07.05.202511:25
The Persian Gulf in Greek, Latin, and Arabic Texts
A general rule that applies to many geographical names can be stated as follows:
The names of lands and countries are mostly derived from the tribes and ethnic groups that lived there. Most river names stem from the color or visible appearance of their waters, and mountain names are often taken from their resemblance to other things. But for seas, the names have generally been taken from the lands and countries near them.
The body of water that borders the entire southern coast of Iran has been named “the Sea of Fars” or “the Persian Gulf” because a major portion of its shores belongs to the province of Fars in Iran, and because the people of Iran—namely, the people of Fars, the ancient Persians—were among the first in the region to establish contact with the Western world. From the time historical and geographical records began to be compiled, this body of water has been referred to by this name.
The word “Pars” or “Fars” was pronounced “Pers” by the ancient Greeks, and so this term was also used in naming the gulf.
Arrian, the renowned Greek historian who lived in the second century CE, referred to the Persian Gulf as Persikōn Kólpos, which accurately means “the Persian Gulf.”
Strabo, the famous Greek geographer born around 58 BCE and who died around 25 CE, used this name repeatedly in his geographical works.
Curtius Rufus, the famous Latin-language historian, in his book on the history of Alexander, called this sea Aquarum Persico, which literally means “the waters of Persia.”
All Arab geographers and historians have consistently used the ancient name for this sea. Ibn Khordadbeh, the author of the oldest surviving Arabic geographical text, called Al-Masalik wa al-Mamalik, refers to this body of water as Bahr Fars (“the Sea of Fars”).
In addition to renowned Arab historians and geographers, in all other Arabic texts that mention this sea up to our own time, it has been referred to variously as Bahr Fars, Bahr al-Farsi, or Khalij Fars—all meaning the Persian Sea or Persian Gulf.
From: Saeed Nafisi’s Essays (on the history of Sufism, Iranian culture, and literature), edited by Masoud Erfanian, Tehran: Dr. Mahmoud Afshar Foundation Publications, 2018, Vol. 3, pp. 617–623.
#persian_gulf
#forever_persian_gulf
Dr. Mahmoud Afshar Foundation: Promoting the Persian Language, Strengthening National Unity, and Preserving Territorial Integrity
@AfsharFoundation
A general rule that applies to many geographical names can be stated as follows:
The names of lands and countries are mostly derived from the tribes and ethnic groups that lived there. Most river names stem from the color or visible appearance of their waters, and mountain names are often taken from their resemblance to other things. But for seas, the names have generally been taken from the lands and countries near them.
The body of water that borders the entire southern coast of Iran has been named “the Sea of Fars” or “the Persian Gulf” because a major portion of its shores belongs to the province of Fars in Iran, and because the people of Iran—namely, the people of Fars, the ancient Persians—were among the first in the region to establish contact with the Western world. From the time historical and geographical records began to be compiled, this body of water has been referred to by this name.
The word “Pars” or “Fars” was pronounced “Pers” by the ancient Greeks, and so this term was also used in naming the gulf.
Arrian, the renowned Greek historian who lived in the second century CE, referred to the Persian Gulf as Persikōn Kólpos, which accurately means “the Persian Gulf.”
Strabo, the famous Greek geographer born around 58 BCE and who died around 25 CE, used this name repeatedly in his geographical works.
Curtius Rufus, the famous Latin-language historian, in his book on the history of Alexander, called this sea Aquarum Persico, which literally means “the waters of Persia.”
All Arab geographers and historians have consistently used the ancient name for this sea. Ibn Khordadbeh, the author of the oldest surviving Arabic geographical text, called Al-Masalik wa al-Mamalik, refers to this body of water as Bahr Fars (“the Sea of Fars”).
In addition to renowned Arab historians and geographers, in all other Arabic texts that mention this sea up to our own time, it has been referred to variously as Bahr Fars, Bahr al-Farsi, or Khalij Fars—all meaning the Persian Sea or Persian Gulf.
From: Saeed Nafisi’s Essays (on the history of Sufism, Iranian culture, and literature), edited by Masoud Erfanian, Tehran: Dr. Mahmoud Afshar Foundation Publications, 2018, Vol. 3, pp. 617–623.
#persian_gulf
#forever_persian_gulf
Dr. Mahmoud Afshar Foundation: Promoting the Persian Language, Strengthening National Unity, and Preserving Territorial Integrity
@AfsharFoundation


07.05.202506:21
سی و ششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
از هفدهم تا بیست و هفتم اردیبهشتماه ۱۴۰۴
نشانی انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه:
راهرو ۲۲، غرفۀ ۳۵۸
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به غرفۀ انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه کتاب تهران، کتابهای این انتشارات را با تخفیف ویژۀ نمایشگاه تهیه کنند.
همچنین خرید کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه مجازی کتاب تهران از طریق پیوند زیر امکانپذیر است:
https://book.icfi.ir/book?exhibitorId=362&publisher
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
از هفدهم تا بیست و هفتم اردیبهشتماه ۱۴۰۴
نشانی انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه:
راهرو ۲۲، غرفۀ ۳۵۸
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به غرفۀ انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه کتاب تهران، کتابهای این انتشارات را با تخفیف ویژۀ نمایشگاه تهیه کنند.
همچنین خرید کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه مجازی کتاب تهران از طریق پیوند زیر امکانپذیر است:
https://book.icfi.ir/book?exhibitorId=362&publisher
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation


06.05.202505:45
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار بهزودی منتشر میکند:
تقریرات فروزانفر
دربارۀ تاریخ ادبیات ایران
بدیعالزمان فروزانفر در تدریس سبکی خاص داشت و این از یادداشتهایی که شاگردان از تقریرات وی فراهم آوردهاند، پیداست. این کتاب جلدی دیگر از مجموعۀ تقریرات درس فروزانفر است در موضوع تاریخ ادبیات، که ضیاءالدین سجادی از اول آبان ۱۳۲۲ تا بیستم فروردین ۱۳۲۴ در دانشسرای عالی یادداشت کرده است و در قیاس با دیگر تقریرات استاد در همین باب، مشتمل بر افزودههایی است، از جمله فصل مربوط به تاریخ ادبی دورۀ سلجوقیان تا سقوط دولت خوارزمشاهی. گردآورنده با ذکر مآخذ و منابع سخنان استاد در پانوشتها، استفاده از این تقریرات را برای خوانندگان آسانتر کرده است.
[تقریرات فروزانفر دربارۀ تاریخ ادبیات ایران، یادداشتبرداری ضیاءالدین سجادی، به کوشش عنایتالله مجیدی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، در دست انتشار]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
تقریرات فروزانفر
دربارۀ تاریخ ادبیات ایران
بدیعالزمان فروزانفر در تدریس سبکی خاص داشت و این از یادداشتهایی که شاگردان از تقریرات وی فراهم آوردهاند، پیداست. این کتاب جلدی دیگر از مجموعۀ تقریرات درس فروزانفر است در موضوع تاریخ ادبیات، که ضیاءالدین سجادی از اول آبان ۱۳۲۲ تا بیستم فروردین ۱۳۲۴ در دانشسرای عالی یادداشت کرده است و در قیاس با دیگر تقریرات استاد در همین باب، مشتمل بر افزودههایی است، از جمله فصل مربوط به تاریخ ادبی دورۀ سلجوقیان تا سقوط دولت خوارزمشاهی. گردآورنده با ذکر مآخذ و منابع سخنان استاد در پانوشتها، استفاده از این تقریرات را برای خوانندگان آسانتر کرده است.
[تقریرات فروزانفر دربارۀ تاریخ ادبیات ایران، یادداشتبرداری ضیاءالدین سجادی، به کوشش عنایتالله مجیدی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، در دست انتشار]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
04.05.202506:48
چهاردهم اردیبهشت زادروز مهدی حمیدی، شاعر، منتقد و استاد دانشگاه
در امواج سند
به مغرب سینهمالان قرصِ خورشید
نهان میگشت پشتِ کوهساران
فرومیریخت گردی زعفرانرنگ
به روی نیزهها و نیزهداران
نهان میگشت روی روشن روز
به زیر دامن شب در سیاهی
درآن تاریکشب میگشت پنهان
فروغِ خرگهِ خوارزمشاهی
دل خوارزمشه یک لمحه لرزید
که دید آن آفتابِ بخت خفته
ز دست ترکتازیهای ایّام
به آبسکون شهی بی تخت خفته
اگر یک لحظه امشب دیر جنبد
سپیدهدم جهان در خون نشیند
به آتشهای ترک و خون تازیک
ز رودِ سند تا جیحون نشیند
به خوناب شفق در دامنِ شام
به خون آلوده ایران کهن دید
درآن دریای خون در قرصِ خورشید
غروبِ آفتابِ خویشتن دید
شبی آمد که میباید فدا کرد
به راهِ مملکت فرزند و زن را
به پیشِ دشمنانِ استاد و جنگید
رهاند از بندِ اهریمن وطن را
درین اندیشهها میسوخت چون شمع
که گردآلوده پیدا شد سواری
به پیش پادشه افتاد بر خاک
شهنشه گفت: آمد؟ گفت: آری.
پس آنگه کودکان را یک به یک خواست
نگاهی خشمآگین در هوا کرد
به آب دیده اوّل دادشان غسل
سپس در دامن دریا رها کرد:
بگیر ای موج سنگینِ کفآلود
ز هم واکن دهان خشم، واکن!
بخور ای اژدهای زندگیخوار
دوا کن دردِ بیدرمان، دوا کن!
زنان چون کودکان در آب دیدند
چو موی خویشتن در تاب رفتند
وزآن دردِ گران، بی گفتۀ شاه
چو ماهی، در دهانِ آب رفتند
شهنشه لمحهای بر آبها دید
شکنج گیسوانِ تابداده
چه کرد از آن سپس تاریخ داند
به دنبالِ گلِ برآبداده!
شبی را تا شبی با لشکری خرد
ز تنها سر، ز سرها خود افکند
چو لشکر گرد بر گردش گرفتند
چو کشتی بادپا در رود افکند
چو بگذشت از پسِ آن جنگِ دشوار
ازآن دریای بی پایاب، آسان
به فرزندان و یاران گفت چنگیز
که: «گر فرزند باید، باید اینسان!»
بلی، آنان که از این پیش بودند
چنین بستند راه ترک و تازی
ازآن این داستان گفتم که امروز
بدانی قدر و بر هیچش نبازی
به پاس هر وجب خاکی ازین ملک
چه بسیار است آن سرها که رفته!
