Notcoin Community
Notcoin Community
خاکسترِاقیانوس؛ avatar

خاکسترِاقیانوس؛

شـایَددَردُنـیایـی‌دیـگَرتـوشیـریـنی‌ِزِنـدِگی‌تَلخـَم‌‌شَـوی؛
اَموالِ‌‌مَن‌تو‌سِه‌چیز‌خُلاصِه‌میشه" تـختـم ، سـیگـارم ، پـسـرم "
https://t.me/for_parkyuri
Уважаемый @durov !!
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированный
Доверенность
Не провернный
РасположениеІран
ЯзыкДругой
Дата создания каналаГруд 09, 2022
Добавлено на TGlist
Жовт 13, 2024

Рекорды

24.01.202521:36
2.7KПодписчиков
31.01.202517:03
300Индекс цитирования
26.01.202507:21
217Охват одного поста
14.01.202508:09
107Охват рекламного поста
22.12.202423:59
9.09%ER
26.01.202523:12
7.99%ERR

Популярные публикации خاکسترِاقیانوس؛

08.04.202520:45
گوشه ای از من تو اون آپارتمان گیر کرده
و هر روز تو کافه آقای سالیوان در حالی که به موسیقی گوش میده و قهوه میخوره با لبخند به پیرمرد نگاه می‌کنه و منتظره ژنرال و دزیرشه
post.deleted30.03.202513:35
29.03.202517:21
نـشود فـاش کـسـے آنـچه میـان مـن و تـوست
تا اشارات نظر، نـامه رسـان مـن و  تـوست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو، بـه نـگاهی کـه زبـان مـن و تـوست.
post.deleted30.03.202513:35
29.03.202517:21
post.deleted30.03.202513:35
post.reposted:
O𝗇𝗒𝗑𝗂𝖺 avatar
O𝗇𝗒𝗑𝗂𝖺
29.03.202520:31
قسم به زیبایی چشمانت که دیگر کسی به زیبایی آن ندیدم آنها معبود من هستن!
08.04.202520:33
-نه... نیازی نیست یادم بیاری.
صدای پسر لرز داشت، اما چشماش... نه، چشماش هنوز می‌سوخت. همون شعله‌ای که کیم دوسش داشت. همون لعنتی‌ای که همیشه تحریکش می‌کرد برای بیشتر، برای بدتر.
کیم لبخند زد. آروم، مثل کسی که تازه بُرده؛ توی بازی ای که همیشه نتیجه‌ش از قبل مشخص بوده.
-پس بذار امشب بازنده نباشی.
لب‌هاش رو نزدیک گردن پسر برد، جایی بین نبض و نفس. سیاهیِ نگاهش روی پوست اون قفل شد، درست قبل از بوسه‌ای که قرار نبود آروم باشه.
پسر لب پایینش رو گاز گرفت، دستی پشت کیم حلقه کرد و زمزمه کرد:
همیشه اینجوری ظلمت قشنگ‌تره... وقتی با لذت قاطی میشه.
کیم لبخندش عمیق‌تر شد.
- تو بالاخره فهمیدی، عزیزترین. فهمیدی که عشق من، نجات نیست. نابودیه با طعم عسل.

و تاریکی، نه با وحشت، که با اشتیاق فرو نشست روی تن‌های درهم‌شون.
صدای نفس‌ها و بوی سوخته‌ی سیگار، آخرین چیزهایی بود که از اون اتاق مونده بودن...
20.03.202521:25
چـي‌ شـد ‌کـه ‌انـقـدر ‌غریبـه‌ شـدیـم‌‌ قـلـبِ‌ مـن؟!
08.04.202520:50
08.04.202520:50
me and you ?! when ? 🌟🌟
02.04.202509:43
❌ این پیامو + این تکست رو فور کنید ❌
از چنلتون لفت ندم + یه پست فور کنم
16.03.202520:37
سلام عزیزکم
حال من خوب است. حال تو چطور ؟ دیاری نیست جز دلتنگی روزگار که امانم را بریده. نامه ای که برایت مینویسم لیلی ام با قلم اغشته به خون خود نوشته ام پس لطفا به حرمت تمام بوسه هایم آن را بخوان.
من در جایی دور از تو در کلبه ای گرفتار شده ام. نه آن که کسی مرا بگیرد نه، خود خود را محکوم به حبس خوانده ام تا زمانی که مرگ در چوبی را بزند.
حرف های ناگفته زیادی را در دل دارم و زمان برای ریختنش به زیر بال هایت کم است.
شمع‌ هایم با بادی که از پنجره آمد کشته شده اند و من دگر توانی ندارم تا باز آنها را زنده کنم. شاید هم نمیخواهم. جسمم هزاران تکه شده است و روحم در آسمان ها خانه ای دارد ولی من هنوز زنده ام. به لطف یادت این خانه بدون آتیشی گرم است گویی که تو خود را برایم به آتش کشیده ای. میتوانم ببینم مرگ در آن کنج نشسته است و از من مراقبت میکند تا زمانی که با آغوش باز به پرواز در بیاورتم.
تمام عمر در انتظار دیدن روی سیاهش بودم و حال ... نه ... نمی‌توانم رهایت کنم.
پاییز به سر رسیده و زمستان سرد تر از روحت شروع شده اما برگ درختان هنوز تسلیم سرنوشت خود نشده اند. صدای فریادشان را می‌شنوم.
آه ... این نامه برایت زیاد سنگین است پس بگذار دوباره با نام رویت آغاز کنم.
سلام عزیزکم
حال من خوب است. دیاری نیست جز دلتنگی روزگار که امانم را بریده.
20.03.202521:25
خاکستر اقیانوس
16.03.202520:37
به گیسوانت نگاه میکنم که چطور امواج دریا را به نمایش گذاشته است و به چشمانت که بی شک نشانه هایی از خلقت است.
لب هایت کاغذ سفید را نعمت می‌بخشد و دستهایت تن بی جان من مرده را زنده میکند
به قطع می‌گویم، اگر از زلف‌هایت طناب داری ببافند، خودم را از گردن می‌آویزم.
بگذار که در لحظات آخر عطر گیسوانت بوی حادثه را در خانه نشر دهد.
بگذار در آخر عطر تنت در اعماق وجودم نهفته شود تا شاید باری دگر در دنیایی دور از ذهنمان تو را به خاطر آورم
و آه چه زیبا میکند لبخندت پاییز مرده را
که از مرگِ پاییز، زمستانی سردتر از نگاهت پدیدار می‌شود.
دیگر حتی کلمات هم مرا یاری نمی‌دهند؛ در عمقِ شعر‌های من، بر چشمانِ تو بوسه زده می‌شود.
و در اعماق شعر های من خانه ای از آن توست از جنس تمام کلماتی که ناگفته مانده اند.
و اگر بوسه مقصدی نداشته باشد؟ آخرین نخِ سیگارم را از میان لب‌هایت دود می‌کنم، دور شو، من جهانی از باروتم.
دور شو تا زمانی که بتوانم بوسه های خیالی ام را از یاد ببرم تا بلکه دستانم از نوشتن برایت خسته شوند.
کوتاه بگویم؟ دلم تنگ است و این دلتنگی بزرگ‌ترین دردِ این روزهایم است.

_برای آنکه قلبم بی قراره به آغوش کشیدنش است.
09.04.202516:01
گفتی دوستت دارم و من ب خیابان رفتم؛
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود .
09.04.202515:55
09.04.202512:43
فور ببینم ادمینا؟
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.