یادی از اقبال لاهوری در سالمرگ او؛ همسرنوشتی اقبال و شریعتی
امروز سالمرگ محمد اقبال لاهوری شاعر پارسی گو و اندیشه ورز نامدار پاکستانی است. وی در اول اردیبهشت 1317 خورشیدی / 21 آوریل 1938 میلادی در لاهور (در آن زمان شهری از شهرهای هند) درگذشته است. به احترام وی، این مطلب کوتاه را در اینجا می آورم. می دانیم که دکتر علی شریعتی، نویسنده و نظریه پرداز نامدار ایرانی معاصر (درگذشته 1356) از تأثیرپذیرفتگان فکری و عملی اقبال بوده و در مقام بیان نقش وی، ظهورش را در قرن بیستم نشانه ای برای اثبات خلاقیت و زایندگی اسلام در قرن بیستم می دانسته است. شریعتی در موارد قابل ذکری آرای دینی و اجتماعی و سیاسی اش را از اقبال وام گرفته است. البته شماری دیگر نیز در ایران معاصر از اقبال کم و بیش اثر پذیرفته اند. ذکر نام اقبال و شریعتی بدان دلیل است که بگویم یکی از وجوه مشترک این دو نویسنده و گوینده اثرگذار معاصر، عدالت طلبی و مخالفت مستمر و پایدارشان با هر نوع تبعیض و تجاوز و ستم و استبداد بوده است. هرچند گفتن ندارد که شریعتی پیش و بیش از هر چیز، اندیشه های عدالت طلبانه اش را وامدار شرایط خاص و عمومی جوانان ایرانی در دوران پس از جنگ دوم و به طور خاص در مکتب پدرش و «کانون نشر حقایق اسلامی مشهد» و بعدتر در جریان اندیشه های محمد نخشب و «خداپرستان سوسیالیست» بوده، اما چنین می نماید که پس از آشنایی با اقبال، او نیز تحت تأثیر عدالت خواهی و به اصطلاح چپ گرایی اقبال نیز بوده است. اخیرا کتابی با عنوان «اقبال و تأثیر متفکران غربی بر او» را می خواندم که توسط نویسنده ای هندی به نام تارا چارن رستوگی پدید آمده و محمدمسعود نوروزی آن را به پارسی برگردانده و توسط انتشارات «اندیشه های نو» در آلمان انتشار یافته است. در همین جا به سهم خود از جناب نوروزی و نیز ناشر سپاسگزارم که پارسی زبانان را با این اثر خوب و مفید آشنا کرده اند. در فصل 10 این کتاب در باب «اقبال و مارکسیسم» شرحی آمده که برای من، که کم و بیش با اقبال و شریعتی آشنا هستم، بسی تازه و جذاب بود. در این مقال، بیش از پیش دریافتم که اقبال نیز در شبه قاره تا حدودی با همان اتهامی مواجه بوده که شریعتی در ایران بوده و هست و آن استفاده از اندیشه های مارکسیستی و التقاط آن با اسلام (و در ایران با تشیع نیز) است. برخی در این نگرش تا آنجا پیش رفته اند که شریعتی را در شمار پیروان «مارکسیسم اسلامی» تعریف کرده اند. بد نیست در اینجا قسمتی کوتاه از نخسین قسمت این مقاله را عینا بیاورم: «این که اقبال چه گرایشی سیاسی داشته محل مناقشه است. راجندرا ناث شِدا در مقاله ای که برای نشریه اردو زبان دولت هند «آچکال» نوشته، به موضوع وابستگی سیاسی اقبال، اشاره می کند. ترجمه انگلیسی قسمتی از مقاله، به قرار زیر است: «بر سر اندیشه های سیاسی اقبال سالهاست که بحث است. برخی از پیروان اقبال، مدعی هستند که تفاوت چندانی بین آموزش های مارکس [1818-1883] و آموزش های اقبال وجود ندارد. هر دو آنها از سازمان های اجتماعی – سیاسی امروزی بیزار و خسته شده اند. هر دو از وضع موجود مردم توسری خورده و ستمدیده رنج می برند، و هر دو آنها پیام یک آینده شاد را به مردم می دهند. هر دو بر ضرورت پایان دادن به نظام سرمایه داری – که به خباثت و لذت خو کرده – تأکید می کنند. [ولی به نظر من] اگرچه قابل انکار نیست که نوعی شباهت بین اقبال و مارکس وجود دارد، اما ملاحظه شباهت ها در بیان اندیشه آنها، ناروا و اشتباه است». نویسنده با این جمله به جمع بندی نهایی می رسد: «. . . انسان نمی تواند یک کمونیست باشد و همزمان پیرو اقبال نیز باشد. زیرا ایدئولوژی های آنها مرزبندی هایی جدا از یکدیگر دارند». تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. تا کنون از این زاویه به سرشت و سرنوشت اقبال کمتر توجه شده است. به ویژه مشابهت آشکار شریعتی با اقبال و البته دیگر برابری طلبان مسلمان در جهان با هم خود گویای خیلی چیزهاست. بیش از این مجال شرح و بیان نیست. فقط توصیه می کنم کتاب یاد شده و از جمله مقاله یادشده را حتما ملاحظه کنید. دوشنبه اول اردیبهشت 1404 #یوسفی_اشکوری #سیاسی_اجتماعی
✍️ ۷۷ امین سالگرد تاسیس اسرائیل و گزارش محققان نسل کشی و هولوکاست
@sokhanranihaa 🖊 امروز دقیقا ۷۷ سال از اعلام موجودیت رژیم اسراییل در شامگاه ۱۴ می ۱۹۴۸ می گذرد، ۷۷ سال خونین، جنگ، ترور و سرکوب. تراژدی امروز غزه فقط برگی از این دوران است. در سفر جنجالی ترامپ به کشورهای خلیج فارس نیز نه برای میزبان و نه میهمان، تراژدی بشری امروز در غزه جایگاهی نداشت و بسیار حاشیه ای بود. به اینمناسبت گزارش تازه و بسیار مهم زیر را باز نشر می کنم👇
🟢تحقیق فوقالعاده قدرتمند در روزنامه هلندی NRC: هفت تن از برجستهترین محققان نسلکشی جهان — از جمله کارشناسان مشهور هولوکاست — اقدامات اسرائیل در غزه را نسلکشی توصیف میکنند. و به گفته آنها، تقریباً تمام همکارانشان با این نظر موافق هستند. اینها فعال سیاسی نیستند. آنها شامل محققان هولوکاست و رؤسای مراکز تحقیقاتی مهم نسلکشی هستند. دانشمندانی از اسرائیل، آمریکا، بریتانیا، استرالیا و هلند. و آنها دچار اختلاف نظر نیستند. بدون استثنا، آنها اقدامات اسرائیل را "نسلکشی" توصیف میکنند.
راز سگال (محقق اسرائیلی): "آیا میتوانم از کسی نام ببرم که به کارش احترام میگذارم و این را نسلکشی نمیداند؟ خیر."
اوگور اومیت اونگور (دانشگاه آمستردام و NIOD): "من چنین افرادی را نمیشناسم." شواهد غیرقابل انکار است: بیش از ۵۳,۰۰۰ فلسطینی کشته، حداقل ۱۵,۰۰۰ کودک جان باخته، مسدود کردن غذا، آب، دارو، بمباران بیوقفه بیمارستانها و اردوگاههای چادری، و فراخوانهای مکرر وزرای اسرائیلی برای گرسنگی و نابودی غزه. این محققان تأکید میکنند: نسلکشی یک فرآیند است، یک کلید دوحالته نیست. و قرار نیست با هولوکاست مطابقت داشته باشد. بلکه درباره سیاستهای عمدی — مانند گرسنگی اجباری، آوارگی، و کشتار جمعی — است که هدف آن نابودی یک گروه، به طور کامل یا جزئی است.
*برای ملانی اوبراین، رئیس انجمن بینالمللی محققان نسلکشی، عامل تعیینکننده خودداری عمدی از ارائه غذا، آب، سرپناه و بهداشت بود. برای راز سگال "اظهارات آشکارا نسلکشی" رهبران اسرائیلی بود. این الگو به سادگی بسیار آشناست. کشتارهای جمعی. گفتمان غیرانسانیکننده. بیتوجهی آشکار به جان غیرنظامیان. و خودداری از پیروی از دستورات دیوان بینالمللی دادگستری برای اجازه ارسال کمک و توقف تحریک. حتی صداهای محتاط هم تغییر کردهاند. شموئل لدرمن، محقق اسرائیلی، با برچسب نسلکشی مخالف بود — تا اینکه دید حکم دیوان بینالمللی دادگستری نادیده گرفته شد، گذرگاه رفح مسدود شد، و برآوردهای معتبر از بیش از ۱۰۰,۰۰۰ کشته. اکنون او میگوید: این نسلکشی است. کارشناسان هولوکاست در ابتدا برای نامیدن این اقدامات به عنوان نسلکشی محتاطتر بودهاند، اما شکاف با دیگر محققان نسلکشی در حال کاهش است.
"آسان نیست،" میگوید اوگور اومیت اونگور، "به ویژه وقتی به تداوم بودجه خود فکر میکنید." اتهام یهودستیزی تأثیر سرد کنندهای بر آزادی بیان درباره رفتار اسرائیل داشته است.
هاروارد دو مدیر مرکز خاورمیانه خود را اخراج کرد. انتصاب راز سگال به عنوان رئیس مرکز مطالعات هولوکاست و نسلکشی در دانشگاه مینهسوتا لغو شد.
یک محقق برجسته آلمانی در این زمینه، که با شرط ناشناس ماندن صحبت میکند، این موضوع را در آلمان "سمی" توصیف میکند. او میگوید صرفاً مطرح کردن احتمال نسلکشی، باعث میشود فوراً به شما برچسب یهودستیز زده شود. او اضافه میکند که اگر کشور دیگری مسئول این اقدامات بود، آلمانیها بدون تردید هشدار میدادند و آن را خشونت نسلکشی مینامیدند. همانطور که پس از قتلعام روسها در شهر اوکراینی بوچا چنین کردند.
طبق کنوانسیون نسلکشی، کشورها موظف به اقدام هستند — نه زمانی که نسلکشی ثابت شود، بلکه زمانی که خطر نسلکشی وجود داشته باشد. این آستانه مدتهاست که رد شده است. نسلکشی فقط یک جنایت جنگی دیگر نیست. این "جنایت جنایتها" است — تلاش عمدی برای نابودی یک ملت. این چیزی است که به گفته کارشناسان برتر نسلکشی جهان، در غزه در حال وقوع است.
🔸راتگر برگمن: من سپاسگزارم که روزنامههایی مانند قطبنمای خبرنگاری و اخلاقی خود را دنبال میکنند. کاش نشریات جدی بیشتری شجاعت انجام همین کار را داشتند
«نسلی از جنس الماس» (دربارهی سخنرانی ترامپ در سعودی)
وقتی از ما انتقاد میشود و عصبانی میشویم، شاید دلیلش این است که در آن حرف، بخشی از حقیقت وجود دارد که ما پاسخی برایش نداریم.
ترامپ در یکی از متضادترین موقعیتها، ضعف مدیریت ملی ایران را به رخ کشید. نه در نیویورک یا لندن، بلکه در عربستان سعودی؛ جایی که برخی از ما ایرانیها هنوز هم نگاهی برتریجویانه نسبت به مردم آن داریم. او از تریبون سعودی پیامی روشن به کل منطقه داد: اگر تابع آمریکا نباشید، مثل ایران تنبیه میشوید.
در این سخنرانی تلخ، حقیقتهایی وجود داشت که تمام حقیقت نبود و چیزهایی هم غیر از حقیقت بود.
الان که این متن را مینویسم از یک همایش علمی پزشکی برگشتهام؛ همایشی که در نوع خود از مهمترینها در ایران است و در آن، تعداد زیادی از سخنرانان اصلی، زنان جوان و فوقتخصص بودند. با تسلط، اعتماد بهنفس و علم بالا در رشتههای گوناگون پزشکی. این تصویر، تصویری واقعی از لایههای عمیق جامعهی ایران است: نسلی نو، بالنده، آگاه و پویا – بهویژه زنان جوان.
در دل سختترین شرایط اقتصادی – که بخشی از آن نتیجهی تحریمهای خارجی و بخشی دیگر محصول مدیریت فاسد و ناکارآمد داخلی است – نیروی انسانی عظیمی رشد کرده که ارزش واقعی جامعه ما را نشان میدهد. (اشتباه نشود، بسیاری از مدیران و کارشناسان کشور، انسانهای شریفی هستند که در حال خدمت به مملکتند.)
ترامپ نمیتواند برای زخمهایی که خودش زده، مرثیه بخواند. و نه میتواند بر پیکر ملتی برقصَد که خودش یکی از ضربهزنندگانش بوده است.
از پیشرفت کشورهای عربی خوشحالم. آنها همسایگان ما هستند، برادران و خواهران ما. میدانند که این منطقه یا با هم رشد میکند، یا با هم سقوط.
اما نگاه آمریکا به خاورمیانه هرگز مانند نگاهش به آسیای شرقی نبوده است. آمریکا به آنها اجازهی انقلاب تکنولوژیک داد، اما از خاورمیانه فقط انرژی ارزان خواست – برای کارخانههایی که خودش در چین و کرهی جنوبی و بقیهی آن کشورها ساخته است.
