Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
𝖭𝗈 𝗅︎𝗂𝗆︎𝗂𝗍‌ ‌𝖭𝗈 𝖥𝖾𝖺𝗋 avatar

𝖭𝗈 𝗅︎𝗂𝗆︎𝗂𝗍‌ ‌𝖭𝗈 𝖥𝖾𝖺𝗋

‌ 🦢 ‌‌⸽ 𝘎𝘰𝘰𝘥 𝘵𝘪𝘮𝘦 𝘧𝘰𝘳 ͞𝘮𝘦
໒ 𝖺𝗇︎𝖽 𝗒𝗈𝗎 ? @thenolimit_bot
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированный
Доверенность
Не провернный
Расположение
ЯзыкДругой
Дата создания каналаMar 15, 2025
Добавлено на TGlist
Mar 17, 2025

Рекорды

16.04.202518:28
686Подписчиков
12.04.202523:59
100Индекс цитирования
25.03.202523:59
34Охват одного поста
04.04.202523:59
77Охват рекламного поста
20.04.202501:01
75.00%ER
28.02.202519:51
23.08%ERR

Развитие

Подписчиков
Индекс цитирования
Охват 1 поста
Охват рекламного поста
ER
ERR
MAR '25MAR '25MAR '25APR '25APR '25APR '25

Популярные публикации 𝖭𝗈 𝗅︎𝗂𝗆︎𝗂𝗍‌ ‌𝖭𝗈 𝖥𝖾𝖺𝗋

15.04.202512:51
ما 685 بشیم مسسجکسمسمضمصمس
04.04.202510:17
سین باگه یا کسی سین نمیزنه؟
post.reposted:
𝗜𝖻𝗅𝗂𝗌 avatar
𝗜𝖻𝗅𝗂𝗌
26.04.202513:33
معلومه نمی تونی..... ؛
فورکنید کاملش کنم .
نه وا من که عقده ای نیستم
همچنان اون:
26.03.202517:36
اونر های خوشگل همه لفتی زیاد داشتن بیایید اینجا حرف بزنیم
ادتون میکنم برای حرف زدن
15.04.202517:41
سلام اونر چنل ping pong هستم و میخوام دوباره چنلم رو استارت بزنم و خوشحال میشم این پیام رو فور کنید و حمایتم کنید
https://t.me/ohpingpong
29.03.202515:02
ما 400 پارتی بگیریم امشب 🥳
14.04.202516:33
۳ نفر بیان ۳۷۰ رو بشیمم😭
05.04.202512:25
سین خداست
30.03.202520:39
به تو که رفتنت را با من تمرین کردی...

سه سال است که دیگر صدایت را نمی‌شنوم،
اما گاهی سایه‌ات روی دیوار خاطراتم می‌افتد -
سایه‌ای که هرچقدر هم از آن فرار کنم،
در تنهاییِ شب‌های بارانی به دنبالم می‌آید.

زندگی‌ام حالا آرام است.
نه از آن آرامش‌های دروغین که با تو داشتیم،
که هر لحظه‌اش منتظر توفانی بود...
بلکه آرامشی که شبیه نسیم صبحگاهی است -
بی‌صدا، بی‌توقع، بی‌خطر.

اما بعضی روزها...
وقتی بوی سیگار کسی از دور می‌آید،
یا وقتی صدای خنده‌ای شبیه خنده‌ات را می‌شنوم،
پاهایم بی‌اختیار می‌لرزد -
نه از حسرت، که از یادآوریِ روزهایی که زخم‌هایت را نوازش می‌کردم
و اسمش را عشق می‌گذاشتم.

می‌دانی سخت‌ترین چیز چیست؟
اینکه بعد از همه این سال‌ها،
هنوز هم گاهی ناخودآگاه به دفتر تلفنم سر می‌زنم...
و تازه یادم می‌آید که شماره‌ات را پاک کرده‌ام.
این عادت‌های کوچکِ فراموش نشدنی‌اند که آزار می‌دهند -
مثل جای دندان روی لب، که زبانم مدام به سراغش می‌رود.

حالا می‌فهمم که عشقِ سالم،
هرگز نباید شبیه میدان مین باشد -
که هر قدمش را با ترس برمی‌داشتم
و باز هم بازنده بودم.

اما باور کن...
دیگر آن زنِ وحشت‌زده‌ای نیستم
که وجودش را در مشت‌های گره‌کرده‌ات جستجو می‌کرد.
حالا من...
من یاد گرفته‌ام که پروانه‌ها را بدون کندن بال‌هایشان دوست داشته باشم.

و اگر روزی تصادفاً به چشمانم خیره شوی،
بدان که نگاهم پر از خشم نیست...
پر از حسرت نیست...
تنها سکوتِ سبکی است که به آن افتخار می‌کنم -
سکوتی که بالاخره، پس از سال‌ها فریاد کشیدن در خلأ،
آن را به دست آورده‌ام.

اما.. زندگی ادامه دارد...
و من،
آهسته‌آهسته یاد می‌گیرم
که چطور بدونِ "تو" بودن،
کامل باشد.
06.04.202518:15
10 نفر اینجا 600
14.04.202516:33
میشه ما بشیم 666؟!
06.04.202518:20
۴ تا خوشگل میان اینجا ۴۰ شیم؟
29.03.202513:14
21 تا 400
01.04.202521:02
جنده ها
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.