05.05.202513:00
#حسن_انوری:
اگر فارسی نبود رابطه اقوام مختلف ایرانزمین ناممکن میشد و این مهمترین عنصر فرهنگ ایرانزمین موجب ارتباط و پیوستگی اقوام گوناگون است. زبان فارسی رابط بین اقوام ایرانی است، کشور ما دارای قومیتهای مختلف است که با زبان فارسی با یکدیگر مرتبط شدهاند و من آذربایجانی با یک گیلانی از طریق زبان فارسی ارتباط برقرار میکنم؛ بنابراین این زبان مهمترین عنصر فرهنگ ایرانزمین است. مردم افغانستان با وجود بیلطفی طالبان به زبان فارسی صحبت میکنند و نیز این زبان از زبانهای ترکیبی به شمار میرود که به عنوان نمونه «دریادل» کلمهای جدید و منفک از دو واژه «دریا» و «دل» است. از سوی دیگر زبان فارسی در دورانی از تاریخ و قبل از فرانسوی و انگلیسی، زبان بینالمللی بوده و پادشاهان عثمانی غزل فارسی میسرودند و کتابهای زیادی به فارسی در خارج از ایران تالیف شده است که از جمله آنها میتوان به شرح غزلیات حافظ در بوسنی و تعداد زیاد فرهنگنامههای فارسی در هندوستان اشاره کرد.
@shahnamehpajohan
🔹https://t.me/eshtadan
اگر فارسی نبود رابطه اقوام مختلف ایرانزمین ناممکن میشد و این مهمترین عنصر فرهنگ ایرانزمین موجب ارتباط و پیوستگی اقوام گوناگون است. زبان فارسی رابط بین اقوام ایرانی است، کشور ما دارای قومیتهای مختلف است که با زبان فارسی با یکدیگر مرتبط شدهاند و من آذربایجانی با یک گیلانی از طریق زبان فارسی ارتباط برقرار میکنم؛ بنابراین این زبان مهمترین عنصر فرهنگ ایرانزمین است. مردم افغانستان با وجود بیلطفی طالبان به زبان فارسی صحبت میکنند و نیز این زبان از زبانهای ترکیبی به شمار میرود که به عنوان نمونه «دریادل» کلمهای جدید و منفک از دو واژه «دریا» و «دل» است. از سوی دیگر زبان فارسی در دورانی از تاریخ و قبل از فرانسوی و انگلیسی، زبان بینالمللی بوده و پادشاهان عثمانی غزل فارسی میسرودند و کتابهای زیادی به فارسی در خارج از ایران تالیف شده است که از جمله آنها میتوان به شرح غزلیات حافظ در بوسنی و تعداد زیاد فرهنگنامههای فارسی در هندوستان اشاره کرد.
@shahnamehpajohan
🔹https://t.me/eshtadan
02.05.202510:45
🌱به فراخور روز معلم؛ شعر:
ایرج میرزا
گفت استاد مبر درس از یاد
یاد باد آنچه به من گفت استاد
یاد باد آنکه مرا یاد آموخت
آدمی نان خورَد از دولتِ یاد
هیچ یادم نرود این معنا
که مرا مادرِ من نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیتِ من آزاد
پس مرا منت از استاد بوَد
که به تعلیمِ من اُستاد اِستاد
هرچه میدانست آموخت مرا
غیر یک اصل که ناگفته نهاد:
«قدرِ استاد نکو دانستن»
حیف! استاد به من یاد نداد
گر بمردهست روانش پرنور!
ور بوَد زنده خدا یارش باد!
#ایرج_میرزا
🔹از کانال تلگرام: نقل معانی
https://t.me/eshtadan
ایرج میرزا
گفت استاد مبر درس از یاد
یاد باد آنچه به من گفت استاد
یاد باد آنکه مرا یاد آموخت
آدمی نان خورَد از دولتِ یاد
هیچ یادم نرود این معنا
که مرا مادرِ من نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیتِ من آزاد
پس مرا منت از استاد بوَد
که به تعلیمِ من اُستاد اِستاد
هرچه میدانست آموخت مرا
غیر یک اصل که ناگفته نهاد:
«قدرِ استاد نکو دانستن»
حیف! استاد به من یاد نداد
گر بمردهست روانش پرنور!
ور بوَد زنده خدا یارش باد!
#ایرج_میرزا
🔹از کانال تلگرام: نقل معانی
https://t.me/eshtadan
30.04.202513:30
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت علیمحمّد حقشناس
گفتهاند فردوسی از آن رو بزرگ و ستودنی است که زبان فارسی را با خلق شاهکار شکوهمند خود، شاهنامه، زنده نگه داشته است. این کار او بیگمان درخور ستایش حتماً هست. اما اگر از من بپرسند، میگویم این حکیم بخرد بیش و پیش از همه از آن رو بزرگ و ستایشی است که در یکی از بحرانیترین دورهها از حیات فکری ایران که در آن هم فرهنگ ایران و هم هویت ایرانی ما از درون (و نه از بیرون و در عرصۀ سیاست و جغرافیا) دستخوش تضاد و تعارضی جانشکار شده بود، او به سائقۀ روح بلند و چشم نهانبینش توانست در شاهکار جاوید خود تعریفی تازه از فرهنگ و هویت کهن ما فرا پیش نهد و با این کار هم در کالبد فرهنگ و هویت بحرانزدۀ ما جانی تازه بدمد و هم گریبان ما را از چنگ تضاد و تعارضی به درآورد که رفته رفته داشت موجودیت ما را به ورطۀ نابودی میکشاند و من فکر میکنم که راز عظمت فردوسی و شکوه شاهکار او را در درجۀ اوّل در همین نکته باید جست و کلید کشف و شناخت خدمتی را هم که او در حق ما ایرانیان کرده است بیش از هر جای دیگر در همین جا میباید خواست. وگرنه اگر او بدین تضاد و تعارض در ساحت فرهنگ و هویت ما خاتمه نداده بود در آن صورت خدمتی که الحق به زبان فارسی کرده است چه معنایی میتوانست داشته باشد؟ مگر نه اینکه شرف زبان فارسی در آن است که آیینۀ فرهنگ ما و جلوهگاه هویت جمعی ما باشد؟ و مگر نه اینکه اگر فرهنگ و هویت ما در غرقاب آن تضاد و تعارض فرومیرفت زبان فارسی نیز از آن ماجرا جان به درنمیبرد؟
فردوسی از فرهنگ و هویت باستانی ما روایتی تازه و تصویری نوین از آن گونه بازآفرید و فرا پیش نهاد که با محتوای هویت ایرانیان مسلمان از هر نظر دمساز و همتا بود؛ تا آنجا که اینک ما از پس فردوسی میتوانیم به فرهنگ و هویت باستانی خود وفادار بمانیم بی آنکه در چشم هویت مسلمان خویش گناهکار به شمار آییم. میتوانیم در میان سفرۀ نوروزی خود شمع و سبزی و آیینهمان را با کلامالله مجید برابر نهیم و خاطر آسوده بداریم که این دو فرهنگ راهی یک منزلند، گیرم از دو گوهر باشند.
آری، اگر از من بپرسند، میگویم اعجاز فردوسی در همین بود که گفتم. در اینکه آتش و آب را به هم آشتی داد و گرما و نور را با هم در بلور اشعار پرتلألؤش به رقص و ترنم واداشت و از اینهمه حرزی ساخت بر بازوی ایران تا ایران بماند و زبان فارسی بماند و ما نیز هم.
«در حکمت چارهساز فردوسی»، دکتر علیمحمّد حقشناس، آدینه، دی ۱۳۶۸، شمارۀ ۴۰، ص ۸-۹.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
https://t.me/eshtadan
گفتهاند فردوسی از آن رو بزرگ و ستودنی است که زبان فارسی را با خلق شاهکار شکوهمند خود، شاهنامه، زنده نگه داشته است. این کار او بیگمان درخور ستایش حتماً هست. اما اگر از من بپرسند، میگویم این حکیم بخرد بیش و پیش از همه از آن رو بزرگ و ستایشی است که در یکی از بحرانیترین دورهها از حیات فکری ایران که در آن هم فرهنگ ایران و هم هویت ایرانی ما از درون (و نه از بیرون و در عرصۀ سیاست و جغرافیا) دستخوش تضاد و تعارضی جانشکار شده بود، او به سائقۀ روح بلند و چشم نهانبینش توانست در شاهکار جاوید خود تعریفی تازه از فرهنگ و هویت کهن ما فرا پیش نهد و با این کار هم در کالبد فرهنگ و هویت بحرانزدۀ ما جانی تازه بدمد و هم گریبان ما را از چنگ تضاد و تعارضی به درآورد که رفته رفته داشت موجودیت ما را به ورطۀ نابودی میکشاند و من فکر میکنم که راز عظمت فردوسی و شکوه شاهکار او را در درجۀ اوّل در همین نکته باید جست و کلید کشف و شناخت خدمتی را هم که او در حق ما ایرانیان کرده است بیش از هر جای دیگر در همین جا میباید خواست. وگرنه اگر او بدین تضاد و تعارض در ساحت فرهنگ و هویت ما خاتمه نداده بود در آن صورت خدمتی که الحق به زبان فارسی کرده است چه معنایی میتوانست داشته باشد؟ مگر نه اینکه شرف زبان فارسی در آن است که آیینۀ فرهنگ ما و جلوهگاه هویت جمعی ما باشد؟ و مگر نه اینکه اگر فرهنگ و هویت ما در غرقاب آن تضاد و تعارض فرومیرفت زبان فارسی نیز از آن ماجرا جان به درنمیبرد؟
فردوسی از فرهنگ و هویت باستانی ما روایتی تازه و تصویری نوین از آن گونه بازآفرید و فرا پیش نهاد که با محتوای هویت ایرانیان مسلمان از هر نظر دمساز و همتا بود؛ تا آنجا که اینک ما از پس فردوسی میتوانیم به فرهنگ و هویت باستانی خود وفادار بمانیم بی آنکه در چشم هویت مسلمان خویش گناهکار به شمار آییم. میتوانیم در میان سفرۀ نوروزی خود شمع و سبزی و آیینهمان را با کلامالله مجید برابر نهیم و خاطر آسوده بداریم که این دو فرهنگ راهی یک منزلند، گیرم از دو گوهر باشند.
آری، اگر از من بپرسند، میگویم اعجاز فردوسی در همین بود که گفتم. در اینکه آتش و آب را به هم آشتی داد و گرما و نور را با هم در بلور اشعار پرتلألؤش به رقص و ترنم واداشت و از اینهمه حرزی ساخت بر بازوی ایران تا ایران بماند و زبان فارسی بماند و ما نیز هم.
«در حکمت چارهساز فردوسی»، دکتر علیمحمّد حقشناس، آدینه، دی ۱۳۶۸، شمارۀ ۴۰، ص ۸-۹.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
https://t.me/eshtadan
28.04.202513:01
.
این آفرینش هنری، بهتر و رساتر سخنان است در آنچه بر جنوبگان ما، بر همه ما گذشت!
بوالفضل بیهقی، آن دبیر دانای بهکارآمده، در تاریخی که کرده یک بار، یک روز را نوشته است که "هول روزی بود."
ما از انجامین روز امرداد ۱۳۵۷ در آبادان، تا امروز در بندرعباس جز مرگ ندیدیم و جز مرگپایی نکردیم.
بیشمار هول روزان که دیدیم!
قرار نبود که چنین شود!
"ما را به سختجانی خود این گمان نبود!"
۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
https://t.me/dejnepesht4000
🔹https://t.me/eshtadan
این آفرینش هنری، بهتر و رساتر سخنان است در آنچه بر جنوبگان ما، بر همه ما گذشت!
بوالفضل بیهقی، آن دبیر دانای بهکارآمده، در تاریخی که کرده یک بار، یک روز را نوشته است که "هول روزی بود."
