♦️از فلسفه ورزی سلبی تا ایدئولوژی اندیشی ایجابی!
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعهشناس)
نگارنده بر این نکته اصرار دارد که در زمانهی عسرت و انحطاط "ما" ایرانیان، جناب دکتر بیژن عبدالکریمی و معدودی دیگر از چهرههای حاضر در سپهر تُنُک فکری و فرهنگی کشور، علی التحقیق، خردک شعلهی فلسفهورزی را در برهوت توسعهنیافتگی تاریخی ما فروزان و بر پا داشتهاند، چندان که این رسالت خطیر را معدود چهرههایی دیگر چون دکتر رضا داوری اردکانی در نسل پیش از ایشان بر دوش می کشیدند، از همین رو بر هر جویندهی دانش و روندهی رواداری در ساحت اندیشه، حفظ جانب ایشان امری پسندیده و البته از پیش مسلم است.
اما باید موکدا توجه داشت که حتی شخصی چون جناب عبدالكريمي نیز به اذعان خویش -فی المثل رجوع شود به مناظرهی اخیر ایشان با دکتر مرتضی سرابی- در ارائه نکات ایجابی در طرحافکنیهای فلسفی خویش زبان چندان گویا و رسایی نداشته و ندارند. ایشان البته این امر را ذیل سیطرهی نیهیلیسم حاکم بر دوران ما مطرح و توجیه می نماید لیکن نگارنده ضمن همدلی با ایشان در این ادله، عدم وجود برخی حساسیتهای نظری، عدم وجود احتجاج و اهتمام معطوف به فلسفه و اشتغال بیش از اندازه به حوزهی عمومی را نیز بی تاثیر نمی پندارد هر چند وجود ایشان را در این عرصه مغتنم می شمارد.
مسئله جایی بغرنج می شود که ایشان به جای گفتگو و محاجه با همتایان صاحب صلاحیت خویش در حوزه ی فکر و فلسفه، بیشتر وقت خویش را مصروف بحث و فحص با برخی افراد ایدئولوژی اندیش و کم اهلیت در فلسفه می دارند که اگر چند ثمراتی به دنبال داشته اما گه گاه حجیتی بی اساس هم به طرف تخاطب اعطا کرده است که چندان هم مباح و بی ضرر و زیان نبوده است. شرح این فقره بماند برای مجالی دیگر، اینجا به همین میزان بسنده می کنم که در فقدان سویههای ایجابی از لسان عبدالکریمی و تکرار مواضع سلبی، همین نوآموختگان ایدئولوژی اندیش مجال جولان بیشتری مییابند که این امر عرصه را برای افراد با صلاحیت تنگتر و تنگتر می کند افرادی که حتی در ابراز گشودگی لازم برای آموختن از هماورد فلسفه ورز خویش نیز احساس کاذب استغنا به ایشان مستولی می شود که زهی اَلم و زهی اَسف.