Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
LOTUS avatar

LOTUS

TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateSep 11, 2023
Added to TGlist
Oct 12, 2024

Records

15.03.202523:59
820Subscribers
31.01.202516:17
100Citation index
04.04.202518:34
67Average views per post
13.02.202512:31
70Average views per ad post
04.02.202521:46
133.33%ER
16.11.202423:59
7.41%ERR
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
NOV '24DEC '24JAN '25FEB '25MAR '25APR '25

Popular posts LOTUS

11.03.202522:09
شبتون بخیر ✨
17.03.202516:50
بعد شام میزارم ادامشو
09.03.202505:26
صبحتون بخیر ، امیدوارم روز خوبی داشته باشید 🦋
18.03.202510:56
مراقب خودتون باشین
17.03.202516:16
نظرتونه الان بزارمش؟
08.03.202518:25
ریکتا به ۲۰ تا برسه میزارم
26.03.202505:52
سلام عزیزان شرمنده از دیشب تا الان سرم شلوغه مشخص نیست کِی بتونم بیام ، وایب هاتون رو هم میفرستم ، تگ چنلاتون رو سیو دارم پس میتونید پیام رو پاک کنید .
10.03.202519:41
فور کنید بر اساس وایبی که ازتون میگیرم لقب تقدیم کنم
جوین باشید الان میزارم
Reposted from:
یغماے بوسہ avatar
یغماے بوسہ
21.03.202517:33
می دانم آشنای دیروز و غریبه ی امروزم ولی با همه ی غریبگی ام،هنوز آشنای هر روز رویایم هستی و این غریبگی برایم آشناست؛
میان همهمه باد های گیج بهاری خش خش یاد تو،زیر پاهای جانم شنیدنی است ولی چه قدر سخت است که مجبورم دست هایم را روی گوش هایم بگذارم تا نکند ضرباهنگ پای یادت،تنگ بلور قلب منتظرم را بلرزاند.
قدم میزنم در کوچه باغ های یادت و روی صندلی خاطره ها به نظاره ی افق های دور دست می نشینم.باد بهاری مرا یاد لحن یخ زده ی کلامت می اندازد و آن شب پر اصرار من و پر انکار تو!همان شب که بال بال میزدم برای تلاقی جرقه نگاهم باتو تا خرمن هر چه احساسم را به آتش بکشانی و در هوای نیاز خاکسترم کنی.آن شب که من پر پر میزدم تا با آرامش سکر آور نگاهت،آرامم کنی..ولی تو آن شب سنگ تر از همین صندلی سنگی شده بودی که رویش نشسته ام.انگار هر چه پنبه در دنیا بود در گوش تو جا شده بود که صدای تمنایم را نمی شنیدی.آن شب میخواستم تمام تنهایی هایم را با پونه ی آغوشت پیوند زنم و عطر مخملی هر چه عشق را به تن خسته جانم بپاشانم ولی تو آن شب با پیوند بیگانه بودی و حتی وقتی میخواستی با من از جدایی بگویی مثل همیشه با لبخند به بزم جدایی دعوتم میکردی.تو آن شب بر من و تمام پریشانی گیسو هایم خندیدی.خندیدی بر من و داغی که بر شقایق دلم گذاشته بودی.تو شمس گونه از لا به لای شب خاطره هایم پر کشیدی و من مولانا وار به انتظاری فرجامت چه تلخ نشستم.آن شب صدای«دوستت دارم»هایم به امتداد هفت آسمان میرسید ولی تو حاضر نشدی در یک قدمی من بایستی.
22.03.202517:51
16.03.202522:52
شبتون بخیر:)
11.03.202519:30
تا یه ساعت دیگه فعلا
14.03.202519:39
بخاطر شلوغ شدن چنل عذرخواهم
11.03.202520:00
چون دارم درس میخونم ممکنه به موقع تایم ندم ولی بعد از اینکه درسم تموم شد میفرستم 🦋
Log in to unlock more functionality.