ما از انجامین روز امرداد ۱۳۵۷ در آبادان، تا امروز در بندرعباس جز مرگ ندیدیم و جز مرگپایی نکردیم.
بیشمار هول روزان که دیدیم!
قرار نبود که چنین شود!
"ما را به سختجانی خود این گمان نبود!"
۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
https://t.me/dejnepesht4000
🔹https://t.me/eshtadan
13.03.202518:30
#میلاد_عظیمی : نوروز جشن پایندگی ایران است
🔸نوروز با رمز و راز تنیده شده است. از میان همۀ آنچه دربارۀ نوروز خواندهام نکتۀ تابندۀ زیر رخسارۀ نمادین این عید باستانی را نیکتر نشان میدهد:
«بنا بر یک اسطورۀ باستانی، در طول سال، دوازدهتن از یاران اهریمن در کار جویدن و بُریدن و برانداختن دوازده ستونی هستند که جهان را نگاه میدارند. در روزهای پیش از نوروز، وقتی که ستونها در شُرُف افتادن هستند، یاران اهریمن به شادی این که کار نابودی جهان پایان یافتهاست، برای رقص و پایکوبی به زمین میآیند و چون بازمیگردند، میبینند که همۀ ستونها مرمّت یافتهاند؛ نمادی دیگر از ستیز میانِ یاران اورمزد و یاران اهریمن و سرانجام پیروزی نیکی بر بدی در آغازِ سال نو و در نوروز» (ژاله آموزگار ، زبان، فرهنگ، اسطوره، ص۲۵۰).
عجب سخن زیبای الهامبخشی! انگار این اسطورۀ کهن میگوید سرشت و سرنوشت ایران این است که دشمنانش که یاران اهریمناند، همیشۀ روزگار، با کوششی خستگیناپذیر، ستونهای بقا و اقتدار او را بجوند و ببُرند اما جخت وقتی دستافشانی میکنند که کار ایران تمام شده ...
@shahnamehpajohan
https://t.me/eshtadan
🔸نوروز با رمز و راز تنیده شده است. از میان همۀ آنچه دربارۀ نوروز خواندهام نکتۀ تابندۀ زیر رخسارۀ نمادین این عید باستانی را نیکتر نشان میدهد:
«بنا بر یک اسطورۀ باستانی، در طول سال، دوازدهتن از یاران اهریمن در کار جویدن و بُریدن و برانداختن دوازده ستونی هستند که جهان را نگاه میدارند. در روزهای پیش از نوروز، وقتی که ستونها در شُرُف افتادن هستند، یاران اهریمن به شادی این که کار نابودی جهان پایان یافتهاست، برای رقص و پایکوبی به زمین میآیند و چون بازمیگردند، میبینند که همۀ ستونها مرمّت یافتهاند؛ نمادی دیگر از ستیز میانِ یاران اورمزد و یاران اهریمن و سرانجام پیروزی نیکی بر بدی در آغازِ سال نو و در نوروز» (ژاله آموزگار ، زبان، فرهنگ، اسطوره، ص۲۵۰).
عجب سخن زیبای الهامبخشی! انگار این اسطورۀ کهن میگوید سرشت و سرنوشت ایران این است که دشمنانش که یاران اهریمناند، همیشۀ روزگار، با کوششی خستگیناپذیر، ستونهای بقا و اقتدار او را بجوند و ببُرند اما جخت وقتی دستافشانی میکنند که کار ایران تمام شده ...
@shahnamehpajohan
https://t.me/eshtadan
12.03.202510:30
🔹بیست و دوم اسفند سالروز درگذشت سراینده سرود:"ای ایران" و "آذرآبادگان"
دکتر حسین گلگلاب (زادهٔ ۱۲۷۶ تهران_ درگذشتهٔ ۱۳۶۳ تهران) گیاهشناس، ادیب، نویسنده، شاعر، مترجم، استاددانشگاه، نوازنده، موسیقیدان، عکاس و هنرمند ایرانی بود. او به زبانهای فرانسه، انگلیسی، روسی، عربی و لاتین تسلط داشت و در زمینه برابریابی برای دانشواژگان از متخصصان فرهنگستان ایران بود.
انوشه روان و مینو تختگاه باد
https://t.me/eshtadan
دکتر حسین گلگلاب (زادهٔ ۱۲۷۶ تهران_ درگذشتهٔ ۱۳۶۳ تهران) گیاهشناس، ادیب، نویسنده، شاعر، مترجم، استاددانشگاه، نوازنده، موسیقیدان، عکاس و هنرمند ایرانی بود. او به زبانهای فرانسه، انگلیسی، روسی، عربی و لاتین تسلط داشت و در زمینه برابریابی برای دانشواژگان از متخصصان فرهنگستان ایران بود.
انوشه روان و مینو تختگاه باد
https://t.me/eshtadan
Reposted from:
کانال تبادلات مهربانان



04.05.202518:30
🏛📚 30 کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!
🎓👌اگه دنبال محتوای مفید و خاص هستی، حتماً ببین!👇
📌 https://t.me/addlist/wdYtUssaby4yNDM0
🔻این پایین یه کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی!👀
🎓👌اگه دنبال محتوای مفید و خاص هستی، حتماً ببین!👇
📌 https://t.me/addlist/wdYtUssaby4yNDM0
🔻این پایین یه کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی!👀
02.05.202510:33
پیرمرد روزگار خوشی را پشت سر نهاده بود.
پیرمرد، روزگار خوشی را پشت سر نهاده بود. در صحنههای زندگی، شهسواریها کرده بود. به قلههای رفیع صعود کرده بود. بر یوردهای پر گل و گیاه، سراپردههای باشکوه افراشته بود. مهمانان مفخم برخوانِ کرم نشانده بود. از شاخههای درختِ تفنگآویزش، پنجتیرهای خردهزن و سوزنیهای طلاکوبیده آویخته بود. از ارتفاعات سهمگین، صخرهها و کمرها پازنهای درشت فرو کشیده بود. ولی اکنون دیگر آن پهلوان پیشین نبود. پیری و بیمهری سپهر و ستاره با هم به سراغش آمده بودند. آفتاب جاه و جلالش در حال غروب بود...
[بخارای من، ایل من]
دگر به سوز دلِ عاشقان که خواهد خواند
دلم ز نالهٔ بلبل به درد میآید
۱۱ اردیبهشت
در سالروز درگذشت معلم همهٔ بچههای ایل
فرزند ایران و خادم فرهنگ؛
زندهیاد استاد محمد بهمنبیگی
#محمد_بهمن_بیگی
#ایل
#ایران
#فرهنگ
https://t.me/eshtadan
پیرمرد، روزگار خوشی را پشت سر نهاده بود. در صحنههای زندگی، شهسواریها کرده بود. به قلههای رفیع صعود کرده بود. بر یوردهای پر گل و گیاه، سراپردههای باشکوه افراشته بود. مهمانان مفخم برخوانِ کرم نشانده بود. از شاخههای درختِ تفنگآویزش، پنجتیرهای خردهزن و سوزنیهای طلاکوبیده آویخته بود. از ارتفاعات سهمگین، صخرهها و کمرها پازنهای درشت فرو کشیده بود. ولی اکنون دیگر آن پهلوان پیشین نبود. پیری و بیمهری سپهر و ستاره با هم به سراغش آمده بودند. آفتاب جاه و جلالش در حال غروب بود...
[بخارای من، ایل من]
دگر به سوز دلِ عاشقان که خواهد خواند
دلم ز نالهٔ بلبل به درد میآید
۱۱ اردیبهشت
در سالروز درگذشت معلم همهٔ بچههای ایل
فرزند ایران و خادم فرهنگ؛
زندهیاد استاد محمد بهمنبیگی
#محمد_بهمن_بیگی
#ایل
#ایران
#فرهنگ
https://t.me/eshtadan
29.04.202513:30
نهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت ذبیحالله صفا
بهترین طریقۀ نگارش در بیشتر زبانهای زندۀ دنیا و تقریباً تمام آنها توسل نویسنده است به سبک زبان تخاطبی که وسیلۀ ارتباط تمام افراد یک کشور و اهل یک زبان باشد. منتهی چون همیشه زبان ادبی یک ملّت را با زبان عمومی او اختلافاتی در بعضی امور مخصوصاً انتخاب مفردات و حذف کلمات جلف و یا کلمات خارجی و یا اصطلاحات رکیک عامیانه میباشد، نویسنده نیز باید رعایت این نکات را بکند و سبک نگارش خویش را در عین نزدیک ساختن به اسلوب زبان عمومی زمان، به انتخاب مفردات زیبا و حذف کلمات و عبارات ناپسند زینت دهد و مطبوع طباع خاص و عام سازد.
یکی از دوستان من میگفت که نویسنده هنگامی میتواند نبوغ خویش را آشکار کند که طرز سخن گفتن او برای مردم بدیع و غیرمأنوس باشد، ولی بر آنان تحمیل شود؛ اما او نمیدانست که اشتباهش در کجاست و یک نویسنده یا شاعر آنگاه بزرگ است که افکار بدیع آرد و معانی تازه و بلند را در الفاظی ساده که همه با آن مأنوس باشند چنان بپرورد که زیبایی معنی و غرابت و تازگی آن، سادگی و ابتذال الفاظ را از یادها ببرد.
هرکس غزلهای ساده و بیتکلف سعدی را بخواند اگرچه دلی از سنگ داشته باشد باز هم متأثر خواهد شد و حال آنکه اگر آنها را برابر قصائد پرطنطنه و باشکوه عنصری و عمعق و ابوالفرج و معزّی و انوری نهیم بهظاهر و از حیث الفاظ به مراتب از اینها پستتر مینماید درصورتیکه آن قصائد با شکوه خراسانی را کمتر در دلها تأثیری تواند بود و اتفاقاً سعدی از آن جهت بزرگ شده است که رقت معنی را با منتهای سادگی الفاظ آمیخت و کلام خود را هم در عین سادگی در کمال فصاحت آورد. و اصولاً سادگی لفظ خود بهترین آرایش و زینت کلام است چنانکه هرکس یک دشت خرّم طبیعی را بر هزاران باغ مزیّن و مجلّل برتری میدهد؛ زیرا آنجا جمال طبیعت در نهایت سادگی پرده از رخسار برافکنده است و اینجا دست صنعتگر بشر خواست ریگزارها و یا فلوات نازیبا را زیبا و دلپسند جلوه دهد.
گذشته از همۀ اینها نثر فقط وسیلۀ بیان افکار است و فکر آنگاه که در لباس جمل پیچیده پوشیده گردد و یا به زبان مردمی که باید از آن بهرهمند گردند ادا نشود، به هیچ کار نمیآید و نااندیشیدن آن هزاران بار بر اندیشیدنش برتری دارد.
«نثر فارسی و راه نگارش آن»، ذبیحالله صفا
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۲، ص ۸۴۴-۸۴۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔹https://t.me/eshtadan
بهترین طریقۀ نگارش در بیشتر زبانهای زندۀ دنیا و تقریباً تمام آنها توسل نویسنده است به سبک زبان تخاطبی که وسیلۀ ارتباط تمام افراد یک کشور و اهل یک زبان باشد. منتهی چون همیشه زبان ادبی یک ملّت را با زبان عمومی او اختلافاتی در بعضی امور مخصوصاً انتخاب مفردات و حذف کلمات جلف و یا کلمات خارجی و یا اصطلاحات رکیک عامیانه میباشد، نویسنده نیز باید رعایت این نکات را بکند و سبک نگارش خویش را در عین نزدیک ساختن به اسلوب زبان عمومی زمان، به انتخاب مفردات زیبا و حذف کلمات و عبارات ناپسند زینت دهد و مطبوع طباع خاص و عام سازد.
