

23.04.202516:32
بهانهها، میخهایی هستند که انسان با آنها خانهای از شکست برای خود میسازد.
جیم ران
@Tafakkor
جیم ران
@Tafakkor
23.04.202505:26
امروزدراینآیهتدبرمیکنیم
👇به نام خدا
یَأَیهَُّا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلیَ أَنفُسِکُم
ای مردم ظلم و ستمهای شما، به ضررِ خودِ شماست.
یونس/۲۳
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
چنانکه پیدا بود؛
نمیشد با آرام ماندن و انتظار کشیدن به آزادی رسید.
جواهر لعل نهرو
@Tafakkor
👇به نام خدا
یَأَیهَُّا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلیَ أَنفُسِکُم
ای مردم ظلم و ستمهای شما، به ضررِ خودِ شماست.
یونس/۲۳
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
چنانکه پیدا بود؛
نمیشد با آرام ماندن و انتظار کشیدن به آزادی رسید.
جواهر لعل نهرو
@Tafakkor
22.04.202507:49
احمد خاتمی تا همین یک ماه پیش: ”مذاکره با آمریکا یعنی ذلت، یعنی تحقیر”
احمد خاتمی الان:
”پذیرش مذاکره مصداق عمل به آیه قرآن است.”
پ.ن: در میان گردونهی روزگار، جماعتی هستند که دین را نه چونان چراغ راه، که چون تیغی برنده در دست میگیرند تا هر سو که مصلحت دنیوی خویش را میجویند، ببُرند و بگشایند. آنان که دیروز مذاکره را "ذلت" میخواندند و آیات قرآن را سپر مخالفت میساختند، امروز همان آیات را دستاویزی برای توجیه خویش میکنند. این است بازی خطرناکی که با مقدسات آغاز میشود و به بازیگری مقدسنمایانی میانجامد که دین را نه حقیقتی آسمانی، که ابزاری زمینی میپندارند.
آری، این جماعت نه تنها عمر مردمان را به بازی گرفتهاند، که حتی شریعت را نیز در گرو ِمطامع خویش درآوردهاند. آنجا که مصلحت اقتضا کند، آیات الهی را چونان مهرهای در شطرنج سیاست میچینند و آنگاه که باد، تغییر جهت دهد، به سادگی از گفتههای پیشین خود توبه میکنند! این است مصداق آنچه "تغییر موضع به رنگ زمان" نامیده میشود؛ هنرنماییای که بازیگرانش نه حقیقتجو، که فرصتطلباند.
اما دریغا که این جماعت فراموش کردهاند دین، گوهری است که در صدف صداقت میدرخشد، نه در کفِ نیرنگبازان دنیادیده.
آنان که امروز با آیات الهی بازی میکنند، فردا در پیشگاه حقیقت چگونه پاسخ خواهند داد؟ شاید اینان گمان برند که میتوان حقیقت را نیز چونان افکار عمومی هدایت کرد، لیکن فراموش میکنند که زمین همیشه بر مدارِ حق میگردد، اگرچه بازیگرانش بر مدارِ قدرت بچرخند.
زهرا مهر
@Tafakkor
احمد خاتمی الان:
”پذیرش مذاکره مصداق عمل به آیه قرآن است.”
پ.ن: در میان گردونهی روزگار، جماعتی هستند که دین را نه چونان چراغ راه، که چون تیغی برنده در دست میگیرند تا هر سو که مصلحت دنیوی خویش را میجویند، ببُرند و بگشایند. آنان که دیروز مذاکره را "ذلت" میخواندند و آیات قرآن را سپر مخالفت میساختند، امروز همان آیات را دستاویزی برای توجیه خویش میکنند. این است بازی خطرناکی که با مقدسات آغاز میشود و به بازیگری مقدسنمایانی میانجامد که دین را نه حقیقتی آسمانی، که ابزاری زمینی میپندارند.
آری، این جماعت نه تنها عمر مردمان را به بازی گرفتهاند، که حتی شریعت را نیز در گرو ِمطامع خویش درآوردهاند. آنجا که مصلحت اقتضا کند، آیات الهی را چونان مهرهای در شطرنج سیاست میچینند و آنگاه که باد، تغییر جهت دهد، به سادگی از گفتههای پیشین خود توبه میکنند! این است مصداق آنچه "تغییر موضع به رنگ زمان" نامیده میشود؛ هنرنماییای که بازیگرانش نه حقیقتجو، که فرصتطلباند.
اما دریغا که این جماعت فراموش کردهاند دین، گوهری است که در صدف صداقت میدرخشد، نه در کفِ نیرنگبازان دنیادیده.
آنان که امروز با آیات الهی بازی میکنند، فردا در پیشگاه حقیقت چگونه پاسخ خواهند داد؟ شاید اینان گمان برند که میتوان حقیقت را نیز چونان افکار عمومی هدایت کرد، لیکن فراموش میکنند که زمین همیشه بر مدارِ حق میگردد، اگرچه بازیگرانش بر مدارِ قدرت بچرخند.
زهرا مهر
@Tafakkor
21.04.202509:44
اگر این اصلِ کلّی را قبول کنیم که شکفتگیِ وجودِ فرد و سلامتِ نسبیِ جامعه در گرو آزاد بودن است، جای حرف باقی نمیماند که آن را باید جدّی گرفت. حتّی در دورانهای گذشته هم این اعتقادِ جانشین ناپذیر بودنِ آزادی وجود داشته است که مَثَل فارسی میگفت:
"آزادی، آبادی است"، یعنی نبودِ آن ویرانی میآورد. و فخرالدّين گرگانی این نظرِ ایرانِ باستان را منعکس میکرد که:
"نباشد هیچ آزاده، ستم بَر"
(ویس و رامین)
یعنی فردِ آزاد، زیرِ بارِ زور نمیرود.
