Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
RADIO avatar
RADIO
RADIO avatar
RADIO
🔹 وقتی رهبر، خودش به اصولش پشت می‌کند

در یکی از تصاویر تاریخی سال ۱۹۴۴، اطرافیان هیتلر در حال ادای سلام مخصوص نظام‌های فاشیستی هستند.
اما خودِ او ـ بنیان‌گذار همان نظام ـ نشسته و کوچک‌ترین حرکتی نمی‌کند.

همین تصویر، خیلی چیزها را درباره فرهنگ سازمانی و رهبری آشکار می‌کند.
جایی که نفر اول، خودش به اصولی که انتظار دارد دیگران رعایت کنند، پایبند نیست.

ما در برخی از سازمان‌ها، دقیقاً با همین تضاد روبه‌رو هستیم.
مدیرعاملی که تجربه دارد، سال‌ها آموزش دیده، با مفاهیم علمی و حرفه‌ای مدیریت آشناست،
اما درست همان چیزهایی را که آموخته، در ساختار واقعی سازمانش اجرا نمی‌کند.

از کارکنان انتظار دارد داده‌ها را ثبت کنند، ولی خودش ثبت نمی‌کند.
می‌خواهد تیمش متمرکز و مسئولیت‌پذیر باشد، اما خودش وسط جلسه، گوشی‌اش را چک می‌کند.

و اینجا دقیقاً همان جایی‌ست که مشکل شروع می‌شود:
اگر رهبر سازمان خودش به اصول پایبند نباشد، به‌تدریج کل سیستم نسبت به آن اصول بی‌تفاوت می‌شود.
نه با اجبار، بلکه با نگاه‌کردن.


مسئله فقط رفتار شخصی یک مدیر نیست.
مسئله این است که فرهنگ از بالا شکل می‌گیرد.
و اگر بالاترین سطح سازمان، به چیزی عمل نکند، آن چیز در سازمان از معنا می‌افتد.

نکته مهم‌تر این است که ما در بسیاری از شرکت‌ها، برای مدیرعامل یک نوع «استثنا» قائل هستیم.
انگار قرار نیست او هم مثل بقیه در چارچوب عمل کند.
اما حقیقت این است که سازمانی که رهبرش استثنا باشد، فرهنگ مشترک نمی‌سازد.

شاید بی‌دلیل نیست که جَک تراوت گفته:
برندسازی از مدیرعامل شروع می‌شود و به مدیرعامل ختم می‌شود.

وقتی بالاترین فرد سازمان، خودش به آنچه درست می‌داند بی‌تفاوت باشد،
دیگر نباید انتظار داشت برند، فرهنگ یا حتی یک نظم ساده در سازمان باقی بماند.

پانوشت:
قصد ندارم مدیران محترم رو با شخصیت‌های منفی تاریخ مقایسه کنم.
این فقط یه میم معروف بود که کمک می‌کنه یه نکته مدیریتی مهم بهتر دیده بشه.
با احترام به تمام مدیرانی که می‌دونن «رفتار» از «گفتار» مهم‌تره.



〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
🔹آینده‌نگر باشیم!

البته درجریان هستید که همین تشکر کردن‌ها برای سم آلتمن کلی هزینه داره؟!

〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
🔹این بنده‌خدا احتمالا وقتی از جریان دستگیری فارغ بشه یک صفحه اینستاگرام می‌زنه و روش‌ها و پکیج‌های فروش انفجاری را ارائه می‌ده!

〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
🔹وقتی رینگ بوکس تبدیل می‌شه به صحنه رقص

تبلیغ ۶۰ ثانیه‌ای «Dance Fight» از دیزر از جایی شروع می‌شه که انتظار داری یه مبارزه‌ی سنگین ببینی

دو بوکسور روبه‌روی هم وایسادن، همه‌چی جدیه...
تا اینکه موسیقی شروع می‌شه و مشت‌ها جاشون رو به موج‌ها و حرکات جذاب می‌دن!
دیگه خبری از خشونت نیست