یکی از دوستان من میگفت که نویسنده هنگامی میتواند نبوغ خویش را آشکار کند که طرز سخن گفتن او برای مردم بدیع و غیرمأنوس باشد، ولی بر آنان تحمیل شود؛ اما او نمیدانست که اشتباهش در کجاست و یک نویسنده یا شاعر آنگاه بزرگ است که افکار بدیع آرد و معانی تازه و بلند را در الفاظی ساده که همه با آن مأنوس باشند چنان بپرورد که زیبایی معنی و غرابت و تازگی آن، سادگی و ابتذال الفاظ را از یادها ببرد.
هرکس غزلهای ساده و بیتکلف سعدی را بخواند اگرچه دلی از سنگ داشته باشد باز هم متأثر خواهد شد و حال آنکه اگر آنها را برابر قصائد پرطنطنه و باشکوه عنصری و عمعق و ابوالفرج و معزّی و انوری نهیم بهظاهر و از حیث الفاظ به مراتب از اینها پستتر مینماید درصورتیکه آن قصائد با شکوه خراسانی را کمتر در دلها تأثیری تواند بود و اتفاقاً سعدی از آن جهت بزرگ شده است که رقت معنی را با منتهای سادگی الفاظ آمیخت و کلام خود را هم در عین سادگی در کمال فصاحت آورد. و اصولاً سادگی لفظ خود بهترین آرایش و زینت کلام است چنانکه هرکس یک دشت خرّم طبیعی را بر هزاران باغ مزیّن و مجلّل برتری میدهد؛ زیرا آنجا جمال طبیعت در نهایت سادگی پرده از رخسار برافکنده است و اینجا دست صنعتگر بشر خواست ریگزارها و یا فلوات نازیبا را زیبا و دلپسند جلوه دهد.
گذشته از همۀ اینها نثر فقط وسیلۀ بیان افکار است و فکر آنگاه که در لباس جمل پیچیده پوشیده گردد و یا به زبان مردمی که باید از آن بهرهمند گردند ادا نشود، به هیچ کار نمیآید و نااندیشیدن آن هزاران بار بر اندیشیدنش برتری دارد.
«نثر فارسی و راه نگارش آن»، ذبیحالله صفا
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۲، ص ۸۴۴-۸۴۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔹https://t.me/eshtadan
Reposted from:
کانال تبادلات مهربانان



10.04.202518:34
🏛📚46 کانال جذاب تاریخی، علمی، فرهنگی و ادبی!
🎓👌اگه دنبال یادگیری مفید و محتواهای خاص هستی، حتماً یه نگاه بنداز!👇
📌 https://t.me/addlist/hx6xNiawF5I0ODNk
⤵️ این پایین دو کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی👀
🎓👌اگه دنبال یادگیری مفید و محتواهای خاص هستی، حتماً یه نگاه بنداز!👇
📌 https://t.me/addlist/hx6xNiawF5I0ODNk
⤵️ این پایین دو کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی👀
13.03.202512:30
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
گسترهی مرزهای فرهنگیِ ایران تا آنجایی است که نوروز را پاس میدارند.
@shahnamehpajohan
https://t.me/eshtadan
گسترهی مرزهای فرهنگیِ ایران تا آنجایی است که نوروز را پاس میدارند.
@shahnamehpajohan
https://t.me/eshtadan
11.03.202512:30
نوروز؛ هدیه فردوسی به بشریت
در روزهایی که سرمای جانسوز اسفند، کم کم جایش را به بهار دلنشین شهر می دهد، آرامگاه حکیم طوس، جایی که خاستگاه حماسه و ادب، زبان و فکر و فرهنگ فارسی است، میزبان مراسمی با عنوان «نوروز در میراث شاهنامه» بود و سخنرانان از اهمیت نوروز در فرهنگ ایرانی و ارتباط آن با شاهنامه سخن گفتند. همچنین شاهنامهخوانی، درختکاری و کاشت سرو سیمین در محوطه آرامگاه و نیز افتتاح کتابخانه و مرکز اسناد آرامگاه فردوسی با نام دکتر محمدعلی ندوشن، از دیگر بخش های این نشست ادبی و فرهنگی بود که صبح پنجشنبه گذشته، ۱۶ اسفندماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
فردوسی باغبان هویت ایرانی است
در ابتدای این نشست، دکتر محمدجعفر یاحقی، مدیر مؤسسۀفرهنگی خردسرای فردوسی، فردوسیپژوه مطرح و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گفت: فردوسی باغبان هویت ایرانی است و درخت تنومند شاهنامه را در این سرزمین کاشته است. حکیم فرزانه طوس، همواره از شاهنامه بهعنوان درختی تنومند یاد کرده است. این یادکرد با شغل فردوسی که باغدار بوده همخوانی دارد چراکه واژه درخت در شاهنامه نیز بسیار تکرار شده است.
چرا به نوروز، نوروز گفته میشود؟
یاحقی با اشاره به آیین باستانی نوروز، گفت: همه میدانیم نوروز در فرهنگ ما و شاید فرهنگ بشری از شاهنامه سرچشمه گرفته است و دلیل نامگذاری این زمان از سال به نوروز به زمان اساطیری جمشید برمیگردد. وقتی جمشید به قدرت رسید تمام دیوها و بدکاران را مطیع خود کرد و بر دنیای نیکیها مسلط شد. پس از این ماجرا همه اطراف او جمع شدند و این روز را به او تبریک گفتند و به قول فردوسی «مر آن روز را روز نو خواندند» و از آن جا نوروز آغاز شد. پس نوروز ریشه در عصر اسطورهها و عصر حیات این سرزمین دارد.
نوروز؛ مولود هم آوایی فرهنگ ایران
وی دربارهٔ علت توجه فارسی زبانان به آیین نوروز، تصریح کرد: اگر امروز نوروز در شماری از کشورها به رسمیت شناختهشده است، علت آن را باید در شاهنامه جست وجو کرد چراکه این دستاورد عزیز از شاهنامه سرچشمه میگیرد و مولود هم آوایی فرهنگ ایران است که امروز جهانی شده است. نوروز در نقطهای از سال قرارگرفته که بهترین زمان ممکن است، زمانی که شب و روز بهاندازه هم هستند و تحویل سال، مرحله جدیدی از حیات را نوید میدهد. همه ملتها تجدید سال دارند ولی تجدید سال هیچکدام از آنها در این نقطه زیبای سال قرار نگرفته که از آن روز به بعد روزها بلندتر و شبها کوتاهتر است. شاید اتفاقی نیست که پایان سرایش شاهنامه هم در آستانه نوروز و ۲۵ اسفندماه است.
هدیه فردوسی به بشریت
دکتر یاحقی افزود: از روزگار جمشید که روزگار افسانهها و اسطورههاست تا امروز، نوروز بهعنوان یک یادگار تاریخی در سینه فرهنگ ایران قرارگرفته و همچنان ادامه دارد. این معجزهای است که شاهنامه و فردوسی بزرگ به بشریت هدیه دادهاند. ریشههای نوروز درگذشتهها و شاخ و برگ آن در روزگار ما قرارگرفته و باید قدر این آیین را بدانیم.
چند آیین کهن نوروز
سید مهدی سیدی فرخد، پژوهشگر فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی که کتاب «چراغ برات» را درباره آیینهای خراسان نوشته، دومین سخنرانی بود که با حاضران سخن گفت. او این گونه آغاز کرد: نوروز و آیینهای آن در ایران بزرگ یک واقعه بسیار مهم بوده است؛ واقعهای که با نزدیک شدن به زمان این رویداد، جامعه دچار تحولات رنگارنگی میشد. ازجمله آن میتوان به اندرگاه یا روزهای بیصاحب و بیموکل که همان ۵ روز آخر سال است، اشاره کرد. در این پنج روز آیینهای مختلفی برگزار میشد، ازجمله این که مردم با لباسهایی آراسته به استقبال روح مردگان که از آسمان به زمین میآمدند، میرفتند و این روزها به نام فروردگان (روزی که فروهرها از آسمان به زمین میآیند) نامگذاری شده بود. هنوز در برخی نقاط خراسان شب قبل از عید نوروز را عید مردهها میدانند و روز اول فروردین را عید زندهها میگویند....
گزارش: محمد بهبودینیا
روزنامهٔ خراسان، شماره ۲۱۷۲۵، ادب و هنر، صفحه شماره ۷
ادامه و گزارش کامل در لینک زیر:
https://sarasari.khorasanonlin.ir/?nid=21725&pid=7&type=0
https://t.me/eshtadan
در روزهایی که سرمای جانسوز اسفند، کم کم جایش را به بهار دلنشین شهر می دهد، آرامگاه حکیم طوس، جایی که خاستگاه حماسه و ادب، زبان و فکر و فرهنگ فارسی است، میزبان مراسمی با عنوان «نوروز در میراث شاهنامه» بود و سخنرانان از اهمیت نوروز در فرهنگ ایرانی و ارتباط آن با شاهنامه سخن گفتند. همچنین شاهنامهخوانی، درختکاری و کاشت سرو سیمین در محوطه آرامگاه و نیز افتتاح کتابخانه و مرکز اسناد آرامگاه فردوسی با نام دکتر محمدعلی ندوشن، از دیگر بخش های این نشست ادبی و فرهنگی بود که صبح پنجشنبه گذشته، ۱۶ اسفندماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
فردوسی باغبان هویت ایرانی است
در ابتدای این نشست، دکتر محمدجعفر یاحقی، مدیر مؤسسۀفرهنگی خردسرای فردوسی، فردوسیپژوه مطرح و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گفت: فردوسی باغبان هویت ایرانی است و درخت تنومند شاهنامه را در این سرزمین کاشته است. حکیم فرزانه طوس، همواره از شاهنامه بهعنوان درختی تنومند یاد کرده است. این یادکرد با شغل فردوسی که باغدار بوده همخوانی دارد چراکه واژه درخت در شاهنامه نیز بسیار تکرار شده است.
چرا به نوروز، نوروز گفته میشود؟
یاحقی با اشاره به آیین باستانی نوروز، گفت: همه میدانیم نوروز در فرهنگ ما و شاید فرهنگ بشری از شاهنامه سرچشمه گرفته است و دلیل نامگذاری این زمان از سال به نوروز به زمان اساطیری جمشید برمیگردد. وقتی جمشید به قدرت رسید تمام دیوها و بدکاران را مطیع خود کرد و بر دنیای نیکیها مسلط شد. پس از این ماجرا همه اطراف او جمع شدند و این روز را به او تبریک گفتند و به قول فردوسی «مر آن روز را روز نو خواندند» و از آن جا نوروز آغاز شد. پس نوروز ریشه در عصر اسطورهها و عصر حیات این سرزمین دارد.
نوروز؛ مولود هم آوایی فرهنگ ایران
وی دربارهٔ علت توجه فارسی زبانان به آیین نوروز، تصریح کرد: اگر امروز نوروز در شماری از کشورها به رسمیت شناختهشده است، علت آن را باید در شاهنامه جست وجو کرد چراکه این دستاورد عزیز از شاهنامه سرچشمه میگیرد و مولود هم آوایی فرهنگ ایران است که امروز جهانی شده است. نوروز در نقطهای از سال قرارگرفته که بهترین زمان ممکن است، زمانی که شب و روز بهاندازه هم هستند و تحویل سال، مرحله جدیدی از حیات را نوید میدهد. همه ملتها تجدید سال دارند ولی تجدید سال هیچکدام از آنها در این نقطه زیبای سال قرار نگرفته که از آن روز به بعد روزها بلندتر و شبها کوتاهتر است. شاید اتفاقی نیست که پایان سرایش شاهنامه هم در آستانه نوروز و ۲۵ اسفندماه است.
