Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
آموزشکده توانا avatar
آموزشکده توانا
آموزشکده توانا avatar
آموزشکده توانا
09.05.202512:07
زوم: بحران جنسی، دستپخت حکومت جنسیت‌زده

در حالیکه مسئولان جمهوری اسلامی ادعا می‌کنند در ایران بحران جنسی نداریم، یک عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد هشدار داده:
«در حوزه مسائل جنسی با توجه به تابو بودن آنها، کارهای پژوهشی اساسی انجام نمی‌شود و در این زمینه با خلاء شناختی مواجه هستیم.»
نگاهی به وضعیت سلامت جنسی جامعه‌ی ایران و سیاست‌های حاکمیت

https://www.youtube.com/watch?v=aX_yJNeBl2E
دیدن این ویدئو را از دست ندهید!

#یاری_مدنی_توانا #بیماران_جنسی #نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
تأیید حکم یک سال حبس برای فرشته سوری توسط دادگاه تجدیدنظر استان همدان

شعبه یازدهم دادگاه تجدیدنظر استان همدان، در حکمی قطعی، محکومیت یک سال حبس تعزیری خانم فرشته سوری، فعال مدنی اهل نهاوند، را به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی» تأیید کرد. این حکم پیش‌تر توسط شعبه اول دادگاه انقلاب نهاوند در تاریخ ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۳ صادر شده بود.
فرشته سوری در این پرونده، از اتهام «تشکیل گروه با هدف برهم زدن امنیت کشور» تبرئه شده بود، اما نسبت به محکومیت یک‌ساله‌اش به دلیل فعالیت تبلیغی علیه نظام، تقاضای تجدیدنظر کرده بود. دادگاه تجدیدنظر در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، با بررسی محتویات پرونده و لایحه دفاعیه، اعتراض او را وارد ندانست و استدلال کرد که اعتراضی «موجه و مستدل» از سوی نامبرده ارائه نشده است.

فرشته سوری و علی جهانیان، زوج شاعر و فعال مدنی ساکن نهاوند، در ۱۹ شهریورماه توسط نیروهای امنیتی در محل سکونت خود بازداشت شده بودند. فرشته سوری در ابتدا با قرار وثیقه آزاد شد، اما تنها دو روز بعد، مجدداً بازداشت و به زندان ملایر منتقل گردید. این زوج نهایتاً در ۲۱ آبان‌ماه پس از تحمل دو ماه بازداشت موقت، با تودیع وثیقه از زندان آزاد شدند.
منابع نزدیک به خانواده این دو نفر گفته‌اند که فرشته سوری در دوران بازجویی، با خشونت کلامی و حتی ضرب و شتم مواجه شده است. این در حالی‌ است که خانم سوری به بیماری جسمی نیز مبتلاست و به‌هیچ‌وجه شرایط تحمل زندان را ندارد. وی تاکنون هیچ‌گونه سابقه کیفری نداشته و فعالیت‌هایش محدود به انتشار چند استوری در حمایت از خانواده‌های جان‌باختگان اعتراضات و بازخوانی اشعار شاعران معاصر از جمله همسرش بوده است؛ فعالیت‌هایی که برای بسیاری دیگر از فعالان، نهایتاً احکام تعلیقی یا تبرئه در پی داشته‌اند.
با این حال، دادگاه تجدیدنظر بدون توجه به وضعیت جسمی و روحی این زن شاعر و بی‌گناه، اعتراض او را مردود دانسته و حکم ناعادلانه حبس یک‌ساله را قطعی اعلام کرده است.
این حکم، به‌ویژه در شرایطی که خانم سوری با بحران سلامت روبروست، مصداق روشنی از بی‌عدالتی قضایی و برخورد تبعیض‌آمیز با فعالان مدنی زن در ایران است.
آقای جهانیان نیز همچون همسرش در حکم ۲۰ اسفند ماه به یک سال حبس محکوم شده و با تسلیم به رای منتظر احضاریه اجرای احکام است.

#فرشته_سوری #علی_جهانیان #نهاوند #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
به نام برزان، نماد شرافت و رفاقت و انسانیت

از صبح که خبر مرگ جانسوز برزان محمدی را شنیدم، اشک امانم نمی‌دهد. باورش سخت است؛ برزان، رفیق و همبندم، مردی که با تمام وجود برای دیگران بود، دیگر در میان ما نیست.

برزان فقط یک اسم نبود. برزان یک معنا بود؛ معنای رفاقت، شرافت، مهربانی، ایستادگی. با هم در سال ۹۸ در اوین هم‌بند بودیم. او نه فقط یک زندانی سیاسی، که تکیه‌گاه دیگران بود. وقتی آزاد شد، آمد دیدنم؛ با وحید قدیرزاده. با اصرار، شماره حسابم را گرفت و پانصد هزار تومان به من کمک کرد—با پول کارگری‌اش. همان کمک را، بعدها، دادگاه به عنوان "رد مال" جرم‌انگاری کرد. وقتی فهمید، خیلی ناراحت شد. ناراحتی نه از پول، که از اینکه نیکی و رفاقت را هم جرم‌انگاری کرده‌اند.

برزان برای خیلی‌ها برادر بزرگ‌تر بود، پدر بود، همراه بود—در حالی که خودش پدر و مادر نداشت. اما هیچ‌وقت خودش را ندید. همیشه صدای زندانیان بود، صدای دردها، صدای بی‌صداها. بی‌چشم‌داشت کمک می‌کرد؛ به هر که می‌توانست، با همان دست‌های پینه‌بسته کارگری‌اش. او نماد انسانی بود که هیچ‌گاه در برابر ظلم سکوت نکرد، فارغ از گرایش سیاسی، فارغ از مرز و مذهب، همیشه در کنار عدالت ایستاد.

برزان غریبانه رفت؛ دور از همه نزدیکانش، حین کارگری در گنبد کاووس، دور از خانه و کاشانه‌اش.

فردا خاکش مراسم خاکسپاریش است، در دل روستای گوشتخانی، حوالی سروآباد کردستان، نرسیده به مریوان.

اما نامش، راهش، صدایش خاموش‌شدنی نیست.

برزان رفت، اما شرافت ماندگار است.
و ما تا هستیم، صدایش خواهیم بود.

