Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
معین‌نامک | معین پایدار avatar
معین‌نامک | معین پایدار
معین‌نامک | معین پایدار avatar
معین‌نامک | معین پایدار
Қайта жіберілді:
خاطرنشان avatar
خاطرنشان
18.04.202516:19
دیشب که رفته بودم قهوه بخرم، چشمم افتاد به اسم یک برند ویفر شکلات تلخ و چند ثانیه محوش شدم.

اسمش Darcube بود و توی نیم‌دایرهٔ Dاش یک تصویر دارکوب را گنجانده بودند.

مثل عقیقه‌باز رِندی که عتیقهٔ ارزنده‌ای را دیده و صاحب ازهمه‌جابی‌خبرش را از ارزش آن خبردار می‌کند، رو کردم به قهوه‌فروش:

ــ تا حالا به اسم این دقت کرده بودی؟ اسمشو بخون.

ــ دارکوب.

ــ آره. حالا چرا با c نوشته و آخرش e گذاشته؟ darkub یا darkoob یا darkoub که منطقی‌تره، نه؟

ــ آره خب، چرا حالا؟

ــ گمون کنم خواسته بین دو جزء dar و cube تمایز ایجاد کنه. می‌دونی که cube به انگلیسی یعنی «مکعب».

ــ آره. خب...

ــ حالا به‌نظرت چرا این کارو کرده؟

ــ ممممم... نمی‌دونم.

ــ به‌نظرم با توجه به تصویر روی روکشش، می‌خواسته تلفظ و صدای darkcube رو تداعی کنه، همون «مکعب تاریک». خودت می‌دونی که dark توی شکلات‌سازی اصطلاحاً یعنی «غلیظ» و «درصدبالا» که مزه‌ش «تلخ» می‌شه.

ــ آره آره. جالب شد. خب...

ــ حالا این کلمه تلویحاً داره می‌گه این ویفر شکلاتی تلخ که شکلش مکعبیه دارکه یعنی تلخه.

ــ چه جالب، آهان آره، این‌جوری هم دارکوبو نوشته، هم اون معنی رو تداعی کرده. ولی k نداره ها...

ــ نکتهٔ اصلی همینه. یه قاعده توی واج‌شناسی هست...

ــ چی‌چی‌شناسی؟!

ــ یه شاخهٔ زبان‌شناسیه. اصل قضیه رو بچسب. یه قاعده توی واج‌شناسی هست که اگه توی یه کلمه، آوای آخرِ هجای اول با آوای اولِ هجای دوم یکی باشه، یکی‌شون حذف می‌شه. گیج که نشدی هنوز؟

ــ یه‌نمه چرا، ولی ادامه بده ببینم تهش چی می‌شه.

ــ تهش که می‌میریم همه‌مون؛ ولی باشه ادامه می‌دم. البته این قاعده یه شرط هم داره: هجای اول باید کشیده باشه، یعنی ۴تایی باشه؛ صامت مصوت صامت صامت.

ــ «صامت» و «مصوت» چی بود؟ توی دبیرستان داشتیم؛ ولی درست یادم نیست.

ــ اَ اِ اُ آ ای او. این ۶تا مصوت‌اند، بقیه همه صامت‌اند.

ــ آهان حله. خب می‌گفتی...

ــ آره، بذار مثال بزنم تا الکی گیجت نکنم. اون چیزی که توش «قند» می‌ریزیم، اسمش چیه؟

ــ قندون.

ــ «قندون» یا «قنددون»؟

ــ خب اصلش که قنددونه؛ ولی هیشکی که نمی‌گه قنددون، فکش از جا درمی‌ره زیر فشار.

ــ آفرین. پس دیدی که یکی از «د»ها حذف شد. چرا؟ به دو دلیل:
یکی این‌که آخرین آوای «قند» با اولین آوای «دون» یه چیزه، یعنی «د»
یکی هم این‌که قند یه هجای کشیده‌ست، یعنی الگوی ساخت هجاش با اونی که گفتم منطبقه: صامت(ق) + مصوت(-َ) + صامت(ن) + صامت(د)

ــ خب ربطش به دارکوب و اینا چیه؟

ــ اون‌ k که گفتی توی darcube نیست، همین‌جوری غیب شده. البته صدای k مهمه ها، نه شکل نوشتنش؛ یعنی k و c این‌جا چون یه صدا دارند، عملاً یه نوع آوا حساب می‌شند.

ــ عجب! ولی فکر نکنم کارخونه‌ش تا این حد به این جزئیات فکر کرده باشه ها...!

ــ طراح اسم اگه سواد و نبوغ داشته باشه، این چیزها ازش بعید نیست. هستند از این‌جور آدم‌ها.

ــ ولی مردم که به این چیزها دقت نمی‌کنند. چه فایده‌ای داره این‌قدر دقتِ‌نظر؟

ــ اونی که باید دقت کنه، دقت می‌کنه. هیشکی هم که نفهمه، خود طراح اسم از نبوغ خودش لذت می‌بره. تو وقتی قهوهٔ تمیز و تراز می‌دی دست مردم، مگه چندتاشون فرقشو با قهوهٔ عمل‌نیومده می‌فهمند؟

ــ خیلی کم، تک‌وتوک.

ــ خب، ولی خودت از دقت خودت لذت می‌بری، نمی‌بری؟

ــ آره خب. جالب بود. دمت گرم.

ــ چاکرناکم.
Қайта жіберілді:
خاطرنشان avatar
خاطرنشان
13.04.202516:37
وقتی کارفرما بدون توجه به مفهوم و کیفیت محتوا، صرفاً بر اساس تعداد کلمات آن به تولیدکنندۀ محتوا پول می‌دهد:

یک نکتۀ بسیار مهمی که وجود دارد و در این مطلب به‌طور اختصار به آن می‌پردازیم و باید نسبت به توجه به آن به‌طور ویژه‌ای مبادرت بورزیم و به‌طور خاصی آن را مورد تأمل و مداقه قرار بدهیم این است که صدالبته بر تمامی ابنای بشر واضح و مبرهن و آشکار و هویدا است که من‌حیث‌المجموع و از جمیع شرایط موجود و بدون هیچ شک و گمانه و تردیدی، از تمامی شواهد و قرائن امر چنین استنباط و استنتاج و استخراج می‌گردد که اتوبوس در مقایسه با مینی‌بوس، در تمامی ابعاد و وجوه سه‌گانه اعم از عرض و طول و ارتفاع بزرگ‌تر است و در نتیجه از میزان و مقدار حجم بیش‌تری برخوردار و بهره‌مند می‌باشد.


وقتی کارفرما با توجه به مفهوم و کیفیت محتوا، بر اساس میزان شیوایی و رسایی آن به تولیدکنندۀ محتوا پول می‌دهد:

قطعاً اتوبوس از مینی‌بوس بزرگ‌تر است.
21.03.202507:02
فردا شب، ساعت ۲۱:۰۰، «صفوی‌خوانی» را شروع می‌کنیم. البته متون قاجاریِ دوستان را هم می‌خوانیم و برمی‌رسیم. حدس می‌زنم و امیدوارم تجربهٔ جدید و لذیذی پیشِ‌رو داشته باشیم.

