10.05.202516:21
وقتی تکنولوژی جدیدی در دسترس همه قرار میگیرد مثل یک موجود بیگانه با آن برخورد میشود و ترسناک به نظر میرسد چون نمیدانیم قرار است با ما "چه کند". ولی اگر چیز ترسناکی وجود داشته باشد همان نحوهی استفادهی خود ما از آن است. ما باید از گرایشهای خطرناک درون خودمان بترسیم که ابزار را در خدمت میگیرد. فیلمهای علمی-تخیلی دربارهی موجودات پیشرفتهای که انسانها را به بردگی میگیرند به تکنولوژی ارادهای را نسبت میدهند که ندارد. به قول دیویی اگر ابزار ارادهای از خودش دارد از بیارادگی ماست نه از ارادهدار بودن ابزار.
@rezayaghoubipublic
@rezayaghoubipublic
07.05.202515:43
و این یک مفهوم مذهبی بود که از قصص قرآنی الهام گرفته شده بود و به معنای شخصی است که متکبر، جبار، اهریمن، عاری از صفات انسانی و اخلاقی است و منشا فساد و تباهی و فراموشی امر الهی است (در یک کلمه آنها از اساس مفهومی اخلاقی از استبداد داشتند نه مفهومی حقوقی و لیبرال). پس این یک سطحینگری سادهلوحانه بیش نیست که امروزه مخالفت با استبداد در مفهوم لیبرال آن را مساوی با مفهوم استبداد در 57 بدانیم همانطور که مفهوم آزادی در این دو دورهی تاریخی تقریبا هیچ نسبتی با هم ندارند. در آن زمان میراث مشروطه به باد رفته بود. به این معنا که نتوانسته بود "عادت" زیست دموکراتیک را نهادینه کند. عادتها رسوبات جامعهی نخبهسالار و اشرافی مانده بودند و مشروطه شکوفاییاش را به حدی نرسانده بود که مردم به طور محسوسی پیامدهای آزادیهای سیاسی و مدنی را درک کنند تا حاضر شوند با چنگ و دندان حفظش کنند. به نحوی که تاریخ مشروطه بیشتر تاریخ رجال مشروطه است و قهرمانان آن نه تاریخ جنبشها و محصولات آنها. اما میراث آن و حافظهی آن هنوز در زیست سیاسی ایرانیان نقش دارد و کمترین تاثیرش این بوده که پس از تاریخ مشروطه هیچ مقام مادامالعمری از این مردم روی خوش ندیده است. اما این فقط یک ریشه است نه شاخ و برگ، نه میوه.
آزادی معنایی در عالم مثال افلاطونی ندارد که وجودی از قبل آماده و حاضر داشته باشد و منتظر بمانیم تا ببینیم چه درجهای از آن را میتوانیم در واقعیت و در عمل پیاده کنیم. آزادی محصول چیزهایی است که در شرایط هر دورهای "آزاردهنده" تشخیص داده میشوند. شرایط امروز با شرایط 57 آنقدر متفاوت است که مقایسهی سادهانگارانهی آن دو با هم فقط کار ذهنهای سطحینگر و غیرحرفهای است. معنای امروز آزادی را شرایط امروز و آزارهای امروز تعیین میکند نه توصیهی صاحبنظران و تبلیغات رسانهها. اما اینکه شرایط امروز چه معنایی را در واژهی آزادی مجسم میکند در جستار بعد پیگیری خواهد شد.
آزادی معنایی در عالم مثال افلاطونی ندارد که وجودی از قبل آماده و حاضر داشته باشد و منتظر بمانیم تا ببینیم چه درجهای از آن را میتوانیم در واقعیت و در عمل پیاده کنیم. آزادی محصول چیزهایی است که در شرایط هر دورهای "آزاردهنده" تشخیص داده میشوند. شرایط امروز با شرایط 57 آنقدر متفاوت است که مقایسهی سادهانگارانهی آن دو با هم فقط کار ذهنهای سطحینگر و غیرحرفهای است. معنای امروز آزادی را شرایط امروز و آزارهای امروز تعیین میکند نه توصیهی صاحبنظران و تبلیغات رسانهها. اما اینکه شرایط امروز چه معنایی را در واژهی آزادی مجسم میکند در جستار بعد پیگیری خواهد شد.
04.05.202515:16
بیاعتمادی، هم برای عوامفریبها و هم دیکتاتورها فرصتی فراهم میکند. عوامفریب در این شرایط در طرفداری از تودهی ستمدیده علیه سرکوب زبان میریزد؛ اما طبق واقعیتهای تاریخی چنین کسی معمولا عامل شکل جدیدی از سرکوب بوده است. همانطور که از هوی لانگ نقل است، فاشیسم به اسم محافظت از دموکراسی در برابر دشمنان آن وارد آمریکا خواهد شد.
جان دیویی، از کتاب "آزادی و فرهنگ"، ترجمهی رضا یعقوبی، نشر کرگدن، ص۶۶.
https://www.30book.com/book/175993/
@rezayaghoubipublic
جان دیویی، از کتاب "آزادی و فرهنگ"، ترجمهی رضا یعقوبی، نشر کرگدن، ص۶۶.
https://www.30book.com/book/175993/
@rezayaghoubipublic
Қайта жіберілді:
درنگ

20.04.202515:49
مردم ضامن آزادی خود هستند، و تنها زمانی آن را از دست میدهند که خودشان بیتفاوت یا فاسد شوند.
توماس جفرسون نامه به جیمز مونرو، ۱۷۸۵
توماس جفرسون نامه به جیمز مونرو، ۱۷۸۵
16.04.202518:20
موج کنونی ناسیونالیسم ایرانی در واقع واکنشی است به حکومت اسلامی. این "واکنش" علیه سیستم و ارزشهایی است که ایران را یک هویت مذهبی در نظر میگیرد که باید منابع و منافعش در راه اسلام خرج شود و باعث شده مردم احساس بیوطنی کنند. منافع ملی پایمال میشود و تریبونهای رژیم تهدیدها علیه خود را تهدید علیه ایران جلوه میدهند. در مقابل، "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" واکنشی به پایمال شدن منافع ملی یا متعلق دانستن منابع کشور به "جهان تشیع" است. آن کنش، این واکنش را به دنبال دارد.
اما سوال اینجاست که چرا واکنش به رژیم اسلامی یک واکنش ناسیونالیستی است نه یک واکنش دموکراتیک؟ آیا به خاطر اینکه ناسیونالیسم با دموکراسی جمعشدنی نیست؟ خیر. میشود هم به نوعی ملیگرایی باور داشت و هم به دموکراسی. علتش چیز دیگری است: فقدان سنت دموکراتیک باعث شده مردم تجربهی اصیلی از آزادیهای کشورهای دموکراتیک و کارکرد و فوایدشان نداشته باشند و به همین دلیل گزینهی دموکراتیک به صورت یک گزینهی واضح و روشن جلوه نمیکند.
این فقدان درک تجربی به کمک عوامفریبان و انحصارگرایان میآید. کمک میکند هر چیز ناروایی را به دموکراسی نسبت بدهند یا حتی بدترین گزینه جلوهاش دهند. به این فکر کنید که آیا میتوانند همین مطالب سطحی دربارهی دموکراسی را به یک شهروند غربی بگویند؟ آنها از این راه وارد میشوند که دموکراسی را یا نوعی هرج و مرج جلوه دهند یا گزینهای بسیار عالی که ما شایستگیاش را نداریم و به قول روسو شایستهی جمعی از خدایان است.
دشمنی آنها با دموکراسی به این دلیل واضح است: دموکراسی با جزمگرایی سازگار نیست و هر استبدادی برای برپایی نیاز به جزمهایی دارد که به عنوان بنیان و پشتوانهاش عمل کنند. نمونهی بارزش "سایهی خدا" بودن پادشاهان سنتی ما است. جزم امروزین این است که فقط یک نفر میتواند موجودیت ایران را حفظ کند و توسعه دهد. اما باید گفت سالها رژیمی که از ایران چیزی باقی نگذاشته چه کسی تمامیت آن را حفظ کرده جز علاقه و میهندوستی خود مردم؟ همین میهندوستی شرط لازم دموکراسی است که افراد را به مشارکت در سرنوشت خودشان که رقم زدن سرنوشت کشورشان نیز هست، وامیدارد. مشکل این جماعت با دموکراسی از سر عشق به میهن نیست، از سر دشمنی دموکراسی با جزمهایشان است.