رضا محمدحسینی
زندان قزل‌حصار


#برزان_محمدی #رضا_محمدحسینی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
برزان عزیز، دوست گرامی‌ نادیده‌ام...
امروز که خبر جانسوز درگذشتت را شنیدم، در بهتی تلخ و ناباورانه فرو رفتم.
یاد پیام‌هایی افتادم که از تو دریافت می‌کردم.
تو هرگز چیزی برای خود نخواستی؛ هر پیامی که از تو می‌رسید، صدایی بود برای زندانیان سیاسی، پژواکی از رنج دیگران.
مجالی نیافتم تا با تو از خودت بپرسم؛ از خانواده‌ داغدار و رنج‌کشیده‌ات، از زخمی که دهه‌ شصت بر جانتان نهاد.
تو مردی بودی سراسر شرافت، از تبار انسان‌هایی که درد را می‌فهمند و صدا را بی‌قید گرایش سیاسی، بازتاب می‌دهند.

یاد ویدئویی افتادم که برای کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" فرستادی.
تو به اعدام هیچ انسانی راضی نبودی و بر حق حیات تاکید داشتی.

با آنکه گرایش سیاسی‌ات مشروطه‌خواهی بود، اما همیشه دل در گرو انسان داشتی، بی‌توجه به مرزهای ایدئولوژیک. صدای کسانی می‌شدی که حتی نگاهشان با نگاه تو یکی نبود.

تو شاهد بودی؛ شاهد قتل علیرضا شیرمحمدعلی در زندان و در نامه‌ای درباره قتل او افشاگری کردی. اگر تو نبودی کسی نمی‌فهمید قاتل علیرضا کیست. پیش‌تر وقتی تو در اعتصاب غذا بودی در اعتراض به وضعیت اسف‌بار زندان تهران بزرگ، علیرضا نامه‌ای نوشته بود و صدای تو بود...
تویی که از طبقه کارگر بودی، آشنا با رنج و درد، ولی توسط مدعیان حمایت از کارگران، حمایت نشدی.

تو در زندان هم دست از مبارزه برنداشتی. همراه با فرهاد میثمی، محمد حبیبی و مهدی مسکین‌نواز تصمیم گرفتید که قوانین زندان را نادیده بگیرید و به عمد تن به آن قوانین ندهید.
بعد از آزادی هم مشکلات معیشتی نتوانست تو را از مسئولیت شهروندی باز دارد. به دیدار زندانیان تازه آزاد شده، خانواده زندانیان و خانواده‌های داغدار می‌رفتی.
هر از چندی ویدیویی می‌فرستادی، به مناسبت نوروز، به مناسبت تحریم انتصابات، به مناسبت حمایت از کارزار نه به اعدام و ...

و حالا می‌گویند هنگام کار، از ساختمانی سه‌طبقه سقوط کردی و جان باختی.
آیا باید این روایت را باور کنیم؟
به یاد دارم، ابوالقاسم مصباحی، شاهد C دادگاه میکونوس، روزی گفت: «جمهوری اسلامی همه را با گلوله و بمب نمی‌کُشد؛ تصادف ساختگی، برق‌گرفتگی، پرت‌شدن از ارتفاع، خودکشی نمایشی... این‌ها هم هست.»

یادت گرامی، برزانِ عزیز...
دریغ که مجال آشناییِ بیشتر را نداشتیم. اما تو در یاد و خاطر ما زنده‌ای؛
نه فقط چون رفتی، بلکه چون چگونه زیستی.

ـ نوشته ادمین آموزشکده توانا

#برزان_محمدی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
امروز ۱۸ اردیبهشت زادروز جاویدنام محمدحسین حاجیانی است.

«تو آمدی که روایت کنی
روایت کن!
که در جهان بدتر از درد بی صدایی نیست
فغان بر آر!
که فریاد، خود ریاضت توست
سخن بگو!
که سکوت تو پارسایی نیست
هنوز فرصت تغییر داستان باقیست
هنوز نوبت تسلیم و بی‌نوایی نیست»

سال گذشته یکی از مخاطبان توانا در بوشهر بر سر مزار جاویدنام محمدحسین حاجیانی حاضر شد و متن بالا را دکلمه کرد.

محمد حسین حاجیانی، ۲۷ ساله و پدر یک کودک ۹ ماهه، در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۲ در روز هجدهم آبان‌ماه در بوشهر، با ضربات باتوم نیروهای جمهوری‌اسلامی به سرش کشته شد. خانواده را با تهدید مجبور کردند بگویند او در تصادف جان باخته و روی آگهی ترحیم او هم نوشته شده دلیل فوت «در اثر سانحه تصادف» بوده است.

#محمدحسین_حاجیانی #بوشهر #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
07.05.202520:26
خانواده جاویدنام محسن محمدی کوچکسرایی، مراسم سالگرد تولدش را بر سر مزار او برگزار کردند و یادش را گرامی داشتند.

آن‌ها ضمن انتشار این ویدیو نوشتند:


«به نام خدای رنگین کمان
یادی می‌کنیم از هم‌وطنان جانباخته حادثه تاسف باربندرعباس💔🥺
تشکروقدردانی می‌کنیم از همه همراهان و دوست داران همیشگی آزادی و سپاس ویژه از خانواده‌های دادخواه که در این روزبزرگ کنارمون بودن.✌️
همگان بدانید که امروز ۱۷ اردیبهشت محسن محمدی کوچکسرایی ۴۰ ساله می‌شد، اگر در کشورش امنیت داشت و به دست نیروهای سرکوب‌گر کشته نمی‌شد.

جان دل، قهرمان زندگیم، میخواهم ازآسمان نظاره‌گر ما باشی دراین روززیبا، کنارما باشی. تو همیشه در قلب و جان مازندگی خواهی کرد و بهترین خاطرات زندگیمان را که حضور تو در آن پررنگ بود، فراموش نخواهیم کرد.
ما هرگز شجاعت تورافراموش نخواهیم کرد، که بادست خالی درمقابل کوهی از ظلم وستم ایستادی و آن‌ها ناجوانمردانه از پشت با گلوله جنگی قلبت را هدف قرار دادند.
جان برادر؛ مامانده‌ایم با پرچمی که بر دوش ما نهادی تا ادامه دهیم راهت را تا زنده نگه داریم رویای آزادی را.
و در پایان از طرف تو آرزو می‌کنیم برای فرزندان این سرزمین جشن شادی رابه ثمر نشستن بهار آزادی را.
امیدوارم صدای تولدت مبارک من به تو در بهشت رسیده باشد تولدت مبارک✌️🥳💙»


#محسن_محمدی_کوچکسرائی #پسر_طبیعت #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
هر اسم، یک زندگی؛ هر اعدام، یک تکه از ما

محمدصابر ملک‌رئیسی، زندانی سیاسی سابق، متنی را در ماهنامه خط صلح منتشر کرده است که در ادامه می‌خوانیم:

– نمی‌دانم از کجا شروع کنم؛ از روزی که وارد بازداشتگاه اطلاعات زاهدان شدم؟ یا از شبی که اولین خبر اعدام رفیق‌هایم را شنیدم؟ ۲۱ ماه آن‌جا بودم، در میان دیوارهایی که نه تنها جسم آدم را، بلکه روحش را نیز حبس می‌کردند. جایی که بیش‌تر آدم‌ها نه دزد بودند، نه قاتل؛ سیاسی بودند و عقیدتی اما بسیاری از آن‌ها حکم اعدام داشتند.

