𝛅𝖺𝗍𝖺𑜑'𝗌 𝔩𝛜𝗀𝖺𝖼𝛙
قسم‌به‌بتڪده‌چشمانت‌ڪه‌به‌خون‌ڪشیدآتشگاهِ‌وجودم‌را.
───────────────── #𝟏𝟗𝟗𝟕 ──────
───────────────── #𝟏𝟗𝟗𝟕 ──────
TGlist रेटिंग
0
0
प्रकारसार्वजनिक
सत्यापन
असत्यापितविश्वसनीयता
अविश्वसनीयस्थान
भाषाअन्य
चैनल निर्माण की तिथिJul 27, 2024
TGlist में जोड़ा गया
Oct 12, 2024रिकॉर्ड
07.02.202515:47
773सदस्य09.11.202423:59
900उद्धरण सूचकांक26.01.202523:59
111प्रति पोस्ट औसत दृश्य14.01.202523:59
300प्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य03.12.202423:59
18.75%ER24.12.202423:59
16.13%ERR
से पुनः पोस्ट किया:
`𝘿𝘼𝙍𝙆 𝙋𝘼𝙄𝙉,𝙏𝙀𝙍 🪻
11.03.202508:33
— می‌نویسم، حتی اگر کاغذ نپذیرد.
شاید روزی، در نوری دیگر، در نگاهی متفاوت،
اثری از جوهر پنهان‌شده به نمایش درآید،
شاید زمانی که دیگر دیر شده باشد.
شاید در آن لحظه، زمانی که تنها سکوت
بر این دنیای پر از واژه‌ها حکم‌فرماست. —
से पुनः पोस्ट किया:
𝁞𝚪꤯ꤞꤕ𝗋𝚭ᦅ𝗇𝖾𝁤
08.04.202500:58
𝁈 𝚻𝗁𝖾 𝐑𝖾꤯𝗇𝖼̧𝖺𝗋𝗇𝖺𝗍꤯𝗈́𝗇 𝚶𝖿 𝐋𝗈́𝗏𝖾 𝀈
𝁠 𝛁꤯𝖽𝖾𝗈 𝚻𝖾𝖺𝗌𝖾𝗋 𝁈 𝁥 #𝖳𝖱𝖫
⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯
𝁛𝚶𝗇𝗅𝗒 𝚶𝗇 𝚻𝗀: 𝚻꤯𝗀𝖾𝗋𝚭𝗈𝗇𝖾
𝁠 𝛁꤯𝖽𝖾𝗈 𝚻𝖾𝖺𝗌𝖾𝗋 𝁈 𝁥 #𝖳𝖱𝖫
⎯پس ایـن پایـان داستـان مـاست، آره؟
رو‌بـه‌روی هم، مـرگ یڪ‌دیگـر رو تماشـا ڪنیم؟
⎯اشتبـاه نڪن مـاهِ خونیـنم؛ من هرگـز اجـازه نمـی‌دم داستـان مـا به اتمـام برسـه.
عشـقِ ما تَناسـخ پیـدا می‌ڪنه!
⎯پیـوند خـون از آب قـوی‌تـره، سپیـدِ مـن.
#تناسخ_عشق
𝚩𝗒 𝐆𝖺𝖻𝗋꤯𝖾𝗅 𝚳𝖼𝚻꤯𝗀𝖾𝗋
⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯
𝁛𝚶𝗇𝗅𝗒 𝚶𝗇 𝚻𝗀: 𝚻꤯𝗀𝖾𝗋𝚭𝗈𝗇𝖾
से पुनः पोस्ट किया: 𝁞𝚪꤯ꤞꤕ𝗋𝚭ᦅ𝗇𝖾𝁤
08.04.202500:58
𝁈 𝚻𝗁𝖾
𝐑𝖾꤯𝗇𝖼𝖺𝗋𝗇𝖺𝗍꤯𝗈𝗇
𝚶𝖿 𝐋𝗈𝗏𝖾 𝀈
𝖲𝖾𝖺𝗌𝗈𝗇 𝟢𝟣 ⎯ 𝖢𝗁𝖺𝗉𝗍𝖾𝗋 𝟢𝟣
𝚮𝖺𝗌𝗁𝗍𝖺𝗀 : #𝖳𝖱𝖫
⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯
𝁛𝚶𝗇𝗅𝗒 𝚶𝗇 𝚻𝗀: 𝚻꤯𝗀𝖾𝗋𝚭𝗈𝗇𝖾
𝐑𝖾꤯𝗇𝖼𝖺𝗋𝗇𝖺𝗍꤯𝗈𝗇
𝚶𝖿 𝐋𝗈𝗏𝖾 𝀈
𝖲𝖾𝖺𝗌𝗈𝗇 𝟢𝟣 ⎯ 𝖢𝗁𝖺𝗉𝗍𝖾𝗋 𝟢𝟣
𝚮𝖺𝗌𝗁𝗍𝖺𝗀 : #𝖳𝖱𝖫
𝁈 #تناسخ_عشق
⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯⎯
𝁛𝚶𝗇𝗅𝗒 𝚶𝗇 𝚻𝗀: 𝚻꤯𝗀𝖾𝗋𝚭𝗈𝗇𝖾
से पुनः पोस्ट किया:
𝁥 𝛤꤀𝗍ꤕ𝗋𝛭꤀𝗇︎𝖽 𝁠
17.03.202514:07
◜ La fille la plus chaude
du monde ◞
du monde ◞
से पुनः पोस्ट किया:`𝘿𝘼𝙍𝙆 𝙋𝘼𝙄𝙉,𝙏𝙀𝙍 🪻
11.03.202508:33
— نویسنده‌ای که می‌نویسد،
اما جوهرِ عشق بر تن کاغذ نمی‌نشیند.
اما جوهرِ عشق بر تن کاغذ نمی‌نشیند.
قلمی که تشنه‌ی بروز احساسات عمیقش است، زخمی و خسته، در انتظار جرقه‌ای برای بیدار کردن احساسات در دل کاغذ می‌سوزد.. هرچه بیشتر بر تن خشکش قلم را به رقص در می‌آورد، کاغذ همچنان از به آغوش کشیدن سخنانِ عشق امتناع می‌کند. بی‌اعتنا، بی‌رحم و تهی از هرگونه سخن شایسته‌ای.در میان این سکوتِ بی‌پایان، قلبم می‌لرزد از این سردی، از ناتوانی در رساندن احساساتم به زبانی که زمزمه‌ی میان آدم‌های چوبی‌ست. نمی‌دانم باید بیش از پیش قلمم را به رقص درآورم، یا که دست از نوشتن بکشم و تسلیم بر این بی‌حسیِ گریبان گیر شوم... چگونه می‌توان احساسی که به رغم طرد شدن از نیمه‌ی دیگرش، همچنان در دل حضور دارد را به فراموش سپرد؟ آنجا که واژه‌ها، لحظه به لحظه عشق را در دل می‌پرورند و به رنگی ناب به تماشای دل می‌نشینند.. چگونه می‌توان از نوشتن دست کشید، هنگامی که هر سخن، هر واژه‌ای که دل فریادش می‌زند، گویی تپش یک قلب است؟ چگونه می‌توان دل را از این عشق گریزاند، زمانی که تک‌تک واژه‌ها در آغوشِ وجودم ریشه دوانده‌اند؟
चैनल परिवर्तन इतिहास
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।