هدیه فردوسی به بشریت
دکتر یاحقی افزود: از روزگار جمشید که روزگار افسانهها و اسطورههاست تا امروز، نوروز بهعنوان یک یادگار تاریخی در سینه فرهنگ ایران قرارگرفته و همچنان ادامه دارد. این معجزهای است که شاهنامه و فردوسی بزرگ به بشریت هدیه دادهاند. ریشههای نوروز درگذشتهها و شاخ و برگ آن در روزگار ما قرارگرفته و باید قدر این آیین را بدانیم.
چند آیین کهن نوروز
سید مهدی سیدی فرخد، پژوهشگر فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی که کتاب «چراغ برات» را درباره آیینهای خراسان نوشته، دومین سخنرانی بود که با حاضران سخن گفت. او این گونه آغاز کرد: نوروز و آیینهای آن در ایران بزرگ یک واقعه بسیار مهم بوده است؛ واقعهای که با نزدیک شدن به زمان این رویداد، جامعه دچار تحولات رنگارنگی میشد. ازجمله آن میتوان به اندرگاه یا روزهای بیصاحب و بیموکل که همان ۵ روز آخر سال است، اشاره کرد. در این پنج روز آیینهای مختلفی برگزار میشد، ازجمله این که مردم با لباسهایی آراسته به استقبال روح مردگان که از آسمان به زمین میآمدند، میرفتند و این روزها به نام فروردگان (روزی که فروهرها از آسمان به زمین میآیند) نامگذاری شده بود. هنوز در برخی نقاط خراسان شب قبل از عید نوروز را عید مردهها میدانند و روز اول فروردین را عید زندهها میگویند....
گزارش: محمد بهبودینیا
روزنامهٔ خراسان، شماره ۲۱۷۲۵، ادب و هنر، صفحه شماره ۷
ادامه و گزارش کامل در لینک زیر:
https://sarasari.khorasanonlin.ir/?nid=21725&pid=7&type=0
https://t.me/eshtadan
04.05.202512:30
چهاردهم اردیبهشتماه زادروز علیمحمّد حقشناس
فارسی، زبان فرهنگ مشترک اقوام ایرانی
زبان فارسی زبان هیچیک از مردمی نیست که با قید «قوم فارس» از دیگر اقوام ایرانی، یعنی از ترک و ترکمن و گیل و دیلم و کرد و لر و بلوچ و عرب و دیگران بازشناخته میشوند. بلکه زبانی است که به فرهنگ ایران و به تاریخ آن متعلق است و مثل خود آن فرهنگ و تاریخ، مشترک میان همۀ اقوام ایرانی است. این زبان اساساً در مکتب و مدرسه آموخته میشود و عمدتاً سرشتی نوشتاری دارد.
در کنار این زبان مشترک فرهنگی، همۀ اقوام ایرانی، چه فارس و چه غیر آن، زبانهای قومی خود را نیز دارند، این زبانهای قومی عموماً به طور طبیعی و بی زحمت مدرسه و معلّم آموخته میشوند و خود سرشتی عمدتاً گفتاری دارند. با این حساب همۀ اقوام ایرانی در عین حال که در امور روزمرّۀ زندگی از زبانهای مختص به خودشان بهره میگیرند در بسیاری از زمینهها فقط از زبان فارسی استفاده میکنند و این هیچ ربطی به آن ندارد که زبان فارسی در عصر جدید به عنوان زبان رسمی کشور برگزیده شده است، بلکه سنتی است که ریشه در تاریخ پر طول و تفصیل این مرز و بوم دارد. اگر زبان عربی را با قبول نقش بسیار مهمی که در فرهنگ و تمدن اسلامی به عهده داشته است کنار بگذاریم، میتوانیم بگوییم که همۀ اقوام ایرانی از بدو تأسیس نخستین دولت ایرانی پس از سلطۀ اعراب، عمدتاً سواد به زبان فارسی میآموختهاند. کتاب و رساله و نامه به زبان فارسی مینوشتهاند. شعر به فارسی میسرودهاند. قصّه به فارسی میپرداختهاند. قباله و سند و قرارداد و مانند اینها را به فارسی تهیه میکردهاند و از اینها مهمتر اسطوره و حماسه و دین و مذهبشان به فارسی ثبت میشده است. پس فارسی همان قدر زبان تکتک این اقوام است که زبانهای قومی آنها. منتها فارسی و زبانهای قومی هریک به سطح و ساحتی خاص از حیات این اقوام متعلق است.
«زبان فارسی از سنّت تا تجدّد»، علیمحمّد حقشناس، کلک، بهمن و اسفند ۱۳۴۷، شمارۀ ۷۱ و ۷۲، ص ۱۲-۱۴.
@AfsharFoundation
🔹https://t.me/eshtadan
فارسی، زبان فرهنگ مشترک اقوام ایرانی
زبان فارسی زبان هیچیک از مردمی نیست که با قید «قوم فارس» از دیگر اقوام ایرانی، یعنی از ترک و ترکمن و گیل و دیلم و کرد و لر و بلوچ و عرب و دیگران بازشناخته میشوند. بلکه زبانی است که به فرهنگ ایران و به تاریخ آن متعلق است و مثل خود آن فرهنگ و تاریخ، مشترک میان همۀ اقوام ایرانی است. این زبان اساساً در مکتب و مدرسه آموخته میشود و عمدتاً سرشتی نوشتاری دارد.
در کنار این زبان مشترک فرهنگی، همۀ اقوام ایرانی، چه فارس و چه غیر آن، زبانهای قومی خود را نیز دارند، این زبانهای قومی عموماً به طور طبیعی و بی زحمت مدرسه و معلّم آموخته میشوند و خود سرشتی عمدتاً گفتاری دارند. با این حساب همۀ اقوام ایرانی در عین حال که در امور روزمرّۀ زندگی از زبانهای مختص به خودشان بهره میگیرند در بسیاری از زمینهها فقط از زبان فارسی استفاده میکنند و این هیچ ربطی به آن ندارد که زبان فارسی در عصر جدید به عنوان زبان رسمی کشور برگزیده شده است، بلکه سنتی است که ریشه در تاریخ پر طول و تفصیل این مرز و بوم دارد. اگر زبان عربی را با قبول نقش بسیار مهمی که در فرهنگ و تمدن اسلامی به عهده داشته است کنار بگذاریم، میتوانیم بگوییم که همۀ اقوام ایرانی از بدو تأسیس نخستین دولت ایرانی پس از سلطۀ اعراب، عمدتاً سواد به زبان فارسی میآموختهاند. کتاب و رساله و نامه به زبان فارسی مینوشتهاند. شعر به فارسی میسرودهاند. قصّه به فارسی میپرداختهاند. قباله و سند و قرارداد و مانند اینها را به فارسی تهیه میکردهاند و از اینها مهمتر اسطوره و حماسه و دین و مذهبشان به فارسی ثبت میشده است. پس فارسی همان قدر زبان تکتک این اقوام است که زبانهای قومی آنها. منتها فارسی و زبانهای قومی هریک به سطح و ساحتی خاص از حیات این اقوام متعلق است.
«زبان فارسی از سنّت تا تجدّد»، علیمحمّد حقشناس، کلک، بهمن و اسفند ۱۳۴۷، شمارۀ ۷۱ و ۷۲، ص ۱۲-۱۴.
@AfsharFoundation
🔹https://t.me/eshtadan
01.05.202518:30
🔰به مناسبت سالروز درگذشت محمد بهمنبیگی؛
آن مرد ۵۰۰ هزار نفر را با سواد کرد
🔸سی سال رنج برد و با ایل کوچ کرد تا کودکان عشایری را با سواد کند. بنیانگذاری چند هزار مدرسه سیار عشایری، آموزش نزدیک به ده هزار آموزگار عشایری و با سواد کردن پانصد هزار کودک ایل، گوشهای از کارهای شگفتآور این مرد سختکوش بود.
🔸بهمنبیگی، بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری در ایران بود. وی پس از پایان دوره کارشناسی حقوق در دانشگاه تهران، با مشاهده وضعیت عشایر و با قانع کردن دولت وقت به همکاری، در زمینه برپایی مدرسههای سیار برای بچههای ایل شروع به فعالیت کرد. او توانست دختران عشایری را نیز به مدرسههای سیار جلب کند و نخستین مرکز تربیت معلم عشایری را بنیان نهد. او تجربههای آموزشیِ خود را در چند کتاب در قالب داستان نوشته است.
🔸بهمنبیگی خود اهل ایل قشقایی است و زندگی در ایل را تجربه کرده است و با زیر و بم این زندگی آشناست. او در کتاب «عرف و عادت در عشایر فارس»، رسوم و عادات ایل قشقایی را روایت میکند. او در این کتاب عرف و عادت این ایل را از نظر حقوق مدنی، کیفری و آیین دادرسی بررسی میکند. مثلاً درباره رسوم مربوط به ازدواج و تعدد زوجات میگوید: «در ایل و طوایف قشقایی به استثنای موارد نادر، مردان یک زن بیشتر ندارند و داشتن چند زن را ننگین و مذموم میدانند.» این کتاب هم نمونه کمیابی است در زمینه شناخت ایل قشقایی. درباره هیچکدام از ایلها و طوایف ایرانی چنین کتابی با این دانش و شناخت وسیع و عمیق نوشته نشده است.
نقل از: ایبنا
https://t.me/eshtadan
آن مرد ۵۰۰ هزار نفر را با سواد کرد
🔸سی سال رنج برد و با ایل کوچ کرد تا کودکان عشایری را با سواد کند. بنیانگذاری چند هزار مدرسه سیار عشایری، آموزش نزدیک به ده هزار آموزگار عشایری و با سواد کردن پانصد هزار کودک ایل، گوشهای از کارهای شگفتآور این مرد سختکوش بود.
🔸بهمنبیگی، بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری در ایران بود. وی پس از پایان دوره کارشناسی حقوق در دانشگاه تهران، با مشاهده وضعیت عشایر و با قانع کردن دولت وقت به همکاری، در زمینه برپایی مدرسههای سیار برای بچههای ایل شروع به فعالیت کرد. او توانست دختران عشایری را نیز به مدرسههای سیار جلب کند و نخستین مرکز تربیت معلم عشایری را بنیان نهد. او تجربههای آموزشیِ خود را در چند کتاب در قالب داستان نوشته است.
🔸بهمنبیگی خود اهل ایل قشقایی است و زندگی در ایل را تجربه کرده است و با زیر و بم این زندگی آشناست. او در کتاب «عرف و عادت در عشایر فارس»، رسوم و عادات ایل قشقایی را روایت میکند. او در این کتاب عرف و عادت این ایل را از نظر حقوق مدنی، کیفری و آیین دادرسی بررسی میکند. مثلاً درباره رسوم مربوط به ازدواج و تعدد زوجات میگوید: «در ایل و طوایف قشقایی به استثنای موارد نادر، مردان یک زن بیشتر ندارند و داشتن چند زن را ننگین و مذموم میدانند.» این کتاب هم نمونه کمیابی است در زمینه شناخت ایل قشقایی. درباره هیچکدام از ایلها و طوایف ایرانی چنین کتابی با این دانش و شناخت وسیع و عمیق نوشته نشده است.
نقل از: ایبنا
https://t.me/eshtadan
Reposted from:
خردسرای فردوسی یزد

29.04.202511:30
نهم اردیبهشت
زادروز جاویدنام #دکتر_محمد_معین
(زاده ۹ اردیبهشت ۱۲۹۷ رشت -- درگذشته ۱۳ تیر ۱۳۵۰ تهران)
استاد زبان پارسی و پدیدآورنده فرهنگ معین
دکتر محمد معین ادیب، واژهشناس، مترجم و نویسنده برجسته ایرانی بود که به خاطر کارهای ارزشمند خود در زمینه زبان و ادبیات فارسی، نامی ماندگار در تاریخ فرهنگ ایران به جا گذاشته است.
معین در سالهای ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۳ عضو شورای عالی فرهنگ بود.