اینه قدرت موسیقی:
همه‌چی رو می‌تونه تبدیل کنه به لذت ناب


این ویدیو که در سال ۲۰۲۵ در فرانسه منتشر شد، بخشی از کمپین «Live the Music» دیزره
کمپینی که نشون می‌ده موسیقی فقط برای گوش دادن نیست؛ یه راهه برای بیان احساس، هویت و پیوند آدم‌ها با هم

و حضور Bonti، یه هنرمند نوظهور، هم نشونه‌ایه از تعهد دیزر به حمایت از نسل تازه‌ست

〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
🔹 این کار تپسی جالب بود



〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
🔹«من آینده دارم»؛ وقتی ایهام، همه چیز نیست

در کمپین جدید بانک آینده، یک‌بار دیگر با ایده‌ای آشنا مواجه می‌شویم: استفاده از نام برند در قالب ایهام.

چند تصویر با ترکیب تیپ‌های متنوع اجتماعی و یک جمله‌ی ساده اما چندلایه: «من آینده دارم».

در نگاه اول، این شعار از منظر زبان‌شناختی هوشمندانه است:
۱. معنای اول و مستقیم: من در بانک آینده حساب دارم.
۲. معنای دوم و احساسی‌تر: من با این حساب، آینده‌دارم.

ترکیبی است از بازی زبانی، ایهام و احساس تعلق. و تا این‌جا، هیچ ایرادی نیست—اتفاقاً جذاب هم هست.

اما دو نکته مهم وجود دارد که به نظرم، این کمپین را نیازمند بازنگری در فازهای بعدی می‌کند:

۱. تکرار یک تکنیک، بدون توسعه‌ی خلاقانه

بانک آینده سال‌هاست از همین بازی زبانی روی نام خود استفاده می‌کند. یک‌بار با شعارهای احساسی، یک‌بار با تیپ‌های مختلف، یک‌بار با تغییر فونت و رنگ… اما در نهایت، تکنیک همان است.

مخاطب عام ممکن است یادش نماند که این ایهام قبلاً هم استفاده شده، اما این برای تیم خلاقیت برند کافی نیست. تکرار، اگر بدون خلاقیت تازه باشد، به‌تدریج از تاثیرگذاری می‌افتد—به‌ویژه در کمپین‌هایی با این میزان هزینه و گستردگی.

۲. آینده‌دار بودن، اما چرا؟

شعار «من آینده دارم»، شعار امیدوارکننده‌ای است، اما در این کمپین، چرایی‌اش مشخص نشده.
چه چیزی در بانک آینده باعث می‌شود این افراد آینده داشته باشند؟
چه خدماتی، چه تجربه‌ای، چه ارزشی در این حساب هست که آن‌ها را «آینده‌دار» کرده؟

برخی ممکن است بگویند این یک کمپین برندینگ است و وظیفه‌اش فقط ساختن حس است نه توضیح خدمات.

اما در شرایط امروز اقتصاد، جایی که برندها برای هر ریال باید استراتژیک‌تر عمل کنند، حتی کمپین‌های برندینگ هم بهتر است لایه‌ای از ارزش واقعی و وعده‌ی مشخص را منتقل کنند.

🔹جمع‌بندی:
ایده، سالم و درست است؛ ایهام، خوش‌ساخت است؛ اجرا، شسته‌رفته.
اما انتظار می‌رود برندهایی با این سطح سرمایه‌گذاری، فراتر از تکرار باشند.

اگر در فازهای بعدی این کمپین - البته اگر فازهای بعدی داشته باشد.-  چرایی «آینده‌دار بودن» هم باز شود و وعده برند شفاف‌تر بیان گردد، این شعار می‌تواند هم ماندگارتر شود، هم مؤثرتر.

〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
رفقا ChatGPT من داره واقعاً خیلی شبیه آدما و البته ترسناک میشه😐


〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
🔹برند جدید، با ذهنیت قدیمی زنده نمی‌ماند

در دهه ۱۹۸۰، شرکت جنرال‌موتورز با سرمایه‌گذاری سنگین، برند مستقلی به نام ساترن (Saturn) راه‌اندازی کرد؛ با هدف رقابت با خودروهای اقتصادی ژاپنی، خطوط تولید مدرن، ساختار مدیریتی متفاوت، و وعده‌ای تازه برای بازار آمریکا.

