Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
یادداشت های حسن انصاری avatar
یادداشت های حسن انصاری
یادداشت های حسن انصاری avatar
یادداشت های حسن انصاری
24.04.202521:54
با وجود این همه انتقاد از صدا و سیما به دليل برنامه های مبتذل و بی خاصيت و ناهماهنگ با ارزش های ملی و دینی عجيب است که هنوز مديريت آن تصميم نگرفته در شيوه سازمان تحت مديريتش اصلاحی را ايجاد کند. اگر امروز تلويزيون کمترين بيننده را در ميان مردم دارد مقصر مردم نيستند. مقصر سال ها بی توجهی است به فرهنگ و سنت های ملی و دينی و اخلاقی اصيل اين مرز و بوم. به نام تعهد مشتی آدم غير متخصص را مجال دادند و دست آخر حاصلی جز ابتذال نصيبشان نشد. اين درد را کجا بايد فرياد زد؟

https://t.me/azbarresihayetarikhi
19.04.202521:12
شازده در بيانيه ای ابراز داشته: «این مذاکرات هسته‌ای، صلحی برای خاورمیانه به ارمغان نخواهد آورد.» خاندان پهلوی در تاريخ کوتاه خودش دو کودتا، وابستگی به بیگانگان، واگذاری بحرين، استبداد و تأسيس ساواک را داشت. حال با اين اظهارات شازده منتظر السلطنه بايد به آن سوابق مشعشع حمایت از ادامه تحریم ها و مخالفت با برقراری صلح در منطقه و جهان را هم به کارنامه اين خاندان اضافه کرد. شرم آور.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
19.04.202508:03
آقای مادلونگ هر آنچه در اين مقاله درباره حکيم سمرقندی و ارتباطش با کتاب سواد اعظم گفته بر پايه اعتمادش به متن موجود و درکی نادرست از وضعيت فعلی آن است. غیر از او تقريبا همه محققان دیگر تاريخ علم کلام درباره اين متن به خطا رفته اند.

https://www.iranicaonline.org/articles/abul-qasem-eshaq/

https://t.me/azbarresihayetarikhi
07.04.202516:57
با اين موج تحريف تاريخ با هدف فریب دادن نسل جوان چه بايد کرد؟

دامنه تحريف تاريخی سايت ها و کانال های تلگرامی و رسانه های سلطنت طلب اين روزها به مسلماتی تاريخی رسيده است که حقيقتا نمی دانم چه نامی می توان بر آن گذاشت. يکی از اين کانال ها با ادعای ارائه مطالبی درباره تاريخ ايران معاصر گمان برده موضوع مالکيت تاريخی ايران نسبت به بحرين از قبيل خالی بندی های رسانه ای "من و تو"یی است درباره ميزان آسايش و رفاه مزعوم در دوره استبداد سياه پهلوی؛ موضوعی که با توجه به اوضاع معيشتی و اقتصادی تأسف بار ناشی از تحريم ها و ناکارامدی ها می توان درباره آن تا می شود دروغ گفت. آيا گمان برده ايد با نشان دادن دو تا سند ادعایی و اظهار چند مطلب بی ربط مالکيت تاريخی ايران نسبت به بحرين را می توان زير سؤال برد؟ البته حق داريد. با همين ذهنيت استعماری و استبداد زده بود که در دوره پهلوی بحرين را واگذار کردند و خدا داند اگر قدرت به همان ها باز گردد بناست کدام بخش ديگر اين سرزمين چند هزار ساله را تحويل دهند؟ حالا هدفشان چيست؟ اينکه خدای نکرده کسی امروز نگويد خيانت مسلم محمد رضای پهلوی در واگذاری بحرين و شکست مفتضحانه او در اداره مذاکرات با انگلستان خود دلیلی کافی است که تا هزار سال ديگر هم کسی به پهلوی و پهلوی گرايان اداره حتی يک برگ درخت از خاک ايران را هم تحويل ندهد. کمی شرم هم خوب است...

https://t.me/azbarresihayetarikhi
से पुनः पोस्ट किया:
ZEKR, MIT Shia Muslim Association avatar
ZEKR, MIT Shia Muslim Association
درس گفتارهای تاریخ اندیشه و تمدن اسلامی

🌐 بصورت مجازی، به فارسی

«تاریخ اهل سنت و جماعت»، ۱۰ جلسه
حسن انصاری
موسسه مطالعات پیشرفته، پرینستون، نیوجرسی

سه شنبه ها، ۸:۳۰ تا ۱۰:۱۵ شب (به وقت شرق آمریکا)
شروع جلسات از ۱۵ آوریل، ۲۰۲۵

چکیده:
در اين سلسه درسگفتارها به اجمال تاريخ اهل سنت و جماعت را به بحث خواهيم گذاشت. سابقه اصطلاح ترکیبی "اهل سنت و جماعت" گرچه به قرن سوم باز می گردد اما به کارگیری آن برای اشاره به عقايد يک مکتب مذهبی در اسلام نهايتا به اوائل سده چهارم قمری در خراسان قابل پيگيری است؛ اين در حالی است که تشکيل اين مکتب به عنوان يک هويت جامع دينی و سياسی حاصل سلسله ای از حوادث و تحولاتی بود که در نیمه سده پنجم شکل گرفت و زان پس تعبیر اهل سنت و جماعت تعبیر شایعی شد. با این وصف اهل سنت و جماعت به عنوان هويت جامع برای چهار مذهب فقهی حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی و نيز دو مذهب کلامی اشعری و ماتريدی تنها در سده شش قمری به ظهور پيوست. در اين سلسله درسگفتارها ريشه های اوليه عناصر مرتبط با "سنت" و "جماعت را که به سده های دوم و سوم قمری باز می گردد و همچنین نقش قدرت سياسی در شکلگيری آن و نسبت دانش و قدرت را در اين فرايند به اميد خدا به بحث خواهيم گذاشت.