ز مستی بر سرِ هر قطعه زین خاک
خدا داند چه افسرها که رفته
مهدی حمیدی (متولد ۱۲۹۳ در شیراز - درگذشتۀ ۲۳ تیرماه سال ۱۳۶۵ در تهران) فرزند سید محمدحسن ثقةالاعلام، نمایندۀ شیراز در اولین دورۀ مجلس شورای ملّی. او فارغالتحصیل دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران بود. شعر حمیدی شعری است غنایی با زبانی غنی و استوار. از مجموعههای شعری و آثار انتقادی وی میتوان به عصیان، اشک معشوق، زمزمۀ بهشت و فنون شعر و کالبدهای پولادین آن اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
در امواج سند
به مغرب سینهمالان قرصِ خورشید
نهان میگشت پشتِ کوهساران
فرومیریخت گردی زعفرانرنگ
به روی نیزهها و نیزهداران
نهان میگشت روی روشن روز
به زیر دامن شب در سیاهی
درآن تاریکشب میگشت پنهان
فروغِ خرگهِ خوارزمشاهی
دل خوارزمشه یک لمحه لرزید
که دید آن آفتابِ بخت خفته
ز دست ترکتازیهای ایّام
به آبسکون شهی بی تخت خفته
اگر یک لحظه امشب دیر جنبد
سپیدهدم جهان در خون نشیند
به آتشهای ترک و خون تازیک
ز رودِ سند تا جیحون نشیند
به خوناب شفق در دامنِ شام
به خون آلوده ایران کهن دید
درآن دریای خون در قرصِ خورشید
غروبِ آفتابِ خویشتن دید
شبی آمد که میباید فدا کرد
به راهِ مملکت فرزند و زن را
به پیشِ دشمنانِ استاد و جنگید
رهاند از بندِ اهریمن وطن را
درین اندیشهها میسوخت چون شمع
که گردآلوده پیدا شد سواری
به پیش پادشه افتاد بر خاک
شهنشه گفت: آمد؟ گفت: آری.
پس آنگه کودکان را یک به یک خواست
نگاهی خشمآگین در هوا کرد
به آب دیده اوّل دادشان غسل
سپس در دامن دریا رها کرد:
بگیر ای موج سنگینِ کفآلود
ز هم واکن دهان خشم، واکن!
بخور ای اژدهای زندگیخوار
دوا کن دردِ بیدرمان، دوا کن!
زنان چون کودکان در آب دیدند
چو موی خویشتن در تاب رفتند
وزآن دردِ گران، بی گفتۀ شاه
چو ماهی، در دهانِ آب رفتند
شهنشه لمحهای بر آبها دید
شکنج گیسوانِ تابداده
چه کرد از آن سپس تاریخ داند
به دنبالِ گلِ برآبداده!
شبی را تا شبی با لشکری خرد
ز تنها سر، ز سرها خود افکند
چو لشکر گرد بر گردش گرفتند
چو کشتی بادپا در رود افکند
چو بگذشت از پسِ آن جنگِ دشوار
ازآن دریای بی پایاب، آسان
به فرزندان و یاران گفت چنگیز
که: «گر فرزند باید، باید اینسان!»
بلی، آنان که از این پیش بودند
چنین بستند راه ترک و تازی
ازآن این داستان گفتم که امروز
بدانی قدر و بر هیچش نبازی
به پاس هر وجب خاکی ازین ملک
چه بسیار است آن سرها که رفته!
ز مستی بر سرِ هر قطعه زین خاک
خدا داند چه افسرها که رفته
مهدی حمیدی (متولد ۱۲۹۳ در شیراز - درگذشتۀ ۲۳ تیرماه سال ۱۳۶۵ در تهران) فرزند سید محمدحسن ثقةالاعلام، نمایندۀ شیراز در اولین دورۀ مجلس شورای ملّی. او فارغالتحصیل دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران بود. شعر حمیدی شعری است غنایی با زبانی غنی و استوار. از مجموعههای شعری و آثار انتقادی وی میتوان به عصیان، اشک معشوق، زمزمۀ بهشت و فنون شعر و کالبدهای پولادین آن اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
30.04.202505:01
به مناسبت روز ملّی خلیج فارس، چهارشنبه دهم اردیبهشتماه سه کتاب زیر از انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با ۳۰٪ تخفیف عرضه میشود:
[فتوحات صفویه در ایالت فارس و جزایر بحرین، قشم و هرمز، ابن حسین شیرازی و دیگران، تصحیح و تحقیق سیّد سعید میرمحمّدصادق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
دریای پارس به روایت باستانشناسی (مجموعه مقالات)، گردآورندگان جبرئیل نوکنده، عبدالرضا دشتیزاده، امالبنین غفوری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳.
خلیج فارس: تاریخچۀ سیاسی و اقتصادی پنج شهر بندری (۱۵۰۰- ۱۷۳۰م/ ۹۰۵- ۱۱۴۳ق)، ویلم فلور، ترجمۀ آرزو حیدری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳.
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی سه کتاب نامبرده را با تخفیف ویژۀ این مناسبت تهیه کنند.
سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکانپذیر است.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
نشانی: تهران، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، کوی دبیرسیاقی (لادن)، پلاک ۶
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
[فتوحات صفویه در ایالت فارس و جزایر بحرین، قشم و هرمز، ابن حسین شیرازی و دیگران، تصحیح و تحقیق سیّد سعید میرمحمّدصادق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
دریای پارس به روایت باستانشناسی (مجموعه مقالات)، گردآورندگان جبرئیل نوکنده، عبدالرضا دشتیزاده، امالبنین غفوری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳.
خلیج فارس: تاریخچۀ سیاسی و اقتصادی پنج شهر بندری (۱۵۰۰- ۱۷۳۰م/ ۹۰۵- ۱۱۴۳ق)، ویلم فلور، ترجمۀ آرزو حیدری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳.
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی سه کتاب نامبرده را با تخفیف ویژۀ این مناسبت تهیه کنند.
سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکانپذیر است.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
نشانی: تهران، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، کوی دبیرسیاقی (لادن)، پلاک ۶
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
29.04.202508:45
نهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت ذبیحالله صفا
بهترین طریقۀ نگارش در بیشتر زبانهای زندۀ دنیا و تقریباً تمام آنها توسل نویسنده است به سبک زبان تخاطبی که وسیلۀ ارتباط تمام افراد یک کشور و اهل یک زبان باشد. منتهی چون همیشه زبان ادبی یک ملّت را با زبان عمومی او اختلافاتی در بعضی امور مخصوصاً انتخاب مفردات و حذف کلمات جلف و یا کلمات خارجی و یا اصطلاحات رکیک عامیانه میباشد، نویسنده نیز باید رعایت این نکات را بکند و سبک نگارش خویش را در عین نزدیک ساختن به اسلوب زبان عمومی زمان، به انتخاب مفردات زیبا و حذف کلمات و عبارات ناپسند زینت دهد و مطبوع طباع خاص و عام سازد.
یکی از دوستان من میگفت که نویسنده هنگامی میتواند نبوغ خویش را آشکار کند که طرز سخن گفتن او برای مردم بدیع و غیرمأنوس باشد، ولی بر آنان تحمیل شود؛ اما او نمیدانست که اشتباهش در کجاست و یک نویسنده یا شاعر آنگاه بزرگ است که افکار بدیع آرد و معانی تازه و بلند را در الفاظی ساده که همه با آن مأنوس باشند چنان بپرورد که زیبایی معنی و غرابت و تازگی آن، سادگی و ابتذال الفاظ را از یادها ببرد.
هرکس غزلهای ساده و بیتکلف سعدی را بخواند اگرچه دلی از سنگ داشته باشد باز هم متأثر خواهد شد و حال آنکه اگر آنها را برابر قصائد پرطنطنه و باشکوه عنصری و عمعق و ابوالفرج و معزّی و انوری نهیم بهظاهر و از حیث الفاظ به مراتب از اینها پستتر مینماید درصورتیکه آن قصائد با شکوه خراسانی را کمتر در دلها تأثیری تواند بود و اتفاقاً سعدی از آن جهت بزرگ شده است که رقت معنی را با منتهای سادگی الفاظ آمیخت و کلام خود را هم در عین سادگی در کمال فصاحت آورد. و اصولاً سادگی لفظ خود بهترین آرایش و زینت کلام است چنانکه هرکس یک دشت خرّم طبیعی را بر هزاران باغ مزیّن و مجلّل برتری میدهد؛ زیرا آنجا جمال طبیعت در نهایت سادگی پرده از رخسار برافکنده است و اینجا دست صنعتگر بشر خواست ریگزارها و یا فلوات نازیبا را زیبا و دلپسند جلوه دهد.
گذشته از همۀ اینها نثر فقط وسیلۀ بیان افکار است و فکر آنگاه که در لباس جمل پیچیده پوشیده گردد و یا به زبان مردمی که باید از آن بهرهمند گردند ادا نشود، به هیچ کار نمیآید و نااندیشیدن آن هزاران بار بر اندیشیدنش برتری دارد.
«نثر فارسی و راه نگارش آن»، ذبیحالله صفا
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۲، ص ۸۴۴-۸۴۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بهترین طریقۀ نگارش در بیشتر زبانهای زندۀ دنیا و تقریباً تمام آنها توسل نویسنده است به سبک زبان تخاطبی که وسیلۀ ارتباط تمام افراد یک کشور و اهل یک زبان باشد. منتهی چون همیشه زبان ادبی یک ملّت را با زبان عمومی او اختلافاتی در بعضی امور مخصوصاً انتخاب مفردات و حذف کلمات جلف و یا کلمات خارجی و یا اصطلاحات رکیک عامیانه میباشد، نویسنده نیز باید رعایت این نکات را بکند و سبک نگارش خویش را در عین نزدیک ساختن به اسلوب زبان عمومی زمان، به انتخاب مفردات زیبا و حذف کلمات و عبارات ناپسند زینت دهد و مطبوع طباع خاص و عام سازد.
یکی از دوستان من میگفت که نویسنده هنگامی میتواند نبوغ خویش را آشکار کند که طرز سخن گفتن او برای مردم بدیع و غیرمأنوس باشد، ولی بر آنان تحمیل شود؛ اما او نمیدانست که اشتباهش در کجاست و یک نویسنده یا شاعر آنگاه بزرگ است که افکار بدیع آرد و معانی تازه و بلند را در الفاظی ساده که همه با آن مأنوس باشند چنان بپرورد که زیبایی معنی و غرابت و تازگی آن، سادگی و ابتذال الفاظ را از یادها ببرد.
هرکس غزلهای ساده و بیتکلف سعدی را بخواند اگرچه دلی از سنگ داشته باشد باز هم متأثر خواهد شد و حال آنکه اگر آنها را برابر قصائد پرطنطنه و باشکوه عنصری و عمعق و ابوالفرج و معزّی و انوری نهیم بهظاهر و از حیث الفاظ به مراتب از اینها پستتر مینماید درصورتیکه آن قصائد با شکوه خراسانی را کمتر در دلها تأثیری تواند بود و اتفاقاً سعدی از آن جهت بزرگ شده است که رقت معنی را با منتهای سادگی الفاظ آمیخت و کلام خود را هم در عین سادگی در کمال فصاحت آورد. و اصولاً سادگی لفظ خود بهترین آرایش و زینت کلام است چنانکه هرکس یک دشت خرّم طبیعی را بر هزاران باغ مزیّن و مجلّل برتری میدهد؛ زیرا آنجا جمال طبیعت در نهایت سادگی پرده از رخسار برافکنده است و اینجا دست صنعتگر بشر خواست ریگزارها و یا فلوات نازیبا را زیبا و دلپسند جلوه دهد.
گذشته از همۀ اینها نثر فقط وسیلۀ بیان افکار است و فکر آنگاه که در لباس جمل پیچیده پوشیده گردد و یا به زبان مردمی که باید از آن بهرهمند گردند ادا نشود، به هیچ کار نمیآید و نااندیشیدن آن هزاران بار بر اندیشیدنش برتری دارد.