خاقانی میگفت:
"نعمتی بهتر از آزادی نیست
بر چنین مائده کفران چه کنم؟"
ارزشِ آزادی زمانی روشن میگردد که وضعِ عکسِ آن را در نظر بگیریم؛
در نظامِ بسته، فرد از درجهی انسانیّتِ خود تنزّل میکند و به صورت موجودی که همان «عبد» باشد در میآید، وقتی تعدادِ «عبدها» زیاد شد و تشکیلِ جمعیّت داد، سَیَلانِ روحِ جامعه با دشواری روبهرو میگردد، مانند آبی که جلویَش را ببندند و ناچار باشد که مسیرهای پُر پیچ و خمِ انحرافی در پیش گیرد.
در این حالت ما با یک جامعهی فرو بسته سر و کار خواهیم داشت که در آن دروغ و تزویر و کینه و تقلّب، روالِ کار بشود. امّا در گسترهی کشور، عیبِ بزرگ آن میشود که «شوق» میمیرد، و گسیختگیِ اجتماعی پیش میآید،
همبستگیِ اجتماعی که امروزه لازمهی هر نوع حیات ملّی است _و نبودِ آن یک جامعه را تا سر حدّ انقراض جلو میبرد_ مستلزم وجود یک اجاقِ فکری است که همه بر گِرد آن جمع شوند؛ و این زمانی میسّر میشود که مردم احساسِ مردم بودن بکنند، یعنی احساس بکنند که در قید نیستند. فیالمثل وقتی کار میکنند، نه تنها برای آن باشد که مزدی بگیرند و ادامهی معاش بدهند _که این میشود مزدوری_ بلکه هدفِ بالاتری نیز در آن جسته شود و آن این باور است که نتیجهی کار، عایدِ کشورش میگردد که باید آباد و سر بلند بماند و فردای فرزندانشان را اطمینان بخش سازد. این فکر در سطحِ وسیعِ عموم باید جریان یابد که:
"بکاشتند و بخوردیم و کاشتیم و خورَند چو بنگری همه برزیگرانِ یکدِگَریم"
سعدی
دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@Tafakkor
"آزادی، آبادی است"، یعنی نبودِ آن ویرانی میآورد. و فخرالدّين گرگانی این نظرِ ایرانِ باستان را منعکس میکرد که:
"نباشد هیچ آزاده، ستم بَر"
(ویس و رامین)
یعنی فردِ آزاد، زیرِ بارِ زور نمیرود.
خاقانی میگفت:
"نعمتی بهتر از آزادی نیست
بر چنین مائده کفران چه کنم؟"
ارزشِ آزادی زمانی روشن میگردد که وضعِ عکسِ آن را در نظر بگیریم؛
در نظامِ بسته، فرد از درجهی انسانیّتِ خود تنزّل میکند و به صورت موجودی که همان «عبد» باشد در میآید، وقتی تعدادِ «عبدها» زیاد شد و تشکیلِ جمعیّت داد، سَیَلانِ روحِ جامعه با دشواری روبهرو میگردد، مانند آبی که جلویَش را ببندند و ناچار باشد که مسیرهای پُر پیچ و خمِ انحرافی در پیش گیرد.
در این حالت ما با یک جامعهی فرو بسته سر و کار خواهیم داشت که در آن دروغ و تزویر و کینه و تقلّب، روالِ کار بشود. امّا در گسترهی کشور، عیبِ بزرگ آن میشود که «شوق» میمیرد، و گسیختگیِ اجتماعی پیش میآید،
همبستگیِ اجتماعی که امروزه لازمهی هر نوع حیات ملّی است _و نبودِ آن یک جامعه را تا سر حدّ انقراض جلو میبرد_ مستلزم وجود یک اجاقِ فکری است که همه بر گِرد آن جمع شوند؛ و این زمانی میسّر میشود که مردم احساسِ مردم بودن بکنند، یعنی احساس بکنند که در قید نیستند. فیالمثل وقتی کار میکنند، نه تنها برای آن باشد که مزدی بگیرند و ادامهی معاش بدهند _که این میشود مزدوری_ بلکه هدفِ بالاتری نیز در آن جسته شود و آن این باور است که نتیجهی کار، عایدِ کشورش میگردد که باید آباد و سر بلند بماند و فردای فرزندانشان را اطمینان بخش سازد. این فکر در سطحِ وسیعِ عموم باید جریان یابد که:
"بکاشتند و بخوردیم و کاشتیم و خورَند چو بنگری همه برزیگرانِ یکدِگَریم"
سعدی
دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@Tafakkor
20.04.202505:26
امروزدراینآیهتدبرمیکنیم
👇به نام خدا
وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ
در زمین برای اهل یقین نشانه هایی [بر قدرت خدا] ست.
ذاریات/٢٠
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
میخواهی برای صلح در جهان
بالاترین قدم را برداری؟
همین الان به خانه برو، و با خانوادهات مهربانتر باش.
مادر ترزا
@Tafakkor
👇به نام خدا
وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ
در زمین برای اهل یقین نشانه هایی [بر قدرت خدا] ست.
ذاریات/٢٠
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
میخواهی برای صلح در جهان
بالاترین قدم را برداری؟
همین الان به خانه برو، و با خانوادهات مهربانتر باش.
مادر ترزا
@Tafakkor
23.04.202512:58
بهطور کلی تمام خدایانی که تمامِ افراد بشر داشتهاند از اندیشههای آنان بیرون آمده و به همین جهت است که هر قدر فکر بشر بزرگتر باشد به همان اندازه خدای او بزرگتر خواهد شد.
زیرا انسان، خواهی نخواهی ناچار است که به خدایی اعتقاد داشته باشد و اگر شما بگوئید که خدا نیست همین «نیست» جانشین «هست» یعنی خدا خواهد شد.
موریس مترلینگ
جهانبزرگ و انسان
@Tafakkor
زیرا انسان، خواهی نخواهی ناچار است که به خدایی اعتقاد داشته باشد و اگر شما بگوئید که خدا نیست همین «نیست» جانشین «هست» یعنی خدا خواهد شد.
