمیم و بازسازیاند، به حاشیه رانده میشوند.
📌 1. سازوکار مغالطۀ تبعیض حافظه تاریخی
♦️در گفتمان رسمی، بهمحض طرح موضوع مذاکره یا توافق با آمریکا، بلافاصله وقایعی خاص و فاجعهبار به سطح حافظه عمومی فراخوانده میشود؛ وقایعی چون:
🔻کودتای ۲۸ مرداد و نقش آمریکا در سرنگونی دولت ملی مصدق
🔻سقوط قذافی پس از معامله هستهای لیبی
🔻اشغال نظامی عراق و بحران پایانناپذیر افغانستان
♦️این وقایع، بهطور دائمی و هدفمند در رسانههای رسمی، خطبههای نماز جمعه، بیانیههای سیاسی و حتی کتب درسی بازتولید میشوند. اما همزمان، حافظۀ تاریخی جامعه نسبت به الگوهای موفق تعامل با غرب بهشدت سرکوب میشود؛ از جمله:
🔻بازسازی کرهجنوبی پس از جنگ داخلی با اتکا بر پیمانهای راهبردی با آمریکا
🔻توسعه ژاپن پس از جنگ جهانی دوم در سایۀ توافقات امنیتی با ایالات متحده
🔻همکاریهای اقتصادی و نظامی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با غرب
🔻تعامل محدود اما تعیینکنندۀ چین با آمریکا در دهۀ ۱۹۷۰ برای خروج از انزوا
♦️فراموشی گزینشی این الگوهای متکثر، همان چیزی است که باید آن را «مغالطۀ تبعیض حافظه تاریخی» نامید؛ یعنی برجستهسازی گزینشی وقایع تلخ برای توجیه سیاستهای تقابلی، و همزمان، حذف نمونههای موفق برای محرومسازی افکار عمومی از قضاوت عقلانی و تطبیقی.
📌 2. کارکرد ایدئولوژیک مغالطۀ تبعیض حافظه تاریخی
♦️مغالطۀ تبعیض حافظه، صرفاً ابزار تحلیلی نیست، بلکه کارکردی ایدئولوژیک دارد. در گفتمان رسمی، این مغالطه سه کارکرد عمده ایفا میکند:
🔻تولید ترس ساختاری از تعامل: جامعه چنان آموزش داده میشود که هرگونه تعامل با غرب را معادل تسلیم، خیانت یا فروپاشی تفسیر کند.
🔻مشروعسازی تقابل مداوم: سیاستهای هزینهزای تقابلمحور ـ همچون ادامۀ تحریم، توسعه فعالیتهای نظامی یا مداخلات منطقهای ـ نه از زاویۀ منافع ملی، بلکه با ارجاع به خاطرات تراژیک توجیه میشوند.
🔻تثبیت وضعیت تعلیق و بحران دائمی: این وضعیت خاکستری «نه جنگ، نه صلح» بهویژه برای حلقههای خاصی از قدرت، سودمند است؛ چرا که بحران، تحریم و دشمنسازی، بستر بقای سیاسی آنان را فراهم میکند.
📌 3. بازسازی حافظۀ تاریخی در گفتمان پساایدئولوژیک
♦️در گفتمان پساایدئولوژیک، لازم است که حافظۀ تاریخی جامعه، نه بر اساس تحمیل گزینشی، بلکه با رویکرد تحلیلی، تطبیقی و چندلایه بازسازی شود. این گفتمان، بر تقویت عقلانیت استراتژیک و بازخوانی تجربه جهانی متکی است. از این رو، بهجای ارعاب جامعه با خاطرات تکراری، باید از تجربیات متنوع تاریخی ـ اعم از تلخ و موفق ـ یاد کرد، همچون:
🔻مذاکرات نیکسون با مائو (۱۹۷۲): که سرآغاز خروج چین از انزوا بود
🔻سازوکار بازسازی آلمان و ژاپن پس از جنگ جهانی دوم: مبتنی بر تعامل واقعگرایانه با ایالات متحده
🔻مدیریت روابط راهبردی و در عین حال رقابتیِ چین با آمریکا در دهههای اخیر
♦️بازخوانی این تجربهها، به بازتعریف «تعامل» کمک میکند: نه بهمثابۀ عقبنشینی، بلکه بهعنوان ابزاری برای بقای هوشمندانه در جهانی چندقطبی و پرریسک.
🔚 4. نتیجهگیری: حافظه، ابزار قدرت یا امکان رهایی؟
♦️تا زمانی که حافظۀ جمعی جامعه در گرو مهندسی حافظه و سیاستهای گزینشی بماند، هیچ تصمیمگیری ملی و عقلانیای ممکن نیست. سیاستورزی مبتنی بر ترس، ما را یا به سوی قهرمانسازیهای واهی میکشاند، یا به اسارت خاطرات فاجعهبار گذشته.
♦️رهایی از این تبعیض حافظه تاریخی، نخستین گام برای عبور از گفتمان ایدئولوژیک و ورود به قلمرو سیاست واقعگرایانه است؛ سیاستی که نه مجذوب نوستالژی گذشته است، و نه اسیر کابوس فروپاشی، بلکه بر تحلیل تطبیقی، فهم منافع ملی، و بهرهگیری هوشمندانه از تجربه جهانی استوار است.
https://t.me/dineaqlani
28.03.202519:52
🌕ارزیابی توصیۀ کارشناس معارف اسلامی رسانۀ ملی به حرز امام جواد(ع)
✍🏾جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 9 فروردین 1404
🔸حجتالاسلام غلامرضا قاسمیان، که نقش کارشناس معارف اسلامی را در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بر عهده دارد، ادعا کرده است که با بستن حرز امام جواد(ع) بر بازوی دست راست خود، از آسیب جنیان در دوران موسوم به "آخرالزمان" در امان میماند. او همچنین مدعی شده که یهود و صهیونیستها در استفاده از اجنه، سحر و طلسمات تخصص دارند و استفاده از این حرزها برای محافظت توصیه میشود. در این یادداشت، این اظهارات ارزیابی شده و پیامدهای منفی ترویج آنها در رسانه ملی بررسی میشود.
🔶1. ارزیابی توصیه به حرز از منظر عقل مستقل بشری
🔸عقل مستقل بشری، که بر منطق، شواهد قابل مشاهده و استدلال مبتنی بر تجربه تکیه دارد، ابزار اصلی برای سنجش این ادعاهاست:
▪️وجود جنیان و تهدید آنها: ادعای وجود موجوداتی نامرئی به نام جنیان که در آخرالزمان به انسانها نزدیک میشوند تا آسیب برسانند، فاقد هرگونه شواهد تجربی است. عقل بشری، بدون پیشفرضهای دینی، چنین موجوداتی را تنها در حد فرضیههای غیرقابل اثبات میبیند. هیچ مشاهده علمی یا دادهای وجود ندارد که نشان دهد موجوداتی نامرئی در حال تعامل با انسانها هستند یا تهدیدی واقعی ایجاد میکنند. این ادعا بیشتر به داستانسرایی و تخیل شبیه است تا واقعیتی قابل استناد.
