

24.04.202507:13
نتیجه تفکرات ایرانشهری و پان ایرانیستی، تونستید کردها رو ایرانی کنید ؟ یونانی و ایتالیایی بیشتر از ایرانی ها از تاریخ ایران دفاع کردن...
که کوردها از پایه های اصلی ایران هستند دیگه؟!
@iranban_kord
که کوردها از پایه های اصلی ایران هستند دیگه؟!
@iranban_kord
20.04.202508:11
چرا حتی با انکار ایران از سوی نوید محمدزاده که میدانند کتابی را خوانده که در آن ایلام جزو کشور کردستان است و هزاران سرباز ایرانی که برای نجات زنان ایلام از تجاوز وحوش عراقی کشته شدند را اشغالگر و متجاوز دانسته اما کوچکترین اشارهای به کرد بودنش نکرده و ملیت افغانی همسرش را نشانه گرفتند؟ کدام آزادی گردش اطلاعات و راستی و درستی در این جریان است که آن را باور کنیم؟! واقعیت تلخ آن است که ایران، بهجای آنکه «ملت-دولت» باشد، به عرصه رقابت و تخاصم گفتمانهای قبیلهای بدل شده است؛ گفتمانهایی که هر یک نه در پی مشارکت، بلکه در جستوجوی انحصار هویتاند.
اکنون وقت آن رسیده است که تاریخ، اسطوره و فرهنگ ایران از وضعیت کالایی خارج شود؛ نه قابل فروش است، نه اجاره، نه اعطا. اینها ستونهای بقای ملیاند و کشوری که سرمایههای نمادین خود را برای کسب رضایت به جوامعی واگذار میکند که هنوز در منطق قبیله و تبار میاندیشند، نه تنها ملت نمیسازد، بلکه پایههای خود را ویران میسازد. برای ساختن ایرانِ پایدار، باید از اسطورههای سادهانگارانهی وحدت عبور کرد و به سیاستگذاری آگاهانه بر مبنای واقعیتهای قدرت، توازن، و امنیت هویتی پرداخت. ملتها نه با تخیل و توهمات پوچ، بلکه با بازدارندگی، هوشیاری، و حفاظت از میراث فرهنگی خود دوام مییابند. نسل امروز، اگر واقعبین بود، میدانست که جامعهای قبیلهمحور، تا وقتی قدرت را احساس نکند، نه وفادار است، نه شریک؛ با آن نمیتوان با اسطوره و تاریخ معامله کرد. باید با او از موضع اقتدار سخن گفت، نه از موضع استیصال فرهنگی.
اگر روشنفکر ایرانی در یک و نیم سده اخیر، میفهمید که جامعهی ایلیاتی با منطق قدرت و منفعت عمل میکند، نه با نوستالژی و اسطوره، شاید امروز نیازی به نوشتن این سطور نبود.
@iranban_kord
اکنون وقت آن رسیده است که تاریخ، اسطوره و فرهنگ ایران از وضعیت کالایی خارج شود؛ نه قابل فروش است، نه اجاره، نه اعطا. اینها ستونهای بقای ملیاند و کشوری که سرمایههای نمادین خود را برای کسب رضایت به جوامعی واگذار میکند که هنوز در منطق قبیله و تبار میاندیشند، نه تنها ملت نمیسازد، بلکه پایههای خود را ویران میسازد. برای ساختن ایرانِ پایدار، باید از اسطورههای سادهانگارانهی وحدت عبور کرد و به سیاستگذاری آگاهانه بر مبنای واقعیتهای قدرت، توازن، و امنیت هویتی پرداخت. ملتها نه با تخیل و توهمات پوچ، بلکه با بازدارندگی، هوشیاری، و حفاظت از میراث فرهنگی خود دوام مییابند. نسل امروز، اگر واقعبین بود، میدانست که جامعهای قبیلهمحور، تا وقتی قدرت را احساس نکند، نه وفادار است، نه شریک؛ با آن نمیتوان با اسطوره و تاریخ معامله کرد. باید با او از موضع اقتدار سخن گفت، نه از موضع استیصال فرهنگی.
اگر روشنفکر ایرانی در یک و نیم سده اخیر، میفهمید که جامعهی ایلیاتی با منطق قدرت و منفعت عمل میکند، نه با نوستالژی و اسطوره، شاید امروز نیازی به نوشتن این سطور نبود.
@iranban_kord
19.04.202506:10
مرا با حقیقت بیازار ولی با دروغ آرامم نکن
@iranban_kord
@iranban_kord
Кайра бөлүшүлгөн:
میهن پرستان کُرد

16.04.202510:25
🔻 یادی کنیم از توهین پانکردها به #نویدمحمدزاده بازیگر پانکردی که خود پانکردها آدم و کُرد حسابش نمی کنند و بهش گفتن :
این روزها هم ویدیو نوید محمد زاده امده بیرون که از خواندن سرود ملی ایرانی خودداری کرده
#خودفروخته
#وطن_فروش
#پانکردیسم
@Kurdpatriott
تخم ایرانی و بازیگر عنتر ایلامی که لباس کردی پوشیده مثلا بگه کُردم و مثل کارگرای سر خیابان که با بیل دنبال کار هستند ...
این روزها هم ویدیو نوید محمد زاده امده بیرون که از خواندن سرود ملی ایرانی خودداری کرده
#خودفروخته
#وطن_فروش
#پانکردیسم
@Kurdpatriott
08.04.202507:43
دقیقا 40دقیقه ست که یه ویدئویی 30 مگابایتی رو فرستادم ولی هنوز بارگزاری نشده،
لعنت بهت مصدق.
لعنت بهت مصدق.
08.04.202504:46
همه به مذاکرات مستقیم فکر میکنن، من به اینکه کردها چه حالی به زیباکلام دادن 🙄
21.04.202513:03
شاتهایی از کلیپی که در بسیاری از پیجهای ایرانی حتی آنهایی که قطعات موتورسیکلت میفروختند منتشر شد و آذری ها به فریب.خوردگی متهم شده و کردها به دلیل برگزاری نوروز آریایی و بخشی از ایران باستان معرفی شدند!
هرچند زوزهها و نشان دادن کله خر با دست توسط آذریها کوچکترین توجیحی نداشته و حتی برای جامعه آذری یک فاجعه تمام عیار محسوب میشود که کردها و ایرانشهریها توانستند با بازتاب قدرتمند آن آذریها را در موضع ضعف قرار دهند اما هر چه در اعتراض آذریها صورت گرفت حتی یک صدم از کارها و توهینهایی که کردها در طول حدود دو ماه اخیر کردند نیز نبود،با این حال خیانتهای دامنه دار کردها دلیلی بر پشتیبانی از پانترکهای سادهلوح که با چنین حماقتهایی برای کردها فضا سازی کرده و باجان ترکزبانان بازی میکنند نیست.
اما چیزی که در این پیج جلب توجه میکند ، جایی که در کلیپی دیگر با نشان دادن پرچم کردستان به عنوان لباس یک زن کرد هیج مشکلی ندار !
در این پیجها اعتراضات شهروندان آذری نسبت به نامگذاری جعلی «کردستان » بر ارومیه، به منزلهی دشمنی با ایران و نوروز تلقی شده است. در این روایت، آذریها، صرفاً به دلیل واکنش اعتراضیشان نسبت به یک ادعای سرزمینی و عزاداری ، افرادی تلقی میشوند که از هویت ایرانی تهی شدهاند. در مقابل، آیینهای نوروزی کردها به عنوان نمادی از ایراندوستی آنان مورد تحسین قرار میگیرد، بیآنکه کمترین اشارهای به شعارهای تجزیهطلبانه و اهانتآمیز سر دادهشده در این مراسم صورت گیرد.
سانسور هدفمند این وجوه، به مدد سلطهی هژمونیک گفتمان ایرانشهری ممکن شده است؛ گفتمانی که در پی همپوشانی کامل «ایران» با تصورات نژادشناختی و فرهنگی خاص خود است. این جریان در تحلیل رفتار آذریها از کوچکترین کنش مذهبی یا سنتی، معنایی «غیرایرانی» و حتی «ضدملی» استخراج میکند حال آنکه همان وجوه مذهبی یکی از اصلی ترین ارکان و در واقع مهمترین رکن نغلطیدن ترکزبانان به دامان ترکیه است ، اما در برابر کنشهای آشکارا تجزیهطلبانهی کردها، یا سکوت پیشه میکند یا آن را در لوای جشن نوروزی، تلطیف و زیباسازی مینماید.
در این کلیپ، عبارت «ما هر آنکه نوروز را گرامی دارد دوست داریم» نقش نوعی پوشش گفتمانی برای نادیدهانگاری واقعیات تاریخی و سیاسی دارد.
تا همین چند سال پیش نوروز در سنت فرهنگی کردها، به دلیل آنکه در میان آذریها برگزار میشد و کردها به پیروی از عثمانی ،آذریها را عجم خطاب میکردند نوروز را با عنوان جشن عجم میشناختند . امروزه کردها کاربرد عجم را برای همه ایرانیان به ویژه فارسی زبانان به کار میبرند و هدف آنان باززایی امتداد نگرش تحقیرآمیز اعراب صدر اسلام نسبت به ایرانیان است؛ این ایرانیان اصیل تا این حد ترک و عرب را به عنصر ایرانی و فارس ترجیح میدهند!
امری که نشان میدهد در سطح ذهنی و روانی، جامعه کرد، هویت ایرانی را به سود هویت عربی، ترکی یا کردی طرد کردهاند.
با این حال، همان جریان به ظاهر ملیگرا که با شور و حرارت از مظاهر فرهنگی کردها به عنوان نشانهای از وفاداری به ایران یاد میکند، هیچگونه حساسیتی نسبت به نمادهای جداییطلبانه همچون پرچم کردستان بزرگ که در همان آیینها به نمایش درآمده، نشان نمیدهد. این همسویی با افقهای تجزیهطلبانه، نه یک تصادف بلکه محصول مستقیم گفتمان ایرانشهری است که با تبدیل ایران به کنفدراسیون قبایل آذریها را به دلیل ترکزبان بودن، از هویت ایرانی طرد و کردها را، علیرغم کنشهای عملیشان علیه وحدت ملی، در دایرهی «ملت» جای میدهد و عجب آنکه پیشبرنده این گفتمان خود آذریها هستند !
ناسیونالیسم ایرانی که زادگاه آن در تبریز بود هر چقدر که در آغاز درخشان و قابل احترام بود امروز رقتانگیز و خطری بزرگ برای ایران و به ویژه جان و مال آذریهاست .
آیا هنوز در خیانت تاریخی جریان ملیگرا که خود را وارث کوروش و زرتشت میداند، اما در عمل به بزرگترین شریک نظری پروژهی تجزیه ایران بدل شده است، جای تردید باقیست؟ چگونه است که جامعه ایرانی، در اثر بمباران رسانهای و تزریق گفتمان تحمیقی به مرحلهای از بیتفاوتی و بیمبالاتی کشیده شده که آیین نوروز را نزد کردهایی که آن را در تعارض با هویت ایرانی میدانند، نشانهای از «ایرانیبودن» تلقی میکند، اما مردمانی چون آذریها که در بزنگاههای تاریخی، همواره در صف نخست دفاع از ایران قرار داشتهاند، به صرف عزاداری یا حفظ سنتهای دینی، «غیرخودی» خوانده میشوند؟
این نه فقط یک وارونگی تاریخی بلکه نتیجهی یک پروژهی نظری ـ سیاسی پیچیده است: پروژهای که با ادعای دفاع از ایران، در حال تئوریزهکردن فروپاشی فرهنگی و هویتی آن است.