«نثر فارسی و راه نگارش آن»، ذبیحالله صفا
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۲، ص ۸۴۴-۸۴۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
07.05.202511:05
خلیج فارس در متون یونانی و لاتین و تازی
دربارۀ نامهای جغرافیایی میتوان این قاعدۀ کلی را که بر بسیاری از آنها تعلق میگیرد روا دانست:
نامهای سرزمینها و کشورها بیشتر از نام طوایف و نژادهایی که در آنجا زندگی میکردهاند گرفته شده است. بیشتر نامهای رودها از رنگ آبها و شکل ظاهری آنها بیرون آمده و نامهای کوهها را نیز اغلب از شباهت آنها با چیزهای دیگر گرفتهاند. اما به دریاها تقریباً نام کشورها و سرزمینهایی را که به آنها نزدیک بودهاند دادهاند. دریایی را که سراسر جنوب ایران را فراگرفته چون قسمت عمدۀ آن کرانههای سرزمین فارس را در ایران در بر گرفته است و از مردم ایران مردم فارس یعنی پارسیان باستان زودتر از طوایف دیگر با جهان غرب رابطه به هم زدهاند، از روزی که به تدوین تاریخ و جغرافیا آغاز کردهاند «دریای فارس» یا «خلیج فارس» نامیدهاند. کلمۀ پارس و فارس را یونانیان قدیم «پرس» تلفظ کردهاند و به همین جهت در تسمیۀ این خلیج این کلمه را نیز به کار بردهاند.
آریان، مورخ معروف یونانی، که در قرن دوم میلادی میزیسته نام خلیج فارس را پرسیکوکایتاس نوشته است که معنی درست آن «خلیج فارس» است. استرابون، جغرافیانویس معروف یونانی، که در حدود ۵۸ پ.م. به جهان آمده و در حدود ۲۵ درگذشته، در کتاب جغرافیایی خود مکرر همین نام را به کار برده است.
کوینته کورسه، مورخ معروف زبان لاتین، در کتابی که در تاریخ اسکندر نوشته است، نام این دریا را «آکواروم پرسیکو» نوشته است که معنی تحتاللفظ آن «آبگیر فارس» است.
جغرافیانویسان و تاریخنویسان تازی همهجا دربارۀ این دریا همان نام قدیم را به کار بردهاند. ابن خرداذبه که قدیمترین کتاب جغرافیا به زبان تازی از او مانده است در کتاب المسالک و الممالک اسم این دریا را بحر فارس نوشته است.
گذشته از بزرگان تاریخنویسان و جغرافیانویسان به زبان تازی، در همۀ کتابهای دیگر که ذکری از این دریا هست تا روزگار ما نام آن را برخی «بحر فارس» و برخی دیگر «بحر فارسی» و پارهای «خلیج فارس» آوردهاند.
[مقالات سعید نفیسی (در زمینۀ تاریخ تصوف، فرهنگ و ادب ایران)، به کوشش مسعود عرفانیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۶۱۷-۶۲۳]
#persian_gulf
#forever_persian_gulf
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دربارۀ نامهای جغرافیایی میتوان این قاعدۀ کلی را که بر بسیاری از آنها تعلق میگیرد روا دانست:
نامهای سرزمینها و کشورها بیشتر از نام طوایف و نژادهایی که در آنجا زندگی میکردهاند گرفته شده است. بیشتر نامهای رودها از رنگ آبها و شکل ظاهری آنها بیرون آمده و نامهای کوهها را نیز اغلب از شباهت آنها با چیزهای دیگر گرفتهاند. اما به دریاها تقریباً نام کشورها و سرزمینهایی را که به آنها نزدیک بودهاند دادهاند. دریایی را که سراسر جنوب ایران را فراگرفته چون قسمت عمدۀ آن کرانههای سرزمین فارس را در ایران در بر گرفته است و از مردم ایران مردم فارس یعنی پارسیان باستان زودتر از طوایف دیگر با جهان غرب رابطه به هم زدهاند، از روزی که به تدوین تاریخ و جغرافیا آغاز کردهاند «دریای فارس» یا «خلیج فارس» نامیدهاند. کلمۀ پارس و فارس را یونانیان قدیم «پرس» تلفظ کردهاند و به همین جهت در تسمیۀ این خلیج این کلمه را نیز به کار بردهاند.
آریان، مورخ معروف یونانی، که در قرن دوم میلادی میزیسته نام خلیج فارس را پرسیکوکایتاس نوشته است که معنی درست آن «خلیج فارس» است. استرابون، جغرافیانویس معروف یونانی، که در حدود ۵۸ پ.م. به جهان آمده و در حدود ۲۵ درگذشته، در کتاب جغرافیایی خود مکرر همین نام را به کار برده است.
کوینته کورسه، مورخ معروف زبان لاتین، در کتابی که در تاریخ اسکندر نوشته است، نام این دریا را «آکواروم پرسیکو» نوشته است که معنی تحتاللفظ آن «آبگیر فارس» است.
جغرافیانویسان و تاریخنویسان تازی همهجا دربارۀ این دریا همان نام قدیم را به کار بردهاند. ابن خرداذبه که قدیمترین کتاب جغرافیا به زبان تازی از او مانده است در کتاب المسالک و الممالک اسم این دریا را بحر فارس نوشته است.
گذشته از بزرگان تاریخنویسان و جغرافیانویسان به زبان تازی، در همۀ کتابهای دیگر که ذکری از این دریا هست تا روزگار ما نام آن را برخی «بحر فارس» و برخی دیگر «بحر فارسی» و پارهای «خلیج فارس» آوردهاند.
[مقالات سعید نفیسی (در زمینۀ تاریخ تصوف، فرهنگ و ادب ایران)، به کوشش مسعود عرفانیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۶۱۷-۶۲۳]
#persian_gulf
#forever_persian_gulf
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
07.05.202504:11
هفدهم اردیبهشتماه روز اسناد ملّی و میراث مکتوب
واژۀ صَریحالمِلک [sarih.ol.melk] اسمی است مرکب از یک صفت مشبّهه (صریح، به معنی روشن) و یک اسم (مِلک، به معنی دارایی غیرمنقول)، این ساختار معمولاً در صفتهای مرکّبِ عربی مانند صریحاللهجه، سریعالسیر، شدیداللحن دیده میشود، ولی در صریحالملک حاصل ترکیب، نه صفت بلکه یک «اسم» است به معنی مجموعهای حاوی خلاصه یا رونوشت اسناد ملکی، وقفی و دیوانی یک شخص، یا موقوفات و داراییهای مکانی خاصّ که به صورت طومار، دفتر یا کتاب تدوین شده باشد. مبنای طبقهبندی صریحالملکها، محلّ وقوع رَقبات یعنی شهر و روستا و یا زیرمجموعههایی چون حمّامها و دکانهاست. این اصطلاح بهندرت
برای مجموعهای متشکل از نسخۀ اصل و رونوشتِ اسناد نیز به کار رفته است که میتوان برای نمونه به صریحالملک ابواب البرّ مظفّریّه اشاره کرد.
هدف از تهیّۀ خلاصه یا نسخۀ دوم اسناد و تنظیم صریحالملکها، دسترسی آسان به اطلاعات مدارک، آگاهی از گسترۀ جغرافیایی و همچنین نظارت، برنامهریزی و ساماندهی بهتر داراییهای یک شخص یا یک مکان بوده است. کهنترین اشاره به این اصطلاح به منابع دورۀ سلجوقی بازمیگردد.
بهرغم کاربرد صفت «صحیفۀ شرعیه» توسط عبدیبیگ، و یا تلاش قوام برای نوشتن سجلّ شرعی برای یک صریحالملک، اما به دلایل یادشده از جمله خلاصهنویسی اسناد توسط یک فرد، که طبیعتاً از برداشت نادرست خالی نیست، و نیز تدوین صریحالملک بهدست افرادی چون عبدیبیگ و اصفهانی که خود حاکم شرع نیستند و برای اثرشان نیز سجلی شرعی ننوشتهاند، «صریحالملک» را نمیتوان نوعی سند شرعی یا دیوانی به حساب آورد، بلکه باید آن را قالبی برای ثبت و گردآوری فهرست، خلاصه و یا رونوشت انواع اسناد شرعی و دیوانی مرتبط با داراییهای متعلّق به اشخاص، عمّال دیوانی و یا بقاع و اماکن خاصّ دانست. این اصطلاح دربارۀ فهرست خالصِجات و موقوفات ایران در دورۀ قاجار نیز به کار رفته است.
[صریحالمِلک: اسناد ملکی و وقفی آستانۀ شیخ صفیالدین اردبیلی در سدۀ یازدهم هجری، محمّدطاهر اصفهانی، تصحیح و پژوهش عمادالدّین شیخالحکمایی و علیرضا جلالی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، مقدمه، ص سی و یک - سی و دو.]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
واژۀ صَریحالمِلک [sarih.ol.melk] اسمی است مرکب از یک صفت مشبّهه (صریح، به معنی روشن) و یک اسم (مِلک، به معنی دارایی غیرمنقول)، این ساختار معمولاً در صفتهای مرکّبِ عربی مانند صریحاللهجه، سریعالسیر، شدیداللحن دیده میشود، ولی در صریحالملک حاصل ترکیب، نه صفت بلکه یک «اسم» است به معنی مجموعهای حاوی خلاصه یا رونوشت اسناد ملکی، وقفی و دیوانی یک شخص، یا موقوفات و داراییهای مکانی خاصّ که به صورت طومار، دفتر یا کتاب تدوین شده باشد. مبنای طبقهبندی صریحالملکها، محلّ وقوع رَقبات یعنی شهر و روستا و یا زیرمجموعههایی چون حمّامها و دکانهاست. این اصطلاح بهندرت
برای مجموعهای متشکل از نسخۀ اصل و رونوشتِ اسناد نیز به کار رفته است که میتوان برای نمونه به صریحالملک ابواب البرّ مظفّریّه اشاره کرد.
هدف از تهیّۀ خلاصه یا نسخۀ دوم اسناد و تنظیم صریحالملکها، دسترسی آسان به اطلاعات مدارک، آگاهی از گسترۀ جغرافیایی و همچنین نظارت، برنامهریزی و ساماندهی بهتر داراییهای یک شخص یا یک مکان بوده است. کهنترین اشاره به این اصطلاح به منابع دورۀ سلجوقی بازمیگردد.
بهرغم کاربرد صفت «صحیفۀ شرعیه» توسط عبدیبیگ، و یا تلاش قوام برای نوشتن سجلّ شرعی برای یک صریحالملک، اما به دلایل یادشده از جمله خلاصهنویسی اسناد توسط یک فرد، که طبیعتاً از برداشت نادرست خالی نیست، و نیز تدوین صریحالملک بهدست افرادی چون عبدیبیگ و اصفهانی که خود حاکم شرع نیستند و برای اثرشان نیز سجلی شرعی ننوشتهاند، «صریحالملک» را نمیتوان نوعی سند شرعی یا دیوانی به حساب آورد، بلکه باید آن را قالبی برای ثبت و گردآوری فهرست، خلاصه و یا رونوشت انواع اسناد شرعی و دیوانی مرتبط با داراییهای متعلّق به اشخاص، عمّال دیوانی و یا بقاع و اماکن خاصّ دانست. این اصطلاح دربارۀ فهرست خالصِجات و موقوفات ایران در دورۀ قاجار نیز به کار رفته است.
[صریحالمِلک: اسناد ملکی و وقفی آستانۀ شیخ صفیالدین اردبیلی در سدۀ یازدهم هجری، محمّدطاهر اصفهانی، تصحیح و پژوهش عمادالدّین شیخالحکمایی و علیرضا جلالی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، مقدمه، ص سی و یک - سی و دو.]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
05.05.202507:37
پانزدهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت نجف دریابندری
زبان فارسی، چه از حیث آثار ادبی و چه از حیث شکل جاری آن، به اصطلاح ملکِ طلقِ فارسها نیست، بلکه درواقع ساخته و پرداختۀ همۀ مردم ایران است. زبان فارسی درست به دلیل آنکه زبان مشترک اقوام ایرانی است، به یک معنای کاملاً واقعی آفریدۀ مشترک ملّت ایران است و این است توضیح این پدیدۀ شگفتآور که چرا در این سرزمین اقوام و زبانهای رنگارنگ همۀ مردم به زبان فارسی عشق میورزند.