▪️اثربخشی حرز بهعنوان محافظ: حرز که در اینجا بهعنوان یک دعای نوشتهشده معرفی شده، از نظر عقل بشری نمیتواند بهصورت عینی و قابل اندازهگیری از انسان در برابر آسیب محافظت کند. اگر قرار بود چنین ابزاری کارکرد واقعی داشته باشد، باید در شرایط کنترلشده آزمایش میشد و نتایج قابل تکراری ارائه میداد. اما هیچ مدرکی از این دست وجود ندارد. در عوض، ممکن است افرادی که به آن باور دارند، به دلیل اعتماد روانی به آن احساس امنیت کنند—پدیدهای که در روانشناسی به اثر پلاسبو معروف است. این اثر، هرچند در ذهن فرد تأثیر دارد، اما نمیتواند به معنای محافظت واقعی در برابر تهدیدات خارجی باشد.
▪️تخصص یهود و صهیونیستها در سحر و اجنه: این ادعا که یهود یا صهیونیستها توانایی ویژهای در استفاده از نیروهای ماورایی دارند، از منظر عقل بشری یک تعمیم بیاساس و غیرمنطقی است. این نوع سخنان بیشتر به پیشداوریهای قومی یا سیاسی شباهت دارد تا یک استدلال منطقی، و به نظر میرسد برای ایجاد ترس یا دشمنسازی مطرح شده باشد.
▪️تناقض درونی ادعاها: اگر حرز واقعاً محافظ است، چرا افرادی که به آن دسترسی داشتهاند، از جمله خود امام جواد، در برابر آسیبها مصون نماندهاند؟ عقل بشری انتظار دارد که یک ابزار محافظتی، نتایج قابل پیشبینی و یکسانی داشته باشد. اما تاریخ و تجربه نشان میدهد که انسانها، صرفنظر از استفاده از چنین ابزارهایی، همچنان در معرض بیماری، مرگ و آسیبهای طبیعی یا انسانی هستند. این تناقض، ادعای محافظت را زیر سؤال میبرد و آن را به یک باور غیرقابل دفاع تبدیل میکند.
🔶2. پیامدهای منفی ترویج این اظهارات در صدا و سیمای جمهوری اسلامی
🔸وقتی چنین ادعاهایی در رسانهای رسمی مانند صدا و سیما مطرح میشود، که مخاطبان گستردهای از اقشار مختلف جامعه دارد، پیامدهای زیر قابل پیشبینی است:
▪️ترویج تفکر غیرعلمی و ضدعقلانی: تبلیغ باورهایی که بر پایه شواهد نیستند، ذهن جامعه را از تفکر منطقی و علمی دور میکند. در دنیایی که پیشرفت بر اساس دانش و فناوری است، تشویق مردم به تکیه بر ابزارهایی مثل حرز برای حل مشکلات، میتواند توانایی آنها را برای مواجهه با چالشهای واقعی کاهش دهد. این امر بهویژه برای نسل جوان، که باید با جهان مدرن تعامل کند، نگرانکننده است.
▪️کاهش اعتبار رسانه بهعنوان منبع موثق: رسانهای که ادعاهای غیرقابل اثبات را بهعنوان حقیقت ارائه میدهد، بهتدریج اعتماد مخاطبانش را از دست میدهد. وقتی مردم متوجه شوند که این سخنان با واقعیتهای قابل مشاهده یا منطق سازگار نیستند، ممکن است نهتنها به این برنامهها، بلکه به کل رسانه بیاعتماد شوند. این برای نهادی که خود را مرجع رسمی اطلاعات میداند، یک آسیب جدی است.
▪️انحراف از مسائل واقعی جامعه: تمرکز بر موضوعاتی مانند جنیان و حرزها، توجه مردم را از مشکلات ملموس مانند اقتصاد، آموزش یا سلامت منحرف میکند. در شرایطی که جامعه با چالشهای عینی روبهروست، ترویج راهحلهای خیالی میتواند به انفعال و بیعملی منجر شود و فرصت حل مسائل واقعی را از بین ببرد.
▪️تضعیف جایگاه عقل در فرهنگ عمومی: وقتی رسانهای رسمی بهجای تشویق به استدلال و پرسشگری، باورهای غیرمستدل را تبلیغ میکند، فرهنگ پرسشگری و تفکر مستقل در جامعه تضعیف میشود. این میتواند به رشد جامعهای منجر شود که بهجای جستجوی حقیقت، به دنبال پاسخهای ساده و غیرواقعی است.
https://t.me/dineaqlani
✍🏾جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 9 فروردین 1404
🔸حجتالاسلام غلامرضا قاسمیان، که نقش کارشناس معارف اسلامی را در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بر عهده دارد، ادعا کرده است که با بستن حرز امام جواد(ع) بر بازوی دست راست خود، از آسیب جنیان در دوران موسوم به "آخرالزمان" در امان میماند. او همچنین مدعی شده که یهود و صهیونیستها در استفاده از اجنه، سحر و طلسمات تخصص دارند و استفاده از این حرزها برای محافظت توصیه میشود. در این یادداشت، این اظهارات ارزیابی شده و پیامدهای منفی ترویج آنها در رسانه ملی بررسی میشود.
🔶1. ارزیابی توصیه به حرز از منظر عقل مستقل بشری
🔸عقل مستقل بشری، که بر منطق، شواهد قابل مشاهده و استدلال مبتنی بر تجربه تکیه دارد، ابزار اصلی برای سنجش این ادعاهاست:
▪️وجود جنیان و تهدید آنها: ادعای وجود موجوداتی نامرئی به نام جنیان که در آخرالزمان به انسانها نزدیک میشوند تا آسیب برسانند، فاقد هرگونه شواهد تجربی است. عقل بشری، بدون پیشفرضهای دینی، چنین موجوداتی را تنها در حد فرضیههای غیرقابل اثبات میبیند. هیچ مشاهده علمی یا دادهای وجود ندارد که نشان دهد موجوداتی نامرئی در حال تعامل با انسانها هستند یا تهدیدی واقعی ایجاد میکنند. این ادعا بیشتر به داستانسرایی و تخیل شبیه است تا واقعیتی قابل استناد.