ابرهای بهاری به زودگذری مشهورند؛ روزها و شب‌های بهاری هم بی‌گمان چنین‌اند. تا بفهمیم نوروز شده، سیزده‌به‌در سر رسیده و هنوز بساط سیزده‌به‌در را جمع نکرده، فروردین سر آمده.

این برنامه فرصت صحبت را فراهم می‌کند و دستِ‌کم شب‌های فروردین را از شب‌مرّگی و زودگذری دور می‌سازد. اگر هنوز ثبت‌نام نکرده‌اید، دست بجنبانید که شنبه‌شب شروع می‌کنیم.

شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد

در ضمن، خوش‌حالمان می‌کنید و سپاس‌گزارتان می‌شویم اگر اطلاعیۀ برنامه را تا می‌توانید در فضای مجازی دست‌به‌دست کنید تا اگر کسی نمی‌داند، بداند و بیاید. هم‌چنان بزرگ‌ترین ضعفمان اطلاع‌رسانی است!
12.03.202519:08
صفوی‌خوانی
پیش‌نیازِ قاجارخوانی و قاجارنویسی


مجلس‌گردان: معین پایدار

از ۰۲ فروردین ۱۴۰۴
تا ۲۹ فروردین ۱۴۰۴

هر شب، از ساعت ۲۱:۰۰ تا ساعت ۲۲:۳۰

به‌صورت برخط و در بستر «محیط»

لطفاً برای ثبت‌نام یا هر گونه سؤال، فقط و فقط به این شناسه پیام دهید:

@kniranofficial


توضیح بیش‌تر دربارۀ چیستی و چرایی
17.02.202516:00
ششمین کلاس تمرینی درست‌نویسی


محتوای این کلاس به‌صورت آنلاین و در پلتفرم گوگل‌میت ارائه می‌شود، به این صورت که مدرس یک روز قبل از هر جلسه، متنی در حدود یک یا دو پاراگراف را با شما به اشتراک می‌گذارد تا شما در حد دانش و مهارت خودتان آن متن را ویرایش کنید. سپس در جلسۀ آنلاین آموزشی، آن متن را پیش چشمتان ویرایش می‌کند و به هر نکته‌ای که می‌رسد، آن نکته را به‌تفصیل توضیح می‌دهد.

این کلاس برخلاف روندِ کلاس‌های ویرایشِ متداول و متعارف است؛ چراکه مدرسانِ آن کلاس‌ها ابتدا مباحث را یک‌به‌یک و به‌ترتیب مطرح می‌کنند و برای هر کدام نمونه‌ای می‌آورند، یعنی از مبانی و نکات ویرایش به نمونۀ متن تمرینی می‌رسند؛ اما در این کلاسْ ما اساس کار را بر نمونۀ متن تمرینی می‌گذاریم و مبانی و نکات ویرایش را به‌اقتضای آن متن تمرینی مطرح می‌کنیم.


مخاطبان این کلاس:

ویراستاران و مترجمان و نویسندگان
خبرنگاران
تولیدکنندگان محتوای متنی و صوتی
داستان‌نویسان
نمایش‌نامه‌نویسان و فیلم‌نامه‌نویسان
و هر کسی که دستی بر آتش نوشتن دارد.


مدرس: معین پایدار
ویراستار و دانش‌آموختهٔ زبان‌شناسی


۳ جلسۀ ۶۰دقیقه‌ای:
۵۰ دقیقه آموزش + ۱۰ دقیقه پرسش‌وپاسخ


حق‌الزحمۀ این کلاس ۱۵۰ هزار تومان است که به این کارت واریز می‌کنید و بعد از واریز، از طریق ارسال عکس فیش واریز به اکانت تلگرام ما، ثبت‌نامتان را قطعی می‌کنید و ما در گروه مخصوص کلاس عضوتان می‌کنیم:

5892101313954279

بانک سپه، به‌نام معین پایدار


تذکر مهم: لطفاً بعد از واریز حق‌الزحمه، همراه عکس فیش واریز، حتماً اسم و فامیلتان و شمارۀ تلفن همراهی را که با آن در تلگرام هستید، به اکانت تلگرام ما بفرستید.

کلاس در روزهای زوج و هر جلسه ساعت ۲۱:۰۰ تا ۲۲:۰۰ برگزار می‌شود.

زمان برگزاری:

جلسۀ ۱: شنبه، ۱۱ اسفند ۱۴۰۳
جلسۀ ۲: دوشنبه، ۱۳ اسفند ۱۴۰۳
جلسۀ ۳: چهارشنبه، ۱۵ اسفند ۱۴۰۳


در ضمن، در گروه تلگرامی مخصوص کلاس‌ها، به تمرینات بیش‌تر و سؤالات شما می‌پردازیم.


محتوای کلاس به‌صورت صوت و فایل ورد در اختیارتان قرار می‌گیرد.


ضمناً خوش‌حال‌ترمان می‌کنید اگر...

۱. قبل از برگزاری کلاس، سؤال‌ها و پیش‌نهادها و بعد از برگزاری آن، انتقادهایتان را برایمان بفرستید.

۲. این پست را برای دوستانی که گمان می‌کنید ممکن است این کلاس برایشان جالب یا مفید باشد بفرستید.


لطفاً برای ثبت‌نام یا هر گونه سؤال، فقط و فقط به این آیدی پیام دهید:

@kniranofficial


پایدار باشید و برقرار
08.02.202517:05
پست موقت


امروز سه‌‌تا تصمیم گرفتم، از آن تصمیم‌هایی که شش‌تا تصمیم از بغلش می‌زند بیرون:

۱. یک کلاس «شیوانویسی» برگزارم. «شیوا» معادل «فصیح» است. حالا فصیح چیست؟ موضوع جلسهٔ اول همین است. اگر از اتاق فرمان اشاره کنند، اضافه بر فصیح، شِکم «بلیغ» را هم سفره می‌کنم و تشش می‌ریحم؛ یعنی تشریح اَش می‌نمایم. اطلاعاتش را بعداً می‌گذارم همین جا.

اما در وصفش همین قدر بگویم که تمرین‌محور و بحث‌مبناست؛ یعنی یک پاراگراف یا متن کوتاه را می‌گذاریم وسط و با توجه به معیارهای شیوانویسی، درباره‌اش بحث می‌کنیم و آن‌قدر پایین‌وبالایش می‌کنیم تا به اتفاقِ‌نظر برسیم که بهتر از این سراغ نداریم.

۲. کانال «کانون نگارش ایران» را فعال کنم. عکس بهِلم داخلش تا درباره‌اش بنویسند؛ ولی عکس‌هایش یک مقدار متفاوت‌اند. سواد تاریخی و سیاسی و اجتماعی می‌خواهد. حالا می‌بینید بعداً.

در گروه آن‌ کانال، از همه نظر به نوشته‌ها بازخورد می‌دهیم و درباره‌شان بحث می‌کنیم. ببینیم و بنویسیم و بخوانیم و تعریف کنیم.