روی کاغذ، همه‌چیز متفاوت بود. اما در عمل، فرهنگ قدیمی جنرال‌موتورز به‌آرامی در سیستم ساترن نفوذ کرد.
ساختار سلسله‌مراتبی، تصمیم‌گیری‌های کند و مقاومت در برابر تغییر، عملاً همان فضای قدیمی را در دل برند جدید بازتولید کرد.

اما این تمام ماجرا نبود.

ساترن، علاوه بر چالش فرهنگی، با مشکلات اقتصادی و رقابتی هم روبه‌رو بود:
هزینه‌های تولید بالا، استراتژی قیمت‌گذاری نامناسب، نبود سودآوری پایدار، و فشاری که از سوی برندهای ژاپنی روز‌به‌روز شدیدتر می‌شد.
برند، هویت داشت اما مزیت نداشت.
نتیجه، چیزی جز فرسایش تدریجی سرمایه و اعتماد نبود.

سرانجام، پس از دو دهه زیان‌دهی، جنرال‌موتورز در سال ۲۰۱۰ این برند را برای همیشه تعطیل کرد.

🔺درس برای مدیران برند و رهبران سازمان:

فقط ساختار جدید کافی نیست؛ ذهنیت جدید لازم است.
برندی که در دل فرهنگ ایستا رشد کند، حتی با بودجه، طراحی و تیم تازه هم نمی‌تواند زنده بماند.

و از آن مهم‌تر:
اگر مدل اقتصادی برند روشن نباشد و مزیت رقابتی واقعی تعریف نشود،
حتی جسورترین پروژه‌ها هم در برابر فشار بازار دوام نمی‌آورند.

ساترن، نه از نداشتن ایده، بلکه از ناتوانی در اجرای آن شکست خورد؛ هم در فرهنگ، هم در بازار.

🔺 مثالی ملموس‌تر که هنوز کسب‌وکارهای ایرانی با آن دست و پنجه نرم می‎کنند:

اگر امروز تصمیم گرفته‌اید فروش آنلاین راه بیندازید
یا وارد رسانه‌های اجتماعی شوید
اما نگاه مدیریتی‌تان هنوز سنتی‌ست، تصمیم‌گیری‌تان کند است و به تیم اجرایی اختیار واقعی نمی‌دهید،
دقیقاً همان اشتباهی را تکرار می‌کنید که ساترن را به مرگ کشاند.
نه پلتفرم جدید کافی‌ست، نه لوگو، نه تبلیغ.
اگر شیوه فکر کردن عوض نشود، هیچ‌چیز دیگر هم کار نخواهد کرد.

〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
🔹 جذابیت ارائه، جای خلاقیت واقعی را نمی‌گیرد!

در سال ۲۰۰۳، الیزابت هولمز استارتاپی به‌نام ترانوس (Theranos) راه انداخت؛ با وعده‌ای وسوسه‌برانگیز: انجام صدها آزمایش خون با تنها یک قطره. او لباس مشکی می‌پوشید، لحنش را تغییر داده بود، و خود را استیو جابز دنیای سلامت معرفی می‌کرد.

ارزش شرکت ظرف چند سال به ۹ میلیارد دلار رسید. چهره‌های سیاسی، نظامی، رسانه‌ای و سرمایه‌گذارانی مشهور، همگی مجذوب ویترین الیزابت و ترانوس بودند؛ ارائه‌ها بی‌نقص بود، دکور جلسات حساب‌شده، روایت برند چشم‌نواز.

اما واقعا هیچ فناوری‌ای وجود نداشت. دستگاه کار نمی‌کرد. آزمایش‌ها نادرست بودند.
وقتی گزارش افشاگرانه وال‌استریت ژورنال منتشر شد، همه‌چیز فرو ریخت و الیزابت هولمز در نهایت به زندان محکوم شد.

اما این، فقط داستان یک استارتاپ نیست.
این، داستان آشناست برای بسیاری از ما در دنیای تبلیغات.