▪️اثربخشی حرز بهعنوان محافظ: حرز که در اینجا بهعنوان یک دعای نوشتهشده معرفی شده، از نظر عقل بشری نمیتواند بهصورت عینی و قابل اندازهگیری از انسان در برابر آسیب محافظت کند. اگر قرار بود چنین ابزاری کارکرد واقعی داشته باشد، باید در شرایط کنترلشده آزمایش میشد و نتایج قابل تکراری ارائه میداد. اما هیچ مدرکی از این دست وجود ندارد. در عوض، ممکن است افرادی که به آن باور دارند، به دلیل اعتماد روانی به آن احساس امنیت کنند—پدیدهای که در روانشناسی به اثر پلاسبو معروف است. این اثر، هرچند در ذهن فرد تأثیر دارد، اما نمیتواند به معنای محافظت واقعی در برابر تهدیدات خارجی باشد.
▪️تخصص یهود و صهیونیستها در سحر و اجنه: این ادعا که یهود یا صهیونیستها توانایی ویژهای در استفاده از نیروهای ماورایی دارند، از منظر عقل بشری یک تعمیم بیاساس و غیرمنطقی است. این نوع سخنان بیشتر به پیشداوریهای قومی یا سیاسی شباهت دارد تا یک استدلال منطقی، و به نظر میرسد برای ایجاد ترس یا دشمنسازی مطرح شده باشد.
▪️تناقض درونی ادعاها: اگر حرز واقعاً محافظ است، چرا افرادی که به آن دسترسی داشتهاند، از جمله خود امام جواد، در برابر آسیبها مصون نماندهاند؟ عقل بشری انتظار دارد که یک ابزار محافظتی، نتایج قابل پیشبینی و یکسانی داشته باشد. اما تاریخ و تجربه نشان میدهد که انسانها، صرفنظر از استفاده از چنین ابزارهایی، همچنان در معرض بیماری، مرگ و آسیبهای طبیعی یا انسانی هستند. این تناقض، ادعای محافظت را زیر سؤال میبرد و آن را به یک باور غیرقابل دفاع تبدیل میکند.
🔶2. پیامدهای منفی ترویج این اظهارات در صدا و سیمای جمهوری اسلامی
🔸وقتی چنین ادعاهایی در رسانهای رسمی مانند صدا و سیما مطرح میشود، که مخاطبان گستردهای از اقشار مختلف جامعه دارد، پیامدهای زیر قابل پیشبینی است:
▪️ترویج تفکر غیرعلمی و ضدعقلانی: تبلیغ باورهایی که بر پایه شواهد نیستند، ذهن جامعه را از تفکر منطقی و علمی دور میکند. در دنیایی که پیشرفت بر اساس دانش و فناوری است، تشویق مردم به تکیه بر ابزارهایی مثل حرز برای حل مشکلات، میتواند توانایی آنها را برای مواجهه با چالشهای واقعی کاهش دهد. این امر بهویژه برای نسل جوان، که باید با جهان مدرن تعامل کند، نگرانکننده است.
▪️کاهش اعتبار رسانه بهعنوان منبع موثق: رسانهای که ادعاهای غیرقابل اثبات را بهعنوان حقیقت ارائه میدهد، بهتدریج اعتماد مخاطبانش را از دست میدهد. وقتی مردم متوجه شوند که این سخنان با واقعیتهای قابل مشاهده یا منطق سازگار نیستند، ممکن است نهتنها به این برنامهها، بلکه به کل رسانه بیاعتماد شوند. این برای نهادی که خود را مرجع رسمی اطلاعات میداند، یک آسیب جدی است.
▪️انحراف از مسائل واقعی جامعه: تمرکز بر موضوعاتی مانند جنیان و حرزها، توجه مردم را از مشکلات ملموس مانند اقتصاد، آموزش یا سلامت منحرف میکند. در شرایطی که جامعه با چالشهای عینی روبهروست، ترویج راهحلهای خیالی میتواند به انفعال و بیعملی منجر شود و فرصت حل مسائل واقعی را از بین ببرد.
▪️تضعیف جایگاه عقل در فرهنگ عمومی: وقتی رسانهای رسمی بهجای تشویق به استدلال و پرسشگری، باورهای غیرمستدل را تبلیغ میکند، فرهنگ پرسشگری و تفکر مستقل در جامعه تضعیف میشود. این میتواند به رشد جامعهای منجر شود که بهجای جستجوی حقیقت، به دنبال پاسخهای ساده و غیرواقعی است.
https://t.me/dineaqlani
06.04.202516:27
🔴 نقد انگارۀ تحمل فشارهای زندگی برای یاری امام زمان(ع)
♦️در حاشیۀ توصیۀ آقای ماندگاری به تحمل فشارهای زندگی برای یاری امام زمان(ع)
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 17 فروردین 1404
♦️ ۱. از کجا معلوم که امام زمان با تحمل فشار اقتصادی یاری میشود؟
🔺ادعای ماندگاری مبنی بر اینکه «اگر میخواهیم امام زمان را یاری کنیم، باید استقامت کنیم»، مبتنی بر پیشفرضهایی بیاساس است؛ نظیر:
▪️اینکه تحمل فقر و فشار اقتصادی «یاری امام زمان» محسوب میشود.
▪️اینکه امام زمان از مردم ایران میخواهد، فقر و فشار اقتصادی را «تاب بیاورند» تا ظهورش را تسهیل کنند.
🔺ماندگاری هیچ دلیل نقلی، عقلی، یا تاریخی ندارد که نشان دهد تحمل فشار معیشتی، یاری امام زمان محسوب میشود و ظهور او را تسهیل میکند.
♦️۲. آیا او یقین دارد که با صبر مردم، ظهور رخ میدهد؟
🔺از آنجا که ظهور، امری نادقیق، نامعلوم و غیرقابل پیشبینی است، هرگونه ربط دادن آن به کنشهای اقتصادی روزمره، مصداق آشکار مصادره به مطلوب به شمار میرود.
🔻این یک تکنیک آشنا در ادیان ایدئولوژیک است:
♦️۳. چرا چنین مدعیات بیاساسی نهادینه شدهاند؟
🔺در فقدان موفقیت اقتصادی، سیاسی و بینالمللی، گفتمان رسمی باید برای استمرار خویش، رنج مردم را «معنادار» کند. هیچ چیزی بهتر از مهدویت و انتظار برای این کار مناسب نیست. این همان کاری است که روحانیان سنتی با ادبیات آخرالزمانی انجام میدهند.
🔺در حوزههای علمیه، هیچ ساختار ارزیابی معرفتی وجود ندارد که جلوی ادعاهای بیپایه را بگیرد. روحانی میتواند بدون منبع، بدون تحلیل، و بدون مسئولیت معرفتی، بزرگترین ادعاها را مطرح کند؛ چون نه از او سند میخواهند، نه آزمونپذیری، نه بازخواست عمومی.