@iranban_kord
هرچند زوزهها و نشان دادن کله خر با دست توسط آذریها کوچکترین توجیحی نداشته و حتی برای جامعه آذری یک فاجعه تمام عیار محسوب میشود که کردها و ایرانشهریها توانستند با بازتاب قدرتمند آن آذریها را در موضع ضعف قرار دهند اما هر چه در اعتراض آذریها صورت گرفت حتی یک صدم از کارها و توهینهایی که کردها در طول حدود دو ماه اخیر کردند نیز نبود،با این حال خیانتهای دامنه دار کردها دلیلی بر پشتیبانی از پانترکهای سادهلوح که با چنین حماقتهایی برای کردها فضا سازی کرده و باجان ترکزبانان بازی میکنند نیست.
اما چیزی که در این پیج جلب توجه میکند ، جایی که در کلیپی دیگر با نشان دادن پرچم کردستان به عنوان لباس یک زن کرد هیج مشکلی ندار !
در این پیجها اعتراضات شهروندان آذری نسبت به نامگذاری جعلی «کردستان » بر ارومیه، به منزلهی دشمنی با ایران و نوروز تلقی شده است. در این روایت، آذریها، صرفاً به دلیل واکنش اعتراضیشان نسبت به یک ادعای سرزمینی و عزاداری ، افرادی تلقی میشوند که از هویت ایرانی تهی شدهاند. در مقابل، آیینهای نوروزی کردها به عنوان نمادی از ایراندوستی آنان مورد تحسین قرار میگیرد، بیآنکه کمترین اشارهای به شعارهای تجزیهطلبانه و اهانتآمیز سر دادهشده در این مراسم صورت گیرد.
سانسور هدفمند این وجوه، به مدد سلطهی هژمونیک گفتمان ایرانشهری ممکن شده است؛ گفتمانی که در پی همپوشانی کامل «ایران» با تصورات نژادشناختی و فرهنگی خاص خود است. این جریان در تحلیل رفتار آذریها از کوچکترین کنش مذهبی یا سنتی، معنایی «غیرایرانی» و حتی «ضدملی» استخراج میکند حال آنکه همان وجوه مذهبی یکی از اصلی ترین ارکان و در واقع مهمترین رکن نغلطیدن ترکزبانان به دامان ترکیه است ، اما در برابر کنشهای آشکارا تجزیهطلبانهی کردها، یا سکوت پیشه میکند یا آن را در لوای جشن نوروزی، تلطیف و زیباسازی مینماید.
در این کلیپ، عبارت «ما هر آنکه نوروز را گرامی دارد دوست داریم» نقش نوعی پوشش گفتمانی برای نادیدهانگاری واقعیات تاریخی و سیاسی دارد.
تا همین چند سال پیش نوروز در سنت فرهنگی کردها، به دلیل آنکه در میان آذریها برگزار میشد و کردها به پیروی از عثمانی ،آذریها را عجم خطاب میکردند نوروز را با عنوان جشن عجم میشناختند . امروزه کردها کاربرد عجم را برای همه ایرانیان به ویژه فارسی زبانان به کار میبرند و هدف آنان باززایی امتداد نگرش تحقیرآمیز اعراب صدر اسلام نسبت به ایرانیان است؛ این ایرانیان اصیل تا این حد ترک و عرب را به عنصر ایرانی و فارس ترجیح میدهند!
امری که نشان میدهد در سطح ذهنی و روانی، جامعه کرد، هویت ایرانی را به سود هویت عربی، ترکی یا کردی طرد کردهاند.
با این حال، همان جریان به ظاهر ملیگرا که با شور و حرارت از مظاهر فرهنگی کردها به عنوان نشانهای از وفاداری به ایران یاد میکند، هیچگونه حساسیتی نسبت به نمادهای جداییطلبانه همچون پرچم کردستان بزرگ که در همان آیینها به نمایش درآمده، نشان نمیدهد. این همسویی با افقهای تجزیهطلبانه، نه یک تصادف بلکه محصول مستقیم گفتمان ایرانشهری است که با تبدیل ایران به کنفدراسیون قبایل آذریها را به دلیل ترکزبان بودن، از هویت ایرانی طرد و کردها را، علیرغم کنشهای عملیشان علیه وحدت ملی، در دایرهی «ملت» جای میدهد و عجب آنکه پیشبرنده این گفتمان خود آذریها هستند !
ناسیونالیسم ایرانی که زادگاه آن در تبریز بود هر چقدر که در آغاز درخشان و قابل احترام بود امروز رقتانگیز و خطری بزرگ برای ایران و به ویژه جان و مال آذریهاست .
آیا هنوز در خیانت تاریخی جریان ملیگرا که خود را وارث کوروش و زرتشت میداند، اما در عمل به بزرگترین شریک نظری پروژهی تجزیه ایران بدل شده است، جای تردید باقیست؟ چگونه است که جامعه ایرانی، در اثر بمباران رسانهای و تزریق گفتمان تحمیقی به مرحلهای از بیتفاوتی و بیمبالاتی کشیده شده که آیین نوروز را نزد کردهایی که آن را در تعارض با هویت ایرانی میدانند، نشانهای از «ایرانیبودن» تلقی میکند، اما مردمانی چون آذریها که در بزنگاههای تاریخی، همواره در صف نخست دفاع از ایران قرار داشتهاند، به صرف عزاداری یا حفظ سنتهای دینی، «غیرخودی» خوانده میشوند؟
این نه فقط یک وارونگی تاریخی بلکه نتیجهی یک پروژهی نظری ـ سیاسی پیچیده است: پروژهای که با ادعای دفاع از ایران، در حال تئوریزهکردن فروپاشی فرهنگی و هویتی آن است.
@iranban_kord
20.04.202507:41
اینفلوئنسر کردی که با لباس آشوری سورانی به بازدید آرامگاه کوروش بزرگ رفته و با ادعای کرد بودن کوروش سعی میکند از تیر فحاشی کردها در امان بماند اما باز هم فایدهای ندارد .
آیا وقت آن نرسیده کردها را همانگونه که هستند بشناسیم ؟
کسانی که وقتی جوانان ایرانی کشتهمیشدند شعار میدادند که ایرانی اشغالگر تو قاتل ژینای ما هستی ، کسانی که گفتند زلزله سرپل ذهاب ساختگی و برای نسلکشی ملت کرد بوده و فارسها هیچ کمکی به ما نکردند؟
کسانی که در نوروز ایرانیان را دزد ، آدمکش دژخیم خواندند؟
آیا وقت آن نرسیده ملیگرایان و ایرانشهریها دست از خیانت و سانسور بردارند ؟
@iranban_kord
آیا وقت آن نرسیده کردها را همانگونه که هستند بشناسیم ؟
کسانی که وقتی جوانان ایرانی کشتهمیشدند شعار میدادند که ایرانی اشغالگر تو قاتل ژینای ما هستی ، کسانی که گفتند زلزله سرپل ذهاب ساختگی و برای نسلکشی ملت کرد بوده و فارسها هیچ کمکی به ما نکردند؟
کسانی که در نوروز ایرانیان را دزد ، آدمکش دژخیم خواندند؟
آیا وقت آن نرسیده ملیگرایان و ایرانشهریها دست از خیانت و سانسور بردارند ؟
@iranban_kord
18.04.202510:39
در ادامه، همین مرد گوران که زبان مادریاش را شایسته سخن گفتن نمیداند، به زبان سورانی ،پاوه را «روژهلات کردستان» میخواند . هر سخن دگرستیزانه و هر ادعای اصالت و توهمات درباره دلیل مردانهپوشی زنان کرد، هرگز نباید حمل بر خوشبینی یا سوءتفاهم شود. هیچ سوءتفاهمی در کار نیست؛ تجزیهطلبند و بس.
پاوه، در تقسیمات استانی در کرمانشاه قرار دارد، نه در استان کردستان. این «روژهلات»، به معنای «شرق کردستان» از سوی تجزیهطلبان به کار میرود.
تجزیهطلبی و ایرانستیزی بهنوعی جزء لاینفک فرهنگ آنان است و هویت آنان را شکل داده و از این رو از کودک تا پیر، جوان و بلاگر و حتی طبیعتدوستشان آن را تبلیغ میکنند.
افزون بر این، جشنهای سیزده به در و نوروز، نه تنها در ریشههای فرهنگی کردی جایی ندارند، بلکه به ابزاری برای ترسیم نقشه کردستان تبدیل شده چنانچه خود کردها هم به درستی گفتند مراسمهای نوروز امسال نقشه کردستان را ترسیم کرد که تا همدان و ایلام و بخشی از مناطق لر و لک که تخت هژمونی کرد قرار گرفتهاند را در بر میگیرد اما پان ایرانیست مالهکش اینان را با خود پسرعمو و برادر میبیند.
@iranban_kord
پاوه، در تقسیمات استانی در کرمانشاه قرار دارد، نه در استان کردستان. این «روژهلات»، به معنای «شرق کردستان» از سوی تجزیهطلبان به کار میرود.
تجزیهطلبی و ایرانستیزی بهنوعی جزء لاینفک فرهنگ آنان است و هویت آنان را شکل داده و از این رو از کودک تا پیر، جوان و بلاگر و حتی طبیعتدوستشان آن را تبلیغ میکنند.
افزون بر این، جشنهای سیزده به در و نوروز، نه تنها در ریشههای فرهنگی کردی جایی ندارند، بلکه به ابزاری برای ترسیم نقشه کردستان تبدیل شده چنانچه خود کردها هم به درستی گفتند مراسمهای نوروز امسال نقشه کردستان را ترسیم کرد که تا همدان و ایلام و بخشی از مناطق لر و لک که تخت هژمونی کرد قرار گرفتهاند را در بر میگیرد اما پان ایرانیست مالهکش اینان را با خود پسرعمو و برادر میبیند.
@iranban_kord
10.04.202508:11
ناصر رزازی در گفتگو با کانال اقلیم کردی عراق:رفسنجانی در زمان درگذشت جلال طالبانی گفته بود ایران ۱۶ میلیون کرد دارد ،برادر جان ایران نزدیک ۴۰ میلیون کرد دارد ،۴۰ نباشد ۳۵،چون جدا از کردستان ،آذربایجان کرده ، تالش و آن منطقه کرده،مازندران کرده ،خراسان کرده،بلوچستان و سیستان کرده،بندرعباس و بوشهر و اهواز و آبادان کرده، شیراز که اصلا دیگر کرد است، همدان هم اصلا کرد است زنجان هم کرد است ولی تفریس(فارسی سازی) و تتریک(ترک سازی) شدهاند .
📎تاریخسازی برای کردها: ابزار فشار بر ترک و عرب، و بازگشت پیامدها به پیکره ایران
در بررسی روند ملتسازی مدرن در ایران، بهویژه از دوران پهلوی اول به بعد، میتوان به یک پروژه نانوشته ولی پرپیامد اشاره کرد که در لایههای پنهان سیاستگذاری هویتی جریان داشته است: بازتعریف هویت قومی کردها بهعنوان بخشی از میراث «ایرانی» برای تقابل با ترکها و اعراب.
این پروژه با اهداف ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک آغاز شد، اما اکنون همان ابزار به ابزاری علیه خودِ ایران تبدیل شده و موجب بروز بحرانهای هویتی و گفتمانهای تجزیهطلبانه شده است.
در ساختار قدرت ایران مدرن، بهویژه پس از انقلاب مشروطه، نوعی نگرش آریاگرایانه شکل گرفت که بر پایهی تقابل با «عنصر ترک» در شمالغرب و «عنصر عرب» در جنوبغرب استوار بود . در آن زمان دو گفتمان ترکی و عربی به درستی بزرگترین خطر برای یکپارچگی ایران بود ،به گونهای که پس از گذشت یک سده و اندی هنوز هم حافظه تاریخی ایرانیان خطر پانترکیسم و پانعربیسم را جدی میگیرد حال آنکه هنوز هم کردها را عنصری خودی میداند.