ایران اما همواره مسیر متفاوتی رفته است. قبل و بعد از انقلاب. و معالاسف هربار بوسیلهی یک بحران بزرگ و ملی دستاوردهای بسیاری بر باد رفته است، که یادآوری آنها هم تلخ و دردناک است.
و حالا، در میان این بحرانها، نسلی جدید مثل الماس از دل فشارها سر بر آورده، در حال درخشیدن است – اگر دشمنان آگاه و دوستان نادان، با طرحهایی مثل قانون حجاب و عفاف، به جان این نسل نیفتند.
فراموش نکنیم: الماس، هم زیباترین جواهر است و هم برندهترین تیغه.
نویسنده: محمدحسین غیاثی تاریخ انتشار: ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
♦️عکس سال "وورلد پرس فتو ۲۰۲۵"، این عکس از "محمود عجور" است.
✍️کودک فلسطینی ۹ ساله که پس از قطع هر دو دست به مادرش گفت: "چطور میتوانم تو را بغل کنم؟"
«ما می میریم تا عکاس «تایمز» جایزه بگیرد ...»
@presageeaa
13.05.202509:17
ریاض امروز میزبان ترامپ، اسرائیل در حاشیه، معامله در مرکز نویسنده: حمید آصفی سالهاست که ما به جهان از چشم آمریکا نگاه میکنیم، اما اینبار شاید بد نباشد جهان را از چشم آمریکایی نگاه کنیم که دیگر حوصله رهبری جهان را ندارد؛ آمریکایی که دیگر باور ندارد «ارزشهای لیبرال» چیزی بیشتر از یک قاب چوبی پوسیدهاند، آمریکایی که حتی برای دفاع از متحد استراتژیکش، اسرائیل، دنبال ماشین حساب میگردد. در این آمریکای جدید، سیاست خارجی دیگر یک چشمانداز بلندمدت ژئواستراتژیک نیست، بلکه یک فاکتور فوری است؛ چیزی شبیه قبض موبایل یا قرارداد اجاره؛ باید زود بسته شود، زود نقد شود، و اگر امکان نداشت؟ خب، حذف میشود. در دوران ترامپ – که باید او را بیش از آنکه یک سیاستمدار بدانیم، یک معاملهگر رادیکال بخوانیم – دیپلماسی همان میزان سوددهی رابطه است. رابطهای که اگر «پول بسازد» ماندنی است و اگر نه، کنار گذاشته میشود. و اینجا اتفاقی بزرگ رخ داده: اسرائیل، این متحد قدیمی، حالا دیگر آنقدر که باید «نقد ندارد». نه یکبار، بلکه بارها، دونالد ترامپ در ماههای اخیر در لحظاتی سرنوشتساز تصمیم گرفته از کنار اسرائیل عبور کند. مذاکره با ایران؟ در حضور نتانیاهو. معامله با حماس؟ بدون اطلاع تلآویو. آتشبس با حوثیها؟ بیحضور اسرائیل. و حالا حتی سفرهای خلیجنشین، بیوقفه به ریاض، بدون توقف در بیتالمقدس. این فقط دیپلماسی نیست، این «پیام» است. پیامی صریح از مردی که سیاست خارجی را با تراز مالی میسنجد: اسرائیل امروز از منظر ترامپ یک متحد هزینهساز است، نه سرمایهگذار. و همینجاست که یک ابهام کلان به ذهن خطور میکند: آیا ما شاهد تغییر پارادایم روابط واشنگتن-تلآویو هستیم؟ آیا ترامپ دارد به اسرائیل میفهماند که اولویتهای آمریکا دیگر با فهرست خرید نظامی این کشور تنظیم نمیشود؟ آیا دوران «نقش حیاتی اسرائیل در امنیت منطقهای» بهسر رسیده است؟ در گذشتهای نهچندان دور، ترامپ موافقت خود با تأسیس نیروگاه هستهای در عربستان را مشروط به پیوستن این کشور به معاهده ابراهیم کرده بود؛ شرطی که معنایش ساده بود: عادیسازی با اسرائیل، پیششرط هر معامله است. اما حالا گزارشهای موثق آمریکایی میگویند: این شرط لغو شده است. چرا؟ دو احتمال برجسته است: یا پول عربستان بهحدی خوب است که اصول ایدئولوژیک نیز از یاد میرود، یا ترامپ عمداً میخواهد به نتانیاهو سیلی بزند؛ سیلیای که معنایش این است: «تو دیگر تعیینکننده اولویتهای سیاست خارجی من نیستی.» در عصر «آمریکا اول»، دیگر خبری از تلاش برای حفظ نظم لیبرال جهانی نیست. هیچکس در واشنگتن نمیخواهد دوباره «پلیس خاورمیانه» باشد. در واقع، آمریکا دیگر نمیخواهد رهبر جهان باشد، بلکه فقط میخواهد سهمش از جهان را نقد کند. این نگاه، دقیقاً برخلاف چیزی است که نیمقرن به ما آموخته بودند. دیگر خبری از دکترینهایی چون «بازدارندگی در برابر کمونیسم»، «حمایت از دموکراسی» یا حتی «محور شرارت» نیست. حالا فقط یک محور وجود دارد: سود. در این نگاه نوین، ثروت براق خلیج فارس، ارزش بیشتری از شراکت راهبردی با اسرائیل دارد. وقتی عربستان میتواند صدها میلیارد دلار تسلیحات بخرد، چرا باید دولت آمریکا نگران حق وتوی تلآویو در شورای امنیت باشد؟ وقتی امارات حاضر است بوئینگ ۷۳۷ بخرد و «هدیه» بدهد، چرا باید وقت کاخ سفید صرف دغدغههای ایدئولوژیک تلآویو درباره برنامه هستهای ایران شود؟ ما همین الگو را در مورد اوکراین هم دیدیم. ترامپ تا آستانه تسلیم کامل کییف در برابر روسیه پیش رفت، اما ناگهان همهچیز تغییر کرد؛ چرا؟ چون قرارداد استخراج منابع نادر با شرکتهای آمریکایی امضا شد. و بعد، ترامپ مثل یک قهرمان جنگ سرد ظاهر شد و در برابر پوتین ایستاد! نه برای مردم اوکراین، بلکه برای لیتیوم و نئودیمیوم. اگر بخواهیم صادق باشیم، این فقط ترامپ نیست که چنین نگاهی دارد. این یک تحول ساختاری در سیاست خارجی آمریکاست. کشورِ اول جهان دیگر نمیخواهد بار جهان را به دوش بکشد. دیگر نیازی نمیبیند که یک «استراتژی جهانی» داشته باشد. حالا کافی است هر قرارداد، سود خودش را داشته باشد. و در این چشمانداز، اگر اسرائیل چیزی برای عرضه ندارد، میتواند برای مدتی کنار بماند. جهان وارد عصری شده که سیاست خارجی دیگر نه بر پایه ارزش، نه بر پایه ترس، بلکه بر اساس حساب و کتاب نقدی تنظیم میشود. در این میان، عربستان و امارات تبدیل به شرکای اول شدهاند، و اسرائیل، اگر نقدی در کار نباشد، فقط یک «دوست قدیمی» باقی میماند. این، پایان یک دوران است و آغاز چیزی که باید آن را دیپلماسی معاملهمحور آمریکا نامید؛ دیپلماسیای که حتی برای سنتیترین شرکای استراتژیک، فاکتور میفرستد. #حمیدآصفی https://t.me/hamidasefichannel2
🔵🔵 سختترین مرحله مبارزه با بردهداری!! ✅ در زمانی که #بردهداری در آمریکا رایج بود زن سیاهپوستی بنام #هاریت گروهی مخفی راه انداخته بود و بردگان را فراری میداد. ✅ بعدها از او پرسیدند: #سختترین مرحله کار شما برای نجات بردگان چه بود؟ ✅ او عمیقا" به فکر فرو رفت و گفت: قانع کردن یک برده به اینکه «تو برده نیستی، و باید #آزاد باشی»!
16.05.202513:16
سفر ترامپ و کیف پول خاورمیانه
رضا رمضانی خورشیددوست انجمن علوم سیستم های ایران دانشگاه صنعتی امیرکبیر
این روزها گزارش های سفر ترامپ به خاورمیانه را میبینم و افسوس حسرت برخی از شهروندان فرهیخته را که ای دل غافل فلان کشور عربی یک تریلیون پول داد و فناوری خرید و ما جا ماندیم.
این که ما جا ماندیم، در آن حرفی نیست و این جاماندن ریشه دار تر از آن است که از سفر ترامپ یا کیف پول فلان امیرنشین به خود آییم.
آیا اگر واقعا این دو تریلیون پول میداشتیم و ترامپ اراده کرده بود که بیاید برای جلوگیری از ورشکستگی بویینگ چند صد هواپیما به ما بفروشد یا اصلا شهر هوش مصنوعی برای ما بسازد، بایسته بود که یک تریلیون بدهیم. فرض کنیم که جا نمیماندیم و امروز کشور ما یک تریلیون برای پر کردن چاله چولههای حکومت ترامپ کمک میکرد، اگر کسی در میدان شهر در اعتراض خودسوزی میکر، جای احترام نبود؟ قبلا نوشتم «و ماادریکماالمیلیارد؟» [چه دانی که یک میلیارد چیست؟ که از اول هجری تا الان ۷۰۰ میلیون دقیقه نشد.]، اکنون صحبت سه هزار میلیارد دلار است [یعنی در ۱۴۵۰ سال گذشته امیرنشینان در هر دقیقه ۴۵۰۰ دلار و ساعتی ۲۷۰ هزار دلار به آمریکا تقدیم کردند!]. اگر این امیرنشینان غیر از نفت و پتروشیمی و از دسترنج علم و کار میتوانستند یک میلیارد دلار کسب کنند، هرگز چنین حاتم بخشی نمیکردند. البته اگر کیان خود را در مخاطرات نمیدیدند. برخی از این گزارش ها به نیمه پر ماجرا، نصفه-نیمه پرداخته است. این که کشورهای همسایه سه هزار میلیارد سرمایه گذاری کردند و ما چه کردیم و پیروزی بزرگ برای دهندگان و آمریکا بود، تصویر روتوش شده است و برخی نکات: ۱- بدهی ملی آمریکا 36 تریلیون است و از 2023 تا 2025 به میزان 3 تریلیون اضافه شد و این روند ادامه دارد. یعنی با 3 تریلیون جذب سرمایه از کیف پول خاورمیانه فقط بهره ی بدهی ملی دو سال آمریکا جبران می شود. ۳- آمریکا افزون بر 7.17000 نفر بیکار دارد، ادعا شده است که با ماجرای خاورمیانه برای همان 170000 نفر در امریکا کار فراهم شود، هنوز قصه ۷ میلیون باقی است. ۳- ترامپ ضریب تعرفه چین را به ۱۴۰ درصد رساند. تصمیم وی در کلان مقیاس فاجعه به بار اورد. یک ماه نشده از کرده ی خود پس نشست و به ۳۰ درصد کاهش داد. فهمید که زمین در جهان خیلی سخت تر از آن بود که میپنداشت. ۴- ابرقدرت ها از تهدید و تطمیع حاکمان کم یا بیریشه، کشورهای خرد، قلدرهای دست نشانده یا دلقکهای به دوران رسیده، به عنوان مسکن دردهای خود بهره می گیرند. این چاره بنیادین برای دردهای مزمن آمریکا و جهان نیست. ۵- فقط گرفتن پول نیست. تحقیر هم هست. شوخی تحقیرآمیز ترامپ با محمد بن سلمان در پیش چشم، میلیونها هم درخور عبرت است (نقل به مضمون): ترامپ: محمد، شب چطور میخوابی؟ محمد: [هاج و واج، این چه پرسشی است؟]. ترامپ: محمد وقتی شب خوابی، عده ای برای تحقق رویای سرزمین موعود تو کار می کنند [یعنی ما آمریکایی ها کار میکنیم و تو در خواب و خیال رویاهایت]! حضار: [میخندند] محمد: [هاج و واج میخندد، اگر نخندد چه کند؟] اگر محمد یا همراهانش به این شوخی ترامپ خشنود شده باشند، حدیث آن مرد خواهد بود که همواره با افتخار میگفت: من از دو لب مبارک اعلیحضرت [ناصرالدین شاه] شنیدم که به من گفت: قرمساق. ۵- غم انگیز، هموطنانی که آرزو می کنند که کاش حاکمان ایران جای محمد و ایرانیان جای هموطنان محمد باشند. چه پندار خطرناکی برای آینده ی ایران! درک می کنم که این آرزو بازتابی است به آنچه در دیار ما میگذرد، بازتاب به رواج خردپرهیزی و خردگریزی، ناشایسته.سالاری، فساد ریز و درشت، ناتوانی در پس نام ناترازی و بسیار از نکبت هایی که چون بختک بر سر هموطنان ما فروافتاده است. به دارندگان آن آرزوی خطرناک به نقل از مولانا باید گفت: سوراخ دعا گم کردهای!