جایی که آژانس‌هایی با ارائه‌های درخشان، ساختمان‌های مجلل، و طراحی‌های بی‌نقص، بودجه‌های میلیاردی جذب می‌کنند
اما وقتی کمپین اکران می‌شود، نه از خلاقیت تاثیرگذار خبری هست، نه از اثربخشی
فقط یک خروجی تهی، که نهایتاً تبدیل می‌شود به فروش چند میلیاردی رسانه
بدون معنا، بدون ماندگاری، بدون فکر

درس مهم برای مدیران برند و مارکترها:
به هر نمایش بی‌نقصی شک کنید و هر کمپینی که نمی‌توانی تأثیرش را در ذهن مخاطب ببینی، احتمالاً بودجه‌اش را باید از دست‌رفته بدانی!

ترانوس، یک آژانس تبلیغاتی نبود ولی دردناک‌ترین هشدار را به دنیای تبلیغات داد:
وقتی روایتگری، از اثربخشی جلو می‌زند، فاجعه نزدیک است.
〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
16.04.202513:25
🔹عجیب‌ترین تولد در تاریخ تبلیغات هند

این تبلیغ عجیب‌وغریب از لانچ شبکه MTV Beats در سال ۲۰۱۶، یه نوزاد رو نشون می‌داد که با تلویزیون به‌جای سر به دنیا میاد؛ استعاره‌ای تصویری و موسیقایی از رابطه عجیب ما با موسیقی و صفحه‌نمایش‌ها.

هیچ دیالوگی نداشت، فقط تِرَک‌های کوبنده از آرشیو بی‌پایان MTV.

تصاویر و انتخاب‌های خلاقانه‌ای که باعث می‌شدن یه لحظه وایستی، بخندی، و بهش فکر کنی.

حالا که MTV Beats در ۱۵ مارس ۲۰۲۵ تعطیل شده، این آگهی تبدیل شده به یادگاری‌ای از اون روزهایی که بازاریابی، وقتی رها می‌شد توی خیال‌پردازی، واقعاً دیوونه‌کننده و دوست‌داشتنی بود.

بدرود عجیب‌ترین نوزاد تاریخ تلویزیون هند.



〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
قانون پارتو در تبلیغات

کاری ندارم که این تبلیغ رو دادم هوش مصنوعی برای من بازسازی کنه، چون شیشه ماشینم کثیف بود و خواستم اون بخش رو حذف کنه (که البته برداشت، ولی در عوض، نوشتۀ روی بیلبورد رو هم خراب کرد!)

اما اگر شما هم این تبلیغ محیطی رو در سطح شهر تهران دیده باشید، احتمالاً مثل من ذهنتون رفته سمت یه قانون آشنا در مدیریت: قانون پارتو.

شعار این بیلبورد اینه:
«۲۰ دندان سالم در ۸۰ سالگی»

و خب، عدد ۲۰ از ۸۰ برای من ناخودآگاه یادآور همون قانون ۲۰/۸۰ پارتو بود؛ اینکه ۲۰ درصد تلاش‌ها، ۸۰ درصد نتایج رو می‌سازن.

البته این پست بیشتر لحن طنز داره و قرار نیست خیلی جدی گرفته بشه. فقط یه شوخی شیرین بود با بازی اعداد در تبلیغات 😄


〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
से पुनः पोस्ट किया:
سامان فائق avatar
سامان فائق
12.04.202505:56
‏همه این آدمهای در حال تبلیغ یا تولید پادکست، توسط AI تولید شدند. دنیای رسانه‌ها و اینفلوئنسرها به زودی تغییرات بزرگی خواهد کرد

یعنی به زودی شاهد خودکفایی برندها از مرحله خلق رسانه، تبلیغ، طراحی و اجرای پروسه بازاریابی، انجام فروش، ارائه خدمات یا ارسال محصول و در نهایت پشتیبانی فروش توسط AI خواهیم بود.