اولین هم‌بندی‌هایم کسانی بودند که بعدها یکی‌یکی اعدامشان کردند: ناصر شه‌بخش عطاالله ریگی احمد نارویی محمدصالح اسلام‌زهی عبدالرحمان نارویی و دو برادر عبدالناصر شه‌بخش و عبدالباسط شه‌بخش. این‌ها فقط اسم نیستند؛ برای من خانواده بودند. ناصر را «انیشتین شه‌بخش» صدا می‌زدیم. با این‌که سن زیادی نداشت و هنوز ۳۰ سالش هم نشده بود، اما هر چه می‌خواستی می‌توانستی از او بپرسی چون جوابش را بلد بود. همه چیز را می‌دانست. اهل کتاب بود، فرمانده بود، اما مهربان‌ترین آدمی بود که دیده‌ام. یک‌بار حاج‌داوود (مسئول بازداشتگاه) به سلول هجوم آورد که من را بزند. ناصر جلو‌یش را گرفت، هلش داد کنار و گفت: «بس کن دیگه…» برای من، آن لحظه ناصر مثل برادر بزرگ شد.

ما مدت‌ها با هم در یک سلول بودیم. بعد از انفجار مسجد جامع، فشارها زیاد شد و ما را از یکدیگر جدا کردند. من را بردند به سلولی که خودمان به آن می‌گفتیم «سلول تاریک»، چون واقعا تاریک بود. نمی‌دانم عمدی بود یا نه، اما لامپش نوری نداشت؛ انگار فقط می‌خواستند حس کنی مُرده‌ای.
چند روز بعد، «مهرالله ریگی ماهرنیا» را آوردند. او هم جوان بود، چهار ماه از من کوچک‌تر. میان ما دوستی‌ای شکل گرفت؛ به دلیل هم‌سن بودن، از تنهایی. یک روز پرسید: «با کی بودی؟» گفتم: «با حاج ناصر». پرسید: «خبری ازش داری؟» گفتم: «نه، چند روزی‌ست که ازش جدا شده‌ام.» گفت: «رادیو اعلام کرده اعدام شده…» آن لحظه انگار کسی با چکش بر سرم کوبید. اولین بار بود که خبر اعدام کسی را می‌شنیدم که فقط چند روز پیش، با او در یک اتاق بودم؛ با هم غذا می‌خوردیم، حرف می‌زدیم، می‌خندیدیم.

بعدتر، به زندان مرکزی زاهدان منتقل شدم. در بند یک بودم و «وحید جدگال»، همشهری‌ام، در بند پنج. یک شب هنگام آمار غروب، وحید را بردند. صبح که شد، گفتند برای اجرای حکم برده‌اند. زنگ زدم خانه‌شان. با مادرش صحبت کردم؛ نتوانستم بگویم چه اتفاقی افتاده. فقط گفتم: «وحید خوبه، چیزی نمی‌خوام، نگران نباش.» بعد با پدرش تماس گرفتم و گفتم: «وحید را برده‌اند برای اعدام.» پدرش سکوت کرد، گفت: «باشه پسرم، راه می‌افتم میام…» اما وقتی به زاهدان رسید، دیگر دیر شده بود. وحید سحرگاه اعدام شده بود.

یک‌بار دوستانمان را برای قرنطینه بردند، از جمله «عبدالوهاب ریگی» و «حبیب‌الله ریگی». ما اعتراض کردیم، و بند پنج توسط دوستان سیاسی به آتش کشیده شد. بعد از آن، ریختند و همه‌مان را بردند قرنطینه. ما، یعنی جوانان بند یک: «من»، «مهرالله و علی پژگول». در قرنطینه، «سعید شه‌بخش» هم در تک‌سلول بود؛ از دوستان امنیتی بود و قرار بود اعدامش کنند. گفت: «تا رفیق‌هامو نبینم، نمی‌رم.» آمد، با ما خداحافظی کرد. آن لحظه‌ای که بغل کرد و رفت… نمی‌دانم، ولی حس کردم دارد از زنده‌ها خداحافظی می‌کند. چند ساعت بعد، خبر اجرای حکم اعدامش رسید.

بعد از آن، من را تبعید کردند به اردبیل. ۱۶ ماه بدون ملاقات، بدون تماس. وقتی پس از این مدت اجازه‌ تماس تلفنی دادند، بعد از صحبت با خانواده‌ام، اولین کسی که به او زنگ زدم، مادر مهرالله بود. پرسیدم: «حال مهرالله چطوره؟» گفت: «از دوستت فقط یه متر خاک نشونمون دادن…» خشکم زد. فهمیدم مهرالله اعدام شده. بعد با پدر عبدالوهاب تماس گرفتم. گفت: «دوستت و برادرت را اعدام کردند. هر دوتاشون رفتن.»

در آن مدت، در بی‌خبری مطلق، بیش از ۲۰ نفر از رفیق‌هایم اعدام شدند.
اسم‌هایی که هرکدام برای خودشان یک قصه‌اند، یک زندگی. یک روز بودند، و روزی دیگر فقط صدایی می‌گفت که دیگر نیستند.
این‌ها رفیق بودند، برادر بودند، و بودنشان در میان آن‌همه تاریکی، هم‌چون چراغی بود. اعدامشان فقط یک حکم نبود؛ تکه‌ای از ما را کند و با خود برد. و هنوز هم، وقتی چشم‌هایم را می‌بندم و به آن‌ها فکر می‌کنم، صدای‌شان در ذهنم می‌پیچد؛ صدای خنده‌هایشان.
اما من هنوز زنده‌ام، با باری بر دوش که هرگز زمین گذاشته نمی‌شود. هر واژه‌ای که نوشتم، برای آن‌هایی‌ست که رفتند، اما فراموش نشدند.»
*محمدصابر ملک رئیسی، زندانی سیاسی، در ۱۷ سالگی بازداشت و پس از تحمل ۱۱ سال حبس در سال ۱۳۹۹ از آزاد شد.
این برنامه توانا درباره این زندانی سیاسی بود:
https://www.youtube.com/watch?v=SdEiKVCsKmU
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_اعدام #ایران


@Tavaana_TavaanaTech
وقتی قانون پشت قاتل می‌ایستد؛ سکوت قانون، صدای خون: ریشه‌های مذهبی و ساختاری خشونت علیه زنان در جمهوری اسلامی

حسن باقری‌نیا

قتل زنان توسط همسران یا پدران‌شان، که در ماه‌های اخیر بار دیگر به شکلی تلخ در صدر اخبار قرار گرفته، تنها وقایع فردی یا خانوادگی نیستند. این رویدادها، تجلی بیرونی نوعی خشونت ساختاری هستند که در لایه‌های قانون، فرهنگ، و تفسیر دینی در جمهوری اسلامی ریشه دوانده‌اند.

