فرازهایی از سرمقاله بیست و هفتمین شماره فصلنامه خاطرات سیاسی، به قلم حسن اکبری بیرق
*پرسش اصلی باید این میبود که این «وفاق» و «ترک دعوا» که از زبان رئیسجمهور فرونمیافتاد، چه معنا و مبنایی داشت. وفاق، متعلَّقی دارد که نپرداختن بدان، نهتنها واژه را بیاثر میسازد، بلکه مفهوم آن را چنان مبتذل و بیمعنا میکند که دیگر پرداختن به آن را مشمئزکننده میسازد؛ امری رایج برای تغییر و تبدیل معنای واژگان در تاریخ جمهوریاسلامی، که مصادیق فراوانی برای آن میتوان ذکر کرد.
*آن چندمیلیوننفری که ملامت رفقا را به جان خریدند و در انتخابات شرکت کردند و به پزشکیان رأی دادند، درواقع او را به جنگودعوای کسانی فرستادند که در چنددهه گذشته، با اِعمال سیاستهای تنگ نظرانه، خون ملّت را در شیشه کرده و حسرت یک روز زندگی معمولی را بر دل آنان نهادند؛ همانان که با ستیزهجویی با جهان و جهانیان، منابع این مرزبوم را هدردادند و موجبات تحریمهای ظالمانه و کمرشکن را فراهم کردند؛ در یک کلام، هواداران پزشکیان به زبان بیزبانی از او خواستند که بر سر حقوق ملّت و عزّت دولت و اعتبار کشور، پای فِشُرَد و حتی تا پای جان مقاومت و دعوا کند.
*دولت توسعهمحور پزشکیان چگونه میتواند با گروههایی در بدنه قدرت وفاق نماید که از بیخ و بن به توسعه اعتقادی نداشته حتی از تلفّظِ لفظ آن اِبا دارند و حدّاکثر، پیشرفت اسلامی- شیعی را مطمح نظر خود کردهاند؟
*امروز، نظام جمهوریاسلامیایران بر یک دوراهی تعیینکننده قرارگرفتهاست؛ یا پیوستن عزّتمند به جامعه جهانی و تعامل راهگشا برای توسعه ایران با قدرتهای بزرگ و یا ادامه وضع اسفبار فعلی که معلوم نیست به کجا بیانجامد. پزشکیانی که با همین راهبرد، کابینه خود را چیدهبود، ظاهراً در هزارتوی بلوکهای قدرت و ثروت حاکمیّت، که منفعت خود را در جنگ و ستیزه با مردم در داخل و دولتهای غربی در خارج میدانند، گیر افتادهاست و نه راه پس دارد و نه راه پیش. آیا او بازهم خوشخیالانه به راه خود ادامه میدهد یا به فکر وفای به عهدی است که گردنش را بهپای آن گرو گذاشتهاست؟
@Political_Quarterly