@rezayaghoubipublic
اما سوال اینجاست که چرا واکنش به رژیم اسلامی یک واکنش ناسیونالیستی است نه یک واکنش دموکراتیک؟ آیا به خاطر اینکه ناسیونالیسم با دموکراسی جمعشدنی نیست؟ خیر. میشود هم به نوعی ملیگرایی باور داشت و هم به دموکراسی. علتش چیز دیگری است: فقدان سنت دموکراتیک باعث شده مردم تجربهی اصیلی از آزادیهای کشورهای دموکراتیک و کارکرد و فوایدشان نداشته باشند و به همین دلیل گزینهی دموکراتیک به صورت یک گزینهی واضح و روشن جلوه نمیکند.
این فقدان درک تجربی به کمک عوامفریبان و انحصارگرایان میآید. کمک میکند هر چیز ناروایی را به دموکراسی نسبت بدهند یا حتی بدترین گزینه جلوهاش دهند. به این فکر کنید که آیا میتوانند همین مطالب سطحی دربارهی دموکراسی را به یک شهروند غربی بگویند؟ آنها از این راه وارد میشوند که دموکراسی را یا نوعی هرج و مرج جلوه دهند یا گزینهای بسیار عالی که ما شایستگیاش را نداریم و به قول روسو شایستهی جمعی از خدایان است.
دشمنی آنها با دموکراسی به این دلیل واضح است: دموکراسی با جزمگرایی سازگار نیست و هر استبدادی برای برپایی نیاز به جزمهایی دارد که به عنوان بنیان و پشتوانهاش عمل کنند. نمونهی بارزش "سایهی خدا" بودن پادشاهان سنتی ما است. جزم امروزین این است که فقط یک نفر میتواند موجودیت ایران را حفظ کند و توسعه دهد. اما باید گفت سالها رژیمی که از ایران چیزی باقی نگذاشته چه کسی تمامیت آن را حفظ کرده جز علاقه و میهندوستی خود مردم؟ همین میهندوستی شرط لازم دموکراسی است که افراد را به مشارکت در سرنوشت خودشان که رقم زدن سرنوشت کشورشان نیز هست، وامیدارد. مشکل این جماعت با دموکراسی از سر عشق به میهن نیست، از سر دشمنی دموکراسی با جزمهایشان است.
@rezayaghoubipublic


12.04.202516:19
میتوانید با استفاده از کد تخفیف bahar کتاب "آزادی و فرهنگ" را با ۳۵ درصد تخفیف از فروشگاه سیبوک تهیه نمایید:
https://www.30book.com/book/175993/
https://www.30book.com/book/175993/
Қайта жіберілді:
شبکههای مجازی کرگدن

09.05.202515:48
🎊 پرفروشهای روز دوم نشر کرگدن
نمایشگاه کتاب تهران
۱۷ تا ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
شبستان، راهرو ۱۷، غرفۀ ۶۰۶
نمایشگاه کتاب تهران
۱۷ تا ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
شبستان، راهرو ۱۷، غرفۀ ۶۰۶
07.05.202515:43
قسم به اسم آزادی..
✍رضا یعقوبی
اشعار و سرودهای انقلاب 57 سرشار از اسم آزادیاند. "قسم به اسم آزادی"، "در بهار آزادی.." ، "این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد"، "روز آزادی ما روز نجات میهن"، و ... اما انقلابیون 57 آزادی را چه معنا میکردند؟ یا ریشهایتر سوال کنیم: شرایط مسلط در آن زمان چه مفهومی به آزادی میداد؟ این سوال را زمانی بهتر درک میکنیم که متوجه باشیم آزادی یک مفهوم انتزاعی و ذهنی نیست که انقلابیون تلاش کرده باشند آن را در عمل پیاده کنند اما "منحرف" شده باشند یا موفق نشده باشند. آزادی چیزی نیست جز نامی برای رهایی از هر چیزی که در همان "دوره" "دردسرساز" بودهاند. پس معنای واژه در یک فضای ذهنی آرمانی وجود ندارد که در عمل مقدار ناقص یا کاملی از آن پیاده شود، معنای واژه همان چیزی است که شرایط عملی برایش رقم میزند. امروز وقتی به گذشته نگاه میکنیم یک معنای آزادی، تحت تاثیر فضای چپگرای آن دوره و فضای تحقیر پس از کودتا، آزادی از چیزی بوده که آن را "امپریالیسم غرب" مینامیدند. این همان معنایی است که هنوز در گفتمان جمهوری اسلامی باقی مانده و باعث شده قدرت هستهای برایش یک امر حیثیتی شود و محور مقاومت را بزرگترین سرمایهی خود بداند.
معنای دیگر آزادی برای آنها آزادی از دست چیزی بود که نامش را "سرمایهداری" گذاشته بودند. درست است که امروزه این معنای آزادی در 57 ناشی از نفوذ و رواج ایدههای چپ دانسته میشود اما ریشهای هم در شرایط آن زمان دارد. آن ریشه رشد سریع صنعت و جمعیت و بزرگ شدن شهرها و بحران هویت و ظهور یک طبقهی شهری ممتاز و ثروتمند بود که عامل "فقر تودهها" و محرومیت آنها دانسته میشدند. البته نباید انکار کرد که بسیاری از ثروتمندان آن زمان الیگارش بودند و با دربار رابطهی نزدیک و حتی وابستگی داشتند اما در کل، ظهور صنعت در مراحل اولیهاش دو طبقهی مجزا ایجاد میکند: طبقهی صاحبان کسب و کارها و سرمایهداران، و طبقهی کارگران و کارمندان و در مراحل اولیهی انباشت ثروت و رشد شرکتها وقتی هنوز رونق اقتصادی به تمام لایههای جامعه سرایت نکرده، رشد نابرابری بیشتر از رشد رفاه خواهد بود. پس در آن زمان معنای آزادی نمیتوانست مثل انقلابهای اروپایی به معنای رهایی کشاورزان از دست اشراف یا رهایی صنعتگران از دست زمینداران باشد بلکه به معنای توزیع عادلانهتر بود چون صنعتگران و طبقهی متوسط از آزادیهایی برای رشد کسب و کارها برخوردار بودند اما چیزی که "دردسرساز" دیده میشد رشد نابرابری بود. و این نابرابری در معنای واژهی آزادی بلورین شد اما آنقدر بیرنگ و شفاف بود که در خود واژه نامرئی شده بود.
معنای دیگری که در واژهی آزادی تزریق شد، ناشی از عادات یک جامعهی مذهبی و سنتی بود. صنعت فیلم، موسیقی، هنرهای نمایشی و غیره سعی داشتند با عصر جدید مطابقت پیدا کنند. اماکن تفریحی و کابارهها و اختلاط مرد و زن برای آن جامعه تازگی داشت. یک جامعهی مذهبی در این شرایط به اوضاع واکنش نشان میدهد همانطور که در برخی کشورهای همسایه میبینیم. اینجا آزادی میتواند به معنای آزادی از هوای نفس و شهوات و بندگی تن باشد. علت غلظت و خلوص وفاداری به رهبر مذهبی بعدی و جانسپاری برای او و افراط در تقدس او نشانههای همین واکنشاند. او با عدالتی علیوار برابری را برقرار میکند، با بیگانگان میجنگد و به استثمار ملل تحت ستم پایان میدهد و جامعهی سرشار از فساد و تباهی و شهوت را به جامعهای سرشار از انسانیت و مقام الوهی بدل میکند. وقتی میگفت نه فقط نان و رفاه بلکه مقام انسانیت را به مردم میبخشد در حال بازگویی آرمانهای همان زمانه بود.
