Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
ادبیات_واک avatar

ادبیات_واک

اسپاسمانتالیسم یعنی قبل از اپوخه در (یعنی)خطر می کنم!
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateNov 03, 2023
Added to TGlist
Feb 12, 2025

Records

12.05.202523:59
230Subscribers
16.03.202519:44
150Citation index
28.04.202523:59
332Average views per post
12.04.202521:12
175Average views per ad post
26.04.202523:59
17.95%ER
28.04.202523:59
148.21%ERR
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
MAR '25APR '25MAY '25

Popular posts ادبیات_واک

Reposted from:
Anarchy of words avatar
Anarchy of words
06.05.202509:03
از سارتر که روزگاری سردبیر مجله «زمان نو» در فرانسه بود، پرسیدند که چرا در مجله خود شعر چاپ نمی‌کند، گفت: «برای این که من «شعر» دوست دارم».
حماقت هر چه بیشتر تکرار می‌شود، بیشتر ظاهر خردمندی به خود می‌گیرد. امروز متاسفانه زیاد می‌بینیم و زیاد می‌شنویم که در ادبیات ایران، کتاب‌هایی با عنوان شعر به سرعت قارچ از چاپ سر در می‌آورند که محتوای آن‌ها به دست و قلم شخص دیگری تحت عناوین استاد و دکتر وووو تهیه شده است. چه امری باعث می‌شود که کسی دست به چاپ کتابی به نام خود بزند که محتوای آن از خودش نیست ؟
چرا‌ معیارهای مشخص برای ارزیابی کیفیت آثار نیست تا افراد غیرحرفه‌ای نتوانند آثار خود را به عنوان شعر ارائه دهند ؟
به نظر من نیاز به ریشه‌یابی روانشناسانه دارد.
این‌گونه خدمات، متقاضیانی شبیه کرکس را از مرده‌خواری در ادبیات به دور خود جمع می‌کند.
و برای نانویسنده‌ای که محتوا را تهیه کرده و به نام دیگری به چاپ می‌رساند، نانویسنده‌ای که به مدد نوچه‌گان مجازی‌شان باور کرده‌‌ است که در ادبیات صاحب اعتبار است؛ دلایل بسیاری برای انجام این کار از دلایل مالی گرفته وووو می‌توان متصور بود.
و در این بازار سیاه، ناشران جیب‌بُر هم استفراغ‌های پس ریخته از شاعرنماهایی که یک شبه شاعر شدند و یا شعر را بعنوان کادو دریافت می‌کنند یا می‌خرند را، منتشر می‌کنند و می‌دهند زیر بغل‌شان ، تا در جامعه‌ای که در فقر شعور و فرهنگ و اقتصاد و وووو زیست می‌کنیم به طرز صعودی از مرز خودکفایی در شاعرسازی به صدور غیر متعارف آن در فضاهای اینستاگرام و واتساپ و تلگرام و فیس‌بوک برسیم.
به عقیده‌ی من در نهایت یکی دو کتاب به نامشان جایی ثبت خواهد شد اما نوعی پوچی برای چنین شاعرنماهایی به همراه می‌آورد تا با چشم انداز سلب‌‌کنندگی به دستاوردهایشان بنگرند؛ چرا ؟ چون اثری رویت نمی‌شود و هر آنچه هست متعلق به دیگری ست با واژگانی بس نازل که با غرائز مخاطبانی از جنس خود، همراستا هستند .شاعرنماهایی که حتی اگر سال‌ها‌ روی پنجه پا‌ هم بایستند، باز یک سر وگردن از بقیه پایین‌ترند. و این چنین در حقیقتی بس سترگ به تامل درمی‌یابیم که رسالت حقیقی ادبیات را نه تنها زیر سوال برده و آن را مخدوش ساخته‌اند، بلکه بمعنای واقعی کلمه؛ سطح ادبیات را به جایگاهی فروکاست گرایانه سوق  می‌دهند و در باب رشد عرضی مخاطبان عام شعر که سطح دریافت و جهان‌بینی‌شان سطحی و رویکرد بر نویسه‌های بی‌بنیان دارای ارزش و یا مولفان با رشد قارچ مانند در فضای مجازی، گاه شاعران و مولفانی که دغدغه‌ی زبان و کارکرد فلسفه را در نویسه‌هایشان مدنظر داشته، منفعل و عزم راسخ پیشرو بودن‌هاشان را دچار تزلزل می‌کند.