Zoom Participation (webinar):
https://mit.zoom.us/j/93933325521
Meeting ID: 939 3332 5521

YouTube Live:
https://www.youtube.com/@AhlulbaytIslamicSociety

🟥 Lecture is recorded in YouTube and can be watched later on our channel with closed caption (CC) and auto-translate.

#سنت_و_جماعت
@azbarresihayetarikhi
https://sites.mit.edu/zekrmit/
@zekrMIT
से पुनः पोस्ट किया:
یادداشت های حسن انصاری avatar
یادداشت های حسن انصاری
05.04.202515:29
متأسفانه ما در ایران به دلائل مختلف از همان بدو تأسیس دانشگاه دست کم در عرصه علوم انسانی ضرورت وجود جامعه علمی دانشگاهی را جدی نگرفتیم. این به دلیل عدم وجود فرهنگ نقد است. جامعه علمی در شکل عقلانیت جمعی جامعه نخبگان دانشگاهی در هر رشته ای مرجعیت لازم را باید برای ارزیابی محصولات علمی داشته باشد. بدون وجود چنین مرجعیتی علمی آشفتگی فکری جای تولید علم را می گیرد و مانع آن می شود. بیرون دانشگاه در ایران تولید علم متولیان دیگری هم دارد. در تمام طول سده بیستم ما سلسله ای از نویسندگان و روشنفکران را داشته ایم که نه تنها تحصیلات آکادمیک (دانشگاه و یا حوزه، این یکی در عرصه دین) نداشته اند بلکه به آن بی اعتنا بوده اند. خارج از محیط دانشگاه و قواعد جامعه های علمی مترجمانی حرفه ای داشته ایم که جای استادان فلسفه و یا علوم اجتماعی را گرفته اند. اساسا اهمیت یافتن مترجمین و بر کشیده شدن آنها به مقام نظریه پردازهای اجتماعی و فلسفی حاصل همین نگاه است. در غرب عموما ترجمه یک صناعت است و نه یک شعبه ای از شعب مرجعیت علمی. به سادگی نظریه پردازی خارج از نظامات دانشگاهی را اجازه می دهیم که جای تخصص آکادمیک را بگیرد. تولید روشنفکرمان زیاد از اندازه است. روشنفکری را بیرون دانشگاه جستجو کرده ایم. در عرصه تاریخ بیشتر می پسندیم کسی تئوری تاریخی بدهد بدون آنکه با اسناد و مدارک حرف بزند و کاری با دقت آزمایشگاهی در حوزه تاریخ انجام دهد. ترجمه گونه ها را تألیفات واقعی می پنداریم و مجلات غیر دانشگاهی ما بسی بیشتر از مجلات دانشگاهی مان در نقش مرجعیت های اجتماعی و علمی و فرهنگی قرار گرفته اند.

در طول سده بیستم ایران (و البته در جهان عرب هم وضع کم و بیش همین گونه است) بسیاری از روشنفکران و تفکر سازان و مرجعیت های فکری و روشنفکری ما یا تحصیلات دانشگاهی اساسا نداشته اند و یا تحصیلات پایینی داشته اند. برخی از‌ آنها هم اگر تحصیلات دانشگاهی داشته اند خارج از زمینه کار و قلم و عرصه روشنفکری و تولید فکرشان بوده. در همین چند دهه اخیر روزنامه ها و مجلات عرصه روشنفکری را در ایران ملاحظه کنید. چند درصد این منشورات را به مقالات متخصصان دانشگاهی اختصاص داده ایم؟ سهم استادان فلسفه ما در قیاس با مترجمان فلسفه چقدر بوده ؟ در قیاس با تئوری پردازان غیر دانشگاهی مان چطور؟ چند درصد تولیدات روشنفکری ما در صد سال گذشته با استانداردهای نظامات دانشگاهی و جامعه های علمی سازگاری دارد؟ نظریه پردازانی داریم که با وجود حضور قوی رسانه ای و در عرصه نشر تاکنون یک کتاب که در چارچوب کتابی دانشگاهی نوشته شده باشد عرضه نکرده اند. در غرب مهمترین کتاب ها در عرصه علوم انسانی توسط ناشران دانشگاهی و یا آکادمیک منتشر می شوند. این مجلات دانشگاهی اند که تولید علم و رهبری و مرجعیت فکری و علمی و ارزیابی آکادمیک را بر عهده دارند و نه ماهنامه ها و فصل نامه های رنگی. در همین ده سال اخیر سر دبیرانی با مایه های علمی اندک چندین مجله در عرصه فکر و تفکر سیاسی را مدیریت کرده اند در حالی که از لحاظ تحصیلات دانشگاهی در رشته هایی که مدعی آنند هیچ برجستگی قابل اشاره ای ندارند و ارزیابی های آکادمیک در موردشان وجود ندارد. متأسفانه با سوار شدن بر موج های رسانه ای در یکی دو دهه اخیر و بدون آنکه تولید علم و اندیشه روند درست و آکادمیک خود را طی کرده باشد و بی آنکه اندیشه های آنان از صافی نقد درون دانشگاهی و بر اساس قواعد جامعه علمی گذشته باشد کسانی به عنوان متفکران عرصه عمومی و سیاست و اندیشه مورد تبلیغ همین نوع ماهنامه ها و فصل نامه های غیر دانشگاهی قرار گرفتند که یا اساسا از تحصیلات دانشگاهی مقبولی برخودار نبودند و یا تاکنون یک کتاب بر اساس موازین جهانی نظامات آکادمیک منتشر نکرده اند. طبیعتا من مخالفتی با حضور روشنفکران و فعالان عرصه اجتماعی و رسانه ای ندارم اما همه سخن من این است که این را با جامعه علمی و آکادمیک اشتباه نگیریم. در غیر این صورت تنها خود را فریب داده ایم و به جای علم متأسفانه در بسیاری موارد تنها ایدئولوژی های زودگذر برای اهدافی سیاسی و حزبی تولید کرده ایم...