🔺از آنجا که ساختار جمهوری اسلامی خود را قائممقام امام زمان میداند، هرگونه یاری از مردم به نظام، بهطور ضمنی، «یاری امام زمان» تلقی میشود. بنابراین، فریاد زدن در برابر گرانی، اخلال در پروژه الهی به شمار میرود و صبر و سکوت، همراهی با امر مقدس معرفی میشود.
♦️۴. بر این گفتمان چه نتایجی مترتب میشود؟
🔺نابودی عقلانیت دینی: دین به جای منبعی برای عدالت و نقد قدرت، به ابزاری برای تحکیم قدرت بدل میگردد.
🔺مردمستیزی در لباس خداپرستی: صدای معترض خاموش میشود، آنهم به نام دین.
♦️🔚 جمعبندی
🔺اظهارات آقای ماندگاری نماد یک نظام گفتمانی است که میکوشد با تکیه بر مفاهیم مقدس، از خود رفع مسئولیت کند و فشارهای سیاسی-اقتصادی را به امری دینی بدل سازد. این الگو نهتنها از نظر علمی و دینی غیرقابل دفاع است، بلکه از منظر اخلاقی و روانشناختی، مضر و خطرناک است.
🔺امروز بیش از هر زمان، نیازمند نقد معرفتشناختی روحانیت و بازسازی بنیادهای تفکر دینی بر پایه عقلانیت، تجربه و شفافیت هستیم.
https://t.me/dineaqlani
♦️در حاشیۀ توصیۀ آقای ماندگاری به تحمل فشارهای زندگی برای یاری امام زمان(ع)
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
🕰 17 فروردین 1404
♦️ ۱. از کجا معلوم که امام زمان با تحمل فشار اقتصادی یاری میشود؟
🔺ادعای ماندگاری مبنی بر اینکه «اگر میخواهیم امام زمان را یاری کنیم، باید استقامت کنیم»، مبتنی بر پیشفرضهایی بیاساس است؛ نظیر:
▪️اینکه تحمل فقر و فشار اقتصادی «یاری امام زمان» محسوب میشود.
▪️اینکه امام زمان از مردم ایران میخواهد، فقر و فشار اقتصادی را «تاب بیاورند» تا ظهورش را تسهیل کنند.
🔺ماندگاری هیچ دلیل نقلی، عقلی، یا تاریخی ندارد که نشان دهد تحمل فشار معیشتی، یاری امام زمان محسوب میشود و ظهور او را تسهیل میکند.
♦️۲. آیا او یقین دارد که با صبر مردم، ظهور رخ میدهد؟
🔺از آنجا که ظهور، امری نادقیق، نامعلوم و غیرقابل پیشبینی است، هرگونه ربط دادن آن به کنشهای اقتصادی روزمره، مصداق آشکار مصادره به مطلوب به شمار میرود.
🔻این یک تکنیک آشنا در ادیان ایدئولوژیک است:
وقتی کارآمدی سیاسی زیر سؤال رفت، آن را به امر غیبی ارجاع بده که هیچکس حق پرسش از آن ندارد.
♦️۳. چرا چنین مدعیات بیاساسی نهادینه شدهاند؟
🔺در فقدان موفقیت اقتصادی، سیاسی و بینالمللی، گفتمان رسمی باید برای استمرار خویش، رنج مردم را «معنادار» کند. هیچ چیزی بهتر از مهدویت و انتظار برای این کار مناسب نیست. این همان کاری است که روحانیان سنتی با ادبیات آخرالزمانی انجام میدهند.
🔺در حوزههای علمیه، هیچ ساختار ارزیابی معرفتی وجود ندارد که جلوی ادعاهای بیپایه را بگیرد. روحانی میتواند بدون منبع، بدون تحلیل، و بدون مسئولیت معرفتی، بزرگترین ادعاها را مطرح کند؛ چون نه از او سند میخواهند، نه آزمونپذیری، نه بازخواست عمومی.
🔺از آنجا که ساختار جمهوری اسلامی خود را قائممقام امام زمان میداند، هرگونه یاری از مردم به نظام، بهطور ضمنی، «یاری امام زمان» تلقی میشود. بنابراین، فریاد زدن در برابر گرانی، اخلال در پروژه الهی به شمار میرود و صبر و سکوت، همراهی با امر مقدس معرفی میشود.
♦️۴. بر این گفتمان چه نتایجی مترتب میشود؟
🔺نابودی عقلانیت دینی: دین به جای منبعی برای عدالت و نقد قدرت، به ابزاری برای تحکیم قدرت بدل میگردد.
🔺مردمستیزی در لباس خداپرستی: صدای معترض خاموش میشود، آنهم به نام دین.
♦️🔚 جمعبندی
🔺اظهارات آقای ماندگاری نماد یک نظام گفتمانی است که میکوشد با تکیه بر مفاهیم مقدس، از خود رفع مسئولیت کند و فشارهای سیاسی-اقتصادی را به امری دینی بدل سازد. این الگو نهتنها از نظر علمی و دینی غیرقابل دفاع است، بلکه از منظر اخلاقی و روانشناختی، مضر و خطرناک است.
🔺امروز بیش از هر زمان، نیازمند نقد معرفتشناختی روحانیت و بازسازی بنیادهای تفکر دینی بر پایه عقلانیت، تجربه و شفافیت هستیم.
https://t.me/dineaqlani


07.04.202503:31
🟡 تفسیر آیۀ «بلی قادرین علی ان نسوی بنانه»-قسمت10
🔸ابطال اعجاز علمی ادعایی دربارۀ قرآن از سوی هوش مصنوعی
✍🏾 جعفر نکونام
🕰 18 فروردین 1404
👌طرفداران اعجاز علمی قرآن، هموارۀ به صورت تکلفآمیزی ادعا میکردند که آیۀ «بلی قادرین علی ان نسوی بنانه» دلالت دارد که خطوط انگشتان تمام انسانها با هم فرق دارند؛ اما هوش مصنوعی نشان داد خطوط انگشتها منحصربهفرد نیستند.
🧬 یک پژوهش جدید از دانشگاه کلمبیا فرضیه منحصربهفرد بودن مطلق خطوط انگشتها را زیر سؤال برده است.
😳محققان با آموزش یک مدل هوش مصنوعی بر روی ۶۰۰۰۰ اثر انگشت از ۱۵۰۰ فرد، موفق به شناسایی الگوهای مشترک میان اثر انگشتها شدهاند. این سیستم با دقت ۷۷٪ میتواند تشخیص دهد که آیا دو اثر انگشت به یک منبع مربوط میشوند یا نه. ✨
🌟این کشف میتواند پیامدهای گستردهای در حوزههای امنیت سایبری، پزشکی قانونی و شناسایی بیومتریک داشته باشد. اثر انگشت به عنوان «طلای استاندارد» در شناسایی جنایی شناخته میشد، اما اکنون نیاز به بازنگری در بسیاری از پروندهها احساس میشود.