موریس مترلینگ
جهانبزرگ و انسان
@Tafakkor
22.04.202505:25
امروزدراینآیهتدبرمیکنیم
👇به نام خدا
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَتَّبِعوا خُطُواتِ الشَّيطانِ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از گامهای شیطان پیروی نکنید
نور/۲۱
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
دعا بدون حرکت، دعا نیست، بلکه خیالبافیست. اگر ما به خودمان کمک نکنیم، خدا چه میتواند بکند؟
دبی فورد
@Tafakkor
👇به نام خدا
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَتَّبِعوا خُطُواتِ الشَّيطانِ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از گامهای شیطان پیروی نکنید
نور/۲۱
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
دعا بدون حرکت، دعا نیست، بلکه خیالبافیست. اگر ما به خودمان کمک نکنیم، خدا چه میتواند بکند؟
دبی فورد
@Tafakkor
21.04.202509:32
مردم باید با کلمه «درود بر» مشخص کنند که چه کسی رهبر است؟
چیزی به نام حکومت وجود ندارد که من آنرا ورشکسته بدانم. البته ما به نوعی با حکومت روبرو هستیم اما این حکومت یک نظام سیاسی نیست بلکه پیوندی از حلقههای مافیایی ثروت و قدرت و قانون است و این مافیاها نظم سیاسی این جامعه را در تعامل با یکدیگر نگه میدارند. و همهی آنها به دلیل وابستگی منافع به یکدیگر در مقابل جامعه یکدست میایستند و جامعه را دشمن خود میدانند. پس در اصل این یک حکومت نیست، یک مافیای بزرگ است که اندکی حکومت در آن باقی مانده و این جامعه به شکل مافیایی اداره میشود و این مافیا را در قاچاق سوخت، شیوه انتقال پول به کشورهای دیگر و… میتوان دید.
در اصل جامعهای که قوانین جهانی بر آن حاکم نیست و مایل به پیروی از نظم و قوانین جهانی هم نیست، نظم اجتماعی خود را هم مختل کرده و آنرا ساکت و مرده کرده است، با یک استدلال ساده میتوان گفت چیزی جز وضعیت مافیا و خرابکاری و راههای نادرست نمیتواند باشد که حیات خود را نگه میدارد.
ما یک راه داریم، نظام سیاسی دموکراتیک که همان زیستسیاست است و در جهان امروز ممکن شده است.
هرکسی میخواهد بیاید، باید مبتنی بر یک قانون اساسی که مبتنی بر حقوق مردم است قدم بردارد. هیچ نیرویی نباید در کنار حقوق مردم گذاشته بشود. تمام نیروهای منتقد باید بروند در فضای مدنی که در ۴ منطقه حائل بین سیاست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ و نقد کنند. ما نیازمند یک نظام سیاسی مبتنی بر عقل مردم هستیم که هیچ نیرو و رقیبی در کنار آن در قانون اساسی نباشد. و نیروی سیاسی که قادر به این کار هست، نیروهای دانشگاهی، تحصیلکرده و اهل فرهنگ ما هستند که در فرآیندی باید خلق بشود.
ما میتوانیم اتحاد ایجاد کنیم، نظام سیاسی موجود هم میتواند آرام آرام دست از ایدههای ویرانگر خود بردارد و جامعه را به نظم و آرامش برساند، از بیرون هم فردی میتواند مدعی این باشد اگر این اصول را قبول کند.
نیروهای ترقیخواه و تحول خواه باید آرام آرام سخن بگویند و گفتمان را صورتبندی کنند تا خودبهخود مردم طرفدار آن گفتمان بشوند.
نمادی که مردم باید برای انتخاب رهبر خود نشان بدهند، «درود بر» است. باید بگویند درود بر و این نماد سیاسی است. یا عکس و پوستر فرد را در دست بگیرند و بگویند « درود بر این فرد»
اگر زمانی در جامعه، یک فرد به جایگاهی رسید که همه پرسیدند نظر او درباره این مساله چیست؟ آن انسان، لیدر جامعه است.
مردم باید در کلمه درود بر مشخص بکنند که از نگاه آنها، رهبر چه کسی و چه گروهی است؟
مصطفی مهرآئین در گفتوگو با حسین رزاق
@Tafakkor
چیزی به نام حکومت وجود ندارد که من آنرا ورشکسته بدانم. البته ما به نوعی با حکومت روبرو هستیم اما این حکومت یک نظام سیاسی نیست بلکه پیوندی از حلقههای مافیایی ثروت و قدرت و قانون است و این مافیاها نظم سیاسی این جامعه را در تعامل با یکدیگر نگه میدارند. و همهی آنها به دلیل وابستگی منافع به یکدیگر در مقابل جامعه یکدست میایستند و جامعه را دشمن خود میدانند. پس در اصل این یک حکومت نیست، یک مافیای بزرگ است که اندکی حکومت در آن باقی مانده و این جامعه به شکل مافیایی اداره میشود و این مافیا را در قاچاق سوخت، شیوه انتقال پول به کشورهای دیگر و… میتوان دید.
در اصل جامعهای که قوانین جهانی بر آن حاکم نیست و مایل به پیروی از نظم و قوانین جهانی هم نیست، نظم اجتماعی خود را هم مختل کرده و آنرا ساکت و مرده کرده است، با یک استدلال ساده میتوان گفت چیزی جز وضعیت مافیا و خرابکاری و راههای نادرست نمیتواند باشد که حیات خود را نگه میدارد.
ما یک راه داریم، نظام سیاسی دموکراتیک که همان زیستسیاست است و در جهان امروز ممکن شده است.
هرکسی میخواهد بیاید، باید مبتنی بر یک قانون اساسی که مبتنی بر حقوق مردم است قدم بردارد. هیچ نیرویی نباید در کنار حقوق مردم گذاشته بشود. تمام نیروهای منتقد باید بروند در فضای مدنی که در ۴ منطقه حائل بین سیاست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ و نقد کنند. ما نیازمند یک نظام سیاسی مبتنی بر عقل مردم هستیم که هیچ نیرو و رقیبی در کنار آن در قانون اساسی نباشد. و نیروی سیاسی که قادر به این کار هست، نیروهای دانشگاهی، تحصیلکرده و اهل فرهنگ ما هستند که در فرآیندی باید خلق بشود.