با این همه، اگر واقعیت چنانچه هست دیده شود، نه چنانچه می پندارند یا چنانچه آرزو می کنند. واقعیت آمریکا و خاورمیانه را آنچنان که هست ببینیم. اگر نبینیم ماجرای چاه و آه در پس چالههای امروزین خواهد بود. ۶- رویکرد رادیکال راست ترامپ، آن روی (به اصطلاح، دوگان dual) رویکرد رادیکال چپ است. نفوذ و منافع سرمایه، نه منافع مردم، در تعیین حرکات و سکنات حکمرانی در آمریکا سهم عمده دارد؛ در نتیجه، حکومت آمریکا را به میداندار یک چاه ویل قرض ملی از یکسو و تراکم قله های ثروت در سوی دیگر، دچار کرده است. بیخودی نیست که ایلان ماسک در برابر مردم با نازیدن به ثروت خود، با احساس قلدرمآبانه، به سبک هیتلری ایفای نماد میکند؛ جالب این که حاکمان مدعی ضدنازی اسراییل هم اعتراضی نکردند و به غمزه در کردند! اگر ناخودی چنین میکرد، حلقوم پاره میکردند!
دنباله👇👇👇👇
29.04.202517:16
💢 برابری، برتر از برادری 💢
❇️ کتاب «امید» که ابتدای سال ۲۰۲۵ منتشر شده است، زندگی پاپ فرانسیس را از کودکی تا سالهای رسیدن به مقام پاپی روایت میکند. خورخه برگولیو در روایت زندگی خود به سالهای حضورش در آرژانتین و عضویت در انجمن یسوعیها و تحصیل فلسفه و فعالیتهای مردمی در مقام کشیش پرداخته و در عین حال بسیاری از دیدگاههای مذهبی و سیاسی و اجتماعی خود را بیان کرده است.
🔸ابتدا قرار بود این کتاب تنها پس از درگذشت پاپ منتشر شود؛ اما درنهایت به درخواست خودش در بیش از ۸۰ کشور جهان منتشر شد و در قفسههای کتابخانهها قرار گرفت.
🔸یکی از بخشهای خواندنی این کتاب، شرح دیدار او با آیتالله سیستانی در سفر به عراق است که سطرهایی از آن در ادامه میآید:
برای دیداری خصوصی که برایم اهمیت ویژه از جهت نقطۀ عطف مسیر گفتوگوی میانادیانی و درک متقابل میان ملل داشت، به شهر مقدس نجف رفته بودم؛ مرکز تاریخی و معنوی اسلام شیعی، جایی که مرقد حضرت علی (ع)، پسرعموی پیامبر، قرار دارد. واتیکان دههها در تدارک این دیدار با آیتالله العظمی علی سیستانی بود، دیداری که هیچیک از پیشینیانم موفق به انجامش نشده بودند. آیتالله سیستانی با مهربانی مرا در خانۀ خود پذیرفت، و این کار در سنت شرق حرکتی است بسی گویاتر از بیانیهها و اسناد مکتوب، چراکه بهمعنای دوستی و عضویت در یک خانواده است. این دیدار روح مرا تسلی بخشید و مرا مفتخر ساخت؛ چراکه او هرگز سران دولتها را نپذیرفته و هرگز بهپاس احترام از جای خود برنخاسته بود، و با این حال، آن روز، چندین بار این کار را در برابر من انجام داد، در حالی که من نیز با همان احساس احترام، بیکفش وارد اتاقش شدم. او را مردی فرزانه و مؤمن یافتم که از خشونت دلآزرده بود و متعهد به بلند کردن صدای خود در دفاع از ضعیفان و ستمدیدگان، با تأکید بر قداست حیات انسانی و اهمیت وحدت میان مردم. نگرانی عمیقی در سخنانش نسبت به درآمیختگی دین و سیاست احساس میکردم، نوعی نفرت نسبت به «روحانیون دولتی» که گمان میکنم در این مسئله با او همنظر باشم؛ و در عین حال، دعوتی عاجزانه از قدرتهای بزرگ تا از زبان جنگ دست بردارند و خرد و تدبیر را برتری دهند. جملهای از او را بهعنوان هدیهای ارزشمند با خود همراه آوردم: «انسانها یا به سبب دین برادرند یا به سبب آفرینش برابر.» پیش از برادری این برابری است که وجود دارد؛ و به این ترتیب چیزی برتر از برابری جود ندارد.
11 هفته گذشته دو سخنرانی و یک مصاحبه داشته ام. سخنرانی اول در روز یکشنبه دهم ژانویه در دانشگاه یو سی ال ای در لوس آنجلس بود که به میزبانی مرکز مطالعات خاورمیانه این دانشگاه انجام شد که البته با همت خانم دکتر نیره توحیدی (استاد همین دانشگاه) صورت گرفت. سخنرانی عصر از ساعت پنج تا هفت بود. حدود 250 نفر شرکت داشتند که طبق نظر دوستان جمعیت خوبی بود. غالبا استاد و دانشجو و گروه روشنفکری بودند. عنوان سخنرانی «مقدمه ای بر بررسی تطبیقی سه گروه سنتگرایی، بنیادگرایی و نوگرایی اسلامی» بود که حول ده محور فکری تحلیل شد. سخنرانی به شدت مورد توجه قرار گرفت. فیلم بردار تلویزیون صدای آمریکا به طور کامل فیلم گرفت و در پایان نیز طی یک گفتگوی کوتاه خلاصه سخنرای را بیان کردم. فیلم بردار تلویزیون فارسی محلی اندیشه نیز فیلم گرفت و گویا قرار شده است به طور کامل پخش کنند. شام را نیز مهمان آقای زاهدی بودیم و حدود بیست تن مهمان بودند. این افراد غالبا از استادان و اهل تحقیق و قلم بودند و گفتگوهای فکری و علمی و سیاسی مفیدی انجام شد [این متن بعدها در اشکال مختلف منتشر شده است. از جمله در فصلی از کتاب «مروری بر تاریخ اصلاح دینی در ایران معاصر» - منتشر شده در زمستان 1401 - و نیز در دفتر دوم «تأملاتی در شناخت معارف و تاریخ اسلام» با عنوان «مؤلفه های بازاندیشی اسلامی و دین مدنی و اصلاح دینی معاصر» - انتشار یافته در زمستان 1403 – بازنشر شده است]. روز سه شنبه آقای علی لیمونادی نیز یک مصاحبه برای تلویزیون خودش با من انجام داد. این گفتگو که در محل اقامتم صورت گرفت، پیرامون بررسی علل صد سال عقب ماندگی و یا ناکامی ایرانیان بود. گفتگوی مفیدی بود. عصر امروز نیز طبق قرار قبلی برنامه ای در دانشگاه ارواین (یو سی آ) داشتیم که موضوع آن زن بود و در آن خانم ها دکتر نسرین رحیمیه، دکتر نیره توحیدی و آقای دکتر تورج دریایی و من سحن گفتیم. دریایی تحت عنوان زن در ایران باستان، من در باره زن در اسلام، توحیدی با عنوان زن در ایران معاصر و جنبش سبز و رحیمیه دربارة زن در ادبیات معاصر ایران سخن گفتیم. آقای خداداد رضاخانی سخنان مرا به انگلیسی برای غیرفارسی زبانان ترجمه می کرد. میزبان مرکز ایران شناسی این دانشگاه بود و مجری نیز خانم رحیمیه که استاد این دانشگاه است. پرسش و پاسخ نیز انجام شد. در مجموع جلسه خوب و گرمی بود و سخنان من نیز مورد استقبال قرار گرفت. حدود 150 نفر شرکت کرده بودند. شام را نیز در رستورانی صرف کردیم و در آنجا نیز گفتگوهای پراکنده اما خوبی صورت گرفت. یادداشت های روزانه – ادامه قسمت یکصدو نودو پنجم پنجشنبه 25 اردیبهشت 1404 #یوسفی_اشکوری #سیاسی_تاریخی
20.04.202509:17
اعلام 62 سازمان و نهاد دانشگاهی و حقوق بشری خارجی در فهرست براندازان و این که هر نوع همکاری با آن ها جرم است توسط وزارت اطلاعات
سه شنبه 15 دی 88 / 5 ژانویه 2010 1 داستان مرجعیت آیت الله صانعی هنوز ادامه دارد. هاشمی رفسنجانی نیز موضع گرفته و گفته مرجعیت چیزی نیست که از سوی کسی به این مقام نصب و یا عزل شود. البته ایشان درست می گوید اما گویا یادشان رفته است در اوایل دهه شصت همین جامعه مدرسین قم با انتشار بیانیه ای آیت الله شریعتمداری را از مرجعیت خلع کردند و هاشمی ظاهرا (و قطعا باطنا) از چنان اقدام شومی حمایت می کرده اند و احتمالا صانعی نیز که در آن زمان از تندروها بوده چنین بوده است. 2 معاون وزارت اطلاعات ایران طی گفتگویی 62 سازمان و نهاد دانشگاهی و حقوق بشری خارجی را در شمار نهادهای برانداز نرم معرفی کرده و اعلام کرده است که هر نوع همکاری با آنها جرم است. در حوزه رسانه ها نیز بی بی سی و صدای آمریکا و جرس را از همین نهادها دانسته و همکاری با آنها را جرم شمرده است. این در حالی است که در قانون ایران آمده است که جرم عبارت است از فعل یا ترک فعل که در قانون معین شده است. گرچه سخن از قانون گفتن در جمهوری اسلامی خود حرفی لغو یا شوخی بی مزه ای است. 3 پنج روز پیش مهندس سحابی متنی را تحت عنوان نامه به هموطنان خارج از کشور منتشر کرد که در آن با تحلیل شرایط کنونی کشور و خطراتی که در کمین حال و آینده ایران است هشدار داده است که نباید تندروی کرد و جنبش سبز را با خشونت آلود. ایشان به سرنوشت انقلابها و انقلاب ایران اشاره کرده و گفته است نباید شبیه سازی کرد و شرایط حال را با انقلاب ایران مقایسه کرد. به گمان ایشان اکنون نه کشور در شرایط انقلابی است و نه اصلا انقلاب مفید است. این نوشته سحابی در حال حاضر خیلی خوب و به موقع است و می تواند مؤثر باشد. گرچه به مذاق تندروها چندان خوش نمی آید. یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودو دوم یکشنبه 31 فروردین 1404 #یوسفی_اشکوری #سیاسی_تاریخی
🔻فستیوال کوچه در بوشهر دیشب، ۶ اردیبهشت در سوگ کشتهشدگان حادثه انفجار در بندرعباس با برنامه ویژه عزاداری سنتی شامل شروهخوانی و سنجو دمامزنی در مدرسه تاریخی سعادت این شهر برگزار شد.
در این مراسم بزرگ، به همدلی با خانوادههای جانباختگان و آسیبدیدگان انفجار در بندر رجایی با سنج و دمام عزاداری کردند.
فستیوال کوچه یک جشنواره موسیقی بومی-محلی است که چهرمین دوره آن امسال در بوشهر برگزار میشود. هفته گذشته و پس از انتشار خبر لغو این فستیوال، مقامات دولتی استان اعلام کردند که این جشنواره برگزار میشود اما پیش از آغاز آن امامان جمعه خارک، بوشهر و دشتستان به برگزاری آن اعتراض کردند و نماینده خامنهای در این استان نسبت به «ولنگاری» در مراکز فرهنگی هشدار داد.
📝📝📝افسانههای رسمی و رنجهای واقعی: بازخوانی روایت فلسطین
🔻🔻🔻مقالهای از حسین هوشمند منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌گزیدهای از نوشتار پیش رو
🖊در جهان معاصر، روایتهای رسمی بیش از آنکه بازتابی از حقیقت باشند، به سازوکارهایی برای تحریف واقعیت و مهندسی آگاهی جمعی بدل شدهاند. مسئلهی فلسطین نمونهای شاخص از این روند است؛ جایی که افسانههای ساخته و پرداخته، رنجهای واقعی یک ملت را به حاشیه راندهاند. پروژهی صهیونیستی، از طریق تحمیل روایتهای مسلط، کوشیده است تصویر فلسطینیان را از حافظه تاریخی پاک کند و اشغال تدریجی سرزمین آنان را در ذهن جهانیان مشروع جلوه دهد.
🖊آگاهی عمومی درباره مسئلهی فلسطین، غزه و تحولات این سرزمین از سال ۱۹۴۸ تاکنون، بهشدت آمیخته با بیخبری عمیق و اطلاعات تحریفشده بوده است. این وضعیت نه تنها در ایران و کشورهای منطقه، بلکه در سطح جهانی- بهخصوص در آمریکا و اروپا- نیز بهوضوح مشاهده میشود. رسانههای رسمی اسرائیل، که تنها کشوری است با وزارتخانهای ویژه برای تبلیغ مشروعیت خود نزد افکار عمومی جهان، بههمراه رسانههای غالب غربی و شبکههای اجتماعی، نقش عمدهای در انتشار روایتهای ساختگی و تثبیت اطلاعات نادرست ایفا کردهاند.
🖊در چنین فضایی، کوچکترین تلاش برای ارائه روایتی متفاوت یا حتی بیان نقدی ملایم نسبت به سیاستهای اسرائیل، با هجوم گسترده این رسانهها و گاه حتی برخی محافل روشنفکری مواجه میشود. یکی از نمونههای برجسته این پدیده را نوآم چامسکی گزارش کرده است: به گفتهی او، بهدنبال انتشار مقالهاش در خصوص محدودیت آزادی بیان درباره اسرائیل در غرب، نشریهی Index on Censorship تحت فشار آیزایا برلین، ناگزیر تعطیل شد.
