Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
سَـمفونـےِ مَهتـآب avatar

سَـمفونـےِ مَهتـآب

دڕ #هیـچ ؋ـرو و بـه پـوچ گـڕفٺـاڕ "

@ian0_bot

http://t.me/HidenChat_Bot?start=6368757033
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateDec 30, 2024
Added to TGlist
Feb 18, 2025
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
FEB '25MAR '25APR '25MAY '25

Popular posts سَـمفونـےِ مَهتـآب

10.04.202520:42
ایگنور هاتون متقابله
25.04.202515:10
25.04.202515:10
25.04.202515:09
25.04.202515:06
25.04.202515:06
Dn-
تعداد پست‌ها کمه، لطف کنید از اینجا سین بزنید.
دیگر برایت شعرهایم را نمی‌خوانم
دیگر در این تنهاییِ با هم نمی‌مانم
دیگر نمی‌خواهم به هر قیمت شده ، باشی
از اینکه بی حد عاشقت بودم پشیمانم
باران اگر روزی به همراه تو معنا داشت
حالا خودم تنهای تنها زیر بارانم
دیگر نمی‌خواهم دروغانه بتابی ، نه
تاریکی‌ام را دوست دارم ماه تابانم
عشقی که می‌گفتی نمی‌میرد به مو بند است
حد دوام آوردنش را هم نمی‌دانم
با هر دروغت ضربه‌ای بر باورم می‌خورد
از لطف تو بدبین و غمگین و پریشانم
بی اعتمادم کرده‌ای ، از عشق می‌ترسم
جوری شده از سایه ی خود هم گریزانم
من جانِ خود را پای عشق تو هدر دادم
بعد از تو شاید مرگ باشد راه درمانم
باور ندارم حرف هایت را ، نگاهت را
با جمله ی "من دوستت دارم" نرنجانم
حمیدرضا گلشن
Reposted from:
forgotten") avatar
forgotten")
جناب کیم جوری خوشگله که نمیزاره از رو زانوهامون بلند شیم 🛐🛐🍸

#v
Reposted from:
وِدا؏ avatar
وِدا؏
—در سـکࢪِ عشق ںو جانانـم؛
لب سـرخ و چشمـانِ سوگـواࢪِ که‍ـربا‌نشانت که زلال‌تر از سپیـده‌دمان صبـح است دل هر عارفے‌ را می‌رباید. آن‌وقت از من کافࢪ چه انتـظار است؟
آن جـام شراب نیلگونے‌ که از شوق نگاه دلربای لیلی‌ام به کامم ࢪسیـد، چنان گردِ خمـاری بر جانم به یادگار گذاشتـه که گویے‌ طلـوع گرما بخش چشمـانش، غروب کـرده‌ و مں همچو غربت‌زده‌ای گـم شده‌ام در شب‌های استـخوان‌سوزِ گیسوانش.
دلدار مں، تو تمام بهـشت را در یک جرعه از خیـال لبخندت جای دادی. اما چه زود جرعهٔ شیرین مں به پایان رسید و خماࢪ خیـال پوچے‌ از لبخندت شـدم.
زهـره‌ای که از باده ناب ںو به ساغـࢪ دلم ریختے‌، کنـون در گـرداب یأس غوطـه‌ور شده‌ست. در ایں دیاࢪ بوران، به جانبـر کجایے‌ که ایں دل‌تنگے‌ را از مں بگیرد و صبح بهـار را دࢪ سینه‌ام بجـوید؟
خمـاری‌ات‌ چو پࢪده‌ای از غـم بر روی دل جای خوش کـرده. هࢪ لقمه‌ای از بـزم ںو، حال طعمے‌ مضنف و تلـخ دارد. ای الههٔ گلـگون پیکࢪ عالیماں، ای آنـکه درخشش مهـر در سپـهر چشمانـت به رقص در می‌آید، کنـون نادرست است؛ که چشمانـم در ایں خمـاری، تو را می‌جوید و نرگـس‌های باغ خیـال را پرت می‌کنـد.
Reposted from:
DΣΛD ΛПGΣᒪ ″ avatar
DΣΛD ΛПGΣᒪ ″
25.04.202515:04
Reposted from:
DΣΛD ΛПGΣᒪ ″ avatar
DΣΛD ΛПGΣᒪ ″
25.04.202515:04
‌ " 𝐄𝗺𝗺𝐚𝐖𝐚𝐭𝐬𝗼𝐧 " ‌𝐚𝐝𝐝
25.04.202515:04
محمود درویش خیلی قشنگ میگه
«همین مجازات تو را بس که من دیگر تو را آنطور که می‌دیدم، نمی‌بینم!»
تو ارام جاى قلب منى،
آرمان دارم كه تورا بار ديگرى ببوسم اى ياقوت سرخ منِ پرستيدنى ام ،
از زندگى ام ميخواهم كه تورا هميشه برايم نگه دارد، تو سهم من از اين جهان كذايى هستى گر تمام جهان را صاحب ميبوده ام تو را برميداشتم و جهان را به حالش رها ميكردم، انچه را كه تو دارى را گر زرگر شناس در زر بگردد نيست!
چوى تو را بوييدم عطر گلِ ليلوم در نظر ندارم.
چون تو دارم، همه دارم، ديگر هم هيچ نباشد.
Reposted from:
آشویتس وی‌
25.04.202515:03
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب میشود.نگاه کن که چگونه به خاطرت آب می‌شوم.نشسته‌ای و نگاه می‌کنی که چگونه از دوری تو با آن قطره‌های آب دریا می‌شوم.
نگاهم کن که چگونه به خاطرت رودخانه می‌شوم.از غم زیاد درونم دگر نمی‌دانم چه کنم که تو مرا ببینی.برایت یخ می‌شوم سردت می‌شود پسم می‌زنی برایت باران می‌شوم چتر می‌گیری بر روی سرت و از ترس خیس نشدن فرار می‌کنی برایت رود آب می‌شوم از ترس غرق نشدن در کنارم نمی‌شینی و حرف نمی‌زنی.
بخاطرت ماه‌ها به خدایی که می‌پرستی التماس کردم که بتوانم حتی شده است یک لحظه دیگر در تمام حالت‌هایی که می‌شود ببینمت.
دگر در فکر آن هستم که آب شوم و به خانه‌ات بیایم تو مرا بنوشی آنگاه می‌توانم دیگر پیشت باشم تا غم درون وجودم فروکش کند.
هم اکنون انقدر دلتنگت هستم که غم درونم دارد باعث می‌شود تا نابود و خشک شوم و از بین بروم ولی با این وجود با تمام کمال درد و ناپدید شدنی که به خاطر تو باشد را می‌پذیرم که فقط بتوانم یک لحظه دیگر ببینمت.
اکنون به خاطر دیدن تو هر روز باران می‌شوم و می‌بارم؛رود و دریا و رودخانه می‌شوم و از همه جا می‌گذرم تا شاید تو را در کناری بیابم؛ قطره آبی در لوله می‌شوم تا شاید سر از خانه تو درآورم؛قطره آبی در کشاورزی می‌شوم تا تو را میان میوه‌ها و گل‌های زیبا بیابم ولی دریغ از یک نشونی از تو هر روز نامیدتر می‌شوم. ولی امیدوارم تو را قبل از تمام شدن عمرم بیابم ای غم درون من.
Log in to unlock more functionality.