۳. هر جمعه، سر یک ساعت معیّن، به‌‌احتمال قوی ساعت ۲۱:۰۰، جلسهٔ معرفی و بررسی کتاب بگذارم. این کار را قبل از هر هدف دیگری برای آن می‌کنم که متمرکز کتاب بخوانم و این‌قدر به این کتاب و آن کتاب نوک نزنم. به‌هرحال، وفاداری را باید از یک جایی تمرین کرد!

در «جمعه‌های کتاب‌ورزی»، البته فقط روی یک کتاب کار نمی‌کنیم، آن کتاب را با کتاب‌های اقماری‌اش بررسی می‌کنیم؛ ولی محور و مدخل مبحثْ همان یک کتاب است. اگر هم نویسنده یا مترجمِ آن کتاب را بشناسم، سعی می‌کنم او را به برنامه دعوت کنم.


معین پایدار، ۲۰ بهمن ۱۴۰۳
Қайта жіберілді:
خاطرنشان avatar
خاطرنشان
03.04.202508:50
نهیب مهیب


آقای منوچهر فروزنده‌فرد دانش‌آموختهٔ کارشناسی زبان‌شناسی و نیز کارشناسی ارشد فرهنگ و زبان‌های باستانی و هم‌چنین دانش‌جوی دکتری زبان و ادبیات فارسی‌‌اند. ایشان در دوران دبیرستان، برندهٔ نشان طلای المپیاد ادبی شده‌اند و اکنون مدرس المپیاد ادبی‌ هستند. هر گاه چیزکی می‌نویسم، از بیم سقوط تشت رسوایی، نوشته‌ام را به نظر ایشان می‌رسانم و هر بار نکتهٔ ارزنده‌ای نصیبم می‌کنم.

پریشب دیدم در یکی از چندین کانالشان به‌نام «پارسی‌شناسی»، «برخی کانال‌های تلگرامی سودمند در زمینهٔ زبان و ادبیات» را فهرست کرده‌اند و از سر مهر، کانال بنده را هم در این فهرست جای داده‌اند. پُر پیداست که بنده در حد و قد دیگر بزرگان حاضر در این فهرست نیستم و اگر در آن جا گرفته‌ام، به‌صِرف اشتراک زمینهٔ فعالیت بوده و بس!

اما این کار برای خودم پیامی نیشترانه داشت، یک‌ جور نهیب مهیب! به خودم گفتم «معین، وقتی ولو صرفاً از سر مهر، تو را هم در کنار بزرگانی می‌گذارند که ده‌ها سر و گردن از تو بلندترند و بعضاً حق استادی به گردنت دارند، دیگر حق نداری قلم به لغو و یاوه بچرخانی. مبادا شهوت نوشتن و پراکندنْ تو را هم به آشغال‌نویسی و مزخرف‌پراکنی بکشاند. لااقل در "معین‌نامک" پرهیزکار باش و بمان.»

البته پیش‌تر هم به این مسئله اندیشیده بودم و به این دو تصمیم رسیده بودم: اول، پیرایش مدام «معین‌نامک» و تخصیص و تحدیدش به موضوعات «ذهن و زبان» و برخی اعلانات مربوط به آن؛ دوم، ساختن کانالی به‌نام «خاطرنشان» که می‌توانید شرحش را در خودش بخوانید؛ با این توضیح که آن فرسته تا حدی طنزآمیز است. «خاطرنشان» را ماه‌ها پیش ساخته و شرحش را هفته‌ها قبل نوشته بودم؛ ولی در کمین فرصت مناسبی بودم که عاقبت با مرحمت آقای فروزنده‌فرد فراچنگ آمد.

این هم لینک «خاطرنشان» جهت نزولِ‌اجلال:

https://t.me/khaterneshan24


معین پایدار، ۱۴ فروردین ۱۴۰۴
20.03.202510:33
فارغ از نام‌گذاری هرسالهٔ اغیار، امسال را خودم برای خودم سال «بهره‌وری و حساب‌کِشی» نامیده‌ام و برنامه‌هایم را طوری فشرده چیده‌ام که فرصت سرخاراندن که هیچ، حتی فرصت نفس‌کشیدن هم نداشته باشم.

یادم است قدیم‌‌ها می‌گفتند لحظهٔ تحویل سال مشغول هر کاری باشی، تا آخر سال مشغول همان کار می‌مانی؛ مثلاً اگر آن لحظه در حمام بودی و مشغول استحمام، تا آخر سال در حمامی و مشغول استحمام.

ریا نباشد، امسال لحظهٔ تحویل سال را جبراً و عمداً، به کلام و کلمه و کتاب و کتابت مشغول بودم؛ باشد که آن باور درست درآید و تا آخر سال به همین‌ها مشغول باشم، که هم بهره‌وری‌ام به این‌ها وابسته است، هم حساب‌کشی‌ام.


پایدار باشید!
04.03.202509:41
معین‌درنگِ ۲۲: سرنخ تسبیح


در این زمانه که به عصر حواس‌پرتی شهره است، اگر کلاه تمرکزت را سفت نچسبی و دکل شاخص را دمی رها کنی، طوفان پریشان‌فکری و پراکنده‌کاری کلاهت را که هیچ، خودت را هم با خودش می‌بَرد و آن‌قدر می‌بَرد که از مُبهمِستان سر دربیاوری.

چندینگی ضرورت امروزی است و بر تکینگی دیگر امید نیست. جهانِ امروز یکی را نمی‌بسندد و تکی را نمی‌پسندد. باید چندینه بود تا چندانه شد: چندکاره، چندشغله، چندهنره، چندزبانه، و چندین و چند چندی و چندینگی دیگر.

آری، اکنون که چنین است، باید وحدت را در کثرت یافت و نخ تسبیح کاردانه‌ها را چنان محکم بافت که حبلی متین گردد و تیغ سردرگمی نتواند آن را به‌سهولت بدرد. پس یک چیز را برگزین و دیگر چیزها و چیزک‌ها را بر همان یک چیز بیاویز. آن چیز همان نخ تسبیح کارهاست.

باری، فرضاً برای من زبان نخ تسبیح است؛ هرچه را ندانم چه کنم، بر نخ تسبیح زبان می‌آویزم. برای دیگری شاید ثروت نخ تسبیح باشد، و برای آن دیگری شاید شهرت. با خوب و بدش کاری ندارم. غرض این بود که بگویم سرنخ تسبیح زندگی را دریاب.


معین پایدار، ۱۴ اسفند ۱۴۰۳
@kniranofficial
29.01.202517:02
معین‌درنگِ ۱۹: کلمه مهم نیست!


کلمه در خدمتِ نوشته است، نه نوشته در خدمتِ کلمه. هر گاه مطالعه می‌کنم، گه‌گاه به متونی برمی‌خورم و یادِ آن جوکِ دکمه و کت می‌افتم؛ چون برخی نوشته‌ها آن‌چنان کلمه‌زده‌اند که حس می‌کنم نویسنده کلمه‌ای را در جایی خوانده و از لفظ و معنایش چنان به وجد آمده که شعف امانش نداده و سرمست و هیجان‌زده، برای آن کلمه نوشته‌ای دست‌وپا کرده است.