این معانی سهگانه در اصلیترین شعار 57 دیده میشود: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی. همانطور که میبینید آزادیهای دموکراتیک مثل آزادی سیاسی و آزادی مدنی و حقوق فردی و آزادیهای شخصی یا اصلا مطرح نیست یا به صورت صوری مطرح است یا در پایینترین جای فهرست قرار دارد. برخی معتقدند که انقلابیون 57 با افراط در مطالبهی آزادی سیاسی نتوانستند سایر شرایط توسعه را ببینند و درک کنند و با نبود آن کنار بیایند. اما چیزی که آنها در خواستن آن افراط میکردند اصلا مطالبهی آزادی سیاسی نبود بلکه ضدیت با شاه و مقام او و جایگاه دربار بود که تبدیل به نماد تمرکز قدرت و ثروت (به قول خودشان طاغوت) شده بود نه خواست آزادی سیاسی اصیل به معنای تعیین سرنوشت و زیست دموکراتیک. مفهوم آزادی سیاسی برای آنها بیگانه بود و اندک افرادی فهم مناسبی از آن داشتند. به همین میزان که معنای آزادی برایشان چیز دیگری بود معنای استبداد هم نسبت چندانی با مفهوم غربی آن نداشت. آنها نام مخصوصی برای مفهومشان از استبداد داشتند: طاغوت.👇
✍رضا یعقوبی
اشعار و سرودهای انقلاب 57 سرشار از اسم آزادیاند. "قسم به اسم آزادی"، "در بهار آزادی.." ، "این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد"، "روز آزادی ما روز نجات میهن"، و ... اما انقلابیون 57 آزادی را چه معنا میکردند؟ یا ریشهایتر سوال کنیم: شرایط مسلط در آن زمان چه مفهومی به آزادی میداد؟ این سوال را زمانی بهتر درک میکنیم که متوجه باشیم آزادی یک مفهوم انتزاعی و ذهنی نیست که انقلابیون تلاش کرده باشند آن را در عمل پیاده کنند اما "منحرف" شده باشند یا موفق نشده باشند. آزادی چیزی نیست جز نامی برای رهایی از هر چیزی که در همان "دوره" "دردسرساز" بودهاند. پس معنای واژه در یک فضای ذهنی آرمانی وجود ندارد که در عمل مقدار ناقص یا کاملی از آن پیاده شود، معنای واژه همان چیزی است که شرایط عملی برایش رقم میزند. امروز وقتی به گذشته نگاه میکنیم یک معنای آزادی، تحت تاثیر فضای چپگرای آن دوره و فضای تحقیر پس از کودتا، آزادی از چیزی بوده که آن را "امپریالیسم غرب" مینامیدند. این همان معنایی است که هنوز در گفتمان جمهوری اسلامی باقی مانده و باعث شده قدرت هستهای برایش یک امر حیثیتی شود و محور مقاومت را بزرگترین سرمایهی خود بداند.
معنای دیگر آزادی برای آنها آزادی از دست چیزی بود که نامش را "سرمایهداری" گذاشته بودند. درست است که امروزه این معنای آزادی در 57 ناشی از نفوذ و رواج ایدههای چپ دانسته میشود اما ریشهای هم در شرایط آن زمان دارد. آن ریشه رشد سریع صنعت و جمعیت و بزرگ شدن شهرها و بحران هویت و ظهور یک طبقهی شهری ممتاز و ثروتمند بود که عامل "فقر تودهها" و محرومیت آنها دانسته میشدند. البته نباید انکار کرد که بسیاری از ثروتمندان آن زمان الیگارش بودند و با دربار رابطهی نزدیک و حتی وابستگی داشتند اما در کل، ظهور صنعت در مراحل اولیهاش دو طبقهی مجزا ایجاد میکند: طبقهی صاحبان کسب و کارها و سرمایهداران، و طبقهی کارگران و کارمندان و در مراحل اولیهی انباشت ثروت و رشد شرکتها وقتی هنوز رونق اقتصادی به تمام لایههای جامعه سرایت نکرده، رشد نابرابری بیشتر از رشد رفاه خواهد بود. پس در آن زمان معنای آزادی نمیتوانست مثل انقلابهای اروپایی به معنای رهایی کشاورزان از دست اشراف یا رهایی صنعتگران از دست زمینداران باشد بلکه به معنای توزیع عادلانهتر بود چون صنعتگران و طبقهی متوسط از آزادیهایی برای رشد کسب و کارها برخوردار بودند اما چیزی که "دردسرساز" دیده میشد رشد نابرابری بود. و این نابرابری در معنای واژهی آزادی بلورین شد اما آنقدر بیرنگ و شفاف بود که در خود واژه نامرئی شده بود.
معنای دیگری که در واژهی آزادی تزریق شد، ناشی از عادات یک جامعهی مذهبی و سنتی بود. صنعت فیلم، موسیقی، هنرهای نمایشی و غیره سعی داشتند با عصر جدید مطابقت پیدا کنند. اماکن تفریحی و کابارهها و اختلاط مرد و زن برای آن جامعه تازگی داشت. یک جامعهی مذهبی در این شرایط به اوضاع واکنش نشان میدهد همانطور که در برخی کشورهای همسایه میبینیم. اینجا آزادی میتواند به معنای آزادی از هوای نفس و شهوات و بندگی تن باشد. علت غلظت و خلوص وفاداری به رهبر مذهبی بعدی و جانسپاری برای او و افراط در تقدس او نشانههای همین واکنشاند. او با عدالتی علیوار برابری را برقرار میکند، با بیگانگان میجنگد و به استثمار ملل تحت ستم پایان میدهد و جامعهی سرشار از فساد و تباهی و شهوت را به جامعهای سرشار از انسانیت و مقام الوهی بدل میکند. وقتی میگفت نه فقط نان و رفاه بلکه مقام انسانیت را به مردم میبخشد در حال بازگویی آرمانهای همان زمانه بود.
این معانی سهگانه در اصلیترین شعار 57 دیده میشود: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی. همانطور که میبینید آزادیهای دموکراتیک مثل آزادی سیاسی و آزادی مدنی و حقوق فردی و آزادیهای شخصی یا اصلا مطرح نیست یا به صورت صوری مطرح است یا در پایینترین جای فهرست قرار دارد. برخی معتقدند که انقلابیون 57 با افراط در مطالبهی آزادی سیاسی نتوانستند سایر شرایط توسعه را ببینند و درک کنند و با نبود آن کنار بیایند. اما چیزی که آنها در خواستن آن افراط میکردند اصلا مطالبهی آزادی سیاسی نبود بلکه ضدیت با شاه و مقام او و جایگاه دربار بود که تبدیل به نماد تمرکز قدرت و ثروت (به قول خودشان طاغوت) شده بود نه خواست آزادی سیاسی اصیل به معنای تعیین سرنوشت و زیست دموکراتیک. مفهوم آزادی سیاسی برای آنها بیگانه بود و اندک افرادی فهم مناسبی از آن داشتند. به همین میزان که معنای آزادی برایشان چیز دیگری بود معنای استبداد هم نسبت چندانی با مفهوم غربی آن نداشت. آنها نام مخصوصی برای مفهومشان از استبداد داشتند: طاغوت.👇
04.05.202515:16
19.04.202516:04
اگر درک ما از همبستگی، یک درک "سطحی و مکانیکی" است و انتظار داریم افراد بدون هیچ پرسشی در کنار هم قرار بگیرند و مبارزه کنند، با گزینهی خطرناکی روبرو هستیم. این شکل از همبستگی "بیریشه" به ایجاد یک توده میانجامد و تودهها فاقد ثبات روانی و نظم و هدفاند. همبستگی مکانیکی (کاذب) به قول دیویی منجر به فاجعه میشود چون تحریکپذیری روانی تودهها باعث میشود به هر سمتی حتی به سمت ویرانی حرکت کنند. اما همبستگی "بنیادی و ریشهدار" از همبستگی "اخلاقی و فکری" ناشی میشود و به جنبشهای استوار و هدفمند میانجامد. درک سطحی از همبستگی یعنی فراموش کردن بنیانها و ارزشهایی که برای ایجاد ساختارهای سالم ضروریاند و دعوت مردم به حرکتهای کور و ویرانگر.