🖊پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، این وضعیت بهطور قابل توجهی تغییر کرد. ابعاد جنایات اسرائیل در این دوره چنان گسترده و آشکار بود که دیگر امکان پنهانسازی آن وجود نداشت. رسانههای مستقل چون اینترسپت، الجزیره و شبکههای اجتماعی چون تیکتاک، روایتهایی را به گوش جهانیان رساندند که پیشتر پشت دیوارهای سکوت مدفون شده بود. موجی از اعتراضات، بهخصوص در دانشگاههای آمریکا و اروپا- حتی در میان نسل جوان یهودیان- در همبستگی با مردم فلسطین برخاست و نشانههای بیداری تازهای را رقم زد. کتابهایی که پیشتر خوانندگان محدودی داشتند، از جمله آثار رشید خالدی، نورمن فینکلستین، ایلان پاپه و دیگران، ناگهان در صدر پرفروشهای آمازون جای گرفتند.
🖊با این حال، با گذشت هجده ماه از این فاجعه و تداوم حمایت و همدستی ایالات متحده و اروپا در جنایات اسرائیل- بهویژه با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت- اسرائیل فرصت را مغتنم شمرده تا پروژه حذف مسئله فلسطین را با شدت بیشتری پیگیری کند. امروز، در سایه سرکوب اعتراضات دانشگاهی در آمریکا و سکوت شرمآور و همدستانه رسانههای جریان اصلی، رژیم اسرائیل سیاست پاکسازی قومی و اخراج گستردهی فلسطینیان از غزه و کرانه باختری را بهطور بیسابقهای تشدید کرده است. این سیاستها، نه تنها شامل بمباران آخرین بیمارستانها و مدارس و چادرهای آوارگان، بلکه متکی بر استفادهی سیستماتیک از گرسنگی و محاصره غذا و دارو به عنوان ابزار جنگی علیه مردم بیپناه غزه است.
🖊روزگاری در این سرزمین روشنفکران و فعالان سیاسیای حضور داشتند که حامل آرمان روشنگری و عدالتخواهی بدون مرز بودند، چه در قالب جریان چپ سکولار و چه دینی. امروز اما، این جریان یا به رکود و بحران فکری دچار شده یا بهکلی از صحنه کنار رفته است. دیگر نه چیزی برای روشنگری دارد و نه حساسیت سابق خود را نسبت به عدالت حفظ کرده است. این بحران فکری خود نیازمند تحلیلی مستقل است. با این وجود، به نظر میرسد دو عامل میتواند زمینه احیای جریان چپ در ایران را فراهم کند: نخست، افول نئولیبرالیسم و نیاز به ارائه آلترناتیوی معقول برای آن؛ دوم، مسئله فلسطین بهعنوان نماد بارز بیعدالتی ساختاری در جهان معاصر.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید یا روی Instant View کلیک کنید mashghenow.com/?p=6236
07.05.202517:21
نمایشی رسوا از چگونگی قتل ندا آقاسلطان در تلویزیون؛ پیشنهادهای کروبی برای حل بحران کنونی
جمعه 25 دی 88 / 15 ژانویه 2010 1 بار دیگر بیست تن از مادران عزادار در پارک لاله تهران بازداشت شدند و البته چند روز بعد آزاد شدند. 2 طبق گزارش تلویزیون ایران فیلم دوازده دقیقه ای نشان داده است که طی آن ادعای شگفتی مطرح شده است. طبق این ادعا مأموران انگلیسی یعنی آرش علایی (همان پزشک جوانی که شاهد مرگ ندا آقاسلطان بود و کوشید او را نجات بدهد و پس از آن حادثه به انگلستان محل اقامتش رفت) و استاد موسیقی ندا نقشه ای طرح کردند مبنی بر این که دختری را انتخاب کردند و از او خواستند تا به عنوان یک هنرپیشه عمل کند و از او فیلم بگیرند. طبق این فیلمنامه ندا قرار بود جلو دوربین روی زمین بیفتد و بعد روی صورت او رنگ بپاشند و پس از آن تظاهر کنند که او را به بیمارستان می برند. همین کار انجام می شود اما پس از آن که او را به داخل ماشین می برند دختر فریب خورده را با اسلحه کمری از پشت می زنند و می کشند. هدف آن بود که با این کار عواطف مردم را برانگیزند. به همین دلیل دختر زیبایی را انتخاب کرده بودند. فیلم با استفاده از برخی توضیحات پلیسی و برخی تفاوت ها در چند عکس ندا مدعی شد که صحنه تیر خوردن او ساختگی است. این درحالی است که هر بینندة عادی هم می تواند تشخیص دهد که چشمان خون آلود دختر جوان مرده است و آن هم در خیابان و در جلو چشم مردم روی داد و نه در جایی دیگر و دور از چشم مردم! به راستی بی شرمی نیز اندازه ای دارد! جنایتی بزرگ مرتکب شده اند و حال به شکل ناشیانه در اندیشه پاک کردن این لکه ننگ اند. 3 یدالله اسلامی مدیر مسؤل روزنامه فتح و نماینده سابق مجلس و یکی از اعضای نمایندگان ادوار مجلس بازداشت شد. او در این ایام گاهی در مطبوعات داخلی و رسانه های مجازی خارجی مقاله می نوشت. 4 کروبی چند روز پیش بیانیه ای انتشار داد و در آن ضمن تشریح اوضاع کشور و انتقاد شدید از عملکرد حاکمیت پنج پیشنهاد داد تا کمکی برای خروج از بحران باشد. این پیشنهادها چنین است: اعتراف به خلافکاری ها و توبه ظالمان و در مقابل بخشش مردم؛ اصلاح انحرافی که از انقلاب ایران صورت گرفته (آزادی مطبوعات و به رسمیت شناختن فضای نقادی، آزادی زندانیان سیاسی و حاکمیت ملت)؛ پرهیز از خشونت؛ ریشه یابی و علت یابی حوادث اخیر آمادگی مناظره با هر نماینده ای از حاکمیت. این بیانیه در کنار بیانیه 17 موسوی می تواند به ارتقای جنبش در عین پرهیز از خشونت کمک کند. به نظر می رسد که اخیرا از دوسو انعطافی دیده می شود. خاتمی نیز اخیرا گفته است خواستة ما همان شعار انقلاب یعنی آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی است و با هر نوع شعارهای ساختارشکنانه و انحرافی مخالف هستیم. از سوی دیگر در تلویزیون نیز مناظره هایی بین نمایندگان غیر رسمی دو جناح انجام می شود که گرچه چنگی به دل نمی زند و رشن است که برای فریب و در عین حال برای تلطیف فضا است. به هرحال نمی دانم این انعطاف نسبی دو طرف محصول توافقات پشت پرده است یا تصادفی است و در عمل هر دو طرف به نتیجه واحدی رسیده اند. 5 سرانجام گزارش مجلس دربارة کهریزک در صحن علنی خوانده شد. گرچه در این گزارش هیچ حرف تازه و قابل توجهی گفته نشده و روشن است که فقط برای ماست مالی کردن ماجرا و آن هم صرفا به خاطر وعده های خامنه ای بوده است اما اهمیت آن نام بردن از سعید مرتضوی به عنوان مسؤل حادثه است. اما آیا این بدان معناست که خامنه ای حمایت خود را از مرتضوی برداشته و بناست این انسان بدرفتار را قربانی کنند؟ من باور نمی کنم. باید دید چنین می شود و یا چنان! یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودو پنجم چهارشنبه 17 اردیبهشت 1404 #یوسفی_اشکوری #سیاسی_تاریخی
در روزگاری که سیاست در آمریکا به ورطه ابتذال فروغلتیده و عوامفریبی در دستگاه ترامپ به اوج رسیده است، وقوع تصمیماتی سبکسرانه و ناپخته، چندان دور از ذهن نیست. اما سخن من نه با آنان است که از فرسنگها دورتر، پرچم این ابتذال را برافراشتهاند؛ بلکه با گروهی است که در فضای رسانهزده و آمیخته به خیال و فریب، زبانشان را با لحن رسانههایی چون اینترنشنال میآرایند و در لوای مخالفت با جمهوری اسلامی، به تطهیر ترامپ و نتانیاهو میپردازند. اینان، در غفلت یا تجاهل، چنان جمهوری اسلامی را با تمام ایران خلط میکنند که گویی اگر کسی در برابر خنجری که بهسوی نام ایران نشانه رفته سینه سپر کند، لابد مدافع یک نظام سیاسی است، نه وطن.
تناقض و پریشانی این جماعت آنجاست که تا سخن از شاه و انقلاب به میان میآید، از بدخواهی آمریکا و خیانتهایش دم میزنند، اما امروز همان آمریکا را که دست در دست نتانیاهو با آن کارنامه سیاه دارد، منجی ملت ایران میخوانند. دیروز، مداخلهگر و خائن بود؛ امروز، نجاتدهنده و همدل؟!
اگر خبرِ شومی که حکایت از جایگزینی نامی جعلی به جای «خلیج فارس» دارد صحت داشته باشد، شاید این زنگ بیدارباشی باشد برای آن خفتگان در خواب خودفریبی، تا دریابند که آنچه هدفِ پیکان دیوان است، تمامیت ایران است؛ ایرانی با ریشههایی کهن، هویتی روشن، و جایگاهی بیبدیل در معادلات ژئوپلتیکی منطقه .
روزگار، روزی داور خواهد شد؛ روزی که تاریخ، بر پیشانی آنان که چشم به دموکراسی در کولهپشتی سربازان بیگانه دوخته بودند، مُهر خیانت خواهد زد چرا که وطن را نمیتوان از پنجرهی پهپاد و تانک و با چشمداشت به دست دو دیوانه بیگانه دید، و آزادی را نه از مخرج بمبافکن که از ژرفای اندیشه و همت اهلش باید جُست و آنکه نامی به قدمت تاریخ را انکار میکند، تحفهای چون آزادی را به شما نخواهد بخشید!
✍️ ۷۷ امین سالگرد تاسیس اسرائیل و گزارش محققان نسل کشی و هولوکاست
@sokhanranihaa 🖊 امروز دقیقا ۷۷ سال از اعلام موجودیت رژیم اسراییل در شامگاه ۱۴ می ۱۹۴۸ می گذرد، ۷۷ سال خونین، جنگ، ترور و سرکوب. تراژدی امروز غزه فقط برگی از این دوران است. در سفر جنجالی ترامپ به کشورهای خلیج فارس نیز نه برای میزبان و نه میهمان، تراژدی بشری امروز در غزه جایگاهی نداشت و بسیار حاشیه ای بود. به اینمناسبت گزارش تازه و بسیار مهم زیر را باز نشر می کنم👇
🟢تحقیق فوقالعاده قدرتمند در روزنامه هلندی NRC: هفت تن از برجستهترین محققان نسلکشی جهان — از جمله کارشناسان مشهور هولوکاست — اقدامات اسرائیل در غزه را نسلکشی توصیف میکنند. و به گفته آنها، تقریباً تمام همکارانشان با این نظر موافق هستند. اینها فعال سیاسی نیستند. آنها شامل محققان هولوکاست و رؤسای مراکز تحقیقاتی مهم نسلکشی هستند. دانشمندانی از اسرائیل، آمریکا، بریتانیا، استرالیا و هلند. و آنها دچار اختلاف نظر نیستند. بدون استثنا، آنها اقدامات اسرائیل را "نسلکشی" توصیف میکنند.
راز سگال (محقق اسرائیلی): "آیا میتوانم از کسی نام ببرم که به کارش احترام میگذارم و این را نسلکشی نمیداند؟ خیر."
اوگور اومیت اونگور (دانشگاه آمستردام و NIOD): "من چنین افرادی را نمیشناسم." شواهد غیرقابل انکار است: بیش از ۵۳,۰۰۰ فلسطینی کشته، حداقل ۱۵,۰۰۰ کودک جان باخته، مسدود کردن غذا، آب، دارو، بمباران بیوقفه بیمارستانها و اردوگاههای چادری، و فراخوانهای مکرر وزرای اسرائیلی برای گرسنگی و نابودی غزه. این محققان تأکید میکنند: نسلکشی یک فرآیند است، یک کلید دوحالته نیست. و قرار نیست با هولوکاست مطابقت داشته باشد. بلکه درباره سیاستهای عمدی — مانند گرسنگی اجباری، آوارگی، و کشتار جمعی — است که هدف آن نابودی یک گروه، به طور کامل یا جزئی است.
*برای ملانی اوبراین، رئیس انجمن بینالمللی محققان نسلکشی، عامل تعیینکننده خودداری عمدی از ارائه غذا، آب، سرپناه و بهداشت بود. برای راز سگال "اظهارات آشکارا نسلکشی" رهبران اسرائیلی بود. این الگو به سادگی بسیار آشناست. کشتارهای جمعی. گفتمان غیرانسانیکننده. بیتوجهی آشکار به جان غیرنظامیان. و خودداری از پیروی از دستورات دیوان بینالمللی دادگستری برای اجازه ارسال کمک و توقف تحریک. حتی صداهای محتاط هم تغییر کردهاند. شموئل لدرمن، محقق اسرائیلی، با برچسب نسلکشی مخالف بود — تا اینکه دید حکم دیوان بینالمللی دادگستری نادیده گرفته شد، گذرگاه رفح مسدود شد، و برآوردهای معتبر از بیش از ۱۰۰,۰۰۰ کشته. اکنون او میگوید: این نسلکشی است. کارشناسان هولوکاست در ابتدا برای نامیدن این اقدامات به عنوان نسلکشی محتاطتر بودهاند، اما شکاف با دیگر محققان نسلکشی در حال کاهش است.