در کمتر از یک قرن اخیر بارها از طرف نیروهای خارجی برای تجزیه کردن ایران تلاش شده است. یکی از سخنانی که در آستانۀ انقلاب ایران مکرر شنیده میشد این بود که تکان انقلاب ایران را تجزیه خواهد کرد و تجاوز به خاک ایران بی گمان به همین امید صورت گرفت، ولی ایران تجزیه نشد.
در اثبات هویّت ملّی ایران دلایل گوناگون میتوان آورد، ولی از همۀ این دلایل که بگذریم اینکه ملّت ایران به عنوان یک واحد سیاسی و اجتماعی در مواقع بحران و خطر از موجودیت خود دفاع میکند و بر جای میماند واقعیت انکارناپذیری است. ملّت ایران یک واقعیت تاریخی است، موجودی است که در جریان تاریخ به وجود آمده است و هست و هستی آن هم به شکل خاصی از حکومت بستگی ندارد. بنابراین حکومت است که باید رفتار خود را به مقتضیات این هستی تاریخی منطبق سازد، وگرنه آنکه دیر یا زود تجزیه میشود و برمیافتد حکومت نادان و ستمگر است، نه ملّت ایران.
تنوع زبان یکی از این مقتضیات است، و من گمان میکنم دوام نقش زیبنده و فرخندۀ زبان فارسی به عنوان زبان مشترک به شناختن این معنی بستگی دارد. به عبارت دیگر، زبان مشترک باید همان زبان مشترک باقی بماند، زبان مشترک هم وسیلۀ اتصال است و هم وسیلۀ انفصال، چنانکه وحدت ملّی هم به هیچوجه ساده و مطلق نیست. وحدت همیشه از کثرت حاصل میشود. این تودۀ عظیمی که ملّت ایران را تشکیل میدهد یک چیز جامد و راکد نیست که مثل یک پارچه سنگ هیچ کنش و تنشی در آن جریان نداشته باشد. ملّت ایران یک ساختکار (یا «مکانیسم») زنده است، دستگاهی است که «کار میکند» و اجزای آن با هم روابط کشش و کوشش و بده و بستان دارند. زبان فارسی آن زمینه یا آن «مدیومی» است که این روند بده و بستان روی آن و به واسطۀ آن صورت میگیرد. در این ساختکار (یا «مکانیسم») مانند هر ساختکار دیگری انفصال اجزا هم به اندازۀ اتصال آنها لازمۀ زنده بودن و عمل کردن است. زبان فارسی در سرزمین پهناور ما وظیفۀ وصل کردن عناصر رنگارنگ تشکیلدهندۀ هویّت ملّی ایرانی را بر عهده دارد. در این شکی نیست، اما باید به یاد داشته باشیم که زبان مشترک بر حسب تعریف پیشفرض سادهای دارد و آن وجود زبانهای غیرمشترک است.
«زبان فارسی، زبان مشترک»، نجف دریابندری، ایراننامه، سال ۷، شمارۀ ۲۸، تابستان ۱۳۶۸، ص ۶۷۴-۶۷۸.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
زبان فارسی، چه از حیث آثار ادبی و چه از حیث شکل جاری آن، به اصطلاح ملکِ طلقِ فارسها نیست، بلکه درواقع ساخته و پرداختۀ همۀ مردم ایران است. زبان فارسی درست به دلیل آنکه زبان مشترک اقوام ایرانی است، به یک معنای کاملاً واقعی آفریدۀ مشترک ملّت ایران است و این است توضیح این پدیدۀ شگفتآور که چرا در این سرزمین اقوام و زبانهای رنگارنگ همۀ مردم به زبان فارسی عشق میورزند.
در کمتر از یک قرن اخیر بارها از طرف نیروهای خارجی برای تجزیه کردن ایران تلاش شده است. یکی از سخنانی که در آستانۀ انقلاب ایران مکرر شنیده میشد این بود که تکان انقلاب ایران را تجزیه خواهد کرد و تجاوز به خاک ایران بی گمان به همین امید صورت گرفت، ولی ایران تجزیه نشد.
در اثبات هویّت ملّی ایران دلایل گوناگون میتوان آورد، ولی از همۀ این دلایل که بگذریم اینکه ملّت ایران به عنوان یک واحد سیاسی و اجتماعی در مواقع بحران و خطر از موجودیت خود دفاع میکند و بر جای میماند واقعیت انکارناپذیری است. ملّت ایران یک واقعیت تاریخی است، موجودی است که در جریان تاریخ به وجود آمده است و هست و هستی آن هم به شکل خاصی از حکومت بستگی ندارد. بنابراین حکومت است که باید رفتار خود را به مقتضیات این هستی تاریخی منطبق سازد، وگرنه آنکه دیر یا زود تجزیه میشود و برمیافتد حکومت نادان و ستمگر است، نه ملّت ایران.
تنوع زبان یکی از این مقتضیات است، و من گمان میکنم دوام نقش زیبنده و فرخندۀ زبان فارسی به عنوان زبان مشترک به شناختن این معنی بستگی دارد. به عبارت دیگر، زبان مشترک باید همان زبان مشترک باقی بماند، زبان مشترک هم وسیلۀ اتصال است و هم وسیلۀ انفصال، چنانکه وحدت ملّی هم به هیچوجه ساده و مطلق نیست. وحدت همیشه از کثرت حاصل میشود. این تودۀ عظیمی که ملّت ایران را تشکیل میدهد یک چیز جامد و راکد نیست که مثل یک پارچه سنگ هیچ کنش و تنشی در آن جریان نداشته باشد. ملّت ایران یک ساختکار (یا «مکانیسم») زنده است، دستگاهی است که «کار میکند» و اجزای آن با هم روابط کشش و کوشش و بده و بستان دارند. زبان فارسی آن زمینه یا آن «مدیومی» است که این روند بده و بستان روی آن و به واسطۀ آن صورت میگیرد. در این ساختکار (یا «مکانیسم») مانند هر ساختکار دیگری انفصال اجزا هم به اندازۀ اتصال آنها لازمۀ زنده بودن و عمل کردن است. زبان فارسی در سرزمین پهناور ما وظیفۀ وصل کردن عناصر رنگارنگ تشکیلدهندۀ هویّت ملّی ایرانی را بر عهده دارد. در این شکی نیست، اما باید به یاد داشته باشیم که زبان مشترک بر حسب تعریف پیشفرض سادهای دارد و آن وجود زبانهای غیرمشترک است.
«زبان فارسی، زبان مشترک»، نجف دریابندری، ایراننامه، سال ۷، شمارۀ ۲۸، تابستان ۱۳۶۸، ص ۶۷۴-۶۷۸.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
03.05.202504:30
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
مقالات سعید نفیسی، جلد چهارم
مقالات، یادداشتها و مقدّمههایی که از استاد سعید نفیسی بر جا مانده، حاوی برخی از مهمترین یافتهها در مطالعات ایرانشناسی، بهویژه در تاریخ ادبی و فرهنگی ایران است که به دست یکی از کوشاترین و جویاترین دانشمندان این سرزمین فراهم شده است. در این دفتر، پس از سه دفتر پیشین، چهل و چند نوشته از ایشان گردآوری و بازچاپ شده تا بخشی دیگر از آن یافتهها، بههمراه نمایههایی متنوّع، در اختیار علاقهمندان قرار گیرد.
[مقالات سعید نفیسی (در زمینۀ زبان و ادب فارسی)، جلد ۴، به کوشش دکتر جواد بشری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از سیزدهم تا بیست و چهارم اردیبهشتماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
مقالات سعید نفیسی، جلد چهارم
مقالات، یادداشتها و مقدّمههایی که از استاد سعید نفیسی بر جا مانده، حاوی برخی از مهمترین یافتهها در مطالعات ایرانشناسی، بهویژه در تاریخ ادبی و فرهنگی ایران است که به دست یکی از کوشاترین و جویاترین دانشمندان این سرزمین فراهم شده است. در این دفتر، پس از سه دفتر پیشین، چهل و چند نوشته از ایشان گردآوری و بازچاپ شده تا بخشی دیگر از آن یافتهها، بههمراه نمایههایی متنوّع، در اختیار علاقهمندان قرار گیرد.
[مقالات سعید نفیسی (در زمینۀ زبان و ادب فارسی)، جلد ۴، به کوشش دکتر جواد بشری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از سیزدهم تا بیست و چهارم اردیبهشتماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
30.04.202504:19
دهم اردیبهشتماه زادروز رهی معیّری
نیروی اشک
عزمِ وداع کرد جوانی به روستای
در تیرهشامی از برِ خورشیدطلعتی
طبعِ هوا دُژم بُد و چرخ از فرازِ ابر
همچون حباب در دلِ دریایِ ظلمتی
زن گفت با جوان که ازین ابر فتنهزای
ترسم رسد به گُلبنِ حُسنِ تو آفتی
در این شبِ سیه که فرومرده شمعِ ماه
ای مه، چراغِ کلبۀ من باش ساعتی
لیکن جوان ز جنبشِ طوفان نداشت باک
دریادلان ز موج ندارند دهشتی
برخاست تا برون بنهد پای زان سرای
کاو را دگر نبود مجالِ اقامتی
سروِ روان چو عزمِ جوان استوار دید
افراخت قامتی که عیان شد قیامتی
بر چهرِ یار دوخت به حسرت دو چشمِ خویش
چون مفلسِ گرسنه به خوانِ ضیافتی
با یک نگاه کرد بیان شرحِ اشتیاق
بی آنکه از زبان بکشد بارِ منّتی
چون گوهری که غلتد بر صفحهای ز سیم
غلتان به سیمگونرخِ وی اشکِ حسرتی
زان قطرۀ سرشک فروماند پایِ مرد
یکسر ز دست رفت اگرش بود طاقتی
آتش فتاد در دلش از آبِ چشمِ دوست
گفتی میانِ آتش و آب است نسبتی
این طرفه بین که سیل خروشان در او نداشت
چندان اثر که قطرۀ اشک محبّتی
تیرماه ۱۳۲۰
محمّدحسن بیوک معیری متخلص به رهی از شاعران غزلسرای بنام، متولد ۱۲۸۸ شمسی، روز جمعه ۲۴ آبانماه [۱۳۴۷] وفات کرد. آن مرحوم خدمت اداری را در وزارت پیشه و هنر (اقتصاد) گذرانید و پس از بازنشستگی در کتابخانۀ سلطنتی خدمت میکرد. وی چند سفر فرهنگی به ممالک همجوار رفت و در مجامع ادبی و شاعرانه مخصوصاً در پاکستان و افغانستان شهرت بسیار داشت.
مجموعۀ ارزندهای از شعرهایش به نام سایۀ عمر با مقدمۀ گویایی از علی دشتی در سبک و هنر شعری او چند سال پیش نشر شد. شعرش از نظر ذوق و فکر متمایل به سبک هندی و از لحاظ روانی و آسانی متأثر از سعدی بود. در اشعار طنز و طیبت هم قدرت و لطافت طبع شاعر بهخوبی نمایان است (نادرهکاران، ج ۱، ص ۳۳۵).
