Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
یک لیوان چای داغ، نوشته‌های حامد قدوسی hamed_ghoddusi avatar
یک لیوان چای داغ، نوشته‌های حامد قدوسی hamed_ghoddusi
یک لیوان چای داغ، نوشته‌های حامد قدوسی hamed_ghoddusi avatar
یک لیوان چای داغ، نوشته‌های حامد قدوسی hamed_ghoddusi
25.07.202417:26
ادامه مطلب «طرح بحث: چه کسی «متخصص» اقتصاد است؟»

۶) مهارت سطح ۵: تبدیل شدن به مرجع فروش تخصص و قابلیت بیان عمومی:
متخصصی که دانش، تجربه و مهارت کافی در پنج لایه قبلی را روی هم انباشته می‌کند، کم‌کم تبدیل به مرجعی می‌شود که برای تخصص او در یک فضای رقابتی تقاضا هست. این تقاضا می‌تواند مثلا از سمت بنگاه‌های خصوصی و نهادهای بخش عمومی (مشاور، عضو هیات مدیره، ناظر علمی)، نشریات تخصصی حوزه (سردبیر یا داور)، دادگاه‌ها (شاهد متخصص)، کارگاه‌های تخصصی و .. باشد. این سطح از تجربه و دانش، باعث درگیر شدن متخصص با جزییات و ریزه‌کاری‌های دنیای واقعی، ذینفعان، نیروهای سیاسی، واقعیت‌های تاریخی و درک به‌تر محدودیت‌‌های مدل‌ها و داده‌های موجود می‌شود.

برای پرهیز از طولانی شدن بحث، دیگر وارد لایه‌های دیگر و بالاتر - مثلا تبدیل دانش به کالای دارای مشتری، ساختن بنگاه‌های خصوصی مبتنی بر تخصص فرد و ... - نمی‌شویم. حتما از نظرات و نقدهای خوانندگان برای تکمیل این هرم بهره خواهم برد.

@hamed_ghoddusi تماس با نویسنده
@hamedghoddusi
06.08.202400:25
بهره‌وری پایین صنعت ساختمان

عقب ماندن صنعت ساختمان از رشد فناوری عجیب و خیره‌کننده است. بهره‌وری بخش‌هایی مثل صنعت و حتی کشاورزی بعد از جنگ جهانی دوم بین ۵ تا ۱۰ برابر شده است، در حالی که بهره‌وری صنعت ساختمان تقریبا تغییر نکرده است و در برخی مناطق هزینه ساخت (غیر از بحث قیمت زمین) حتی بالاتر هم رفته است. بهره‌وری نیروی کار در کل اقتصاد آمریکا از ۱۹۵۰ تا الان حدود سه برابر شده است ولی در بخش ساختمان اتفاقا «افت» داشته و به ۷۰٪ بهره‌وری دهه‌ ۱۹۶۰ رسیده است! در نتیجه همه رشد قیمت مسکن در نقاط مختلف دنیا را صرفا به کم‌یابی زمین و سختی مقررات نمی‌شود نسبت داد چون هزینه ساخت مسکن هم مشابه بقیه بخش‌های اقتصاد کاهش نیافته است و گاه بیش‌تر هم شده است.

کیفیت و مطلوبیت عمل‌کردی مسکن هم که تغییر چندانی نکرده است. خانه‌هایی که امروزه در آمریکا ساخته می‌شود تقریبا همان طراحی و امکاناتی را دارند که خانه‌های دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی داشتند، کمابیش همان طراحی استاندارد خانه دوبلکس (در مورد منازل به اصطلاح ویلایی که شکل غالب مسکن در آمریکا است) با چند اتاق و دست‌شویی و گاراژ دو-ماشین و الخ. حتی می‌توانیم بگوییم کیفیت‌ها در برخی جهات عقب‌تر هم رفته‌اند. کیفیت زندگی در ساختمان‌های بلندمرتبه‌ای که پنج دهه قبل ساخته شده‌اند گاهی مطلوب‌تر از ساختمان‌های لوکس جدید هستند که البته در این مورد کم‌یابی زمین‌های خوب و مقررات اضافه (مثلا برای مسیر خروج ایمنی یا اندازه حداقل دست‌شویی‌ها) هم بی‌تاثیر نبوده‌اند. (سلیقه شخصی: در ایران هم مثلا ساختمان‌های قدیمی مثل اسکان و اکباتان و سامان را با خیلی ساختمان‌های جدید مقایسه کنیم.)