🔹منبع
🔸 تفسیر تاریخی سورهها
https://t.me/dineaqlani
🔸ابطال اعجاز علمی ادعایی دربارۀ قرآن از سوی هوش مصنوعی
✍🏾 جعفر نکونام
🕰 18 فروردین 1404
👌طرفداران اعجاز علمی قرآن، هموارۀ به صورت تکلفآمیزی ادعا میکردند که آیۀ «بلی قادرین علی ان نسوی بنانه» دلالت دارد که خطوط انگشتان تمام انسانها با هم فرق دارند؛ اما هوش مصنوعی نشان داد خطوط انگشتها منحصربهفرد نیستند.
🧬 یک پژوهش جدید از دانشگاه کلمبیا فرضیه منحصربهفرد بودن مطلق خطوط انگشتها را زیر سؤال برده است.
😳محققان با آموزش یک مدل هوش مصنوعی بر روی ۶۰۰۰۰ اثر انگشت از ۱۵۰۰ فرد، موفق به شناسایی الگوهای مشترک میان اثر انگشتها شدهاند. این سیستم با دقت ۷۷٪ میتواند تشخیص دهد که آیا دو اثر انگشت به یک منبع مربوط میشوند یا نه. ✨
🌟این کشف میتواند پیامدهای گستردهای در حوزههای امنیت سایبری، پزشکی قانونی و شناسایی بیومتریک داشته باشد. اثر انگشت به عنوان «طلای استاندارد» در شناسایی جنایی شناخته میشد، اما اکنون نیاز به بازنگری در بسیاری از پروندهها احساس میشود.
🔹منبع
🔸 تفسیر تاریخی سورهها
https://t.me/dineaqlani
19.04.202508:58
🔴 مصاحبۀ بن سلمان در سال 1396 دربارۀ علت عدم مذاکره با ایران
https://t.me/dineaqlani
🔺چطور میتوانیم با رژیمی کنار بیاییم که دارای ایدئولوژی افراطی است و این در قانون اساسی و وصیتنامۀ خمینی ثبت شده و عمیقاً به دنبال تسلط بر جهان اسلام و گسترش مذهب جعفری اثناعشری است تا زمینه را برای ظهور مهدی به قول خودشان فراهم کند.
🔺ما چطور با آنان تفاهم و گفتگو کنیم که منطق آنان این است که مهدی منتظر خواهد آمد و آنان باید زمینه را برای ظهور او فراهم کنند و باید تمام جهان اسلام را تحت کنترل خود در بیاورند.
🔺اگر میان ما و دولت دیگری مشکلی وجود داشته باشد، میتوان آن را حل و فصل کرد؛ مثلا اگر مشکل اقتصادی پیش آید و یا ما چه میخواهیم و چگونه دربارۀ آن مشکل باید به تفاهم رسید و یا اگر مشکل سیاسی وجود دارد، به طور مثال با روسیه مبتنی بر این که چگونه با آنان در سوریه تفاهم کرد، منافع آنان چیست و منافع ما چیست و یا چگونه در میان باید تفاهم کرد.
🔺حال سؤال این است که چگونه میتوان با رژیم ایران به یک توافق دست یافت، در حالی که منطق آنان این است که مهدی منتظر به زودی میآید و باید محیطی مناسب برای ظهور او مهیا کرد تا بدین سان بر جهان اسلامی مسلط شوند.
🔺آنان 30 سال است که ملت خود را از توسعه محروم کرده با گرسنگی و زیرساختهای بد رو به رو کردهاند تا هدفی را که اشاره شد، جامه عمل بپوشانند.
🔺لذا این رژیم هدف خود را طی یکشبانهروز تغییر نخواهد داد؛ زیرا در غیر این صورت مشروعیت داخلی خود را از دست خواهد داد.
🔺پس نقاط توافقی که امکان تفاهم بر سر آنها با این رژیم وجود دارد، کجاست؟ چنین نقاطی تقریباً وجود ندارد.
🔺ما چند تجربه با این رژیم داشتیم. آن هم در زمان رفسنجانی؛ اما مشخص شد که نمایشنامه بوده است.
🔺میدانیم که پس از انقلاب خمینی استراتژی توسعهطلبی در پیش گرفته شد تا جایی که خشم جهان را برانگیخت؛ پس از آن بود که رئیس جمهوری صلح طلبی که همان رفسنجانی باشد، مطرح شد تا اطمینان جهانیان کسب شود؛ اما با فرا رسیدن مراحل بعدی و فراهم شدن محیط لازم یک رئیس جمهوری تندرو به قدرت رسیدند تا این که روند توسعهطلبی ادامه یابد. این همان اتفاقی است که با به قدرت رسیدن احمدی نژاد به وقوع پیوست و شاهد آن توسعهطلبی در عراق و سوریه و دیگر نقاط بودیم. سپس رئیس جمهوری دیگر میآید تا رضایت جهان را جلب کند و بار دیگر رئیس جمهور تندرو تا توسعهطلبی ادامه پیدا کند.
🔺این همان چیزی است که اتفاق میافتد؛ اما مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود. ما یکبار گزیده شدیم؛ اما هرگز بار دیگر گزیده نخواهیم شد.
🔺میدانیم که رژیم ایران سعودی را هدف اصلی خود قرار داده است. قبله مسلمانان را هدف قرار داده است. پس منتظر نخواهیم ماند تا نبرد به درون سعودی کشیده شود؛ بلکه به گونهای اقدام خواهیم کرد که نبرد به درون ایران کشیده شود.
https://t.me/dineaqlani
19.04.202506:40
🔴 نهاد مسجد و بحران معنا در زیست مدرن شهری
♦️تحلیلی بر اعتراف قالیباف به بیاثری بیش از ۹۰ درصد مساجد تهران
✍️ هوش مصنوعی
🕰 30 فروردین 1404
♦️محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، در سخنانی بیسابقه به یکی از عمیقترین بحرانهای ساختاری نظام اسلامی اذعان کرد:
♦️این اعتراف، فراتر از یک آمار خشک، پرده از زوال تدریجی سرمایهگذاری چهلساله جمهوری اسلامی بر نهاد مسجد برمیدارد. سخن از شکست یک پروژه ایدئولوژیک است؛ پروژهای که قرار بود مسجد را به «مرکز ثقل زندگی دینی و اجتماعی مردم» تبدیل کند.
♦️۱. از مسجد انقلابی تا ساختمانهای متروک
🔻در گفتمان انقلابی سالهای نخست پس از ۱۳۵۷، مسجد بهعنوان سنگر فرهنگی، پایگاه بسیج، محل تنظیم اعتراضات مردمی، و مرکز تربیت ایدئولوژیک نسل جوان معرفی میشد. بودجههای کلان، تخصیص زمینهای شهری، و حمایتهای حکومتی، مسجد را به نهادی ممتاز در سلسلهمراتب اجتماعی تبدیل کرد.