ما میتوانیم اتحاد ایجاد کنیم، نظام سیاسی موجود هم میتواند آرام آرام دست از ایدههای ویرانگر خود بردارد و جامعه را به نظم و آرامش برساند، از بیرون هم فردی میتواند مدعی این باشد اگر این اصول را قبول کند.
نیروهای ترقیخواه و تحول خواه باید آرام آرام سخن بگویند و گفتمان را صورتبندی کنند تا خودبهخود مردم طرفدار آن گفتمان بشوند.
نمادی که مردم باید برای انتخاب رهبر خود نشان بدهند، «درود بر» است. باید بگویند درود بر و این نماد سیاسی است. یا عکس و پوستر فرد را در دست بگیرند و بگویند « درود بر این فرد»
اگر زمانی در جامعه، یک فرد به جایگاهی رسید که همه پرسیدند نظر او درباره این مساله چیست؟ آن انسان، لیدر جامعه است.
مردم باید در کلمه درود بر مشخص بکنند که از نگاه آنها، رهبر چه کسی و چه گروهی است؟
مصطفی مهرآئین در گفتوگو با حسین رزاق
@Tafakkor
20.04.202512:16
اقتدار پلیس به معنای توجیه و نرمالسازی رفتارهای فراقانونی و فردی پرسنلش نیست، در همۀ جای دنیا ممکن است پرسنل، رفتاری خودسرانه و خارج از ضوابط و قواعد پلیس داشته باشند در اینگونه موارد حفظ اقتدار پلیس ایجاب میکند که مقامات عالیرتبه از اینگونه رفتارها تبری جسته و آن را محکوم کنند که اگر چنین نکند موجب مخدوش شدن شأن و جایگاه این نهاد خواهند شد این یعنی تحمیل کردن و تسری دادن خطای یک شخص به کل سیستم ، این که کودکی خطایی مرتکب شود یک حکم دارد و اینکه والدین آن کودک به دفاع تمام قد از رفتار زنندۀ فرزندانش برخیزند حکمی دیگر، توصیه میکنم آقایان به بازتعریف واژۀ«اقتدار» بپردازند بلکه راهی باشد به دهی.
@Tafakkor
@Tafakkor


19.04.202517:07
"بدون شرح"
اثر تانگ یو هونگ
@Tafakkor
اثر تانگ یو هونگ
@Tafakkor
22.04.202514:45
آمریکا کشوری است که دو کار نباید با او بشود؛
۱- نباید به او تکیه کرد؛
۲- نباید دشمنیاش را برانگیخت.
به همین سبب، اندکی پس از اشغال سفارت آمریکا نخستین کسی بودم که آشکارا نوشتم تا همینجا بس است.
اگر من در اینجا به طرح چند مطلب دربارۀ آمریکا میپردازم، برای آن است که احساس و ادراک شخصی خود را بیان کرده باشم.
این احساس و ادراک از مشاهدات و یا شنیدهها و خواندههای من سرچشمه میگیرد. به هیچ وجه ادعا ندارم که در این مدت کوتاه آمریکا را شناختهام، و یا آنچه میگویم باید به عنوان حقیقت این کشور بزرگ پذیرفت. کوششی که من خواهم کرد، این است که آنچه مینویسم با دلیل همراه باشد و حُبّ و بغض در آن راه نیابد.
با این حال، میدانم که از آنچه دربارۀ آمریکا خواهم گفت نه بسیاری از دوستان آمریکا خوششان خواهد آمد و نه بسیاری از دشمنان او. چه، آمریکا این بدبختی را دارد که از حیث دوست و دشمن کامروا نباشد. کسانی که خود را دوست او میخوانند، اکثراً آنهایی هستند که طمع جاه و مال از او دارند و بنابراین بر دوستی آنها اعتمادی نیست؛ و کسانی که دشمن او هستند، دشمنی خود را غالباً با احساسات تند و تعصب همراه میکنند.
روزها
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
@Tafakkor
۱- نباید به او تکیه کرد؛
۲- نباید دشمنیاش را برانگیخت.
به همین سبب، اندکی پس از اشغال سفارت آمریکا نخستین کسی بودم که آشکارا نوشتم تا همینجا بس است.
اگر من در اینجا به طرح چند مطلب دربارۀ آمریکا میپردازم، برای آن است که احساس و ادراک شخصی خود را بیان کرده باشم.
این احساس و ادراک از مشاهدات و یا شنیدهها و خواندههای من سرچشمه میگیرد. به هیچ وجه ادعا ندارم که در این مدت کوتاه آمریکا را شناختهام، و یا آنچه میگویم باید به عنوان حقیقت این کشور بزرگ پذیرفت. کوششی که من خواهم کرد، این است که آنچه مینویسم با دلیل همراه باشد و حُبّ و بغض در آن راه نیابد.
با این حال، میدانم که از آنچه دربارۀ آمریکا خواهم گفت نه بسیاری از دوستان آمریکا خوششان خواهد آمد و نه بسیاری از دشمنان او. چه، آمریکا این بدبختی را دارد که از حیث دوست و دشمن کامروا نباشد. کسانی که خود را دوست او میخوانند، اکثراً آنهایی هستند که طمع جاه و مال از او دارند و بنابراین بر دوستی آنها اعتمادی نیست؛ و کسانی که دشمن او هستند، دشمنی خود را غالباً با احساسات تند و تعصب همراه میکنند.
روزها
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
@Tafakkor
21.04.202509:32
20.04.202509:58
درسگفتار
#شرح_مثنوی
دفتر ششم/جلسه ٨۴
@Tafakkor
#شرح_مثنوی
دفتر ششم/جلسه ٨۴
@Tafakkor
19.04.202513:56
منافق بیش از دیگران شعارهای پرطمطراق میدهد، او در ظاهر بسیار مؤمن و متعبد است. منافق اغلب کاسهای است داغتر از آش، اهل ظاهرآرایی و فریبکاری است، او از همگنانِ خود بسیار انقلابیتر و جسورتر نشان میدهد و دائما دیگران را به سستی عقیده و گمراهی و ضلالت متهم میکند. مردم معمولا به خلوت منافق راه ندارند تا تفاوت اندرونی و بیرونی او و زندگانی دوگانهاش را مشاهده کنند. در میان منتقدین صریحاللهجه به دنبال خط نفاق نباشید، در بین نقادان و مخالفخوانها حلوا تقسیم نمیکنند، سهم منتقدان اغلب محرومیت است و ممنوعیت و تحریم و تبعیض.
