Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
ذهن‌ نوشته‌های من☁️ avatar

ذهن‌ نوشته‌های من☁️

مرضیه ام...
یکی که تلاش میکنه آدم بهتری باشه!...
همون رنگ زرد تو پالتِ هزار رنگ💛
*تبلیغ ندارم عزیزانم
هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو:
@parsmarzBot
TGlist рейтинг
0
0
ТипАчык
Текшерүү
Текшерилбеген
Ишенимдүүлүк
Ишенимсиз
Орду
ТилиБашка
Канал түзүлгөн датаApr 30, 2018
TGlistке кошулган дата
Mar 24, 2025
Тиркелген топ

"ذهن‌ نوشته‌های من☁️" тобундагы акыркы жазуулар

https://www.instagram.com/reel/DJbKsaRokPZ/?igsh=azIwdzJwMHhoN2E1

گابریل گارسیا مارکز از خاطرات نوشتن «صد سال تنهایی» میگه.
هیچ وزنه‌ای سنگین‌تر از بلند کردن خودت در روزهای ناامیدی نیست!
گفتم هیچکس من رو جدی نمی‌گیره.
گفت اول خودت باید خودت رو جدی بگیری‌.
راست می‌گفت!
می‌بینی باری‌تعالی جون؟ واقعنی اسب سرکش درونم رو رام کردم و دیگه کامل این مسیر رو سپردم به خودت.
نه یک قدم جلو رفتن اونقدرها ذوق‌زده‌م می‌کنه، نه یک قدم عقب کشیدن چندان ناراحتم می‌کنه.
نشستم وسط معرکه و کار خودمو می‌کنم، اما نگاهم به دست‌های توعه✨
شبیه وقتی که بوی عطر خاطره انگیزت، به مشامت برسه‌.
• میگن بیش از حد مستقل شدن، پاسخ به تروماست.
یعنی مغز اینجوری تربیت میشه که تا جایی که میتونه از هیچکی کمک نگیره و خودش از پس همه چی بربیاد تا آسیب کمتری ببینه.
پر از شور و شوق و هیجانم. و پُرتر از استرس و اضطراب و شب بیداری.
مشورت می‌کنم. تحقیق می‌کنم. تصمیم می‌گیرم. اما اول و آخرش به خودت توکل کردم باری‌تعالی جون.
می‌دونی که من خیلی صبر کردم برای اینجای زندگی‌م. لطفاً برامون خیر و حال خوب و نتیجه‌ی رضایت‌بخش بخواه✨
آخ اگه این جوونه‌هایی که تو ذهنمه به بار بشینه🌱
به نظر میاد امسال سال قدم‌های بزرگه✨
در «نه می‌تونم شرایط رو بپذیرم، نه می‌تونم چیزی رو تغییر بدم»ترین حالت ممکن غوطه‌ور ام!
خبر بد این‌ که دختر جونم به مامانم رفته.
من واقعا از پس نیازهای ددری این دو نفر برنمیام😭😂
مادربزرگ خدا بیامرزم تعریف می‌کرد مامانت اینقدر ددری بوده، ما از سفر که برمی‌گشتیم، هنوز داشتیم چمدون‌ها رو می‌اوردیم داخل، بالا پایین می‌پریده که شب کجا بریم؟ بهش می‌گفتم من تو رو باید بدم به یه راننده کامیون، که هر جا میره تو رو هم بنشونه بغل دستش با خودش ببره :))
فروردین سه تا کتاب رو به آخر رسوندم✅
آخرین باری که یک روز کامل خونه مونده بودم رو یادم نمیاد! امروز ولی کامل خونه موندم و خرد خرد به یه سری کارها رسیدم و به خودم هم فشار نیوردم که یکم بشوره خستگی این چندوقت رو.
الان به گمونم آدمِ کمتر خسته‌ و متعادل‌تری ام.
از اثر کارهای کوچیک غافل نشو!

Рекорддор

24.03.202511:16
1.8KКатталгандар
26.02.202523:59
0Цитация индекси
02.05.202521:45
4481 посттун көрүүлөрү
09.04.202514:42
3191 жарнама посттун көрүүлөрү
31.03.202509:42
11.90%ER
11.05.202508:31
25.61%ERR
Катталуучулар
Citation индекси
Бир посттун көрүүсү
Жарнамалык посттун көрүүсү
ER
ERR
MAR '25APR '25MAY '25

ذهن‌ نوشته‌های من☁️ популярдуу жазуулары

07.05.202521:51
گفتم هیچکس من رو جدی نمی‌گیره.
گفت اول خودت باید خودت رو جدی بگیری‌.
راست می‌گفت!
هیچ وزنه‌ای سنگین‌تر از بلند کردن خودت در روزهای ناامیدی نیست!
20.04.202520:23
فروردین سه تا کتاب رو به آخر رسوندم✅
01.05.202511:36
مادربزرگ خدا بیامرزم تعریف می‌کرد مامانت اینقدر ددری بوده، ما از سفر که برمی‌گشتیم، هنوز داشتیم چمدون‌ها رو می‌اوردیم داخل، بالا پایین می‌پریده که شب کجا بریم؟ بهش می‌گفتم من تو رو باید بدم به یه راننده کامیون، که هر جا میره تو رو هم بنشونه بغل دستش با خودش ببره :))
02.05.202517:22
• میگن بیش از حد مستقل شدن، پاسخ به تروماست.
یعنی مغز اینجوری تربیت میشه که تا جایی که میتونه از هیچکی کمک نگیره و خودش از پس همه چی بربیاد تا آسیب کمتری ببینه.
01.05.202511:40
خبر بد این‌ که دختر جونم به مامانم رفته.
من واقعا از پس نیازهای ددری این دو نفر برنمیام😭😂
02.05.202512:51
پر از شور و شوق و هیجانم. و پُرتر از استرس و اضطراب و شب بیداری.
مشورت می‌کنم. تحقیق می‌کنم. تصمیم می‌گیرم. اما اول و آخرش به خودت توکل کردم باری‌تعالی جون.
می‌دونی که من خیلی صبر کردم برای اینجای زندگی‌م. لطفاً برامون خیر و حال خوب و نتیجه‌ی رضایت‌بخش بخواه✨
02.05.202512:43
آخ اگه این جوونه‌هایی که تو ذهنمه به بار بشینه🌱
02.05.202512:35
به نظر میاد امسال سال قدم‌های بزرگه✨
01.05.202515:31
در «نه می‌تونم شرایط رو بپذیرم، نه می‌تونم چیزی رو تغییر بدم»ترین حالت ممکن غوطه‌ور ام!
03.05.202519:00
می‌بینی باری‌تعالی جون؟ واقعنی اسب سرکش درونم رو رام کردم و دیگه کامل این مسیر رو سپردم به خودت.
نه یک قدم جلو رفتن اونقدرها ذوق‌زده‌م می‌کنه، نه یک قدم عقب کشیدن چندان ناراحتم می‌کنه.
نشستم وسط معرکه و کار خودمو می‌کنم، اما نگاهم به دست‌های توعه✨
03.05.202508:07
شبیه وقتی که بوی عطر خاطره انگیزت، به مشامت برسه‌.
12.05.202504:03
https://www.instagram.com/reel/DJbKsaRokPZ/?igsh=azIwdzJwMHhoN2E1

گابریل گارسیا مارکز از خاطرات نوشتن «صد سال تنهایی» میگه.
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.