جوکِ دکمه و کُت را که می‌دانید؟ کسی در راهش دکمه‌ای می‌یابد و آن دکمه را نزد خیاط می‌برد و از خیاط می‌خواهد برایش یک کت به آن دکمه بدوزد. قضیۀ بسیاری از نوشته‌ها هم همین است؛ نوشته می‌شوند تا به کلمۀ ویژه‌ای وصله بخورند یا طوری تنظیم می‌شوند تا آن کلمۀ ویژه را بارزتر نشان بدهند.

اما اگر کلمه مهم نیست، پس چه چیزی مهم است؟ بگذارید تمثیلی بیاورم تا موضوع را برایتان روشن‌تر کنم. اگر نوشته را بنا در نظر بگیریم، ساختارهای نحوی‌اش اسکلت‌بندی و فونداسیون، کلمه‌هایش موزاییک‌ و آجر، آرایه‌های معنایی و لفظی‌اش گچ‌بُری‌‌، و معنایش ساکنان آن‌اند.

درست است که آجر از اجزای تشکیل‌دهندۀ دیوار و در کل از اجزای تشکیل‌دهندۀ آن بناست؛ ولی آن‌قدری مهم نیست که معمار بنایش را بر اساس آجرش طراحی کند یا به آجرکاری بیش از پی‌ریزی و اسکلت‌بندی اهمیت دهد. هر بنایی اول باید درست و محکم پی‌ریزی و اسکلت‌بندی شود تا بتواند آجر و ملات و سقف و دیگر اجزا را تحمل کند.

کلمات چه یکّه‌ و تنها به کار روند، چه در عبارات و جملات تنیده شوند، می‌توانند زیبا باشند یا زیبایی بسازند؛ اما کدام معماری را دیده‌اید که به گچ‌بری بیش از پی‌ریزی اهمیت دهد؟! بنای بدون گچ‌بری باز هم بناست؛ ولی بدون ستون و پی، اصلاً بنایی نیست که بخواهد گچ‌بری داشته باشد یا نداشته باشد؛ پس کلمات مهم‌ و زیباسازند، اگر در ساختارهای نحویِ درست و استوار خوش بنشینند.


معین پایدار، ۱۰ بهمن ۱۴۰۳
18.04.202511:57
تفاوت ساختاریِ «ایران‌دوست» با «ایران‌پرست»
30.03.202514:43
من هم در این دوره شرکت کرده‌ام. البته کمافی‌السابق دانش‌آموز خوبی نیستم؛ چون نه درس‌هایم را خوانده‌ام، نه مشق‌هایم را نوشته‌ام.

زهرا بیت‌سیاح، مدرس و مدون این دوره، روان‌شناسی خوانده و علاقه‌اش به کافتن اعماق روان جنایت‌پیشگان، او را به جنایی‌پژوهی و سپس جنایی‌نویسی کشانده.

او از نویسندگان گروه «گمان» هم هست و فعلاً‌ در زمینهٔ تاریخ جنایی‌نویسی مطلب می‌نویسد. تاکنون دو مطلب از سلسله‌مطالبش در شماره‌های ۱۷۲ و ۱۷۳ مجلهٔ انشا و نویسندگی چاپ شده است.
پیش‌تر در معین‌درنگِ ۱۴ گفته بودم که ازجمله تفریحات سالمم «لغت‌نامه‌گردی» است:

ازجمله تفریحات سالمم که همیشهٔ خدا هم حس‌وحالش را دارم، «لغت‌نامه‌گردی» است؛ لغت‌نامه‌گردی به‌قیاس وب‌گردی و پاساژگردی و طبیعت‌گردی. هدفم از این کار زبان‌آموزی نیست، هرچند خودبه‌خود اثر مثبتش را روی زبان‌آموزی هم می‌گذارد. هدفم از این کار خود واژه و مشتقات و متعلقاتش است. برایم بیش‌تر در حکم ارضای یک‌ نوع حس کنج‌کاوی و یا انجام یک جور بازی ذهنی است.


این لعبت را حین همان لغت‌نامه‌گردی‌ها یافتم. می‌شود شبانه‌روزی را به همین یک پاراگراف فکر کرد.

این هم لینک اصل مدخل: catercorner
01.03.202512:59
معین‌درنگِ ۲۱: به چندتا زبان تسلط داری؟


حتماً می‌دانید که من در دانش‌گاه زبان‌شناسی خوانده‌ام. حالا اگر هم نمی‌دانستید و نمی‌دانید الآن بدانید. وقتی می‌پرسند چه خوانده‌ام و می‌گویم زبان‌شناسی، اول که اشتباهاً می‌شنوند «روان‌شناسی» و می‌گویند خوب رشته‌ای انتخاب کرده‌ام و می‌توانم مطب بزنم و پول پارو کنم. بعد که با تمام توانْ پرده‌های صوتی‌ام را به واک می‌دهم و «ز» را با شداد و غلاظ تلفظ می‌کنم و می‌گویم «زبان‌شناسی»، اول می‌روند توی فکر و بعد همان‌طور تعجب‌کرده و سگرمه‌درهم‌تنیده می‌پرسند «چه زبانی؟» می‌گویم «زبان خاصی نیست. قواعد کلی زبان‌هاست.» اما گیج‌تر می‌شوند و متوجه نمی‌شوند. دستۀ دیگری که معلوم است آن‌ها هم نمی‌دانند زبان‌شناسی چیست ولی نمی‌خواهند به روی خودشان بیاورند که نمی‌دانند و چنین رشته‌ای را نمی‌شناسند، اول ادای تحسین درمی‌آورند و می‌پرسند «احسنت! حالا به چندتا زبان تسلط داری؟» من هم صداقت و لجاجت را می‌زنم چشمِ هم و می‌گویم «تسلط؟! به هیچ زبانی؛ من حتی به همین فارسی هم تسلط ندارم!» این را که می‌گویم، دست را می‌روند تو و می‌گویند «حالا تسلطِ تسلط که نه، به چندتا می‌توانی حرف بزنی؟» این‌جا معلوم می‌شود معنای تسلط آب می‌رود و تنک می‌شود. باز هم با همان لجاجت می‌گویم «صفرتا.» تعجبی می‌کنند و بی‌خیال می‌شوند. دوست دارم خودم و امثال خودم را با لفظ «زبانگر» توصیف کنم؛ زبانگر به‌قیاس زرگر و مسگر و آهنگر، یعنی کسی که سروکار و کاروبارَش با زبان است. این جالب و جذّاب نیست؟ جاذب و جلّاب چه‌طور؟