تا جایی که یادم هست، الان بیش از ۳-۴ دهه است که مثلا بحث ساخت مادولار در تولید و سیستم‌های هوشمند در داخل خانه‌ها مطرح است ولی این نوع پیش‌رفت فناوری در عمل نفوذ خیلی پایینی داشته است. تولید 3D هم امید جدیدی است که باز سهم بسیار اندکی دارد. مصالح ساخت هم چندان متحول نشده‌اند و بیش‌تر مصالح همان سیمان و فولاد و آجری است که دهه‌ها قبل استفاده می‌شده و اتفاقا ردپای کربن بالایی هم دارند. البته مواد کامپوزیت که در صنعت حمل و نقل هوایی گسترش یافته و باعث کاهش جدی هزینه شده است، در مسکن هم به کار می‌رود (مثلا در پنل‌ها یا رویه‌های ضدآتش) ولی باز هم نقش کلیدی در کاهش هزینه‌های ساخت نداشته است و الخ.

به قول متخصصان، صنعت ساختمان آخرین صنعت باقی‌مانده است که فناوری قرار است آن را متحول کند ولی خب هنوز خبر جدی در آن نیست. فناوری مستغلات یا PropTech هم هنوز بیش‌تر به نمایش و تزیین صحنه شبیه است و با وجود فعالیت شرکت‌هایی مثل Zillow و Redfin هنوز تحول مهمی حتی در خرید و فروش و اجاره خانه‌ها نیفتاده است (از نوعی که مثلا اوبر صنعت حمل و نقل را متحول کرد.) البته شاید هوش مصنوعی خلاق (GAI) بتواند نقش مهمی در تغییر ساختار این بخش و حذف برخی فرآیندهای هزینه‌بر (مثلا تنظیم قرارداد) داشته باشد، باید دید.

سوال اصلی این است که چه عواملی باعث عقب ماندن بهره‌مندی صنعت مسکن از مزایای فناوری‌های جدید شده است؟ این بحث کلیدی را ادامه می‌دهیم.

@hamed_ghoddusi تماس با نویسنده
@hamedghoddusi
25.07.202417:26
طرح بحث: چه کسی «متخصص» اقتصاد است؟

حدس می‌زنم با تحولات اخیر در کشور، بحث‌های مربوط «تخصص» و لزوم ارجاع به «متخصصان» رونق بیش‌تری بگیرد. ولی به طور مشخص در حوزه اقتصاد چه کسی را می‌توان متخصص (Expert) به شمار آورد که دانشی فراتر از یک فرد عادی کتاب‌خوانده دارد؟ به عنوان چارچوبی برای طرح بحث در حوزه وسیع اجتماعی، کتاب «مرگ تخصص» تام نیکولز - که به فارسی هم ترجمه شده و مورد اقبال هم گرفته است -، می‌تواند مفید باشد.

به اقتصاد برگردیم. اکثر مخاطبان این مطلب احتمالا مطالعات منظم، تخصصی یا شاید موردی در مورد اقتصاد دارند ولی احتمالا خود را متخصص به شمار نمی‌آورند. حتی کسانی که رشته تخصصی‌شان یکی دو حوزه از اقتصاد (مثلا اقتصاد بهداشت یا اقتصادسنجی) است، ممکن است بنابر علاقه شخصی، گاهی ادبیات موضوع را در حوزه‌های دیگری از اقتصاد (مثلا اقتصاد مسکن یا اقتصاد کلان) هم دنبال کنند. ولی ما حتی به گروه دوم، یعنی کسانی که تحصیلات تکمیلی اقتصاد دارند - هم «متخصص» آن حوزه‌های جانبی نمی‌گوییم. پس متخصص کیست؟ به نظرم می‌رسد برای تعریف تخصص، خوب است هرمی از دانش، تجربه و مهارت‌ها را تعریف کنیم:

۱) مهارت سطح صفر: دانستن کلیات ادبیات، اصطلاحات فنی و نظریات کلیدی مورد قبول اکثریت متخصصان. مثلا حوزه تجارت و اقتصاد بین‌الملل را در نظر بگیریم. مهارت سطح صفر اشاره به دانستن سوالات کلیدی این حوزه (مثلا تعادل ناشی از تجارت)، درک درست مفاهیم کلیدی (مثل مزیت نسبی) و نظریات و مدل‌های اصلی (مثلا ریکاردو، هکشر-اولین، ملیتز، کروگمن و ...) است. مرور نظام‌مند ادبیات روز، قابلیت دسته‌بندی نظریات و ابزارها، دانستن مرز دانش و صورت‌بندی درست بحث‌های روز ادبیات یک قدم مهم برای کسب این سطح مقدماتی از تخصص است.

۲) مهارت سطح یک: درک تابع عرضه و تقاضا به صورت تخصصی در آن حوزه خاص: یک شرط لازم (ولی نه کافی) برای متخصص بودن در یک حوزه خاص اقتصاد، توانایی تشریح تابع عرضه و تابع تقاضا در آن بازار خاص و شهودهای ناشی از تعادل عرضه و تقاضا و اثر اصطکاک‌ها روی این این تعادل است. هر چند که هر اقتصادخوانده‌ای تابع عرضه و تقاضا را به طور عمومی می‌شناسد ولی این توابع در زیربخش‌های تخصصی جزییات رفتاری خاص خودشان را دارند. مثلا تابع عرضه و تقاضای نیروی کار ریزه‌کاری‌های فراوانی دارد که با تابع عرضه/تقاضای پول یا انرژی متفاوت است. سر و کله زدن با مدل‌های تئوری و درک درست عناصری که این دو تابع را جا به جا می‌کنند، یک قدم مهم برای نزدیک ‌شدن به تخصص است.

۳) مهارت سطح دوم: درک جزییات نهادی/فناوری با لنز اقتصادی: تابع عرضه و تقاضا یک نمایش مجرد از نیروی اقتصادی در آن حوزه را به ما نشان می‌دهند ولی اصطکاک‌ها و پویایی‌ها این توابع عمدتا از طریق درک جزییات و ریزه‌کاری‌های حقوقی، نهادی و حتی فیزیکی ممکن است. یک متخصص نیروی کار باید زمان زیادی برای درک قانون کار، مقررات اخراج، نظام بازنشستگی، بیمه بیکاری، ابزارهای کاریابی، آموزش حرفه‌ای، نظام مهاجرت و ... صرف کند تا درک درستی از مدل‌سازی بازار کار در یک کشور خاص داشته باشد. در کشورهای Common Law، یک منبع کلیدی برای بروز بودن، مطالعه آرای دادگاه‌ها (خصوصا دیوان عالی) در حوزه‌های مرتبط است.

۴) مهارت سطح سه: درگیر شدن با داده‌ها: یک خط تمایز مهم بین متخصصان و «علاقه‌مندان»، سر و کله‌زدن متخصصان با جزییات فنی و به اصطلاح فرنگی‌ها کثیف کردن دست‌ها از طریق کار دست اول با متغیرهای اقتصادی است. یک مصداق مهم این مرحله، آشنایی با داده‌های مهم آن حوزه (مثلا بودجه خانوار یا داده‌های اقتصاد کلان)، درک رفتار و محدودیت‌های داده، اجرای آزمون‌ها و تخمین‌های آماری و اقتصادسنجی و استخراج روندها و هم‌بستگی‌های کلیدی است. صرف وقت با داده‌های کلیدی، شهودهای درستی در مورد اندازه متغیرها و پویایی آن‌ها به متخصص می‌دهد که «علاقه‌مندان» ممکن است در مورد آن خطا کنند.