https://t.me/azbarresihayetarikhi
24.04.202509:14
پیام تسلیت صادره از دفتر مرجع عالی‌قدر دینی حضرت آیت‌الله سیستانی (دام ظلّه) به مناسبت درگذشت پاپ فرانسیس

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب کاردینال پیترو پارولین
دبیر دولت واتیکان
با سلام و احترام

با نهایت تأسف و تأثر، خبر درگذشت پاپ فرانسیس، رهبر کلیسای کاتولیک، را دریافت کردیم؛ شخصیتی که در میان ملت‌های گوناگون جهان از جایگاهی معنوی والا برخوردار بود و به واسطهٔ خدمات برجسته‌اش در عرصهٔ صلح و مدارا، و نیز همدلی با مظلومان و ستمدیدگان در اقصی نقاط دنیا، مورد احترام همگان قرار داشت.

دیدار تاریخی ایشان با مرجع عالی‌قدر دینی در نجف اشرف، نقطهٔ عطفی بس مهم بود در تأکید دو سویه بر نقش بنیادین ایمان به خداوند متعال و پیام‌های الهی، و نیز پایبندی به ارزش‌های والای اخلاقی در رویارویی با چالش‌های عظیمی که بشر در این عصر با آن روبروست. در این دیدار، بر ضرورت هم‌افزایی تلاش‌ها در راستای ترویج فرهنگ همزیستی مسالمت‌آمیز، نفی خشونت و نفرت، و تثبیت ارزش‌های همدلی و احترام متقابل میان پیروان ادیان و اندیشه‌های گوناگون، تأکید شد.

مرجعیت عالی دینی، ضمن ابراز همدردی و تسلیت به پیروان کلیسای کاتولیک در جهان به مناسبت این ضایعهٔ اندوهبار، برای ایشان شکیبایی و آرامش مسئلت می‌نماید و از درگاه خداوند بلندمرتبه، به فضل بی‌کران رحمتش، خیر، برکت و صلح را برای آنان و برای تمامی بشریت مسئلت دارد.

۲۲ شوال ۱۴۴۶ هـ.ق برابر با ۲۱ آوریل ۲۰۲۵ م
دفتر حضرت آیت‌الله سیستانی (دام ظلّه) ـ نجف اشرف
19.04.202520:40
نظريه پردازی دينی و فلسفی و فرهنگی مديران دولتی

برای من هيچ چيز عجيب تر و در عين حال مضحک تر از اين نيست که مديرانی دولتی که در سرتاسر عمر به هيچ نحو، نه در تحصيلات و نه در رشته کاريشان، صلاحيت خود را در موضوعات فرهنگی و دينی و فلسفی و تاريخی نشان نداده اند (و بل مديريتی) و هيچ گواهی بر صلاحيتشان جز ادعاهای پوچ وجود ندارد بعد از چهل سال که در ساختار دولتی و مديريت هایی مانند مدير کلی و معاون وزير و وزارت و غيره بوده اند به يکباره بعد از کنار رفتن و / یا کنار گذاشته شدن از قدرت فیلشان به اصطلاح یاد هندوستان می کند و با ولعی توصيف ناشدنی در قامت نظريه پرداز و متفکر فلسفی و فرهنگی و ايرانشهری و البته با رانت شهرت و ارتباط با رسانه ها و کانال های تلگرامی خود و افکار و نظریات مشعشعشان را می خواهند از طريقی ديگر بر مردم و جامعه تحميل کنند. آقا، دست کم اين يک محدوده را برای اهلش وا گذاريد. ديواری کوتاه تر از ديوار اهالی فرهنگ و ادب و علم گير نياورده ايد؟ مدتی استراحت کنيد. باور کنيد برای سلامتی روان خودتان و آسايش مردم بهتر است...

https://t.me/azbarresihayetarikhi
से पुनः पोस्ट किया:
یادداشت های حسن انصاری avatar
یادداشت های حسن انصاری
با فؤاد افرام بستانی. در منزلش. گمان می کنم سال ۷۲ شمسی بود. با شادروان حیدر بوذرجمهر رفتیم پیش او. زمانی رئیس دانشگاه لبنان و همچنین سر ویراستار دانشنامه بستانی در بیروت بود. از مهمترین شخصیت های مسیحی لبنان در سده بیستم.
07.04.202516:50
یک نمونه از صدها مورد خیانت مسلّم حکومت استبدادی، کودتایی و وابسته پهلوی ها در ايران
से पुनः पोस्ट किया:
یادداشت های حسن انصاری avatar
یادداشت های حسن انصاری
06.04.202510:01
خط غلو و تمايز آن با مذهب اماميه از ديدگاه مسعودي

