ناسیونالیسم، مذهب عصر مدرن —
کریم علیزاده
ظاهرا بعضی از مطالبی که در این کانال نشر یا بازنشر میکنم دل بعضی از هموطنان رابه درد میاورد. مخصوصا از مطلب اخیری که درباره مفهوم "وطن" منتشر کردم چنین برداشت کرده اند که "ایران"شان را زیر سوال برده ام و دل شان چنان به درد آمده که کارشان به انتشار فحش نامه رسیده است. قصد ندارم به ایشان و تاییدکنندگان شان جواب بدهم. ولی از این فرصت استفاده میکنم و چند نکته ای را یادآوری میکنم. قصد جسارت به اساتید ندارم و این مطالب را فقط برای مخاطب عام مینویسم.
کسی که پای در علم میگذارد و اهل علم و تحقیق میشود باید "هر چیزی" را زیرسوال ببرد تا بتواند آن را تشریح و تجزیه وتحلیل کند. "هر چیزی" یعنی هر چیزی! مشکل اینجاست که بعضی چیزها حاله قدسی پیدا کرده اند. در عصر روشنگری عالمان فهمیدند که برای توسعه فکری بشر باید قدسیت زدایی کرد. هرچند دین رو به افول بود ولی در مقابل آماج نقد عالمان حوزه و میدان اش نحیف تر شد. این شروع عصر مدرن را رقم زد و طی آن جنبه های مختلف مدرنیته (ازجمله ملت، دولت ملی، وطن....) به تدریج رشد و توسعه پیدا کردند. یکی از فرزندان خلف مدرنیته ناسیونالیسم (ملی گرایی) بود که به مقدار زیادی شبیه دین عمل میکند و بیجا نیست که بعضی از محققین از آن به عنوان "دین مدنی" (civil religion) یاد میکنند. ناسیونالیسم هم شبیه دین برای پیشبرد مقاصد خود از ارزشها و نمادهای مشترک استفاده میکند، روایت های یکسان و مشترک تاریخی تولید و به خورد مردم میدهد، آداب و رسوم و آیین های مشترک ایجاد میکند و پیروی از آنها را واجب میشمارد. ناسیونالیسم یک ایدئولوژی متحدکننده قوی است، اعتقادات مشترک بین اعضا پمپاژ میکند و به مردم هویت جدیدی میبخشد و به آنها احساس تعلق میدهد. مردم هر چند تا که هویت اجتماعی هم داشته باشند (قومی، مذهبی، حرفه ای...) باید همه را فراموش کنند و فقط هویت ملی را پاس بدارند. وفاداری به میهن بالاترین وفاداری هاست. همچون دین، ناسیونالیسم هم با استفاده از مفاهیمی چون ملت و وطن و پرچم .... از مردم طلب خون میکند. همانطور که دین میگوید به اسم خدا و پیغمبر و امام و .... بکش یا کشته شو، ناسیونالیسم هم از مردم میخواهد به اسم وطن، هویت ملی، تمامیت ارضی، پرچم ملی... بکش یا کشته شو. ناسیونالیسم هم تابوهای خود را دارد (انبیا و امامان و صحابه خود را تولید کرده اندمثل کوروش "بزرگ" (ص) و داریوش "بزرگ" (ص)، فردوسی (ص) و این اواخر هم سیدجواد طباطبایی اضافه شد). مگر میشود اینها را نقد کرد؟! اینها را گفتم که نشان دهم در چه بستری باید نگاه کرد تا فهمید چرا بحث درباره مفهوم "وطن" و کنکاش در چیستی و چرایی و دلالتهای آن اینهمه خواب بعضی ها را برآشفته است. تو گویی یکی از مقدسات شان زیرسوال رفته است. تشریح و موشکافی در مفهوم وطن از نظر اینان ممنوع است. مگر میشود وطن را زیرسوال برد؟!
چرا ناسیونالیسم شبیه دین عمل میکند؟ مهمترین چیزی که باعث میشود اینها شبیه هم عمل کنند این است که هر دو سیستم اعتقادی و ایدئولوژی هستند. اگر به کارکرد ایدئولوژی ها نگاه کنیم دلایل شباهتها را بهتر میفهمیم. ایدئولوژی کارش این است که بایدها و نبایدهایی را برای انسان، طبیعت، دنیا و زمان و مکان تعیین میکند. ایدئولوژیها کارشان بدیهی و طبیعی جلوه دادن چیزهایی است که طبیعی نیستند و ساخته خود بشر هستند. مثلا طبیعی جلوه دادن نابرابریهای اجتماعی در جامعه باعث میشود مردم بدون فکر کردن وضع موجود را بپذیرند و این چنین است که وضع موجود همچنان بازتولید میشود. ناسیونالیسم با تاریخی و ازلی و ابدی کردن مفاهیمی چون ملت یا وطن دقیقا همین نقش را بازی میکند. ایدئولوژی باعث میشود که قراردادی بودن نظم اجتماعی مستتر بماند از جمله توزیع نابرابر و ناعادلانه منابع. بنابراین، مهمترین کارکرد ایدئولوژی بازتولید وضع و نظم موجود اجتماعی است. ایدئولوژی روابط اجتماعی را دربطن طبیعت یا تاریخ می نشاند تا به آن ظاهری لاجرم و ناگزیر ببخشد.
تفکر نقادانه به ما میاموزد که روابط قدرت در همه جا جاری است. اگر آن را که منشا مشکل است نمی بینید، برای این است که پشت ایده ای که طبیعی جلوه میکند مستتر شده است. خدم و حشم ایدئولوژی که خود منتفع از آنند موجب طبیعی جلوه کردن وضع هستند. باید آنچه طبیعی مینماید را زیرسوال برد تا پرده استتار کنار برود. ناسیونالیسم ایرانی خواهان وضع موجود است، تنها مشکلش رژیم حاکم است وگرنه هیچ مشکلی در ساختارها و نظم و سلسله مراتب اجتماعی ایران نمی بیند. ناسیونالیسم ایرانی خواهان بازتولید روابط قدرت است. چه جان ها که در گوشه کنار کشور به اسم تمامیت ارضی و امنیت ملی خفه، زندانی یا تلف نشدند. ببینید چه کتابها و مقالات و سخنرانیهایی همه روزه در توجیه نابرابریهای اجتماعی و محروم کردن مردم از حقوق مدنی و اجتماعی شان منتشر و پمپاز نمی کنند.