یکی از مهم‌ترین موانع در مسیر حمایت قانونی از زنان در ایران، برداشت‌های مردسالارانه از متون دینی است. آیات و احادیثی نظیر «الرجال قوامون على النساء» یا «واضربوهن»، در تفاسیر سنتی فقهی، همواره به‌گونه‌ای تعبیر شده‌اند که مرد را در جایگاه قیم، حاکم و حتی گاه تنبیه‌کننده زن قرار می‌دهند. این تفاسیر، اغلب با احادیثی همراه شده‌اند که به شکل‌گیری ساختارهای نابرابر در خانواده مشروعیت می‌بخشند؛ احادیثی که زن را فاقد عقل کامل، ناتوان در تصمیم‌گیری، و موجودی تابع نشان می‌دهند.

مشکل زمانی عمیق‌تر می‌شود که نظام حقوقی جمهوری اسلامی، به جای استفاده از یافته‌های علوم انسانی مدرن مانند روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و جرم‌شناسی در تدوین قوانین، صرفاً بر این تفاسیر سنتی تکیه می‌کند. همین نگاه است که سبب شده لایحه «تأمین امنیت زنان در برابر خشونت» پس از ۱۲ سال رفت‌وآمد میان دولت، قوه قضاییه و مجلس، نهایتاً با تغییر محتوا و حذف مفاد حمایتی، از سوی دولت پس گرفته شود.

خشونت خانگی، حتی اگر به لحاظ آماری نسبت به برخی جرایم دیگر کمتر باشد، به دلیل اثرات عمیق و گسترده‌اش بر ساختار خانواده و روان جامعه، باید با حساسیت ویژه مورد توجه قرار گیرد. اما در جمهوری اسلامی، قوانین نه‌تنها از زنان در برابر این نوع خشونت حمایت نمی‌کنند، بلکه در مواردی، پدر یا شوهر را به‌واسطه نقش «شرعی» و «قانونی» خود، از مسئولیت کیفری معاف می‌سازند.

ادامه چنین وضعیتی، به معنای نهادینه‌سازی خشونت در سطح قانون و عرف است؛ خشونتی که در آن، زن نه قربانی، بلکه گاه متهم تلقی می‌شود. در دنیایی که معیارهای حقوقی و انسانی روزبه‌روز به سوی عدالت جنسیتی پیش می‌روند، اصرار بر حفظ ساختارهای تبعیض‌آمیز مذهبی، تنها به عمیق‌تر شدن شکاف میان ملت و حاکمیت منجر خواهد شد.

#خشونت_علیه_زنان #زن_کشی #دختر_کشی #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
«تا کی باید تاوان ندانم‌کاری شما را بدهیم؟»

یک شهروند اهوازی خطاب به مسئولان جمهوری اسلامی می‌گوید:
«تا کی باید تاوان ندانم‌کاری‌ها و تصمیمات غلط مسئولین را بدهیم. متوجه هستید دمای هوا الان ۴۵ درجه است؟ برسد به دست مسئولی که تصمیم گرفت که روزی دو ساعت در خوزستان برق قطع شود.»

قطعی برق عواقب جبران‌ناپذیری بر هم‌وطنان‌مان تحمیل کرده است. وضعیت گرمای طاقت‌فرسا در مناطق جنوبی ایران، وضعیت بیمارستان‌ها و مدارس، وضعیت کار در کارخانه‌ها که هنگام قطعی برق دچار خسارت می‌شوند و همه در هر جایی که هستند با مشکلات قطعی برق دست به گریبان هستند.
البته خامنه‌ای امسال را سال «سرمایه‌گذاری برای تولید» نامگذاری کرده است. در حالی که قطعی برق باعث اختلال گسترده در کار کارخانه‌ها و واحدهای تولیدی شده است.

تجربه شما از قطعی برق چیست؟

#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا #قطعی_برق

@Tavaana_TavaanaTech
से पुनः पोस्ट किया:
گفت‌وشنود avatar
گفت‌وشنود
سقراط، یکی از بنیان‌گذاران فلسفه غرب، جایگاه برجسته‌ای در تاریخ اندیشه اخلاقی دارد. ویژگی متمایز تفکر او در استفاده از روش گفت‌وگومحور یا دیالکتیک نهفته است؛ روشی که مبتنی بر پرسش‌گری مداوم، جست‌وجوی حقیقت و نقد باورهای سطحی بود. در زمانی که بسیاری از متفکران اخلاق را در قالب توصیه‌های سنتی یا آموزه‌های اسطوره‌ای می‌فهمیدند، سقراط با نپذیرفتن پاسخ‌های آماده، راهی نو در شناخت مفاهیم بنیادین اخلاق گشود.

روش سقراطی که امروزه نیز در آموزش و مباحثه فلسفی کاربرد دارد، بر گفت‌وگوی فعال با دیگران استوار است. او با طرح پرسش‌هایی ظاهراً ساده اما بنیادی، مخاطب را وادار می‌کرد تا به کاوش درونی بپردازد و از پاسخ‌های سطحی عبور کند. در این فرآیند، نه تنها شناخت اخلاقی ژرف‌تری حاصل می‌شد، بلکه نوعی خودشناسی نیز شکل می‌گرفت. از دید سقراط، فضیلت با دانایی پیوند دارد و بی‌اخلاقی نتیجه جهل است؛ بنابراین گفت‌وگو ابزاری برای زدودن جهل و دستیابی به زندگی نیک است.

نگاه سقراط به اخلاق، نه از منظر قوانین بیرونی، بلکه از درون انسان و خرد او برمی‌خاست. او با تأکید بر "زندگی بررسی‌نشده ارزش زیستن ندارد"، نشان داد که اخلاق را باید از مسیر تعامل اندیشمندانه و انتقادی فهمید، نه از طریق اطاعت کورکورانه از سنت‌ها. از این منظر، گفت‌وگو تنها شیوه‌ای برای انتقال مفاهیم نیست، بلکه فرآیندی برای شکل‌گیری فضیلت و ارتقای معنوی انسان است.