🔻اما اکنون و پس از چهار دهه، با وجود هزینهکردهای هنگفت و ساخت هزاران متر مربع زیربنا، مسجد به تعبیر قالیباف به بنایی بیروح، خاموش و بیاثر تبدیل شده است. این دگرگونی نه تصادفی، بلکه محصول فروپاشی کارکرد اجتماعی نهاد دینی در دل جامعه شهری مدرن است.
♦️۲. سکولاریزاسیون از پایین: دینگریزی یا نهادگریزی؟
🔻نباید این بحران را صرفاً به دینگریزی تفسیر کرد. بلکه آنچه روی داده، نوعی نهادگریزی دینی است: مردم نه لزوماً از دین، بلکه از نهادهای رسمی دینی که خود را نماینده دین جا میزنند فاصله گرفتهاند.
🔻مساجد در ذهن بخش وسیعی از مردم، به محل سخنرانیهای تکراری، ترویج ایدئولوژی سیاسی، و فضای محافظهکارانهای بدل شدهاند که با زندگی واقعی فاصله دارد.
🔻تجربه جهانی نیز نشان داده است که نهاد دین اگر با تغییرات نسلی، نیازهای فرهنگی و واقعیتهای اقتصادی همگام نشود، به تدریج به «میراثی متروک» بدل میشود؛ چنانکه در بسیاری از کشورهای اروپایی کلیساها تعطیل یا تبدیل به کافه و کتابخانه شدهاند. این پدیده، نشانهی شکست نهاد، نه لزوماً شکست ایمان است.
♦️۳. گسست نسل جدید از مساجد؛ چرا جوانان نمیآیند؟
🔻از منظر جامعهشناسی دین، آنچه مسجد را به نهاد زنده تبدیل میکند، نه فقط معماری و امکانات، بلکه محتوا و کارگزار انسانی آن است. جوان امروز به مسجد نمیآید، چون:
▫️امام جماعت را نمیشناسد، یا نمیپذیرد؛
▫️زبان مسجد را قدیمی و بیارتباط با مسائل روز میداند؛
▫️فعالیتهای مسجد را یکنواخت، غیرخلاق و بیجاذبه مییابد؛
▫️حضور در مسجد را مساوی با مراقبت و کنترل رفتاری میبیند، نه با گفتوگوی آزاد.
🔻قالیباف، در این سخنان، به «عدم کارآمدی» اشاره میکند، اما در لایهای عمیقتر، باید از بحران معنا و شکاف گفتمانی سخن گفت. مسجد نتوانسته با زبان امروز سخن بگوید.
♦️۴. پیامدهای خطرناک غیاب مسجد از زندگی مردم
🔻مسجدی که نتواند در حل بحرانهای اجتماعی، کاهش خشونت، تقویت مشارکت مدنی و ارتقاء گفتوگو نقش ایفا کند، به مرور از حافظه عمومی حذف میشود. این حذف صرفاً مکانی نیست، بلکه معرفتی است:
▫️اعتماد به نهاد دین کاهش مییابد؛
▫️پیامبران جدیدی در فضای مجازی ظهور میکنند؛
▫️گفتمانهای آلترناتیو، از عرفانهای مجازی تا خرافهگرایی نو، جای مسجد را میگیرند.
♦️۵. چه باید کرد؟ راهبردهایی برای نوسازی نهاد مسجد
▫️بازاندیشی در نقش مسجد بهمثابه پلتفرم مدنی دینی، نه ابزار سیاسی؛
▫️جایگزینی مدل امام جماعت سنتی با چهرههایی گفتوگومحور، تخصصگرا و مردمی؛
▫️تبدیل مسجد به فضای گفتوگو، یادگیری، و توانمندسازی اجتماعی، نه فقط عبادتگاه رسمی؛
▫️استقلال بخشی نسبی به مدیریت مساجد از بدنه دولتی و سیاسی.
🔚 جمعبندی: وقتی مسجد، تنها مسجد است
🔻سخنان قالیباف، شاید برای برخی «نقد دروننظام» تلقی شود؛ اما برای ناظران مستقل، اعترافی تلخ است به شکست یکی از نمادهای کلان پروژهی اسلامیسازی اجتماع.
🔻مسجد امروز، بهرغم ظاهر آراسته و متراژهای نجومی، اگر در ذهن و زندگی مردم جایی نداشته باشد، تنها یک ساختمان مذهبی خواهد بود، نه نهاد دینی.
🔻راه نجات مسجد، نه در بازسازی فیزیکی، بلکه در بازآفرینی گفتمانی، ارتباطی و هویتی آن است.
https://t.me/dineaqlani
♦️تحلیلی بر اعتراف قالیباف به بیاثری بیش از ۹۰ درصد مساجد تهران
✍️ هوش مصنوعی
🕰 30 فروردین 1404
♦️محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، در سخنانی بیسابقه به یکی از عمیقترین بحرانهای ساختاری نظام اسلامی اذعان کرد:
"در تهران کمتر از ده درصد مساجد فعالاند و در زندگی مردم بهمعنای واقعی اثرگذارند."
♦️این اعتراف، فراتر از یک آمار خشک، پرده از زوال تدریجی سرمایهگذاری چهلساله جمهوری اسلامی بر نهاد مسجد برمیدارد. سخن از شکست یک پروژه ایدئولوژیک است؛ پروژهای که قرار بود مسجد را به «مرکز ثقل زندگی دینی و اجتماعی مردم» تبدیل کند.
♦️۱. از مسجد انقلابی تا ساختمانهای متروک
🔻در گفتمان انقلابی سالهای نخست پس از ۱۳۵۷، مسجد بهعنوان سنگر فرهنگی، پایگاه بسیج، محل تنظیم اعتراضات مردمی، و مرکز تربیت ایدئولوژیک نسل جوان معرفی میشد. بودجههای کلان، تخصیص زمینهای شهری، و حمایتهای حکومتی، مسجد را به نهادی ممتاز در سلسلهمراتب اجتماعی تبدیل کرد.
🔻اما اکنون و پس از چهار دهه، با وجود هزینهکردهای هنگفت و ساخت هزاران متر مربع زیربنا، مسجد به تعبیر قالیباف به بنایی بیروح، خاموش و بیاثر تبدیل شده است. این دگرگونی نه تصادفی، بلکه محصول فروپاشی کارکرد اجتماعی نهاد دینی در دل جامعه شهری مدرن است.
♦️۲. سکولاریزاسیون از پایین: دینگریزی یا نهادگریزی؟
🔻نباید این بحران را صرفاً به دینگریزی تفسیر کرد. بلکه آنچه روی داده، نوعی نهادگریزی دینی است: مردم نه لزوماً از دین، بلکه از نهادهای رسمی دینی که خود را نماینده دین جا میزنند فاصله گرفتهاند.