"آسان نیست،" میگوید اوگور اومیت اونگور، "به ویژه وقتی به تداوم بودجه خود فکر میکنید." اتهام یهودستیزی تأثیر سرد کنندهای بر آزادی بیان درباره رفتار اسرائیل داشته است.
هاروارد دو مدیر مرکز خاورمیانه خود را اخراج کرد. انتصاب راز سگال به عنوان رئیس مرکز مطالعات هولوکاست و نسلکشی در دانشگاه مینهسوتا لغو شد.
یک محقق برجسته آلمانی در این زمینه، که با شرط ناشناس ماندن صحبت میکند، این موضوع را در آلمان "سمی" توصیف میکند. او میگوید صرفاً مطرح کردن احتمال نسلکشی، باعث میشود فوراً به شما برچسب یهودستیز زده شود. او اضافه میکند که اگر کشور دیگری مسئول این اقدامات بود، آلمانیها بدون تردید هشدار میدادند و آن را خشونت نسلکشی مینامیدند. همانطور که پس از قتلعام روسها در شهر اوکراینی بوچا چنین کردند.
طبق کنوانسیون نسلکشی، کشورها موظف به اقدام هستند — نه زمانی که نسلکشی ثابت شود، بلکه زمانی که خطر نسلکشی وجود داشته باشد. این آستانه مدتهاست که رد شده است. نسلکشی فقط یک جنایت جنگی دیگر نیست. این "جنایت جنایتها" است — تلاش عمدی برای نابودی یک ملت. این چیزی است که به گفته کارشناسان برتر نسلکشی جهان، در غزه در حال وقوع است.
🔸راتگر برگمن: من سپاسگزارم که روزنامههایی مانند قطبنمای خبرنگاری و اخلاقی خود را دنبال میکنند. کاش نشریات جدی بیشتری شجاعت انجام همین کار را داشتند
👆دنباله از این روند چاه ویل و قله، به مراحل انفجاری فقر و غنا خواهد انجامید، اگر نیانجامد مرگ انسانیت در پی خواهد داشت. نمیتوان تصور کرد که یک شرکت بلک راک ۱۱ تریلیون دلار دارایی داشته باشد و ۵۰ هزار نفر در لسآنجلس- بگذریم از شهرهای دیگر- بیخانمان باشند و کشور هم در گل و بلبل پایدار بماند اگر این دمل درمان نشود، دیر یا زود خواهد ترکید. با ترکتازی، دلال بازی، تب تند و عرق سرد ترامپ، این دمل چرکین دیرینه درمان نمیشود. ۷- در دو روز اخیر اسراییل به عنوان خیرمقدم ترامپ به خاورمیانه ۱۷۰ نفر از چادرنشینان بی پناه غزه را با بمباران کشت. دیگر جای شگفت و دریغ نیست که حاکمانی که سه تریلیون دلار در سینی ارادت گذاشتند، حتی جرأت ابراز آشکار نه به عنوان مطالبه، بلکه اظهار التماس به ترامپ نداشتند که دست کم در این اوقات خوش رقص شمشیر شان، جلوی چنان درندگی را بگیرد؛ آری حتی التماس نکردند که نکند خاطر خطیر خاقان مکدر شود. شرم بر چنین زندگی ننگین! و ننگ بر من که شهامت آن آمریکایی در جلوی کاخ سفید را ندارم و با صد توجیه پروای خودسوزی در میدان شهر را دارم!
خلاصه: ـ روزهای تلخی را می گذرانیم. حکومت ایران جایگاه قوی چانه زنی برای موازنه ی مثبت را از دست داد و گرفتار یک خودشیفته ی دلالصفت شد که برایش نه راه پس مانده و نه راه پیش. این دو ویژگی ترامپ هم فرصت است و هم تهدید، برای منافع ملی از آن بهره بگیریم. همین که باب مذاکره گشوده شد، گامی به پیش است و شکست تابوهای پیچ در پیچ هیچ در هیچ. -ایران شیر نشسته است، آن را با گورخران پرزرق و برق هر سو دوان که با یک شاخه نبات دستآموز میشوند، مقایسه نکنیم. امکانات ملی و فراملی ایران از هر نظر شگفت است. ایران در پس دو سه پیچ تاریخی، به ویژه پیچ نابخردی، گرفتار شده است و طلایگان گذار از آنها به چشم می خورد. به گذار از وضعیت کنونی بیندیشیم . به آن با دغدغه بقای ایران و حفظ منافع ملی بیاندیشیم. هیچکس جز ملت ایران مرهمی بر دردهای ایران نیست. 04022601 کانال روشنگری @RoshangariRRK https://t.me/roshangariRRK مدیریت کانال @masoodhb
16.05.202513:16
سفر ترامپ و کیف پول خاورمیانه
رضا رمضانی خورشیددوست انجمن علوم سیستم های ایران دانشگاه صنعتی امیرکبیر
این روزها گزارش های سفر ترامپ به خاورمیانه را میبینم و افسوس حسرت برخی از شهروندان فرهیخته را که ای دل غافل فلان کشور عربی یک تریلیون پول داد و فناوری خرید و ما جا ماندیم.
این که ما جا ماندیم، در آن حرفی نیست و این جاماندن ریشه دار تر از آن است که از سفر ترامپ یا کیف پول فلان امیرنشین به خود آییم.
آیا اگر واقعا این دو تریلیون پول میداشتیم و ترامپ اراده کرده بود که بیاید برای جلوگیری از ورشکستگی بویینگ چند صد هواپیما به ما بفروشد یا اصلا شهر هوش مصنوعی برای ما بسازد، بایسته بود که یک تریلیون بدهیم. فرض کنیم که جا نمیماندیم و امروز کشور ما یک تریلیون برای پر کردن چاله چولههای حکومت ترامپ کمک میکرد، اگر کسی در میدان شهر در اعتراض خودسوزی میکر، جای احترام نبود؟ قبلا نوشتم «و ماادریکماالمیلیارد؟» [چه دانی که یک میلیارد چیست؟ که از اول هجری تا الان ۷۰۰ میلیون دقیقه نشد.]، اکنون صحبت سه هزار میلیارد دلار است [یعنی در ۱۴۵۰ سال گذشته امیرنشینان در هر دقیقه ۴۵۰۰ دلار و ساعتی ۲۷۰ هزار دلار به آمریکا تقدیم کردند!]. اگر این امیرنشینان غیر از نفت و پتروشیمی و از دسترنج علم و کار میتوانستند یک میلیارد دلار کسب کنند، هرگز چنین حاتم بخشی نمیکردند. البته اگر کیان خود را در مخاطرات نمیدیدند. برخی از این گزارش ها به نیمه پر ماجرا، نصفه-نیمه پرداخته است. این که کشورهای همسایه سه هزار میلیارد سرمایه گذاری کردند و ما چه کردیم و پیروزی بزرگ برای دهندگان و آمریکا بود، تصویر روتوش شده است و برخی نکات: ۱- بدهی ملی آمریکا 36 تریلیون است و از 2023 تا 2025 به میزان 3 تریلیون اضافه شد و این روند ادامه دارد. یعنی با 3 تریلیون جذب سرمایه از کیف پول خاورمیانه فقط بهره ی بدهی ملی دو سال آمریکا جبران می شود. ۳- آمریکا افزون بر 7.17000 نفر بیکار دارد، ادعا شده است که با ماجرای خاورمیانه برای همان 170000 نفر در امریکا کار فراهم شود، هنوز قصه ۷ میلیون باقی است. ۳- ترامپ ضریب تعرفه چین را به ۱۴۰ درصد رساند. تصمیم وی در کلان مقیاس فاجعه به بار اورد. یک ماه نشده از کرده ی خود پس نشست و به ۳۰ درصد کاهش داد. فهمید که زمین در جهان خیلی سخت تر از آن بود که میپنداشت. ۴- ابرقدرت ها از تهدید و تطمیع حاکمان کم یا بیریشه، کشورهای خرد، قلدرهای دست نشانده یا دلقکهای به دوران رسیده، به عنوان مسکن دردهای خود بهره می گیرند. این چاره بنیادین برای دردهای مزمن آمریکا و جهان نیست. ۵- فقط گرفتن پول نیست. تحقیر هم هست. شوخی تحقیرآمیز ترامپ با محمد بن سلمان در پیش چشم، میلیونها هم درخور عبرت است (نقل به مضمون): ترامپ: محمد، شب چطور میخوابی؟ محمد: [هاج و واج، این چه پرسشی است؟]. ترامپ: محمد وقتی شب خوابی، عده ای برای تحقق رویای سرزمین موعود تو کار می کنند [یعنی ما آمریکایی ها کار میکنیم و تو در خواب و خیال رویاهایت]! حضار: [میخندند] محمد: [هاج و واج میخندد، اگر نخندد چه کند؟] اگر محمد یا همراهانش به این شوخی ترامپ خشنود شده باشند، حدیث آن مرد خواهد بود که همواره با افتخار میگفت: من از دو لب مبارک اعلیحضرت [ناصرالدین شاه] شنیدم که به من گفت: قرمساق. ۵- غم انگیز، هموطنانی که آرزو می کنند که کاش حاکمان ایران جای محمد و ایرانیان جای هموطنان محمد باشند. چه پندار خطرناکی برای آینده ی ایران! درک می کنم که این آرزو بازتابی است به آنچه در دیار ما میگذرد، بازتاب به رواج خردپرهیزی و خردگریزی، ناشایسته.سالاری، فساد ریز و درشت، ناتوانی در پس نام ناترازی و بسیار از نکبت هایی که چون بختک بر سر هموطنان ما فروافتاده است. به دارندگان آن آرزوی خطرناک به نقل از مولانا باید گفت: سوراخ دعا گم کردهای!
با این همه، اگر واقعیت چنانچه هست دیده شود، نه چنانچه می پندارند یا چنانچه آرزو می کنند. واقعیت آمریکا و خاورمیانه را آنچنان که هست ببینیم. اگر نبینیم ماجرای چاه و آه در پس چالههای امروزین خواهد بود. ۶- رویکرد رادیکال راست ترامپ، آن روی (به اصطلاح، دوگان dual) رویکرد رادیکال چپ است. نفوذ و منافع سرمایه، نه منافع مردم، در تعیین حرکات و سکنات حکمرانی در آمریکا سهم عمده دارد؛ در نتیجه، حکومت آمریکا را به میداندار یک چاه ویل قرض ملی از یکسو و تراکم قله های ثروت در سوی دیگر، دچار کرده است. بیخودی نیست که ایلان ماسک در برابر مردم با نازیدن به ثروت خود، با احساس قلدرمآبانه، به سبک هیتلری ایفای نماد میکند؛ جالب این که حاکمان مدعی ضدنازی اسراییل هم اعتراضی نکردند و به غمزه در کردند! اگر ناخودی چنین میکرد، حلقوم پاره میکردند!
«نسلی از جنس الماس» (دربارهی سخنرانی ترامپ در سعودی)
وقتی از ما انتقاد میشود و عصبانی میشویم، شاید دلیلش این است که در آن حرف، بخشی از حقیقت وجود دارد که ما پاسخی برایش نداریم.
ترامپ در یکی از متضادترین موقعیتها، ضعف مدیریت ملی ایران را به رخ کشید. نه در نیویورک یا لندن، بلکه در عربستان سعودی؛ جایی که برخی از ما ایرانیها هنوز هم نگاهی برتریجویانه نسبت به مردم آن داریم. او از تریبون سعودی پیامی روشن به کل منطقه داد: اگر تابع آمریکا نباشید، مثل ایران تنبیه میشوید.
در این سخنرانی تلخ، حقیقتهایی وجود داشت که تمام حقیقت نبود و چیزهایی هم غیر از حقیقت بود.
الان که این متن را مینویسم از یک همایش علمی پزشکی برگشتهام؛ همایشی که در نوع خود از مهمترینها در ایران است و در آن، تعداد زیادی از سخنرانان اصلی، زنان جوان و فوقتخصص بودند. با تسلط، اعتماد بهنفس و علم بالا در رشتههای گوناگون پزشکی. این تصویر، تصویری واقعی از لایههای عمیق جامعهی ایران است: نسلی نو، بالنده، آگاه و پویا – بهویژه زنان جوان.
در دل سختترین شرایط اقتصادی – که بخشی از آن نتیجهی تحریمهای خارجی و بخشی دیگر محصول مدیریت فاسد و ناکارآمد داخلی است – نیروی انسانی عظیمی رشد کرده که ارزش واقعی جامعه ما را نشان میدهد. (اشتباه نشود، بسیاری از مدیران و کارشناسان کشور، انسانهای شریفی هستند که در حال خدمت به مملکتند.)
ترامپ نمیتواند برای زخمهایی که خودش زده، مرثیه بخواند. و نه میتواند بر پیکر ملتی برقصَد که خودش یکی از ضربهزنندگانش بوده است.
از پیشرفت کشورهای عربی خوشحالم. آنها همسایگان ما هستند، برادران و خواهران ما. میدانند که این منطقه یا با هم رشد میکند، یا با هم سقوط.