مسعودی در مروج الذهب (ج 4، ص 322) در بحث از پيروان محمد فرزند امام صادق (ع) تعبيری دارد که نشان می دهد برای او که کتابش را اندکی پس از شروع عصر غيبت کبری می نوشته خط غلو شيعی از آنچه او "اماميه" می خوانده (و البته منظورش صرفا دوازده اماميان نيست) متفاوت قلمداد می شده: وظهر في أيام المأمون بمكة ونواحي الحجاز محمد بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين وذلك في سنة مائتين ، ودعا لنفسه ، واليه دعت الشميطية من فرق الشيعة وقالت بإمامته وقد افترقوا فرقاً : فمنهم من غَلا ، ومنهم من قصّر وسلك طريق الإمامية. معمولا منابع فرق شناسی اماميه را جدا از فرق غلات شيعی قرار می دهند. آنچه در عبارت مسعودي مهم است اين است که غلو را در برابر تقصير قرار داده و می گويد اماميه اهل غلو نبوده و به نقطه مقابل آن يعنی تقصير باور دارند. روشن است که منظور از اصطلاح تقصير اينجا عنوانی است که غلات برای مخالفان غير غالی خود قرار داده بودند. اماميه خود را مقصره نمی خواندند. در واقع ماهيت مذهبی اماميه تقابل با انديشه غلات شيعی بود. توضيحش را در بحث غلات بايد گفت.
से पुनः पोस्ट किया:
یادداشت های حسن انصاری avatar
یادداشت های حسن انصاری
05.04.202515:29
ما نیاز به جامعه علمی دانشگاهی داریم (در دو فرسته)

یکی از آفت های مهم توسعه رسانه های اجتماعی مجازی در سال های اخیر گسترش بی رویه اظهار نظرهای غیر تخصصی و به حاشیه رانده شدن متخصصان و در عوض ظهور طبقه ای از سلیبریتی های فرهنگی است. اظهار نظر صرفا با هدف اظهار نظر و کسب شهرت و یا با اهداف سیاسی خاص. این پدیده ای جهانی است اما بی تردید جهان غیر توسعه یافته بیش از همه از این وضعیت ضرر می کند. در جامعه ای که نهادهای فرهنگی و آموزشی و اجتماعی و سیاسی و رسانه ای قوی و ریشه دار دارد فضاهای رسانه ای مجازی ممکن است موج های کوتاه مدت تولید کنند و عده ای با اهداف سیاسی موقتا موج سواری کنند اما ساختار بر اساس منطق درونی و نظام مند خود و به دلیل وجود نهادهای مهم نظارتی به گونه ای تنظیم شده که به سرعت می تواند مانع تشدید موج سواری های رسانه ای شود و به نحوی سعی می شود شیوه ها و راه حل های علمی جای تحلیل های مقطعی و عامه گرا را بگیرد. به طور مثال وجود رسانه های آزاد و تریبون های متعدد و متنوع مانع از غلبه یک تفسیر و تحلیل بر دیگر تفاسیر و تحلیل ها می شود و راه را برای ورود تخصص تسهیل می کند.

یکی از مهمترین این نهادها نهاد دانشگاه است. در غرب جای اصلی هر تخصص علمی به معنای عام آن دانشگاه است و نه هیچ نهاد دیگر. دانشگاه است که متولی اظهار نظر علمی و تولید علم است. مقصود من دانشگاه به معنای عام آن است و طبعا شامل دانشکده های الهیات و مدارس دینی وابسته به کلیساهای رسمی هم می شود. کما اینکه شامل مؤسسات علمی دانشگاهی در معنای عام آن هم می شود. این به معنی وجود جامعه علمی در هر رشته است. در غرب هیچ گونه اندیشه و نظر و نوشته ای که خارج از چارچوب های جامعه علمی مرتبط باشد نمی تواند از راه هایی خارج از شیوه های پذیرفته شده از سوی جامعه علمی مجال رشد داشته باشد. دست کم باید از صافی نقد علمی جان سالم به در برد. دانشگاه جای اصلی تفکر فسفی و تولید علوم انسانی است. متفکرانی بیرون از دانشگاه داریم. اما آنها هم باید دیدگاه های خود را در نهایت در چارچوب های مورد قبول جامعه علمی دانشگاهی تعریف کنند و یا از ارزیابی های دانشگاهی خود را بیگانه ندانند. آدم های دانشگاهی البته حضور رسانه ای می توانند داشته باشند اما این جامعه علمی و ملاکات معتبر آن است که تعیین کننده است و نه اخلاق رسانه ای. ممکن است کسی بعد از آنکه اثری با استانداردهای مقبول دانشگاهی نوشت بتواند آن را در قالب های رسانه ای هم منتشر کند و یا مخاطب عمومی را در شکل های مختلف پابلیکیشن در نظر بگیرد اما این بدین معنا نیست که تولید علم خارج از نهاد دانشگاه و چارچوب های جامعه علمی مقبول تلقی شود. روشنفکران در غرب البته حضوری فعال دارند. اما با تفاوت هایی میان فرانسه و آلمان و ایالات متحده به طور نمونه روشنفکران در اصل تعلق به نظامات دانشگاهی دارند و دست کم باید نسبت روشنی با جامعه علمی رشته های کار و اندیشه خود داشته باشند. روشنفکران در عرصه عمومی فعالند و همیشه لزوما کارکردی یکسان با متخصصان دانشگاهی ندارند اما عمق و گسترش نظامات دانشگاهی در غرب عموما مانع از این است که روشنفکری بیگانه با دانشگاه بتواند دست کم در موضوعات نظری محض و نخبه گرا تأثیر اجتماعی عمیق پیدا کند.