اهمیت روش سقراطی در زمان ما نیز پابرجاست، به‌ویژه در عصری که گفت‌وگو اغلب جای خود را به جدال‌های بی‌ثمر داده است. مدل سقراطی ما را به بازاندیشی در باورها، گوش سپردن به دیدگاه دیگران، و پرورش خرد جمعی دعوت می‌کند. این رویکرد نه‌تنها در فلسفه، بلکه در آموزش، سیاست و زندگی روزمره نیز کاربرد دارد، زیرا گفت‌وگو را نه صرفاً یک ابزار، بلکه راهی برای رشد اخلاقی و انسانی می‌داند.

#سقراط #فلسفه #اخلاق #دیالکتیک #گفتگو #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
استبداد دینی؛ وقتی سرکوب مقدس می‌شود

دکتر حسن باقری‌نیا در ویدیویی، استبداد دینی را خطرناک‌ترین نوع حکومت توصیف می‌کند؛ چون نه‌فقط آزادی را سلب می‌کند، بلکه احساس آزادی را نیز نابود می‌سازد. به گفته او، تمام حکومت‌های استبدادی برای بقای خود نیازمند ابزارهایی هستند که مردم را مطیع نگه دارند، اما استبداد دینی یک سلاح ویژه دارد: ادعای نمایندگی خدا.

وقتی حاکمیت خود را واسطه میان مردم و خدا می‌داند، مخالفت با آن دیگر تنها جرم سیاسی نیست، بلکه گناه و خروج از دین تلقی می‌شود. در این ساختار، اطاعت از حاکم، اطاعت از خدا قلمداد می‌شود و ظلم می‌تواند به عبادت بدل شود.

در جمهوری اسلامی، رهبری نه با رأی مستقیم مردم، بلکه با تشخیص گروهی منصوب‌شده از پیش تعیین می‌شود. این نگاه، نقد حاکم را ممنوع و مخالفت را حرام جلوه می‌دهد.

از نظر باقری‌نیا، اگر حکومتی بتواند دین را در کنترل خود بگیرد، فقط بدن مردم را مهار نمی‌کند، بلکه ذهن، دل، امید، ترس و وجدان آن‌ها را هم در اختیار می‌گیرد.

در این نظام، قانون از دل شریعت می‌آید، نه از اراده عمومی. چون قوانین، الهی تلقی می‌شوند، امکان نقد و تغییر از آن‌ها سلب می‌شود. در نتیجه، سرکوب، تبعیض، سانسور و حتی اعدام، پشت مفاهیمی مانند «حکم شرعی»، «فتنه‌گر»، یا «دشمن دین» پنهان می‌شوند.

نماز جمعه مراسمی سیاسی ـ عبادی معرفی می‌شود، راهپیمایی‌های حکومتی تکلیف دینی خوانده می‌شوند و نافرمانی مدنی مثل نداشتن حجاب، حرام شرعی اعلام می‌گردد.

او تأکید می‌کند: سکولاریسم، پادزهر این ساختار است؛ نه به معنای بی‌دینی، بلکه برای جلوگیری از سوءاستفاده سیاسی از ایمان. سکولاریسم یعنی حفظ آزادی ایمان، بدون تحمیل.

#استبداد_دینی #آزادی #سکولاریسم #گفتگو_توانا #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
پدر جاویدنام حسینعلی کیا، پسر عزیزش را ضدا می‌زند...
مگر می‌توان این صدای پر از درد را نشست و بی‌تفاوت بود؟

جاویدنام حسینعلی کیا کجوری ۲۳ ساله و دانشجوی مهندسی برق دانشگاه علم و فناوری مازندران بود.
به گفته یکی از بستگانش، او عاشق سرود «ای ایران» بود.

سال گذشته، یکی از آشنایان او ضمن ارسال متن سرود ای ایران با دستخط حسینعلی کیا کجوری، نوشت:

«دستنوشته‌ای از حسینعلی به یادگار مانده است که برایتان می‌فرستم، برای اینروزها که دل‌هایمان بیشتر برای وطن می‌تپد.»

پدر جان! حسین علی همینجاست، در همه جای ایران، در قلب مردم ایران، در هر قلبی که برای ایران می‌تپد، در عشق به ایران، در عطش آزادی ...

جاوید نام حسینعلی کیا در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ توسط نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی، با گلوله جنگی در شهر نوشهر کشته شد.

حسینعلی کیا از اقوام حنانه کیا بود و هر دو در یک روز کشته شدند. در چهلم آن‌ها محمدرضا بالی لاشک از دوستان پدر حسینعلی کیا کشته شد.

این عزیزان برای آزادی و سعادت ایران و ایرانیان و اعتلای نام ایران کشته شدند و هرگز فراموش نخواهند شد.

karim.kia191

#حسینعلی_کیا #برای_ایران #ایران #نوشهر #روز_مهندس #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
انجمن قلم برلین خواستار لغو حکم اعدام و آزادی فوری پیمان فرح‌آور شاعر ایرانی محکوم به اعدام شد.
این انجمن روز چهارشنبه، هفتم مه (۱۷ اردیبهشت)، در بیانیه‌ای مطبوعاتی اعلام کرد که از صدور حکم اعدام برای پیمان فرح‌آور، «عمیقا شوکه» شده است.

پیمان فرح‌آور، شاعر اهل گیلان با تخلص «شیدا» پس از هفت ماه بازداشت در زندان لاکان رشت، به اتهام «بغی و محاربه» به اعدام محکوم شد و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به سه ماه حبس محکوم شد.

به نوشته کانون مدافعان حقوق بشر، این زندانی سیاسی یک فرزند خردسال دارد. در مرداد ۱۴۰۳ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و پس از مدتی بازجویی در اداره اطلاعات، به زندان لاکان رشت منتقل شد. پیمان فرح‌آور پیش‌تر هم به دلایل سیاسی سابقه بازداشت و محکومیت داشته است.

گفته می‌شود که این اتهامات بر پایه سروده‌ها و فعالیت‌های اعتراضی او در زمینه عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی مطرح شده‌اند. جلسه رسیدگی به پرونده، روز یازدهم اردیبهشت‌ماه سال جاری بدون حضور وکیل انتخابی و به صورت غیرعلنی برگزار شده و روند دادرسی فاقد شفافیت بوده است.

#پیمان_فرح_آور #امین_فرح_آور #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
से पुनः पोस्ट किया:
گفت‌وشنود avatar
گفت‌وشنود
حکومت مذهبی حاکم بر ایران سال ۱۴۰۲ و در روز هجدهم اردیبهشت‌ماه دست به جنایتی هولناک و قرون‌ وسطایی زد و این دو جوان بی‌گناه را به اتهام آنچه «سب‌النبی» و توهین به مقدسات می‌نامد، در زندان حلق‌آویز کرد!