اما نگاه آمریکا به خاورمیانه هرگز مانند نگاهش به آسیای شرقی نبوده است. آمریکا به آنها اجازهی انقلاب تکنولوژیک داد، اما از خاورمیانه فقط انرژی ارزان خواست – برای کارخانههایی که خودش در چین و کرهی جنوبی و بقیهی آن کشورها ساخته است.
ایران اما همواره مسیر متفاوتی رفته است. قبل و بعد از انقلاب. و معالاسف هربار بوسیلهی یک بحران بزرگ و ملی دستاوردهای بسیاری بر باد رفته است، که یادآوری آنها هم تلخ و دردناک است.
و حالا، در میان این بحرانها، نسلی جدید مثل الماس از دل فشارها سر بر آورده، در حال درخشیدن است – اگر دشمنان آگاه و دوستان نادان، با طرحهایی مثل قانون حجاب و عفاف، به جان این نسل نیفتند.
فراموش نکنیم: الماس، هم زیباترین جواهر است و هم برندهترین تیغه.
نویسنده: محمدحسین غیاثی تاریخ انتشار: ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
11 هفته گذشته دو سخنرانی و یک مصاحبه داشته ام. سخنرانی اول در روز یکشنبه دهم ژانویه در دانشگاه یو سی ال ای در لوس آنجلس بود که به میزبانی مرکز مطالعات خاورمیانه این دانشگاه انجام شد که البته با همت خانم دکتر نیره توحیدی (استاد همین دانشگاه) صورت گرفت. سخنرانی عصر از ساعت پنج تا هفت بود. حدود 250 نفر شرکت داشتند که طبق نظر دوستان جمعیت خوبی بود. غالبا استاد و دانشجو و گروه روشنفکری بودند. عنوان سخنرانی «مقدمه ای بر بررسی تطبیقی سه گروه سنتگرایی، بنیادگرایی و نوگرایی اسلامی» بود که حول ده محور فکری تحلیل شد. سخنرانی به شدت مورد توجه قرار گرفت. فیلم بردار تلویزیون صدای آمریکا به طور کامل فیلم گرفت و در پایان نیز طی یک گفتگوی کوتاه خلاصه سخنرای را بیان کردم. فیلم بردار تلویزیون فارسی محلی اندیشه نیز فیلم گرفت و گویا قرار شده است به طور کامل پخش کنند. شام را نیز مهمان آقای زاهدی بودیم و حدود بیست تن مهمان بودند. این افراد غالبا از استادان و اهل تحقیق و قلم بودند و گفتگوهای فکری و علمی و سیاسی مفیدی انجام شد [این متن بعدها در اشکال مختلف منتشر شده است. از جمله در فصلی از کتاب «مروری بر تاریخ اصلاح دینی در ایران معاصر» - منتشر شده در زمستان 1401 - و نیز در دفتر دوم «تأملاتی در شناخت معارف و تاریخ اسلام» با عنوان «مؤلفه های بازاندیشی اسلامی و دین مدنی و اصلاح دینی معاصر» - انتشار یافته در زمستان 1403 – بازنشر شده است]. روز سه شنبه آقای علی لیمونادی نیز یک مصاحبه برای تلویزیون خودش با من انجام داد. این گفتگو که در محل اقامتم صورت گرفت، پیرامون بررسی علل صد سال عقب ماندگی و یا ناکامی ایرانیان بود. گفتگوی مفیدی بود. عصر امروز نیز طبق قرار قبلی برنامه ای در دانشگاه ارواین (یو سی آ) داشتیم که موضوع آن زن بود و در آن خانم ها دکتر نسرین رحیمیه، دکتر نیره توحیدی و آقای دکتر تورج دریایی و من سحن گفتیم. دریایی تحت عنوان زن در ایران باستان، من در باره زن در اسلام، توحیدی با عنوان زن در ایران معاصر و جنبش سبز و رحیمیه دربارة زن در ادبیات معاصر ایران سخن گفتیم. آقای خداداد رضاخانی سخنان مرا به انگلیسی برای غیرفارسی زبانان ترجمه می کرد. میزبان مرکز ایران شناسی این دانشگاه بود و مجری نیز خانم رحیمیه که استاد این دانشگاه است. پرسش و پاسخ نیز انجام شد. در مجموع جلسه خوب و گرمی بود و سخنان من نیز مورد استقبال قرار گرفت. حدود 150 نفر شرکت کرده بودند. شام را نیز در رستورانی صرف کردیم و در آنجا نیز گفتگوهای پراکنده اما خوبی صورت گرفت. یادداشت های روزانه – ادامه قسمت یکصدو نودو پنجم پنجشنبه 25 اردیبهشت 1404 #یوسفی_اشکوری #سیاسی_تاریخی
13.05.202509:17
ریاض امروز میزبان ترامپ، اسرائیل در حاشیه، معامله در مرکز نویسنده: حمید آصفی سالهاست که ما به جهان از چشم آمریکا نگاه میکنیم، اما اینبار شاید بد نباشد جهان را از چشم آمریکایی نگاه کنیم که دیگر حوصله رهبری جهان را ندارد؛ آمریکایی که دیگر باور ندارد «ارزشهای لیبرال» چیزی بیشتر از یک قاب چوبی پوسیدهاند، آمریکایی که حتی برای دفاع از متحد استراتژیکش، اسرائیل، دنبال ماشین حساب میگردد. در این آمریکای جدید، سیاست خارجی دیگر یک چشمانداز بلندمدت ژئواستراتژیک نیست، بلکه یک فاکتور فوری است؛ چیزی شبیه قبض موبایل یا قرارداد اجاره؛ باید زود بسته شود، زود نقد شود، و اگر امکان نداشت؟ خب، حذف میشود. در دوران ترامپ – که باید او را بیش از آنکه یک سیاستمدار بدانیم، یک معاملهگر رادیکال بخوانیم – دیپلماسی همان میزان سوددهی رابطه است. رابطهای که اگر «پول بسازد» ماندنی است و اگر نه، کنار گذاشته میشود. و اینجا اتفاقی بزرگ رخ داده: اسرائیل، این متحد قدیمی، حالا دیگر آنقدر که باید «نقد ندارد». نه یکبار، بلکه بارها، دونالد ترامپ در ماههای اخیر در لحظاتی سرنوشتساز تصمیم گرفته از کنار اسرائیل عبور کند. مذاکره با ایران؟ در حضور نتانیاهو. معامله با حماس؟ بدون اطلاع تلآویو. آتشبس با حوثیها؟ بیحضور اسرائیل. و حالا حتی سفرهای خلیجنشین، بیوقفه به ریاض، بدون توقف در بیتالمقدس. این فقط دیپلماسی نیست، این «پیام» است. پیامی صریح از مردی که سیاست خارجی را با تراز مالی میسنجد: اسرائیل امروز از منظر ترامپ یک متحد هزینهساز است، نه سرمایهگذار. و همینجاست که یک ابهام کلان به ذهن خطور میکند: آیا ما شاهد تغییر پارادایم روابط واشنگتن-تلآویو هستیم؟ آیا ترامپ دارد به اسرائیل میفهماند که اولویتهای آمریکا دیگر با فهرست خرید نظامی این کشور تنظیم نمیشود؟ آیا دوران «نقش حیاتی اسرائیل در امنیت منطقهای» بهسر رسیده است؟ در گذشتهای نهچندان دور، ترامپ موافقت خود با تأسیس نیروگاه هستهای در عربستان را مشروط به پیوستن این کشور به معاهده ابراهیم کرده بود؛ شرطی که معنایش ساده بود: عادیسازی با اسرائیل، پیششرط هر معامله است. اما حالا گزارشهای موثق آمریکایی میگویند: این شرط لغو شده است. چرا؟ دو احتمال برجسته است: یا پول عربستان بهحدی خوب است که اصول ایدئولوژیک نیز از یاد میرود، یا ترامپ عمداً میخواهد به نتانیاهو سیلی بزند؛ سیلیای که معنایش این است: «تو دیگر تعیینکننده اولویتهای سیاست خارجی من نیستی.» در عصر «آمریکا اول»، دیگر خبری از تلاش برای حفظ نظم لیبرال جهانی نیست. هیچکس در واشنگتن نمیخواهد دوباره «پلیس خاورمیانه» باشد. در واقع، آمریکا دیگر نمیخواهد رهبر جهان باشد، بلکه فقط میخواهد سهمش از جهان را نقد کند. این نگاه، دقیقاً برخلاف چیزی است که نیمقرن به ما آموخته بودند. دیگر خبری از دکترینهایی چون «بازدارندگی در برابر کمونیسم»، «حمایت از دموکراسی» یا حتی «محور شرارت» نیست. حالا فقط یک محور وجود دارد: سود. در این نگاه نوین، ثروت براق خلیج فارس، ارزش بیشتری از شراکت راهبردی با اسرائیل دارد. وقتی عربستان میتواند صدها میلیارد دلار تسلیحات بخرد، چرا باید دولت آمریکا نگران حق وتوی تلآویو در شورای امنیت باشد؟ وقتی امارات حاضر است بوئینگ ۷۳۷ بخرد و «هدیه» بدهد، چرا باید وقت کاخ سفید صرف دغدغههای ایدئولوژیک تلآویو درباره برنامه هستهای ایران شود؟ ما همین الگو را در مورد اوکراین هم دیدیم. ترامپ تا آستانه تسلیم کامل کییف در برابر روسیه پیش رفت، اما ناگهان همهچیز تغییر کرد؛ چرا؟ چون قرارداد استخراج منابع نادر با شرکتهای آمریکایی امضا شد. و بعد، ترامپ مثل یک قهرمان جنگ سرد ظاهر شد و در برابر پوتین ایستاد! نه برای مردم اوکراین، بلکه برای لیتیوم و نئودیمیوم. اگر بخواهیم صادق باشیم، این فقط ترامپ نیست که چنین نگاهی دارد. این یک تحول ساختاری در سیاست خارجی آمریکاست. کشورِ اول جهان دیگر نمیخواهد بار جهان را به دوش بکشد. دیگر نیازی نمیبیند که یک «استراتژی جهانی» داشته باشد. حالا کافی است هر قرارداد، سود خودش را داشته باشد. و در این چشمانداز، اگر اسرائیل چیزی برای عرضه ندارد، میتواند برای مدتی کنار بماند. جهان وارد عصری شده که سیاست خارجی دیگر نه بر پایه ارزش، نه بر پایه ترس، بلکه بر اساس حساب و کتاب نقدی تنظیم میشود. در این میان، عربستان و امارات تبدیل به شرکای اول شدهاند، و اسرائیل، اگر نقدی در کار نباشد، فقط یک «دوست قدیمی» باقی میماند. این، پایان یک دوران است و آغاز چیزی که باید آن را دیپلماسی معاملهمحور آمریکا نامید؛ دیپلماسیای که حتی برای سنتیترین شرکای استراتژیک، فاکتور میفرستد. #حمیدآصفی https://t.me/hamidasefichannel2
ترور یک استاد فیزیک دانشگاه؛ پناهندگی چند دیپلمات ایرانی در اروپا
6 روز سه شنبه دکتر مسعود علی محمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران بوسیلة تلة انفجاری،که در یک موتور سیکلت در جلو درب خانه اش جاسازی شده بود، ترور و کشته شد. دولت و رسانه های دولتی از همان لحظات اول یکسره و متحد این استاد را ولایی و طرفدار حاکمیت و دانشمند هسته ای قلمداد کرده و ترورش را طبق معمول به آمریکا و اسرائیل و انگلیس نسبت دادند. اما از آنجا که روشن شد که او در انتخابات حامی موسوی بوده و مسؤلیت جمع آوری امضا از استادان برای اعتراض به حادثه حمله به کوی دانشگاه را نیز داشته و در راهپیمایی 25 خرداد هم شرکت داشته است، سبزها این ترور را به عوامل تندرو دولت منسوب کردند. البته کسانی چون موسوی و خاتمی و کروبی و هاشمی با احتیاط عمل کرده و گفتند که دشمنان ملت برای تشدید بحران دست به چنین اقدامی زده اند. دخالت خارجی ها با هیچ منطقی نمی خواند (گرچه عقلا محال نیست) اما به احتمال زیاد جناح تندرو حامی دولت دست به این جنایت زده تا جو را بیشتر امنیتی کرده و میانه روهای اصولگرا را به خود نزدیک کنند و پروژه شان را که با سخنان اخیر خامنه ای منتفی شده عملی کنند. بویژه عکس العمل سریع و متحد گروه افراطی و صدور بیانیه ای زودهنگام رئیس دولت و نحوة تبلیغات سازمان یافته رسانه های حکومتی این احتمال را تقویت می کند. جالب است که بیانیه ای با عنوان خانواده مقتول در خبرگزاری فارس (خبرگزاری سپاه) منتشر شد که علی محمدی را متعهد و ولایی دانسته و ادبیات به کار رفته در آن تقریبا همان ادبیات دولتی ها بود. اما روز بعد این خبر و بیانیه تکذیب شد. چنین اقدامی شبهه را تقویت می کند. در تشییع جنازه نیز با ایجاد فضای شدید امنیتی و محاصره محل تشییع از حضور مردم و شاگردان و دوستان مقتول جلوگیری کرده و خود جنازه را بر دوش گرفته و مطابق میل خود مراسم را برگزار کردند. البته سبزها نیز رفته بودند اما به شدت با آنها برخورد کرده و با باتوم پلیس و چماق لباس شخصی ها پذیرایی شده و شماری نیز دستگیر شدند. 7 برخی از چهره های سرشناس سینمایی از عضویت در هیئت داوری جشنوارة فجر امسال خودداری کرده اند. نام شماری از اینان منتشر شده و اکنون فقط عزت الله انتظامی و خانم فاطمه گودرزی را به یاد می آورم. 8 طبق گزارش امسال ضرغامی به صورت شفاهی دستور داده است که از تصاویر دوران انقلاب که در آن ها آتش زدن و درگیری و کشته ها و دست های خونین دیده می شود استفاده نشود. روشن است که از مشابهت تظاهرات این روزهای مردم با دوران پیش از انقلاب بیم دارند اما می توان صورت مسأله را چنین ساده را پاک کرد. 9 این روزها پیوسته از صدور احکام سنگین برای دانشجویانی که در تظاهرات 13 آبان و 16 آذر و فعالیت های دیگر شرکت داشته اند اخباری منتشر می شود. 10 در طی دوهفته اخیر چند دیپلمات ایرانی در برخی کشورهای اروپایی استعفا داده و برخی از آن ها به کشور محل خدمت خود پناهنده شده اند. از جمله پنج نفر از جمله کنسول ایران در نروژ پناهنده شده اند. آقای حیدری کنسول یاد شده در چند تلویزیون نیز ظاهر شده و در مصاحبه ها از علت استعفا و پناهندگی خود سخن گفته است. وی گفت که به عنوان اعتراض به دولت و بویژه در اعتراض به کشتار مرم در عاشورا استعفا داده است. او گفته است که به او گفته اند اگر مصاحبه نکند می تواند به ایران باز گردد اما او قبول نکرده است. یادداشت های روزانه – ادامه فسمت یکصدو نودو پنجم شنبه 20 اردیبهشت 1404 #یوسفی_اشکوری #اجتماعی_تاریخی