در کنگرههای هزاره پورسینا، هفتصدمین سال خواجه نصیرالدین طوسی، آزادی فرهنگ که در تهران برگزار شد، عضویت و در آنها سخنرانی داشت.
از سال۱۳۲۴ با پروفسور هانری کربن (خاورشناس فرانسوی) در تصحیح و نقد متون فلسفی و عرفانی فارسی و عربی همکاری داشت. در نتیجه این همکاری، یک سلسله کتب فارسی و عربی از طرف انیستیتوی ایران و فرانسه چاپ و منتشر شدهاست.
در سال ۱۳۳۳ برای کتاب جامع الحکمتین ناصرخسرو که نخستین بار توسط هانری کربن و معین تصحیح و چاپ شده بود، از طرف فرهنگستان کتیبهشناسی و زبانهای باستانی فرانسه Académie des Inscriptions et Belles-Lettres، جایزه گرفت.
در تابستان ۱۳۳۷ به تصویب هیئت وزیران ایران، به عضویت فرهنگستان ایران برگزیده شد.
مهرماه ۱۳۳۷ «استاد ممتحن خارجی» دانشگاه پنجاب (پاکستان) برای مطالعه و اظهار نظر در رسالههای دکترا آن دانشگاه شد.
آذرماه ۱۳۳۸ از نیما یوشیج، پیشوای شعر نو در ایران وصیتنامهای به دست آمد که در آن دکتر معین را بی آنکه دیده باشد، به عنوان وصی تعیین کرده بود تا اشعار وی را بررسی کند و قسمت لازم را انتشار دهد و گزینش و چاپ اشعار نیز تحت نظر وی باشد.
از ۹ تا ۱۵ شهریور ۱۳۴۵ ریاست کمیسیون ادبیات را در کنگرهٔ جهانی ایرانشناسان عهدهدار بود.
از ۱۳۲۵ شمسی که چاپ لغتنامه دهخدا برابر قانون، در مجلس شورای ملی آغاز شد، معین به همکاری علیاکبر دهخدا برگزیده شد. در دی ماه ۱۳۳۴ با موافقت علیاکبر دهخدا، سازمان لغتنامه از منزل شخصی دهخدا به مجلس شورای ملی منتقل و براساس وصیتنامه دهخدا، معین به ریاست امور علمی آن سازمان منصوب گردید. اسفند ۱۳۳۶ سازمان مذکور به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل و برابر اساسنامه مصوب شورای دانشگاه، ریاست سازمان لغتنامه به محمد معین واگذار شد. وی این سمت را تا آخرین روزی که دچار سکته گردید به دوش داشت.
برخی از مهمترین دستاوردهای دکتر معین عبارتند از:
فرهنگ معین:
نامورترین آفرینه دکتر معین، فرهنگ شش جلدی معین است که به عنوان یکی از جامعترین و معتبرترین فرهنگهای زبان فارسی شناخته میشود. این فرهنگ بیش از ۲۰۰ هزار مدخل و حدود ۴ میلیون واژه را در بر دارد و آگاهیهای فراگیر در باره معانی، ریشهها، مترادفها، اصطلاحات و تاریخچه واژگان فارسی ارائه میدهد.
تصحیح و تحشیه متون:
دکتر معین در زمینه تصحیح و تحشیه متون کهن فارسی نیز فعالیتهای ارزشمندی انجام داده که از آن میان میتوان به تصحیح و تحشیه "برهان قاطع" اثر محمدحسین بن خلف تبریزی ، "دانشنامه علایی" اثر ابن سینا و "چهار مقاله" اثر نظامی عروضی اشاره کرد.
تألیف کتب درسی:
دکتر معین در زمینه تألیف کتب درسی نیز فعال بود و آثاری مانند "تاریخ ادبیات ایران" و "دستور زبان فارسی" را برای دانشآموزان و دانشجویان به نگارش درآورد.
ترجمه:
دکتر معین افزون بر زبان فارسی، به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی نیز مسلط بود و آثاری از نویسندگانی مانند ژان پل سارتر و آلبر کامو را به زبان فارسی ترجمه کرد.
درگذشت:
دکتر معین به علت کارهای زیاد مطالعاتی و تحقیقی در سال ۱۳۴۵ در یکی از اتاقهای دانشکده ادبیات بیهوش شد و به حال اغماء فرو رفت.
برای بهبود او کارهای بسیار شد و او را بهکشورهای گوناگون بردند؛ اما سرانجام پس از چهار سال و پنج ماه که در اغماء بود، سیزدهم تیرماه ۱۳۵۰ در ۵۳ سالگی درگذشت.
آرامگاه این ادیب و فرهنگنویس بزرگ در آستانه اشرفیه گیلان است.
یادگارها:
دکتر «محمد معین» را اگر چه بیشتر با «فرهنگ فارسی معین» میشناسیم، اما این بزرگمرد ادب فارسی، آثار ماندگار دیگری هم از خود به جا گذاشته که هر کدام از آنها حکم گنجینهای در ادبیات فارسی این مرز و بوم دارد. کتابهای «حافظ شیرین سخن»، «ستاره ناهید یا داستان خرداد و امرداد»، «یوشت فریان و مرزبان نامه»، «یادنامه پورداوود»، «قاعدههای جمع در زبان فارسی»، «شاهان کیانی و هخامنشی در آثار الباقیه»، «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی»، «مفرد و جمع» و… ازجمله تالیفات استاد بهحساب میآید. دکتر معین دستی هم بر تصحیح کتب داشته که از مهمترین آنها میتوان به «چهار مقاله تالیف نظامی عروضی سمرقندی»، «جامعالحکمتین تالیف ناصرخسرو»، «شرح قصیده ابوالهیثم» و… اشاره کرد.
یاد و نامش جاویدان
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
📖
زادروز جاویدنام #دکتر_محمد_معین
(زاده ۹ اردیبهشت ۱۲۹۷ رشت -- درگذشته ۱۳ تیر ۱۳۵۰ تهران)
استاد زبان پارسی و پدیدآورنده فرهنگ معین
دکتر محمد معین ادیب، واژهشناس، مترجم و نویسنده برجسته ایرانی بود که به خاطر کارهای ارزشمند خود در زمینه زبان و ادبیات فارسی، نامی ماندگار در تاریخ فرهنگ ایران به جا گذاشته است.
معین در سالهای ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۳ عضو شورای عالی فرهنگ بود.
در کنگرههای هزاره پورسینا، هفتصدمین سال خواجه نصیرالدین طوسی، آزادی فرهنگ که در تهران برگزار شد، عضویت و در آنها سخنرانی داشت.
از سال۱۳۲۴ با پروفسور هانری کربن (خاورشناس فرانسوی) در تصحیح و نقد متون فلسفی و عرفانی فارسی و عربی همکاری داشت. در نتیجه این همکاری، یک سلسله کتب فارسی و عربی از طرف انیستیتوی ایران و فرانسه چاپ و منتشر شدهاست.
در سال ۱۳۳۳ برای کتاب جامع الحکمتین ناصرخسرو که نخستین بار توسط هانری کربن و معین تصحیح و چاپ شده بود، از طرف فرهنگستان کتیبهشناسی و زبانهای باستانی فرانسه Académie des Inscriptions et Belles-Lettres، جایزه گرفت.
در تابستان ۱۳۳۷ به تصویب هیئت وزیران ایران، به عضویت فرهنگستان ایران برگزیده شد.
مهرماه ۱۳۳۷ «استاد ممتحن خارجی» دانشگاه پنجاب (پاکستان) برای مطالعه و اظهار نظر در رسالههای دکترا آن دانشگاه شد.
آذرماه ۱۳۳۸ از نیما یوشیج، پیشوای شعر نو در ایران وصیتنامهای به دست آمد که در آن دکتر معین را بی آنکه دیده باشد، به عنوان وصی تعیین کرده بود تا اشعار وی را بررسی کند و قسمت لازم را انتشار دهد و گزینش و چاپ اشعار نیز تحت نظر وی باشد.
از ۹ تا ۱۵ شهریور ۱۳۴۵ ریاست کمیسیون ادبیات را در کنگرهٔ جهانی ایرانشناسان عهدهدار بود.
از ۱۳۲۵ شمسی که چاپ لغتنامه دهخدا برابر قانون، در مجلس شورای ملی آغاز شد، معین به همکاری علیاکبر دهخدا برگزیده شد. در دی ماه ۱۳۳۴ با موافقت علیاکبر دهخدا، سازمان لغتنامه از منزل شخصی دهخدا به مجلس شورای ملی منتقل و براساس وصیتنامه دهخدا، معین به ریاست امور علمی آن سازمان منصوب گردید. اسفند ۱۳۳۶ سازمان مذکور به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل و برابر اساسنامه مصوب شورای دانشگاه، ریاست سازمان لغتنامه به محمد معین واگذار شد. وی این سمت را تا آخرین روزی که دچار سکته گردید به دوش داشت.
برخی از مهمترین دستاوردهای دکتر معین عبارتند از:
فرهنگ معین:
نامورترین آفرینه دکتر معین، فرهنگ شش جلدی معین است که به عنوان یکی از جامعترین و معتبرترین فرهنگهای زبان فارسی شناخته میشود. این فرهنگ بیش از ۲۰۰ هزار مدخل و حدود ۴ میلیون واژه را در بر دارد و آگاهیهای فراگیر در باره معانی، ریشهها، مترادفها، اصطلاحات و تاریخچه واژگان فارسی ارائه میدهد.
تصحیح و تحشیه متون:
دکتر معین در زمینه تصحیح و تحشیه متون کهن فارسی نیز فعالیتهای ارزشمندی انجام داده که از آن میان میتوان به تصحیح و تحشیه "برهان قاطع" اثر محمدحسین بن خلف تبریزی ، "دانشنامه علایی" اثر ابن سینا و "چهار مقاله" اثر نظامی عروضی اشاره کرد.
تألیف کتب درسی:
دکتر معین در زمینه تألیف کتب درسی نیز فعال بود و آثاری مانند "تاریخ ادبیات ایران" و "دستور زبان فارسی" را برای دانشآموزان و دانشجویان به نگارش درآورد.
ترجمه:
دکتر معین افزون بر زبان فارسی، به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی نیز مسلط بود و آثاری از نویسندگانی مانند ژان پل سارتر و آلبر کامو را به زبان فارسی ترجمه کرد.
درگذشت:
دکتر معین به علت کارهای زیاد مطالعاتی و تحقیقی در سال ۱۳۴۵ در یکی از اتاقهای دانشکده ادبیات بیهوش شد و به حال اغماء فرو رفت.
برای بهبود او کارهای بسیار شد و او را بهکشورهای گوناگون بردند؛ اما سرانجام پس از چهار سال و پنج ماه که در اغماء بود، سیزدهم تیرماه ۱۳۵۰ در ۵۳ سالگی درگذشت.
آرامگاه این ادیب و فرهنگنویس بزرگ در آستانه اشرفیه گیلان است.
یادگارها:
دکتر «محمد معین» را اگر چه بیشتر با «فرهنگ فارسی معین» میشناسیم، اما این بزرگمرد ادب فارسی، آثار ماندگار دیگری هم از خود به جا گذاشته که هر کدام از آنها حکم گنجینهای در ادبیات فارسی این مرز و بوم دارد. کتابهای «حافظ شیرین سخن»، «ستاره ناهید یا داستان خرداد و امرداد»، «یوشت فریان و مرزبان نامه»، «یادنامه پورداوود»، «قاعدههای جمع در زبان فارسی»، «شاهان کیانی و هخامنشی در آثار الباقیه»، «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی»، «مفرد و جمع» و… ازجمله تالیفات استاد بهحساب میآید. دکتر معین دستی هم بر تصحیح کتب داشته که از مهمترین آنها میتوان به «چهار مقاله تالیف نظامی عروضی سمرقندی»، «جامعالحکمتین تالیف ناصرخسرو»، «شرح قصیده ابوالهیثم» و… اشاره کرد.