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نیروی اشک
عزمِ وداع کرد جوانی به روستای
در تیرهشامی از برِ خورشیدطلعتی
طبعِ هوا دُژم بُد و چرخ از فرازِ ابر
همچون حباب در دلِ دریایِ ظلمتی
زن گفت با جوان که ازین ابر فتنهزای
ترسم رسد به گُلبنِ حُسنِ تو آفتی
در این شبِ سیه که فرومرده شمعِ ماه
ای مه، چراغِ کلبۀ من باش ساعتی
لیکن جوان ز جنبشِ طوفان نداشت باک
دریادلان ز موج ندارند دهشتی
برخاست تا برون بنهد پای زان سرای
کاو را دگر نبود مجالِ اقامتی
سروِ روان چو عزمِ جوان استوار دید
افراخت قامتی که عیان شد قیامتی
بر چهرِ یار دوخت به حسرت دو چشمِ خویش
چون مفلسِ گرسنه به خوانِ ضیافتی
با یک نگاه کرد بیان شرحِ اشتیاق
بی آنکه از زبان بکشد بارِ منّتی
چون گوهری که غلتد بر صفحهای ز سیم
غلتان به سیمگونرخِ وی اشکِ حسرتی
زان قطرۀ سرشک فروماند پایِ مرد
یکسر ز دست رفت اگرش بود طاقتی
آتش فتاد در دلش از آبِ چشمِ دوست
گفتی میانِ آتش و آب است نسبتی
این طرفه بین که سیل خروشان در او نداشت
چندان اثر که قطرۀ اشک محبّتی
تیرماه ۱۳۲۰
محمّدحسن بیوک معیری متخلص به رهی از شاعران غزلسرای بنام، متولد ۱۲۸۸ شمسی، روز جمعه ۲۴ آبانماه [۱۳۴۷] وفات کرد. آن مرحوم خدمت اداری را در وزارت پیشه و هنر (اقتصاد) گذرانید و پس از بازنشستگی در کتابخانۀ سلطنتی خدمت میکرد. وی چند سفر فرهنگی به ممالک همجوار رفت و در مجامع ادبی و شاعرانه مخصوصاً در پاکستان و افغانستان شهرت بسیار داشت.
مجموعۀ ارزندهای از شعرهایش به نام سایۀ عمر با مقدمۀ گویایی از علی دشتی در سبک و هنر شعری او چند سال پیش نشر شد. شعرش از نظر ذوق و فکر متمایل به سبک هندی و از لحاظ روانی و آسانی متأثر از سعدی بود. در اشعار طنز و طیبت هم قدرت و لطافت طبع شاعر بهخوبی نمایان است (نادرهکاران، ج ۱، ص ۳۳۵).
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
29.04.202505:14
نهم اردیبهشتماه زادروز محمّد معین
دوران حیات علمی معین ثمربخش و اثرزای بود. او مقالات و کتب متعدد انتشار داد. آثارش از زمانی که با روش تحقیق اروپایی انس گرفت و مخصوصاً از موقعی که بر نوشتههای خارجی دست یافت موجب انعطاف نظر ایرانشناسان بدو شد.
با مرحوم تقیزاده نیز مأنوس بود و اطمینان و علاقۀ او را به خود جلب کرد. تا آنجا که تقیزاده کلیۀ یادداشتهای ذیقیمت خود را که در طی سی سال دربارۀ اسماعیلیه جمع کرده بود در اختیار معین گذارد. معین به محضر مرحوم قزوینی نیز آمد و شد داشت. ولی به مناسبت آنکه در کار تدوین لغتنامه با مرحوم دهخدا همکاری میکرد بیش از هر کس با او مأنوس شده بود. دهخدا هم به موقع مرگ چون کسی را امینتر و لایقتر و دلسوزتر از معین نیافت وصیت کرد که معین به کار لغتنامه بپردازد.
معین شیفتۀ کار بود و مخصوصاً به کار لغت علاقهمندی داشت. الحق در این زمینه تبحّر و بصیرتی پیدا کرد. توانست همزمان با ادامۀ انتشار لغتنامه به تصحیح و نشر برهان قاطع و نیز تألیف فرهنگ فارسی بپردازد.
به یاد آوردم ایّامی را که با معین به هنگام کنگرۀ شرقشناسی همسفر بودم. یک بار هم سفر آلمان. از آنجا هم به سویس رفتیم. معین همهجا آموزنده بود و آموزگار، هروقت از او پرسشی میشد، هرچه میدانست میآموخت و هروقت مطلبی تازه میشنید فوری بر روی «فیش» یادداشت میکرد.
پورداود به مناسبت آنکه معین به فرهنگ و زبان پیش اسلامی ایران علاقهمند بود او را بسیار مینواخت و نگاهبانی میکرد. شاید همشهری بودن (که هردو از رشت بودند) این پیوند را محکمتر کرده بود.
معین در طریق تحقیق بیش از هرکس متأثر از پورداود بود، بیشتر از او پیروی میکرد.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ سوم ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۳۹۸-۳۹۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دوران حیات علمی معین ثمربخش و اثرزای بود. او مقالات و کتب متعدد انتشار داد. آثارش از زمانی که با روش تحقیق اروپایی انس گرفت و مخصوصاً از موقعی که بر نوشتههای خارجی دست یافت موجب انعطاف نظر ایرانشناسان بدو شد.
با مرحوم تقیزاده نیز مأنوس بود و اطمینان و علاقۀ او را به خود جلب کرد. تا آنجا که تقیزاده کلیۀ یادداشتهای ذیقیمت خود را که در طی سی سال دربارۀ اسماعیلیه جمع کرده بود در اختیار معین گذارد. معین به محضر مرحوم قزوینی نیز آمد و شد داشت. ولی به مناسبت آنکه در کار تدوین لغتنامه با مرحوم دهخدا همکاری میکرد بیش از هر کس با او مأنوس شده بود. دهخدا هم به موقع مرگ چون کسی را امینتر و لایقتر و دلسوزتر از معین نیافت وصیت کرد که معین به کار لغتنامه بپردازد.
معین شیفتۀ کار بود و مخصوصاً به کار لغت علاقهمندی داشت. الحق در این زمینه تبحّر و بصیرتی پیدا کرد. توانست همزمان با ادامۀ انتشار لغتنامه به تصحیح و نشر برهان قاطع و نیز تألیف فرهنگ فارسی بپردازد.
به یاد آوردم ایّامی را که با معین به هنگام کنگرۀ شرقشناسی همسفر بودم. یک بار هم سفر آلمان. از آنجا هم به سویس رفتیم. معین همهجا آموزنده بود و آموزگار، هروقت از او پرسشی میشد، هرچه میدانست میآموخت و هروقت مطلبی تازه میشنید فوری بر روی «فیش» یادداشت میکرد.
پورداود به مناسبت آنکه معین به فرهنگ و زبان پیش اسلامی ایران علاقهمند بود او را بسیار مینواخت و نگاهبانی میکرد. شاید همشهری بودن (که هردو از رشت بودند) این پیوند را محکمتر کرده بود.
معین در طریق تحقیق بیش از هرکس متأثر از پورداود بود، بیشتر از او پیروی میکرد.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ سوم ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۳۹۸-۳۹۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation


07.05.202509:05
افتتاح کتابفروشی و نگارخانۀ افشار
جمعه، ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۶ تا ۲۰
کتابفروشی و نگارخانۀ افشار
خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارۀ ۱۲
به این مناسبت از روز افتتاحیه به مدت یک هفته (نوزدهم تا بیست و ششم اردیبهشتماه) کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار با ۳۰٪ تخفیف عرضه میشود. علاقهمندان میتوانند با حضور در کتابفروشی و نگارخانۀ افشار کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار را با تخفیف ویژۀ این مناسبت تهیه کنند.
همزمان با این رویداد، آثار خوشنویسی استاد محمّد شهبازی در نگارخانۀ افشار به نمایش درمیآید. این نمایشگاه تا بیست و سوم خردادماه سال جاری برپا خواهد بود.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
جمعه، ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۶ تا ۲۰
کتابفروشی و نگارخانۀ افشار
خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارۀ ۱۲
به این مناسبت از روز افتتاحیه به مدت یک هفته (نوزدهم تا بیست و ششم اردیبهشتماه) کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار با ۳۰٪ تخفیف عرضه میشود. علاقهمندان میتوانند با حضور در کتابفروشی و نگارخانۀ افشار کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار را با تخفیف ویژۀ این مناسبت تهیه کنند.
همزمان با این رویداد، آثار خوشنویسی استاد محمّد شهبازی در نگارخانۀ افشار به نمایش درمیآید. این نمایشگاه تا بیست و سوم خردادماه سال جاری برپا خواهد بود.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation


06.05.202510:14
شانزدهم اردیبهشتماه زادروز ذبیحالله صفا
زبان فارسی و وحدت ملّی
اگر زبان فارسی دری نبود ما چندین مملکت میشدیم که هر کدام برای خود زبانی داشت و از یکدیگر جدا میشدیم، ولی چیزی که ما را به هم پیوسته و در تمام دورههای صعب و مشکلی که بر ما گذشته این پیوند را نگه داشته، همین زبان فارسی است. یعنی من که در مازندران زندگی میکردم، سعدی را که در شیراز میزیست هموطن خود حساب میکردم، چون با من همزبان است و او را شاعر خود دانستم. در حالی که اگر جز این بود شاعر من فقط مسته مرد یا دیواروز و نویسندهٔ من مرزبان پسر شهریار باوندی بود و زبان من هم طبری بود و سعدی آدمی بود متعلق به جای دیگر و به من مربوط نبود.
با این کیفیت زبان دری خود به خود اثرش را در ایجاد وحدت ملّی مینمایاند و این اولین مطلبی است که باید دربارهٔ تأثیر زبان فارسی از لحاظ ایجاد وحدت ملّی بدان توجه کنیم.
«زبان فارسی و وحدت ملی»، ذبیحالله صفا
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۱، ص ۴۷۰-۴۷۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
زبان فارسی و وحدت ملّی
اگر زبان فارسی دری نبود ما چندین مملکت میشدیم که هر کدام برای خود زبانی داشت و از یکدیگر جدا میشدیم، ولی چیزی که ما را به هم پیوسته و در تمام دورههای صعب و مشکلی که بر ما گذشته این پیوند را نگه داشته، همین زبان فارسی است. یعنی من که در مازندران زندگی میکردم، سعدی را که در شیراز میزیست هموطن خود حساب میکردم، چون با من همزبان است و او را شاعر خود دانستم. در حالی که اگر جز این بود شاعر من فقط مسته مرد یا دیواروز و نویسندهٔ من مرزبان پسر شهریار باوندی بود و زبان من هم طبری بود و سعدی آدمی بود متعلق به جای دیگر و به من مربوط نبود.
با این کیفیت زبان دری خود به خود اثرش را در ایجاد وحدت ملّی مینمایاند و این اولین مطلبی است که باید دربارهٔ تأثیر زبان فارسی از لحاظ ایجاد وحدت ملّی بدان توجه کنیم.