https://t.me/azbarresihayetarikhi
20.04.202504:19
غريب اين است که در نسخه های خطی و چاپی کتاب السواد الأعظم سندهای متعددی عموما با تحريفاتی متعدد نقل شده اما از همين سندها و مقايسه آنها روشن می شود که نويسنده کتاب هر که بوده (شايد با کنيه ابو القاسم؛ و همين موجب خطای نسخه برداران و مترجمان کتاب در سده های بعد شده و او را با حکيم ابو القاسم اسحاق سمرقندی يکی گرفته اند) از راويان شخصی بوده به نام ابو يعقوب يوسف بن معروف بن جبير الإشتيخني النّسفي که مدتی کوتاه قبل از سال 360 ق از دنيا رفته (نک: تاريخ الاسلام ذهبي، 26/ 240). کسانی که از اين الإشتيخني روايت می کرده اند حدود سال 400 ق تاريخ مرگشان بوده (نمونه: سمعانی، الأنساب، 5/701) و نیز کسی مانند ابو سعد عبد الرحمن بن محمد بن محمد بن عبد الله بن إدريس الإدريسي الإستراباذي، نويسنده معروف تاريخی برای سمرقند که در 405 ق به خاک رفته گاهی با يک واسطه و گاهی بدون واسطه از اين الإشتيخني نقل روايت می کند (نک: القند نسفي، ص 198 و 352). بنابراين چگونه ممکن است که نويسنده السواد الأعظم ابو القاسم حکيم سمرقندی باشد که بين سال های 260 تا 342 ق زنده بوده و در سال اخیر در کهنسالی از دنیا رفته؟

وانگهی خود آقای ماهر جرار در تعليقات متن در يکجا (ص 91) سال مرگ ربيع بن حسّان الکسّي را به درستی سال 302 ق قلم برده اند. اين شخص در سند کتاب ما استاد و شیخ روايت الإشتيخني است و نويسنده السواد الأعظم به واسطه او از اين ربيع بن حسّان نقل روايت می کند. چطور ممکن است که نويسنده کتاب السواد الأعظم حکيم ابو القاسم سمرقندي باشد که خود در واقع معاصر جوانتر ربيع بن حسّان است که در همان سمرقند هر دو می زيسته اند؟

با کمی دقت آقای ماهر جرار می توانست تنها بر اساس سندهای کتاب السواد الأعظم به اين نتيجه برسد که نويسنده کتاب السواد الأعظم نمی تواند حکيم ابو القاسم سمرقندي باشد.

جالب اين است که همه محققان و از جمله ويلفرد مادلونگ به خطا کتاب السواد الأعظم را تأليفی از زمان امير اسماعيل سامانی و از حدود سال 290 ق فرض کرده اند. با اين خطای بزرگ مادلونگ و فان اس و دیگران در واقع تاريخ تحولات برخی عقاید اهل سنت و جماعت در خراسان را که ارتباط وثیقی با تاریخگذاری متن السواد الأعظم دارد برای حدود نود سال به عقب برده اند. اين در حالی است که اين کتاب بايد اواخر دوران امير نوح بن منصور سامانی در اواخر سده چهارم نوشته شده باشد و البته بعدها هم با کلی زیادات و اصلاحات در سده ششم قمری به فارسی ترجمه شده است.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
آقای ماهر جرار اخيرا متن کتاب السواد الأعظم در تحرير عربی آن را با مقابله چندين نسخه و با مقدمه ای مفصل منتشر کرده اند. در اين چاپ باز اين خطا تکرار شده که کتاب تأليف حکيم ابو القاسم سمرقندی است. متأسفانه در اين چاپ تصحيح به صورت تلفيقی انجام شده و تحريرهای مختلف متن عربی که حاصل روايت های متفاوت و ورسيون های اصلاح شده بعدی است در سازواره انتقادی به شکل واضحی از هم تفکیک نشده اند.

https://www.degruyterbrill.com/document/doi/10.31826/9781463240820/html

https://t.me/azbarresihayetarikhi
10.04.202516:38
هانری کوربن و درک غیر قابل اعتماد او از تاریخ فلسفه اسلامی