نمایشی رسوا از چگونگی قتل ندا آقاسلطان در تلویزیون؛ پیشنهادهای کروبی برای حل بحران کنونی
جمعه 25 دی 88 / 15 ژانویه 2010 1 بار دیگر بیست تن از مادران عزادار در پارک لاله تهران بازداشت شدند و البته چند روز بعد آزاد شدند. 2 طبق گزارش تلویزیون ایران فیلم دوازده دقیقه ای نشان داده است که طی آن ادعای شگفتی مطرح شده است. طبق این ادعا مأموران انگلیسی یعنی آرش علایی (همان پزشک جوانی که شاهد مرگ ندا آقاسلطان بود و کوشید او را نجات بدهد و پس از آن حادثه به انگلستان محل اقامتش رفت) و استاد موسیقی ندا نقشه ای طرح کردند مبنی بر این که دختری را انتخاب کردند و از او خواستند تا به عنوان یک هنرپیشه عمل کند و از او فیلم بگیرند. طبق این فیلمنامه ندا قرار بود جلو دوربین روی زمین بیفتد و بعد روی صورت او رنگ بپاشند و پس از آن تظاهر کنند که او را به بیمارستان می برند. همین کار انجام می شود اما پس از آن که او را به داخل ماشین می برند دختر فریب خورده را با اسلحه کمری از پشت می زنند و می کشند. هدف آن بود که با این کار عواطف مردم را برانگیزند. به همین دلیل دختر زیبایی را انتخاب کرده بودند. فیلم با استفاده از برخی توضیحات پلیسی و برخی تفاوت ها در چند عکس ندا مدعی شد که صحنه تیر خوردن او ساختگی است. این درحالی است که هر بینندة عادی هم می تواند تشخیص دهد که چشمان خون آلود دختر جوان مرده است و آن هم در خیابان و در جلو چشم مردم روی داد و نه در جایی دیگر و دور از چشم مردم! به راستی بی شرمی نیز اندازه ای دارد! جنایتی بزرگ مرتکب شده اند و حال به شکل ناشیانه در اندیشه پاک کردن این لکه ننگ اند. 3 یدالله اسلامی مدیر مسؤل روزنامه فتح و نماینده سابق مجلس و یکی از اعضای نمایندگان ادوار مجلس بازداشت شد. او در این ایام گاهی در مطبوعات داخلی و رسانه های مجازی خارجی مقاله می نوشت. 4 کروبی چند روز پیش بیانیه ای انتشار داد و در آن ضمن تشریح اوضاع کشور و انتقاد شدید از عملکرد حاکمیت پنج پیشنهاد داد تا کمکی برای خروج از بحران باشد. این پیشنهادها چنین است: اعتراف به خلافکاری ها و توبه ظالمان و در مقابل بخشش مردم؛ اصلاح انحرافی که از انقلاب ایران صورت گرفته (آزادی مطبوعات و به رسمیت شناختن فضای نقادی، آزادی زندانیان سیاسی و حاکمیت ملت)؛ پرهیز از خشونت؛ ریشه یابی و علت یابی حوادث اخیر آمادگی مناظره با هر نماینده ای از حاکمیت. این بیانیه در کنار بیانیه 17 موسوی می تواند به ارتقای جنبش در عین پرهیز از خشونت کمک کند. به نظر می رسد که اخیرا از دوسو انعطافی دیده می شود. خاتمی نیز اخیرا گفته است خواستة ما همان شعار انقلاب یعنی آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی است و با هر نوع شعارهای ساختارشکنانه و انحرافی مخالف هستیم. از سوی دیگر در تلویزیون نیز مناظره هایی بین نمایندگان غیر رسمی دو جناح انجام می شود که گرچه چنگی به دل نمی زند و رشن است که برای فریب و در عین حال برای تلطیف فضا است. به هرحال نمی دانم این انعطاف نسبی دو طرف محصول توافقات پشت پرده است یا تصادفی است و در عمل هر دو طرف به نتیجه واحدی رسیده اند. 5 سرانجام گزارش مجلس دربارة کهریزک در صحن علنی خوانده شد. گرچه در این گزارش هیچ حرف تازه و قابل توجهی گفته نشده و روشن است که فقط برای ماست مالی کردن ماجرا و آن هم صرفا به خاطر وعده های خامنه ای بوده است اما اهمیت آن نام بردن از سعید مرتضوی به عنوان مسؤل حادثه است. اما آیا این بدان معناست که خامنه ای حمایت خود را از مرتضوی برداشته و بناست این انسان بدرفتار را قربانی کنند؟ من باور نمی کنم. باید دید چنین می شود و یا چنان! یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودو پنجم چهارشنبه 17 اردیبهشت 1404 #یوسفی_اشکوری #سیاسی_تاریخی
در روزگاری که سیاست در آمریکا به ورطه ابتذال فروغلتیده و عوامفریبی در دستگاه ترامپ به اوج رسیده است، وقوع تصمیماتی سبکسرانه و ناپخته، چندان دور از ذهن نیست. اما سخن من نه با آنان است که از فرسنگها دورتر، پرچم این ابتذال را برافراشتهاند؛ بلکه با گروهی است که در فضای رسانهزده و آمیخته به خیال و فریب، زبانشان را با لحن رسانههایی چون اینترنشنال میآرایند و در لوای مخالفت با جمهوری اسلامی، به تطهیر ترامپ و نتانیاهو میپردازند. اینان، در غفلت یا تجاهل، چنان جمهوری اسلامی را با تمام ایران خلط میکنند که گویی اگر کسی در برابر خنجری که بهسوی نام ایران نشانه رفته سینه سپر کند، لابد مدافع یک نظام سیاسی است، نه وطن.
تناقض و پریشانی این جماعت آنجاست که تا سخن از شاه و انقلاب به میان میآید، از بدخواهی آمریکا و خیانتهایش دم میزنند، اما امروز همان آمریکا را که دست در دست نتانیاهو با آن کارنامه سیاه دارد، منجی ملت ایران میخوانند. دیروز، مداخلهگر و خائن بود؛ امروز، نجاتدهنده و همدل؟!
اگر خبرِ شومی که حکایت از جایگزینی نامی جعلی به جای «خلیج فارس» دارد صحت داشته باشد، شاید این زنگ بیدارباشی باشد برای آن خفتگان در خواب خودفریبی، تا دریابند که آنچه هدفِ پیکان دیوان است، تمامیت ایران است؛ ایرانی با ریشههایی کهن، هویتی روشن، و جایگاهی بیبدیل در معادلات ژئوپلتیکی منطقه .
روزگار، روزی داور خواهد شد؛ روزی که تاریخ، بر پیشانی آنان که چشم به دموکراسی در کولهپشتی سربازان بیگانه دوخته بودند، مُهر خیانت خواهد زد چرا که وطن را نمیتوان از پنجرهی پهپاد و تانک و با چشمداشت به دست دو دیوانه بیگانه دید، و آزادی را نه از مخرج بمبافکن که از ژرفای اندیشه و همت اهلش باید جُست و آنکه نامی به قدمت تاریخ را انکار میکند، تحفهای چون آزادی را به شما نخواهد بخشید!
🔻یکی از خودروهای مخصوص حمل پاپ به یک درمانگاه سیار برای کودکان غزه تبدیل خواهد شد.
به گفته واتیکان، این آخرین خواسته پاپ فرانسیس برای کودکان غزه پیش از درگذشت بود. پاپ فرانسیس تقریبا هر شب با اعضای کلیسای کاتولیک در غزه تلفنی صحبت میکرد.
به گفته موسسه «کاریتاس قدس» از این خودرو برای دیدار پاپ از بیت لحم در سال ۲۰۱۴ استفاده شد و اکنون درحال تغییر کاربری است و هنگامی که اسرائیل اجازه ورود کمکهای بشردوستانه به منطقه را بدهد وارد غزه خواهد شد.
بر اساس گزارشهای یونیسف، جنگ بین اسرائيل و حماس در نوار غزه، پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون باعث کشته شدن بیش از ۱۷ هزار کودک و بیجا شدن دو میلیون نفر شده است.
در حمله حماس به جنوب اسرائیل حدود ۱۲۰۰ نفر کشته و ۲۵۱ نفر گروگان گرفته شدند. اسرائيل در واکنش کارزاری برای «نابودی کامل» حماس آغاز کرد که همچنان ادامه دارد.
پس از چند دوره تبادل اسرا هنوز ۵۹ گروگان اسرائيلی در اختیار حماس هستند.
وزارت بهداشت حماس شمار کشتهشدگان در حملات اسرائیل را بیش از ۶۰ هزار نفر اعلام کرده است. 📷Getty @BBCPersian
04.05.202510:36
وفق خبری برخی از افراد عضول حزب الله لبنان در روز عاشورا به معتراضان خیابانی جنبش سبز شلیک کرده اند. تأکید کروبی بر ایستادگی تا آخر.
شنبه 19 دی 88 / 9 ژانویه 2010 1 آقای خامنه ای سخنانی گفته است که قابل توجه است. ایشان ادعا کرده است که صف بندیهای کنونی همان است که در صدر اسلام و در اوایل انقلاب بود و مخالفان کنونی همان مخالفان امام اند. ایشان گفته است که هر چند به موقع با دشمنان و فتنه گران برخورد قاطع صورت می گیرد اما جوان ها مواظب باشند که با اقدامات خودسرانه خود به دشمن کمک نکنند. وی تأکید کرده است که افرادی که مسؤلیت قانونی ندارند، نباید در کارها دخالت کنند چرا که ورود این افراد قضایا را خراب می کند. با این که گفتارهای ایشان مانند همیشه سرشار از تهدید و توهین به مخالفان است و وعدة برخورد قاطع داده است، اما در مجموع به نظر می رسد در خط کنترل و مهار نیرو های تندرو بوده و می خواسته است جلو کسانی که دنبال بازداشت رهبران و اعدام فوری مخالفان اند را بگیرد. به هرحال حداقل چیزی که می توان گفت این است که فعلا دستگیری کسانی چون موسوی و کروبی در دستور کار نیست و تا این لحظه خامنه ای تسلیم افراطیون آدم کش نشده است. ببنیم چه می شود. 2 در گزارش آمده است که شاهدان عینی زیر گرفتن خودرو نیروی انتظامی (خودرویی که در روز عاشورا چند نفری را زیر گرفت) بازداشت شده اند. 3 چند عکس منتشر شده است از دو نفر که دارند در روز عاشورا مستقیما به مردم شلیک می کنند. نام این دو نفر را حسین منیف اشمر و ابوناصر اعلام کرده اند که از حزب الله لبنان اند و در ایران به کمک نیروهای امنیتی آمده و به مردم شلیک می کنند. از مدتها پیش گفته می شد که لبنانی ها در خدمت نیروهای امنیتی هستند و در سرکوب مردم نقش دارند اما من چندان اعتنایی نداشتم و باور نمی کردم اکنون هم نمی دانم واقعا این عکس و خبر درست است یانه. 4 آقای کروبی اعلام کرده است که برای هر پیش آمدی آماده است. از سوی دیگر گفته شده است ایشان محافظان خود را مرخص کرده است. ظاهرا ایشان خود را برای ترور و هر اقدامی دیگر آماده کرده است. به نظر می رسد استراتژی حاکمیت همان رهنمودهای حائری شیرازی در تلوزیون است که اعلام کرده فتنه گران را باید کشت نه این که دستگیر و محاکمه وبعد مجازات کرد. زیرا اینان می دانند که بازداشت و محاکمه کسانس چون موسوی و کروبی و خاتمی در توانشان نیست و به هرحال باید هزینه های غیر قابل جبرانی بپردازند. 5 سردار نقدی معاون قوة قضائیه شد. نقدی از نظامیان سپاهی تند و افراطی و سرکوبگر است که در گذشته نیز نقش مهمی در سرکوبها داشته است. این اقدام به معنای آن است که دستگاه قضایی هم به تیول سپاه و نظامیان در آمده است. 6 مقاله ای تحت عنوان «پیام موزون دو مهندس» نوشتم که در جرس منتشر شده است. موضوع آن بررسی و تحلیل و تأیید بیانیه مهندس موسوی و مهندس سحابی بوده است. نیز به پرسش های مکتوب نشریه انترنتی تلاش (آلمان) پاسخ دادم و برایشان فرستادم. موضوع آن مسائل جاری ایران و بیانیه موسوی بوده است. یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودو چهارم یکشنبه 14 اردیبهشت 1404 #یوسفی_اشکوری #سیاسی_تاریخی
📝📝📝افسانههای رسمی و رنجهای واقعی: بازخوانی روایت فلسطین
🔻🔻🔻مقالهای از حسین هوشمند منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌گزیدهای از نوشتار پیش رو
🖊در جهان معاصر، روایتهای رسمی بیش از آنکه بازتابی از حقیقت باشند، به سازوکارهایی برای تحریف واقعیت و مهندسی آگاهی جمعی بدل شدهاند. مسئلهی فلسطین نمونهای شاخص از این روند است؛ جایی که افسانههای ساخته و پرداخته، رنجهای واقعی یک ملت را به حاشیه راندهاند. پروژهی صهیونیستی، از طریق تحمیل روایتهای مسلط، کوشیده است تصویر فلسطینیان را از حافظه تاریخی پاک کند و اشغال تدریجی سرزمین آنان را در ذهن جهانیان مشروع جلوه دهد.