در علوم زبانی، یک «زبان‌دان» داریم و «یک زبان‌شناس». البته «دانِ» این‌یکی به دانِ گل‌دان و نمک‌دان دخلی ندارد؛ سهل است، با دانِ فیزیک‌دان و شیمی‌دان هم فرق دارد. بگذریم! زبان‌دان یعنی کسی که به‌جز زبان مادری‌اش می‌تواند به یک یا چند زبان دیگر حرف بزند یا دست‌کم آن زبان‌ها را بفهمد؛ ولی زبان‌شناس یعنی کسی که زبان را به‌صورت علمی و سیستمی بررسی می‌کند. البته بهتر است زبان‌شناسْ زبان‌دان باشد؛ ولی اگر هم نباشد خیالی نمی‌باشد! حالا من که هیچ کدام نیستم؛ فقط به اولی ورمی‌روم و ادای دومی را درمی‌آورم. اما از من گفتن بود: تسلط‌یافتن بر زبان افسانه است و افسون. آن‌هایی که گیر می‌دهند که به چندتا زبان تسلط داری، همان‌هایی‌ هستند که گمان می‌کنند هوش مصنوعی می‌تواند در حد هوش طبیعی همۀ سطوح و خلل‌وفرج زبان انسانی را یاد بگیرد و مثل انسان ابعاد و وجوه مختلفش را به کار بگیرد. وقتی هم مخالفت می‌کنم و برایشان دلیل می‌آورم، استناد می‌کنند به حرف ایلان ماسک. هوش مصنوعی خیلی که هنر کند، می‌تواند از سطوح الگومند و صوری‌تر زبان مثل آوایی و واژی و نحوی سر دربیاورد؛ اما سطوح معنایی و کاربردی یا وجوه اجتماعی و فرهنگی زبان را نمی‌تواند بفهمد، مگر آن‌که به‌زبان خودش شیرفهمش کنند که در آن صورت هم فقط همان اطلاعات را آن هم فقط در همان دامنه و گستره می‌فهمد. البته در عرصه‌های بسیاری، پشم‌ریزانیِ هوش مصنوعی دستِ‌کمی از پودرموبَر ندارد؛ ولی مدل فهم زبان با مدل فهمیدن هوش مصنوعی نمی‌خواند.


معین پایدار، ۱۱ اسفند ۱۴۰۳
15.02.202518:17
وقتی انشا و نویسندگی پوست می‌اندازد


با مجلۀ انشا و نویسندگی و صاحب‌امتیاز و مدیرمسئولش، آقای حسین محمدی حسینی‌نژاد، از سال ۱۳۹۰ آشنا شدم و از سال ۱۳۹۵، به‌طور جَسته‌گریخته هم‌کاری کرده‌ام. ۱۷ سال است که چاپ و منتشر و در کتاب‌خانه‌های عمومی سراسر ایران توزیع می‌شود. بااین‌حال، نه انشا و نویسندگی مجلۀ مشهوری است، نه مدیرمسئولش اهل هیاهوست؛ اما هم مجله باسابقه و بااعتبار است، هم صاحب‌امتیازش خوش‌سبقه و آبرودار است.

همان سال ۱۳۹۵، مدتی ادمین کانال تلگرام مجله بودم و طی همان مدت هزار جهد کردم که دست‌کم اولیات نگارش و ویرایش را جا بیندازم؛ اما نشد که نشد! در یک شماره هم سردبیر مهمان بودم و کوشیدم نگاهی نو درونش بتراوم. اسفند ۱۳۹۸ و در آستانۀ مواجهه با کرونا بود که شمارۀ ۱۱۴ را آماده کردیم و دیگر جا زدیم. آن روزها، نه فرصت و فراغت این روزها را داشتم، نه عِده و عُدۀ این روزها را. گذشت و گذشت تا بالأخره شد آن‌چه بایستی می‌شد.

اکنون که دارم این یادبود را می‌نگارم، دومین شمارۀ انشا و نویسندگی با سردبیری من در شُرف چاپ است و یک شماره هم چاپ و منتشر و توزیع شده است. این شماره‌ها و شماره‌های آینده را با نگاهی نوجویانه و نوجوان‌مدارانه پیش بُرده و می‌بَریم. ۸۰ درصد تمرکزمان روی جوانان و نوجوانان است و ۲۰ درصدش روی میان‌سالان و کهن‌سالان. چنان که در یادداشت یادمان ۱۷سالگی مجله هم نوشتم، نوجوانان این دوره‌وزمان خواهان دو چیزند: درآمد و هیجان.

همیشه از این‌که نوشتن و نویسندگی با داستان و داستان‌نویسی مترادف بوده ناخشنود بوده‌ام؛ برای همین همواره تلاش کرده‌ام زمینه‌های متنوع و متعدد دیگر مغفول‌مانده را به میدان نوشتن بیاورم. در سلسله‌مطالب این دوره از انشا و نویسندگی که افتخار سردبیری آن را دارم، تاکنون به حوزه‌های کم‌نمود و نووُجودی مانند مرورنویسی، کتاب‌نویسی، تبلیغ‌نویسی، جنایی‌نویسی، خاطره‌نویسی و تفکر سنجشگر پرداخته‌ایم.

البته حوزه‌های جاافتاده‌تری مثل داستان‌نویسی و فیلم‌نامه‌نویسی را هم جا نینداخته‌ایم. افزون بر آن، به میان‌سالان هم نظر داشته‌ایم و برایشان مطلب نوشته‌ایم. خودم هم «خلاقیت زبانی» را نشان کرده‌ام. خلاقیت زبانی جز با خوش‌خرامیدن در مسیر شاه‌راه زبان‌شناسی و زبان‌آگاهی میسر نیست و با حیران‌پَرسه‌زدن و شلنگ‌تخته‌انداختن در کوره‌راه‌های غیرعلمی، ثمری جز عِرض خود بردن و زحمت دیگران داشتن ندارد.

باری، پیش از هر چیز، لازم می‌دانم از آقای حسین حسینی‌نژاد و نیز صفحه‌آرا و نمونه‌خوان مجله، آقای حمیدرضا احمدی و خانم فریبا سلیمانی، بابت هم‌کاری‌ و هم‌یاری‌شان قدردانی کنم. هم‌چنین مشتاقم از همراهان این دو شماره که هم‌دلانه دعوتم را پذیرفتند و کریمانه زمان گذاشتند، سپاس‌گزاری کنم. تمام این بزرگواران دُردانه‌های حوزۀ خودشان‌اند و من با وسواس و دقت بسیار و طی تعامل و گفت‌وگو انتخاب و دعوتشان کرده‌ام.

پیش‌نهاد و توصیه و خواهش می‌کنم کانال تلگرام و صفحۀ اینستاگرام انشا و نویسندگی و کانال و صفحه و سایت نویسندگان خوش‌نگارش را پی بگیرید:

سمیرا خدیوی: تلگرام و اینستاگرام
داوود قدسی: اینستاگرام
زهرا بیت‌سیاح: تلگرام و اینستاگرام و سایت
مهدیس گوشه: تلگرام و اینستاگرام
راضیه بهرامی: تلگرام و اینستاگرام و لینکدین
نجمه نیلی‌پور: تلگرام
افلیا فصیحی: تلگرام و اینستاگرام و سایت
وجیهه صفوی‌فر: تلگرام و اینستاگرام
منصور سجاد: تلگرام و اینستاگرام و سایت و سایت
مرجان سلیمی

اگر خواستید مجله را تهیه کنید یا بازخوردی بدهید، لطفاً از طریق این شناسه، برای آقای حسینی‌نژاد پیام بفرستید:

https://t.me/enshavanevisandegy


معین پایدار، ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
28.01.202510:12
معین‌درنگِ ۱۸: فعل ساده یا فعل مرکب؟


این توصیۀ ذوق‌ورزانه را در درس‌نامۀ یکی از دوستان عزیزم خطاب به نویسندگان دیدم. ظاهر توصیه بسیار درست است؛ اما چندان با واقعیات زبانی سازگار نیست و در عمل نمی‌توان همه‌جا از آن بهره برد؛ البته اگر آگاهانه از آن استفاده شود، در برخی از متون می‌تواند زیبایی بیافریند. در ادامه، آن توصیه را اول نقل می‌کنم و سپس نقد.