هانری کوربن فهم ما را از فلسفه اسلامی و بل عقلانیت فلسفی در اسلام مخدوش کرد. تاریخ فلسفه او همه چیز هست الا تاریخی تحلیلی از فلسفه اسلامی. من یکبار نوشتم اگر می خواهید فلسفه اسلامی را نفهمید حتما کوربن بخوانید. او فلسفه ابن سینا را در پرتوی فلسفه سهروردی و فلسفه سهروردی را در پرتوی فلسفه آخوند ملا صدرا و فلسفه ملا صدرا را در پرتوی مکتب شیخی می فهمید. به تعبیر مرحوم حاج آقا مهدی حائری یزدی سبب شد تا فلسفه اسلامی و به ویژه فلسفه آخوند را در غرب بیشتر در شمار علوم غریبه و علوم جفر و حروف بفهمند. شیعه شناسی او هم در حقیقت آیین پاسداشت تفکر غالیانه بود. سال هاست ما در ایران گرفتار خوانش کوربنی از فلسفه هستیم. کتاب های او را نه یکبار که چند بار ترجمه کرده ایم و همچنان در این مسیر کوشاییم. عیبی هم ندارد. عیبش آن است که سخنان دیگران از مخالفان او را هم باید بشنویم و بخوانیم اما این کار را نمی کنیم. کما اينکه کمتر تلاش می کنيم فلسفه اسلامی را در بافتار اصول يونانی آن و سهم فيلسوفان مسلمان مانند فارابی و ابن سينا در شرح و تفسیر فلسفه های ارسطویی و اسکندرانی بفهميم؛ زمينه ای که در آن نوشته های کوربن در سنت های دانشگاهی اصلا مورد اعتنا نيست. خوشبختانه امروز تحقيقات فلسفه اسلامی و به ويژه ابن سينا شناسی در دنيا به تدریج دارد صورت علمی تری به خود می گيرد و در چارچوب سنت های فلسفی مورد مطالعه قرار می گيرد. با ابن سينا شناسی است که می توانيم سهم تمدن اسلامی را در تاريخ تفکر فلسفی از يونان به اين سو به درستی درک کنيم و مساهمت مهم فيلسوفان مسلمان را در تاريخ تفکر معاينه نشان دهيم. اين کار هم با دقت در متن ها، تصحيح مجدد متون، بررسی دقیق ترجمه های سريانی و عربی از متون فلسفی يونانی و اسکندرانی و سهم ابن سينا در فلسفه لاتينی ممکن است و نه با مطالعه آثار هانری کوربن درباره فلسفه اسلامی. برای فهم و درک تاریخی از تشیع و فلسفه شیعی و اسلامی ما نیازی به کوربن نداریم.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
से पुनः पोस्ट किया:
چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟ avatar
چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟
وقتی اصلاحات ارضی شد، شاه دسته دسته از این لوله‌ها که سند مالکیت بود، به هر کدام از روستایی‌ها می‌داد و یک کاغذی هم دادند به مالکین که دولت پول زمین شما را هشت ساله از زارع می‌گیرد و به شما پرداخت می‌کند. مالکین رفتند و مملکت ماند با عده‌ای زارع. فصل کشت رسید، و دولت گفت، خب زارعین! بروید و بکارید. زارعین گفتند، ما بذری نداریم. دولت گفت، پس سالهای قبل چه می‌کردید؟ گفتند، سالهای قبل ارباب انباری برای بذر داشت، از او می‌گرفتیم. لاجرم دولت سراغ وزارت کشاورزی آمریکا رفت تا بذر قرض کند. بعد آمدند گفتند، حالا چگونه محصولات را بفروشیم؟ دولت مامورین وزارت کشاورزی را که هیچوقت کشاورزی نکرده بودند، می‌فرستد تا به روستاییان آموزش بدهند! آخر سال هم یک دهم سال قبل گندم برداشت نشد. ناچار دولت ایران دست به دامن دولت آمریکا شد که به ما گندم بفروشید! آمریکا هم نه گندم سال جاری یا پارسال خود را بلکه از سیلوی چهارم به ما گندم فروخت. ایران تا قبل از اصلاحات ارضی تولیدکننده گندم مورد نیاز خود بود اما با اصلاحات ارضی همه چیز از بین رفت.

رضا نیازمند؛ معاون وزیر اقتصاد در دههٔ ۱۳۴۰
05.04.202515:25
"نکته پرانی" در فضای مجازی


درباره آسيب شناسی فضای مجازی بسيار گفته اند و خوانده ايم و شنيده ايم. يکی از آسيب های آن به نظرم در فضای روشنفکری و نظری ايجاد توهم عالم بودن و صاحب "سخن" بودن است. تا قبل از عصر رسانه های اجتماعی انتشار يک مطلب حتی در يک روزنامه دست چندم کار ساده ای نبود. اما الآن به لطف رسانه های اجتماعی هر کسی می تواند از حق اظهار نظر برخوردار باشد. اين البته جنبه مثبت وجود چنین رسانه هایی است. منتهی مشکل آنجاست که کارکرد رسانه های اجتماعی هنوز کاملا مورد بحث و بررسی قرار نگرفته. مثلا اينکه در سياست و اجتماع و دين و فرهنگ و علوم هر کدام چه راه هایی وجود دارد که بتوان با آنها ميان اظهار نظرهای با پشتوانه و بدون پشتوانه علمی تشخيص داد و تمايز برقرار کرد؟ رسانه های اجتماعی در چه حيطه هایی می تواند بستری برای گفت و شنود باشد و در کجاها نيازمند حفظ حدود شناخت علمی و تخصصی هستيم؟ اظهار نظر چه کسانی را بايد در رسانه های اجتماعی و در چه موضوعاتی مورد توجه قرار دهيم؟ مسلم است که موضوعات بسياری در اجتماع و سياست هست که می تواند عرصه اظهار نظر و رايزنی عمومی باشد و اساسا تنها در پرتوی خردی جمعی می توان درباره آن به بحث و بررسی و روشنگری پرداخت. اما موضوعات علمی چطور؟ جايگاه تخصص چيست؟ سهم "جامعه علمی" در هر رشته ای چيست؟ آيا پسنديده است در عرصه رسانه های اجتماعی بحث های علمی و تخصصی را دامن زد؟ اگر اين بحث ها مطرح می شود چه راه هایی وجود دارد تا مانع از سيطره عوام گرایی و شانتاژهای رسانه ای بر بحث های علمی شويم؟ چه راهی وجود دارد که علم و تخصص را از سياست زدگی و يا غلبه موج های زمانه برحذر داريم؟ چطور می توان از علم در برابر موج های رسانه ای حفاظت کرد؟
به نظرم يک راهش اين است: در مباحث علمی و آکادميک ملاک های متناسب با "جامعه علمی" هر رشته ای را حتی در رسانه های اجتماعی محترم شماريم. مثلا از کسی که حتی يک کتاب، سهل است يک مقاله آکادميک در موضوعی علمی که در رسانه ای اجتماعی از آن سخن می گويد منتشر نکرده و از طرق معمول تخصص و دانش خود را به محک داوری نگذاشته سخنی و يا بهتر بگويم اظهار نظر مهمی را در رسانه های اجتماعی نپذيريم. در غير اين صورت علم، و به ويژه علوم انسانی در زير ضربات و شانتاژهای رسانه ای له خواهد شد و اسير موج های رسانه ای و "نکته پرانی" های مجازی خواهد گردید؛ نکته پرانی های کسانی که سرمايه ای علمی جز همين "مداخله" های مجازی ندارند...