@SamanFaeghAcademy
🎯 قیمت‌ها رو به گذشته برگردوندیم!
یادگیری درست، دقیقاً همون‌طور که خودت می‌خوای
💎

✨ ما تو اینورس خوب می‌دونیم یادگیری فقط به علاقه ربط نداره؛ به شرایط هم وابسته‌ست و حالا می‌تونید:

✅ دوره‌ها رو با نصف قیمت تهیه کنید!
✅ دستتون بازه که دوره رو با منتورشیپ بگیرید یا بدون اون.
✅ هر زمان خواستید منتورشیپ ۳ تا ۱۲ ماهه رو جداگانه اضافه کنید.

دوره‌های حوزه تبلیغات و مارکتینگ:
- بازاریابی هوش مصنوعی
- کپی‌رایتینگ و مدیریت خلاقیت
- مبانی استراتژی تبلیغات
- طراحی کمپین تبلیغاتی

📌 برای شروع مسیر یادگیری به سایت اینورس سر بزنید:
https://nvrs.me/26m

@inverseschool
से पुनः पोस्ट किया:
RADIO avatar
RADIO
🖥۳ اشتباهی که برندها را به ورطه سقوط می‌کشاند:

🔵سرمایه‌گذاری روی تبلیغات، بدون پشتوانه‌ی تحلیل بازار و زیرساخت.
🔵اعتماد به توصیه‌های افرادی که در فضای واقعی کسب‌وکار حضور نداشته‌اند.
🔵توسعه‌ی بی‌برنامه، بدون نقشه‌ی راه مبتنی بر داده‌های واقعی.

در دنیای بازاریابی حرفه‌ای، تصمیمات کلیدی نه بر اساس هیجان یا شعار، بلکه با تکیه بر تحلیل رفتار مصرف‌کننده، رقابت‌سنجی و مدل‌سازی ریسک گرفته می‌شود. مسئله اینجاست: بسیاری از این «مشاوران» وقتی از صحنه‌ی سخنرانی‌ها به میدان عمل قدم می‌گذارند، در ارائه‌ی راهکارهای عملی و متناسب با پیچیدگی‌های سازمان‌ها ناتوانند.

این ویدئو را ببینید تا:
▫️ مرز بین مشاوران واقعی و شومن‌های بی‌عمل را درک کنید.
▫️ با نقشه‌ی سیستمیِ توسعه‌ی برند آشنا شوید؛ از تحلیل تا اجرا.
▫️ از اشتباهات برندهایی که مسیر نمایش را به جای عمل انتخاب کردند، درس بگیرید.

🌐 لینک ویدئوی کامل در یوتوب
से पुनः पोस्ट किया:
سامان فائق avatar
سامان فائق
18.04.202507:56
کتاب ارزشمند CustomerDataMaturity یا بلوغ در داده‌های مشتری با کمک جمعی از متخصصین و به همت SethFamilian از طرف Twilio منتشر شده.

در بخشی از مقدمه کتاب اینطور نوشته:

در عصر دیجیتال، داده‌ها به عنوان نفت جدید شناخته می‌شوند با این حال تنها ۲۶.۵٪ از رهبران کسب‌وکار ادعا می‌کنند که سازمانشان داده‌محور است.

چرخه تولید داده، پیش‌بینی و تعامل شخصی‌سازی‌شده، به رشد درآمد و بلوغ داده‌های مشتری منجر می‌شود.

این کتاب با ارائه چارچوبی جامع، مسیر رسیدن به بلوغ داده‌های مشتری را از مبانی اولیه تا تجربیات پیشرفته مبتنی بر هوش مصنوعی نشان می‌دهد.

از این فایل، نسخه PDF کامل این کتاب را مطالعه کنید.

@SamanFaeghAcademy
🔹یه اتفاق خوب از سمت آپارات

دیروز ایمیلی برام اومد: «سرویس آپارات شورتس برای شما فعال شده.»

صادقانه بگم، خوشحال شدم. نه فقط به‌خاطر یه قابلیت جدید، بلکه چون حس کردم یه حرکت جدی توی آپارات اتفاق افتاده.

به بچه‌های آپارات، مدیرای محترمشون و دوستان عزیزم در صباویژن تبریک می‌گم.