در این میان، هویت کردی—با پیشینهای مبهم، تکهتکه و ناهمگون—بهعنوان یک عنصر «نزدیک» به ایرانیت، ولی «متفاوت» از ترک و عرب، مورد بهرهبرداری قرار گرفت.
نخبگان فرهنگی و سیاسی ایران در دهههای گذشته، با چشمپوشی از پیچیدگیهای درونی جامعهی کردی، کوشیدند تا با تولید ادبیات، تأسیس کرسیهای زبان و فرهنگ کردی، و پررنگسازی نقش کردها در تاریخ ایران، از آن بهعنوان سدی در برابر ناسیونالیسم ترک و عرب استفاده کنند. این نوع از «تاریخسازی گزینشی»، نه بر مبنای واقعیتهای مردمنگارانه، بلکه بر اساس ملاحظات سیاسی روز صورت گرفت.
پیامد ناخواسته: بازتولید گفتمان قومگرایانه کردی
اما آنچه از چشم طراحان این پروژه دور ماند، پویایی درونی گفتمان قومی است. زمانی که یک گروه قومی بهواسطه سیاستهای هویتی تقویت میشود، الزاماً در مدار ملی باقی نمیماند. اتفاقاً، تأکید بیشازحد بر «هویت متمایز کردی» و انتساب آن به جغرافیای گستردهای از ایران (از خراسان تا زنجان، از بوشهر تا مازندران) به تقویت ادعاهای ناسیونالیستی افراطی در میان کردها انجامیده است.
در این بستر است که چهرههایی چون ناصر رزازی، با سوءاستفاده از خلأهای تاریخی و عاطفهگرایی قومی و نبود گفتمان ملی در حاکمیت ، ادعاهای فراتر از واقعیت مطرح میکنند و حتی نوروز،این جشن ملی تبدیل به فستیوالی برای شعارهای تجزیهطلبانه و نمایش پرچم و لباسهای منقوش به پرچم کردستان میشود.
نتیجهی معکوس: پروژهای که دامن خود ایران را گرفت
در عمل، آنچه بهعنوان ابزار کنترل و تقابل منطقهای طراحی شده بود، به بومرنگی تبدیل شده است که اکنون به سوی ایران پرتاب شده است. ادعاهای مالکیت سرزمینی، جعل جمعیتشناسی، و اصرار بر تفکیک زبانی و هویتی، تلاش برای کرد نشان دادن تالشی،گیلک،آذری،بلوچ،لر ،لک ،گوران ،زازا و تا حد کرد کردن گویشوران فارسی در جنوب غرب کشور مانند گویشوران زبان های لاری و اچمی نتیجه این سیاست اشتباه بود که پویاییهای گریز از مرکز را تقویت کرده و بحران دولت-ملت ایرانی را تشدید میکند.
پروژهای که روزگاری قرار بود «ابزار مهار ترک و عرب» باشد، امروز به یکی از خطرناکترین چالشهای امنیت فرهنگی و وحدت ملی ایران تبدیل شده است. این امر هشداری است جدی برای بازنگری در سیاستهای هویتی، بازگشت به حقیقتهای مردمنگارانه و پرهیز از بهرهبرداری سیاسی از قومیتها است.
@iranban_kord
📎تاریخسازی برای کردها: ابزار فشار بر ترک و عرب، و بازگشت پیامدها به پیکره ایران
در بررسی روند ملتسازی مدرن در ایران، بهویژه از دوران پهلوی اول به بعد، میتوان به یک پروژه نانوشته ولی پرپیامد اشاره کرد که در لایههای پنهان سیاستگذاری هویتی جریان داشته است: بازتعریف هویت قومی کردها بهعنوان بخشی از میراث «ایرانی» برای تقابل با ترکها و اعراب.
این پروژه با اهداف ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک آغاز شد، اما اکنون همان ابزار به ابزاری علیه خودِ ایران تبدیل شده و موجب بروز بحرانهای هویتی و گفتمانهای تجزیهطلبانه شده است.
در ساختار قدرت ایران مدرن، بهویژه پس از انقلاب مشروطه، نوعی نگرش آریاگرایانه شکل گرفت که بر پایهی تقابل با «عنصر ترک» در شمالغرب و «عنصر عرب» در جنوبغرب استوار بود . در آن زمان دو گفتمان ترکی و عربی به درستی بزرگترین خطر برای یکپارچگی ایران بود ،به گونهای که پس از گذشت یک سده و اندی هنوز هم حافظه تاریخی ایرانیان خطر پانترکیسم و پانعربیسم را جدی میگیرد حال آنکه هنوز هم کردها را عنصری خودی میداند.
در این میان، هویت کردی—با پیشینهای مبهم، تکهتکه و ناهمگون—بهعنوان یک عنصر «نزدیک» به ایرانیت، ولی «متفاوت» از ترک و عرب، مورد بهرهبرداری قرار گرفت.
نخبگان فرهنگی و سیاسی ایران در دهههای گذشته، با چشمپوشی از پیچیدگیهای درونی جامعهی کردی، کوشیدند تا با تولید ادبیات، تأسیس کرسیهای زبان و فرهنگ کردی، و پررنگسازی نقش کردها در تاریخ ایران، از آن بهعنوان سدی در برابر ناسیونالیسم ترک و عرب استفاده کنند. این نوع از «تاریخسازی گزینشی»، نه بر مبنای واقعیتهای مردمنگارانه، بلکه بر اساس ملاحظات سیاسی روز صورت گرفت.
پیامد ناخواسته: بازتولید گفتمان قومگرایانه کردی
اما آنچه از چشم طراحان این پروژه دور ماند، پویایی درونی گفتمان قومی است. زمانی که یک گروه قومی بهواسطه سیاستهای هویتی تقویت میشود، الزاماً در مدار ملی باقی نمیماند. اتفاقاً، تأکید بیشازحد بر «هویت متمایز کردی» و انتساب آن به جغرافیای گستردهای از ایران (از خراسان تا زنجان، از بوشهر تا مازندران) به تقویت ادعاهای ناسیونالیستی افراطی در میان کردها انجامیده است.
در این بستر است که چهرههایی چون ناصر رزازی، با سوءاستفاده از خلأهای تاریخی و عاطفهگرایی قومی و نبود گفتمان ملی در حاکمیت ، ادعاهای فراتر از واقعیت مطرح میکنند و حتی نوروز،این جشن ملی تبدیل به فستیوالی برای شعارهای تجزیهطلبانه و نمایش پرچم و لباسهای منقوش به پرچم کردستان میشود.
نتیجهی معکوس: پروژهای که دامن خود ایران را گرفت
در عمل، آنچه بهعنوان ابزار کنترل و تقابل منطقهای طراحی شده بود، به بومرنگی تبدیل شده است که اکنون به سوی ایران پرتاب شده است. ادعاهای مالکیت سرزمینی، جعل جمعیتشناسی، و اصرار بر تفکیک زبانی و هویتی، تلاش برای کرد نشان دادن تالشی،گیلک،آذری،بلوچ،لر ،لک ،گوران ،زازا و تا حد کرد کردن گویشوران فارسی در جنوب غرب کشور مانند گویشوران زبان های لاری و اچمی نتیجه این سیاست اشتباه بود که پویاییهای گریز از مرکز را تقویت کرده و بحران دولت-ملت ایرانی را تشدید میکند.
پروژهای که روزگاری قرار بود «ابزار مهار ترک و عرب» باشد، امروز به یکی از خطرناکترین چالشهای امنیت فرهنگی و وحدت ملی ایران تبدیل شده است. این امر هشداری است جدی برای بازنگری در سیاستهای هویتی، بازگشت به حقیقتهای مردمنگارانه و پرهیز از بهرهبرداری سیاسی از قومیتها است.
@iranban_kord
08.04.202507:38
رفع ابهام:
من خودم گرایشهای مکتب اتریشی دارم؛ تا جایی که معتقدم بخش خصوصی حتی در حوزههایی مثل صنایع نظامی هم میتونه نقشآفرینی کنه، به شرط شفافیت و رقابت سالم. در مورد خدماتی مثل بهداشت و درمان هم، اگرچه بهلحاظ فلسفی به آزادی انتخاب باور دارم، اما از منظر کارکردی، دسترسی عمومی و مقرونبهصرفه به این خدمات رو ضروری میدونم.
اما چیزی نگرانکنندهست، حضور و حمایتهای گسترده از جریانات تجزیهطلب در فضای موسوم به لیبرتارینیسم ایرانیه. آدمهایی که از یک طرف با اصل دولت-ملت (Nation-State) مشکل دارن و اون رو ابزار سرکوب میدونن، اما از طرف دیگه خودشون مشغول پروژهی ملتسازی و دولتسازیهای تازهان، اونهم نه براساس آزادی فردی یا حقوق طبیعی، بلکه بر مبنای قومیت، زبان، قبیله یا نژاد. این تناقض نمیتونه اتفاقی باشه.
با مفهوم دولت مشکل داری، ولی دنبال ساختن دولتهای جدیدی؟ با مرز مخالفی، ولی دنبال مرزگذاری جدیدی؟ این دیگه اسمش لیبرتارینیسم نیست، این بازی با مفاهیمه برای اهداف سیاسی.
من خودم گرایشهای مکتب اتریشی دارم؛ تا جایی که معتقدم بخش خصوصی حتی در حوزههایی مثل صنایع نظامی هم میتونه نقشآفرینی کنه، به شرط شفافیت و رقابت سالم. در مورد خدماتی مثل بهداشت و درمان هم، اگرچه بهلحاظ فلسفی به آزادی انتخاب باور دارم، اما از منظر کارکردی، دسترسی عمومی و مقرونبهصرفه به این خدمات رو ضروری میدونم.
اما چیزی نگرانکنندهست، حضور و حمایتهای گسترده از جریانات تجزیهطلب در فضای موسوم به لیبرتارینیسم ایرانیه. آدمهایی که از یک طرف با اصل دولت-ملت (Nation-State) مشکل دارن و اون رو ابزار سرکوب میدونن، اما از طرف دیگه خودشون مشغول پروژهی ملتسازی و دولتسازیهای تازهان، اونهم نه براساس آزادی فردی یا حقوق طبیعی، بلکه بر مبنای قومیت، زبان، قبیله یا نژاد. این تناقض نمیتونه اتفاقی باشه.
با مفهوم دولت مشکل داری، ولی دنبال ساختن دولتهای جدیدی؟ با مرز مخالفی، ولی دنبال مرزگذاری جدیدی؟ این دیگه اسمش لیبرتارینیسم نیست، این بازی با مفاهیمه برای اهداف سیاسی.
Кайра бөлүшүлгөн:
انجمن پاردان (ایرانبان بلوچ)

08.04.202504:37
طی این هفته، دو واقعه مهم روی داده است:
1⃣ در بلوچستان، پس از ترور یک فرد بومی وابسته به سپاه، وابستگان وی آتش یک جنگ دیرینهٔ طایفهای را دوباره مشتعل ساخته و به روستای طایفهٔ مقابل حمله برده و با انواع سلاح سبک و سنگین، روستا را به آتش کشیده و عدهای را هم کشته و مجروح کردهاند.
2⃣ در خوزستان، یک مرد که قبلاً مطابق سنّتهای دیرینهٔ ناموسمدارانه، همسر خود را کشته و تکهتکه کرده و بر جسدش غذا خورده است، این دفعه قصد جان فرزندان خود را کرده بود که با دخالت پلیس و دستگیری وی پایان یافت.