https://t.me/azbarresihayetarikhi
برای بازخوانی تاریخ اهل سنت و جماعت و نخستين سندها درباره شکلگيری اين مفهوم کتاب السواد الأعظم همواره متن مهمی قلمداد شده؛ در حالی که ....👇👇
19.04.202516:57
جناب آقای احمد پاکتچی هم تحت تأثير پژوهش های ديگران و از جمله آقای مادلونگ کتاب را تأليف حکيم ابو القاسم سمرقندی قلم برده اند و بر اساس مقايسه متن کتاب با آثار اعتقادی ديگر حنفی عصر در اين مقاله و چندين مقاله ديگر در دائرة المعارف بزرگ اسلامی نتايجی درباره مکاتب مختلف سنت گرا و عقل گرا در ميان حنفيان عنوان کرده اند که قسمت اعظم آن مطالب بر اساس اين دريافت است که کتاب سواد اعظم تأليف حکيم سمرقندی است؛ و با خطا بودن اين انتساب تمامی آنچه استاد پاکتچی در مقالات مختلف و از جمله مداخل ابو حنيفه و مدخل اسلام و يا مدخل اخلاق و ... در اين زمينه نوشته اند بايد از نو نوشته شود و اعتبارش محل ترديد است. در ضمن در مدخل زير ايشان ابو الوليد باجي (د. 474 ق) ، فقيه و متکلم مالکی اندلسی را شارح السواد الأعظم قلم برده اند که مايه تعجب است. چطور يک متکلم و فقيه مالکی اشعری از اندلس سده پنجم بر کتابی از حنفيان خراسان سده چهارم شرحی نوشته باشد؟ همچنين در اين مقاله ايشان ميان الصحائف الالهیة شمس الدين سمرقندی قرن هفتم با السواد الأعظم منسوب به حکيم سمرقندی قرن چهارم خلط کرده اند. اينها بايد اصلاح شود.


https://www.cgie.org.ir/Fa/article/224965/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AD%DA%A9%DB%8C%D9%85-%D8%B3%D9%85%D8%B1%D9%82%D9%86%D8%AF%DB%8C

https://t.me/azbarresihayetarikhi
08.04.202501:39
براندازان ايران ستيز و خواب های آشفته


براندازان ايران ستيز خواب های آشفته زياد می بينند. يکی اينکه گمان می کنند اسلام و تشيع آينده ای در ايران ندارد. يکيشان را ديدم به تازگی نوشته ايران هيچ آينده ای در اسلام ندارد. خيلی مضحک است. دست کم اگر 2500 سال تاريخ ايران از دوران هخامنشی را در نظر بگيريم حدود 1400 سال آن متعلق به دوران اسلامی است. در مقايسه با تاريخ پيشا اسلامی هر دانشجوی تاريخ می داند که بخش بسيار مهم از تاريخ تمدنی و فرهنگی و سياسی ايران متعلق به همين دوره اسلامی ايران است. عامل پايداری ايران در برابر حمله مغولان همين اسلام بود و عامل پايداری ايران در برابر سلطنت عثمانی، عناصر ملی و دينی حاکم بر دولت ملی و شيعی صفوی بود. مشروطيت ايران هم بدون فتوا و حمايت مرجعيت شيعه سامان نمی گرفت. دوران دفاع مقدس در برابر تجاوز صدام جنايتکار هم با رشادت هایی که ريشه در حس ملی و دينی و مذهبی داشت شکل گرفت و مانع از دست رفتن بخشی از خاک ميهن شد.

نه عزيز؛ اسلام و تشيع از جمله عوامل مهم هويت ملی و فرهنگی ايران است. اسلام در اين کشور عاريتی نيست. زبان و ادبيات و فرهنگ و شعر و نثر و دانش و سنت های ملی اين کشور با اسلام پيوند خورده. کار اين حکومت و آن حکومت هم نيست. ريشه اش به هزار و چهار صد سال پيش می رسد. اين اسلام و دامنه گسترده آن از مرز چين تا جنوب اروپا بود که موجب شد برای قرن ها فرهنگ ايرانی با بهره گيری از امکانات تمدنی و دينی اسلام در سرتاسر سرزمين مسلمانان به انحای مختلف گسترش يابد و بر تمدن های ملل ديگر مسلمان تأثيرات درازدامن بگذارد و خود تبديل به يک فرهنگ جهانی شود. کمی تاريخ بخوانيد. ادبيات بخوانيد.



اين نوشته را در پاسخ به تبليغات پوچ سايتی برانداز و البته به غایت خوش خيال باز نشر کردم که اظهار اميدواری کرده مردم ايران از آنچه آن را "هويت دو پاره ایرانی/ اسلامی" خوانده رها شوند و اينکه عناصر تشکيل دهنده هويت ايرانی در حال دگرگونی است و از اسلام و تشيع گذار خواهد کرد. خواب آشفته می بينيد. مغولان هم نتوانستند ايران و ايرانی را از هويت ايرانی/ اسلامی خود جدا کنند؛ ناچار در نهايت اسلام را پذيرفتند و با فرهنگ ايرانی/ اسلامی خود را هماهنگ کردند.خواب های آشفته می بينيد عزيزان ناکام. کشوری که فردوسی و مولانا و سعدی و حافظ دارد با آنچه شما از ايران در تصور خامتان داريد به اندازه همه تاریخ چند هزار ساله اين سرزمين عزيز فاصله دارد. کتاب هایی که به زبان ساده این مطالب را توضیح داده باشد کم نیست. از همين کتاب های ساده شروع کنيد. درس خواندن را هم جدی بگيرید...