یاد و نامش جاویدان
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
📖
14.03.202516:32
#جلال_ستاری :
فرهنگ ایرانی به سوی آفرینش خواهد رفت
فرهنگ ایرانی به سوی آفرینشی خواهد رفت که ما نمیدانیم، چیست، یعنی فرهنگ ایرانی در حال رکود نیست، در حال جهش به سوی آینده است که از بابت آفرینش درخشان خواهد بود و به هیچ وجه به عقب برنمیگردد، به کهنه پرستی اعتقاد ندارد، خیلی به حرفهای دیگران هم ایمان ندارد، به سوی خلاقیتی میرودکه هنوز خیلی نمایان نیست، ولی در بسیاری موارد یک جرقههایی از آن میبینید، آینده فرهنگی ایران را اگر بخواهیم خلاقیت ادبی تعریف کنیم، درخشان میبینم.
@shahnamehpajohan
https://t.me/eshtadan
فرهنگ ایرانی به سوی آفرینش خواهد رفت
فرهنگ ایرانی به سوی آفرینشی خواهد رفت که ما نمیدانیم، چیست، یعنی فرهنگ ایرانی در حال رکود نیست، در حال جهش به سوی آینده است که از بابت آفرینش درخشان خواهد بود و به هیچ وجه به عقب برنمیگردد، به کهنه پرستی اعتقاد ندارد، خیلی به حرفهای دیگران هم ایمان ندارد، به سوی خلاقیتی میرودکه هنوز خیلی نمایان نیست، ولی در بسیاری موارد یک جرقههایی از آن میبینید، آینده فرهنگی ایران را اگر بخواهیم خلاقیت ادبی تعریف کنیم، درخشان میبینم.
@shahnamehpajohan
https://t.me/eshtadan
Reposted from:
چهار خطی

13.03.202510:33
خامیِ خیّام؛ پختگیِ میردوست محمد
خامی خیّام! پختگی میبایست
کز جهل نگویی سخن ناشایست
کی علم خدا علّت می خوردن توست
چون میخوردی تو مَی، خدا میدانست!
میر دوست محمد کتابدار (قرن ۱۱-۱۲ ق)
..
میردوست محمد، کتابدار آستان قدس رضوی بود و گردآورندۀ جواهرالخیال دو رباعی از او در کتاب خود نقل کرده که یکی از آنها همین رباعی است (دستنویس ۴۵۱۸ آستان قدس رضوی، ۶۶). میر دوست محمد کتابدار، رباعی را در پاسخ یکی از رباعیات منسوب به خیّام سروده که محمدصالح رضوی آن را در جوار همین رباعی نقل کرده است:
من می خورم و هرکه چو من اهل بود
می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست
گر می نخورم، علم خدا جهل بود!
رباعی، همان گونه که حمد مستوفی نوشته، سرودۀ سراجالدین قمری آملی است (تاریخ گزیده، ۷۳۵) و چند شاعر از جمله خواجه نصیر طوسی به آن پاسخ گفتهاند که مبادا این شبهه پایدار بماند و در ایمان خلایق خللی اندازد. مسئلۀ خیّام، مسئلۀ چند نسل از شاعران فارسی زبان بوده است.
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
خامی خیّام! پختگی میبایست
کز جهل نگویی سخن ناشایست
کی علم خدا علّت می خوردن توست
چون میخوردی تو مَی، خدا میدانست!
میر دوست محمد کتابدار (قرن ۱۱-۱۲ ق)
..
میردوست محمد، کتابدار آستان قدس رضوی بود و گردآورندۀ جواهرالخیال دو رباعی از او در کتاب خود نقل کرده که یکی از آنها همین رباعی است (دستنویس ۴۵۱۸ آستان قدس رضوی، ۶۶). میر دوست محمد کتابدار، رباعی را در پاسخ یکی از رباعیات منسوب به خیّام سروده که محمدصالح رضوی آن را در جوار همین رباعی نقل کرده است:
من می خورم و هرکه چو من اهل بود
می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست
گر می نخورم، علم خدا جهل بود!
رباعی، همان گونه که حمد مستوفی نوشته، سرودۀ سراجالدین قمری آملی است (تاریخ گزیده، ۷۳۵) و چند شاعر از جمله خواجه نصیر طوسی به آن پاسخ گفتهاند که مبادا این شبهه پایدار بماند و در ایمان خلایق خللی اندازد. مسئلۀ خیّام، مسئلۀ چند نسل از شاعران فارسی زبان بوده است.
..
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
11.03.202506:00
بیست و یکم اسفندماه روز بزرگداشت نظامی گنجهای
ایرانگرایی و ایرانستایی نظامی
نظامی سرایندهای ایراندوست و ایرانستاست. او نهتنها خمیرۀ دو تا از داستانهای خود، یعنی خسرو و شیرین و هفت پیکر را از شاهنامه گرفته است، بلکه همۀ آثار او پر است از اشاره به اساطیر و تاریخ و روایتهای ایران کهن که شاعر همیشه با غرور و احترام از آن یاد میکند و بدان میبالد. حتی در مخزن الاسرار که یک منظومۀ عرفانی ـ اخلاقی و بیشتر اسلامی است، شاعر بارها از اساطیر و پادشاهان ایران همچون جمشید، ضحّاک، فریدون، کیخسرو، نوشینروان، نریمان، سام، سیمرغ نام برده است و حتی موضوع سه تا از حکایتهای این کتاب را به نوشینروان و فریدون و جمشید نسبت داده است و در حقّ فریدون از جمله میگوید: «مُلک هزارست و فریدون یکی».
ولی شاعر نازکترین احساسات ایرانی خود را در سوگ بر مرگ دارا نشان داده که توصیف آن مشهور و دراز است. ما در اینجا به چند بیتی از آن بسنده میکنیم:
چه دستی که بر ما درازی کنی
به تاج کیان دستیازی کنی
نگه دار دستت که داراست این
نه پنهان، چو روز آشکاراست این...
سکندر بنالید کای تاجدار
سکندر منم، چاکر شهریار...
دریغا به دریا کنون آمدم
که تا سینه در موجِ خون آمدم
چرا مرکبم را نیفتاد سم
چرا پی نکردم درین راه گم...
دریغا که از نسل اسفندیار
همین بود و بس، ملک را یادگار...
به نزدیک من یک سرِ موی شاه
گرامیتر از صد هزاران کلاه...
مباد آن گلستان که سالار او
بدین خستگی باشد از خار او
نفیر از جهانی که داراکُشست
نهانپرور و آشکاراکُشست
[نظامی گنجهای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۸۶-۸۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔹https://t.me/eshtadan
ایرانگرایی و ایرانستایی نظامی
نظامی سرایندهای ایراندوست و ایرانستاست. او نهتنها خمیرۀ دو تا از داستانهای خود، یعنی خسرو و شیرین و هفت پیکر را از شاهنامه گرفته است، بلکه همۀ آثار او پر است از اشاره به اساطیر و تاریخ و روایتهای ایران کهن که شاعر همیشه با غرور و احترام از آن یاد میکند و بدان میبالد. حتی در مخزن الاسرار که یک منظومۀ عرفانی ـ اخلاقی و بیشتر اسلامی است، شاعر بارها از اساطیر و پادشاهان ایران همچون جمشید، ضحّاک، فریدون، کیخسرو، نوشینروان، نریمان، سام، سیمرغ نام برده است و حتی موضوع سه تا از حکایتهای این کتاب را به نوشینروان و فریدون و جمشید نسبت داده است و در حقّ فریدون از جمله میگوید: «مُلک هزارست و فریدون یکی».
ولی شاعر نازکترین احساسات ایرانی خود را در سوگ بر مرگ دارا نشان داده که توصیف آن مشهور و دراز است. ما در اینجا به چند بیتی از آن بسنده میکنیم:
چه دستی که بر ما درازی کنی
به تاج کیان دستیازی کنی
نگه دار دستت که داراست این
نه پنهان، چو روز آشکاراست این...
سکندر بنالید کای تاجدار
سکندر منم، چاکر شهریار...
دریغا به دریا کنون آمدم
که تا سینه در موجِ خون آمدم
چرا مرکبم را نیفتاد سم
چرا پی نکردم درین راه گم...
دریغا که از نسل اسفندیار
همین بود و بس، ملک را یادگار...
به نزدیک من یک سرِ موی شاه
گرامیتر از صد هزاران کلاه...
مباد آن گلستان که سالار او
بدین خستگی باشد از خار او
نفیر از جهانی که داراکُشست
نهانپرور و آشکاراکُشست
[نظامی گنجهای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۸۶-۸۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔹https://t.me/eshtadan
03.05.202511:30
#عبدالمجید_ارفعی:
ناروا است که کهینی در خصوص مهینی سخن بگوید. تا جایی که میدانم سعدی از ستارگان ادب فارسی به شمار میرود. بهترین هویتی که میتوانیم به سعدی بدهیم، زبان فارسی است. فارسی زبان هویت ایرانی بودن است. البته حافظ، سعدی و… همه لهجهای دارند که به زبان من و شما نزدیک است، اما به زبان معیار فارسی آثار خویش را برجای گذاشتهاند. چیزی که ما را بیش از هر چیز دیگری به هم پیوند میدهد، زبان ماست. امیدوارم بزرگداشت چنین روزهایی برای فردوسی، سعدی، انوری، خاقانی و… ادامه پیدا کند. ستارگانی که در ادبیات فارسی داریم و تالی ندارند.
@shahnamehpajohan
🔹https://t.me/eshtadan
ناروا است که کهینی در خصوص مهینی سخن بگوید. تا جایی که میدانم سعدی از ستارگان ادب فارسی به شمار میرود. بهترین هویتی که میتوانیم به سعدی بدهیم، زبان فارسی است. فارسی زبان هویت ایرانی بودن است. البته حافظ، سعدی و… همه لهجهای دارند که به زبان من و شما نزدیک است، اما به زبان معیار فارسی آثار خویش را برجای گذاشتهاند. چیزی که ما را بیش از هر چیز دیگری به هم پیوند میدهد، زبان ماست. امیدوارم بزرگداشت چنین روزهایی برای فردوسی، سعدی، انوری، خاقانی و… ادامه پیدا کند. ستارگانی که در ادبیات فارسی داریم و تالی ندارند.
@shahnamehpajohan
🔹https://t.me/eshtadan
30.04.202515:30
دهم اردیبهشت، روز ملی خلیج فارس
پارس (فارس و خوزستان و خلیج فارس) آب و خاکی که قرنها در مجاورت آشور و بابل و اکد و سومر بود و پس از آن مهد و زادگاه و پرستشگاه شاهنشاهان پارسی و هخامنشی و ساسانی گردیده و به دوران اسلامی به روزگاران دراز در کشاکش خوب و بد حوادث افتاده است ناگزیر آن قدر از آن در کتابها و گزارشهای مدون و نقشهها و خریطهها نام رفته است که امروز دیگر برای جستوجوی نام آن از دیرباز تا کنون رنجی نداشته باشیم.
کهنهترین نامی که از خلیج فارس به جای مانده است، نامی است که آسوریان پیش از ورود نژاد آریا به فلات ایران، بر این دریا گذاشتهاند. در کتیبههای کهن آسوری، از این دریا به نام «نارمرتو»، به معنی رود تلخ یاد شده است.
در کتیبهای از #داریوش_کبیر در تنگهٔ سوئز یافتهاند، در بیان صدور دستور داریوش برای حفر ترعهٔ سوئز، «دریایی که از پارس آید» ذکر شده است.
در روزگار ساسانیان این خلیج را دریای پارس میگفتند.
بطلمیوس عالم معروف علم هیئت و جغرافیای دنیای قدیم که در قرن دوم میلادی زندگی میکرد، در کتاب معروف جغرافیای خویش که به زبان لاتین نوشته است، از این دریا به نام «پرسیکوس سینوس» یاد کرده است که درست به معنای خلیج فارس است.