به این نکته توجه کنید تا نوشته‌هایتان چند برابر زیباتر شود. به این دسته از افعال مرکب یا ترکیبی دقت کنید:

استراحت بکنیم/ متصل می‌شد/ مخلوط می‌کرد/ مواظب باشند/ رشد می‌کرد/ متوجه نشد/ تصور می‌کرد/ خلاص می‌کرد/ طولی نکشید/ مجبور می‌کرد/ شبیه بود/ معطل کردم/ پراکنده می‌کرد

اکنون به این دسته از فعل‌های ساده هم دقت کنید و ببینید چه تفاوتی با فعل‌های بالا دارند:

بیاساییم/ می‌پیوست/ می‌آمیخت/ بپایند/ می‌شکفت/ درنیافت/ می‌انگاشت/ می‌رهانید/ نپایست/ وامی‌داشت/ می‌مانست/ درنگیدم/ می‌گستراند

می‌بینیم که از حیث معنی این دو گروه از فعل‌ها هیچ تفاوتی باهم ندارند؛ اما از حیث شکل و زیبایی، تعداد کلمات، قدرت اثرگذاری و گیرایی، آسان‌خوانی و خوش‌خوانی، سادگی و کوتاهی، دستۀ دوم خلاقانه‌تر و پرمایه‌ترند.

بدون تردید، با نگاهی اجمالی به فعل‌های یک نویسنده، می‌توان قدرت نوشتن او را محک زد و سنجید. در یک نوشتۀ خوب، نویسنده می‌کوشد از فعل‌های مرکب که اکثراً به «است» و «بود» و «شد» و «کرد» منتهی می‌شوند، حتی‌الامکان بپرهیزد و به‌جایشان فعل‌های ساده و جان‌دار را برگزیند.


پژوهش‌های زبان‌شناسیِ پیکره‌ای نشان می‌دهند که فارسی‌زبانان امروزی در گفتار و نوشتار معمول، به استفاده از فعل مرکبْ گرایش بیش‌تری دارند، و این گرایش آنان آهسته اما پیوسته، به‌مرور زمان قوّت نیز می‌گیرد؛ بدین معنا که شم زبانی فارسی‌زبان صورت مرکب فعل را به‌نسبت صورت سادۀ همان فعل‌، طبیعی‌تر و مناسب‌تر می‌داند و به همین سبب، در گفتار و نوشتار معمول، ترجیحاً صورت مرکب فعل‌ها را به کار می‌گیرد.

در این‌ جستار، منظور از «گفتار و نوشتار معمول» همان گفت‌وگوهای روزمره با خویشان و دیگران و نیز نوشته‌های به‌کاررفته در روزنامه‌ها و سایت‌ها و مانند آن است؛ مثلاً اگر کسی به‌جای «می‌خواهم استراحت کنم» بگوید «می‌روم بیاسایم» یا اگر در روزنامه‌ای ببینید که در توضیح خبر به‌جای «توسعه می‌دهد» نوشته‌اند «می‌گسترَد»، شم زبانی‌تان آن جمله را غیرعادی تشخیص می‌دهد و ذهنتان را به درنگ و تعجب وامی‌دارد.

زبان‌شناسان به آن حالتی که چیزی در جای خود نمی‌آید یا با صورت غیرعادی می‌آید، می‌گویند «نشان‌داری». نشان‌داری مبحث گستره‌ای است و این‌جا مجال پرداختن به آن نیست؛ اما می‌توان به‌طور کلی گفت در زبانْ سازوکاری بسیار رایج است و برای تمایزبخشیدن و توجه‌انگیختن به کار گرفته می‌شود.

مثلاً در جامعۀ ایران که کراوات‌زدن رایج نیست، اگر کسی کراوات بزند و به خیابان بیاید، هم از دیگران متمایز می‌شود، هم توجه دیگران را برمی‌انگیزد. در زبان فارسی نیز که عموم فارسی‌زبانان در مکالمات و مکاتبات، از افعال مرکب استفاده می‌کنند، اگر کسی از افعال ساده استفاده کند، خواه‌ناخواهْ گفتار و نوشتار خود را نشان‌دار می‌سازد و مخاطبش را به درنگ نالازم می‌اندازد.

البته نشان‌داری همیشه هم نالازم نیست و گاهی برای تمایزبخشیدن و توجه‌انگیختنِ عامدانه و آگاهانه کارساز است. می‌توان گفت در اغلب آرایه‌های ادبی، از نشان‌داری به‌گونه‌ای بهره گرفته شده است؛ مثلاً زمانی که پدیده‌ای بی‌جان را جان‌دار تلقی می‌کنیم و با آن مانند جان‌داران برخورد می‌کنیم، در اصلْ کاری خلاف روال معمول انجام می‌دهیم و این‌گونه، هم آن را از دیگر پدیده‌ها تمایز می‌دهیم، هم توجه دیگران را به آن معطوف می‌سازیم.

بنابراین نشان‌داری به خودیِ خودْ بد یا خوب نیست، بلکه ابزاری است که می‌توانیم در مواقع لازم از آن بهره بگیریم و مفهوم و پیغام مدنظرمان را آسان‌تر انتقال بدهیم؛ اما در گفتار و نوشتار معمول که هدف از کاربردِ زبانْ انتقال هرچه زودتر و آسان‌تر پیام به مخاطب است، به‌کارگیری نشان‌داریِ نالازم نه‌تنها توصیه نمی‌شود، بلکه با هدف اصلی زبان در تضاد تلقی می‌گردد.

در کارکردِ معمولِ زبان، خوب و بد، زشت و زیبا، دل‌چسب و نادل‌چسب، خلاق و ناخلاق، پُرمایه و کم‌مایه، و صفات و عبارات تقبیحی و تحسینی دیگری از این دست، اساساً جایی ندارند و از شناخت ناقص و محدود از زبان و نگاهِ سوگیرانه و ذوق‌ورزانه به آن نشئت می‌گیرند؛ از این رو تجویز بعضی صورت‌های زبانی برای اهالی زبان و تحذیر آنان از صورت‌های زبانیِ دیگر، از دیدگاه زبان‌شناسی پذیرفته و معتبر نیست.


معین پایدار، ۰۹ بهمن ۱۴۰۳
15.04.202514:31
یکی از ...ترین دورانِ تاریخ ایران
دوستانِ علاقه‌مند به دنیای رمزوراز به گوش باشید!

🚨فرصت آخر! تخفیف ۷۰٪ برای دورهٔ راهنمای ژانر جنایی تا آخر هفته برقراره🚨

هنوز چند روزی فرصت داری تا با کد تخفیف «نوروز»، ۷۰٪ تخفیف بگیری و در دورهٔ «راهنمای ژانر جنایی» ثبت‌نام کنی.