▫️ اگر کسی از هرگونهٔ اعطای قدرت و اختیارات به قومیّتها یا نهادهایی بر پایهٔ قوم و قبیله، اصرار ورزید، چنان بزنیدش که زوزه بکشد. برای جوامعی با فرهنگهای آکنده از سنّتهای مخرب و خشونتبار و ضدّانسانی، ضمانتی وجود ندارد که تضمین کند خودمختاریِ احتمالیِ آنها، کاملاً بر پایهٔ حقوق بشر و معیارهای مدرن پیش خواهد رفت. چنانکه در دورهٔ پهلوی نیز با وجود تحدید قدرت خوانین محلی، با رهیافتن ایشان به ساختار سیاسیِ نوین ایران، کشمکشهای خوانین بر سر قدرت از سر گرفته شد و منجر به جنگهای طایفهای و ویرانی بخش اعظمی از روستاها و آبادیهای بلوچستان و عقبماندگی این ناحیه از توسعهٔ سراسری ایران شد. قومگرایان حتّی امروز هم با وجود سر دادنِ شعارهای حقوق بشری و فمنیستی و...، دل به انتقاد فرهنگ و سنّتهای قومی نمیدهند، چه برسد به روزی که به قدرت و خودمختاری دست یابند!
🟣 @pardanshah
1⃣ در بلوچستان، پس از ترور یک فرد بومی وابسته به سپاه، وابستگان وی آتش یک جنگ دیرینهٔ طایفهای را دوباره مشتعل ساخته و به روستای طایفهٔ مقابل حمله برده و با انواع سلاح سبک و سنگین، روستا را به آتش کشیده و عدهای را هم کشته و مجروح کردهاند.
2⃣ در خوزستان، یک مرد که قبلاً مطابق سنّتهای دیرینهٔ ناموسمدارانه، همسر خود را کشته و تکهتکه کرده و بر جسدش غذا خورده است، این دفعه قصد جان فرزندان خود را کرده بود که با دخالت پلیس و دستگیری وی پایان یافت.
▫️ اگر کسی از هرگونهٔ اعطای قدرت و اختیارات به قومیّتها یا نهادهایی بر پایهٔ قوم و قبیله، اصرار ورزید، چنان بزنیدش که زوزه بکشد. برای جوامعی با فرهنگهای آکنده از سنّتهای مخرب و خشونتبار و ضدّانسانی، ضمانتی وجود ندارد که تضمین کند خودمختاریِ احتمالیِ آنها، کاملاً بر پایهٔ حقوق بشر و معیارهای مدرن پیش خواهد رفت. چنانکه در دورهٔ پهلوی نیز با وجود تحدید قدرت خوانین محلی، با رهیافتن ایشان به ساختار سیاسیِ نوین ایران، کشمکشهای خوانین بر سر قدرت از سر گرفته شد و منجر به جنگهای طایفهای و ویرانی بخش اعظمی از روستاها و آبادیهای بلوچستان و عقبماندگی این ناحیه از توسعهٔ سراسری ایران شد. قومگرایان حتّی امروز هم با وجود سر دادنِ شعارهای حقوق بشری و فمنیستی و...، دل به انتقاد فرهنگ و سنّتهای قومی نمیدهند، چه برسد به روزی که به قدرت و خودمختاری دست یابند!
🟣 @pardanshah
20.04.202516:06
تَوِ چه افقی دلتون خوشه 🙄
19.04.202512:59
چنانچه میبینید این زن کرد برای کار در طویله، شلوار مردانه را بر روی لباس محلیاش پوشیده است.
در سالهای اخیر، کردها روایتهایی شبهحماسی درباره پوشیدن لباس مردانه توسط زنان کرد در مواقعی چون مرگ شوهر یا جنگ خلق کردهاند که فاقد هرگونه پشتوانه تاریخی یا مردمشناختی معتبر هستند(به جز حضور زنان کرد در گروههای تروریستی). تعجببرانگیزتر آن است که نهتنها نسبت به دروغین بودن این روایتها شرمی ندارند، بلکه در بستر شبکههای اجتماعی، مکانیسم قبیلهگرایانه چنان عمل میکند که هزاران نظر در تمجید از این روایتها منتشر میگردد، بیآنکه حتی یک نفر به فقدان چنین سنتی در فرهنگ کُردی اشاره کند.
بهراستی، قبیله (tribe) بهمثابه یک نهاد اجتماعیِ سنتمحور، واپسگرا و مبتنی بر انسداد عقلانی، یکی از مخربترین مفاهیمی است که وارد بافت اجتماعی ایران شده است؛ نهادی که نهتنها مانع رشد عقلانیت مدنی و توسعهیافتگی سیاسی است، بلکه ذهنها را در حصار وفاداریهای بیچونوچرای خویشاوندی به بند کشیده و در افق تمدنی ایران، یکی از خطرناکترین موانع پیشرفت بهشمار میرود.
انسان قبیلهای نماد رقتانگیزترین شکل زیستن است.
@iranban_kord
در سالهای اخیر، کردها روایتهایی شبهحماسی درباره پوشیدن لباس مردانه توسط زنان کرد در مواقعی چون مرگ شوهر یا جنگ خلق کردهاند که فاقد هرگونه پشتوانه تاریخی یا مردمشناختی معتبر هستند(به جز حضور زنان کرد در گروههای تروریستی). تعجببرانگیزتر آن است که نهتنها نسبت به دروغین بودن این روایتها شرمی ندارند، بلکه در بستر شبکههای اجتماعی، مکانیسم قبیلهگرایانه چنان عمل میکند که هزاران نظر در تمجید از این روایتها منتشر میگردد، بیآنکه حتی یک نفر به فقدان چنین سنتی در فرهنگ کُردی اشاره کند.
بهراستی، قبیله (tribe) بهمثابه یک نهاد اجتماعیِ سنتمحور، واپسگرا و مبتنی بر انسداد عقلانی، یکی از مخربترین مفاهیمی است که وارد بافت اجتماعی ایران شده است؛ نهادی که نهتنها مانع رشد عقلانیت مدنی و توسعهیافتگی سیاسی است، بلکه ذهنها را در حصار وفاداریهای بیچونوچرای خویشاوندی به بند کشیده و در افق تمدنی ایران، یکی از خطرناکترین موانع پیشرفت بهشمار میرود.
انسان قبیلهای نماد رقتانگیزترین شکل زیستن است.
@iranban_kord


17.04.202517:44
برگه کردی، تصویری از مردان ایرانی دوران قاجار با پوشش رایج آن دوره را منتشر کرده و کردها در واکنش با پیامهای مملو از دشنامهای رکیک، ایرانیان ــ بهویژه فارسها ــ را هدف تمسخر قرار دادهاند.
وقتی در رسانه، از تلویزیون گرفته تا محافل روشنفکری، لباسهای پیشامدرن بهعنوان نماد هویت و اصالت ترویج میشوند، بدیهی است، فردی که افق دیدش از مرزهای قبیله فراتر نمیرود، بپندارد که پوشش اصیل حتماً باید مشتمل بر عناصری چون چفیه و دستار عربی باشد، و آن را بهغلط "کردی" بنامد و در عین حال سایر گونههای پوشش ایرانی را به تمسخر گیرد.
نکته قابلتوجه آن است که این نوع پوشش تا پیش از آنکه کردها تحت تأثیر پوشاک آشوری قرار گیرند، لباس سنتی ایشان نیز بوده و شواهد تصویری متعددی در این زمینه موجود است.
این نوع پوشاک، یکی از سادهترین اشکال لباس ایرانی بهشمار میآید که نمونههای آن در سنگنگارههای باستانی ایران نیز مشاهده میشود. با اینحال، ایرانیِ شهرنشین به درستی ثبات ظاهری این پوشش طی ۲۵۰۰ سال را نه بهمنزله اصالت، بلکه بهعنوان نمادی از سکون فرهنگی و فقدان پویایی میداند .
@iranban_kord
وقتی در رسانه، از تلویزیون گرفته تا محافل روشنفکری، لباسهای پیشامدرن بهعنوان نماد هویت و اصالت ترویج میشوند، بدیهی است، فردی که افق دیدش از مرزهای قبیله فراتر نمیرود، بپندارد که پوشش اصیل حتماً باید مشتمل بر عناصری چون چفیه و دستار عربی باشد، و آن را بهغلط "کردی" بنامد و در عین حال سایر گونههای پوشش ایرانی را به تمسخر گیرد.
نکته قابلتوجه آن است که این نوع پوشش تا پیش از آنکه کردها تحت تأثیر پوشاک آشوری قرار گیرند، لباس سنتی ایشان نیز بوده و شواهد تصویری متعددی در این زمینه موجود است.
این نوع پوشاک، یکی از سادهترین اشکال لباس ایرانی بهشمار میآید که نمونههای آن در سنگنگارههای باستانی ایران نیز مشاهده میشود. با اینحال، ایرانیِ شهرنشین به درستی ثبات ظاهری این پوشش طی ۲۵۰۰ سال را نه بهمنزله اصالت، بلکه بهعنوان نمادی از سکون فرهنگی و فقدان پویایی میداند .
@iranban_kord


08.04.202509:59
مرد کرد عراقی : هزاران بار نور به قبر صدام حسین ببارد که رهبری خوب بود اگرچه خیلی ها را کشت و تاوانش را هم پرداخت، اما جنبههای نیک زیاد داشت و سپس حدیثی از پیامبر اسلام میگوید که از نیکی های مردگان خود یاد کنید.
@iranban_kord
@iranban_kord
08.04.202507:15
حالا که اروپاییها دارن جلو تعرفههای آمریکا کوتاه میان قیافه لیبرتارینهای ایرانی دیدن داره.
البته همون خاویر میلی که خودش پرچمدار لیبرتارینهاست و گفت نمیشه دولت رو کاملا از بین برد کافیه، منتها ایرانی باید همیشه از یه و بوم بیفته
یه موقعی کمونیستهای شورت اشتراکی حامی تجزیه طلبها بودن الان گروههای آنارکو_کاپیتالیسم.
البته همون خاویر میلی که خودش پرچمدار لیبرتارینهاست و گفت نمیشه دولت رو کاملا از بین برد کافیه، منتها ایرانی باید همیشه از یه و بوم بیفته
یه موقعی کمونیستهای شورت اشتراکی حامی تجزیه طلبها بودن الان گروههای آنارکو_کاپیتالیسم.
07.04.202517:41
〽️مورد یوگسلاوی
تاریخدانانی مانند مارک مازور در تحلیل فروپاشی یوگسلاوی نشان میدهند که چگونه شعار «حق تعیین سرنوشت» به جنگهای قومیِ ویرانگر (مانند کشتار بوسنی) دامن زد. او استدلال میکند که جداییخواهی بدون سازوکارهای دموکراتیک قوی و تضمین حقوق همه گروهها، به خشونت میانجامد.
- مورد اسکاتلند نیز پیچیده است: حتی اگر اکثریت مردم اسکاتلند خواستار استقلال باشند، اقتصاد این منطقه به شدت به بریتانیا وابسته است. پژوهشگرانی مانند مایکل کینگ اشاره میکنند که استقلال ممکن است به جای آزادی، به بحرانهای اقتصادی و امنیتی بینجامد.
اینکه این اصلاحطلب بدون توجه به کشتارهای یوگسلاوی و چند زبانه بودن شهرهای ایران اینگونه نسخه یوگسلاوی را برای ایران میپیچد و پیج های کردی بر آن صحه میگذارند هشدار به ملت ایران و به ویژه کسانی است که بر خطرات و تهدیدات تجزیهطلبی کردها برای آذریها و یکپارچگی کشور چشمپوشی میکنند.
〽️مسئله «اکثریتهای جدید»
اگر کردها از ایران جدا شوند، آیا در دولت جدید خود به حقوق subgroups درون کردستان (مثلاً ایزدیها یا مسیحیان آشوری گورانها و... ) احترام میگذارند؟ تاریخ نشان داده است که دولتهای جدید اغلب خود به سرکوب اقلیتهای درونیشان میپردازند.