امیدوارم مسیرتون ادامه‌دار، فکرشده و روبه‌جلو باشه.

〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
وضعیت زیبای جیب‌بری در تلگرام!

〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
09.04.202509:01
🔹 گفتم امتیاز این مرحله استفاده از هوش مصنوعی را از دست ندم
Prompt:
Create an action figure that closely resembles the person in the provided image. The packaging should be vertical, sleek, and designed in [color scheme], with a premium, collector-grade toy box style.

The action figure should look like a real, high-quality toy and include accessories placed beside the figure inside the packaging (such as [relevant objects/tools]).

At the top of the box, include my name [Your Name] and a short title [Your Title/Role] as part of the toy box design.

〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
🔹 رسانه فقط یک ابزار است نه جایگزین تفکر

ما در حال نهایی‌کردن برنامه‌ها بودیم تا چند هفته بعد، کمپین تبلیغاتی جدید شرکت شروع بشه.

مدیرعامل به‌راحتی پیش‌فاکتور رسانه‌ها رو تأیید کرد: بیلبورد، تبلیغات محیطی، رپورتاژ و باقی موارد.

اما وقتی رسیدیم به پیش‌فاکتور آژانس خلاق برای طراحی پیام، تدوین استراتژی و تعریف مسیر ارتباطی، ماجرا فرق کرد.

مقاومتش کاملاً مشخص بود.
این‌طور برداشت می‌کرد که اون بخش‌ها «خرج اضافی» هستن.

فکر می‌کرد اکران رسانه‌ای، خودش به‌تنهایی کافیه برای ساخت یک کمپین موفق.
اون لحظه تصمیم گرفتم بحث نکنم؛ فقط یه مثال زدم.
گفتم:
«فرض کنید شما از صندلی مدیریت بلند شید و یه نفر دیگه بیاد جای شما بشینه.
به نظرتون شرکت چقدر دوام میاره؟»
چند ثانیه‌ای سکوت شد.
بعد ادامه دادم:
«اون صندلی برای من مثل رسانه‌ست.
مهم نیست کجاست یا چه‌قدر بزرگه، مهم اینه کی روش نشسته و با چه فکری.
بیلبورد هم همینه. رسانه هم همینه.
اگه تفکر، پیام درست و مسیر مشخصی پشتش نباشه، فقط یه جاییه که اسم برند روش نوشته شده.»

بارها تجربه کردم که برای خیلی از مدیران، رسانه قابل درکه، چون دیده می‌شه، عدد داره، فیزیکییه.
اما وقتی نوبت به طراحی استراتژی، انتخاب لحن برند، یا تدوین پیام می‌رسه، مقاومت شروع می‌شه.
ولی حقیقت اینه که اون بخش‌هاست که تفاوت بین دیده شدن و در ذهن موندن رو رقم می‌زنه.

🔺 درس برای مدیران برند و رهبران سازمان:
اگر برای طراحی پیام، تفکر و تدوین مسیر کمپین سرمایه نذارید،
حتی اگه کمپین‌تون دیده بشه، در ذهن نمی‌مونه.
رسانه، بدون فکر، فقط یه قاب خالیه.

یک کمپین ارتباطی حتی گاهی با بودجه محدود می‌تونه مؤثرتر از کمپین‌های پرخرجِ بی‌فکر باشه.

〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
हटा दिया गया20.04.202504:35
19.04.202512:12
برند کارفرمایی بی‌نزاکت و بی‌ادب: کوروش‌مال
برند کارفرمایی بی‌نزاکت و بی‌ادب: کوروش‌مال
برند کارفرمایی بی‌نزاکت و بی‌ادب: کوروش‌مال
.
17.04.202507:07
🔹اغراق در تبلیغات، اگر ریشه در واقعیت داشته باشد، نه‌تنها باورپذیر می‌شود، بلکه لذت‌بخش هم خواهد بود.

اپل در ویدیوی تبلیغاتی تازه‌اش برای معرفی مک‌بوک پرو با چیپ M4، بار دیگر نشان داد که چگونه می‌توان مفهومی تکنولوژیک را در قالبی شاعرانه و تصویری روایت کرد، بی‌آنکه از منطق فاصله گرفت.