باید این دوره رو دریابی چون...
🔎 ساختار روایت‌های جنایی رو یاد می‌گیری
🕵️‍♂️ با انواع کارآگاه‌ها و پیرنگ‌ها آشنا می‌شی
📚چند اثر پلیسی، تریلر و تاریخی_جنایی رو تحلیل می‌کنیم

🎁 این فرصت رو از دست نده
⏳ تخفیف فقط تا پایان هفته برقراره

💥 کد تخفیف: نوروز
📌 لینک ثبت‌نام: [برای ثبت‌نام کلیک کن]

📣 برای کسایی که عاشق رمزگشایی از داستان‌های پرخون هستن.😉

https://t.me/zahrabeytsayyah
12.03.202519:09
صفوی‌خوانی
پیش‌نیازِ قاجارخوانی و قاجارنویسی


برای شناخت ایران معاصر و هزارتویی که ایران اکنون در آن گرفتار آمده است، مطالعۀ هیچ دوره‌ای مفیدتر از دورۀ قاجاریه نیست.

ما بر همین اساس، طی ۱۲۰ شب پی‌درپی، «محفل قهوۀ قجری» را برگزار کردیم و در آن به قاجارخوانی و قاجارنویسی پرداختیم تا به‌تدریج به این ۲ هدف برسیم:

۱. نثر عصر قاجار را تحلیل و تمرین کنیم تا از دانش و‌ مهارت حاصل از آن، در داستان‌نویسی و نمایش‌نامه‌نویسی و فیلم‌نامه‌نویسی استفاده کنیم.

۲. از وقایع دورهٔ قاجاریه آگاه شویم و ارتباط آن را با دوره‌های بعدی‌اش ازجمله با دورهٔ کنونی بسنجیم و نیز از اولین مواجهات نیاکانمان با مدرنیته و پیام‌آوران آن بیش‌تر بدانیم.

اما قاجاریان هم به‌مانند افشاریان و زندیان، در زمینه‌های گوناگون، به‌شدت تحت تأثیر و میراث‌دار صفویان بوده‌‌اند؛ از این رو شناخت ساختارها و سازوکارهای صفویان برای شناخت بهتر قاجاریان ضرورت دارد.

قرار است طی ۴ هفتهٔ اول سال، با استناد به دو کتابِ ایران عصر صفوی نوشتهٔ راجر سیوری و روزگاران نوشتهٔ عبدالحسین زرین‌کوب، ابعاد مختلف دورهٔ صفویه را بررسی کنیم و خود را برای محفل قاجارخوانی و قاجارنویسیِ پیشِ‌رو مهیا سازیم.

شایان اشاره است که در این جلساتِ ۹۰دقیقه‌ای، برای تنوع‌بخشی به محفل و نیز تعامل با شرکت‌کنندگان، بخشی از جلسه را به بررسی قاجارنگاری‌ آنان اختصاص می‌دهیم.

برای ثبت‌نام و یا هر گونه سؤال، لطفاً فقط و فقط به این شناسه پیام دهید:

@kniranofficial


تصویر مخصوص پست و استوری
18.02.202512:05
پاسخ به چند سؤال متواتر دربارهٔ
ششمین کلاس تمرین
درست‌نویسی


سؤال: تا کِی می‌توانیم ثبت‌نام کنیم؟

جواب: تا ۱۰ اسفند ۱۴۰۳

سؤال: این ۱۵۰ هزار تومان برای هر یک جلسه است یا برای هر ۳ جلسه؟ چرا این‌قدر ارزان است؟

جواب: حق‌الزحمهٔ مجموع هر ۳ جلسه ۱۵۰ هزار تومان است. چون قصد داریم کلاس را هر ماه برگزار کنیم، مبلغ حق‌الزحمه را عامدانه ارزان در نظر گرفتیم تا متقاضی بتواند راحت در همهٔ ادوار کلاس‌ها شرکت کند و به‌خاطر حق‌الزحمه از شرکت متوالی در کلاس بازنماند.

سؤال: من مشغله دارم. ممکن است کلاس را چند روز دیرتر برگزار کنید؟

جواب: صوت و فایل ورد هر جلسه در اختیارتان قرار می‌گیرد. می‌توانید بعد از هر جلسه صوت آن را گوش کنید و سؤالات و اشکالات احتمالی‌تان را در گروه مخصوص کلاس مطرح کنید.

سؤال: بعد از گذراندن این کلاس ویراستار می‌شویم؟

جواب: قطعاً خیر. یادگیری حرفهٔ ویراستاری به سال‌ها مهارت و مرارت نیاز دارد.

ویراستارِ حرفه‌ای جز آن‌که به صرف‌ونحو فارسی مسلط است، به‌طور خاص با صرف‌ونحو دو زبان عربی و انگلیسی هم آشناست و ذهنش به مسائل زبانی بسیار حساس است‌.

واضح است که در ۳ جلسه، این‌همه دانش و مهارت را نه می‌توان یاد داد، نه می‌شود یاد گرفت.

سؤال: گواهی هم می‌دهید؟

جواب: اگر خودتان مایل باشید و درخواست کنید، گواهی حضور می‌دهیم؛ اما این گواهی جنبهٔ تأییدی ندارد.

سؤال: این کلاس برای کسی که هیچ گونه دانش و سابقه‌ای در زمینه‌های زبان و ادبیات و نگارش و ویرایش ندارد هم مفید است؟

جواب: کلاس‌ها تمرین‌محورند و نکات بر اساس متن و از مبنا توضیح داده می‌شوند؛ بنابراین به هیچ پیش‌زمینه‌ای نیازی ندارید. اگر اهل دقت و حوصله باشید، برایتان بسیار مفید خواهد بود.


معین پایدار
12.02.202505:07
معین‌درنگِ ۲۰: ویراستار نویسنده و مترجمی شکست‌خورده است!


جملۀ مشهوری هست نزدیک به این مضمون: «ویراستاران مترجمان شکست‌خورده‌ای هستند که در مترجمی راه به جایی نبرده‌اند و مترجمان نویسندگان شکست‌خورده‌ای که در نویسندگی.»

من دیگر ویراستار نیستم که گمان کنید از روی تعصبِ کاری چنین می‌گویم؛ ولی مطمئنم هر کس چنین جمله‌ای را ولو به‌طنز گفته است، هیچ یک از این سه عرصه را درک نکرده است.

معتقدم نویسنده و مترجمی که ویرایش نداند و ویرایش نکند، اصلاً مترجم و نویسنده نیست، یا در خوش‌نگرانه‌ترین نگاه، اگر هم نویسنده و مترجم خوبی باشد، استعدادش را سترون کرده است؛ چراکه می‌توانست دست‌کم ده برابر بهتر بنویسد و بترجمد.

البته ویرایش را اگر تنها شغلی پاره‌وقت بدانیم که فقط کمک‌خرج فلان دانش‌جوی ادبیات و بَهمان خانم خانه‌دار و بیسار کارمند اداره است، بله، من با آن حکیمی که چنان جمله‌ای را گفته است کاملاً هم‌رایم و شأن ادبی و هنری ویراستار را از آن‌چه او گفته است کم‌تر هم می‌دانم.