مورد اقلیم کردستان از این رو جالب است که کردها در شبکههای تلویزیونی رسمیشان زبان و لباس سنتی گورانها را تمسخر میکنند و میگویند در میان گورانها مرد نیست، و یا آشوریها و ایزدی ها را مورد سرکوب قرار میدهند، کردهای سوریه از خانه های آشوریان به سمت نیروهای ترکیه موشکپرانی کرده و از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده میکردند. کارنامه کردها در این زمینه تاسف بار است.
〽️حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی (جان استوارت میل و امانوئل کانت)
- جان استوارت میل در کتاب «درباره آزادی» بر اهمیت حفظ نظم اجتماعی و همبستگی ملی تأکید میکند. او اگرچه از حقوق اقلیتها دفاع میکند، اما معتقد است دموکراسی تنها زمانی پایدار است که اکثریت و اقلیت در چارچوب یک نظام مشترک همکاری کنند. جدایی یکجانبه ممکن است به بیثباتی و تضعیف دموکراسی در هر دو سوی مرزها بینجامد.
- امانوئل کانت در «صلح پایدار» استدلال میکند که جامعه بینالمللی باید بر اساس اتحادیههایی از دولتها بنا شود که از جنگ جلوگیری کند. از نگاه کانت، حق تعیین سرنوشت اگر به تکثرگرایی افراطی و تجزیهطلبی بینجامد، ممکن است صلح جهانی را به خطر اندازد.
〽️فلسفه دولت و نسبت آن با مشروعیت
از دیدگاه هگل (Hegel)، دولت، تجلی عینی روح اخلاقی (Sittlichkeit) است و نه قراردادی صرف. اگر قرار باشد هر تیره، قوم و گروه و فردی با استناد به «احساس بیگانگی» خواستار جدایی شود، اصلاً چیزی به نام دولت و ملت باقی نمیماند. این چیزی است که توماس هابز (Hobbes) نیز از آن با عنوان وضعیت طبیعی (State of Nature) یاد میکند: بازگشت به آشوب.
نتیجهگیری:
سخنان این اصلاحطلب، آمیزهای از شعارهای احساسی، مفاهیم نیمپز حقوق بشری، و دشمنی پنهان با ایده «ملت واحد ایرانی» است. در واقع، تجزیهطلبی با زبانی لطیف و اصلاحطلبانه.
آنچه او «حق» مینامد، در واقع بیمسئولیتی تاریخی و خیانت به میراث مشترک تمدنی ایران است.این سخنان ترویج گفتمان بیریشهای است که با سوءاستفاده از واژگان حقوق بشری، میکوشد بنیانهای وحدت ملی و ساختار دولت-ملت ایرانی را تضعیف کند. نقدهای سیاسی به ساختار موجود امری مشروع است، اما ترویج تجزیهطلبی بهنام حق، نه تنها غیرمسؤولانه، بلکه غیراخلاقی، خیانتکارانه و خطرناک است. آیندهی ایران در تقویت انسجام ملی، گفتمان مشترک ملی است، نه در تسلیم به گفتمانهای قومگرایانه تجزیهطلب.
@iranban_kord
تاریخدانانی مانند مارک مازور در تحلیل فروپاشی یوگسلاوی نشان میدهند که چگونه شعار «حق تعیین سرنوشت» به جنگهای قومیِ ویرانگر (مانند کشتار بوسنی) دامن زد. او استدلال میکند که جداییخواهی بدون سازوکارهای دموکراتیک قوی و تضمین حقوق همه گروهها، به خشونت میانجامد.
- مورد اسکاتلند نیز پیچیده است: حتی اگر اکثریت مردم اسکاتلند خواستار استقلال باشند، اقتصاد این منطقه به شدت به بریتانیا وابسته است. پژوهشگرانی مانند مایکل کینگ اشاره میکنند که استقلال ممکن است به جای آزادی، به بحرانهای اقتصادی و امنیتی بینجامد.
اینکه این اصلاحطلب بدون توجه به کشتارهای یوگسلاوی و چند زبانه بودن شهرهای ایران اینگونه نسخه یوگسلاوی را برای ایران میپیچد و پیج های کردی بر آن صحه میگذارند هشدار به ملت ایران و به ویژه کسانی است که بر خطرات و تهدیدات تجزیهطلبی کردها برای آذریها و یکپارچگی کشور چشمپوشی میکنند.
〽️مسئله «اکثریتهای جدید»
اگر کردها از ایران جدا شوند، آیا در دولت جدید خود به حقوق subgroups درون کردستان (مثلاً ایزدیها یا مسیحیان آشوری گورانها و... ) احترام میگذارند؟ تاریخ نشان داده است که دولتهای جدید اغلب خود به سرکوب اقلیتهای درونیشان میپردازند.
مورد اقلیم کردستان از این رو جالب است که کردها در شبکههای تلویزیونی رسمیشان زبان و لباس سنتی گورانها را تمسخر میکنند و میگویند در میان گورانها مرد نیست، و یا آشوریها و ایزدی ها را مورد سرکوب قرار میدهند، کردهای سوریه از خانه های آشوریان به سمت نیروهای ترکیه موشکپرانی کرده و از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده میکردند. کارنامه کردها در این زمینه تاسف بار است.
〽️حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی (جان استوارت میل و امانوئل کانت)
- جان استوارت میل در کتاب «درباره آزادی» بر اهمیت حفظ نظم اجتماعی و همبستگی ملی تأکید میکند. او اگرچه از حقوق اقلیتها دفاع میکند، اما معتقد است دموکراسی تنها زمانی پایدار است که اکثریت و اقلیت در چارچوب یک نظام مشترک همکاری کنند. جدایی یکجانبه ممکن است به بیثباتی و تضعیف دموکراسی در هر دو سوی مرزها بینجامد.
- امانوئل کانت در «صلح پایدار» استدلال میکند که جامعه بینالمللی باید بر اساس اتحادیههایی از دولتها بنا شود که از جنگ جلوگیری کند. از نگاه کانت، حق تعیین سرنوشت اگر به تکثرگرایی افراطی و تجزیهطلبی بینجامد، ممکن است صلح جهانی را به خطر اندازد.
〽️فلسفه دولت و نسبت آن با مشروعیت
از دیدگاه هگل (Hegel)، دولت، تجلی عینی روح اخلاقی (Sittlichkeit) است و نه قراردادی صرف. اگر قرار باشد هر تیره، قوم و گروه و فردی با استناد به «احساس بیگانگی» خواستار جدایی شود، اصلاً چیزی به نام دولت و ملت باقی نمیماند. این چیزی است که توماس هابز (Hobbes) نیز از آن با عنوان وضعیت طبیعی (State of Nature) یاد میکند: بازگشت به آشوب.
نتیجهگیری:
سخنان این اصلاحطلب، آمیزهای از شعارهای احساسی، مفاهیم نیمپز حقوق بشری، و دشمنی پنهان با ایده «ملت واحد ایرانی» است. در واقع، تجزیهطلبی با زبانی لطیف و اصلاحطلبانه.
آنچه او «حق» مینامد، در واقع بیمسئولیتی تاریخی و خیانت به میراث مشترک تمدنی ایران است.این سخنان ترویج گفتمان بیریشهای است که با سوءاستفاده از واژگان حقوق بشری، میکوشد بنیانهای وحدت ملی و ساختار دولت-ملت ایرانی را تضعیف کند. نقدهای سیاسی به ساختار موجود امری مشروع است، اما ترویج تجزیهطلبی بهنام حق، نه تنها غیرمسؤولانه، بلکه غیراخلاقی، خیانتکارانه و خطرناک است. آیندهی ایران در تقویت انسجام ملی، گفتمان مشترک ملی است، نه در تسلیم به گفتمانهای قومگرایانه تجزیهطلب.
@iranban_kord
20.04.202508:11
📝 کوروش، کرد هم که باشد، باز دشمن میماند
نقدی بر سادهانگاری روشنفکران ایرانگرا
مرد کرد با پوششی برگرفته از آشوریها که مدعی کردی بودن آن نیز هست ـ به دیدن آرامگاه کوروش بزرگ رفته و مدعی کرد بودن کوروش است. این تلاشی آگاهانه برای میانجیگری میان دو قطب متخاصم در فضای هویتی ایران است: از یکسو جلب نگاه و تایید گفتمان ایرانشهری، و از سوی دیگر، فرار از هجمه و تکفیر کردها که کوروش، پارس، و تمامیت ایران را خصم تاریخی خود میدانند. این تاکتیک دوگانه، نشانگر گسستی ژرف در پروژه ملتسازی ایران است؛ پروژهای که از اواخر قاجار تا میانههای پهلوی، میکوشید با پیوند زدن تیرههای ایرانی به میراث ایران باستان ، هویت ملی را از طریق بازروایی اسطورهها و تاریخ مشترک بسازد اما واقعیت نشان میدهد که آن روایت، بیش از آنکه وحدتآفرین باشد، امروز محل منازعه و مصادره شده است.
واکنش کردها به این فرد مانند همیشه دشنامهای رکیک به ایران، پارس، کوروش و معدود کردهای حامی این ادعا است. بر خلاف انتظار روشنفکران ایرانگرا، ارجاع به مادها، ساسانیان، و کاوه آهنگر به عنوان پیشینههای مشترک، نه تنها حس تعلق ایجاد نکرده، بلکه گفتمان تجزیهطلبی کردی را تشدید کرده است و هر چه بذل و بخششهای(بخوانید قوادی) جناح ملی بیشتر شود توبره خودشیفتگی و تجزیهطلبی کردها سنگینتر خواهد شد. ایرانگرایان مدرن، بدون فهم ماهیت ایلیاتی جامعه کرد، گمان بردند که با ارائه اسطورهها و پیوندهای نمادین میتوان وفاداری ساخت، حال آنکه جوامع مبتنی بر روابط خویشاوندی و ساختارهای قبیلهای، بیش از هر چیز، بر اساس منطق قدرت، موازنه منافع، و درک عینی از اقتدار سیاسی عمل میکنند؛ نه بر اساس عواطف انتزاعی یا تاریخ روایی.
غفلت از این حقیقت موجب شد که سیاستگذاری هویتی در ایران بهجای آنکه بر بازدارندگی گفتمانهای واگرایانه تمرکز یابد، خود به خاستگاه آنان بدل گردد. در این میان، ایرانشهریِ متأخر نیز با تأکید ایدئولوژیک بر دشمن خارجی (باکو و آنکارا)، چشم خود را بر تهدیدی درونزاد اما خطرناکتر بست.
تصور خام آنکه تیرههای ایرانی در پی الحاق سرزمینی به خارجاند، غفلتی استراتژیک است؛ چرا که تاریخ معاصر، از سوریه تا اتیوپی و از یوگسلاوی تا عراق، نشان داده که نسلکشی، تجزیه و فروپاشی، لزوماً با الحاق ارضی همراه نیست، بلکه با انکار دولت-ملت از درون آغاز میشود. در این چارچوب، تمرکز وسواسگونه بر پانترکیسم و نادیدهگرفتن پانکردیسم و حتی توهم رقتانگیز به اصطلاحایرانگریان دراتحاد با پانکردها که اتفاقاً در دل همین ساختار فرهنگی ایران متولد شده، خیانت به ایران است.