۵) مهارت سطح ۴: تولید نتایج جدید: در آیتم قبلی صرفا به «همبستگی» بین داده‌ها اشاره کردیم. یک متخصص واقعی، توانایی‌‌های علمی مثل تحلیل روابط علیتی (Causal) بین متغیرها، پیش‌نهاد و آزمون فرضیه‌های جدید، نقد و بسط نتایج قبلی در ادبیات، پیش‌نهاد مدل‌های تئوریک جدید و کالیبره کردن مدل‌های ساختاری را دارد. مجددا، یک فرق بین «متخصص» و «علاقه‌مند» این است که متخصص قادر است بین هم‌بستگی صرف و روابط علیتی محتمل بین متغیرها تفاوت بگذارد و مشاهدات سطحی از داده که ممکن است رهزن فکر کردن دقیق باشد را نقد کند. خروجی این مرحله معمولا از طریق انتشار مقاله در مجلات تخصصی جدی قابل آزمون است.

ادامه مطلب ...
30.07.202421:18
دوگونه از سیستم اداره شهر

در آمریکا همه شهرها سیستم حکومت‌گری (Governance) یک‌سانی ندارند و به تبع آن، شهرداران همه شهرها نقش‌ها، آرزوها و وظایف مشابه ندارند. برخی شهرها به اصطلاح «شهردار-محور» (Strong Mayor) هستند که در آن شهردار مثل رییس‌جمهور آمریکا است که قدرت اجرایی بالایی دارد. برخی دیگر شهردار-تشریفاتی (Weak Mayor) هستند که در آن شهردار بیش‌تر نقش روابط بیرونی و عمومی را ایفا می‌کند (مثل رییس جمهور خیلی کشورها) و امور روزمره شهر توسط یک متخصص حرفه‌ای به اسم مدیر شهر (City Manager) انجام می‌شود. انتخاب شهردار در این نوع شهرها یک فرآیند سیاسی (رای‌گیری شهروندان) و استخدام مدیر شهر مثل استخدام مدیران حرفه‌ای شرکت‌ها و از طریق رزومه و مصاحبه است. این توضیح هم لازم است که تقریبا در همه شهرها، علاوه بر موضوعات کلاسیک مثل مسکن و حمل و نقل و پارک‌ها، شهردار مسوول پلیس شهر هم هست. در برخی شهرها، اداره مدارس هم زیر نظر شهردار است ولی نه لزوما در همه. مثلا در کالیفرنیا مدارس مستقیما زیر نظر شورای آموزش و وصل به دولت ایالتی است و دولت محلی نقشی در مدیریت آن ندارد.

در شهرهای (با شهردار ضعیف)، شورای شهر هم معمولا خودش نقش مستقیم اجرایی دارد (مثل هیات مدیره تمام‌وقت یک شرکت که درگیر عملیات است) ولی در شهرهای با شهردار قوی، نصب معاونت‌های مختلف شهرداری و مسوولان شهر معمولا مستقیم با شهردار است. مثال‌های معروف شهردار قوی نیویورک و لوس‌آنجلس هستند که شهرداران‌شان معمولا سودای قدم‌های بعدی سیاسی مثلا ریاست‌جمهوری و فرمانداری را دارند. در مقابل اکثر شهرهای سایز متوسط آمریکا مدل شهردار-ضعیف را دارند که کسی حتی اسم شهردارشان را یادش نمی‌آید چون شهردار کم‌تر سیاسی یا حزبی و بیش‌تر یک شخصیت محلی است.

این تجربه ممکن است به کار ایران هم بیاید. خیلی شهرهای ایران شهرداران یا مدیران شهری حرفه‌ای و غیرسیاسی و با افق کاری بلندمدت لازم دارند که باید بیرون از بازی سیاسی باشند و روی مسایل شهر تمرکز کنند. شورای شهر هم به تبع باید از صاحب‌نظران متنوع موضوعات شهری (شهرسازی، معماری، حمل و نقل، بهداشت، اقتصاد، محیط‌زیست، حقوق، فناوری، ...) تشکیل شود و مستقیم درگیر اداره جنبه‌های مختلف شهر باشد.