ویدیو با ورود یک وزنه‌بردار آغاز می‌شود؛ قدرتمند، دقیق و مقتدر. اما چیزی نمی‌گذرد که فضا تغییر می‌کند: حرکات ورزشی جای خود را به چرخش‌های نرم، ژست‌های ظریف و رفتاری نزدیک به اجراهای هنری می‌دهد.

همراهی موزیک "You Gotta Be" از Des'ree، این گذار را دلنشین‌تر و معنا‌دارتر می‌کند.

این اجرا، تنها نمایش یک محصول نیست؛ روایت تصویری یک استعاره است:
قدرت واقعی، زمانی تحسین‌برانگیزتر است که با ظرافت و کنترل همراه باشد.

چیپ M4 به‌جای آنکه صرفاً با اعداد و مشخصات فنی معرفی شود، از زاویه‌ای دیده می‌شود که برای مخاطب عمومی نیز قابل لمس است؛ تجربه‌ای که انگار در پسِ آن، هیچ فشاری وجود ندارد.

🔺اما نکته مهم‌تر این است:
اپل در این تبلیغ از اغراق استفاده می‌کند، اما نه برای فریب مخاطب، بلکه برای تأکید بر کیفیتی که در عمل هم وجود دارد.

اغراق، زمانی آزاردهنده می‌شود که با واقعیت برند فاصله داشته باشد. اما وقتی با ظرافت در دل تجربهٔ واقعی گنجانده شود، نه‌تنها قابل‌قبول، بلکه دلنشین و تأثیرگذار است.

درسی که این کمپین به بازاریاب‌ها و مدیران برند می‌دهد ساده اما مهم است:
اغراق نکنید تا بزرگ به‌نظر برسید؛ بزرگ باشید و بعد اغراق را ابزاری کنید برای درک بهتر بزرگی‌تان.

در جهانی که پر از شعارهای اغراق‌آمیز و بی‌پشتوانه است، اپل یادآوری می‌کند که خلاقیت، وقتی با صداقت همراه شود، می‌تواند حتی اغراق را هم اصیل جلوه دهد.

〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
🔹وقتی دنیا تغییر می‌کنه، بعضی رؤیاها ناتمام می‌مونن.

لئوناردو داوینچی سال‌ها وقت گذاشت تا بزرگ‌ترین مجسمه اسب برنزی جهان رو برای دوک میلان طراحی کنه
ماکت عظیم ساخته شد، قالب‌گیری آماده بود…
اما جنگ شد
برنز پروژه صرف ساخت توپ شد
و ماکت هم به‌دست سربازهای فرانسوی نابود شد

اسب هرگز ساخته نشد
نه به‌خاطر ضعف داوینچی
بلکه چون دنیا تغییر کرد و اولویت‌ها عوض شد

نکته مهم:

پروژه‌ای که به ثبات محیط وابسته‌ست، شکننده‌ست.
اگر منابع کلیدی دست شما نیست، آماده توقف ناگهانی باشی و اگه فکر می‌کنی فقط با تلاش خودت همه‌چیز پیش می‌ره ممکنه مثل داوینچی بمونی با یه رؤیای دقیق و یه ماکت نابودشده

رویا رو بساز، ولی با چشمی باز برای تغییرات ناگهانی
دنیا همیشه با پروژه‌هات هماهنگ نمی‌مونه

〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
🔹وقتی تبلیغ تو مسیریاب، مسیر رو گم می‌کنه!

یکی از کاربران به‌درستی اعتراض کرده که تبلیغِ داخل یک اپلیکیشن مسیریابی، اون‌قدر بزرگ و بد طراحی شده که کاربر نمی‌تونه مسیرش رو پیدا کنه!

و راست هم می‌گه.

تبلیغات درون‌برنامه‌ای، مخصوصاً در اپ‌هایی مثل مسیریاب، نیاز به خلاقیت و ظرافت داره. نه فقط از نظر اندازه و محل نمایش، بلکه از نظر تناسب با لحظه مصرف کاربر.