در دوران اسلامی نام این خلیج «بحر فارس» و «البحر الفارسی» و «خلیج الفارسی» و «خلیج فارس» یاد شده و در دائرةالمعارف اسلامی نیز این اسامی برای خلیج فارس ضبط گردیده است...
به روزگار دیلمیان آوازۀ رونق خلیج فارس در تجارت و داد و ستد جهانگیر شد. به روزگار اتابکان دولت خانۀ ایران در جزیرۀ قیس (کیش) و بحرین بود؛ به روزگار صفویه، پس از آنکه شاه عباس کبیر پنجمین پادشاه صفویان حکومت ستمگرانۀ آلبوکرک پرتغالی را در سرتاسر خلیج فارس برانداخت حکام صفوی در همۀ نواحی خوزستان و پارس و خلیج فارس تا بحرین و کنارههای نجد عربستان گماشته شدند. از آن پس، رقابتهای اقتصادی اروپاییان در خلیج فارس ماجراها و سرگذشتهای شگفتانگیز و حیرتآوری به وجود آورد ولی به هر حال و در همۀ احوال عنصر ایرانی در خلیج فارس باقی ماند و بر خانه و کاشانۀ خود دل بست و هم اکنون نیز دل بسته است.
برگرفته از مقالهٔ «خلیج فارس و نام آن»، دکتر احمد اقتداری، اطلاعات سیاسی-اقتصادی، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۹، شمارهٔ ۲۷۱ و ۲۷۲، ص ۶۲ تا ۶۹.
#دهم_اردیبهشت
#روز_خلیج_فارس
#دریای_پارس
@kheradsarayeferdowsi
https://t.me/eshtadan
پارس (فارس و خوزستان و خلیج فارس) آب و خاکی که قرنها در مجاورت آشور و بابل و اکد و سومر بود و پس از آن مهد و زادگاه و پرستشگاه شاهنشاهان پارسی و هخامنشی و ساسانی گردیده و به دوران اسلامی به روزگاران دراز در کشاکش خوب و بد حوادث افتاده است ناگزیر آن قدر از آن در کتابها و گزارشهای مدون و نقشهها و خریطهها نام رفته است که امروز دیگر برای جستوجوی نام آن از دیرباز تا کنون رنجی نداشته باشیم.
کهنهترین نامی که از خلیج فارس به جای مانده است، نامی است که آسوریان پیش از ورود نژاد آریا به فلات ایران، بر این دریا گذاشتهاند. در کتیبههای کهن آسوری، از این دریا به نام «نارمرتو»، به معنی رود تلخ یاد شده است.
در کتیبهای از #داریوش_کبیر در تنگهٔ سوئز یافتهاند، در بیان صدور دستور داریوش برای حفر ترعهٔ سوئز، «دریایی که از پارس آید» ذکر شده است.
در روزگار ساسانیان این خلیج را دریای پارس میگفتند.
بطلمیوس عالم معروف علم هیئت و جغرافیای دنیای قدیم که در قرن دوم میلادی زندگی میکرد، در کتاب معروف جغرافیای خویش که به زبان لاتین نوشته است، از این دریا به نام «پرسیکوس سینوس» یاد کرده است که درست به معنای خلیج فارس است.
در دوران اسلامی نام این خلیج «بحر فارس» و «البحر الفارسی» و «خلیج الفارسی» و «خلیج فارس» یاد شده و در دائرةالمعارف اسلامی نیز این اسامی برای خلیج فارس ضبط گردیده است...
به روزگار دیلمیان آوازۀ رونق خلیج فارس در تجارت و داد و ستد جهانگیر شد. به روزگار اتابکان دولت خانۀ ایران در جزیرۀ قیس (کیش) و بحرین بود؛ به روزگار صفویه، پس از آنکه شاه عباس کبیر پنجمین پادشاه صفویان حکومت ستمگرانۀ آلبوکرک پرتغالی را در سرتاسر خلیج فارس برانداخت حکام صفوی در همۀ نواحی خوزستان و پارس و خلیج فارس تا بحرین و کنارههای نجد عربستان گماشته شدند. از آن پس، رقابتهای اقتصادی اروپاییان در خلیج فارس ماجراها و سرگذشتهای شگفتانگیز و حیرتآوری به وجود آورد ولی به هر حال و در همۀ احوال عنصر ایرانی در خلیج فارس باقی ماند و بر خانه و کاشانۀ خود دل بست و هم اکنون نیز دل بسته است.
برگرفته از مقالهٔ «خلیج فارس و نام آن»، دکتر احمد اقتداری، اطلاعات سیاسی-اقتصادی، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۹، شمارهٔ ۲۷۱ و ۲۷۲، ص ۶۲ تا ۶۹.
#دهم_اردیبهشت
#روز_خلیج_فارس
#دریای_پارس
@kheradsarayeferdowsi
https://t.me/eshtadan
28.04.202517:30
🏛استاد ماشاالله آجودانی: زبان فارسی به عنوان زبان رسمی انتخاب و گزینش ملی ایرانیان و اقوام گوناگون ایرانی است.
🪶 دکتر آجودانی با شواهد و مستندات استوار و تاریخی روشن میکند که سالها پیش از آمدنِ رضاشاه ، زبانِ پارسی،زبانِ سراسری و رسمیِ ایران بوده و همهی روزنامهها در زمانِ قاجاران خودبهخود به زبانِ پارسی چاپ و پخش میشدهاند و این گزینشِ تاریخیِ مردمِ ما بوده است و نه «قلدری» رضا شاه و این فرمانروایی یا آن فرمانروایی.
🪶روشنگری علمی دکتر آجودانی نقدی است جدی بر بی اساس و مضحک بودن بودن روایت دروغ و جعلی قبیله گرایان و تجزیه طلبانی که سعی دارند ایران را کشوری پاره پاره با تنوع قومی گوناگونی معرفی کنند که توسط رضاشاه و با دیکتاتوری وی در تحمیل زبان فارسی، به صورت کل یکپارچه ایجاد شده است. زبان فارسی به عنوان زبان رسمی ایرانیان نه تنها یک گزینش ملی بوده ؛ بلکه یکی از مهم ترین عوامل وحدت بخشی ایرانیان و حفظ تمامیت ارضی ایران بوده و هست.
@shahnamehferdowsiii
🔹https://t.me/eshtadan
🪶 دکتر آجودانی با شواهد و مستندات استوار و تاریخی روشن میکند که سالها پیش از آمدنِ رضاشاه ، زبانِ پارسی،زبانِ سراسری و رسمیِ ایران بوده و همهی روزنامهها در زمانِ قاجاران خودبهخود به زبانِ پارسی چاپ و پخش میشدهاند و این گزینشِ تاریخیِ مردمِ ما بوده است و نه «قلدری» رضا شاه و این فرمانروایی یا آن فرمانروایی.
🪶روشنگری علمی دکتر آجودانی نقدی است جدی بر بی اساس و مضحک بودن بودن روایت دروغ و جعلی قبیله گرایان و تجزیه طلبانی که سعی دارند ایران را کشوری پاره پاره با تنوع قومی گوناگونی معرفی کنند که توسط رضاشاه و با دیکتاتوری وی در تحمیل زبان فارسی، به صورت کل یکپارچه ایجاد شده است. زبان فارسی به عنوان زبان رسمی ایرانیان نه تنها یک گزینش ملی بوده ؛ بلکه یکی از مهم ترین عوامل وحدت بخشی ایرانیان و حفظ تمامیت ارضی ایران بوده و هست.
@shahnamehferdowsiii
🔹https://t.me/eshtadan
14.03.202510:30
آذربایجان خود ایران است
رویکرد رسمی به مساله اقوام و وحدت ملی از ترویج قوم گرایی تا بی عملی و کلی گویی و فقدان هرگونه سیاست ملی
( گزارشی درباره یگ نشست در مورد اصل ۱۵ قانون اساسی)
در روز یکشنبه نوزدهم اسفند ماه به دعوت موسسه دیار کهن برای شرکت در نشستی درباره اصل ۱۵ قانون اساسی حضور یافتم ، نخستین سخنران آقای دکتر جعفر محمد زاده بودند که سخنرانی دقیق و مبسوطی در مورد جایگاه ملی زبان فارسی و دسیسه ها برای تضعیف زبان فارسی و تحرکات قوم گرایانه ارائه دادند ، متعاقبا آقای دکتر بهرام سرمست استاندار آذربایجان شرقی به تندی به آقای دکتر محمد زاده پاسخ داد و سخنان ایشان را افراطی خواند و تاگید کرد که نباید وارد فضای پان ترکیسم شد و نه پان ایرانیسم ، آقای دکتر سرمست سپس تاکید کرد که زبان عامل ارتباط آذربایجان با ایران نیست بلکه مذهب عامل پیوند آذربایجان با ایران است ، سپس آقای علوی وزیر اسبق اطلاعات و مشاور فعلی رئیس جمهور در حوزه اقوام و ادیان سخنرانی کرد و با اشاره به آیات قرآنی، تاکید کرد که زبان صرفا ابزار ارتباطی است و هیچ امتیاز و اعتباری محسوب نمی شود و آن چه اهمیت دارد تقوا و وحدت است ، پس از سخنان ایشان ، فرصت سخنرانی به من رسید و اظهار داشتم که سخنان آقای سرمست درباره این که پیوند آذربایجان با ایران را به مذهب فرو کاستند، به شدت غلط و نگران کننده است ، اولا ایشان طوری به آذربایجان اشاره کردند که گویا سرزمینی غیر ایرانی است که با ایران به دلیل مثلا مذهب متحد شده و وارد یک کنفدراسیون شده است در حالی که این طور نیست ، آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و وارد اتحادی با ایران نشده است ، آذربایجان از اسطوره ها جایگاه مهمی در تاریخ و هویت و فرهنگ ایران داشته است ، چنانچه کیخسرو بزرگترین شخصیت و شهریار اسطوره ای ایران پس از سفر به آذربایجان به شاهنشاهی ایران رسید ، هم چنین مقدس ترین مکان در ایران باستان ، آتشکده آذرگشسب بود و نخستین جنبش مقاومت در برابر اشغالگری یونانی ها از آذربایجان آغاز گردید ، هم چنین هنگامی که از جنگ های هزار ساله ایران و روم سخن می گوییم ، یکی از مهمترین کانون های مقاومت ایرانی ها ، سرزمین آذربایجان بود ، پس از اسلام نیز یکی از مهمترین سرزمین ها در ظهور و اعتلای فرهنگ و ادب فارسی ، آذربایجان بود ، چنانچه اسدی طوسی و سید حسن غزنوی از خراسان به آذربایجان آمدند و در خود آذربایجان و اران ، ستارگان بزرگ ادب فارسی مانند نظامی و خاقانی زاده شدند ، درست است که آذربایجان خاستگاه صفویه و سرزمینی است که رسمیت مذهب شیعه در آن جا تثبیت گردید ، اما پیوند آذربایجان با ایران به هیچ روی منحصر به مذهب نیست ، چنانچه مبارزان مشروطه مانند ستارخان در خیزش خود به دنبال آزادی و اعتلای ایران بودند ، آنانی که مقابل ستارخان هم بودند مذهبی بودند ، بنابراین خیزش ستارخان اصولا جنبه مذهبی نداشت و اصولا آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و نمی توان پیوند آن با ایران را به مذهب تقلیل داد ، در ادامه سخنان آقای علوی را هم نقد کردم و به ایشان گفتم انتظار از شما به عنوان شخصی که هشت سال وزیر اطلاعات بود این است که در این نشست تخصصی به ابعاد سیاسی مرتبط با مساله وحدت ملی در ایران اشاره می کردید و اهمیت زبان فارسی را به عنوان یک ذخیره فرهنگی و تمدنی و مبنای هویت و همبستگی ملی تببین کنید نه این که کلی گویی بفرمایید و صرفا از تقوا و وحدت سخن بگویید ، ما این جا در مورد اصل پانزده قانون اساسی و موضوع مهم زبان ملی و زبان های محلی دور هم جمع شده ایم نه کلی گویی درباره تقوا و .... و تقوای من نوعی به چه درد شما می خورد ؟! انتظار این بود که حضرتعالی به دسیسه های بیگانگان برای تلاش به تبدیل اقوام ایرانی به اقلیت های ملی اشاره می کردید و این مسائل مهم و توطئه هایی که علیه کشور وجود دارد را تشریح می کردید، بعد از این نقد ، به مساله مبانی حقوقی آموزش زبان مادری پرداختم که متعاقبا به این موضوع به تفصیل خواهم پرداخت.
