𝖲𝗇𝗈𝗐𝖿𝗅𝖺𝗄𝖾
با مـن برقـص تیـره تـرین دونـه بـرف.
𝖳𝖺𝗅𝗄: @Darkest_snowbot
𝖳𝖺𝗅𝗄: @Darkest_snowbot
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированныйДоверенность
Не провернныйРасположение
ЯзыкДругой
Дата создания каналаЛип 26, 2024
Добавлено на TGlist
Жовт 31, 2024post.reposted:
𝖲𝗇𝗈𝗐𝖿𝗅𝖺𝗄𝖾
08.03.202507:27
پشت این چشم‌ها چیزی جز سیاهی و سفیدی نبود....
نگاهم را قرض گرفتی و چشم های خودت را برایم دادی!
به دنیای سیاه و سفیدم خیره شدی و آن را با حضورت رنگ کردی ...
حالا همه‌ای وجود من رنگی بود...
وجودی که از رنگ های تو پر شده بود، در حالیکه من چیزی جز سیاه و سفید به تو نبخشیدم.
نگاهم را قرض گرفتی و چشم های خودت را برایم دادی!
به دنیای سیاه و سفیدم خیره شدی و آن را با حضورت رنگ کردی ...
حالا همه‌ای وجود من رنگی بود...
وجودی که از رنگ های تو پر شده بود، در حالیکه من چیزی جز سیاه و سفید به تو نبخشیدم.
25.03.202513:20
روحت بویِ درد میده عـزیـز ڪرده.
11.03.202517:33
گناهه اما دلم برات تنگ شده...
دیوونه‌وار دلتنگتم و قلبم گناهکار بودنِ خودش رو متوجه نمی‌شه وقتی اسم زیبا و امنت رو زیر گوشش پنهانی زمزمه میکنم؛
آروم زمزمه‌اش میکنم چون فقط مال منی، نیستی؟
می‌خوام فقط من بشنوم آوای اسمت رو وقتی قلبم شروع میکنه به کند‌تر تپیدن، چون دلتنگی برات درد داره وقتی ممنوعه‌ای...
ولی باید اعتراف کنم؛
چشم‌هام باهوشن، سریع توی حسرتِ ندیدنت غرق می‌شن و آخرِ شب، وقتی به ماه خیره می‌شم، یه من می‌مونم و یه جهنم گناه از دلتنگی روی شونه‌های خمیده‌ام
که نیاز به بوسه‌های خلسه‌آورت دارن.
دیوونه‌وار دلتنگتم و قلبم گناهکار بودنِ خودش رو متوجه نمی‌شه وقتی اسم زیبا و امنت رو زیر گوشش پنهانی زمزمه میکنم؛
آروم زمزمه‌اش میکنم چون فقط مال منی، نیستی؟
می‌خوام فقط من بشنوم آوای اسمت رو وقتی قلبم شروع میکنه به کند‌تر تپیدن، چون دلتنگی برات درد داره وقتی ممنوعه‌ای...
ولی باید اعتراف کنم؛
چشم‌هام باهوشن، سریع توی حسرتِ ندیدنت غرق می‌شن و آخرِ شب، وقتی به ماه خیره می‌شم، یه من می‌مونم و یه جهنم گناه از دلتنگی روی شونه‌های خمیده‌ام
که نیاز به بوسه‌های خلسه‌آورت دارن.
14.03.202519:26
نـعنـای‌مـن؛
ڪجایی تا با چشم‌ھای درخشان و ستارہ بارونت بیبینی چقدر دلم برات تنگ شدہ…
بیبینی چقدر برام مهمی و دوست دارم.
نفھمیدی بدون تـو میشکنم؟
نفھمیدی بدون تـو میمیرم؟
فقط آمده بودی تا منو با خودت عادت بدی و ناپدید بشی قلب‌من.
گفته بودم این قلب بخاطر تـو میتپه و زندست.
اما الان که نیستی قلبمو حس نمیکنم…
بوی خون داره منو غرق میکنه و نیستی که نجاتم بدی عزیزکرده‌ای مـن.
ڪجایی تا با چشم‌ھای درخشان و ستارہ بارونت بیبینی چقدر دلم برات تنگ شدہ…
بیبینی چقدر برام مهمی و دوست دارم.
نفھمیدی بدون تـو میشکنم؟
نفھمیدی بدون تـو میمیرم؟
فقط آمده بودی تا منو با خودت عادت بدی و ناپدید بشی قلب‌من.
گفته بودم این قلب بخاطر تـو میتپه و زندست.
اما الان که نیستی قلبمو حس نمیکنم…
بوی خون داره منو غرق میکنه و نیستی که نجاتم بدی عزیزکرده‌ای مـن.
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.
