26.04.202516:09
آخر هفته اگه بشه پست میذارم
این مدت خیلی درگیر درسا و امتحانا هستم اصلا وقت نمیکنم بخوام پست درست کنم
امیدوارم که درکم کنید💘
این مدت خیلی درگیر درسا و امتحانا هستم اصلا وقت نمیکنم بخوام پست درست کنم
امیدوارم که درکم کنید💘
05.04.202520:24
اسلی😉😉
से पुनः पोस्ट किया:
موسیـقی بارون ؛ پاریـس

05.04.202514:46
مدتها پیش کسی رو دیدم که تنش عطر قهوه میداد ولی بوسههاش مشابه به شیرینترین کوکیهای شهر بود. موهای مشکی و موج دارش همیشه آشفته بودند و پشت تیله هایِ پر از ستارهاش، غرقِ افکار مختلف بود. دستهایِ همیشه سردش، به شکل عجیبی، گرمترین آغوشهایِ دنیا رو هدیه میدادند و پشتِ غمِ لیلیومِ خشک شده، بوسیدنیترین لبخندها، پنهان شده بودند. صدایش، زیرترینِ و خوش آواترینِ گام موسیقی بود که حزینترینِ آهنگها رو مینواخت. مهربون و محبوب نبود، دور شده از همه و گمشده در خودش بود، ولی من با اون، عزیزِ من، بعد از مدتها خـونه خودم رو پیدا کردم.
से पुनः पोस्ट किया:
𝖠𝗅𝗂𝖾𝗇𝗀𝗋𝖾𝗒

05.04.202514:45
من خستم ،آغوشتو بهم بده بزار بالهای سیاهت گرما بدن به این تنِ سرد ! شاید اونموقع زندگی کردن شیرین باشه .
27.03.202519:41
واقعا عاشق پستهای ویکتورشی عم
से पुनः पोस्ट किया:
موسیـقی بارون ؛ پاریـس

17.04.202520:31
مدتها پیش کسی رو دیدم که تنش عطر قهوه میداد ولی بوسههاش مشابه به شیرینترین کوکیهای شهر بود. موهای مشکی و موج دارش همیشه آشفته بودند و پشت تیله هایِ پر از ستارهاش، غرقِ افکار مختلف بود. دستهایِ همیشه سردش، به شکل عجیبی، گرمترین آغوشهایِ دنیا رو هدیه میدادند و پشتِ غمِ لیلیومِ خشک شده، بوسیدنیترین لبخندها، پنهان شده بودند. صدایش، زیرترینِ و خوش آواترینِ گام موسیقی بود که حزینترینِ آهنگها رو مینواخت. مهربون و محبوب نبود، دور شده از همه و گمشده در خودش بود، ولی من با اون، عزیزِ من، بعد از مدتها خـونه خودم رو پیدا کردم.
05.04.202511:20
یاخدا چقدر لفتی
से पुनः पोस्ट किया:
𝖠𝗅𝗂𝖾𝗇𝗀𝗋𝖾𝗒

27.03.202519:40
ㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤ🧷 ( me ) ★ ֺ ㅤ 0004 !?
من در دنیایی پهناور به دنبالِ خویش،سرگردان بودم. چشمهایم آتشِ خاکستر شده بود،گوشهایم صدایی مسکوت را میشنید، لبهایم خطهایی به هم چسبیده که کلمهای از آن خارج نمیشد و اما در ذهن غرق شدهای در افکار خویش بودم به راستی که بزرگ شدن دردی بود که نمیدانستی درمانش در دست خودت است یا آدمی دیگر که چشماناش دنیایِ تو شده است.
من در دنیایی پهناور به دنبالِ خویش،سرگردان بودم. چشمهایم آتشِ خاکستر شده بود،گوشهایم صدایی مسکوت را میشنید، لبهایم خطهایی به هم چسبیده که کلمهای از آن خارج نمیشد و اما در ذهن غرق شدهای در افکار خویش بودم به راستی که بزرگ شدن دردی بود که نمیدانستی درمانش در دست خودت است یا آدمی دیگر که چشماناش دنیایِ تو شده است.
से पुनः पोस्ट किया:
موسیـقی بارون ؛ پاریـس

17.04.202520:31
این مسیج و پیام زیرش رو فوروارد کنید و یه پست مشخص کنید تا ازتون فوروارد کنم و بزارم یک روز بمونه.
से पुनः पोस्ट किया:
⋆ 𝒯𝘢𝘬𝘦 𝘔𝘺 ℬ𝘳𝘦𝘢𝘵𝘩

05.04.202517:29
︐🥃 اسمم رو صدا کن و دستهام رو بگیر. تا وقتي تو کنارم باشي، میتونیم از ردپای زخمهای گذشته فرار کنیم. و ابدے من باش و تا همیشه اسمم رو صدا کن. حتی وقتي که از من غمگین و دلخورے، حتی وقتي که هیچچارهای جز جدایی نداریم؛ باز هم اسمم رو صدا کن چون با شنیدن صدات میتونم حس کنم که هنوز هم زندهام.
05.04.202511:19
بعد از یک قرن سلام
से पुनः पोस्ट किया:
𝖠𝗅𝗂𝖾𝗇𝗀𝗋𝖾𝗒

