20.04.202520:36
چقدر پک خوشگلیه 🩷
17.04.202517:34
اینـجا در کـنار هـ ـم به رشـد چنـل ـهامـون مـخصوصـا عملکردِ بهـتر سـین و افـزایش ممبر کمـک مـیکنیـم! 🙂↔️🩵
گـروهِ تب نیـست! فقـط همـدیگه رو حمایت مـیکنــیم.
گـروهِ تب نیـست! فقـط همـدیگه رو حمایت مـیکنــیم.
16.04.202518:31


22.04.202519:33
#SeungIn
مثل همیشه دو پسر با استایل هایی خاصی که داشتن برای عکس برداری وسط سالن ایستاده بودن
عکس برداری حدود یه ربع طول کشید و بعد تموم شدن پسرا برای عوض کردن لباس هاشون به رخکن رفتن
سونگمین پشت پسر به سمت رخکن میرفت وقتی هر دو وارد شدن سونگمین در رو بست و جونگین رو بین دستاش و دیوار گیر انداخت
+ کی بهت اجازه داده امروز انقدر جذاب و دلبر بشی اونم جز برای من؟
جونگین خنده شیرینی سر داد و میدونست سونگمین الان چی میخواد پس کمر پسر رو چسبید و گفت
- این چهره جذاب رو شاید همه ببینن اما مطمئنا فقط کیم سونگمین حق لمسش رو داره
سونگمین که دیگه نمیتونست صبر کنه و البته زرهای هم براش مهم نبود که اونا الان داخل رختکن هستن و هر لحظه ممکنه کسی در رو باز کنه
ولی جلو تر رفت اون لب های خاستنی که تا الان چشماش به اون ها بود رو بوسید و اروم زمزمه کرد
خوشحالم میدونی صاحب اصلی این صورت و بدن کیه وگر نه قرار بود یهت بفهمونم
@FlcSkz ✨ـــــــــ🦊🐶
مثل همیشه دو پسر با استایل هایی خاصی که داشتن برای عکس برداری وسط سالن ایستاده بودن
عکس برداری حدود یه ربع طول کشید و بعد تموم شدن پسرا برای عوض کردن لباس هاشون به رخکن رفتن
سونگمین پشت پسر به سمت رخکن میرفت وقتی هر دو وارد شدن سونگمین در رو بست و جونگین رو بین دستاش و دیوار گیر انداخت
+ کی بهت اجازه داده امروز انقدر جذاب و دلبر بشی اونم جز برای من؟
جونگین خنده شیرینی سر داد و میدونست سونگمین الان چی میخواد پس کمر پسر رو چسبید و گفت
- این چهره جذاب رو شاید همه ببینن اما مطمئنا فقط کیم سونگمین حق لمسش رو داره
سونگمین که دیگه نمیتونست صبر کنه و البته زرهای هم براش مهم نبود که اونا الان داخل رختکن هستن و هر لحظه ممکنه کسی در رو باز کنه
ولی جلو تر رفت اون لب های خاستنی که تا الان چشماش به اون ها بود رو بوسید و اروم زمزمه کرد
خوشحالم میدونی صاحب اصلی این صورت و بدن کیه وگر نه قرار بود یهت بفهمونم
@FlcSkz ✨ـــــــــ🦊🐶
Reposted from:
ᴵᶜᵉᵈ ᶜᵒᶠᶠᵉᵉ•

20.04.202517:30
غُروبـ زیباست، اینطوُر نیستـ؟
روُشَنایے اَز میان پــَر کِشید، توُ نیز با او پَرواز کَردیے.
بالهایَت را باز کَردیے وَ اَز آشیانِهےِ قَلبَم گُریختےِ؛ مًَن، آزادَت کَردَم، کِه بِرَوے تا آسودِهتَر نَفَس بِکِشے.
اَما با اینـحال، چِه بَر سَر مَن آمَــد؛ کَسےِکِه ماـند وَ مَسیـر را دُنبال نَکَرد، روزگارَش چِه شَد؟
16.04.202517:41
لطفا پک پین رو فوروارد کنید
22.04.202518:31
Reposted from:
آڪوامـاࢪیـن

16.04.202518:31
"من همیشه اونجا بودم، همیشه داشتم تماشاشون میکردم. تمام مدت پشت در ایستاده بودم و به چاقوی توی دست مامان و کتف خونیِ بابا چشم دوخته بودم. من حتی کتف خونیِ چان رو هم دیدم. چرا نرفتم جلو؟ چرا ازش نپرسیدم که حالش خوبه یا نه؟ همه جا پر از خون شده بود، من فقط میترسیدم، نمیدونستم که باید چه کار کنم. هیونگ، من چرا اینطوریام؟ چرا تمام زندگیم رو فقط تماشا کردم و یک قدم هم جلو نرفتم؟
«صفحهای پاره شده از دفتر خاطرات هوانگ سم»
16.04.202517:41
16.04.202517:40
✿⃘ֹ 04 han jisung
quokka in galaxy ( 🪙 )
quokka in galaxy ( 🪙 )
Shown 1 - 24 of 132
Log in to unlock more functionality.