«زبان فارسی و وحدت ملی»، ذبیحالله صفا
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۱، ص ۴۷۰-۴۷۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
04.05.202508:57
چهاردهم اردیبهشتماه زادروز علیمحمّد حقشناس
فارسی، زبان فرهنگ مشترک اقوام ایرانی
زبان فارسی زبان هیچیک از مردمی نیست که با قید «قوم فارس» از دیگر اقوام ایرانی، یعنی از ترک و ترکمن و گیل و دیلم و کرد و لر و بلوچ و عرب و دیگران بازشناخته میشوند. بلکه زبانی است که به فرهنگ ایران و به تاریخ آن متعلق است و مثل خود آن فرهنگ و تاریخ، مشترک میان همۀ اقوام ایرانی است. این زبان اساساً در مکتب و مدرسه آموخته میشود و عمدتاً سرشتی نوشتاری دارد.
در کنار این زبان مشترک فرهنگی، همۀ اقوام ایرانی، چه فارس و چه غیر آن، زبانهای قومی خود را نیز دارند، این زبانهای قومی عموماً به طور طبیعی و بی زحمت مدرسه و معلّم آموخته میشوند و خود سرشتی عمدتاً گفتاری دارند. با این حساب همۀ اقوام ایرانی در عین حال که در امور روزمرّۀ زندگی از زبانهای مختص به خودشان بهره میگیرند در بسیاری از زمینهها فقط از زبان فارسی استفاده میکنند و این هیچ ربطی به آن ندارد که زبان فارسی در عصر جدید به عنوان زبان رسمی کشور برگزیده شده است، بلکه سنتی است که ریشه در تاریخ پر طول و تفصیل این مرز و بوم دارد. اگر زبان عربی را با قبول نقش بسیار مهمی که در فرهنگ و تمدن اسلامی به عهده داشته است کنار بگذاریم، میتوانیم بگوییم که همۀ اقوام ایرانی از بدو تأسیس نخستین دولت ایرانی پس از سلطۀ اعراب، عمدتاً سواد به زبان فارسی میآموختهاند. کتاب و رساله و نامه به زبان فارسی مینوشتهاند. شعر به فارسی میسرودهاند. قصّه به فارسی میپرداختهاند. قباله و سند و قرارداد و مانند اینها را به فارسی تهیه میکردهاند و از اینها مهمتر اسطوره و حماسه و دین و مذهبشان به فارسی ثبت میشده است. پس فارسی همان قدر زبان تکتک این اقوام است که زبانهای قومی آنها. منتها فارسی و زبانهای قومی هریک به سطح و ساحتی خاص از حیات این اقوام متعلق است.
«زبان فارسی از سنّت تا تجدّد»، علیمحمّد حقشناس، کلک، بهمن و اسفند ۱۳۴۷، شمارۀ ۷۱ و ۷۲، ص ۱۲-۱۴.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
فارسی، زبان فرهنگ مشترک اقوام ایرانی
زبان فارسی زبان هیچیک از مردمی نیست که با قید «قوم فارس» از دیگر اقوام ایرانی، یعنی از ترک و ترکمن و گیل و دیلم و کرد و لر و بلوچ و عرب و دیگران بازشناخته میشوند. بلکه زبانی است که به فرهنگ ایران و به تاریخ آن متعلق است و مثل خود آن فرهنگ و تاریخ، مشترک میان همۀ اقوام ایرانی است. این زبان اساساً در مکتب و مدرسه آموخته میشود و عمدتاً سرشتی نوشتاری دارد.
در کنار این زبان مشترک فرهنگی، همۀ اقوام ایرانی، چه فارس و چه غیر آن، زبانهای قومی خود را نیز دارند، این زبانهای قومی عموماً به طور طبیعی و بی زحمت مدرسه و معلّم آموخته میشوند و خود سرشتی عمدتاً گفتاری دارند. با این حساب همۀ اقوام ایرانی در عین حال که در امور روزمرّۀ زندگی از زبانهای مختص به خودشان بهره میگیرند در بسیاری از زمینهها فقط از زبان فارسی استفاده میکنند و این هیچ ربطی به آن ندارد که زبان فارسی در عصر جدید به عنوان زبان رسمی کشور برگزیده شده است، بلکه سنتی است که ریشه در تاریخ پر طول و تفصیل این مرز و بوم دارد. اگر زبان عربی را با قبول نقش بسیار مهمی که در فرهنگ و تمدن اسلامی به عهده داشته است کنار بگذاریم، میتوانیم بگوییم که همۀ اقوام ایرانی از بدو تأسیس نخستین دولت ایرانی پس از سلطۀ اعراب، عمدتاً سواد به زبان فارسی میآموختهاند. کتاب و رساله و نامه به زبان فارسی مینوشتهاند. شعر به فارسی میسرودهاند. قصّه به فارسی میپرداختهاند. قباله و سند و قرارداد و مانند اینها را به فارسی تهیه میکردهاند و از اینها مهمتر اسطوره و حماسه و دین و مذهبشان به فارسی ثبت میشده است. پس فارسی همان قدر زبان تکتک این اقوام است که زبانهای قومی آنها. منتها فارسی و زبانهای قومی هریک به سطح و ساحتی خاص از حیات این اقوام متعلق است.
«زبان فارسی از سنّت تا تجدّد»، علیمحمّد حقشناس، کلک، بهمن و اسفند ۱۳۴۷، شمارۀ ۷۱ و ۷۲، ص ۱۲-۱۴.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation


02.05.202507:27
دوازدهم اردیبهشتماه روز معلّم
طرز بیان و آموزگاری باید برای طفل دلپذیر باشد. اکثر معلّمها از این پند غافلند که میفرماید:
چون سر و کار تو با کودک فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
رفتار و گفتار معلّمین و اولیای مدرسه باید برای شاگردان سرمشق باشد. پاکیزگی و ادب و حسن خلق و راستی و درستی و نیکوکاری و شرافتمندی و صفات حسنۀ دیگر را کودکان اگر از پیشوایان خود ببینند صدچندان بهتر بیاموزند تا در کتاب بخوانند یا از واعظ و معلّم بشنوند.
محمدعلی فروغی
[نامههای محمدعلی فروغی، به کوشش محمد افشینوفایی و مهدی فیروزیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۲۳۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
طرز بیان و آموزگاری باید برای طفل دلپذیر باشد. اکثر معلّمها از این پند غافلند که میفرماید:
چون سر و کار تو با کودک فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
رفتار و گفتار معلّمین و اولیای مدرسه باید برای شاگردان سرمشق باشد. پاکیزگی و ادب و حسن خلق و راستی و درستی و نیکوکاری و شرافتمندی و صفات حسنۀ دیگر را کودکان اگر از پیشوایان خود ببینند صدچندان بهتر بیاموزند تا در کتاب بخوانند یا از واعظ و معلّم بشنوند.
محمدعلی فروغی
[نامههای محمدعلی فروغی، به کوشش محمد افشینوفایی و مهدی فیروزیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۲۳۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
30.04.202503:31
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت علیمحمّد حقشناس
گفتهاند فردوسی از آن رو بزرگ و ستودنی است که زبان فارسی را با خلق شاهکار شکوهمند خود، شاهنامه، زنده نگه داشته است. این کار او بیگمان درخور ستایش حتماً هست. اما اگر از من بپرسند، میگویم این حکیم بخرد بیش و پیش از همه از آن رو بزرگ و ستایشی است که در یکی از بحرانیترین دورهها از حیات فکری ایران که در آن هم فرهنگ ایران و هم هویت ایرانی ما از درون (و نه از بیرون و در عرصۀ سیاست و جغرافیا) دستخوش تضاد و تعارضی جانشکار شده بود، او به سائقۀ روح بلند و چشم نهانبینش توانست در شاهکار جاوید خود تعریفی تازه از فرهنگ و هویت کهن ما فرا پیش نهد و با این کار هم در کالبد فرهنگ و هویت بحرانزدۀ ما جانی تازه بدمد و هم گریبان ما را از چنگ تضاد و تعارضی به درآورد که رفته رفته داشت موجودیت ما را به ورطۀ نابودی میکشاند و من فکر میکنم که راز عظمت فردوسی و شکوه شاهکار او را در درجۀ اوّل در همین نکته باید جست و کلید کشف و شناخت خدمتی را هم که او در حق ما ایرانیان کرده است بیش از هر جای دیگر در همین جا میباید خواست. وگرنه اگر او بدین تضاد و تعارض در ساحت فرهنگ و هویت ما خاتمه نداده بود در آن صورت خدمتی که الحق به زبان فارسی کرده است چه معنایی میتوانست داشته باشد؟ مگر نه اینکه شرف زبان فارسی در آن است که آیینۀ فرهنگ ما و جلوهگاه هویت جمعی ما باشد؟ و مگر نه اینکه اگر فرهنگ و هویت ما در غرقاب آن تضاد و تعارض فرومیرفت زبان فارسی نیز از آن ماجرا جان به درنمیبرد؟
فردوسی از فرهنگ و هویت باستانی ما روایتی تازه و تصویری نوین از آن گونه بازآفرید و فرا پیش نهاد که با محتوای هویت ایرانیان مسلمان از هر نظر دمساز و همتا بود؛ تا آنجا که اینک ما از پس فردوسی میتوانیم به فرهنگ و هویت باستانی خود وفادار بمانیم بی آنکه در چشم هویت مسلمان خویش گناهکار به شمار آییم. میتوانیم در میان سفرۀ نوروزی خود شمع و سبزی و آیینهمان را با کلامالله مجید برابر نهیم و خاطر آسوده بداریم که این دو فرهنگ راهی یک منزلند، گیرم از دو گوهر باشند.
آری، اگر از من بپرسند، میگویم اعجاز فردوسی در همین بود که گفتم. در اینکه آتش و آب را به هم آشتی داد و گرما و نور را با هم در بلور اشعار پرتلألؤش به رقص و ترنم واداشت و از اینهمه حرزی ساخت بر بازوی ایران تا ایران بماند و زبان فارسی بماند و ما نیز هم.
«در حکمت چارهساز فردوسی»، دکتر علیمحمّد حقشناس، آدینه، دی ۱۳۶۸، شمارۀ ۴۰، ص ۸-۹.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
گفتهاند فردوسی از آن رو بزرگ و ستودنی است که زبان فارسی را با خلق شاهکار شکوهمند خود، شاهنامه، زنده نگه داشته است. این کار او بیگمان درخور ستایش حتماً هست. اما اگر از من بپرسند، میگویم این حکیم بخرد بیش و پیش از همه از آن رو بزرگ و ستایشی است که در یکی از بحرانیترین دورهها از حیات فکری ایران که در آن هم فرهنگ ایران و هم هویت ایرانی ما از درون (و نه از بیرون و در عرصۀ سیاست و جغرافیا) دستخوش تضاد و تعارضی جانشکار شده بود، او به سائقۀ روح بلند و چشم نهانبینش توانست در شاهکار جاوید خود تعریفی تازه از فرهنگ و هویت کهن ما فرا پیش نهد و با این کار هم در کالبد فرهنگ و هویت بحرانزدۀ ما جانی تازه بدمد و هم گریبان ما را از چنگ تضاد و تعارضی به درآورد که رفته رفته داشت موجودیت ما را به ورطۀ نابودی میکشاند و من فکر میکنم که راز عظمت فردوسی و شکوه شاهکار او را در درجۀ اوّل در همین نکته باید جست و کلید کشف و شناخت خدمتی را هم که او در حق ما ایرانیان کرده است بیش از هر جای دیگر در همین جا میباید خواست. وگرنه اگر او بدین تضاد و تعارض در ساحت فرهنگ و هویت ما خاتمه نداده بود در آن صورت خدمتی که الحق به زبان فارسی کرده است چه معنایی میتوانست داشته باشد؟ مگر نه اینکه شرف زبان فارسی در آن است که آیینۀ فرهنگ ما و جلوهگاه هویت جمعی ما باشد؟ و مگر نه اینکه اگر فرهنگ و هویت ما در غرقاب آن تضاد و تعارض فرومیرفت زبان فارسی نیز از آن ماجرا جان به درنمیبرد؟
فردوسی از فرهنگ و هویت باستانی ما روایتی تازه و تصویری نوین از آن گونه بازآفرید و فرا پیش نهاد که با محتوای هویت ایرانیان مسلمان از هر نظر دمساز و همتا بود؛ تا آنجا که اینک ما از پس فردوسی میتوانیم به فرهنگ و هویت باستانی خود وفادار بمانیم بی آنکه در چشم هویت مسلمان خویش گناهکار به شمار آییم. میتوانیم در میان سفرۀ نوروزی خود شمع و سبزی و آیینهمان را با کلامالله مجید برابر نهیم و خاطر آسوده بداریم که این دو فرهنگ راهی یک منزلند، گیرم از دو گوهر باشند.
