Proxy MTProto | پروکسی
Proxy MTProto | پروکسی
Proxy MTProto | پروکسی
Proxy MTProto | پروکسی
خوشه های شعر avatar

خوشه های شعر

ترانس مدرنیسم
چرخش کهکشان راه شیری بی هیچ اما و اگر و باید و نبایدی...
خویشاوندی توفان و نسیم و آب و آتش
ارتباط با من :
@hosinzar
TGlist рейтинг
0
0
ТипАчык
Текшерүү
Текшерилбеген
Ишенимдүүлүк
Ишенимсиз
Орду
ТилиБашка
Канал түзүлгөн датаApr 25, 2016
TGlistке кошулган дата
Apr 14, 2025
Тиркелген топ

Telegram каналы خوشه های شعر статистикасы

Катталгандар

117

24 саат00%Жума00%Ай00%

Цитация индекси

0

Эскерүүлөр0Каналдарда бөлүштү0Каналдарда эскерүүлөр0

1 посттун орточо көрүүлөрү

0

12 саат00%24 саат00%48 саат00%

Катышуу (ER)

0%

Кайра посттошту0Комментарийлер0Реакциялар0

Көрүүлөр боюнча катышуу (ERR)

0%

24 саат0%Жума0%Ай0%

1 жарнама посттун орточо көрүүлөрү

0

1 саат00%1 – 4 саат00%4 - 24 саат00%
Биздин ботту каналыңызга кошуп, анын аудиториясынын жынысын билүү.
Акыркы 24 саатта бардык посттор
7
Динамика
3

"خوشه های شعر" тобундагы акыркы жазуулар

.

@Khosehayeshear
@khoshehayeshear
تو تنها از این رابطه خسته ای
من از زندگی خسته ام،گوش کن
من سنگ و بیروح و دلسرد رو
بیا مثل دردی فراموش کن
#
میدونم داره باغمون آب از
زمستون و زردی و غم میخوره
میدونم که کم کم تو هم مثل من
از این وضع حالت بهم می خوره
#
نخواستم که داغون ببینی منو
اگه پس زدم زندگیمو عزیز
اگه از همون روز اول به تو
نشون دادم این خستگیمو عزیز
#
پدر مادرم باد و ابرند و من
زمستون قطبم پر از برف و مه
من : این سوز آتشفشانو زدن
به ساز غم انگیز یخ ها،گره
#
مامان دست سرد حسینو بگیر
بگیر از تنش سوز سرماش رو
مامان درد دارم..مامان گشنمه
مامان گرم کن رو دلم آش رو.....

#آرش(حسین)_زربخش

@khoshehayeshear
Кайра бөлүшүлгөн:
واران avatar
واران
«معتقدم اگر شعر خوبی یا رمان خوبی بخوانی، چیزی از آن در وجود تو می‌ماند، در وجدان تو، در شخصیت تو می‌ماند و از راه‌های مختلف به تو کمک می‌کند.
به نظر من این فکر حساسیت آدم و تخیل او را تقویت می‌کند و نوعی حس انتقاد نسبت به جهانی که در آن زندگی می‌کند به وجود می‌آورد. این گریزناپذیر است، اگر مدتی در جامعه‌ای کامل و بی‌نقص و منسجم که در فضای آن‌ همه‌چیز یکدست و پیوسته است، زندگی کنید و بعد به دنیای واقعی برگردید چاره‌ای جز مقایسه این دو ندارید؛ و بعد به این نتیجه می‌رسید که دنیای واقعی به‌مراتب حقیرتر و فقیرتر از دنیای عظیمی است که نویسندگان بزرگ خلق می‌کنند.
یعنی مقایسه، حس انتقاد تو را نسبت به دنیای واقعی تشدید می‌کند و بهتر است در مقابل وسوسۀ رفع‌ورجوع مسئله مقاومت کنی. جامعه‌ای که خوب می‌خواند و استعداد آفرینش ادبیات خوب را دارد، فریب دادن این جامعه بسیار دشوارتر از جامعه‌ای مرکب از افراد جاهل است.»

دعوت به تماشای دوزخ| گزیده و ترجمهٔ عبدالله کوثری| انتشارات فرهنگ جاوید

▫️خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا (به اسپانیایی: Jorge Mario Pedro Vargas Llosa) (زاده ۲۸ مارس ۱۹۳۶ – درگذشته ۱۳ آوریل ۲۰۲۵) درگذشت.
Кайра бөлүшүлгөн:
امضای مستقبل avatar
امضای مستقبل
□ پنج اپیزود از کتاب «حالا بُعد ماضی بعدن بود»
• شعر رضا روزبهانی