اگر چه دیدن جنایت‌ها و شنیدن از فجایعی که جمهوری اسلامی بر سر ایرانیان آورده، برای مردم تکراریست، اما کشتن انسان به خاطر عقایدش آن هم در قرن بیست‌و‌یکم واقعا شوکه‌کننده و وحشتناک است.

اعدام یوسف مهرداد و صدرالله فاضلی‌زارع به اتهام توهین به مقدسات، جنایت دیگری از حکومت جمهوری اسلامی‌ بود؛ جنایتی که علاوه بر نقض آشکار آزادی بیان، اصل آزادی ادیان را هم نقض می‌کند.
ایران در کنار پاکستان، عربستان، افغانستان، یمن، موریتانی، نیجریه و سومالی یکی از ۸ کشوری‌ست که در قوانین آنها، اتهام«توهین به مقدسات» مجازات مرگ به همراه دارد. یوسف مهرداد پدر سه فرزند و اهل اردبیل بود و فاضلی‌زارع علاوه بر توهین به مقدسات، به توهین به مادر پیامبر و تحقیر قرآن از راه سوزاندن آن متهم شده بود.

«سب النبی» یکی از عناوین مجرمانه در قوانین کیفری فعلی در ایران با مجازات حدی مرگ است. بنا بر ماده ۲۶۲ قانون مجازات اسلامی هر کس به پیامبر اسلام یا یکی از پیامبران عظام (نوح، عیسی، موسی و ابراهیم) دشنام دهد یا به آنها توهین کند، «ساب‌النبی» و به مجازات اعدام محکوم می‌شود.


#گفتگو_توانا #جمهوری_اسلامی #یوسف_مهراد #صدرالله_فاضلی_زارع

@Dialogue1402
08.05.202513:59
خامنه‌ای: خشونت قانونی، خوب است

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، معتقد است به‌ زور بردن مردم به بهشت، وظیفه حکومت است و حدود شرعی همان زور است و باید بر مردم اعمال شود. او همچنین خشونت قانونی را خوب و ضروری می‌داند. در این ویدیو به برخی از دیدگاه‌های او در این زمینه می‌پردازیم.

سایت:
https://tavaana.org/khamenei-violence/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=IMPjgZJUhlw

#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #ایران #دیکتاتور


@Tavaana_TavaanaTech
«تو عاشق نبودی که درد دل عاشقا رو بفهمی
تو بارون نموندی که دلگیریه این هوارو بفهمی
تو گریه نکردی برای کسی تا بدونی چی میگم
دلت تنگ نبوده میخندی تا از حس دلتنگی میگم
تو تنها نموندی که حال دل بیقرارو بفهمی
عزیزت نرفته که تشویش سوت قطارو بفهمی
تو از دست ندادی بفهمی چیه ترس از دست دادن
جایه من نبودی بدونی چیه فرق بین تو و من
تو هیچوقت نرفتی لب جاده تا انتظارو بفهمی
پریشون نبودی که نگذشتن لحظه هارو بفهمی
تو اونی که رفته چی میدونی از غصه جای خالی
من اونم که مونده چی میدونم از قصه بی خیالی😭🕊️💔»


مادر داغدار جاویدنام حنانه کیا این کلیپ را منتشر کرده. تصاویر و متن ترانه گویای میزان دلتنگی و غم این خانواده هست....


#حنانه_کیا
#عروس_ایران #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
مرگ دلخراش برزان محمدی، فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق

برزان محمدی، زندانی سیاسی سابق و از اعضای خانواده‌های دادخواه اهل روستای گوشتخانی سروآباد، در پی حادثه‌ای دلخراش در گنبدکاووس جان باخت.

آن طور که نوشته‌اند، او بر اثر سقوط از ساختمانی سه‌طبقه جان خود را از دست داده است. (از جزئیات حادثه اطلاعی نداریم)

برزان محمدی که از چهره‌های سرشناس مبارزه با ستم و بی‌عدالتی بود، در طول زندگی خود لحظه‌ای از مقاومت در برابر جمهوری اسلامی کوتاه نیامد. او به‌ویژه به دلیل حمایت بی‌وقفه از زندانیان سیاسی و اعتراض به احکام اعدام، به نمادی از ایستادگی و دادخوهی تبدیل شده بود.


برزان محمدی، دست‌کم از مرداد ماه ۹۷ به این سو چندین بار بازداشت و روانه زندان‌های مختلف شده است. در طی دوران زندان او شاهد به قتل رساندن جاویدنام علیرضا شیرمحمدعلی بود.

بارها پیام‌های متنی و ویدیویی به خصوص پیام برزان در حمایت از کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام را منتشر کرده بودیم.

برزان انسانی شریف و آزادی‌خواه بود، او از خانواده‌های اعدام‌شدگان دهه شصت بود. گرایش سیاسی برزان محمدی پادشاهی‌خواهی بود ولی از همه زندانیان سیاسی با هر گرایشی حمایت می‌کرد. برزان گاه زندانیان گمنامی را معرفی می‌کرد یا زندانیانی که پس از آزادی در شرایط سختی قرار گرفته بودند و همچنان گمنام مانده بودند.

یاد برزان محمدی گرامی باد

#برزان_محمدی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
وزیر آموزش و پرورش دولت پزشکیان اخیرا گفته معلمی شأن رعایت است، بدین معنی که همچون چوپان که حواسش به گوسفندها هست، باید حواسش به دانش‌آموزان باشد.

این سخنان او با واکنش‌های زیادی همراه شده است.
مطلب زیر را خانم کوکب بداغی، معلم اهل ایذه در صفحه اینستاگرامش نوشته است:

«در دنیای امروز، گوسفندانی مدرن وجود دارند که در ظاهری نوین، در جست‌وجوی تجربه‌های جدید هستند. آن‌ها به شکل شگفت‌انگیزی راه می‌روند، غذا می‌خورند، لباس‌های شیک می‌پوشند و حتی سفرهای خارجی را تجربه می‌کنند.
اما جالب‌ترین قسمت ماجرا این‌جاست: همه‌ی این کارها تحت نظر چوپانی با تجربه و بر اساس برنامه‌ای دقیق انجام می‌شود. چوپان با دقت مسیر را برایشان مشخص کرده و گوسفند نوینِ قصه‌ی ما فقط باید در محدوده‌ی تعیین‌شده حرکت کند. او هوشمند است و به‌خوبی می‌داند که نباید از خط قرمزهایی که چوپان برایش تعیین کرده، عبور کند.
این «گوسفند نوین» ممکن است حتی در رأس نهاد تعلیم و تربیت باشد؛ اما دستوراتش را از چوپان می‌گیرد و تمام تلاشش این است که چوپان عصبانی نشود. در قاموسش، تفکر و اندیشه بی‌معناست. او فقط می‌خورد، می‌پوشد و در مسیری که چوپان تعیین کرده حرکت می‌کند.
زندگی‌اش تنها در پیروی از دستورات خلاصه می‌شود و از پرسش کردن یا به چالش کشیدن وضع موجود، کاملاً دور است.
عاقبت این گوسفند بودن، می‌تواند یکی از دو حالت باشد: یا خوراک گرگ‌ها می‌شود، یا سر از قصابی درمی‌آورد.
گوسفندهای نوین، اگر خوش‌شانس باشند، به‌جای خوراک گرگ‌ها شدن، به زباله‌دان تاریخ می‌روند.