اگر به دنبال خط نفاق و منافق میگردید، دقیقا باید همانجایی را جستجو کنید که حلوا تقسیم میکنند همانجایی که صله و هدیه و رانت و امتیاز و انحصار توزیع میشود.
@Tafakkor
اگر به دنبال خط نفاق و منافق میگردید، دقیقا باید همانجایی را جستجو کنید که حلوا تقسیم میکنند همانجایی که صله و هدیه و رانت و امتیاز و انحصار توزیع میشود.
@Tafakkor
23.04.202507:45
سه حاکم پنهان جهان
دکتر محمدرضا سرگلزایی
آﻟﺒﺮت اﻧﻴﺸﺘﻴﻦ، ﻓﻴﺰﻳﻜﺪان ﺑﺰرگ، ﺟﻤﻠﻪاي ﻣﺎﻧﺪﮔﺎر دارد: «ﺳﻪ ﻧﻴﺮوي ﻋﻈﻴﻢ در ﺟﻬﺎن ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ؛ ﺗﺮس، ﻃﻤﻊ و ﺣﻤﺎﻗﺖ!» اﮔﺮ ﺑﻪ اﻧﮕﻴﺰهﻫﺎي اﻧﺴﺎنﻫﺎ در ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎي زﻧﺪﮔﻲ دﻗﻴﻖ ﺷﻮﻳﺪ، ﻣﻌﻨﺎي اﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ «اﻧﻴﺸﺘﻴﻦ» را درﻣﻲﻳﺎﺑﻴﺪ. ﺑﻴﺶﺗﺮ اﻧﺘﺨﺎبﻫﺎي آدﻣﻴﺎن ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺗﺮس اﺳﺖ ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻃﻤﻊ و ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺣﻤﺎﻗﺖ.
ترس؛
•ﺗﺮس از ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪن ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻣﻮاﻓﻖ ﻣﻴﻞ دﻳﮕﺮان ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻴﻢ، ﻧﻪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺧﻮدﻣﺎن.
•ﺗﺮس از آﻳﻨﺪه، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﺑﻴﺶ از ﻧﻴﺎزﻣﺎن ﭘﺲاﻧﺪاز ﻛﻨﻴﻢ.
•ترس از ﺻﺪﻣﻪ ﺧﻮردن، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد در ﻣﻘﺎﺑﻞ زورﮔﻮﻳﺎن ﺳﻜﻮت ﻛﻨﻴﻢ ﻳﺎ ﺑﺎج ﺑﺪﻫﻴﻢ.
طمع؛
•ﻃﻤﻊ ﺧﺮﻳﺪن اﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﮔﺮان ﻗﻴﻤﺖ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد در ﻛﺎرﻣﺎن ﻛﻢ ﻓﺮوﺷﻲ ﻛﻨﻴﻢ.
•ﻃﻤﻊ ﺧﺮﻳﺪن وﻳﻼي ﺑﺰرگﺗﺮ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﺎﻻيﻣﺎن را ﮔﺮانﺗﺮ از ﺣﺪ اﻧﺼﺎف ﺑﻔﺮوﺷﻴﻢ.
•ﻃﻤﻊ ﺑﻪ دﺳﺖ آوردن ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻖاش ﺷﺪهاﻳﻢ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد پا روي ارزشﻫﺎيﻣﺎن ﺑﮕﺬارﻳﻢ.
و اﻣﺎ از ﺣﻤﺎﻗﺖ؛
•ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻣﺮدم ﺑﺎزﻳﭽﻪي اﺧﺒﺎر دروغ رﺳﺎﻧﻪﻫﺎ شوﻧﺪ.
•ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﭘﺪرانِ ﻣﺎ ﺑﺎورﻫﺎي ﻏﻠﻂ و منفی خود را ﺑﺮ ﻣﺎ دﻳﻜﺘﻪ ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﺮآن ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻓﺮاوان داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
•ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻫﻢ رﻧﮓ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺷﻮﻳﻢ ﭼﺮاﻛﻪ ﺑﺎور دارﻳﻢ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎً آنﻫﺎ ﺑﻴﺶﺗﺮ ﻣﻲداﻧﻨﺪ.
ﭼﺮا اﻳﻦ ﺳﻪ آﻓﺖِ ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ، ﺗﺎ اﻳﻦ ﺣﺪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﻠﻄﻪ دارﻧﺪ؟! [شاید] دﻟﻴﻞ آن را ﺑﺎﻳﺪ در ﻧﻈﺎم ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺟﺴﺖ؛ از ﻛﻮدﻛﻲ ﺑﺮاي ﻣﻨﺼﺮف ﻛﺮدن ﻣﺎ از ﺧﻮاﺳﺘﻪﻫﺎيﻣﺎن، ﻣﺎ را از ﻟﻮﻟﻮ، ﻏﻮل، دﻳﻮ، ﺗﺎرﻳﻜﻲ، ﺗﻨﺒﻴﻪ، ﻣﺤﺮوم ﻣﺎﻧﺪن از اﻣﻜﺎﻧﺎت و ... ﺗﺮﺳﺎﻧﺪهاﻧﺪ. از ﻛﻮدﻛﻲ ﺑﺮاي وادار ﻛﺮدن ﻣﺎ ﺑﻪ اﻧﺠﺎم ﻛﺎري ﻛﻪ ﻧﻤﻲﺧﻮاﺳﺘﻪاﻳﻢ، ﺑﻪ ﻣﺎ وﻋﺪهی ﺟﺎﻳﺰه، ﺗﺸﻮﻳﻖ، ﺷﺎﮔﺮد اوﻟﻲ، آﻳﻨﺪهي روﺷﻦ ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺛﺮوت و ﺷﻬﺮت و ﻗﺪرت و ... دادهاند.