🔻مساجد در ذهن بخش وسیعی از مردم، به محل سخنرانیهای تکراری، ترویج ایدئولوژی سیاسی، و فضای محافظهکارانهای بدل شدهاند که با زندگی واقعی فاصله دارد.
🔻تجربه جهانی نیز نشان داده است که نهاد دین اگر با تغییرات نسلی، نیازهای فرهنگی و واقعیتهای اقتصادی همگام نشود، به تدریج به «میراثی متروک» بدل میشود؛ چنانکه در بسیاری از کشورهای اروپایی کلیساها تعطیل یا تبدیل به کافه و کتابخانه شدهاند. این پدیده، نشانهی شکست نهاد، نه لزوماً شکست ایمان است.
♦️۳. گسست نسل جدید از مساجد؛ چرا جوانان نمیآیند؟
🔻از منظر جامعهشناسی دین، آنچه مسجد را به نهاد زنده تبدیل میکند، نه فقط معماری و امکانات، بلکه محتوا و کارگزار انسانی آن است. جوان امروز به مسجد نمیآید، چون:
▫️امام جماعت را نمیشناسد، یا نمیپذیرد؛
▫️زبان مسجد را قدیمی و بیارتباط با مسائل روز میداند؛
▫️فعالیتهای مسجد را یکنواخت، غیرخلاق و بیجاذبه مییابد؛
▫️حضور در مسجد را مساوی با مراقبت و کنترل رفتاری میبیند، نه با گفتوگوی آزاد.
🔻قالیباف، در این سخنان، به «عدم کارآمدی» اشاره میکند، اما در لایهای عمیقتر، باید از بحران معنا و شکاف گفتمانی سخن گفت. مسجد نتوانسته با زبان امروز سخن بگوید.
♦️۴. پیامدهای خطرناک غیاب مسجد از زندگی مردم
🔻مسجدی که نتواند در حل بحرانهای اجتماعی، کاهش خشونت، تقویت مشارکت مدنی و ارتقاء گفتوگو نقش ایفا کند، به مرور از حافظه عمومی حذف میشود. این حذف صرفاً مکانی نیست، بلکه معرفتی است:
▫️اعتماد به نهاد دین کاهش مییابد؛
▫️پیامبران جدیدی در فضای مجازی ظهور میکنند؛
▫️گفتمانهای آلترناتیو، از عرفانهای مجازی تا خرافهگرایی نو، جای مسجد را میگیرند.
♦️۵. چه باید کرد؟ راهبردهایی برای نوسازی نهاد مسجد
▫️بازاندیشی در نقش مسجد بهمثابه پلتفرم مدنی دینی، نه ابزار سیاسی؛
▫️جایگزینی مدل امام جماعت سنتی با چهرههایی گفتوگومحور، تخصصگرا و مردمی؛
▫️تبدیل مسجد به فضای گفتوگو، یادگیری، و توانمندسازی اجتماعی، نه فقط عبادتگاه رسمی؛
▫️استقلال بخشی نسبی به مدیریت مساجد از بدنه دولتی و سیاسی.
🔚 جمعبندی: وقتی مسجد، تنها مسجد است
🔻سخنان قالیباف، شاید برای برخی «نقد دروننظام» تلقی شود؛ اما برای ناظران مستقل، اعترافی تلخ است به شکست یکی از نمادهای کلان پروژهی اسلامیسازی اجتماع.
🔻مسجد امروز، بهرغم ظاهر آراسته و متراژهای نجومی، اگر در ذهن و زندگی مردم جایی نداشته باشد، تنها یک ساختمان مذهبی خواهد بود، نه نهاد دینی.
🔻راه نجات مسجد، نه در بازسازی فیزیکی، بلکه در بازآفرینی گفتمانی، ارتباطی و هویتی آن است.
https://t.me/dineaqlani
19.04.202506:21
🔴تحلیل وفاداری بیچونوچرا در منظومه فکری آخرالزمانیهای شیعه حکومتی
♦️در حاشیۀ اظهارات کیسان ابوعمره در زمینۀ اطاعت محض از حضرت آقا
✍️ هوش مصنوعی
🕰 30 فروردین 1404
🔻تحلیل زیر، تلاش دارد خاستگاه معرفتی، کارکرد روانی، و پیامدهای اجتماعی-سیاسی این نوع از اطاعتگرایی را بهطور دقیق و ساختاری واکاوی کند.
📍۱. صورتبندی متنی: اطاعت بدون چونوچرا، فرمانپذیری مقدس
🔻نویسنده این یادداشت با لحنی صادقانه اما سادهلوحانه، مدعی است که حتی اگر سخنان یا رفتارهای رهبر جمهوری اسلامی را درک نکند، باز هم بدون چونوچرا آن را میپذیرد و به آن عمل میکند. جمله کلیدی او این است:
🔻این موضعگیری، به لحاظ روانشناختی، تسلیم کامل عقل فردی در برابر اقتدار کاریزماتیک است؛ و از نظر سیاسی، حذف کامل حوزۀ گفتمان نقد و مسئولیتپذیری جمعی را به دنبال دارد.
📍۲. خاستگاه فکری: آمیختگی خرافههای آخرالزمانی با سیاست شیعی
🔻مبنای چنین اطاعتی، صرفاً یک تصمیم شخصی یا سبک تربیتی نیست، بلکه ریشه در ساختار گفتمانیای دارد که «ولیفقیه» را نه بهعنوان یک رهبر سیاسی، بلکه بهمثابه سایهای از امام معصوم معرفی میکند.
🔻در این چارچوب:
▫️رهبر، حتی اگر تصمیمی غیرمنتظره بگیرد، مثل صلح با عربستان یا آمریکا، مؤمنان وظیفه دارند آن را نه تحلیل، بلکه اطاعت کنند؛
▫️چون اساساً نقش مردم در این گفتمان، تحلیل نیست، بلکه تسلیم است؛
▫️و چون ظهور نزدیک است، هر شک و سؤالی، ممکن است از «اردوگاه سفیانی» بودن حکایت کند.
📍۳. الگوی معنایی: تطهیر تناقضات با تمثیلهای عاشورایی
🔻وقتی تناقضی بین مواضع گذشته و حال رهبری به چشم میخورد، مثلاً قبلاً سعودیها بدترین حکومت معرفی میشدند و حالا مذاکره با آنها مجاز شمرده میشود، نویسنده از یک ترفند رایج در گفتمان دینی استفاده میکند: رجوع به داستان حر در کربلا.
🔻او مینویسد:
🔻در این تفسیر، سیاست بینالمللی ایران با قصه حر و کربلا پیوند میخورد تا تغییر جهت سیاسی نه تنها مشروع، بلکه مقدس جلوه کند. این تکنیک روایی، برای عقیمسازی هر نوع پرسشگری یا محاسبهی عقلانی به کار میرود.