کوکب بداغی پگاه – ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ – ایذه»


#گوسفند_نباشیم #معلم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

فرزاد کمانگر، یکی از زندانیان سیاسی اوین، یکی از آن‌ها که رفت و نیامد

از اینجا خواهم رفت. پروانه‌ای که با شب می‌رفت، این فال را برای دلم دید….»

کمتر از یکسال از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ گذشته بود. هنوز داغ سهراب، ندا، محسن و ده‌ها کشته دیگر اعتراضات آن سال تازه بود که خبری تلخ رسید: پنج زندانی سیاسی اعدام شدند؛ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان. در میان این پنج اسم، نام فرزاد به واسطه نامه‌هایش بیشتر می‌درخشید. فرزاد در سال ۱۳۵۴ در کامیاران استان #کردستان متولد شد. دوران کودکیش با جنگ گره خورده بود: «کودکی من (و نسل ما) تاثیرات عمیقی بر همه وجوه زندگیمان گذاشته است. من شعری از کودکی‌ام به یاد ندارم. اصلا شعری به ما یاد ندادند. باور کن نگذاشتند کودکی کنیم، کودکی من با بوی سرب و گلوله و رگبار تفنگ آغاز شد.» می‌خواست کودکی کند، می‌خواست رویاهای کودکی در وجودش تازه بماند، پس #معلم شد. می‌گفت: «هنوز در سی و چند سالگی دوست دارم بازی‌های #کودکانه انجام دهم. شاید به همین دلیل باشد که این‌قدر از بازی با بچه‌ها لذت می‌برم و هنوز آرزو دارم باز فرصتی پیش آید تا پای ثابت حلقه عمو زنجیر باف و گرگم به هوای کودکان شوم.» در مرداد ۱۳۸۵ برای پیگیری مساله درمان بیماری برادرش به تهران آمده بود که به اتهام عضویت در پژاک و مشارکت در چند عملیات بمب گذاری و خرابکارنه دستگیر شد.

از شرح شکنجه‌هایش اینگونه می‌نویسد: با صدای شلاقشان که آن را ذوالفقار می‌نامیدند به گوشه‌ای دیگر از دنیا می‌رفتم… با هر ضربه ذوالفقار سال‌ها به عقب بر می‌گشتم، به عهد قاجار به مناره‌ای از سر و گوش و چشم، به دهه هیتلر به عصر تاتار و مغول و بربر و.. باز می‌زدند تا به ابتدای تاریخی که خوانده و نخوانده بودم می‌رسیدم اما باز درد تمامی نداشت. بیهوش می‌شدم و ساعتی بعد در سلولم دوباره به دنیا می‌آمدم. فردا شب باز صدای درد و باز…. یکی می‌زد به خاطر افکارم، دیگری می‌زد به خاطر زبانم، سومی می‌پنداشت که امنیت ملی را به خطر انداخته‌ام، چهارمی می‌زد تا ببیند صدایم به کجای دنیا می‌رسد.» از قاضی پرونده شنید که: «وزارت اطلاعات خواستار اعدام شماست، بروید و آن‌ها را راضی کنید». تقاضای عفو نکرد و ...

ادامه را اینجا بخوانید:
https://tavaana.org/farzad-kamangar/

#فرزاد_کمانگر #یادمون_نمیره #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
08.05.202520:55
در طی روزهای گذشته، همبستگی مردم ایران در خصوص دفاع از هویت ایران و مرزهای جغرافیایی آن و به خصوص نام «خلیج فارس» باعث شده که جمهوری اسلامی و عوامل آن، این حس میهن دوستی مردم را به حساب دفاع از خودشان بگذارند!

ندا میرزالو، فرزند یکی از جان‌باختگان جنگ، در این ویدیو خطاب به علی خامنه‌ای سخن می‌گوید:
«اگر امروز ایران و ایرانی در شرایطی قرار گرفته که هر کشوری به خود اجازه می‌دهد که نام‌های کهنش را تغییر بدهد و با تاریخ و هویتش بازی کند.»
او می‌گوید «به تو و رژیم فاسدت اجازه سواستفاده از این حس باشکوه اتحاد وطن پرستی و میهن پرستی را نخواهیم داد. یادمان نرفته و نخواهد رفت که چه خون‌ها ریخته‌اید.»

#نه_به_جمهوری_اسلامی #خلیج_فارس #یاری_مدنی_توانا
#persiangulf

@Tavaana_TavaanaTech
ابراهیم رمضانی از جمله کسانی است که در جایگاه «قاضی» در جمهوری اسلامی در استان خراسان جنوبی عملا تبدیل به ماشین امضای اعدام زندانیان شده است. او رییس شعبه ۴ «دادگاه» تجدیدنظر در شهر بیرجند در استان خراسان جنوبی است.

به گزارش‌ رسانه‌هایی که درباره او تحقیقات لازم را به عمل آورده‌اند، فقط در تیرماه ۱۴۰۲، چهار مورد حکم اعدام به امضای او در زندان فردوس – در استان خراسان جنوبی – اجرا شد.

یکی از زندانیان درباره بی‌رحمی این «قاضی» که پیش از این معمم بود، در گفت‌وگویی با «ایران وایر» چنین گفت: «تقریبا هر حکم اعدامی که در این استان اجرا می‌شود، قاضی رمضانی تایید کرده. در بین زندانی‌ها به صدور احکام ناحق و ظالمانه مشهور است. یک کپی دقیق از قاضی صلواتی است که به‌واسطه اینکه زندانیان محروم کمتر درباره ظلمی که بر آن‌ها می‌رود حرف می‌زنند، جنایت‌هایش مسکوت مانده است».

بنا به کسوت معمم و سابقه آخوندی، در دادگاه‌ ویژه روحانیت نیز به ایفای نقش لازم می‌پردازد و مشخصا روحانیون اهل سنت در استان خراسان جنوبی توسط او مورد محاکمه و در واقع بی‌عدالتی قرار گرفته‌اند.