و اما سکوت افراد اهل قلم در شرایطی که می‌دانند از این دست اتفاقات در ادبیات کم نیست.
قدر دان دوستانی هستم که سال‌ها با من بودند و نوشتند و نوشتیم و شاعر شدیم کنار هم. و شاعران دیگری که در وادی ادبیات امروز، هدف‌شان را بر محور تعالی اندیشه و رسالت قلم گذاشتند .
و دیگر این‌که سارتر «شعر» دوست داشت اما آن‌چه را به او عرضه می‌شد، شعر نمی‌دانست.
   ‏━━━━━━━━━━
شهیا_مفرح
10.05.202511:43
آنچنان از چاله ی "نگاه مصرفگرایانه به بدن زن" درنیامده به چاه #سکسیسم_خیرخواهانه می افتیم؛ تو گویی به یک بیماری سندرمیک ناشناخته دچاریم که هر روز روی دیگری از عوارض خود را می نمایاند بی آنکه اتیولوژی درستی از آن در دست باشد. سیستم مردسالاری امروز می داند که دست پنهان وی در ابژه انگاری زن از کوچکترین واحدهای اجتماعی چون خانه و روابط شخصی  تا رسانه های اجتماعی و تبلیغات و کانالهای پورنوگرافی و حتی نحوه حضور در فرش قرمز و فستیوال‌های هنری و غیره؛ رو شده است.اما باید بداند مقابله با کالاانگاری بدن و اندیشه زن لزوما به منزله ی نفی سکسوالیته و اندام زنانه نیست که اگر اینگونه باشد خود ناقض ِ خود است!چرا که در تضاد با ذات #آزادی_خواهی زنانه است. حتی #خواستن _آزادی به عنوان یک امر بدیهی برای انسان؛  در جهان امروزه دچار آشفتگی جنسیتی است.بیچاره #آزادی که در گرو جنسیت ها دچار تزلزل و تکثر معنا و هویت است.
منظور من از نفی سکسوالیته؛ نفی هر چیزی ست که #خواست و میل زنان در راس آن قرار ندارد. اینگونه که امروز سیستم مردسالاری با وجه ی خیرخواهانه می خواهد خود را در کنار زنان نشان دهد.و زیر چتر حمایت از زنان تمام فضای گفتگو و اندیشه را از آنِ خود کند و در پوشش #فمنیسم_بزک_شده
به نصیحت زنان بپردازد همانطور که زیاد می شنویم: _نگذارید از زنانگیتان سوء استفاده شود._بهتر است سکسی نباشید._بهتر نیست اینگونه به قضیه بنگرید؟ _باید زنان امروز قوی تر باشند
_نباید زن را از مرد جدا دانست و ...
هرجا سیستم از کلمات #باید #نباید # بهترو ...استفاده کرد بداند که نقاب از چهره ی مردسالاری اش افتاده است.این تئوری سازی ها از همین خیرخواهی های ظاهری تولید می شوند:
زن باید قوی باشد؛ موفق باشد؛ در اندام جنسی اش خلاصه نشود؛ باید بچه دار بشود یا نشود؛باید از پریودش خجالت نکشدو.....
حقیقت اینست که تنها پارامتر تعیین کننده ی زندگی زن #خواست_زن است و دیگر هیچ!
این خواست زن است که تعیین می کند چطور بپوشد ؛ چطور راه برود؛ چقدر پاهایش را باز کند که بی ادبی نباشد؛چقدر و چگونه و با چند نفر در ارتباط اجتماعی و فردی و حتی جنسی باشد؛ چقدر در pms گریه کند؛ چقدر گریه نکند؛ چند بار به دستشویی برود...

ما زنان و مردان باید دست از سر #زنان برداریم.

#سمیه_الماسی
27.04.202517:57
بگذار این بار من برای تو مادری کنم وطن!
تو بلد نیستی.