@rezayaghoubipublic
@rezayaghoubipublic
11.04.202515:35
شکافی که بین اکثر کنشگران با اهالی اندیشه وجود دارد به اندازهی شکافی است که "تصور میشود" بین اندیشه و عمل وجود دارد. اما این تصور اشتباه است. خود اندیشه یک عمل است. یکی از بیشمار کنشهای انسانی است نه چیزی که در عالم ذهن (عالمی که "تصور میشود" از جهان واقعی جداست) اتفاق میافتد. باید این شکاف را پر کرد. "کنش" نمیتواند فاقد "ارزش" باشد. مگر اینکه کنشگر خودش را یکی از سربازان بینام و نشانی تصور کند که قرنها پیش در جنگهایی برای دیگران جانفشانی میکردند. اما یک مبارز آزادیخواه کنشهایش را با ارزشهای آزادیخواهانهاش مرتبط میکند. به این شکل میتوان بین اهالی اندیشه و کنشگران و بعد تودهی مردم و افراد و گروهها یک ارتباط "انداموار" هرچند متکثر ایجاد کرد. توقعی که از کنشگران و مبارزان میرود این نیست که یک شخص یا یک جناح و حزب و دستهی خاص را تبلیغ کنند، توقع این است که "ارزشها" را تبلیغ کنند. در نهایت همین ارزشها است که منجر به ایجاد رشتههای پیوند بین گروهها میشود و آنها را از پراکندگی خارج میکند نه افراد کاریزماتیک. بسیار واضح است که توسل به کاریزما تا این لحظه عامل اصلی واگرایی بوده است.
@rezayaghoubipublic
@rezayaghoubipublic
Қайта жіберілді:
نشر کرگدن

09.05.202515:48
🎊 پرفروشهای روز دوم نشر کرگدن
نمایشگاه کتاب تهران
۱۷ تا ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
شبستان، راهرو ۱۷، غرفۀ ۶۰۶
۱. دربارهٔ پادشاهی
به همراه ضمائمی از جامع الهیات، شرح کتاب جُمَل و دربارهٔ حکومت بر یهودیان
توماس آکوئینی
ترجمۀ سعید ماخانی
۲۲۸ صفحه
۲. مخنویسپلاس
نگاهی به انسان و جهان با عینک عصب و ژن
نویسنده: سیدرضا ابوتراب
۴۰۸ صفحه
۳. آزادی و فرهنگ
جان دیویی
ترجمۀ رضا یعقوبی
۱۸۰ صفحه
۴. شادکامی
درسهایی از یک علم جدید
ریچارد لیارد
ترجمۀ گیتی پورزکی
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر مجموعه: بابک عباسی
۳۷۲ صفحه
۵. گزافنمایی در تاریخ علم ایران و اسلام
نقدی بر مدرنسازی و اسلامیسازی علوم قدیم
نویسنده: امیرمحمد گمینی
۱۲۴ صفحه
۶. سرگذشت فلسفۀ غرب
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ میثم محمدامینی
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر مجموعه: بابک عباسی
۲۴۸ صفحه
۷. روش تاریخی-انتقادی
در نقد کتاب مقدس
ادگار کرنتز
ترجمۀ فاطمه صبائی، زهرا جعفریپناه
سرپرست ترجمه: لیلا هوشنگی
۱۴۴ صفحه
۸. دربارۀ رنگها
لودویگ ویتگنشتاین
ترجمۀ مالک حسینی
(همکاری مشترک نشر کرگدن و نشر هرمس)
۱۸۸ صفحه
#نشر_کرگدن
#پرفروشهای_نمایشگاه
#نمایشگاه_کتاب_تهران
#اردیبهشت_۱۴۰۴
#کتاب_فلسفه
نمایشگاه کتاب تهران
۱۷ تا ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
شبستان، راهرو ۱۷، غرفۀ ۶۰۶
۱. دربارهٔ پادشاهی
به همراه ضمائمی از جامع الهیات، شرح کتاب جُمَل و دربارهٔ حکومت بر یهودیان
توماس آکوئینی
ترجمۀ سعید ماخانی
۲۲۸ صفحه
۲. مخنویسپلاس
نگاهی به انسان و جهان با عینک عصب و ژن
نویسنده: سیدرضا ابوتراب
۴۰۸ صفحه
۳. آزادی و فرهنگ
جان دیویی
ترجمۀ رضا یعقوبی
۱۸۰ صفحه
۴. شادکامی
درسهایی از یک علم جدید
ریچارد لیارد
ترجمۀ گیتی پورزکی
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر مجموعه: بابک عباسی
۳۷۲ صفحه
۵. گزافنمایی در تاریخ علم ایران و اسلام
نقدی بر مدرنسازی و اسلامیسازی علوم قدیم
نویسنده: امیرمحمد گمینی
۱۲۴ صفحه
۶. سرگذشت فلسفۀ غرب
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ میثم محمدامینی
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر مجموعه: بابک عباسی
۲۴۸ صفحه
۷. روش تاریخی-انتقادی
در نقد کتاب مقدس
ادگار کرنتز
ترجمۀ فاطمه صبائی، زهرا جعفریپناه
سرپرست ترجمه: لیلا هوشنگی
۱۴۴ صفحه
۸. دربارۀ رنگها
لودویگ ویتگنشتاین
ترجمۀ مالک حسینی
(همکاری مشترک نشر کرگدن و نشر هرمس)
۱۸۸ صفحه
#نشر_کرگدن
#پرفروشهای_نمایشگاه
#نمایشگاه_کتاب_تهران
#اردیبهشت_۱۴۰۴
#کتاب_فلسفه
Қайта жіберілді:
استودیو پات

05.05.202516:23
🔴 خودزنی وسط مذاکرات
حاتم قادری:
🔺اگر الیگارشی در مهار آقای خامنهای موفق نشود، یا غرب و اسرائیل برای برخورد تاخیر کنند، احتمال دارد جریانات به این سمت روی بیاورد که آقای خامنهای و دیگران ترجیح بدهند که آنها مراکز هستهای را بزنند.
🔺وقتی مراکز هستهای را بزنند، اینها میتوانند بگویند که نگذاشتند، این ادعای نگذاشتند هم یک ادعای تاریخی است، در مقابل اینکه بگویند ما تسلیم شدیم.
🔺ولی اگر الیگارشی موفق بشوند که توافق را به نتیجه برسانند و اگر ترامپ و اسرائیل بر ادامه فشار اصرار داشته باشند، با توجه به جو حاکم در داخل ایران، گشایش اقتصادی مهمی صورت نخواهد گرفت.
🔺ما در ابتدا به صدها میلیارد ثروت نیاز داریم که بتوانیم زیرساختهای انرژیک خود را احیا کنیم، دوباره بتوانیم بازار جهانی نفت را بدست بیاوریم و اینها به این سادگی نیست. به ما میگویند که نهایتا به شما سهمیه میدهیم و خبری از فروش نفت و پارو کردن دلار نیست. بر اساس انتظارات بسیاری که وجود دارد، الیگارشی از منافع خود نمیگذرد. از این گشایشها، بخشهایی از جامعه استفاده خواهند برد. بخشهایی که دسترسی به تجارت و واردات دارند، کارتلهای کوچک مالی و تجاری و… آنها از این گشایشها استفاده خواهند کرد. ولی به عامه مردم در نهایت میتوانند بگویند که فشار اقتصادی ایشان کمتر میشود، ولی لزوما سفرهها پربار نخواهد شد، چرا که ما چیزی حدود نود میلیون جمعیت در کشور داریم، این جمعیت بخواهد سفره قابل اعتنا و شرافتمندانهای داشته باشد، اینگونه مقدور نمیشود.
🔺کشور مشکل آب دارد، مشکل گاز دارد، مشکل برق دارد، مشکل برقراری امنیت داخلی دارد و اینگونه نیست که بگویند صندوقهای پول وارد کشور میشود و… صرفا بازار میتواند تکانهای مختصری بخورد و عدهای میتوانند بهرهمند بشوند.
🔺مشکل ایران این است که همیشه الیگارشیها در آن قوی هستند، الیگارشیهای متصل به شخص حاکم که قدرت اصلی را دارند. زمان شاه هم همین بود. زمان آقای خمینی هم الیگارشی عملا سیاسی_دینی و اقتصادی، قدرت را در دست گرفت و بعد آقای خامنهای از دل این الیگارشی، خود را جدا کرد و فاصله گرفت.
