Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
هزار باده‌ی ناخورده:) avatar

هزار باده‌ی ناخورده:)

گمان مَبَر که به پایان رسید کارِ مُغان
"هزار باده‌ی ناخورده" در رگ تاک است :)
https://t.me/HarfinoBot?start=1d751a15c14a649
TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
Расталмаған
Сенімділік
Сенімсіз
Орналасқан жері
ТілБасқа
Канал құрылған күніКвіт 07, 2025
TGlist-ке қосылған күні
Квіт 07, 2025

"هزار باده‌ی ناخورده:)" тобындағы соңғы жазбалар

ترافیک به حدیه که دیگه مترو و BRT جواب نیست، فقط پراید پرنده ارشاد رو باید سوار شد.
انگار هزار سال طول کشید، اما خب بالاخره تهرانم و خوشحالی🧡🎉
به لحظات ملکوتیِ "دستم بشکنه که زدم شهر دور" نزدیک می‌شویم.✨
خدا خیر بده رشته‌م رو که به زندگی وصلم می‌کنه.
نمی‌دونم والا، شایدم خیلی جاها اشتباه کنم؛ اما حداقلش مطمئنم که خودمو کتمان نکردم.
هر سری پنج دقیقه پس از حرکت قطار:
Қайта жіберілді:
🪻چنل🪻 avatar
🪻چنل🪻
مامانم را می‌خواهم.
بعد از قرون متمادی، این اولین هفت فروردینیه که آزمون قلمچی ندارم و منت خدای را عز و جل🎉
Қайта жіберілді:
A Cloud In Trousers avatar
A Cloud In Trousers
دوست دارم برایت توضیح بدهم که چقدر محتاج کلماتم. شاید این همان دلیلی باشد که باعث می‌شود زیاد حرف بزنم، زیاد بنویسم و زیاد بخوانم. خیلی‌وقت‌ها ارتباطم با خودم محدود به کلمات است. از صبح که پا می‌شوم، چای می‌خورم و موهایم‌را با هزار زحمت جمع می‌کنم، تا شب که دراز می‌کشم و موهایم‌را به‌ هزار زور و بدبختی باز می‌کنم و به ژن‌هایم فحش‌های مؤدبانه می‌دهم، یادم می‌رود که وجود دارم. موقع درس خواندن، موقع راه رفتن، موقع دست کشیدن روی ابرویم، موقع شنیدن صدای مناجات مامان. یادم می‌رود. یادم می‌رود این من هستم. این بدن مال من است و یک شناسنامه‌ای دارم که درونش اسم من نوشته شده. این‌ها فقط وقتی یادم می‌آیند که حرف می‌زنم، می‌نویسم و می‌خوانم و به هر طریقی، کلمات‌را ورز می‌دهم. آن موقع‌هاست که هویت معنا می‌دهد. یادم می‌آید وجود دارم. یعنی من هم انسانی هستم از مجموع هزاران هزار انسان روی کره‌زمین که روزی نطفه‌ای بوده و حالا، کاغذ را از کلمات آبستن می‌کند. اصلاً "من" برایم وقتی معنا پیدا می‌کند که داستانی برای روایت، حرفی برای زدن، صدایی برای گفتن داشته باشم.
آبجیمون گل فرمایش کرد. بیایید دسته جمعی ایزد منان رو سپاس بگزاریم🎉

Рекордтар

07.04.202523:59
36Жазылушылар
20.03.202523:59
0Дәйексөз индексі
12.04.202523:59
1391 жазбаның қамтуы
08.04.202509:50
0Жарнамалық жазбаның қамтуы
06.04.202508:53
7.50%ER
06.04.202508:53
111.11%ERR
Жазылушылар
Цитата индексі
1 хабарламаның қаралымы
Жарнамалық хабарлама қаралымы
ER
ERR
23 БЕР '2530 БЕР '2506 КВІТ '25

هزار باده‌ی ناخورده:) танымал жазбалары

07.04.202504:14
ترافیک به حدیه که دیگه مترو و BRT جواب نیست، فقط پراید پرنده ارشاد رو باید سوار شد.
06.04.202508:23
انگار هزار سال طول کشید، اما خب بالاخره تهرانم و خوشحالی🧡🎉
27.03.202511:10
بعد از قرون متمادی، این اولین هفت فروردینیه که آزمون قلمچی ندارم و منت خدای را عز و جل🎉
05.04.202508:51
به لحظات ملکوتیِ "دستم بشکنه که زدم شهر دور" نزدیک می‌شویم.✨
Қайта жіберілді:
🪻چنل🪻 avatar
🪻چنل🪻
28.03.202521:30
مامانم را می‌خواهم.
31.03.202511:38
خدا خیر بده رشته‌م رو که به زندگی وصلم می‌کنه.
29.03.202522:26
نمی‌دونم والا، شایدم خیلی جاها اشتباه کنم؛ اما حداقلش مطمئنم که خودمو کتمان نکردم.
28.03.202521:31
هر سری پنج دقیقه پس از حرکت قطار:
Қайта жіберілді:
A Cloud In Trousers avatar
A Cloud In Trousers
21.03.202519:59
دوست دارم برایت توضیح بدهم که چقدر محتاج کلماتم. شاید این همان دلیلی باشد که باعث می‌شود زیاد حرف بزنم، زیاد بنویسم و زیاد بخوانم. خیلی‌وقت‌ها ارتباطم با خودم محدود به کلمات است. از صبح که پا می‌شوم، چای می‌خورم و موهایم‌را با هزار زحمت جمع می‌کنم، تا شب که دراز می‌کشم و موهایم‌را به‌ هزار زور و بدبختی باز می‌کنم و به ژن‌هایم فحش‌های مؤدبانه می‌دهم، یادم می‌رود که وجود دارم. موقع درس خواندن، موقع راه رفتن، موقع دست کشیدن روی ابرویم، موقع شنیدن صدای مناجات مامان. یادم می‌رود. یادم می‌رود این من هستم. این بدن مال من است و یک شناسنامه‌ای دارم که درونش اسم من نوشته شده. این‌ها فقط وقتی یادم می‌آیند که حرف می‌زنم، می‌نویسم و می‌خوانم و به هر طریقی، کلمات‌را ورز می‌دهم. آن موقع‌هاست که هویت معنا می‌دهد. یادم می‌آید وجود دارم. یعنی من هم انسانی هستم از مجموع هزاران هزار انسان روی کره‌زمین که روزی نطفه‌ای بوده و حالا، کاغذ را از کلمات آبستن می‌کند. اصلاً "من" برایم وقتی معنا پیدا می‌کند که داستانی برای روایت، حرفی برای زدن، صدایی برای گفتن داشته باشم.
20.03.202512:23
آبجیمون گل فرمایش کرد. بیایید دسته جمعی ایزد منان رو سپاس بگزاریم🎉
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.