Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Реальна Війна | Україна | Новини
Реальна Війна | Україна | Новини
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Реальна Війна | Україна | Новини
Реальна Війна | Україна | Новини
خاکستر روحِ من؛ avatar

خاکستر روحِ من؛

𝖶𝗁𝖾𝗇 𝖨 𝗌𝖺𝗐 𝗒𝗈𝗎 𝖨 𝖿𝖾𝗅𝗅 𝗂𝗇 𝗅𝗈𝗏𝖾,
𝖺𝗇𝖽 𝗒𝗈𝗎 𝗌𝗆𝗂𝗅𝖾𝖽
𝖻𝖾𝖼𝖺𝗎𝗌 𝗒𝗈𝗎 𝗄𝗇𝖾𝗐.
@Wwxlterbot
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateJan 12, 2025
Added to TGlist
Jan 26, 2025

Latest posts in group "خاکستر روحِ من؛"

@juniorlexx
عجب وایب جذابی، بی‌نقصه.
از وقتی که رفت لب‌هایش مثل شاخه‌ی خشکی که دیگر تاب شکوفه ندارد، بی‌حس ماندند. خنده از چهره‌اش کوچید، مانند پرنده‌ای که لانه‌ی ویرانش را پشت سر می‌گذارد بی آنکه برگردد.
چشم‌هایش هنوز دنبال نوری می‌گردند که روزی به نام عشق آسمانشان را روشن می‌کرد ؛ اما هر چه می‌بینند فقط ابر است، ابرهایی سنگین و خسته که باران گریه‌های بی‌صدا را هر شب بر دلشان می‌بارند.
او لبخندش را در کنار رفتن معشوقه‌ش خاک کرد.در گوری که نه سنگی دارد و نه نشانی، فقط خاطره‌ای که مثل نسیم سرد، هر از گاهی از کنارش می‌گذرد
و استخوان‌های دلش را به لرزه می‌اندازد.
دیگر لبخند نزد...

لبخندش هم‌چون آیینه‌ای شکسته شد که هر تکه از آن یادآورِ روز هایی لبریز از خنده کنارِ عزیزکرده‌‌اش بود.
چون چه کسی برای مزرعه‌ی بی‌باران، آواز زندگی می‌خواند؟
𝚻his i𝛿 f꤀r 𝒚ou @.ꤔwꤕꤕthe꤇rt. 🕷️
وقتی که مرد ، تو آغوش من به خواب رفته بود
Reposted from:
LOTUS(Rest) avatar
LOTUS(Rest)
یکم مارو از لب مرز دور میکنید عزیزان؟
پروموت میشه

Records

25.03.202517:43
234Subscribers
01.02.202505:52
50Citation index
28.02.202505:52
38Average views per post
14.02.202519:16
23Average views per ad post
20.05.202516:13
0.00%ER
01.02.202505:52
25.00%ERR
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
FEB '25MAR '25APR '25MAY '25

Popular posts خاکستر روحِ من؛

18.05.202517:27
09.05.202518:11
08.05.202519:03
23.04.202520:09
20.04.202519:59
20.04.202519:59
@juniorlexx
20.04.202519:17
20.04.202519:17
عجب وایب جذابی، بی‌نقصه.
20.04.202519:16
از وقتی که رفت لب‌هایش مثل شاخه‌ی خشکی که دیگر تاب شکوفه ندارد، بی‌حس ماندند. خنده از چهره‌اش کوچید، مانند پرنده‌ای که لانه‌ی ویرانش را پشت سر می‌گذارد بی آنکه برگردد.
چشم‌هایش هنوز دنبال نوری می‌گردند که روزی به نام عشق آسمانشان را روشن می‌کرد ؛ اما هر چه می‌بینند فقط ابر است، ابرهایی سنگین و خسته که باران گریه‌های بی‌صدا را هر شب بر دلشان می‌بارند.
او لبخندش را در کنار رفتن معشوقه‌ش خاک کرد.در گوری که نه سنگی دارد و نه نشانی، فقط خاطره‌ای که مثل نسیم سرد، هر از گاهی از کنارش می‌گذرد
و استخوان‌های دلش را به لرزه می‌اندازد.
دیگر لبخند نزد...

لبخندش هم‌چون آیینه‌ای شکسته شد که هر تکه از آن یادآورِ روز هایی لبریز از خنده کنارِ عزیزکرده‌‌اش بود.
چون چه کسی برای مزرعه‌ی بی‌باران، آواز زندگی می‌خواند؟
20.04.202519:16
𝚻his i𝛿 f꤀r 𝒚ou @.ꤔwꤕꤕthe꤇rt. 🕷️
20.04.202518:30
20.04.202518:30
وقتی که مرد ، تو آغوش من به خواب رفته بود
Log in to unlock more functionality.