🔺اما بحران ما مثل زمان آقای خمینی نیست، آن زمان مقداری انسجام بود، جنگ پایان یافته بود و هنوز کمی وجاهت و اعتبار داشت.
🔺اینکه فکر کنیم با مذاکرات و توافق، گشایش در زندگی آحاد مردم ایران اتفاق خواهد افتاد، این یک خیال خام است. فکر من این است که به فرض اینها بروند و نظام دیگری بیاید که با غرب رابطه خوبی داشته باشد، اقتصاد باز داشته باشد و… بازسازی اقتصادی ما به این سادگیها نیست.
🎙️ صدیقه وسمقی، حاتم قادری، مصطفی مهرآئین در گفتگو با حسین رزاق
❎در برنامه #امکان
✅ #استودیو_پات
🔗فیلم کامل را در کانال یوتیوب ما ببینید
📌 #استودیو_پات را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید:
🔗کانال اینستاگرام
🔗کانال یوتیوب
🔗کانال ایکس (توئیتر)
@studio_patt
حاتم قادری:
🔺اگر الیگارشی در مهار آقای خامنهای موفق نشود، یا غرب و اسرائیل برای برخورد تاخیر کنند، احتمال دارد جریانات به این سمت روی بیاورد که آقای خامنهای و دیگران ترجیح بدهند که آنها مراکز هستهای را بزنند.
🔺وقتی مراکز هستهای را بزنند، اینها میتوانند بگویند که نگذاشتند، این ادعای نگذاشتند هم یک ادعای تاریخی است، در مقابل اینکه بگویند ما تسلیم شدیم.
🔺ولی اگر الیگارشی موفق بشوند که توافق را به نتیجه برسانند و اگر ترامپ و اسرائیل بر ادامه فشار اصرار داشته باشند، با توجه به جو حاکم در داخل ایران، گشایش اقتصادی مهمی صورت نخواهد گرفت.
🔺ما در ابتدا به صدها میلیارد ثروت نیاز داریم که بتوانیم زیرساختهای انرژیک خود را احیا کنیم، دوباره بتوانیم بازار جهانی نفت را بدست بیاوریم و اینها به این سادگی نیست. به ما میگویند که نهایتا به شما سهمیه میدهیم و خبری از فروش نفت و پارو کردن دلار نیست. بر اساس انتظارات بسیاری که وجود دارد، الیگارشی از منافع خود نمیگذرد. از این گشایشها، بخشهایی از جامعه استفاده خواهند برد. بخشهایی که دسترسی به تجارت و واردات دارند، کارتلهای کوچک مالی و تجاری و… آنها از این گشایشها استفاده خواهند کرد. ولی به عامه مردم در نهایت میتوانند بگویند که فشار اقتصادی ایشان کمتر میشود، ولی لزوما سفرهها پربار نخواهد شد، چرا که ما چیزی حدود نود میلیون جمعیت در کشور داریم، این جمعیت بخواهد سفره قابل اعتنا و شرافتمندانهای داشته باشد، اینگونه مقدور نمیشود.
🔺کشور مشکل آب دارد، مشکل گاز دارد، مشکل برق دارد، مشکل برقراری امنیت داخلی دارد و اینگونه نیست که بگویند صندوقهای پول وارد کشور میشود و… صرفا بازار میتواند تکانهای مختصری بخورد و عدهای میتوانند بهرهمند بشوند.
🔺مشکل ایران این است که همیشه الیگارشیها در آن قوی هستند، الیگارشیهای متصل به شخص حاکم که قدرت اصلی را دارند. زمان شاه هم همین بود. زمان آقای خمینی هم الیگارشی عملا سیاسی_دینی و اقتصادی، قدرت را در دست گرفت و بعد آقای خامنهای از دل این الیگارشی، خود را جدا کرد و فاصله گرفت.
🔺اما بحران ما مثل زمان آقای خمینی نیست، آن زمان مقداری انسجام بود، جنگ پایان یافته بود و هنوز کمی وجاهت و اعتبار داشت.
🔺اینکه فکر کنیم با مذاکرات و توافق، گشایش در زندگی آحاد مردم ایران اتفاق خواهد افتاد، این یک خیال خام است. فکر من این است که به فرض اینها بروند و نظام دیگری بیاید که با غرب رابطه خوبی داشته باشد، اقتصاد باز داشته باشد و… بازسازی اقتصادی ما به این سادگیها نیست.
🎙️ صدیقه وسمقی، حاتم قادری، مصطفی مهرآئین در گفتگو با حسین رزاق
❎در برنامه #امکان
✅ #استودیو_پات
🔗فیلم کامل را در کانال یوتیوب ما ببینید
📌 #استودیو_پات را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید:
🔗کانال اینستاگرام
🔗کانال یوتیوب
🔗کانال ایکس (توئیتر)
@studio_patt
03.05.202516:32
آنقدر کند ذهن نیستم که ندانم مخالفت آنها با اصول لیبرالیسم مدرن دقیقا به خاطر دموکراتیک بودن آن است. و آنها میخواهند با تکیه بر اصول منسوخ لیبرالیسم کلاسیک (البته به شکل تحریفشده و خلاصه شده در تقدس مالکیت که امروزه آموزهی محافظهکاران است)، در آینده یک الیگارشی برپا کنند. مافیاهای کنونی با تکیه بر اصول راست افراطی و محافظهکاری منافعشان را به اسم لیبرالیسم کلاسیک در غالب یک الیگارشی حفظ خواهند کرد چون اصول لیبرالیسم کلاسیک پس از دوران صنعتی نتیجهای بجز "انحصار" نداشت و محافلشان فهمیدهاند که با کدام تئوری میتوانند انحصارشان بر منابع کشور را حفظ کنند. به همین دلیل اصول لیبرالیسم دموکراتیک برایشان مایهی وحشت و دردسر است پس باید به اسم چپ و کمونیسم خلع سلاحش کنند.
@rezayaghoubipublic
@rezayaghoubipublic
19.04.202516:04
دیویی معتقد است که دموکراسی صرفاً یک ساختار سیاسی یا مجموعهای از قوانین نیست، بلکه یک فرآیند اجتماعی و فرهنگی است که نیازمند مشارکت فعال و آگاهانه شهروندان است. «شرایط آشفتهی کنونی» به پراکندگی اجتماعی، اختلافات ایدئولوژیک، یا فقدان ارزشهای مشترک در جامعه اشاره دارد. برای او، دموکراسی اصیل زمانی شکل میگیرد که افراد از طریق گفتوگو، همکاری و تفکر انتقادی به یک همبستگی اخلاقی (ارزشهای مشترک مبتنی بر آزادی و عدالت) و فکری (درک مشترک از اهداف اجتماعی) دست یابند. این همبستگی به معنای یکنواختی نیست، بلکه به معنای پذیرش تنوع همراه با تعهد به اصول دموکراتیک است.
دیویی با دقت به ریشههای فرهنگی و روانی اقتدارگرایی اشاره میکند. «نگرشهای شخصی» به باورها، عادات و طرز فکر افراد اشاره دارد که ممکن است بهصورت ناخودآگاه به پذیرش اقتدار بدون پرسش، ترجیح یکنواختی بر تنوع، یا وابستگی به یک رهبر کاریزماتیک منجر شود. «نهادهای ما» شامل ساختارهای اجتماعی، آموزشی، سیاسی و فرهنگی است که ممکن است بهگونهای عمل کنند که این نگرشها را تقویت کنند. دیویی هشدار میدهد که اگر جامعهای این ویژگیها را در خود پرورش دهد، به همان مسیری میافتد که جوامع تمامیتخواه خارجی در آن موفق شدهاند.
دیویی مبارزه برای دموکراسی را یک پروژه داخلی و درونزا میداند. این مبارزه نیازمند اصلاح نگرشهای فردی (از طریق آموزش، تفکر انتقادی و خودآگاهی) و بازسازی نهادها (مانند نظام آموزشی، رسانهها و ساختارهای سیاسی) است. او بر مسئولیت جمعی شهروندان تأکید دارد و معتقد است که دموکراسی تنها زمانی پایدار میماند که افراد و نهادها بهطور مداوم برای تقویت ارزشهای دموکراتیک تلاش کنند.