https://t.me/azbarresihayetarikhi
06.04.202522:15
نقل روايات دروغ و جعل های مسلّم را پايان دهيد

بسیاری از آنچه امروز تحت عنوان تبلیغات مذهبی اعم از سخنرانی های مذهبی، نوحه خوانی ها و مداحی هاو ادبیات مذهبی تبلیغی به ویژه با گسترش شبکه های اجتماعی، اینترنت و ماهواره ها شاهد هستیم بی هیچ گفتگو تنها زمینه را برای گسترش خرافه پردازی و دوری از عقلانیت دینی و مدنی فراهم می کند. خوراک عمده آنها هم نقل احادیث بی پایه است و یا کرامات فلان عارف و بهمان عالم همراه با پردازش های قصه گونه برای گرم کردن مجالس. خیلی از این احادیث که در کتاب های غیر معتبر و گاه مجهول الهویه و ساختگی و بعضاً از ساخته های دو سه قرن اخیر نقل می شود درست وقتی مضامین آنها به فارسی ترجمه شوند معلوم می شود چه پایه خرافه پردازی را دامن می زنند. تا وقتی که این مطالب در کتاب های مهجورند خوب چندان مهم نیست. این قبیل روایات مذهبی مخصوص یک دین و مذهب خاص نیست. در طول تاریخ از این قبیل مطالب تبلیغی برای تهییج افکار عمومی و مخاطبان تا بخواهید گفته اند و نوشته اند اما همین که اینها به زبان عامه پسند ترجمه و بعد با تعابیر قصصی و شعر سرایی ها پردازش هایی جدیدی پیدا کنند و صد جور تفسیر من عندی و حاشیه ها و اضافات پیدا کنند (معمولاً تحت عنوان زبان حال و غیره) و بعد در انواع و اقسام شبکه های ماهواره ای و سایت های اینترنتی پخش و تبلیغ شوند شما آنگاه می بينيد چه اتفاقی می افتد. جز این است که نهادینه کردن خرافه اندیشی است و عدم عقلانیت در فهم دینی و ترویج خصومت های مذهبی و خشونت های زبانی و رفتاری و کینه توزی های مذهبی و صد البته بيزاری طيف وسيعی از جوانان تحصيلکرده از دين و مذهب و مناسک مذهبی؟
باری قبول دارم که در قدیم هم از این نوع تبلیغات مذهبی وجود داشت؛ از قصه پردازان و قصاص اولیه تا بسیاری از روضه خوانی های دوره قاجار که از این آفات متأسفانه مأمون نبوده اند. نگاهی باید انداخت به ادبیات دوره قاجار تا دید تا چه اندازه ادبیات مذهبی ما دچار انحطاط شده بود. بسیاری از"دگر اندیشی ها"و حتی مذهب سازی ها هم واکنشی بود به همین رویکردها. مقداری از این عقاید غلو آميز و بی پایه هم با رنگ و لعاب علمی مجال طرح می یافت، با چاشنی افکاری که ریشه اش به تفسیرهایی صوفیانه و عرفانی و صدرایی می رسید و همه گونه تأویل و استحسانات ذوقی را در تفسیر دین ممکن می کرد.؛ همراه با نقل خواب و کرامات و مقامات عرفانی فلان عالم و بهمان عارف. غلو پردازی هم که حد یقفی ندارد. همه چیز می توان گفت و هر چیزی توجیه بردار است. در همین دوره قاجار ببینید چه کتابها که در شرح و تفسیر احادیثی بی پایه و جعل مسلّم غلات نصيری و باطنی نوشته نشد مملو از همین تفسیرهای من عندی و مبتنی بر برخی اصطلاحات صدرایی و محی الدینی و شیخی.

همه اينها به کنار؛ مشکل این است که همینک دنیا تغییر کرده و مخاطب امروز مخاطب دیروزی عصر ناصری نیست. من نمی دانم اگر رفتار این چنینی این قبیل شبکه های ماهواره ای مذهبی بخواهد لا ینقطع و روز افزون ادامه پیدا کند چه بر سر قرائت عقلانی و عقلایی از دین که کسانی مانند شیخ مفید و شریف مرتضی و شیخ انصاری و آخوند خراسانی نمایندگان آن هستند خواهد آورد؟ متأسفانه این خرافه پردازی ها که نمونه های بسیار مشعشع آن در یوتیوب و شبکه های اجتماعی دین گریزی مردم و به خصوص طبقات تحصيلکرده و جوان را هم به دنبال داشته و روزی نیست که با پرسشی درباره آنها روبرو نشويم علاوه بر آن احساسات و تعصبات کور مذهبی و عدم رواداری و جبهه بندی های خودی و غیر خودی و اختلافات مذهبی ابد مدت را بیش از پیش دامن خواهد زد. بیاییم درک دینی خود را از دو حد افراط و تفریط خارج کنیم و اعتدال را در دین و مذهب پیش بگیریم.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
05.04.202515:40
این سايت مفيد و کاملی است. هر کسی که در طی چند دهه گذشته در دانشگاه های فرانسه در علوم انسانی رساله دکتری اش را دفاع کرده باشد عنوان، موضوع و مشخصات رساله اش را می توانيد اينجا پيدا کنيد؛ به ويژه در حوزه فلسفه و حقوق.

اينجا را ببينيد:
https://theses.fr/?domaine=theses
سنت دینی و فلسفی ما درباره تعامل با مردم این بوده. عارف از دیدگاه ابن سینا چنین کسی است.
दिखाया गया 1 - 24 का 100
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।