📍۴. پیامدهای معرفتی و اجتماعی
▫️الف. نابودی عقل فردی: در چنین رویکردی، عقلانیت شهروندی جای خود را به عبودیت سیاسی میدهد. شخص میآموزد که شک نکند، تحلیل نکند، و فقط اطاعت کند. این رویکرد، شهروند فعال را به مرید منفعل بدل میسازد.
▫️ب. رواج بیمسئولیتی سیاسی: اگر همه چیز به «تقدس تصمیمات رهبری» گره بخورد، هیچکس مسئول پیامدهای فاجعهبار تصمیمات اشتباه نخواهد بود. فقر، بحران، جنگ، و شکست، همه به «مصلحتی فراتر از عقل ما» نسبت داده میشوند.
▫️ج. حذف امکان تغییر: وقتی «فرمانروا» معصوم فرض شود، مسیر اصلاح و تحول نیز مسدود خواهد شد. در چنین جامعهای، نقد به خیانت، و تحلیل به گمراهی تعبیر میشود.
📍۵. نتیجهگیری: اهمیت این نوشته
🔻این نوشته بهظاهر ساده، عصارۀ یک نظام اعتقادی کامل است که حکومت را مقدس، مخالفت را گناه، و اطاعت را عبادت میبیند. چنین نگرشی، بهویژه در گفتمان آخرالزمانی، بازتولیدگر خردستیزی نهادمند است و توان فکری جامعه را در حل بحرانهای واقعی فلج میکند.
⛔️ اگر روزی «هرچه حضرت آقا گفت» تبدیل به اصل مطلق زندگی شود، دیگر هیچ مرزی میان انسان و ماشین اطاعتگر باقی نمیماند.
https://t.me/dineaqlani
♦️در حاشیۀ اظهارات کیسان ابوعمره در زمینۀ اطاعت محض از حضرت آقا
✍️ هوش مصنوعی
🕰 30 فروردین 1404
🔻تحلیل زیر، تلاش دارد خاستگاه معرفتی، کارکرد روانی، و پیامدهای اجتماعی-سیاسی این نوع از اطاعتگرایی را بهطور دقیق و ساختاری واکاوی کند.
📍۱. صورتبندی متنی: اطاعت بدون چونوچرا، فرمانپذیری مقدس
🔻نویسنده این یادداشت با لحنی صادقانه اما سادهلوحانه، مدعی است که حتی اگر سخنان یا رفتارهای رهبر جمهوری اسلامی را درک نکند، باز هم بدون چونوچرا آن را میپذیرد و به آن عمل میکند. جمله کلیدی او این است:
«اگه یک حرف یا حرکت حضرت آقا رو نتونستم بفهمم یا درک کنم، به خودم بگم لال شو، فقط بگو چشم.»
🔻این موضعگیری، به لحاظ روانشناختی، تسلیم کامل عقل فردی در برابر اقتدار کاریزماتیک است؛ و از نظر سیاسی، حذف کامل حوزۀ گفتمان نقد و مسئولیتپذیری جمعی را به دنبال دارد.
📍۲. خاستگاه فکری: آمیختگی خرافههای آخرالزمانی با سیاست شیعی
🔻مبنای چنین اطاعتی، صرفاً یک تصمیم شخصی یا سبک تربیتی نیست، بلکه ریشه در ساختار گفتمانیای دارد که «ولیفقیه» را نه بهعنوان یک رهبر سیاسی، بلکه بهمثابه سایهای از امام معصوم معرفی میکند.
🔻در این چارچوب:
▫️رهبر، حتی اگر تصمیمی غیرمنتظره بگیرد، مثل صلح با عربستان یا آمریکا، مؤمنان وظیفه دارند آن را نه تحلیل، بلکه اطاعت کنند؛
▫️چون اساساً نقش مردم در این گفتمان، تحلیل نیست، بلکه تسلیم است؛
▫️و چون ظهور نزدیک است، هر شک و سؤالی، ممکن است از «اردوگاه سفیانی» بودن حکایت کند.
📍۳. الگوی معنایی: تطهیر تناقضات با تمثیلهای عاشورایی
🔻وقتی تناقضی بین مواضع گذشته و حال رهبری به چشم میخورد، مثلاً قبلاً سعودیها بدترین حکومت معرفی میشدند و حالا مذاکره با آنها مجاز شمرده میشود، نویسنده از یک ترفند رایج در گفتمان دینی استفاده میکند: رجوع به داستان حر در کربلا.
🔻او مینویسد:
«حر وقتی برگشت و توبه کرد، کسی از یاران حضرت یقشو گرفت؟»
🔻در این تفسیر، سیاست بینالمللی ایران با قصه حر و کربلا پیوند میخورد تا تغییر جهت سیاسی نه تنها مشروع، بلکه مقدس جلوه کند. این تکنیک روایی، برای عقیمسازی هر نوع پرسشگری یا محاسبهی عقلانی به کار میرود.
📍۴. پیامدهای معرفتی و اجتماعی
▫️الف. نابودی عقل فردی: در چنین رویکردی، عقلانیت شهروندی جای خود را به عبودیت سیاسی میدهد. شخص میآموزد که شک نکند، تحلیل نکند، و فقط اطاعت کند. این رویکرد، شهروند فعال را به مرید منفعل بدل میسازد.
▫️ب. رواج بیمسئولیتی سیاسی: اگر همه چیز به «تقدس تصمیمات رهبری» گره بخورد، هیچکس مسئول پیامدهای فاجعهبار تصمیمات اشتباه نخواهد بود. فقر، بحران، جنگ، و شکست، همه به «مصلحتی فراتر از عقل ما» نسبت داده میشوند.
▫️ج. حذف امکان تغییر: وقتی «فرمانروا» معصوم فرض شود، مسیر اصلاح و تحول نیز مسدود خواهد شد. در چنین جامعهای، نقد به خیانت، و تحلیل به گمراهی تعبیر میشود.
📍۵. نتیجهگیری: اهمیت این نوشته
🔻این نوشته بهظاهر ساده، عصارۀ یک نظام اعتقادی کامل است که حکومت را مقدس، مخالفت را گناه، و اطاعت را عبادت میبیند. چنین نگرشی، بهویژه در گفتمان آخرالزمانی، بازتولیدگر خردستیزی نهادمند است و توان فکری جامعه را در حل بحرانهای واقعی فلج میکند.
⛔️ اگر روزی «هرچه حضرت آقا گفت» تبدیل به اصل مطلق زندگی شود، دیگر هیچ مرزی میان انسان و ماشین اطاعتگر باقی نمیماند.
https://t.me/dineaqlani
История изменений канала
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.