@hamed_ghoddusi تماس با نویسنده
@hamedghoddusi
انجمن اقتصاد ایران با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی  برگزار می‌کند
 

نشست علمی با موضوع:
 
 تورم و سیاست‌های پولی _ مالی
 
سخنران: دکتر مهراب کیارسی
استاد وابسته در دانشکده اقتصاد دانشگاه اتاوا کانادا
 
بحث‌کننده: دکتر جعفر خیرخواهان
اقتصاددان و عضو هیات مدیره انجمن اقتصاد ایران
 
مکان: خانه اندیشمندان علوم انسانی، سالن حافظ
 واقع در خیابان نجات اللهی (ویلا)، نبش ورشو
 
زمان:  ‌شنبه 22 اردیبهشت 1403
 ساعت: 9 تا 11 صبح

✅ انجمن اقتصاددانان ایران
@IR_Economists_A
29.07.202416:09
قانونی برای اصول رفتاری قضات دیوان عالی

جو بایدن قصد دارد لایحه‌ای برای اصلاحات قضایی ارائه کند که (علاوه بر موضوعاتی مثل محدود کردن دوره خدمت قضات دیوان عالی) یک محور مهمش «قانون رفتاری» (Code of Ethics) برای قضات دیوان عالی است. جالب است بدانیم که تمام قضات در آمریکا متعهد به یک سری اصول رفتاری - که اصطلاحا به آن Canon (قانون) می‌گویند - هستند که مثلا می‌گوید قضات نباید فعالیت سیاسی داشته باشند، تضاد منافع نباید داشته باشند، بیان و رفتارشان در جامعه متناسب با شان‌ قاضی باشد، بی‌طرف باشند، در پرونده‌هایی که صلاحیت ندارند باید از خودشان صلب صلاحیت کنند و از این جور موضوعات.

حالا در کل آمریکا فقط نه نفر قاضی هستند که مشمول این کد رفتاری نمی‌شوند و آن نه نفر قضات دیوان عالی هستند که مقید به هیچ آیین‌نامه رفتاری نیستند. دلیل آن چیست؟ چون اگر قرار باشد قضات دیوان عالی را به آیین‌نامه رفتاری مقید کنند، یک نهاد (حقوقی یا نظارتی) دیگری باید مسوولیت اعمال این آیین‌نامه را داشته باشد و این نهایتا استقلال و بالادست بودن قضاوت دیوان عالی را نقض می‌کند چون دیوان عالی باید به یک نهاد دیگر پاسخ‌گو باشند. برای خود من همیشه سوال بود که برخی قضات دیوان عالی چه طور به راحتی هدیه می‌گیرند، گاهی موضع سیاسی دارند و مواردی از این دست که خلاف شان قاضی است. دلیل آزادی عمل قضات دیوان عالی، همین فقدان آیین‌نامه رفتاری است که به آن‌ها قدرت تقریبا مطلق خصوصا در موارد خاکستری می‌دهد.

حالا در پاسخ به فشار عمومی، خود قضاوت دیوان عالی سال گذشته یک کد رفتاری برای خودشان نوشتند ولی هنوز ضمانت اجرایی (Enforcement Mechanism) برای این کد خود-نوشته (Self-Enforced) وجود نداره. در نتیجه قدم بعدی احتمالا ایجاد یک نهاد یا مکانیسم هست که قانون را اعمال کند ولی همان طور که گفتیم این کار خیلی ساده نیست چون آیین‌نامه رفتاری یک نهاد بالادست دیوان عالی درست می‌کند. ایده بایدن این است که کنگره قانون‌هایی (Law) برای دیوان عالی وضع کند تا رفتار آن‌ها را تحت نظم درآورد. دقت کنیم که Canon های بقیه قضات قانون (Law) مصوب کنگره نیست و اصول حرفه‌ای است که توسط خود جامعه حقوقی اعمال می‌شود.

اگر دوست دارید در مورد این موضوع بیش‌تر بخوانید می‌توانید این بحث از موسسه Brookings را ببینید. کل صورت مساله پارداکس جالبی است که از دید اقتصادی خصوصا در حوزه‌های قانون و اقتصاد و طراحی مکانیسم هم می‌توان به آن فکر کرد.