دیدگاه دیویی همچنان در دنیای امروز، که با قطبیشدن جوامع، گسترش پوپولیسم و تضعیف نهادهای دموکراتیک مواجه است، بسیار مرتبط است. هشدار او درباره خطر نگرشهای فردی (مانند بیتفاوتی سیاسی، تعصب یا پذیرش سادهانگارانه شعارهای رهبران) و نهادهای ناکارآمد (مانند نظامهای آموزشی که تفکر انتقادی را ترویج نمیکنند یا رسانههایی که بهجای اطلاعرسانی، تفرقه ایجاد میکنند) یادآور میشود که دموکراسی شکننده است و نیازمند مراقبت مداوم است.
نقل قول تصویر از کتاب "آزادی و فرهنگ" نوشته جان دیویی، ترجمه رضا یعقوبی، نشر کرگدن، ص۴۸.
@rezayaghoubipublic
دیویی با دقت به ریشههای فرهنگی و روانی اقتدارگرایی اشاره میکند. «نگرشهای شخصی» به باورها، عادات و طرز فکر افراد اشاره دارد که ممکن است بهصورت ناخودآگاه به پذیرش اقتدار بدون پرسش، ترجیح یکنواختی بر تنوع، یا وابستگی به یک رهبر کاریزماتیک منجر شود. «نهادهای ما» شامل ساختارهای اجتماعی، آموزشی، سیاسی و فرهنگی است که ممکن است بهگونهای عمل کنند که این نگرشها را تقویت کنند. دیویی هشدار میدهد که اگر جامعهای این ویژگیها را در خود پرورش دهد، به همان مسیری میافتد که جوامع تمامیتخواه خارجی در آن موفق شدهاند.
دیویی مبارزه برای دموکراسی را یک پروژه داخلی و درونزا میداند. این مبارزه نیازمند اصلاح نگرشهای فردی (از طریق آموزش، تفکر انتقادی و خودآگاهی) و بازسازی نهادها (مانند نظام آموزشی، رسانهها و ساختارهای سیاسی) است. او بر مسئولیت جمعی شهروندان تأکید دارد و معتقد است که دموکراسی تنها زمانی پایدار میماند که افراد و نهادها بهطور مداوم برای تقویت ارزشهای دموکراتیک تلاش کنند.
دیدگاه دیویی همچنان در دنیای امروز، که با قطبیشدن جوامع، گسترش پوپولیسم و تضعیف نهادهای دموکراتیک مواجه است، بسیار مرتبط است. هشدار او درباره خطر نگرشهای فردی (مانند بیتفاوتی سیاسی، تعصب یا پذیرش سادهانگارانه شعارهای رهبران) و نهادهای ناکارآمد (مانند نظامهای آموزشی که تفکر انتقادی را ترویج نمیکنند یا رسانههایی که بهجای اطلاعرسانی، تفرقه ایجاد میکنند) یادآور میشود که دموکراسی شکننده است و نیازمند مراقبت مداوم است.
نقل قول تصویر از کتاب "آزادی و فرهنگ" نوشته جان دیویی، ترجمه رضا یعقوبی، نشر کرگدن، ص۴۸.
@rezayaghoubipublic


13.04.202516:20
فرهنگ چاپلوسی فقط زمانی از جامعه ریشهکن میشود که "تمرکز قدرت" و "استبداد" ریشهکن شود. فقط "برابری" و "آزادی" انسانها را به استقلال فردی میرساند و به جای التماس مستبدان آنها را به تلاش و ابتکار خودشان وابسته میکند. رشد قوای اخلاقی و ابتکار فرد هم از اینجا آغاز میشود. "حقوق فردی" ابتکاری بود که با نجات دادن و محافظت از جان و مال و آزادی افراد در مقابل خودکامگان، امکان زندگی مستقل و سروری شخص بر سرنوشت خود را فراهم کرد. تا مدت زیادی لیبرالها بر همین اساس با خدمات دولتی مخالف بودند که مبادا افراد طفیلی دولت شوند و فرهنگ وابستگی و چاپلوسی به دولت دوباره باب شود. حقوق فردی برای بخشیدن جایگاه اربابی و اشرافی به تمام افراد بود تا همه برابر و حاکم خود باشند.
«بزرگترین خطر برای آزادی، وابستگی انسان به قدرتهای بیرونی است؛ استقلال حقیقی فرد تنها زمانی به دست میآید که او بر ذهن و اراده خویش حاکم باشد و از تسلط دیگران آزاد شود.»
جان استوارت میل، از کتاب "درباره آزادی".
@rezayaghoubipublic
«بزرگترین خطر برای آزادی، وابستگی انسان به قدرتهای بیرونی است؛ استقلال حقیقی فرد تنها زمانی به دست میآید که او بر ذهن و اراده خویش حاکم باشد و از تسلط دیگران آزاد شود.»
جان استوارت میل، از کتاب "درباره آزادی".
@rezayaghoubipublic
09.04.202519:20
ایجاد فضا یعنی وقتی کسی صدایش را بلند میکند، دیگری هم صدایش را بلند کند. وقتی کسی صدا میشود دیگران هم صدا شوند. وقتی کسی فریاد میشود دیگران هم فریاد شوند. وقتی سلسلهی حمایتها و همافزاییها به درجهی خاصی رسید، یک جنبش ایجاد میشود. فضا ایجاد کنیم یعنی مانعی را بشکنیم و دیگران هم نیرویی وارد کنند تا موانع شکسته شوند. و چه اشکالی دارد اگر هر کسی بر اساس نظام ارزشی و افکار و عقاید خودش در این فضا فعال شود و بستر را بزرگتر کند؟ به شرطی که ارزشهای محوری او، آزادیخواهانه و تکثرگرا باشند. ارزشهای نابردبار و صلب متعلق به همین تخریبگرانی هستند که یا مدافع استبدادند یا تکصدایی و میخواهند دیگران را ساکت کنند و در نتیجه فضاها را نابود و بستر را تنگ کنند. به همین دلیل در این حالت کار ما گسترش آزادی است و کار آنها درهم شکستن آزادی.
پس به معنای دیگر، کار ما ایجاد "پیوند" است. وقتی ایجاد فضا یعنی دعوت از دیگران برای بیان و فعالیت، این دعوت به ایجاد پیوند منتهی میشود: فعالان و همکاران و مبارزان و تمام کسانی که "در کنار هم" قرار میگیرند تا در مقام یک نیروی متراکم، سدی را بشکنند و مانعی را برطرف کنند. این یعنی گسترش همبستگی و پایهریزی یک جامعهی دموکراتیک. اما کار آن نابردباران و تکصداییطلبان پراکنده کردن این نیروی متراکم و بریدن پیوندها و ایجاد انزوا است. به همین دلیل نیاز بود که با آنها اتمام حجت میشد. اکنون مسیر روشن است و راه ما آزادی است. راه شما چیست؟
@rezayaghoubipublic
پس به معنای دیگر، کار ما ایجاد "پیوند" است. وقتی ایجاد فضا یعنی دعوت از دیگران برای بیان و فعالیت، این دعوت به ایجاد پیوند منتهی میشود: فعالان و همکاران و مبارزان و تمام کسانی که "در کنار هم" قرار میگیرند تا در مقام یک نیروی متراکم، سدی را بشکنند و مانعی را برطرف کنند. این یعنی گسترش همبستگی و پایهریزی یک جامعهی دموکراتیک. اما کار آن نابردباران و تکصداییطلبان پراکنده کردن این نیروی متراکم و بریدن پیوندها و ایجاد انزوا است. به همین دلیل نیاز بود که با آنها اتمام حجت میشد. اکنون مسیر روشن است و راه ما آزادی است. راه شما چیست؟
@rezayaghoubipublic
08.05.202515:46
معرفی کتاب به بهانهی نمایشگاه کتاب تهران
(برای مخاطب عمومی)
برای آشنایی با ایدئولوژیهای سیاسی:
- ایدئولوژیهای سیاسی، رابرت اکلشال، ترجمه محمد قائد، نشر نو.
آشنایی با دموکراسی به شیوهای جذاب و ماجرایی:
- نخستین دموکراسی، پاول وودراف، ترجمه بهزاد قادری، نشر بیدگل.
- دربارهی دموکراسی، رابرت دال، نشر شیرازه.