#سمیه_الماسی
25.04.202515:31
سرم را به دندان گرفته و می دود، عصر جمعه!

#سمیه_الماسی
26.04.202514:34
07.05.202504:08
با چهره ی زنی سبزگون

با چهره ی زنی غلتیده در قیر
از بشکه های بندر
به صورتی نامعلوم
با صورتی سوخته و معلوم
سر می رفت
با سر می رفت تا در موزه ی متروپولیتن
با دنتیسم سیاه سوختگی
در متگالا خودش را نشان بدهد به برده های مُدِ آن طرف آب
و بگوید موی برده های این طرف آب نارنجی ست
و نارنجی رنگ یک بیماری ارثی بی طرف است
که از بنفشه های کبود
به کروموزوم های هوا سرایت می کند
در سرزمین من نارنجی رنگ پرتقال‌های خونی ست
که بر سر یک جنگ درونی در حال مذاکره اند!
می دانم مرگ حق مسلم ماست
و همه ی ما دیاسپورای سوخته ای هستیم
که پوستمان کنده شده
و دود از سر خانه هامان بلند است
تا آب از آب خلیج تکان نخورد و کسی سنگ در بی خیالی دریا نیندازد.

این اپیدمی آتش از مرزهای بندر گذر می کند
بندهای این شعر را می سوزاند
از این آتشفشان، تنها سنگ پاهایی سوراخ می ماند
که  کودکی در سال های بعد...
آنرا به کف پاهایش می مالد و بعد...
می گوید:
روزی مردی جلوی دوربین پوست انداخت
مردی از درون  زنی گذشت
کسی با انفجار منفجر شد
بعد... فروکش کرد
بعد... خاک هرمز را روی آتش دلش ریخت
بی آنکه بداند خاک این سرزمین سرد نیست
مندلیف عنصر قاتلی را در آن کشف کرده
که با آه دل واکنش اسیدی دارد!

#سمیه_الماسی
https://t.me/adabiyat_vaak
18.04.202507:09
نام این ناسزاها که ناگهان از دهان ناچار آسمان بیرون می ریزد؛ باران بهاری نیست!

#سمیه_الماسی
11.05.202515:58
مادر #مارک_تواین می دانست که در روسپی خانه ها کسی پیانو نمی نوازد.

#سمیه_الماسی
18.04.202507:05
@adabiyat_vaak
ثمره دانش: ولوا در مقابل مرد سالاری
لیو استرومکوئیست
فانتوگرافی / انگلیسی
از آدم و حوا گرفته تا رویداد کلاه بافتنی، مردم فرج، واژن، کلیتوریس و قاعدگی را تنبیه، ستایش، آسیب شناسی و سیاسی کرده اند. دراین رمان گرافیکی فمینیستی، کاریکاتوریست سوئدی، لیو استرومکوئیست، می گوید که چگونه مردان شیفته دستگاه تناسلی به بدن زنان انگ می زنند، جنسیت آنها را انکار می کنند، یک دوتایی جنسیتی مشکوک ایجاد می کنند و خیلی چیزهای دیگر. تفسیر گزنده و آگاهانه او تاریخ و تابوها را از تاریک ترین فصل ها (محاکمات جادوگران) تا مثلا روشنترین (زمانی که خون قاعدگی به عنوان معجون عشق استفاده می شد) بررسی می کند. وی مانند طنزنویسان آلیسون بچدل و کیت بیتون  از رسانه کمیک استفاده می کند تا حقایق ناراحت کننده ای را در مورد اینکه تا کجا پیش نیامده ایم را آشکار کند.
در بخشی؛ از زبان ویرجینیا وولف درباره PMS آورده شده: عجیب ترین حس و حال را دارم انگار انگشتی در مغز جلوی نشت ایده را می‌گیرد بعد ناگهان راه باز می شود دیگر چیزی مهر و موم نیست و خون همه جا را می‌گیرد اگر دنیا زن سالار بود از این دوران به عنوان سمبل تقدس استفاده می بردیم.
#سمیه_الماسی
Log in to unlock more functionality.