@hamed_ghoddusi تماس با نویسنده
@hamedghoddusi
02.08.202305:05
چرا مردم وارد بازی‌های جمع-صفر می‌شوند؟

اگر اقتصاد می‌خوانید درست و دقیق بخوانید. باعث افتخار نیست که کسی که مدعی داشتن مدرک دکترای اقتصاد است، این موضوع کمابیش ساده را نداند که جمع-صفر بودن یک موقعیت لزوما مانع از ورود بازی‌گران به آن نمی‌شود و این را به عنوان یک کشف بزرگ از «عدم تطابق نظریه و واقعیت» مطرح کند! دنیای واقع پر است از مثال‌هایی که با این‌که موقعیت جمع-صفر است ولی بازی‌گران در «تعادل» وارد آن می‌شوند: رقابت تسلیحاتی بین کشورها، رقابت بازاریابی یا جنگ قیمت بین شرکت‌ها، رقابت استخدام وکیل طلاق بین زوج‌ها، دینامیک بلندتر صحبت کردن در مهمانی‌های شلوغ، رقابت هزینه کمپین انتخاباتی بین سیاست‌مداران، رقابت تحقیق و توسعه برای برنده شدن در یک مناقصه با صرفا یک برنده و الخ.

اولین درس نظریه بازی، یعنی بازی زندانی - که این روزها روایتی از آن در هر کتاب عامه‌پسندی پیدا می‌شود - همین موضوع مهم را توضیح می‌دهد: چرا مردم وارد بازی‌های جمع-صفر یا جمع-منفی می‌شوند؟ چون هر بازی‌گر به صورت انفرادی (Unilateral) تمایل دارد که از استراتژی «عدم ورود» تخطی کند! در نتیجه در بازی‌های جمع-صفر، ممکن است سطح بالایی از رقابت یا فعالیت دیده شود، با این‌که به صورت پیش-از-وقوع (Ex-Ante)، همه طرفین می‌دانند که دست آخر خروجی بازی امر مطلوبی برای کل جمع نیست. به زبان اقتصادی، در موقعیت‌های استراتژیک، خروجی کارا و خروجی تعادلی لزوما روی هم نمی‌افتد. مثلا در رقابت تسلیحاتی، یکی از کشورها تمایل دارد برتری تسلیحاتی نسبت به هم‌‌سایه پیدا کند. چون این کشور این کار را می‌کند، کشور دوم هم روی تسلیحات سرمایه‌گذاری می‌کند و رقابت بالا می‌گیرد. آخر سر هم طرفین هزینه هنگفتی خرج رقابت تسلیحاتی کرده‌اند و دوباره سر جای اول خود (به لحاظ برتری نسبت به رقیب) هستند. پول دادن به مدیران دارایی یا خرید فناوری برتر برای معامله‌گری در بازار سهام هم همین است: همه خودشان را به فناوری برتر مجهز می‌کنند ولی دست آخر بازده متوسط همه بازی‌گران، همان بازده منفعل بازار است منهای هزینه اضافه‌ای که به مدیر دارایی پرداخت کرده‌اند!!

دوست دیگری هم برای‌ این عزیز مدعی «اقتصاد رفتاری»، توضیح داد استدلالش حتی در سطح مبانی ساده منطق هم ایراد دارد. یک نظریه می‌تواند ماهیت موقعیت را توضیح بدهد ولی لزوما نخواهد وارد توضیح رفتار مردم شود: این‌که می‌بینم مردم در عمل سیگار می‌کشند، هیچ تاثیری در درستی یا نادرستی این گزاره که «سیگار برای سلامتی مضر است» ندارد. البته در مورد جمع-صفر بازی سهام، حتی این جدایی دو گزاره را نداریم: تئوری اقتصادی هم به ما می‌گوید که چرا مساله جمع-صفر است و هم به خوبی می‌فهمیم چرا مردم وارد این بازی جمع می‌شوند و به مدیران دارایی دست‌مزد می‌دهند.

@hamed_ghoddusi تماس با نویسنده
@hamedghoddusi
Показано 1 - 8 из 8
Войдите, чтобы разблокировать больше функциональности.