آنها چون در ناخودآگاه خود شجاعت روبرو شدن با حقیقت تجزیهطلب بودن به قول خودشان اصیلترین قوم ایرانی و عرضه مواجهه با جریان ریشهدار، پیچیده و تهاجمی پانکردیسم را ندارند، انرژیشان را بر «پانترک» متمرکز کردهاند؛ دشمنی که گرچه پر سروصداست، اما عملاً در فضای گفتمانی ایران، «لات کوچه خلوت» است. حمله به پانترک، ژست وطندوستی دارد، برچسب فاشیست نخواهی خورد وهزینهاش کم است؛ چون پانترک عنصری غیر خودی تلقی میشود اما کردها در گفتمان ایرانشهری، ایرانی اصیل و نیزه ایرانشهر شناخته میشوند و هرگونه نقد به آنها بلافاصله به برچسب «پانترکیسم» و «فاشیسم» منتهی میشود. بنابراین آسانترین راه برای این ملیگریان بیریشه، حمله به پانترک است؛ تا هم ادای ایراندوستی درآورند، هم از مواجهه با مسئله واقعی طفره بروند.
در دنیای امروز روسیه در باتلاق الحاق کریمه گیر افتاده و حتی اگر موفق به اینکار شود به بهای گزاف فروریختن هیمنه نظامی روسیه بوده است، در دوران حمله داعش به عراق و سالها بیصاحب بودن سوریه، ترکیه هرگز درصدد الحاق بخشهایی از این کشورها که در قلمرو سنتی عثمانی بوده و اتفاقا بر اساس قراداد 1933 حق دخالت نظامی در استانهای حلب و موصل را دارد بر نیامد اما ایرانشهریها از نفوذ ترکیه در میان قشقاییهای استان فارس میگویند و مدعی هستند ترکیه تا استان فارس را به ترکیه الحاق خواهد کرد! همینان آگاهانه شعارها و پرچمهای تجزیهطلبانه کردها در نوروز را سانسور میکنند. آیا نباید به سلسله خیانتهای آنان در نوروز امسال اندکی شک کرد ؟کدام پیج، کدام کانال، کدام اکانتشان در فضای مجازی با صدها هزار دنبال کننده حتی یک شعار و پرچم کردها را نشان داد؟! کدام کرد نقدی به کردی دانستن نوروز و پرچمها و شعارهای تجزیهطلبانه وارد کرد و از ایران گفت؟ اگر این جریان مالهکش و سانسور گر، خیانتپیشه و وطن فروش نیست پس چکاره است؟!
@iranban_kord
نقدی بر سادهانگاری روشنفکران ایرانگرا
مرد کرد با پوششی برگرفته از آشوریها که مدعی کردی بودن آن نیز هست ـ به دیدن آرامگاه کوروش بزرگ رفته و مدعی کرد بودن کوروش است. این تلاشی آگاهانه برای میانجیگری میان دو قطب متخاصم در فضای هویتی ایران است: از یکسو جلب نگاه و تایید گفتمان ایرانشهری، و از سوی دیگر، فرار از هجمه و تکفیر کردها که کوروش، پارس، و تمامیت ایران را خصم تاریخی خود میدانند. این تاکتیک دوگانه، نشانگر گسستی ژرف در پروژه ملتسازی ایران است؛ پروژهای که از اواخر قاجار تا میانههای پهلوی، میکوشید با پیوند زدن تیرههای ایرانی به میراث ایران باستان ، هویت ملی را از طریق بازروایی اسطورهها و تاریخ مشترک بسازد اما واقعیت نشان میدهد که آن روایت، بیش از آنکه وحدتآفرین باشد، امروز محل منازعه و مصادره شده است.
واکنش کردها به این فرد مانند همیشه دشنامهای رکیک به ایران، پارس، کوروش و معدود کردهای حامی این ادعا است. بر خلاف انتظار روشنفکران ایرانگرا، ارجاع به مادها، ساسانیان، و کاوه آهنگر به عنوان پیشینههای مشترک، نه تنها حس تعلق ایجاد نکرده، بلکه گفتمان تجزیهطلبی کردی را تشدید کرده است و هر چه بذل و بخششهای(بخوانید قوادی) جناح ملی بیشتر شود توبره خودشیفتگی و تجزیهطلبی کردها سنگینتر خواهد شد. ایرانگرایان مدرن، بدون فهم ماهیت ایلیاتی جامعه کرد، گمان بردند که با ارائه اسطورهها و پیوندهای نمادین میتوان وفاداری ساخت، حال آنکه جوامع مبتنی بر روابط خویشاوندی و ساختارهای قبیلهای، بیش از هر چیز، بر اساس منطق قدرت، موازنه منافع، و درک عینی از اقتدار سیاسی عمل میکنند؛ نه بر اساس عواطف انتزاعی یا تاریخ روایی.
غفلت از این حقیقت موجب شد که سیاستگذاری هویتی در ایران بهجای آنکه بر بازدارندگی گفتمانهای واگرایانه تمرکز یابد، خود به خاستگاه آنان بدل گردد. در این میان، ایرانشهریِ متأخر نیز با تأکید ایدئولوژیک بر دشمن خارجی (باکو و آنکارا)، چشم خود را بر تهدیدی درونزاد اما خطرناکتر بست.
تصور خام آنکه تیرههای ایرانی در پی الحاق سرزمینی به خارجاند، غفلتی استراتژیک است؛ چرا که تاریخ معاصر، از سوریه تا اتیوپی و از یوگسلاوی تا عراق، نشان داده که نسلکشی، تجزیه و فروپاشی، لزوماً با الحاق ارضی همراه نیست، بلکه با انکار دولت-ملت از درون آغاز میشود. در این چارچوب، تمرکز وسواسگونه بر پانترکیسم و نادیدهگرفتن پانکردیسم و حتی توهم رقتانگیز به اصطلاحایرانگریان دراتحاد با پانکردها که اتفاقاً در دل همین ساختار فرهنگی ایران متولد شده، خیانت به ایران است.
آنها چون در ناخودآگاه خود شجاعت روبرو شدن با حقیقت تجزیهطلب بودن به قول خودشان اصیلترین قوم ایرانی و عرضه مواجهه با جریان ریشهدار، پیچیده و تهاجمی پانکردیسم را ندارند، انرژیشان را بر «پانترک» متمرکز کردهاند؛ دشمنی که گرچه پر سروصداست، اما عملاً در فضای گفتمانی ایران، «لات کوچه خلوت» است. حمله به پانترک، ژست وطندوستی دارد، برچسب فاشیست نخواهی خورد وهزینهاش کم است؛ چون پانترک عنصری غیر خودی تلقی میشود اما کردها در گفتمان ایرانشهری، ایرانی اصیل و نیزه ایرانشهر شناخته میشوند و هرگونه نقد به آنها بلافاصله به برچسب «پانترکیسم» و «فاشیسم» منتهی میشود. بنابراین آسانترین راه برای این ملیگریان بیریشه، حمله به پانترک است؛ تا هم ادای ایراندوستی درآورند، هم از مواجهه با مسئله واقعی طفره بروند.
در دنیای امروز روسیه در باتلاق الحاق کریمه گیر افتاده و حتی اگر موفق به اینکار شود به بهای گزاف فروریختن هیمنه نظامی روسیه بوده است، در دوران حمله داعش به عراق و سالها بیصاحب بودن سوریه، ترکیه هرگز درصدد الحاق بخشهایی از این کشورها که در قلمرو سنتی عثمانی بوده و اتفاقا بر اساس قراداد 1933 حق دخالت نظامی در استانهای حلب و موصل را دارد بر نیامد اما ایرانشهریها از نفوذ ترکیه در میان قشقاییهای استان فارس میگویند و مدعی هستند ترکیه تا استان فارس را به ترکیه الحاق خواهد کرد! همینان آگاهانه شعارها و پرچمهای تجزیهطلبانه کردها در نوروز را سانسور میکنند. آیا نباید به سلسله خیانتهای آنان در نوروز امسال اندکی شک کرد ؟کدام پیج، کدام کانال، کدام اکانتشان در فضای مجازی با صدها هزار دنبال کننده حتی یک شعار و پرچم کردها را نشان داد؟! کدام کرد نقدی به کردی دانستن نوروز و پرچمها و شعارهای تجزیهطلبانه وارد کرد و از ایران گفت؟ اگر این جریان مالهکش و سانسور گر، خیانتپیشه و وطن فروش نیست پس چکاره است؟!
@iranban_kord
19.04.202506:11
در حالیکه حتی برخی از کانالها و رسانههای محلی در شهرهای کردنشین ایران، از خلیج فارس صرفاً با عنوان «خلیج» یاد میکنند، و کردهای ایرانی تا آنجا از هویت ایرانی بیگانه شدهاند که «خلیج فارس» را به نام عربهایی که آنان را انفال کردهاند مینامند، برخی دیگر که مدعی ایرانگراییاند، با ادعاهایی کذب، چنین وانمود میکنند که کردهای اقلیم کردستان عراق، همواره از نام صحیح و تاریخی «خلیج فارس» استفاده میکنند.
یک کرد وطندوست اصیل و راستین، هرگز به خود اجازه نمیدهد هممیهنان خویش را با دروغپردازی دچار کژفهمی و خطاهای تحلیلی با پیامدهای خطرناک و گاه جبرانناپذیر سازد. اگر حقیقتاً دلسوز ایران هستید، از تحریف واقعیتها و ارائهی اطلاعات نادرست به مردم ایران پرهیز کنید.
حتی صفحاتی با گرایش ایرانشهری یا پانایرانیستی که ادارهی آنها گاه در دست افراد آذریتبار یا وابسته به دیگر اقوام است، هنگامی که در پی توجیه و تطهیر گرایشهای پانکردیستی برمیآیند، دیگر واجد اعتبار علمی و ملی نیستند؛ چه رسد به ....
@iranban_kord
یک کرد وطندوست اصیل و راستین، هرگز به خود اجازه نمیدهد هممیهنان خویش را با دروغپردازی دچار کژفهمی و خطاهای تحلیلی با پیامدهای خطرناک و گاه جبرانناپذیر سازد. اگر حقیقتاً دلسوز ایران هستید، از تحریف واقعیتها و ارائهی اطلاعات نادرست به مردم ایران پرهیز کنید.
حتی صفحاتی با گرایش ایرانشهری یا پانایرانیستی که ادارهی آنها گاه در دست افراد آذریتبار یا وابسته به دیگر اقوام است، هنگامی که در پی توجیه و تطهیر گرایشهای پانکردیستی برمیآیند، دیگر واجد اعتبار علمی و ملی نیستند؛ چه رسد به ....
@iranban_kord
17.04.202508:32
۳. چنانکه اشاره شد، سرزمین باکو دستکم دو هزاره پیشینهی تاریخی در قالب هویت منطقهای دارد. حتی اگر ایدئولوژی جمهوری باکو محل مناقشه باشد، نمیتوان موجودیت سیاسی آن را انکار کرد. نکتهی مهمتر آنکه این کشور، با همهی ادعاهایش، هرگز بهصورت مستقیم خون ایرانیان را نریخته است، حالآنکه دست مصطفی بارزانی که جمله (هر جا کرد است آنجا ایران استِ) او ورد زبان مالهکشان ایدئولوژی کردی است به خون افسران دولت شاهنشاهی ایران در دوران جمهوری مهاباد آغشته است و هم دست احزاب کرد ایرانی مزدور صدام به خون سربازان ما در هشت سال جنگ تحمیلی و اگر میبینیم کار کردهای ایران به جایی رسیده که امروز به جای گیلک و بلوچ پیج تجزیهطلبانه میسازند نقش پولهای اقلیم کردستان که به جای سازندگی این اقلیم صرف نوکری برای ترکیه و نفرت پراکنی علیه ایران میشود را نمیتوان نادیده گرفت .