آری، اگر از من بپرسند، میگویم اعجاز فردوسی در همین بود که گفتم. در اینکه آتش و آب را به هم آشتی داد و گرما و نور را با هم در بلور اشعار پرتلألؤش به رقص و ترنم واداشت و از اینهمه حرزی ساخت بر بازوی ایران تا ایران بماند و زبان فارسی بماند و ما نیز هم.
«در حکمت چارهساز فردوسی»، دکتر علیمحمّد حقشناس، آدینه، دی ۱۳۶۸، شمارۀ ۴۰، ص ۸-۹.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation


28.04.202506:35
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
از شاهنامه تا خداینامه
هدف نویسنده در این کتاب اثبات این نکته است که شاهنامۀ فردوسی دارای آبشخوری نوشتاری بوده و مأخذ آن یعنی شاهنامۀ منثور ابومنصوری نیز به پیروی از سنّت کهن خداینامهنویسی، بر اساس آثار نوشتاری تألیف شده است. در پیوست این پژوهش نیز فهرستی از آثار ازدسترفتۀ پهلوی و ترجمههای عربی و فارسی آنها بر اساس منابع کهن از سدههای نخستین اسلامی فراهم آمده است. این فهرست نمایانگر وجود کتاب و کتابت در فرهنگ ساسانی است.
[از شاهنامه تا خداینامه: جستاری دربارۀ مآخذ مستقیم و غیرمستقیم شاهنامه، تألیف دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از هشتم تا بیست و یکم اردیبهشتماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
از شاهنامه تا خداینامه
هدف نویسنده در این کتاب اثبات این نکته است که شاهنامۀ فردوسی دارای آبشخوری نوشتاری بوده و مأخذ آن یعنی شاهنامۀ منثور ابومنصوری نیز به پیروی از سنّت کهن خداینامهنویسی، بر اساس آثار نوشتاری تألیف شده است. در پیوست این پژوهش نیز فهرستی از آثار ازدسترفتۀ پهلوی و ترجمههای عربی و فارسی آنها بر اساس منابع کهن از سدههای نخستین اسلامی فراهم آمده است. این فهرست نمایانگر وجود کتاب و کتابت در فرهنگ ساسانی است.
[از شاهنامه تا خداینامه: جستاری دربارۀ مآخذ مستقیم و غیرمستقیم شاهنامه، تألیف دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از هشتم تا بیست و یکم اردیبهشتماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
07.05.202506:24
فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اردیبهشتماه ۱۴۰۴
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
06.05.202507:42
شانزدهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت حسین منزوی
در به سماع آمده است از خبر آمدنت
خانه غزلخوان شده از زمزمۀ در زدنت
خانۀ بیجان ز تو جان یافته، جانا! نه عجب
گر همه من جان بشوم بر اثر آمدنت
«حافظ شیراز» مگر وصف جمال تو کند
وصف نیارست یقین ورنه غزلهای منت
یا تو خود ای جان غزل! ای همه دیوان غزل!
لب بگشایی که سخن وام کنم از دهنت
از همه شیریندهنان، وز همه شیرینسخنان
جز تو کسی نیست شکر- هم دهنت- هم سخنت
بیکه فراقت ببرد روشنی از چشم تنم
یوسف من! چشم دلم باز کن از پیرهنت
عشق پی بستن من، بستن جان و تن من
بافته زنجیری ازآن زلف شکندرشکنت
آینهای شد غزلم- آینۀ کوچک تو-
خیز و درین آینه بین، جلوهای از خویشتنت
حسین منزوی (۱ مهر ۱۳۲۵ - ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳) یکی از بزرگترین غزلسرایان معاصر بود که نگاهی تازه به غزل داشت و تحولی در زبان و مضامین آن ایجاد کرد. او در سرودن شعر نیمایی و ترانه نیز توانمند بود. از آثار شعری وی میتوان به حنجرۀ زخمی تغزل، با سیاوش از آتش (برگزیدۀ غزلها) و از ترمه و تغزل (برگزیدۀ اشعار) اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
در به سماع آمده است از خبر آمدنت
خانه غزلخوان شده از زمزمۀ در زدنت
خانۀ بیجان ز تو جان یافته، جانا! نه عجب
گر همه من جان بشوم بر اثر آمدنت
«حافظ شیراز» مگر وصف جمال تو کند
وصف نیارست یقین ورنه غزلهای منت
یا تو خود ای جان غزل! ای همه دیوان غزل!
لب بگشایی که سخن وام کنم از دهنت
از همه شیریندهنان، وز همه شیرینسخنان
جز تو کسی نیست شکر- هم دهنت- هم سخنت
بیکه فراقت ببرد روشنی از چشم تنم
یوسف من! چشم دلم باز کن از پیرهنت
عشق پی بستن من، بستن جان و تن من
بافته زنجیری ازآن زلف شکندرشکنت
آینهای شد غزلم- آینۀ کوچک تو-
خیز و درین آینه بین، جلوهای از خویشتنت
حسین منزوی (۱ مهر ۱۳۲۵ - ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳) یکی از بزرگترین غزلسرایان معاصر بود که نگاهی تازه به غزل داشت و تحولی در زبان و مضامین آن ایجاد کرد. او در سرودن شعر نیمایی و ترانه نیز توانمند بود. از آثار شعری وی میتوان به حنجرۀ زخمی تغزل، با سیاوش از آتش (برگزیدۀ غزلها) و از ترمه و تغزل (برگزیدۀ اشعار) اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
04.05.202506:57
با دریغ محمّدحسین اسلامپناه استاد صحّافی سنّتی درگذشت.
افسوس که کس محرم این راز نشد
کار گرهاندرگرهم باز نشد
گفتند که هفتاد و دو بطن است گره
نشناخت اگر کسی گرهساز نشد
(محمّدحسین اسلامپناه)
زندهیاد اسلامپناه (۱۳۱۶-۱۴۰۴) فارغالتحصیل رشتۀ معدن از دانشگاه تهران و بازنشستۀ وزارت نیرو بود، اما شهرت وی به سبب هنرش در صحّافی سنّتی و مرمّت کتابهای قدیمی است. او پس از بازنشستگی از کار دولتی، دکّانی در بازار کرمان برپا کرده بود و به صحّافی اشتغال داشت. اسلامپناه مجلّدگری را از استادان آستان قدس رضوی در مشهد آموخته بود و در گرهسازی نیز مهارت داشت. او در صحّافی ضربی شیوای خاص ابداع کرده و آثارش در ایران و خارج از آن نیز مورد توجّه قرار گرفته بود؛ چنانکه در ششمین جلسۀ حامیان نسخ خطّی که در سال ۱۳۷۴ در تهران برگزار شد، نشان هنرمند شایستۀ تقدیر را دریافت کرد و لوح تقدیر و جایزهای نیز در کشور اسپانیا به ایشان تعلّق گرفت.
مرحوم اسلامپناه مقالاتی نیز در زمینۀ نسخهشناسی و جلدسازی نوشت که در مجلّات معتبر به چاپ رسیده است. کتیبهها و سنگنبشتههای کرمان از جمله آثار اوست که در انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر شده است. او همچنین قصۀ مهر و ماه را که روایتی منثور و عامیانه از منظومهای به همین نام از جمالی دهلوی است به چاپ رساند.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار درگذشت استاد محمّدحسین اسلامپناه را به خانوادۀ آن مرحوم و جامعۀ هنرمندان کشور تسلیت میگوید. یاد و نامش گرامی باد.
@AfsharFoundation
افسوس که کس محرم این راز نشد
کار گرهاندرگرهم باز نشد
گفتند که هفتاد و دو بطن است گره
نشناخت اگر کسی گرهساز نشد
(محمّدحسین اسلامپناه)
زندهیاد اسلامپناه (۱۳۱۶-۱۴۰۴) فارغالتحصیل رشتۀ معدن از دانشگاه تهران و بازنشستۀ وزارت نیرو بود، اما شهرت وی به سبب هنرش در صحّافی سنّتی و مرمّت کتابهای قدیمی است. او پس از بازنشستگی از کار دولتی، دکّانی در بازار کرمان برپا کرده بود و به صحّافی اشتغال داشت. اسلامپناه مجلّدگری را از استادان آستان قدس رضوی در مشهد آموخته بود و در گرهسازی نیز مهارت داشت. او در صحّافی ضربی شیوای خاص ابداع کرده و آثارش در ایران و خارج از آن نیز مورد توجّه قرار گرفته بود؛ چنانکه در ششمین جلسۀ حامیان نسخ خطّی که در سال ۱۳۷۴ در تهران برگزار شد، نشان هنرمند شایستۀ تقدیر را دریافت کرد و لوح تقدیر و جایزهای نیز در کشور اسپانیا به ایشان تعلّق گرفت.
مرحوم اسلامپناه مقالاتی نیز در زمینۀ نسخهشناسی و جلدسازی نوشت که در مجلّات معتبر به چاپ رسیده است. کتیبهها و سنگنبشتههای کرمان از جمله آثار اوست که در انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر شده است. او همچنین قصۀ مهر و ماه را که روایتی منثور و عامیانه از منظومهای به همین نام از جمالی دهلوی است به چاپ رساند.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار درگذشت استاد محمّدحسین اسلامپناه را به خانوادۀ آن مرحوم و جامعۀ هنرمندان کشور تسلیت میگوید. یاد و نامش گرامی باد.
@AfsharFoundation
01.05.202511:17
یازدهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت محمّد بهمنبیگی
بخارای من ایل من
بخارای من ایل من مجموعۀ نوزده تا از نوشتههای قصّهای، گزارشی، دیداری بهمنبیگی است، همه شیرین و دلپذیر و خوشزبان و نمونۀ نثرنویسی ساده و زیبا و استوار است. در نوشتۀ بهمنبیگی سه خصوصیت ناب است: یکی آنکه گاهی «رمانتیک» است، اما نه مهوّع. کلمات سوزناک و عاشقانه، از آنها که برای دوستان دورۀ نوجوانی از قلمش ریخته میشد، در همین نوشتهها هست اما زننده نیست. خوشایند است. دیگر آنکه طبیعتشناس است. بهخوبی توانسته است با کلمات ساده و بیپیرایه مرغزارها، کوهسارها، لالهزارها، گوسفندسراها، آوای پرندگان را به خواننده بشناساند که چه حالتی و صورتی داشتهاند.
سومین خصوصیت بهمنبیگی در قدرت بیان مفاهیمی است که در ذهن دارد و میتواند آنچه را که میداند و دیده است بهروشنی و پاکیزگی به صورت کلمات بیجان عرضه کند.