27.03.202519:40
بگویید؛ او نمیداند درمانِ دردش خودش است یا چشمان او.
से पुनः पोस्ट किया:
ㅤ﹒ℑ𝛋𝛒𝐡𝛊𝐥𝐥𝛊𝛂 ﹐

17.04.202520:31
امروز و فردا هـای بیشـتر، چشمانم تو را مےخـواهند؛ در خطوط خاموشِ کتابی که نیمهخوانده رهـا شده، در بخار قهوهای که پیـش از لب زدن سـرد مـےشود، در نـوری که از میان پـرده عبور میڪند و بیصدا روی خاطراتـَت مینشیند.
تو را میخواننـد در سکوت بعدازظہـر، جایی بین صفحـهٔ دو و دلتـنگیِ هزار. در کـنار پنجره، ڪنار صندلی خالیات، انگار هنـوز کسـے باید باشد کـه نبودنـش اینقدر شبیـه حضور باشـد. نبـودنت مثل شعریست که هر روز از نـو مےخوانمـش، هر بار با دلـی تازهتر، و هربار بیشتر، دلم تو را میخواهد.
ㅤㅤㅤ~ نـیلماه؛ آپریل دوهـزار و بیست و پنج .
تو را میخواننـد در سکوت بعدازظہـر، جایی بین صفحـهٔ دو و دلتـنگیِ هزار. در کـنار پنجره، ڪنار صندلی خالیات، انگار هنـوز کسـے باید باشد کـه نبودنـش اینقدر شبیـه حضور باشـد. نبـودنت مثل شعریست که هر روز از نـو مےخوانمـش، هر بار با دلـی تازهتر، و هربار بیشتر، دلم تو را میخواهد.
ㅤㅤㅤ~ نـیلماه؛ آپریل دوهـزار و بیست و پنج .
से पुनः पोस्ट किया:
⋆ 𝒯𝘢𝘬𝘦 𝘔𝘺 ℬ𝘳𝘦𝘢𝘵𝘩

17.04.202520:22
─ 🤩 کاش میشد به عقب برگردم، به لحظهای ڪہ این درد بینمون نبود. کاش میشد این عذاب لعنتی مثل خنجر توے قلبم فرو نره و هر لحظه عمیقتر نشه. تو اینجایی، اما انگار فرسنگها ازم دورے. سکوتت دیوونه کننده ـست، نگاهت دیگه توے چشمهام نمیچرخه، و صدات توی گوشم نمیپیچه. این هم یکی از اون کابوسهاے لعنتی ـه؟ هیونگ؟ کاش یه راهی بود ڪہ برگردی، که این فاصلهی لعنتی رو از بین ببرم. میدونم اشتباه کردم، میدونم التماسهام چیزی رو عوض نمیکنه، اما قول میدم اون دروغ، اون تصمیم لعنتی و همهچیز رو ببخشم. فقط بیا… فقط یه بار دیگه دستهام رو بگیر، یه بار دیگه وون ـا رو توی گوشم زمزمه کن، تا مطمئن شم زندهام. برگرد، بذار اینبار نوبت من باشه ازت محافظت میکنم. نوبت من باشه ڪہ بهت ثابت میکنم؛ تو درستترین آدم روی زمیني! لطفاً، هیونگ… فقط برگرد.
︐یـانگ، جونگوون. پسرِ تنهاے تـو.
𝟏𝟐 سِپتـامبر 𝟐𝟎𝟐𝟑.
︐یـانگ، جونگوون. پسرِ تنهاے تـو.
𝟏𝟐 سِپتـامبر 𝟐𝟎𝟐𝟑.
से पुनः पोस्ट किया:
یـخـمـك ⋆ لـیـمـو

05.04.202514:45
৲︎شـروعـ بـهـار لـیـمـویـی در پـکـن 🍌
بهار با تمام زیباییهایش دوباره به زندگیمان بازگشته .
جانانم فصل عاشقی ما آغاز شده است؛ فصلی سرشار از عطر گلها و رنگهای شاد ، دسرهای مختلفی برایت میسازم، لیموناد خنک و دلنشین را در کنار هم مینوشیم و در هر لقمه، طعم عشق را مزه میکنیم. در کنار تو، هر لحظه به یاد ماندنیتر میشود و خاطراتمان را با عشق و خنده میسازیم. بیا در این بهار، با هم لحظاتی را رقم بزنیم که همیشه در دلمان بماند.
से पुनः पोस्ट किया:
𝖱𝖾𝖽𝖺𝗆𝖺𝗇𝖼𝗒

31.03.202521:31
- 💭 ایـن پـیام رو فـور کـنید اگه اینجا جوین هستـین و چـک میکنید تا منم بـیام چنلتون و جـوین بشـم .!
-پاکسازی در نظر بگیرید .
27.03.202519:39
اسلیی😉
दिखाया गया 1 - 24 का 71
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।