🖊آگاهی عمومی درباره مسئلهی فلسطین، غزه و تحولات این سرزمین از سال ۱۹۴۸ تاکنون، بهشدت آمیخته با بیخبری عمیق و اطلاعات تحریفشده بوده است. این وضعیت نه تنها در ایران و کشورهای منطقه، بلکه در سطح جهانی- بهخصوص در آمریکا و اروپا- نیز بهوضوح مشاهده میشود. رسانههای رسمی اسرائیل، که تنها کشوری است با وزارتخانهای ویژه برای تبلیغ مشروعیت خود نزد افکار عمومی جهان، بههمراه رسانههای غالب غربی و شبکههای اجتماعی، نقش عمدهای در انتشار روایتهای ساختگی و تثبیت اطلاعات نادرست ایفا کردهاند.
🖊در چنین فضایی، کوچکترین تلاش برای ارائه روایتی متفاوت یا حتی بیان نقدی ملایم نسبت به سیاستهای اسرائیل، با هجوم گسترده این رسانهها و گاه حتی برخی محافل روشنفکری مواجه میشود. یکی از نمونههای برجسته این پدیده را نوآم چامسکی گزارش کرده است: به گفتهی او، بهدنبال انتشار مقالهاش در خصوص محدودیت آزادی بیان درباره اسرائیل در غرب، نشریهی Index on Censorship تحت فشار آیزایا برلین، ناگزیر تعطیل شد.
🖊پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، این وضعیت بهطور قابل توجهی تغییر کرد. ابعاد جنایات اسرائیل در این دوره چنان گسترده و آشکار بود که دیگر امکان پنهانسازی آن وجود نداشت. رسانههای مستقل چون اینترسپت، الجزیره و شبکههای اجتماعی چون تیکتاک، روایتهایی را به گوش جهانیان رساندند که پیشتر پشت دیوارهای سکوت مدفون شده بود. موجی از اعتراضات، بهخصوص در دانشگاههای آمریکا و اروپا- حتی در میان نسل جوان یهودیان- در همبستگی با مردم فلسطین برخاست و نشانههای بیداری تازهای را رقم زد. کتابهایی که پیشتر خوانندگان محدودی داشتند، از جمله آثار رشید خالدی، نورمن فینکلستین، ایلان پاپه و دیگران، ناگهان در صدر پرفروشهای آمازون جای گرفتند.
🖊با این حال، با گذشت هجده ماه از این فاجعه و تداوم حمایت و همدستی ایالات متحده و اروپا در جنایات اسرائیل- بهویژه با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت- اسرائیل فرصت را مغتنم شمرده تا پروژه حذف مسئله فلسطین را با شدت بیشتری پیگیری کند. امروز، در سایه سرکوب اعتراضات دانشگاهی در آمریکا و سکوت شرمآور و همدستانه رسانههای جریان اصلی، رژیم اسرائیل سیاست پاکسازی قومی و اخراج گستردهی فلسطینیان از غزه و کرانه باختری را بهطور بیسابقهای تشدید کرده است. این سیاستها، نه تنها شامل بمباران آخرین بیمارستانها و مدارس و چادرهای آوارگان، بلکه متکی بر استفادهی سیستماتیک از گرسنگی و محاصره غذا و دارو به عنوان ابزار جنگی علیه مردم بیپناه غزه است.
🖊روزگاری در این سرزمین روشنفکران و فعالان سیاسیای حضور داشتند که حامل آرمان روشنگری و عدالتخواهی بدون مرز بودند، چه در قالب جریان چپ سکولار و چه دینی. امروز اما، این جریان یا به رکود و بحران فکری دچار شده یا بهکلی از صحنه کنار رفته است. دیگر نه چیزی برای روشنگری دارد و نه حساسیت سابق خود را نسبت به عدالت حفظ کرده است. این بحران فکری خود نیازمند تحلیلی مستقل است. با این وجود، به نظر میرسد دو عامل میتواند زمینه احیای جریان چپ در ایران را فراهم کند: نخست، افول نئولیبرالیسم و نیاز به ارائه آلترناتیوی معقول برای آن؛ دوم، مسئله فلسطین بهعنوان نماد بارز بیعدالتی ساختاری در جهان معاصر.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید یا روی Instant View کلیک کنید mashghenow.com/?p=6236
30.04.202510:31
36 نماینده افراطی حامی احمدی نژاد طرحی را به مجلس داده اند که به موجب آن افراد محارب پنج روز پس از بازداشت اعدام شوند. البته فعلا طبق تعریف مسؤلان انتظامی و امنیتی و قضایی، اغتشاشگران در خیابان ها محارب اند؛ کروبی: من تا آخر ایستاده ام.
پنجشنبه 17 دی 88 / 7 ژانویه 2009 1 آشفتگی ادامه دارد و هر روز خبر از ده ها بازداشت و زندان و محاکمه است. هر روز و هر لحظه مسؤلان رنگارنگ از کشف توطئه براندازی و لو رفتن نقشه دشمن سخن می گویند و مخالفان و معترضان را تهدید می کنند و مرتب سخن از تشدید مجازات و اعدام است. در این میان احمدی نژاد مدتی است که ساکت است و جنجال آفرینی نمی کند. حال روشن نیست که خود به این نتیجه رسیده است که هر کلام نسنجیده او بر آتش خشم و اعتراض مردم می افزاید و ساکت شود بهتر است و یا بزرگترها به او تذکر داده اند. گرچه جنس او جنجال است و شخصیتش بدون تظاهر و جنجال نمی تواند دوام بیاورد. البته احتمال دارد که او و گروهش اکنون می بینند در گرایش معتدل ترها به تندروها موفق شده اند و به سود او است که خود را کنار بکشد تا مستقیما زیر ضربه نباشد. اطلاعیه اخیر دفتر محسن رضایی با غلظت بالای مجیزگویی از مقام ولایت و فاصله گرفتن از به تعبیر حکومتی ها «فتنه گران»، نشان می دهد که افراطی ها توانسته اند حلقه دایره را بر گرد معترضان تنگتر کنند. 36 نماینده افراطی حامی احمدی نژاد طرحی را به مجلس داده اند که به موجب آن افراد محارب پنج روز پس از بازداشت اعدام شوند. البته فعلا طبق تعریف مسؤلان انتظامی و امنیتی و قضایی، اغتشاشگران در خیابان ها محارب اند. 2 از داخل مجلس اظهار شده است که متهم اصلی در ماجرای کهریزک سعید مرتضوی است. هر چند این دعوی تا کنون رسما تأیید نشده است. بعید است که حاکمیت راضی به قربانی کردن خادمی چون مرتضوی باشد. اما اگر بشود، چه می شود! 3 شماری از نمایندگان گروه های دانشجویی و سیاسی و حقوق بشری با آقای کروبی دیدار کرده و در حضور وی از اوضاع بد زمانه و سختی ها و سرکوب ها گفتند و شکوه نمودند. ایشان نیز سخنانی در همین زمینه ایراد کرده و گفتند همه راه ها را بر ما بسته اند ولی من تا آخر ایستاده ام و برای هر چیز خود را آماده کرده ام. ایشان گفت هر گز فکر نمی کردیم که کار جمهوری اسلامی به اینجا بکشد. البته دیگرانی بودند که از همان آغاز چنین روزهایی را پیش بینی می کردند و بارها به شکل شفاهی و کتبی و خصوصی هشدار می داند اما کروبی ها چنان ذوب در ولایت بودند که نمی شنیدند. 4 دانشجویان برخی دانشگاه ها از جمله امیرکبیر اعلام کرده اند تا دوستانشان آزاد نشوند در امتحانات شرکت نمی کنند. گرچه مقامات به تهدید متوسل شده اند اما تا کنون موفق نشده اند. 5 در بازی فوتبال ایران و سنگاپور در ورزشگاه آن کشور شمار قابل توجهی از تماشاچیان ایرانی با نشانه های سبز حضور یافته و شعارهای این روز سبزها را مانند یا حسین / میر حسین و مرگ بر دیکتاتور سر دادند. مسؤلان دولتی ایرانی نگران شده و اعتراض کردند اما آنان کار خود را کردند گرچه مسؤلان فیفا در نهایت به دلیل غیر قانونی بودن دخالت سیاست در ورزش افرادی را بیرون کردند. گفتنی است که تلویزیون ایران برای این که شعارها را مردم نشنوند صدا را قطع کرد. یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودو سوم چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404 #یوسفی_اشکوری #سیاسی_تاریخی
29.04.202517:16
💢 برابری، برتر از برادری 💢
❇️ کتاب «امید» که ابتدای سال ۲۰۲۵ منتشر شده است، زندگی پاپ فرانسیس را از کودکی تا سالهای رسیدن به مقام پاپی روایت میکند. خورخه برگولیو در روایت زندگی خود به سالهای حضورش در آرژانتین و عضویت در انجمن یسوعیها و تحصیل فلسفه و فعالیتهای مردمی در مقام کشیش پرداخته و در عین حال بسیاری از دیدگاههای مذهبی و سیاسی و اجتماعی خود را بیان کرده است.
🔸ابتدا قرار بود این کتاب تنها پس از درگذشت پاپ منتشر شود؛ اما درنهایت به درخواست خودش در بیش از ۸۰ کشور جهان منتشر شد و در قفسههای کتابخانهها قرار گرفت.
🔸یکی از بخشهای خواندنی این کتاب، شرح دیدار او با آیتالله سیستانی در سفر به عراق است که سطرهایی از آن در ادامه میآید:
برای دیداری خصوصی که برایم اهمیت ویژه از جهت نقطۀ عطف مسیر گفتوگوی میانادیانی و درک متقابل میان ملل داشت، به شهر مقدس نجف رفته بودم؛ مرکز تاریخی و معنوی اسلام شیعی، جایی که مرقد حضرت علی (ع)، پسرعموی پیامبر، قرار دارد. واتیکان دههها در تدارک این دیدار با آیتالله العظمی علی سیستانی بود، دیداری که هیچیک از پیشینیانم موفق به انجامش نشده بودند. آیتالله سیستانی با مهربانی مرا در خانۀ خود پذیرفت، و این کار در سنت شرق حرکتی است بسی گویاتر از بیانیهها و اسناد مکتوب، چراکه بهمعنای دوستی و عضویت در یک خانواده است. این دیدار روح مرا تسلی بخشید و مرا مفتخر ساخت؛ چراکه او هرگز سران دولتها را نپذیرفته و هرگز بهپاس احترام از جای خود برنخاسته بود، و با این حال، آن روز، چندین بار این کار را در برابر من انجام داد، در حالی که من نیز با همان احساس احترام، بیکفش وارد اتاقش شدم. او را مردی فرزانه و مؤمن یافتم که از خشونت دلآزرده بود و متعهد به بلند کردن صدای خود در دفاع از ضعیفان و ستمدیدگان، با تأکید بر قداست حیات انسانی و اهمیت وحدت میان مردم. نگرانی عمیقی در سخنانش نسبت به درآمیختگی دین و سیاست احساس میکردم، نوعی نفرت نسبت به «روحانیون دولتی» که گمان میکنم در این مسئله با او همنظر باشم؛ و در عین حال، دعوتی عاجزانه از قدرتهای بزرگ تا از زبان جنگ دست بردارند و خرد و تدبیر را برتری دهند. جملهای از او را بهعنوان هدیهای ارزشمند با خود همراه آوردم: «انسانها یا به سبب دین برادرند یا به سبب آفرینش برابر.» پیش از برادری این برابری است که وجود دارد؛ و به این ترتیب چیزی برتر از برابری جود ندارد.