ﺑﻪﻋﻠﺖ ﻏﻠﻂ ﺑﻮدن ﻧﻈﺎم ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ و ﻧﺒﻮد اﻃﻼﻋﺎت ﻋﻠﻤﻲ ﻛﺎﻓﻲ، واﻟﺪﻳﻦ، ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺶﻫﺎي ﻛﻮدﻛﺎن در ﻣﻮرد زﻧﺪﮔﻲ، ﻣﺮگ، ﻗﺎﻧﻮن و ... اﻃﻼﻋﺎت ﻏﻠﻂ دادهاﻧﺪ و از ﭘﺎﺳﺦِ ﺷﻔﺎف و درﺳﺖ ﺳﺮﺑﺎز زدهاند.
ترس و طمع و حماقت ،حکمفرایان جهان هستند اما تنها حمکفرمایان جهان نیستند. این سه در برابر اراده آزاد آدمی بازی محدودی خواهند داشت.
این ما هستیم که تعیین میکنیم ترس و طمع و حماقت حکمفرایان جهان ما باشند یا جسارت، آزادگی و آگاهی.
@Tafakkor
دکتر محمدرضا سرگلزایی
آﻟﺒﺮت اﻧﻴﺸﺘﻴﻦ، ﻓﻴﺰﻳﻜﺪان ﺑﺰرگ، ﺟﻤﻠﻪاي ﻣﺎﻧﺪﮔﺎر دارد: «ﺳﻪ ﻧﻴﺮوي ﻋﻈﻴﻢ در ﺟﻬﺎن ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ؛ ﺗﺮس، ﻃﻤﻊ و ﺣﻤﺎﻗﺖ!» اﮔﺮ ﺑﻪ اﻧﮕﻴﺰهﻫﺎي اﻧﺴﺎنﻫﺎ در ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎي زﻧﺪﮔﻲ دﻗﻴﻖ ﺷﻮﻳﺪ، ﻣﻌﻨﺎي اﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ «اﻧﻴﺸﺘﻴﻦ» را درﻣﻲﻳﺎﺑﻴﺪ. ﺑﻴﺶﺗﺮ اﻧﺘﺨﺎبﻫﺎي آدﻣﻴﺎن ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺗﺮس اﺳﺖ ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻃﻤﻊ و ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺣﻤﺎﻗﺖ.
ترس؛
•ﺗﺮس از ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪن ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻣﻮاﻓﻖ ﻣﻴﻞ دﻳﮕﺮان ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻴﻢ، ﻧﻪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺧﻮدﻣﺎن.
•ﺗﺮس از آﻳﻨﺪه، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﺑﻴﺶ از ﻧﻴﺎزﻣﺎن ﭘﺲاﻧﺪاز ﻛﻨﻴﻢ.
•ترس از ﺻﺪﻣﻪ ﺧﻮردن، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد در ﻣﻘﺎﺑﻞ زورﮔﻮﻳﺎن ﺳﻜﻮت ﻛﻨﻴﻢ ﻳﺎ ﺑﺎج ﺑﺪﻫﻴﻢ.
طمع؛
•ﻃﻤﻊ ﺧﺮﻳﺪن اﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﮔﺮان ﻗﻴﻤﺖ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد در ﻛﺎرﻣﺎن ﻛﻢ ﻓﺮوﺷﻲ ﻛﻨﻴﻢ.
•ﻃﻤﻊ ﺧﺮﻳﺪن وﻳﻼي ﺑﺰرگﺗﺮ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﺎﻻيﻣﺎن را ﮔﺮانﺗﺮ از ﺣﺪ اﻧﺼﺎف ﺑﻔﺮوﺷﻴﻢ.
•ﻃﻤﻊ ﺑﻪ دﺳﺖ آوردن ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻖاش ﺷﺪهاﻳﻢ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد پا روي ارزشﻫﺎيﻣﺎن ﺑﮕﺬارﻳﻢ.
و اﻣﺎ از ﺣﻤﺎﻗﺖ؛
•ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻣﺮدم ﺑﺎزﻳﭽﻪي اﺧﺒﺎر دروغ رﺳﺎﻧﻪﻫﺎ شوﻧﺪ.
•ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﭘﺪرانِ ﻣﺎ ﺑﺎورﻫﺎي ﻏﻠﻂ و منفی خود را ﺑﺮ ﻣﺎ دﻳﻜﺘﻪ ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﺮآن ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻓﺮاوان داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
•ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻫﻢ رﻧﮓ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺷﻮﻳﻢ ﭼﺮاﻛﻪ ﺑﺎور دارﻳﻢ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎً آنﻫﺎ ﺑﻴﺶﺗﺮ ﻣﻲداﻧﻨﺪ.
ﭼﺮا اﻳﻦ ﺳﻪ آﻓﺖِ ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ، ﺗﺎ اﻳﻦ ﺣﺪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﻠﻄﻪ دارﻧﺪ؟! [شاید] دﻟﻴﻞ آن را ﺑﺎﻳﺪ در ﻧﻈﺎم ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺟﺴﺖ؛ از ﻛﻮدﻛﻲ ﺑﺮاي ﻣﻨﺼﺮف ﻛﺮدن ﻣﺎ از ﺧﻮاﺳﺘﻪﻫﺎيﻣﺎن، ﻣﺎ را از ﻟﻮﻟﻮ، ﻏﻮل، دﻳﻮ، ﺗﺎرﻳﻜﻲ، ﺗﻨﺒﻴﻪ، ﻣﺤﺮوم ﻣﺎﻧﺪن از اﻣﻜﺎﻧﺎت و ... ﺗﺮﺳﺎﻧﺪهاﻧﺪ. از ﻛﻮدﻛﻲ ﺑﺮاي وادار ﻛﺮدن ﻣﺎ ﺑﻪ اﻧﺠﺎم ﻛﺎري ﻛﻪ ﻧﻤﻲﺧﻮاﺳﺘﻪاﻳﻢ، ﺑﻪ ﻣﺎ وﻋﺪهی ﺟﺎﻳﺰه، ﺗﺸﻮﻳﻖ، ﺷﺎﮔﺮد اوﻟﻲ، آﻳﻨﺪهي روﺷﻦ ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺛﺮوت و ﺷﻬﺮت و ﻗﺪرت و ... دادهاند.