https://t.me/bahmanighajar
🔹https://t.me/eshtadan
رویکرد رسمی به مساله اقوام و وحدت ملی از ترویج قوم گرایی تا بی عملی و کلی گویی و فقدان هرگونه سیاست ملی
( گزارشی درباره یگ نشست در مورد اصل ۱۵ قانون اساسی)
در روز یکشنبه نوزدهم اسفند ماه به دعوت موسسه دیار کهن برای شرکت در نشستی درباره اصل ۱۵ قانون اساسی حضور یافتم ، نخستین سخنران آقای دکتر جعفر محمد زاده بودند که سخنرانی دقیق و مبسوطی در مورد جایگاه ملی زبان فارسی و دسیسه ها برای تضعیف زبان فارسی و تحرکات قوم گرایانه ارائه دادند ، متعاقبا آقای دکتر بهرام سرمست استاندار آذربایجان شرقی به تندی به آقای دکتر محمد زاده پاسخ داد و سخنان ایشان را افراطی خواند و تاگید کرد که نباید وارد فضای پان ترکیسم شد و نه پان ایرانیسم ، آقای دکتر سرمست سپس تاکید کرد که زبان عامل ارتباط آذربایجان با ایران نیست بلکه مذهب عامل پیوند آذربایجان با ایران است ، سپس آقای علوی وزیر اسبق اطلاعات و مشاور فعلی رئیس جمهور در حوزه اقوام و ادیان سخنرانی کرد و با اشاره به آیات قرآنی، تاکید کرد که زبان صرفا ابزار ارتباطی است و هیچ امتیاز و اعتباری محسوب نمی شود و آن چه اهمیت دارد تقوا و وحدت است ، پس از سخنان ایشان ، فرصت سخنرانی به من رسید و اظهار داشتم که سخنان آقای سرمست درباره این که پیوند آذربایجان با ایران را به مذهب فرو کاستند، به شدت غلط و نگران کننده است ، اولا ایشان طوری به آذربایجان اشاره کردند که گویا سرزمینی غیر ایرانی است که با ایران به دلیل مثلا مذهب متحد شده و وارد یک کنفدراسیون شده است در حالی که این طور نیست ، آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و وارد اتحادی با ایران نشده است ، آذربایجان از اسطوره ها جایگاه مهمی در تاریخ و هویت و فرهنگ ایران داشته است ، چنانچه کیخسرو بزرگترین شخصیت و شهریار اسطوره ای ایران پس از سفر به آذربایجان به شاهنشاهی ایران رسید ، هم چنین مقدس ترین مکان در ایران باستان ، آتشکده آذرگشسب بود و نخستین جنبش مقاومت در برابر اشغالگری یونانی ها از آذربایجان آغاز گردید ، هم چنین هنگامی که از جنگ های هزار ساله ایران و روم سخن می گوییم ، یکی از مهمترین کانون های مقاومت ایرانی ها ، سرزمین آذربایجان بود ، پس از اسلام نیز یکی از مهمترین سرزمین ها در ظهور و اعتلای فرهنگ و ادب فارسی ، آذربایجان بود ، چنانچه اسدی طوسی و سید حسن غزنوی از خراسان به آذربایجان آمدند و در خود آذربایجان و اران ، ستارگان بزرگ ادب فارسی مانند نظامی و خاقانی زاده شدند ، درست است که آذربایجان خاستگاه صفویه و سرزمینی است که رسمیت مذهب شیعه در آن جا تثبیت گردید ، اما پیوند آذربایجان با ایران به هیچ روی منحصر به مذهب نیست ، چنانچه مبارزان مشروطه مانند ستارخان در خیزش خود به دنبال آزادی و اعتلای ایران بودند ، آنانی که مقابل ستارخان هم بودند مذهبی بودند ، بنابراین خیزش ستارخان اصولا جنبه مذهبی نداشت و اصولا آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و نمی توان پیوند آن با ایران را به مذهب تقلیل داد ، در ادامه سخنان آقای علوی را هم نقد کردم و به ایشان گفتم انتظار از شما به عنوان شخصی که هشت سال وزیر اطلاعات بود این است که در این نشست تخصصی به ابعاد سیاسی مرتبط با مساله وحدت ملی در ایران اشاره می کردید و اهمیت زبان فارسی را به عنوان یک ذخیره فرهنگی و تمدنی و مبنای هویت و همبستگی ملی تببین کنید نه این که کلی گویی بفرمایید و صرفا از تقوا و وحدت سخن بگویید ، ما این جا در مورد اصل پانزده قانون اساسی و موضوع مهم زبان ملی و زبان های محلی دور هم جمع شده ایم نه کلی گویی درباره تقوا و .... و تقوای من نوعی به چه درد شما می خورد ؟! انتظار این بود که حضرتعالی به دسیسه های بیگانگان برای تلاش به تبدیل اقوام ایرانی به اقلیت های ملی اشاره می کردید و این مسائل مهم و توطئه هایی که علیه کشور وجود دارد را تشریح می کردید، بعد از این نقد ، به مساله مبانی حقوقی آموزش زبان مادری پرداختم که متعاقبا به این موضوع به تفصیل خواهم پرداخت.
https://t.me/bahmanighajar
🔹https://t.me/eshtadan
12.03.202518:30
#جواد_طباطبایی:
برخلاف آنچه بر حسب معمول گفته میشود، آنچه در روشنفکری ایرانی جایی ندارد «ملّیت ایرانی» است، که مدعیان چون نمیدانند چیست، آن را «ملّیگرایی» میخوانند.
@shahnamehpajohan
🔹https://t.me/eshtadan
برخلاف آنچه بر حسب معمول گفته میشود، آنچه در روشنفکری ایرانی جایی ندارد «ملّیت ایرانی» است، که مدعیان چون نمیدانند چیست، آن را «ملّیگرایی» میخوانند.
@shahnamehpajohan
🔹https://t.me/eshtadan
10.03.202508:00
@shafiei_kadkani
✍شفیعی کدکنی
ـــــــــــــــــــــــ
هنر
و خودکامگان
🔹جامعهٔ ایرانی بعد از اسلام در طول تاریخ ده–دوازده قرنیاش دو آسیبِ بزرگ دیده که هنوز هم در عوارض ذاتی همان آسیبها گرفتار است و به این زودی هم راهِ نجاتی برای این جامعه نمیتوان یافت؛ که درین دایره صاحبنظران حیرانند. ریا و خودکامگی دو ضربهای بوده که بر پیکر اجتماع ما خورده است و ما هنوز هم زیرِ ضرباتِ دردناکِ ریا و دیکتاتوری به سر میبریم و از آنجا که با ریا و محیط ریازده و دیکتاتوری و محیط دیکتاتوریزده متولّد میشویم و با عوارض ریا و دیکتاتوری زندگی میکنیم و در سایهٔ همان میمیریم و نسلهای پی در پی ایرانی متولّد میشوند و میپژمرند و میمیرند کسی کمتر متوجه زیانهای ریا و دیکتاتوری میشود و آنها که میشوند یا به زبان هنر اعتراض خود را بیان میکنند و یا به زبان سیاست.
آنها که به زبان سیاست معترضاند، قربانیِ صراحت لهجهٔ خود میشوند، مثل فرّخی یزدی یا احمد کسروی. ولی آنها که زبان هنر را ابزار بیان اعتراض خود بر دیکتاتوری و ریا قرار دهند کمتر به سرنوشتِ این گونه معترضان گرفتار خواهند شد، اگرچه درین وادی هم «کس را ندادهاند براتِ مسلّمی».
شغرِ مغانهٔ فارسی، صورتِ هنریِ اعتراض مردم ایران است به این دو بلیهٔ اجتماعی.
🔸همهٔ خودکامگان تاریخ مغلوب هنر بودهاند، چه دانسته باشند و چه ندانسته باشند. لشکری که حافظ با هنر خویش علیه خودکامگی و ریاکاری برانگیخته است از لحظهٔ انتشار نخستین شعرهایش تا همین لحظه که ما خوانندگانِ دیوان او هستیم، تا هر لحظهای که انسانی در رویِ کره زمین یا یکی از کُراتِ دیگر زندگی کند و سعادت فهم سخنِ خواجهٔ شیراز را داشته باشد، یعنی زبان فارسی بداند، این لشکر همچنان تیغِ آخته و چیره بر استبداد و ریا، بیهیچ خستگی در کار خویش است:
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد اول، صص ۵۰–۴۸
https://t.me/eshtadan
✍شفیعی کدکنی
ـــــــــــــــــــــــ
هنر
و خودکامگان
🔹جامعهٔ ایرانی بعد از اسلام در طول تاریخ ده–دوازده قرنیاش دو آسیبِ بزرگ دیده که هنوز هم در عوارض ذاتی همان آسیبها گرفتار است و به این زودی هم راهِ نجاتی برای این جامعه نمیتوان یافت؛ که درین دایره صاحبنظران حیرانند. ریا و خودکامگی دو ضربهای بوده که بر پیکر اجتماع ما خورده است و ما هنوز هم زیرِ ضرباتِ دردناکِ ریا و دیکتاتوری به سر میبریم و از آنجا که با ریا و محیط ریازده و دیکتاتوری و محیط دیکتاتوریزده متولّد میشویم و با عوارض ریا و دیکتاتوری زندگی میکنیم و در سایهٔ همان میمیریم و نسلهای پی در پی ایرانی متولّد میشوند و میپژمرند و میمیرند کسی کمتر متوجه زیانهای ریا و دیکتاتوری میشود و آنها که میشوند یا به زبان هنر اعتراض خود را بیان میکنند و یا به زبان سیاست.
آنها که به زبان سیاست معترضاند، قربانیِ صراحت لهجهٔ خود میشوند، مثل فرّخی یزدی یا احمد کسروی. ولی آنها که زبان هنر را ابزار بیان اعتراض خود بر دیکتاتوری و ریا قرار دهند کمتر به سرنوشتِ این گونه معترضان گرفتار خواهند شد، اگرچه درین وادی هم «کس را ندادهاند براتِ مسلّمی».
شغرِ مغانهٔ فارسی، صورتِ هنریِ اعتراض مردم ایران است به این دو بلیهٔ اجتماعی.
🔸همهٔ خودکامگان تاریخ مغلوب هنر بودهاند، چه دانسته باشند و چه ندانسته باشند. لشکری که حافظ با هنر خویش علیه خودکامگی و ریاکاری برانگیخته است از لحظهٔ انتشار نخستین شعرهایش تا همین لحظه که ما خوانندگانِ دیوان او هستیم، تا هر لحظهای که انسانی در رویِ کره زمین یا یکی از کُراتِ دیگر زندگی کند و سعادت فهم سخنِ خواجهٔ شیراز را داشته باشد، یعنی زبان فارسی بداند، این لشکر همچنان تیغِ آخته و چیره بر استبداد و ریا، بیهیچ خستگی در کار خویش است:
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد اول، صص ۵۰–۴۸
https://t.me/eshtadan
Shown 1 - 24 of 25
Log in to unlock more functionality.