روابط نزدیک ابراهیم رمضانی با نهادهای نظامی و حافظ امنیت جمهوری اسلامی کاملا آشکار است به گونه‌ای که یکی از زندانیان اهل سنت خراسانی در همان گفت‌وگو با «ایران‌وایر» تاکید می‌کند که ابراهیم رمضانی: «به‌عنوان بازپرس ویژه اطلاعات سپاه هم فعالیت کرده، و سال‌هاست که از بازداشت‌شدگان بازجویی می‌کند و از آن‌ها اعتراف می‌گیرد».

شهروندان بهایی نیز از دست ابراهیم رمضانی در امان نیستند و به عنوان نمونه می‌توان به «فرید زیرگی مقدم» – شهروند بهایی اهل بیرجند – اشاره کرد که در سال ۱۳۹۹ توسط ابراهیم رمضانی با اتهام «عضویت در تشکیلات غیرقانونی بهائی» به حکم سنگین ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. ۵ سال حبس تعزیری برای یک جوان، فقط برای باورمندی به آیین بهایی.


فارغ از موارد بالا، وقتی به مواضع ابراهیم رمضانی نیز نگاهی بیفکنیم به نگاه عمیقا سیاسی و ایدئولوژیک او پی خواهیم برد؛ نگاهی که برای کسی که به عنوان قاضی فعالیت می‌کند، سوگیری‌های خاصی را ایجاد خواهد کرد که در نهایت به ضرر روند منصفانه قضاوت خواهد بود. به ویژه وقتی متهمان بر اساس اتهامات سیاسی نزد او حاضر شوند.


ادامه را اینجا بخوانید:
tavaana.org/ebrahim_ramezani/

#ابراهیم_رمضانی #حقوق_بشر #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
فاطمه حیدری، خواهر جاویدنام جواد حیدری، تصویری از دیدار پدر و مادرش با مادر جاویدنام آمنه شهبازی منتشر کرد و نوشت:

«توی این عکس، سه نفر نشستن.
نه ادا دارن، نه ژست. فقط نشستن؛ با درد، با خشم.

پدر و مادر جواد، و مادر آمنه.
آمنه شهبازی، ۳۶ ساله، یه مادر بود. خم شد که به یه جوون تیرخورده کمک کنه، که از بالا با تک‌تیرانداز زدنش. یه زنِ اسطوره‌ای، از همین خاک.
مادری که خودش یه دختر ۹ ساله داشت، ولی تو اون لحظه، بچه‌ی یه مادر دیگه رو انتخاب کرد.

ازش می‌نویسم با افتخار. با حسرت. و می‌دونم: خون آمنه، رو شونه‌ی همه‌مونه. پدر و مادرم رفتن کنار مادرش. گفتن: ما هم درد می‌کشیم، ولی کنارتون ایستادیم. داریم همدیگه رو پیدا می‌کنیم، یکی‌یکی. و این‌بار، تا آخرش می‌ریم؛ بخاطر #ایران، بخاطر بچه‌هامون.»


#جواد_حیدری #آمنه_شهبازی #آبان_ادامه_دارد #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
حمیدرضا مقدسی، از زندانیان سیاسی سابق که در عاشورای سال ۱۳۸۸ بازداشت و به چهار سال حبس محکوم شده بود، در اقدامی نمادین و متفاوت، حین پرواز با پاراگلایدر، خواستار آزادی تمامی زندانیان سیاسی شد. او به‌ویژه نام فاطمه سپهری، سعید مدنی و محمد نجفی را یادآور شد و تأکید کرد که حاکمیت باید از چرخه خشونت خارج شود.
او شکوه آزادی بر فراز آسمان را به زندانیان سیاسی تقدیم کرد.

#حمیدرضا_مقدسی #محمد_نجفی #سعید_مدنی #فاطمه_سپهری #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
وقتی وزیر از چوپانی معلمان می‌گوید و سخنگوی دولت از بی‌خبری!
✍ حسین‌زاده، دبیر بازنشسته

«سخنان بزرگان!!!!!!!
وزیر آ.و.پ:
معلمان شغل چوپانی دارند!!! از شغل انبیا رسیدیم به چوپانی!!!
اول که سرباز سردار رادان بودن افتخار بود!!
دوم: اگر دانش‌آموزی از کلاس جدا شد، کجا رفت؟؟!! چرا سر کلاس نبود؟!! ترک تحصیل کرد؟!
در مسیر، سربازان او را دستگیر کردند؟!!!
این حرف‌ها، خیلی خوبه!! اما آیا وزیر آموزش و پرورش در روز و هفته معلم، معلم را دستگیر می‌کنند؟ وزیر نباید اندکی نگران باشد؟!!
جناب پزشکیان!! موقعیت ایجاب می‌کند با استعفای وزیر موافقت شود یا اصلاً این وزارت‌خانه بدون وزیر باشد بهتر است!!!
دوم:
جملاتی از سردار خلبان و ملوان و کاپیتان و رئیس مجلس:
دانش‌آموز بعد از چند سال!! از نوشتن اسمش ناتوان است!
معدل پایین است
و کیفیت آموزشی کجاست؟؟!!
دستشویی مدرسه شیشه ندارد و درب آن هم یا با نخ بسته شده یا اصلاً فاقد قفل و کلید است!!!
اما وزیر همین‌جا می‌گوید: محوری‌ترین برنامه ما، برنامه‌ی اقامه‌ی نماز است!!!!!!!
حال اگر این حرف‌ها را معلمی در کلاس یا تجمع می‌گفت، به‌عنوان نشر اکاذیب و سیاه‌نمایی و تشویش اذهان عمومی به چند سال زندان، با دست‌بند و کمربند، به اوین هدایت می‌شد!!!!
سوم:
سخنگوی دولت: در روز معلم، معلمی دستگیر نشده است!!!
سخنگوی دروغ‌گوی دولت اصلاً خبر ندارد که دور و برش چه خبر است؟!!
ولی میرزا سیدی، حسین عبادیان، احمد حیدری، مهدی فراحی شاندیز و ووووو
و حتی در دیگر شهرها افرادی را بازداشت نمودند و عجیب اینکه نهادهای امنیتی دستگیری این افراد را تأیید کردند!!!!
به این باور رسیدیم که مسئولین طراز اول کشور از کره نپتون و پلوتون!!! تازه به کره زمین و به ایران تشریف آورده‌اند و خبر از هیچی ندارند!!!!!
حال اگر معلمی در تجمعات به این مسائل می‌پرداخت، چگونه برادران، آن‌ها را با ضرب و شتم وادار به اعتراف می‌گرفتند!!!»

#نظام_آموزشی #معلم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
दिखाया गया 1 - 24 का 2 478
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।