اما امروز ، در صفحات مدعی ایرانگرایی، صحنههایی از مشروعیتبخشی مستقیم به پانکردیسم را شاهدیم:
۱. کاربری شعار «هر بژی کوردوستان» (زنده باد کردستان) را تکرار میکند و ادمین آن صفحه این گفتار تجزیهطلبانه را لایک میکند؛ مگر کردستان یک منطقه فدرال است که تمام مناطق کردنشین را در بربگیرد ؟
۲. کاربر دیگری از «کرد و کردستان» میگوید و باز هم تایید میبیند؛
۳. فردی از «ایالت بختیاری» سخن میگوید (درحالیکه مفهومی به نام ایالت در ایران وجود ندارد و این واژه، ترجمان مفهومی فدرالیستی است)، و باز هم لایک دریافت میکند؛
در نهایت، وقتی یکی از مخاطبان، نسبت به این روند معترض میشود، ادمین پاسخ میدهد: کرد برادر فارس است؛ چون نه عرب است و نه ترک؛ و لذا سزاوار پاداش است!
این منطق متحجر «پانایرانیسم قومیمحور» است که در آن برادری بر اساس تبار و زبان تعیین میشود، و در آن کرد—بهمثابهی یک جنگجوی فرهنگی—در جایگاهی ممتاز نسبت به عرب و ترک قرار میگیرد.
اما آیا واقعاً چنین است؟
پانترکیسم، بهرغم ادعاهایش، در میان ترکهای اصیل ایرانی (همچون قشقاییها، ترکمنها، و زنجانیها و قزوینیها) چندان جذابیتی نداشت، بلکه، اتفاقاً در تبریز—شهری که تبار مردم آن آذری بود —رشد کرد و امروز نیز، با وجود حمایتهای پراکنده و تنفس مصنوعی هایی که به ان میدهند در برابر عقل اقتصادی و اجتماعی مردم تبریز، به افول گراییده است.
اگر بازار بزرگ تبریز و پیشینه اقتصادی و ناسیونالیستی تبریزیها نبود بدون تردید آذریها موضعی بارها تجزیهطلبانه تر از کردها داشتند ،اگر چه جریان ملیگدای ایرانی میکوشد چنین وانمود کند اما بازار ،پیشینه ناسیونالیستی و نقش عنصر ترک در حکومتهای ایرانی پس از اسلام آنان را چنان با ایران عجین کرده که حتی بخش بزرگی از پانترکها نه تجزیهطلب بلکه خواهان برقراری دوباره هژمونی ترک بر ایران هستند (قجر گرایی پانترکها نمونهای از این جریان است)
در مقابل، پانکُردیسم، از نهادهای رسمی اقلیم کردستان، که گفتمان مسلط است تا از کودک و بزرگسال کرد ایرانی در حال آموزش و پمپاژ نفرت، جدایی، و تنفر از ایران هستند .
میتوان کودکان و بزرگسالان عرب خوزستانی را در فضای مجازی رصد کرد که با افتخار از ایران و زبان فارسی دفاع میکنند و در برابر آن کردها فرزندان خود را برای پیشمرگه کردستان شدن پرورش میدهند ! پیشرفتهای چشمگیر جهان عرب بر هیچکس پوشیده نیست ، در برابر آن اقلیم کردستان است که به دلیل فساد و ناکارآمدی حکومت عشیرهای حاکم ، برخی خانوادهها گاه چندین فرزند خود را در آبهای آزاد حین مهاجرت غیرقانونی از دست دادهاند.
کردها اگر موقعیت آذری ها و اعراب را داشتند چه میکردند؟!
اگر غیر از این است از منتقدان میخواهیم تنها یک فیلم از کودک یا اینفلوئنسر کردی نشان دهند که بدون اصلاح ۲+۲=۱و پرچم تاجیکستان از ایران بگوید ،حتی با کردانیده کردن ماد و کاردوخ و ساسانیان نیز کنار میآییم!
واقعیت این است که نیست! جامعه کرد ایرانگرایی را بر نمیتابد و اینفلوئنسر کاسب است ،کاسب لایک و کامنت و ویو ،این معجزه بازار است که حقیقت را ورای احزاب ،ورای صندوق رای و ورای مناسبات پیچیده سیاسی نشان میدهد .
نه تنها کردها بلکه حتی شاخ های مجازی فارسی زبان هم برای گرفتن حمایت کردها به وطنفروشی و بیآبرویی تن داده و از ملت خطاب کردن کردها ابایی ندارند .
برخلاف پندار تبارگرایان، اتفاقاً همین اقوامی که تبار غیرایرانی دارند—عرب و ترک—در آزمون میهندوستی، صادقتر از آناناند که با برچسب «ایرانیتبار» خود را برتر میدانند، اما در عمل در پی گسست از ایران هستند.
@iranban_kord
اما امروز ، در صفحات مدعی ایرانگرایی، صحنههایی از مشروعیتبخشی مستقیم به پانکردیسم را شاهدیم:
۱. کاربری شعار «هر بژی کوردوستان» (زنده باد کردستان) را تکرار میکند و ادمین آن صفحه این گفتار تجزیهطلبانه را لایک میکند؛ مگر کردستان یک منطقه فدرال است که تمام مناطق کردنشین را در بربگیرد ؟
۲. کاربر دیگری از «کرد و کردستان» میگوید و باز هم تایید میبیند؛
۳. فردی از «ایالت بختیاری» سخن میگوید (درحالیکه مفهومی به نام ایالت در ایران وجود ندارد و این واژه، ترجمان مفهومی فدرالیستی است)، و باز هم لایک دریافت میکند؛
در نهایت، وقتی یکی از مخاطبان، نسبت به این روند معترض میشود، ادمین پاسخ میدهد: کرد برادر فارس است؛ چون نه عرب است و نه ترک؛ و لذا سزاوار پاداش است!
این منطق متحجر «پانایرانیسم قومیمحور» است که در آن برادری بر اساس تبار و زبان تعیین میشود، و در آن کرد—بهمثابهی یک جنگجوی فرهنگی—در جایگاهی ممتاز نسبت به عرب و ترک قرار میگیرد.
اما آیا واقعاً چنین است؟
پانترکیسم، بهرغم ادعاهایش، در میان ترکهای اصیل ایرانی (همچون قشقاییها، ترکمنها، و زنجانیها و قزوینیها) چندان جذابیتی نداشت، بلکه، اتفاقاً در تبریز—شهری که تبار مردم آن آذری بود —رشد کرد و امروز نیز، با وجود حمایتهای پراکنده و تنفس مصنوعی هایی که به ان میدهند در برابر عقل اقتصادی و اجتماعی مردم تبریز، به افول گراییده است.
اگر بازار بزرگ تبریز و پیشینه اقتصادی و ناسیونالیستی تبریزیها نبود بدون تردید آذریها موضعی بارها تجزیهطلبانه تر از کردها داشتند ،اگر چه جریان ملیگدای ایرانی میکوشد چنین وانمود کند اما بازار ،پیشینه ناسیونالیستی و نقش عنصر ترک در حکومتهای ایرانی پس از اسلام آنان را چنان با ایران عجین کرده که حتی بخش بزرگی از پانترکها نه تجزیهطلب بلکه خواهان برقراری دوباره هژمونی ترک بر ایران هستند (قجر گرایی پانترکها نمونهای از این جریان است)
در مقابل، پانکُردیسم، از نهادهای رسمی اقلیم کردستان، که گفتمان مسلط است تا از کودک و بزرگسال کرد ایرانی در حال آموزش و پمپاژ نفرت، جدایی، و تنفر از ایران هستند .
میتوان کودکان و بزرگسالان عرب خوزستانی را در فضای مجازی رصد کرد که با افتخار از ایران و زبان فارسی دفاع میکنند و در برابر آن کردها فرزندان خود را برای پیشمرگه کردستان شدن پرورش میدهند ! پیشرفتهای چشمگیر جهان عرب بر هیچکس پوشیده نیست ، در برابر آن اقلیم کردستان است که به دلیل فساد و ناکارآمدی حکومت عشیرهای حاکم ، برخی خانوادهها گاه چندین فرزند خود را در آبهای آزاد حین مهاجرت غیرقانونی از دست دادهاند.
کردها اگر موقعیت آذری ها و اعراب را داشتند چه میکردند؟!
اگر غیر از این است از منتقدان میخواهیم تنها یک فیلم از کودک یا اینفلوئنسر کردی نشان دهند که بدون اصلاح ۲+۲=۱و پرچم تاجیکستان از ایران بگوید ،حتی با کردانیده کردن ماد و کاردوخ و ساسانیان نیز کنار میآییم!
واقعیت این است که نیست! جامعه کرد ایرانگرایی را بر نمیتابد و اینفلوئنسر کاسب است ،کاسب لایک و کامنت و ویو ،این معجزه بازار است که حقیقت را ورای احزاب ،ورای صندوق رای و ورای مناسبات پیچیده سیاسی نشان میدهد .
نه تنها کردها بلکه حتی شاخ های مجازی فارسی زبان هم برای گرفتن حمایت کردها به وطنفروشی و بیآبرویی تن داده و از ملت خطاب کردن کردها ابایی ندارند .
برخلاف پندار تبارگرایان، اتفاقاً همین اقوامی که تبار غیرایرانی دارند—عرب و ترک—در آزمون میهندوستی، صادقتر از آناناند که با برچسب «ایرانیتبار» خود را برتر میدانند، اما در عمل در پی گسست از ایران هستند.
@iranban_kord
08.04.202507:45
در همه بدبختیها، ناکامی ها و پریشانحالی هایمان از سه فرقه و جریان نام ببرید :قادسیه، صفویه، مصدقیه.


08.04.202505:32
این زن کرد عراقی میگوید :هیچ چیز در ایران خوب و واقعی نیست نه شیر، نه بیسکویت نه روغن نه برنج نه لباس فقط هیزی (فسادش) خوب و واقعی است.
اینها همان پیکان ایرانشهر هستند که مجیز صدام را میگویند و برای بازیگران ترک که از حمله به کردهای سوریه حمایت میکند هورا میکشند.
حتی معدود کردهایی که با نسخه قبیلهگرایی شدید از جمله کردانیده کردن تاریخ ایران و سپس گفتن 2+2=1 و نشان دادن پرچم تاجیکستان، کمی از ایران بگویند مورد دشنام شدید کردها قرار میگیرند آن وقت عدهای به دنبال برگرداندن کردهای عثمانی به ایران هستند.
ایرانی باید با چشمانی باز ببیند که بخش قابل توجهی از جامعهی کرد نه تنها حس تعلقی به ایران ندارد، بلکه با حرص و کینه از آن یاد میکند. در شبکههای مجازی، حتی یک درصد از آن حمایتی که آذریها از هویت ایرانی، از وحدت ملی و از میراث تاریخی ایران میکنند، از جانب کاربران کرد دیده نمیشود.
@iranban_kord
اینها همان پیکان ایرانشهر هستند که مجیز صدام را میگویند و برای بازیگران ترک که از حمله به کردهای سوریه حمایت میکند هورا میکشند.
حتی معدود کردهایی که با نسخه قبیلهگرایی شدید از جمله کردانیده کردن تاریخ ایران و سپس گفتن 2+2=1 و نشان دادن پرچم تاجیکستان، کمی از ایران بگویند مورد دشنام شدید کردها قرار میگیرند آن وقت عدهای به دنبال برگرداندن کردهای عثمانی به ایران هستند.
ایرانی باید با چشمانی باز ببیند که بخش قابل توجهی از جامعهی کرد نه تنها حس تعلقی به ایران ندارد، بلکه با حرص و کینه از آن یاد میکند. در شبکههای مجازی، حتی یک درصد از آن حمایتی که آذریها از هویت ایرانی، از وحدت ملی و از میراث تاریخی ایران میکنند، از جانب کاربران کرد دیده نمیشود.