آشنایی با لیبرالیسم:
- لیبرالیسم، لئونارد هابهاوس، ترجمه رضا یعقوبی، نشر مدام.
- لیبرالیسم و عمل اجتماعی، جان دیویی، نشر کرگدن،
- قدرت آزادی؛ نیروی راستین لیبرالیسم، ترجمه فریدون مجلسی، نشر ثالث.
دربارهی چگونگی تحقق آزادیهای مدنی و سیاسی در غرب:
- به سوی فروغ آزادی، گریلینگ، ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
دربارهی آزادیهای مدنی و سیاسی:
- دربارهی آزادی، جان استوارت میل، ترجمه محسن ثلاثی، نشر علمی.
- حکومت انتخابی، جان استوارت میل، ترجمه علی رامین، نشر نی.
- انقیاد زنان، جان استوارت میل، نشر هرمس.
- آزادی و فرهنگ، جان دیویی، ترجمه رضا یعقوبی، نشر کرگدن.
دربارهی شیوهی مبارزه:
-قدرت بیقدرتان، واتسلاف هاول، ترجمه احسان کیانیخواه، نشر نو.
- ممکن ساختن غیرممکنها، واتسلاف هاول، ترجمه صالح واحدی، نشر ثالث.
دربارهی اخلاق:
- فایدهگرایی، جان استوارت میل، نشر نی.
برای آشنایی با فلسفه:
- مسائل اصلی فلسفه، الیوت سوبر، ترجمه رضا یعقوبی، نشر کرگدن.
-تاریخ فلسفه غرب، آنتونی کنی، نشر پارسه.
- چگونه فیلسوف شدم، کالین مک گین، ترجمه عرفان ثابتی، نشر ققنوس.
(برای مخاطب عمومی)
برای آشنایی با ایدئولوژیهای سیاسی:
- ایدئولوژیهای سیاسی، رابرت اکلشال، ترجمه محمد قائد، نشر نو.
آشنایی با دموکراسی به شیوهای جذاب و ماجرایی:
- نخستین دموکراسی، پاول وودراف، ترجمه بهزاد قادری، نشر بیدگل.
- دربارهی دموکراسی، رابرت دال، نشر شیرازه.
آشنایی با لیبرالیسم:
- لیبرالیسم، لئونارد هابهاوس، ترجمه رضا یعقوبی، نشر مدام.
- لیبرالیسم و عمل اجتماعی، جان دیویی، نشر کرگدن،
- قدرت آزادی؛ نیروی راستین لیبرالیسم، ترجمه فریدون مجلسی، نشر ثالث.
دربارهی چگونگی تحقق آزادیهای مدنی و سیاسی در غرب:
- به سوی فروغ آزادی، گریلینگ، ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
دربارهی آزادیهای مدنی و سیاسی:
- دربارهی آزادی، جان استوارت میل، ترجمه محسن ثلاثی، نشر علمی.
- حکومت انتخابی، جان استوارت میل، ترجمه علی رامین، نشر نی.
- انقیاد زنان، جان استوارت میل، نشر هرمس.
- آزادی و فرهنگ، جان دیویی، ترجمه رضا یعقوبی، نشر کرگدن.
دربارهی شیوهی مبارزه:
-قدرت بیقدرتان، واتسلاف هاول، ترجمه احسان کیانیخواه، نشر نو.
- ممکن ساختن غیرممکنها، واتسلاف هاول، ترجمه صالح واحدی، نشر ثالث.
دربارهی اخلاق:
- فایدهگرایی، جان استوارت میل، نشر نی.
برای آشنایی با فلسفه:
- مسائل اصلی فلسفه، الیوت سوبر، ترجمه رضا یعقوبی، نشر کرگدن.
-تاریخ فلسفه غرب، آنتونی کنی، نشر پارسه.
- چگونه فیلسوف شدم، کالین مک گین، ترجمه عرفان ثابتی، نشر ققنوس.
04.05.202520:07
میشود با ایدئولوژی، ایدئولوژیک نبود. بیایدئولوژی بودن به معنای بیاصول بودن نیست. میشود اصول و ارزشهایی داشت اما وابستهی یک ایدئولوژی خاص نبود. میشود ایدئولوژی خاصی داشت اما بر پایهی ارزشهای مشترکی مثل حقوق اساسی، مبارزات را فرا-ایدئولوژیک کرد. وگرنه اجماع غیرممکن است.
@rezayaghoubipublic
@rezayaghoubipublic
20.04.202521:27
چرا نباید به مذاکرات دلخوش باشیم؟
مذاکرات امروزه و نرمش ترامپ با رژیمی که خودش را شبیه عزرائیل آن نشان میداد یک نشانهی دیگر از عادت دخیل بستن به ضریح است. عادتی که در عمق روان جا خوش کرده و در رفتار بیرونی صرفا ظاهرش را تغییر میدهد. ترامپ هم به دنبال شوهای پوپولیستی خاص خودش در قامت یک مصلح جهانی به نمایش حلال مشکلات بودنش ادامه میدهد و از رفتارش با رژیم معلوم است که نه طبق برنامهای مشخص بلکه برای محبوبیت شخصیاش به دنبال نشان دادن چهرهی خاصی از خودش است و ظاهرا رژیم از این نقطهضعف او برای بقا استفاده میکند. ولی اگر توافقی اتفاق بیفتد چه؟
معضل رژیم به قدری کلان است که حتی با یک توافق هم نمیتوان به آینده دلخوش بود. چون اساسا ساختارهای رژیم چنان فاسد و چنان مافیایی شدهاند که درهای دلار و نفت بیشتر به روی مافیاها و منافع گروهی باز میشود نه مردم. ساختارهایی که دیگر قابلیت بازسازی ندارند چون هر کدام دارای یک "صاحب" هستند و آن صاحب نه یک نفر بلکه یک شبکهی رانتی عظیم از خانوادهها و رابطهایشان است. کافی است فکر کنید که چرا برجام نتوانست منشا اثر باشد و چقدر تلاش شد تا ابتدا از داخل و نه خارج متلاشی شود.
دلبستن به مذاکرات حتی در صورت توافق صرفا به اتلاف وقت، سرخوردگی جمعی، فرسودگی بیشتر و ناامیدی بیشتر ختم میشود. رژیم با تن دادن به مذاکره با قاتل بزرگترین چهرهاش نشان داد ارزشها و معیارهایش صرفا نمایشیاند و در لحظهی خطر بقا تمام ارزشهایش را قربانی میکند. این یعنی با جماعتی فاقد معیار و ارزش و استاندارد خاصی روبرو هستیم که منافع قدرت نقش اصلی را در تصمیمگیریهایشان دارد و اگر کار مثبتی هم انجام دهد فقط به این قصد خواهد بود. فساد ساختاری باعث میشود بازگشت پول به کشور خرج پروژههای نمایشی، رانت و سرکوب و بازسازی گروههای نیابتی شود، این حماقتی است که ترامپ این روزها انجام میدهد و به خاطر همین حماقت بایدن را سرزنش میکند! هیچ اصلاحی و هیچ تحولی جز از طریق فشار از پایین و از سمت مردم و جامعهی مدنی در کار نخواهد بود. پول بیشتر به خودکامگی رژیم دامن میزند نه اینکه مهارش کند. در صورتی که موفق شوند با توافق به مشروعیت خارجی برسند، صدای سرکوبها و اعدامها به خارج نخواهد رسید و مشابه دوران حسن روحانی با ساکت کردن مردم به اسم تلاش برای بهبود اوضاع فاجعههای دی ۹۶ و آبان ۹۸ رقم خواهد خورد و دستشان برای سرکوب بازتر میشود. اگر فشار جامعه از داخل برداشته شود و مردم پشت مبارزان را خالی کنند و در ازای سرکوبشان سکوت کنند، روزهای دیگر وقتی شرایط وارونه شد چه کسی از حقوقشان دفاع خواهد کرد؟ حتی اگر فکر میکنید شرایط بهتر میشود، خب با شرایط بهتر مبارزه کنیم! بیایید با آگاهی، برنامهریزی، مسئولیتپذیری (نه دخیل بستن)، به توانمندسازی خودمان بپردازیم و با عمل جمعی و همبستگی از دلخوش کردن به سیاستهای وصلهپینهای و با غرض سیاسی به آیندهای برای آبادی ایران، آیندهی نسلها و فرزندان، توسعهی اصیل و روابط سازنده و آزاد با جهان و کشوری آزاد فکر کنیم.