□ صداها:
• محسن توحیدیان
• نگین فرهود
• رضا بهادر
• رضا روزبهانی
• بهار الماسی

□ موسیقی:
• گوستاوو سانتائولایا
• کامیلا توماس

□ تدوین و میکس:
• سعید اسکندری
Кайра бөлүшүлгөн:
واران avatar
واران
مانند پرندە در سقوط آزاد
ناگاە ز روی داربستی افتاد
بابا همەی زندگی اش قرضی بود
جانش را-- قسط آخرش-- را هم داد
#واران
این غزل جزو اولین پست های فیسبوکم بود...
:
بیکرانی دور از من بیکرانی در وجودم

آه دریا آرزوی مرده در روئیای رودم

ریشه ام درخاک میمیرد سرم درآسمانها

همچو کوهی مرده بی تابوت در گوری عمودم

سر بریدم نخلهای لحظه ها را تا رسیدم

عاقبت در مزرع بی حاصل کشف وشهودم

زندگی را خواب میبیند کسی در من خدایا

کاش در کابوس وحشتناک بودن من نبودم

پلک بستی دود شد دور و بر خاکستر من

آنهمه شعری که از دنیای چشمانت سرودم

ای جنون بیهوده میکوشی مرا از خود بگیری

من هزاران بار جنگ تن به تن را آزمودم

کاش وقتی در خیالم میگذشتی با نسیمی

بالهای با قفس خو کرده ام را میگشودم

من کویری خشک وتو ابر بهاری پرطراوت

گریه کن شاید بگیرد آتشی در تار و پودم...
.
.
.

چند رباعی از دهه های پیش :

هی درد و بلا به جان خریدن تا کی؟
خودسوزی خویش را ندیدن تا کی؟
یکبار خطا..بهشت..حوا...کافیست
این بازی "آدم" آفریدن تا کی؟

###

هر چند کمم ولی زیادم با "عشق"
گاهی غمگین و گاه شادم با "عشق"
از دست تورم مضاعف امسال
تمدید نشد قراردادم با "عشق"

###

گل داد و شناختیم پژمردن را
در اوج بهار زندگی مردن را
از "عشق" فقط سه چیز را فهمیدم
دلتنگی و درد و خون دل خوردن را..

ح.ز
.
.
به من گفتند شعرت مرده مرد مرده در گورت بمان آرام و ساکت باش مثل طبع یک صحرا...

کسی که جان ماهش را پلنگی مرده میگیرد چو قطره در صدف با جذر و مدش میشود دریا...

چه مانده در سر الفاظ جز لفاظی پر رنگ و بی جایی که خاتم از نگین دارد

چه دارد این زبان با حمق صاحب خانه اش از دوری آن جان خوشبو جز خیالی غرق در معنا.....
Кайра бөлүшүлгөн:
امضای مستقبل avatar
امضای مستقبل
عشق تو بکشت عالم و عامی را
زلف تو برانداخت نکونامی را
چشم سیه مست تو بیرون آورد
از صومعه بایزید بسطامی را

خاقانی

Рекорддор

14.04.202523:59
117Катталгандар
13.04.202523:59
0Цитация индекси
14.04.202523:59
151 посттун көрүүлөрү
19.04.202523:59
81 жарнама посттун көрүүлөрү
23.04.202523:31
0.00%ER
23.04.202523:31
0.00%ERR
Катталуучулар
Citation индекси
Бир посттун көрүүсү
Жарнамалык посттун көрүүсү
ER
ERR
14 APR '2516 APR '2518 APR '2520 APR '2522 APR '25

خوشه های شعر популярдуу жазуулары

Кайра бөлүшүлгөн:
واران avatar
واران
13.04.202521:02
مانند پرندە در سقوط آزاد
ناگاە ز روی داربستی افتاد
بابا همەی زندگی اش قرضی بود
جانش را-- قسط آخرش-- را هم داد
#واران
14.04.202512:19
تو تنها از این رابطه خسته ای
من از زندگی خسته ام،گوش کن
من سنگ و بیروح و دلسرد رو
بیا مثل دردی فراموش کن
#
میدونم داره باغمون آب از
زمستون و زردی و غم میخوره
میدونم که کم کم تو هم مثل من
از این وضع حالت بهم می خوره
#
نخواستم که داغون ببینی منو
اگه پس زدم زندگیمو عزیز
اگه از همون روز اول به تو
نشون دادم این خستگیمو عزیز
#
پدر مادرم باد و ابرند و من
زمستون قطبم پر از برف و مه
من : این سوز آتشفشانو زدن
به ساز غم انگیز یخ ها،گره
#
مامان دست سرد حسینو بگیر
بگیر از تنش سوز سرماش رو
مامان درد دارم..مامان گشنمه
مامان گرم کن رو دلم آش رو.....