ﺑﻪﻋﻠﺖ ﻏﻠﻂ ﺑﻮدن ﻧﻈﺎم ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ و ﻧﺒﻮد اﻃﻼﻋﺎت ﻋﻠﻤﻲ ﻛﺎﻓﻲ، واﻟﺪﻳﻦ، ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺶﻫﺎي ﻛﻮدﻛﺎن در ﻣﻮرد زﻧﺪﮔﻲ، ﻣﺮگ، ﻗﺎﻧﻮن و ... اﻃﻼﻋﺎت ﻏﻠﻂ دادهاﻧﺪ و از ﭘﺎﺳﺦِ ﺷﻔﺎف و درﺳﺖ ﺳﺮﺑﺎز زدهاند.
ترس و طمع و حماقت ،حکمفرایان جهان هستند اما تنها حمکفرمایان جهان نیستند. این سه در برابر اراده آزاد آدمی بازی محدودی خواهند داشت.
این ما هستیم که تعیین میکنیم ترس و طمع و حماقت حکمفرایان جهان ما باشند یا جسارت، آزادگی و آگاهی.
@Tafakkor
22.04.202511:14
درسگفتار
#شرح_مثنوی
دفتر ششم/جلسه ٨۵
@Tafakkor
#شرح_مثنوی
دفتر ششم/جلسه ٨۵
@Tafakkor
21.04.202513:57
در سوگ مردی که جهان را به مهر خواند
امروز آسمان، پدری را به آغوش کشید که نه تنها برای فرزندان کلیسا، که برای همهٔ آدمیان، پیامآور صلح بود. پاپ فرانسیس، آن پیر مهربان، نه در قید مذاهب اسیر ماند و نه در بند مرزها. او باور داشت که اخلاق، زادۀ ایمان به انسانیت است، نه تعصبی خشک و سوزان.
در روزگاری که جنگ، سایهاش را بر جان بیگناهان میاندازد و خشونت، نام مقدسات را وسیلۀ خویش میکند، او فریاد زد: «آتش بس!» و دستانش را به سوی
زخمخوردهگان دراز کرد، چه در غزه، چه در اوکراین، چه در هر کجای دیگر که درد، خانه کرده بود.
چهار بهار پیش، در خاک عراق، گام نهاد تا زخمهای کهنۀ فرقهگرایی را التیام بخشد. در نجف، با آیتالله سیستانی دیدار کرد؛ که فراتر از نامها و نشانهها، زبان مشترکِ اخلاق و مهر را یافته بودند. آن روز، ایمان و انسانیت، دست در دست هم دادند تا ثابت کنند نور هدایت، تنها از یک پنجره نمیتابد.
یادش میماند؛ یاد کسی که کلیسا را از برج عاج به کوچههای پرغبار زندگی کشاند. یاد کسی که به جای نفرت، دامن محبت گستراند و به جای تکفیر، دست دوستی داد.
ای کاش جهان، بیش از اینها فرانسیس به خود میدید؛ مردانی که در سینۀ خود، نه کین، که عشق به همۀ آفریدگان را میپرورانند. امروز، نه تنها واتیکان، که همۀ جویندگان صلح در سوگ نشستهاند.
پروازت بلند، پیرِ صلح
زهرا مهر
@Tafakkor
امروز آسمان، پدری را به آغوش کشید که نه تنها برای فرزندان کلیسا، که برای همهٔ آدمیان، پیامآور صلح بود. پاپ فرانسیس، آن پیر مهربان، نه در قید مذاهب اسیر ماند و نه در بند مرزها. او باور داشت که اخلاق، زادۀ ایمان به انسانیت است، نه تعصبی خشک و سوزان.
در روزگاری که جنگ، سایهاش را بر جان بیگناهان میاندازد و خشونت، نام مقدسات را وسیلۀ خویش میکند، او فریاد زد: «آتش بس!» و دستانش را به سوی
زخمخوردهگان دراز کرد، چه در غزه، چه در اوکراین، چه در هر کجای دیگر که درد، خانه کرده بود.
چهار بهار پیش، در خاک عراق، گام نهاد تا زخمهای کهنۀ فرقهگرایی را التیام بخشد. در نجف، با آیتالله سیستانی دیدار کرد؛ که فراتر از نامها و نشانهها، زبان مشترکِ اخلاق و مهر را یافته بودند. آن روز، ایمان و انسانیت، دست در دست هم دادند تا ثابت کنند نور هدایت، تنها از یک پنجره نمیتابد.
یادش میماند؛ یاد کسی که کلیسا را از برج عاج به کوچههای پرغبار زندگی کشاند. یاد کسی که به جای نفرت، دامن محبت گستراند و به جای تکفیر، دست دوستی داد.
ای کاش جهان، بیش از اینها فرانسیس به خود میدید؛ مردانی که در سینۀ خود، نه کین، که عشق به همۀ آفریدگان را میپرورانند. امروز، نه تنها واتیکان، که همۀ جویندگان صلح در سوگ نشستهاند.
پروازت بلند، پیرِ صلح
زهرا مهر
@Tafakkor
21.04.202505:26
امروزدراینآیهتدبرمیکنیم
👇به نام خدا
وَالَّذينَ عَقَدَت أَيمانُكُم فَآتوهُم نَصيبَهُم
کسانی که با آنها پیمان بستهاید، نصیبشان را بپردازید.
نساء/۳۳
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
خداترس را بر رعیّت گمار
که معمارِ مُلک است، پرهیزگار
سعدی
@Tafakkor
👇به نام خدا
وَالَّذينَ عَقَدَت أَيمانُكُم فَآتوهُم نَصيبَهُم
کسانی که با آنها پیمان بستهاید، نصیبشان را بپردازید.