@iranban_kord
07.04.202517:41
〽️حقوق بینالملل و محدودیتهای حق تعیین سرنوشت
- بر اساس حقوق بینالملل عرفی، حق تعیین سرنوشت عموماً در دو زمینه به رسمیت شناخته شده است:
- استعمارزدایی (حق مستعمرات برای استقلال).
- موارد نقض فاحش حقوق بشر (مانند آپارتاید یا نسلکشی).
- دادگاه بینالمللی دادگستری (ICJ) در نظریه مشورتی ۲۰۱۰ درباره کوزوو تأکید کرد که حق جدایی یکجانبه در حقوق بینالملل به رسمیت شناخته نشده است، مگر در شرایط استثنایی. بنابراین، ادعای حق جدایی بدون توافق دولت مرکزی یا مجوز بینالمللی، مغایر با اصل تمامیت ارضی دولتهاست.
نکتهای که صادق زیباکلام درباره اصل حق تعیین سرنوشت میگوید درباره کشورهای مستعمره و اشغال شده است و اینکه استاد علومسیاسی دانشگاه تهران این مسئله ساده را نمیفهمد در ادامه سایر نافهمیها و کجفهمیهای دانشآموختگان این دانشگاه است که شامل فهرست بلندبالایی از چپ و چریک و تجزیهطلب است.
در ایران، با همه نقدها به ساختار قدرت، نه استعمار وجود دارد، نه اشغال، و نه آپارتاید قومی. پس استناد به حق تعیین سرنوشت بیرونی برای کردها تحریف معنای این اصل حقوقی است.
〽️ مغالطهی تمثیل ناروا (false analogy) با روابط زن و مرد
قیاس «ملت با زن» و «دولت با مرد» از بنیان یک قیاس معالفارق (False Analogy) است. ملت مفهومی مدرن، انتزاعی، و مبتنی بر اشتراک تاریخی، فرهنگی، زبانی و قلمرو جغرافیایی است. رابطهی میان دولت و ملت، رابطهای مبتنی بر قرارداد اجتماعی (Social Contract) است، نه یک رابطه پدرسالارانه یا جنسی. مقایسه آن با رابطهی زن و شوهر نهتنها تحقیرآمیز و سخیف است، بلکه نشاندهنده فقر نظری گوینده در درک مفاهیم پیچیدهای چون حاکمیت، یکپارچگی سرزمینی، و نظریه دولت و همچنین انبان خالی دانشگاه تهران است که چنین تفالههایی استاد آن هستند و عجیب نیست خروجی آن لیلا حسنزاده است .
حتی فیلسوفانی که به حق تعیین سرنوشت باور دارند، مانند جان رالز (John Rawls)، هرگز چنین استعارههای عوامانهای به کار نمیبرند. آنچه گوینده از آن به عنوان «حق» یاد میکند، در واقع نوعی تفکر قشری و عقبمانده یک دانشجوی سنتی دانشگاه تهران در سال 57 است که پس از گذشت نزدیک به پنجاه سال از دوران چپگرایی اینبار به دامان فردگرایی افراطی و رمانتیک-پوپولیستی آویخته اما نشان میدهد محتوای ذهنیاش همان قدر متحجرانه است منتها پالان عوض شده اما در تقابل کامل با نظریههای مدرن دولت-ملت و حقوق عمومی میباشد .
〽️نادیده گرفتن پیامدهای مخرب تجزیهطلبی
جامعهشناسانی مانند ارنست گلنر (Ernest Gellner) و بندیکت اندرسون (Benedict Anderson) بر نقش ناسیونالیسم در ساخت دولت-ملتها تأکید میکنند. فروپاشی این پیوستار، یعنی ترویج قومگرایی بهجای ملیگرایی، به معنای بازگشت به عصر پیشامدرن و جنگهای بیپایان قومی است.
〽️ فقدان فهم از مفهوم "ملت" در ایران
ایران، برخلاف بسیاری از کشورهای مدرن، تاریخ و تمدنی دارد که حول ایرانیت (Iranian identity) شکل گرفته، نه حول نژاد یا زبان خاص. تأکید صرف بر "قومیتها"، و تقلیل ملت به مجموع اقوام، انکار موجودیت ملت ایران است؛ آنهم در حالیکه وحدت تاریخی، حافظه تمدنی، زبان مشترک اداری (فارسی) و ساختار جغرافیایی تثبیتشده، همه مؤید وجود یک ملت تاریخیاند.
〽️مخاطرهی اخلاقی و سیاسیِ پذیرش تجزیه به نام دموکراسی
دموکراسی بدون اقتدار ملی، به هرجومرج ختم میشود. کارل اشمیت (Carl Schmitt) هشدار میداد که دموکراسی بدون حاکمیت، فقط به شورشهای مدنی و انحلال نهادهای مشروع میانجامد. پذیرش اینکه هر قومیتی "اگر نخواست بماند، برود"، نه فقط بهلحاظ عملی ناممکن است، بلکه بهلحاظ نظری، با اصل indivisibility of sovereignty در تضاد است.
〽️چالشهای جدایی طلبی قومی و پیامدهای آن بر عدالت اجتماعی
ریچارد رورتی (Richard Rorty) — در Achieving Our Country و سایر آثارش، بهویژه در نقد چپ پستمدرن، هشدار میدهد که تمرکز افراطی بر هویتهای قومی، نژادی یا جنسی، به جای تقویت همبستگی ملی، موجب فروپاشی پروژهی دموکراتیک میشود. او مینویسد:
> “National pride is to countries what self-respect is to individuals.”
یعنی: «افتخار ملی برای کشورها، همان نقشی را دارد که عزتنفس برای افراد.»
از نگاه رورتی، جداییطلبی قومی، که خود را در پوشش زبان حقوق بشری بیان میکند، نوعی خیانت به پروژه دموکراتیک و عدالت اجتماعی است، چرا که همبستگی شهروندی را نابود میکند. بنابراین، پذیرش خواست قومیت برای جدایی از ساختار ملی، از نظر رورتی، تخریبگر و واپسگراست.
@iranban_kord
- بر اساس حقوق بینالملل عرفی، حق تعیین سرنوشت عموماً در دو زمینه به رسمیت شناخته شده است:
- استعمارزدایی (حق مستعمرات برای استقلال).
- موارد نقض فاحش حقوق بشر (مانند آپارتاید یا نسلکشی).
- دادگاه بینالمللی دادگستری (ICJ) در نظریه مشورتی ۲۰۱۰ درباره کوزوو تأکید کرد که حق جدایی یکجانبه در حقوق بینالملل به رسمیت شناخته نشده است، مگر در شرایط استثنایی. بنابراین، ادعای حق جدایی بدون توافق دولت مرکزی یا مجوز بینالمللی، مغایر با اصل تمامیت ارضی دولتهاست.
نکتهای که صادق زیباکلام درباره اصل حق تعیین سرنوشت میگوید درباره کشورهای مستعمره و اشغال شده است و اینکه استاد علومسیاسی دانشگاه تهران این مسئله ساده را نمیفهمد در ادامه سایر نافهمیها و کجفهمیهای دانشآموختگان این دانشگاه است که شامل فهرست بلندبالایی از چپ و چریک و تجزیهطلب است.
در ایران، با همه نقدها به ساختار قدرت، نه استعمار وجود دارد، نه اشغال، و نه آپارتاید قومی. پس استناد به حق تعیین سرنوشت بیرونی برای کردها تحریف معنای این اصل حقوقی است.
〽️ مغالطهی تمثیل ناروا (false analogy) با روابط زن و مرد
قیاس «ملت با زن» و «دولت با مرد» از بنیان یک قیاس معالفارق (False Analogy) است. ملت مفهومی مدرن، انتزاعی، و مبتنی بر اشتراک تاریخی، فرهنگی، زبانی و قلمرو جغرافیایی است. رابطهی میان دولت و ملت، رابطهای مبتنی بر قرارداد اجتماعی (Social Contract) است، نه یک رابطه پدرسالارانه یا جنسی. مقایسه آن با رابطهی زن و شوهر نهتنها تحقیرآمیز و سخیف است، بلکه نشاندهنده فقر نظری گوینده در درک مفاهیم پیچیدهای چون حاکمیت، یکپارچگی سرزمینی، و نظریه دولت و همچنین انبان خالی دانشگاه تهران است که چنین تفالههایی استاد آن هستند و عجیب نیست خروجی آن لیلا حسنزاده است .
حتی فیلسوفانی که به حق تعیین سرنوشت باور دارند، مانند جان رالز (John Rawls)، هرگز چنین استعارههای عوامانهای به کار نمیبرند. آنچه گوینده از آن به عنوان «حق» یاد میکند، در واقع نوعی تفکر قشری و عقبمانده یک دانشجوی سنتی دانشگاه تهران در سال 57 است که پس از گذشت نزدیک به پنجاه سال از دوران چپگرایی اینبار به دامان فردگرایی افراطی و رمانتیک-پوپولیستی آویخته اما نشان میدهد محتوای ذهنیاش همان قدر متحجرانه است منتها پالان عوض شده اما در تقابل کامل با نظریههای مدرن دولت-ملت و حقوق عمومی میباشد .
〽️نادیده گرفتن پیامدهای مخرب تجزیهطلبی
جامعهشناسانی مانند ارنست گلنر (Ernest Gellner) و بندیکت اندرسون (Benedict Anderson) بر نقش ناسیونالیسم در ساخت دولت-ملتها تأکید میکنند. فروپاشی این پیوستار، یعنی ترویج قومگرایی بهجای ملیگرایی، به معنای بازگشت به عصر پیشامدرن و جنگهای بیپایان قومی است.
〽️ فقدان فهم از مفهوم "ملت" در ایران
ایران، برخلاف بسیاری از کشورهای مدرن، تاریخ و تمدنی دارد که حول ایرانیت (Iranian identity) شکل گرفته، نه حول نژاد یا زبان خاص. تأکید صرف بر "قومیتها"، و تقلیل ملت به مجموع اقوام، انکار موجودیت ملت ایران است؛ آنهم در حالیکه وحدت تاریخی، حافظه تمدنی، زبان مشترک اداری (فارسی) و ساختار جغرافیایی تثبیتشده، همه مؤید وجود یک ملت تاریخیاند.
〽️مخاطرهی اخلاقی و سیاسیِ پذیرش تجزیه به نام دموکراسی
دموکراسی بدون اقتدار ملی، به هرجومرج ختم میشود. کارل اشمیت (Carl Schmitt) هشدار میداد که دموکراسی بدون حاکمیت، فقط به شورشهای مدنی و انحلال نهادهای مشروع میانجامد. پذیرش اینکه هر قومیتی "اگر نخواست بماند، برود"، نه فقط بهلحاظ عملی ناممکن است، بلکه بهلحاظ نظری، با اصل indivisibility of sovereignty در تضاد است.
〽️چالشهای جدایی طلبی قومی و پیامدهای آن بر عدالت اجتماعی
ریچارد رورتی (Richard Rorty) — در Achieving Our Country و سایر آثارش، بهویژه در نقد چپ پستمدرن، هشدار میدهد که تمرکز افراطی بر هویتهای قومی، نژادی یا جنسی، به جای تقویت همبستگی ملی، موجب فروپاشی پروژهی دموکراتیک میشود. او مینویسد:
> “National pride is to countries what self-respect is to individuals.”
یعنی: «افتخار ملی برای کشورها، همان نقشی را دارد که عزتنفس برای افراد.»
از نگاه رورتی، جداییطلبی قومی، که خود را در پوشش زبان حقوق بشری بیان میکند، نوعی خیانت به پروژه دموکراتیک و عدالت اجتماعی است، چرا که همبستگی شهروندی را نابود میکند. بنابراین، پذیرش خواست قومیت برای جدایی از ساختار ملی، از نظر رورتی، تخریبگر و واپسگراست.
@iranban_kord
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 218
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.