ㅤ 𝘈𝘶𝘳𝘰𝘳𝘢

حالش رو به‌هم زده بود. فکرش رو هم نمی‌کرد تاثیر یک ویدیوی سه دقیقه‌ای روی روح و روانش انقدر زیاد باشه که بخواد بخاطر حالت تهوع گرفتن، اتاق رو ترک کنه.

حالا اتاق تاریک و سرد با لپتاپی که ویدیوش متوقف شده بود و کسی داخل اتاق حضور نداشت، تاریک‌تر و سردتر از قبل به‌نظر می‌رسید.
ویدیوی استوپ شده، کاغذ‌های به‌هم ریخته، خودکار و برگه خیسی که در اثر عرق کردن دست‌هاش گوشه‌ای از میز پرت شده بود. فضای عجیبی داشت و این فضا با روشن شدن کامرا یا دوربینِ لپتاپ، حالا ترسناک بود.
مامور هان بدون این‌که کوچک‌ترین اطلاعی داشته باشه، لپتاپش هک شده بود!
در کسری از ثانیه علاوه‌بر اطلاعات مربوط به پرونده، اطلاعات خودش هم به کامپیوتر هک کننده منتقل شده، و بدون جا گذاشتن ردی همه‌چیز رو باز به حالت قبلی برگردونده بود. چند دقیقه هم طول نکشید، اما فوری همه‌چیز جمع شده بود...