مثلاً واقعاً انتظار داریم طرف که دنبال مسیر محل کارشه، یه‌دفعه با دیدن تبلیغ اتوخسروانی وسط صفحه، نظرشو عوض کنه و بره ماشین بخره؟!

در جواب این اعتراض‌ها، معمولاً دوستان رسانه‌فروش فوری می‌گن: «این تبلیغ برند اورنس داره».
اولاً این عزیزان برای فروش رسانه، از هر گیاه خشکی آویزون می‌شن!

ثانیاً خیلی وقت‌ها خود مفهوم برند اورنس رو هم نمی‌دونن.

آگاهی از برند یعنی ایجاد حس خوشایند، نه انزجار. (کوین کلر، کتاب مدیریت استراتژیک برند)
مثل همون حسی که این کاربر نسبت به تبلیغ تجربه کرده—یک حس آزاردهنده، نه حس خوب.

مسأله اصلی ما تو تبلیغات دیجیتال، یه چیزه:
«گلدرشت‌ایسم

اسم برند رو گنده کن، کپی بزرگ بزن، وسط هر چیزی بچسبون، بقیه‌ش مهم نیست!
خلاقیت؟ استراتژی؟ تجربه کاربری؟
اگه خیلی هم اصرار کنی، می‌گن: «بابا این‌جا ایرانه، اینا برا اونور دنیاست».

خیر! الان خیلی از برندهای ایرانی دارن دقیقاً روی همین سه‌پایه کار می‌کنن:
استراتژی، خلاقیت، اجرا.
و دارن نتیجه‌ش رو هم می‌گیرن. نه فقط در فروش، بلکه در دوست‌داشتنی شدن برند.

پس بله، میشه از تبلیغات درون‌برنامه‌ای، نتیجه گرفت—اگه فقط بخوای درست انجامش بدی.


〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
09.04.202507:11
🔹وقتی زیبایی‌شناسی اسکاندیناوی به نجات خانه‌ات میاد!

کمپین جدید DIY by IKEA که توسط آژانس VML UK طراحی شده، با یک نگاه هوشمندانه و عمیق به دغدغه‌ امروزی خانواده‌ها، راه‌حلی خلاقانه برای «ترمیم مقرون‌به‌صرفه» ارائه می‌ده.

ایده ساده‌ست اما هوشمندانه:
به‌جای هزینه‌کرد سنگین برای بازسازی یا تعمیرات خانه، از محصولات مقرون‌به‌صرفه و طراحی هوشمندانه آیکیا استفاده کن تا ظاهر خسته و آسیب‌دیده بخش‌هایی از خونه رو، به شکلی زیبا و تازه بازسازی کنی.

در این کمپین، مجموعه‌ای از عکس‌های «قبل و بعد» با اجرای مینیمالیستی و تمیز، نشون می‌ده که چطور می‌شه یک نقص ساده (مثلاً جای ضربه، لک یا فرسودگی) رو با یک راه‌حل مقرون‌به‌صرفه اما زیبا، به نقطه قوت طراحی داخلی تبدیل کرد.

این کمپین از آوریل ۲۰۲۵ در امارات، قطر، مصر و عمان اجرا می‌شه و با هدف قرار دادن کاربران در لحظات تصمیم‌گیری، پیش از ویدیوهای آموزش DIY در یوتیوب پخش می‌شه؛ یک اقدام هوشمندانه برای گرفتن تصمیم «خرید» دقیقاً در لحظه‌ای که نیاز احساس می‌شه.

برند DIY by IKEA فقط یه کمپین تبلیغاتی نیست، یه تغییر زاویه دید به بازسازی و زیباسازی خونه‌ست. یه جور پیشنهاد اقتصادی برای روزهایی که تعمیر خونه، دیگه ارزون درنمیاد.

اینجا آیکیا داره همون چیزی رو یادمون میاره که همیشه می‌گه:
زیبایی و کارکرد، باید برای همه در دسترس باشه.
〰️

علی‌جاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات

🌐 @alijahsh
दिखाया गया 1 - 24 का 118
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।