@rezayaghoubipublic
مذاکرات امروزه و نرمش ترامپ با رژیمی که خودش را شبیه عزرائیل آن نشان میداد یک نشانهی دیگر از عادت دخیل بستن به ضریح است. عادتی که در عمق روان جا خوش کرده و در رفتار بیرونی صرفا ظاهرش را تغییر میدهد. ترامپ هم به دنبال شوهای پوپولیستی خاص خودش در قامت یک مصلح جهانی به نمایش حلال مشکلات بودنش ادامه میدهد و از رفتارش با رژیم معلوم است که نه طبق برنامهای مشخص بلکه برای محبوبیت شخصیاش به دنبال نشان دادن چهرهی خاصی از خودش است و ظاهرا رژیم از این نقطهضعف او برای بقا استفاده میکند. ولی اگر توافقی اتفاق بیفتد چه؟
معضل رژیم به قدری کلان است که حتی با یک توافق هم نمیتوان به آینده دلخوش بود. چون اساسا ساختارهای رژیم چنان فاسد و چنان مافیایی شدهاند که درهای دلار و نفت بیشتر به روی مافیاها و منافع گروهی باز میشود نه مردم. ساختارهایی که دیگر قابلیت بازسازی ندارند چون هر کدام دارای یک "صاحب" هستند و آن صاحب نه یک نفر بلکه یک شبکهی رانتی عظیم از خانوادهها و رابطهایشان است. کافی است فکر کنید که چرا برجام نتوانست منشا اثر باشد و چقدر تلاش شد تا ابتدا از داخل و نه خارج متلاشی شود.
دلبستن به مذاکرات حتی در صورت توافق صرفا به اتلاف وقت، سرخوردگی جمعی، فرسودگی بیشتر و ناامیدی بیشتر ختم میشود. رژیم با تن دادن به مذاکره با قاتل بزرگترین چهرهاش نشان داد ارزشها و معیارهایش صرفا نمایشیاند و در لحظهی خطر بقا تمام ارزشهایش را قربانی میکند. این یعنی با جماعتی فاقد معیار و ارزش و استاندارد خاصی روبرو هستیم که منافع قدرت نقش اصلی را در تصمیمگیریهایشان دارد و اگر کار مثبتی هم انجام دهد فقط به این قصد خواهد بود. فساد ساختاری باعث میشود بازگشت پول به کشور خرج پروژههای نمایشی، رانت و سرکوب و بازسازی گروههای نیابتی شود، این حماقتی است که ترامپ این روزها انجام میدهد و به خاطر همین حماقت بایدن را سرزنش میکند! هیچ اصلاحی و هیچ تحولی جز از طریق فشار از پایین و از سمت مردم و جامعهی مدنی در کار نخواهد بود. پول بیشتر به خودکامگی رژیم دامن میزند نه اینکه مهارش کند. در صورتی که موفق شوند با توافق به مشروعیت خارجی برسند، صدای سرکوبها و اعدامها به خارج نخواهد رسید و مشابه دوران حسن روحانی با ساکت کردن مردم به اسم تلاش برای بهبود اوضاع فاجعههای دی ۹۶ و آبان ۹۸ رقم خواهد خورد و دستشان برای سرکوب بازتر میشود. اگر فشار جامعه از داخل برداشته شود و مردم پشت مبارزان را خالی کنند و در ازای سرکوبشان سکوت کنند، روزهای دیگر وقتی شرایط وارونه شد چه کسی از حقوقشان دفاع خواهد کرد؟ حتی اگر فکر میکنید شرایط بهتر میشود، خب با شرایط بهتر مبارزه کنیم! بیایید با آگاهی، برنامهریزی، مسئولیتپذیری (نه دخیل بستن)، به توانمندسازی خودمان بپردازیم و با عمل جمعی و همبستگی از دلخوش کردن به سیاستهای وصلهپینهای و با غرض سیاسی به آیندهای برای آبادی ایران، آیندهی نسلها و فرزندان، توسعهی اصیل و روابط سازنده و آزاد با جهان و کشوری آزاد فکر کنیم.
@rezayaghoubipublic


19.04.202516:02
12.04.202516:20
ما یا حقوق و هدف و آزادیهایمان را شناختهایم و در هر حال چه در رفاه چه در تنگنا میخواهیم برایشان بجنگیم و زندگی در حالت بردگی را ننگ میدانیم، یا قرار است به تخفیف اندکی در سرکوب و شرایط کمتر دشوار قانع شویم. اگر راه اول را انتخاب کردهایم اهمیتی ندارد توافق بشود یا نشود. زندگی در حالتی که حاکم سرنوشت خود نیستیم و در تحقیر به سر میبریم در هر صورت ننگ است. نه در جنبش کوی دانشگاه کسی منتظر تحریم و جنگ خارجی بود، نه در جنبشهای دیگری که مردم حضور میلیونی داشتند. محتاج بودن به حداقلها انسان را تنگنظر میکند. اگر آزادی را به دست آوریم همه چیز را به دست میآوریم. اگر ارباب سرنوشت خود شویم محتاج بخشش دیگران نخواهیم بود.
@rezayaghoubipublic
@rezayaghoubipublic
09.04.202518:37
دوباره همان بازی تکراری: چسباندن افراد به مجاهدین، به اصلاحطلبان، و.. اغلب از اکانتهای امنیتی. آنها از عادتهای فکریِ بهجا مانده از گذشته استفاده میکنند. از این "تصور" که اگر کسی قرار است کاری بکند یعنی قرار است سرور دیگران شود و افکار و عقاید و باورهایش بر همه تحمیل شود.
هرچند افکار و عقاید ما در نوشتههایمان درج است نه در افتراها و دروغپراکنیها، اساسا حرکت و جنبش ما برای ایجاد فضایی است که متنوع و متکثر باشد و چیزی که خلق میشود "جمعی" و یک برآیند از ارزشهای اساسیای باشد که زندگی آزاد و دموکراتیک را ممکن میکنند. پس اگر اختلاف نظری با ما وجود دارد، خود این اختلاف نظر تا جایی که قابل سازگاری با ارزشهای اساسی باشد اساسا یکی از شروط جامعهی آزاد است.
بنابراین کسی نه ادعای رهبری دارد نه تکصدایی و صرفا عادتها و تصوراتی که از گذشته با ما مانده، دستاویز تخریبکنندگان است تا نشان دهند حمایت از یک فرد یعنی پیروی و تقلید کورکورانه از او و این دقیقا چیزی است که ما میخواهیم ویرانش کنیم. ما به دنبال ایجاد "فضا" هستیم. این جمله کاملا واضح است. راهی برای ایجاد و بروز صداهای مختلف و متنوع و گروهها و فعالیتها.
@rezayaghoubipublic
هرچند افکار و عقاید ما در نوشتههایمان درج است نه در افتراها و دروغپراکنیها، اساسا حرکت و جنبش ما برای ایجاد فضایی است که متنوع و متکثر باشد و چیزی که خلق میشود "جمعی" و یک برآیند از ارزشهای اساسیای باشد که زندگی آزاد و دموکراتیک را ممکن میکنند. پس اگر اختلاف نظری با ما وجود دارد، خود این اختلاف نظر تا جایی که قابل سازگاری با ارزشهای اساسی باشد اساسا یکی از شروط جامعهی آزاد است.
بنابراین کسی نه ادعای رهبری دارد نه تکصدایی و صرفا عادتها و تصوراتی که از گذشته با ما مانده، دستاویز تخریبکنندگان است تا نشان دهند حمایت از یک فرد یعنی پیروی و تقلید کورکورانه از او و این دقیقا چیزی است که ما میخواهیم ویرانش کنیم. ما به دنبال ایجاد "فضا" هستیم. این جمله کاملا واضح است. راهی برای ایجاد و بروز صداهای مختلف و متنوع و گروهها و فعالیتها.
@rezayaghoubipublic
Көрсетілген 1 - 24 арасынан 71
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.