#آرش(حسین)_زربخش

@khoshehayeshear
Кайра бөлүшүлгөн:
امضای مستقبل avatar
امضای مستقبل
13.04.202521:03
□ پنج اپیزود از کتاب «حالا بُعد ماضی بعدن بود»
• شعر رضا روزبهانی

□ صداها:
• محسن توحیدیان
• نگین فرهود
• رضا بهادر
• رضا روزبهانی
• بهار الماسی

□ موسیقی:
• گوستاوو سانتائولایا
• کامیلا توماس

□ تدوین و میکس:
• سعید اسکندری
13.04.202512:38
.
.
به من گفتند شعرت مرده مرد مرده در گورت بمان آرام و ساکت باش مثل طبع یک صحرا...

کسی که جان ماهش را پلنگی مرده میگیرد چو قطره در صدف با جذر و مدش میشود دریا...

چه مانده در سر الفاظ جز لفاظی پر رنگ و بی جایی که خاتم از نگین دارد

چه دارد این زبان با حمق صاحب خانه اش از دوری آن جان خوشبو جز خیالی غرق در معنا.....
13.04.202512:38
.
.
.

چند رباعی از دهه های پیش :

هی درد و بلا به جان خریدن تا کی؟
خودسوزی خویش را ندیدن تا کی؟
یکبار خطا..بهشت..حوا...کافیست
این بازی "آدم" آفریدن تا کی؟

###

هر چند کمم ولی زیادم با "عشق"
گاهی غمگین و گاه شادم با "عشق"
از دست تورم مضاعف امسال
تمدید نشد قراردادم با "عشق"

###

گل داد و شناختیم پژمردن را
در اوج بهار زندگی مردن را
از "عشق" فقط سه چیز را فهمیدم
دلتنگی و درد و خون دل خوردن را..

ح.ز
14.04.202512:32
.

@Khosehayeshear
14.04.202512:21
@khoshehayeshear
Кайра бөлүшүлгөн:
واران avatar
واران
«معتقدم اگر شعر خوبی یا رمان خوبی بخوانی، چیزی از آن در وجود تو می‌ماند، در وجدان تو، در شخصیت تو می‌ماند و از راه‌های مختلف به تو کمک می‌کند.
به نظر من این فکر حساسیت آدم و تخیل او را تقویت می‌کند و نوعی حس انتقاد نسبت به جهانی که در آن زندگی می‌کند به وجود می‌آورد. این گریزناپذیر است، اگر مدتی در جامعه‌ای کامل و بی‌نقص و منسجم که در فضای آن‌ همه‌چیز یکدست و پیوسته است، زندگی کنید و بعد به دنیای واقعی برگردید چاره‌ای جز مقایسه این دو ندارید؛ و بعد به این نتیجه می‌رسید که دنیای واقعی به‌مراتب حقیرتر و فقیرتر از دنیای عظیمی است که نویسندگان بزرگ خلق می‌کنند.
یعنی مقایسه، حس انتقاد تو را نسبت به دنیای واقعی تشدید می‌کند و بهتر است در مقابل وسوسۀ رفع‌ورجوع مسئله مقاومت کنی. جامعه‌ای که خوب می‌خواند و استعداد آفرینش ادبیات خوب را دارد، فریب دادن این جامعه بسیار دشوارتر از جامعه‌ای مرکب از افراد جاهل است.»

دعوت به تماشای دوزخ| گزیده و ترجمهٔ عبدالله کوثری| انتشارات فرهنگ جاوید

▫️خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا (به اسپانیایی: Jorge Mario Pedro Vargas Llosa) (زاده ۲۸ مارس ۱۹۳۶ – درگذشته ۱۳ آوریل ۲۰۲۵) درگذشت.
13.04.202512:38
این غزل جزو اولین پست های فیسبوکم بود...
:
بیکرانی دور از من بیکرانی در وجودم

آه دریا آرزوی مرده در روئیای رودم

ریشه ام درخاک میمیرد سرم درآسمانها

همچو کوهی مرده بی تابوت در گوری عمودم

سر بریدم نخلهای لحظه ها را تا رسیدم

عاقبت در مزرع بی حاصل کشف وشهودم

زندگی را خواب میبیند کسی در من خدایا

کاش در کابوس وحشتناک بودن من نبودم

پلک بستی دود شد دور و بر خاکستر من

آنهمه شعری که از دنیای چشمانت سرودم

ای جنون بیهوده میکوشی مرا از خود بگیری

من هزاران بار جنگ تن به تن را آزمودم

کاش وقتی در خیالم میگذشتی با نسیمی

بالهای با قفس خو کرده ام را میگشودم

من کویری خشک وتو ابر بهاری پرطراوت

گریه کن شاید بگیرد آتشی در تار و پودم...
Кайра бөлүшүлгөн:
امضای مستقبل avatar
امضای مستقبل
13.04.202509:43
عشق تو بکشت عالم و عامی را
زلف تو برانداخت نکونامی را
چشم سیه مست تو بیرون آورد
از صومعه بایزید بسطامی را

خاقانی
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.