نوشتههای بهمنبیگی شاهنامۀ منثور ایل قشقایی و بویراحمدی و ممسنی و کهگیلویه است. هرکس بخواند میخواهد ایلی بشود و از زندگی سرسامآور شهری ببرّد و در دامان آن محیط سرشار از طبیعت (همه گونه) آرام بگیرد و لذت سادگی و بیپیرایگی را دریابد، بخارای بهمنبیگی چنان هوایی دارد.
اما افسوس که بهمنبیگی خود «اسکان یافته» و دیگر ایلی نیست، سالهاست که نیست. آن بخت بلند امیر سامانی را ندارد که به بخارای خود بازگردد. از وقتی که پایش به دانشکدۀ حقوق رسید و اداری شد و ریاست یافت معلوم بود که دیگر به ایل بازنمیگردد.
آفرین باد بر چنین قلمها و فراموش مبادا همت بلند بهمنبیگی برای آنچه در راه آموزش فرزندان عشایر ایران انجام داد.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ چهارم ۱۴۰۴، ج ۲، ص ۱۵۴۶-۱۵۴۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بخارای من ایل من
بخارای من ایل من مجموعۀ نوزده تا از نوشتههای قصّهای، گزارشی، دیداری بهمنبیگی است، همه شیرین و دلپذیر و خوشزبان و نمونۀ نثرنویسی ساده و زیبا و استوار است. در نوشتۀ بهمنبیگی سه خصوصیت ناب است: یکی آنکه گاهی «رمانتیک» است، اما نه مهوّع. کلمات سوزناک و عاشقانه، از آنها که برای دوستان دورۀ نوجوانی از قلمش ریخته میشد، در همین نوشتهها هست اما زننده نیست. خوشایند است. دیگر آنکه طبیعتشناس است. بهخوبی توانسته است با کلمات ساده و بیپیرایه مرغزارها، کوهسارها، لالهزارها، گوسفندسراها، آوای پرندگان را به خواننده بشناساند که چه حالتی و صورتی داشتهاند.
سومین خصوصیت بهمنبیگی در قدرت بیان مفاهیمی است که در ذهن دارد و میتواند آنچه را که میداند و دیده است بهروشنی و پاکیزگی به صورت کلمات بیجان عرضه کند.
نوشتههای بهمنبیگی شاهنامۀ منثور ایل قشقایی و بویراحمدی و ممسنی و کهگیلویه است. هرکس بخواند میخواهد ایلی بشود و از زندگی سرسامآور شهری ببرّد و در دامان آن محیط سرشار از طبیعت (همه گونه) آرام بگیرد و لذت سادگی و بیپیرایگی را دریابد، بخارای بهمنبیگی چنان هوایی دارد.
اما افسوس که بهمنبیگی خود «اسکان یافته» و دیگر ایلی نیست، سالهاست که نیست. آن بخت بلند امیر سامانی را ندارد که به بخارای خود بازگردد. از وقتی که پایش به دانشکدۀ حقوق رسید و اداری شد و ریاست یافت معلوم بود که دیگر به ایل بازنمیگردد.
آفرین باد بر چنین قلمها و فراموش مبادا همت بلند بهمنبیگی برای آنچه در راه آموزش فرزندان عشایر ایران انجام داد.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ چهارم ۱۴۰۴، ج ۲، ص ۱۵۴۶-۱۵۴۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
29.04.202509:32
نهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت غلامحسین صدیقی
غلامحسین صدیقی از خاندان میرزا رضا صدیقالدولۀ نوری و فرزند صدیق دفتر، در سال ۱۲۸۴ زاده شده بود. پس از به پایان رسانیدن تحصیلات متوسطه در مدرسههای آلیانس و دارالفنون و پذیرفته شدن در امتحان اعزام محصّل به سال ۱۳۰۸ از سوی دولت به فرانسه فرستاده شد. پس از اخذ دیپلم ادبیات، در دانشسرای عالی مشهور «سنکلود» به تحصیل پرداخت و چون دورۀ آنجا را به پایان برد، دورۀ دکتری را در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه سوربن آغاز کرد و به اخذ درجۀ دکتری موفق شد. رسالۀ دکتریاش در موضوع «جنبشهای دینی ایرانیان در قرنهای دوم و سوم هجری» است و در سال ۱۹۳۸ در پاریس به چاپ رسیده. او رسالهاش را خاضعانه به معلّمان ایرانی و فرانسوی خود اهدا کرد و سرآغاز کتاب را به این بیت پیشاوری مزیّن ساخت:
پس آموزگارت مسیحای تُست
دمِ پاکش افسون احیای تُست
تألیف این رسالۀ علمی دقیق که از زمان انتشار شهرت گرفت و تاکنون هماره یکی از مراجع مطالعات محقّقان در زمینۀ مورد بحث بوده است، مبتنی است بر استفاده از اهم متون عربی و فارسی گذشته که تا آن زمان شناخته و نشر شده بود. همچنین مبتنی است بر اکثر تحقیقات و انتشارات خاورشناسی درجۀ اوّل به زبانهای مختلف اروپایی. اما آنچه یادداشتها و برگرفتههای صدیقی از کتب را در این کتاب جلوه داده و ماندگار ساخته، قدرت استنباط علمی و تازگی و ابتکاری بودن تجسّس اوست. عناوین فصول و مباحث مهم این کتاب عالمانه چنین است: وضع دینی ایران پیش از فتح عرب، وضع دینی در ایران در دورۀ خلفای چهارگانه و امویان و عباسیان، موبدها و کارهای نوشتنی آنها، آداب ایرانی، آتشکدهها، مانویت و زندقه، آیین مزدک، بهافرید، سنباد، استاذسیس، مقنع، خرمدینان، بابک.
صدیقی در پژوهش دارای روحیۀ علمی بود و هیچگاه از پیروی روش علمی دوری نمیکرد؛ به همین مناسبت بسیار محتاط بود. کمتر دلش رضایت میداد حاصل تحقیقات و مطالعات خود را که همیشه میگفت ناتمام است، منتشر سازد. طبعاً آنچه به قلم او منتشر شده همه نمونۀ آراستۀ تألیفات و مرحلۀ کمال در استدلال و مبتنی بر استنباط دقیق و درخور توجّه کاملان است.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ سوم ۱۴۰۴، ج ۲، ص ۱۰۲۰-۱۰۲۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
غلامحسین صدیقی از خاندان میرزا رضا صدیقالدولۀ نوری و فرزند صدیق دفتر، در سال ۱۲۸۴ زاده شده بود. پس از به پایان رسانیدن تحصیلات متوسطه در مدرسههای آلیانس و دارالفنون و پذیرفته شدن در امتحان اعزام محصّل به سال ۱۳۰۸ از سوی دولت به فرانسه فرستاده شد. پس از اخذ دیپلم ادبیات، در دانشسرای عالی مشهور «سنکلود» به تحصیل پرداخت و چون دورۀ آنجا را به پایان برد، دورۀ دکتری را در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه سوربن آغاز کرد و به اخذ درجۀ دکتری موفق شد. رسالۀ دکتریاش در موضوع «جنبشهای دینی ایرانیان در قرنهای دوم و سوم هجری» است و در سال ۱۹۳۸ در پاریس به چاپ رسیده. او رسالهاش را خاضعانه به معلّمان ایرانی و فرانسوی خود اهدا کرد و سرآغاز کتاب را به این بیت پیشاوری مزیّن ساخت:
پس آموزگارت مسیحای تُست
دمِ پاکش افسون احیای تُست
تألیف این رسالۀ علمی دقیق که از زمان انتشار شهرت گرفت و تاکنون هماره یکی از مراجع مطالعات محقّقان در زمینۀ مورد بحث بوده است، مبتنی است بر استفاده از اهم متون عربی و فارسی گذشته که تا آن زمان شناخته و نشر شده بود. همچنین مبتنی است بر اکثر تحقیقات و انتشارات خاورشناسی درجۀ اوّل به زبانهای مختلف اروپایی. اما آنچه یادداشتها و برگرفتههای صدیقی از کتب را در این کتاب جلوه داده و ماندگار ساخته، قدرت استنباط علمی و تازگی و ابتکاری بودن تجسّس اوست. عناوین فصول و مباحث مهم این کتاب عالمانه چنین است: وضع دینی ایران پیش از فتح عرب، وضع دینی در ایران در دورۀ خلفای چهارگانه و امویان و عباسیان، موبدها و کارهای نوشتنی آنها، آداب ایرانی، آتشکدهها، مانویت و زندقه، آیین مزدک، بهافرید، سنباد، استاذسیس، مقنع، خرمدینان، بابک.
صدیقی در پژوهش دارای روحیۀ علمی بود و هیچگاه از پیروی روش علمی دوری نمیکرد؛ به همین مناسبت بسیار محتاط بود. کمتر دلش رضایت میداد حاصل تحقیقات و مطالعات خود را که همیشه میگفت ناتمام است، منتشر سازد. طبعاً آنچه به قلم او منتشر شده همه نمونۀ آراستۀ تألیفات و مرحلۀ کمال در استدلال و مبتنی بر استنباط دقیق و درخور توجّه کاملان است.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ سوم ۱۴۰۴، ج ۲، ص ۱۰۲۰-۱۰۲۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation


27.04.202513:58
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار حادثۀ ناگوار انفجار در بندر شهید رجایی و از دست رفتن تنی چند از هموطنان عزیز را به مردم نوعدوست ایران تسلیت میگوید و ضمن همدردی با خانوادههای داغدار، شادی و آرامش روح آن عزیزان درگذشته را از خداوند مسئلت میدارد.
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخونِ بلا باز چه بود ای ساقی
حالیا نقشِ دلِ ماست در آیینۀ جام
تا چه رنگ آورد این چرخِ کبود ای ساقی
تشنۀ خون زمین است فلک وین مهِ نو
کهنهداسیست که بس کشته درود ای ساقی
منّتی نیست اگر روز و شبی بیشم داد
چه ازو کاست و بر من چه فزود ای ساقی؟
بس که شستیم به خونابِ جگر جامۀ جان
نه ازو تار به جا ماند و نه پود ای ساقی
حق به دستِ دل من بود که در معبدِ عشق
سر به غیرِ تو نیاورد فرود ای ساقی
در فروبند که چون سایه در این خلوت غم
با کسم نیست سر گفتوشنود ای ساقی
امیرهوشنگ ابتهاج
منتخب بیست و سومین جایزهٔ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
@AfsharFoundation
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخونِ بلا باز چه بود ای ساقی
حالیا نقشِ دلِ ماست در آیینۀ جام
تا چه رنگ آورد این چرخِ کبود ای ساقی
تشنۀ خون زمین است فلک وین مهِ نو
کهنهداسیست که بس کشته درود ای ساقی
منّتی نیست اگر روز و شبی بیشم داد
چه ازو کاست و بر من چه فزود ای ساقی؟
بس که شستیم به خونابِ جگر جامۀ جان
نه ازو تار به جا ماند و نه پود ای ساقی
حق به دستِ دل من بود که در معبدِ عشق
سر به غیرِ تو نیاورد فرود ای ساقی
در فروبند که چون سایه در این خلوت غم
با کسم نیست سر گفتوشنود ای ساقی
امیرهوشنگ ابتهاج
منتخب بیست و سومین جایزهٔ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
@AfsharFoundation
Shown 1 - 24 of 121
Log in to unlock more functionality.