بسیارند کسانی که به من رجوع می‌کنند تا ویرایش یاد بگیرند، اما زمانی که متوجه می‌شوم نگاهشان به ویرایش صرفاً شغلی درآمدزاست و از دانش و ذوق زبانی که هیچ، حتی از وسواس و دغدغۀ زبانی هم عاری‌اند، سرشان را به طاق می‌کوبم و رأیشان را برمی‌گردانم. این‌ها بی آن‌که بدانند و بخواهند، در حق خودشان و سپارنده‌شان ظلم می‌کنند.

دانشِ ویرایش را به همگان باید آموخت، ولی دانش‌مهارت ویراستاری را نه. ویراستاری ابَرمرد خودش را می‌خواهد؛ باید از زبان برخیزد و با زبان درآمیزد و بر زبان بخرامد و در زبان بیارامد. کسی که نه صرف عربی می‌داند، نه نحو انگلیسی، نه صرف ‌و نحو فارسی، کسی که ظرافت‌ها و ظرفیت‌های زبانی به وجدش نمی‌آورد، کسی که دغدغه‌های زبانی هوش از سرش نمی‌برد، نمی‌باید و نمی‌تواند ویراستار شود و ویراستاری کند.

از این‌ها بگذریم و به بحث اصلی برگردیم: ضرورت ویرایش و ویراستاری در ترجمه و نویسندگی. اگر ویرایش و ویراستاری را آن‌گونه که وصفش رفت ببینیم، دیگر نمی‌توانیم درش صرفاً به‌چشم شغل بنگریم. ویرایشْ میدان مشق زبان است، مَدرَس زباناوری است، مکتب زبان‌آگاهی است. ویراستار لقمان‌وار، شیوانگاری را از مغلق‌نگاران، رسانویسی را از الکن‌نویسان، و درست‌نویسی را از غلط‌نویسان یاد می‌گیرد.

ویراستار فقط ویرگول و نقطه جابه‌جا نمی‌کند، کلمات و جملات را پالایش و پیرایش نمی‌کند، پُرفاصله‌ها و بی‌فاصله‌ها را نیم‌فاصله نمی‌کند، ویراستار با هر جمله‌ای که می‌ویراید، زنگار از تیغ شمشیر زبانِ خویش می‌زداید و چشم و چنگال شیر شم زبانش را تیزتر و بُراتر می‌نماید.

ویراستار در حین ویرایش، باید برای هر تغییری علتی و دلیلی داشته باشد و همین خصلتِ کاری‌اش، رفته‌رفته ذهنش را استدلالی و شمَش را باریک‌بین و بهینه‌گزین بار می‌آورد تا جایی که همیشه بهترین‌ها را می‌جویَد و برترین‌ها را می‌گزیند، و بهترین و برترین در زبان، یعنی دقیق‌ترین و شیواترین و رساترین و روشن‌ترین و خوش‌ساخت‌ترین و خوش‌آواترین.

از این روست که می‌گویم نویسنده و مترجمِ ناویراستار و ویرایش‌نابلد هر قدر هم خوب بنگارد و خوش بترجمد، باز هم در برابر آن‌چه می‌یارسته و می‌توانسته، هیچ نکرده‌ است. واژه‌گزینی و جمله‌نشانیِ مترجم و نویسنده زمانی تن‌تنانی و آن‌چنانی می‌شود که هر گونه واژه‌چینی و جمله‌نشینی را پیش‌تر آموده‌ و آزموده باشد. اما چند درصد مترجمان و نویسندگانْ به‌واقع چنین‌اند؟! آیا آن‌چه بر صفحه می‌نشانند فصیح‌ترین و بلیغ‌ترین متنی است که می‌دانسته و می‌توانسته‌اند؟

من دیگر ویراستار نیستم و ویرایش نمی‌کنم؛ اما ویرایش را حرفه‌ای خوارشدنی و دستِ‌چندمی نمی‌دانم و اگر زمانی پای بر آستان ترجمه و نگارش بگذارم، نیک می‌دانم و بر آن پای می‌فشارم که هرچه دارم و ندارم از همان واژه‌‌سازی‌‌ها و جمله‌ترازی‌‌ها و سازه‌پردازی‌های‌ِ ویرایش دارم.

هدف از یادگیری ویرایش لزوماً به‌کارگیری ویرایش نیست، بلکه تشدید و تحکیم شم و شعور زبانی است؛ هرچند اگر یادگیری ویرایش با به‌کارگیری ویرایش توأم شود، بی‌گمان گستره و ژرفایش هم چندین برابر می‌شود؛ بنابراین به‌عنوان کسی که دست‌کم ده سال برای این و آن ویرایش کرده و به آن و این ویرایش یاد داده و درعین‌حال به ترجمه و نویسندگی دل سپرده است، به تمامیِ مترجمان و نویسندگان و محتواگران پیش‌نهاد و توصیه می‌کنم ویرایش را هم یاد بگیرند هم به کار بگیرند و از هر دوی این‌ها مهم‌تر، به‌غایت از آن لذت ببرند.


معین پایدار، ۲۴ بهمن ۱۴۰۳
26.01.202522:01
سره‌گرا نیستم؛ ولی سره‌گراها را دوست دارم


ویراستار نیستم؛ ویراستار بودم. زبان‌شناس نیستم؛ زبان‌شناسی خوانده‌ام. هم ادبیاتی نیستم، هم ادبیات نخوانده‌ام؛ ولی می‌کوشم از ادبیات بهره ببرم، یا شاید به ادبیات پناه ببرم. با همۀ این‌ها، دیگران گمان می‌برند من یک ویراستارِ زبان‌شناسِ ادبیاتی هستم که باید فقط فارسی بگویم و فقط فارسی بنویسم. فقط روی «فقط» تأکید می‌کنم، یعنی فارسی سره بگویم و فارسی سره بنویسم. فارسی‌زبان سره‌گرا یعنی کسی که فقط فارسی می‌گوید و فقط فارسی می‌نویسد، نه جز آن، و این «نه جز آن»، یعنی واژه‌های نافارسی یا انیرانی را کسروی‌گون و کزازی‌وار از فارسی می‌زداید.

پیش‌تر این‌گونه بودم: سره‌گرا؛ هم سره‌گو، هم سره‌نویس. اصلاً همین سره‌گرایی به زبان حساس و با آن درگیرم کرد و باعث شد ویراستار شوم و زبان‌شناسی بخوانم و ادبیات... نه، دروغ چرا؟ ادبیات نه. اما سره‌گراها را دوست دارم و درک می‌کنم. داستان سره‌گراشدن و زبان‌شناسی‌خواندنم را این‌جا واو‌به‌واو گفته‌ام. چراییِ سره‌گرادوستی‌ و سره‌گرایی‌پسندی‌ام را هم این‌جا نوشته‌ام. اما الآن سره‌گرا نیستم و لزوم و دلیلی هم نمی‌بینم که بخواهم سره‌گرا باشم؛ حتی اگر هم ویراستار باشم، هم زبان‌شناسی خوانده باشم، هم ادبیاتی باشم و ادبیات خوانده باشم.


معین پایدار، ۰۸ بهمن ۱۴۰۳
Көрсетілген 1 - 24 арасынан 31
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.