نساء/۳۳
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
خداترس را بر رعیّت گمار
که معمارِ مُلک است، پرهیزگار
سعدی
@Tafakkor
20.04.202508:00
تقلید از اکثریت
در دهه ۱۹۵۰ روانشناسی به نام سالوماناش آزمایشاتی انجام داد به نام "همنوایی با نگرشهای اجتماعی". برای شروع هر آزمایش فرد مورد آزمایش وارد اتاقی با افراد غریبه میشد. اما در واقع آن افراد غریبه، بازیگرانی بودند که محقق از آنها خواسته بود برای سوالات خاص، پاسخهایی از پیش تعیین شدهای ارائه دهند.
به افراد داخل اتاق کارتی دادند که روی آن یک خط عمودی و روی کارت دوم سه خط عمودی وجود داشت. از هر نفر خواسته شد تا بگوید طول کدام یک از سه خط کارت دوم شبیه خط موجود در کارت اول است. کار بسیار ساده ای بود.
طول خط روی کارت اول (سمت چپ) به وضوح مشابه خط C است، اما وقتی گروه بازیگران ادعا کردند که طول این دو خط متفاوت است، افراد مورد آزمایش اغلب نظر خودشان را تغییر میدادند و همرنگ جماعت میشدند.
پس از چند مرحله به شرکت کنندگان تستی را نشان دادند که دقیقا" مانند قبلیها بود، اما این دفعه بازیگران به طور عمدی گزینه اشتباهی را انتخاب میکردند؛ همه موافق بودند که خطها یکسان بودند، گرچه واقعا" متفاوت بودند.
افراد مورد آزمایش از این ترفند بیخبر بودند، و وقتی میدیدند تمام افراد پاسخ اشتباهی میدادند، آنها به چیزی که با چشمهای خودشان میدیدند شک میکردند و در نهایت پاسخی میدادند که از ته دلشان میدانستند اشتباه است.
سالموناش چندین بار و به روشهای مختلفی این آزمایش را تکرار کرد و متوجه شد که با افزایش تعداد بازیگران، همنوایی افراد مورد آزمایش هم بیشتر میشود.
هر زمان که مطمئن نیستیم چگونه عمل کنیم، به گروه نگاه میکنیم تا رفتارمان را هدایت کند. ما دائما" محیط خودمان را بررسی میکنیم و از خودمان میپرسیم: " بقیه چه کار میکنند؟ " این روش معمولا" یک استراتژی هوشمند است. اما این استراتژی میتواند یک جنبه منفی هم داشته باشد. رفتار عادی گروه اغلب رفتار مطلوب فرد را تحت تاثیر قرار میدهد.
فشار دورنی بسیار زیادی برای پیروی از هنجارهای گروه وجود دارد. پاداش پذیرش در گروه اغلب مهمتر از پاداش برنده شدن در یک بحث، باهوش به نظر رسیدن و یا یافتن حقیقت است. ما اغلب روزها میخواهیم مانند گروه در اشتباه بمانیم تا اینکه تنها و درست باشیم.
میتوانید تصمیم بگیرید که گروه را نادیده بگیرید یا برای افکار نامطمین اهمیتی قائل نشوید، اما این کار به تلاش نیاز دارد.
عادت های اتمی/جیمز کلیر
@Tafakkor
در دهه ۱۹۵۰ روانشناسی به نام سالوماناش آزمایشاتی انجام داد به نام "همنوایی با نگرشهای اجتماعی". برای شروع هر آزمایش فرد مورد آزمایش وارد اتاقی با افراد غریبه میشد. اما در واقع آن افراد غریبه، بازیگرانی بودند که محقق از آنها خواسته بود برای سوالات خاص، پاسخهایی از پیش تعیین شدهای ارائه دهند.
به افراد داخل اتاق کارتی دادند که روی آن یک خط عمودی و روی کارت دوم سه خط عمودی وجود داشت. از هر نفر خواسته شد تا بگوید طول کدام یک از سه خط کارت دوم شبیه خط موجود در کارت اول است. کار بسیار ساده ای بود.
طول خط روی کارت اول (سمت چپ) به وضوح مشابه خط C است، اما وقتی گروه بازیگران ادعا کردند که طول این دو خط متفاوت است، افراد مورد آزمایش اغلب نظر خودشان را تغییر میدادند و همرنگ جماعت میشدند.
پس از چند مرحله به شرکت کنندگان تستی را نشان دادند که دقیقا" مانند قبلیها بود، اما این دفعه بازیگران به طور عمدی گزینه اشتباهی را انتخاب میکردند؛ همه موافق بودند که خطها یکسان بودند، گرچه واقعا" متفاوت بودند.
افراد مورد آزمایش از این ترفند بیخبر بودند، و وقتی میدیدند تمام افراد پاسخ اشتباهی میدادند، آنها به چیزی که با چشمهای خودشان میدیدند شک میکردند و در نهایت پاسخی میدادند که از ته دلشان میدانستند اشتباه است.
سالموناش چندین بار و به روشهای مختلفی این آزمایش را تکرار کرد و متوجه شد که با افزایش تعداد بازیگران، همنوایی افراد مورد آزمایش هم بیشتر میشود.
هر زمان که مطمئن نیستیم چگونه عمل کنیم، به گروه نگاه میکنیم تا رفتارمان را هدایت کند. ما دائما" محیط خودمان را بررسی میکنیم و از خودمان میپرسیم: " بقیه چه کار میکنند؟ " این روش معمولا" یک استراتژی هوشمند است. اما این استراتژی میتواند یک جنبه منفی هم داشته باشد. رفتار عادی گروه اغلب رفتار مطلوب فرد را تحت تاثیر قرار میدهد.
فشار دورنی بسیار زیادی برای پیروی از هنجارهای گروه وجود دارد. پاداش پذیرش در گروه اغلب مهمتر از پاداش برنده شدن در یک بحث، باهوش به نظر رسیدن و یا یافتن حقیقت است. ما اغلب روزها میخواهیم مانند گروه در اشتباه بمانیم تا اینکه تنها و درست باشیم.
میتوانید تصمیم بگیرید که گروه را نادیده بگیرید یا برای افکار نامطمین اهمیتی قائل نشوید، اما این کار به تلاش نیاز دارد.
عادت های اتمی/جیمز کلیر
@Tafakkor
Көрсетілген 1 - 24 арасынан 464
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.