Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
CO†ARD avatar

CO†ARD

TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateDec 20, 2022
Added to TGlist
Feb 24, 2025

Latest posts in group "CO†ARD"

چهارتا صفر
Reposted from:
ᅠ tty ’z club avatar
ᅠ tty ’z club
Reposted from:
ᅠ tty ’z club avatar
ᅠ tty ’z club
‌ ‌ ‌ ‌ natty’s 00 / 32 touch 💷 xx
‌ ‌‌ ‌ ‌  ‌   ‌lose yourself for : kuromi
Reposted from:
ᅠ hee ’s diary avatar
ᅠ hee ’s diary
Reposted from:
ᅠ hee ’s diary avatar
ᅠ hee ’s diary
‌ ‌ ‌ ‌ 0 / 18 super real me site
‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌  ‌iykyk 🏑 wonhee : April album
And I feel numb inside.
Now all my emotions،Wither and die.
I cannot forget،I'm wary to try.
Deleted02.04.202506:22
Reposted from:
pipo ๋࣭ | rest avatar
pipo ๋࣭ | rest
            𝗄𝖾𝖾𝗉 𝗒𝗈𝗎𝗋 𝖽𝗂𝗌𝗍𝖺𝗇𝖼𝖾,
            𝗍𝗁𝖾𝗇 𝗇𝗈 𝗁𝖺𝗋𝗆 𝗐𝗂𝗅𝗅 𝖼𝗈𝗆𝖾
وای

Records

03.04.202523:59
172Subscribers
14.10.202423:59
0Citation index
04.04.202523:59
32Average views per post
08.04.202500:25
0Average views per ad post
31.03.202514:01
57.14%ER
04.04.202523:59
18.60%ERR
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
NOV '24DEC '24JAN '25FEB '25MAR '25APR '25

Popular posts CO†ARD

05.04.202520:30
چهارتا صفر
30.03.202511:04
Deleted02.04.202506:22
Reposted from:
pipo ๋࣭ | rest avatar
pipo ๋࣭ | rest
01.04.202518:55
            𝗄𝖾𝖾𝗉 𝗒𝗈𝗎𝗋 𝖽𝗂𝗌𝗍𝖺𝗇𝖼𝖾,
            𝗍𝗁𝖾𝗇 𝗇𝗈 𝗁𝖺𝗋𝗆 𝗐𝗂𝗅𝗅 𝖼𝗈𝗆𝖾
12.03.202505:27
 جواهرے به رنگـ او ៸ سـال ۱۹۷۷ 𝂂

از لحظه ای که پاش رو گذاشت بیرونِ در شروع کرد به دویدن. تقریبا از مغازه‌ی جواهر فروشیِ پدرش تا کوچه‌ی انتهای خیابون رو پرواز کرد و وقتی رسید از شدت نفس نفس زدن روی زانوهاش افتاد اما ثانیه ای بعد سرش رو بالا آورد و دست های پسرک که موهای روشنی داشت رو از روی چشم های پر از اشکش برداشت.
"هی فلیکس منو نگاه کن! ببین چی برات آوردم!"
پسرک دست از گریه برداشت و به هیونجین و چیزی که توی دستش بود نگاه کرد.
"این چیه..؟"
پسر بزرگ تر دستبندی که به یاقوت های سرخ مزین شده بود رو به دور دستش بست و لحظه‌ای متحیر از زیباییِ ترکیبش با رنگ برفیِ پوست فلیکس شد اما وقتی برای پرداختن بهش رو نداشت پس دوباره دست های فلیکس رو گرفت و مجبورش کرد از روی زمین بلند بشه.
"این راه نجات مادرته، می فروشیش و هزینه درمانشو میدی."
فلیکس نمی دونست چیکار کنه یا چی بگه فقط متعجب تر از هر لحظه ای زبون باز کرد.
"اما هیونجین این.."
پسر بزرگتر دستاشو محکم تر فشرد و سعی کرد بهش اطمینان خاطر بده.
"اما و اگر نداره فلیکس. نگران چیزی نباش و فقط کاری که گفتم رو انجام بده، باشه؟"
دست هاشو آروم رها کرد و چند قدمی به عقب برداشت.
"دیگه میرم تا پدرم نفهمیده داخل مغازه نیستم
بعد میبینمت."
و لحظه‌ای بعد فلیکس با یک جواهر گرون قیمت و فکری که توی لحظات پیش مونده بود تنها توی کوچه، به جای خالی هیونجین نگاه می کرد.

- چند روز بعد
با لبخندی که بعد از مطمعن شدن از حال مادرش داشت دست به لباس های نویی که به لطف هیونجین بود کشید و راهشو به سمت جواهر فروشیِ هوانگ کشید، کل راه رو با خودش تمرین می کرد که چطور از هیونجین تشکر کنه اما هیچکدوم کافی نبود. دستی به صورتش کشید و خودشو جلوی همون در آشنا دید، در رو باز کرد و قدمی به داخل گذاشت.
نگاهش به درخشش جواهرات قیمتیِ داخل دکور ها افتاد و ثانیه‌ای بعد مرد بلند قامتی که پدر هیونجین بود رو دید.
"خوش اومدید مرد جوان، چطور میتونم بهتون کمک کنم؟"
"اوه راستش من برای دیدن پسرتون هیونجین اومدم."
اخمی روی صورت مرد نشست و صداش عصبی شد.
"هیونجین؟ اون پسره‌ی احمق بی عرضه؟"
آهی کشید و اسم هیونجین رو بلند صدا زد تا بیاد.
هیونجین سریع پیداش شد اما سرش رو پایین گرفته بود.
"بله پدر.."
"ایشون با تو کار دارن خوب حواستو جمع میکنی پسره‌ی احمق."
هیونجین سری تکون داد نگاهشو آروم به رو به رو داد و بعد از دیدن فلیکس بی اراده قلبش گرم شد اما سرشو بالا نیاورد، دست فلیکس رو گرفت و برد پشت جواهر فروشی.
"اینجا چیکار میکنی فلیکس؟ نمیدونی خطرناکه اگه پدرم چیزی راجبت بفهمه و فکر کنه تو دزدی؟ باید سریع تر برـ"
حرفش با حس دست فلیکس روی صورتش قطع شد. دست دیگه‌اش موهای لَخت مشکیِ هیونجین رو به سمت بالا نوازش کرد و تونست کبودی گونه‌‌‌اش رو هم ببینه.
"اینا کار پدرته؟"
هیونجین چیزی نگفت و فقط به تیله های براق پسرک نگاه می کرد، اما بعد از چند لحظه نگاهشو گرفت.
"چیزی نیست که بخوای بابتش نگران باشی، خوب میشه."
خواست چیز دیگه ای بگه ولی پسرک مو بلوند با بوسیدن زخم کنار لبش دهنش رو بست.
03.04.202521:36
Now all my emotions،Wither and die.
03.04.202521:36
And I feel numb inside.
03.04.202521:36
I cannot forget،I'm wary to try.
05.04.202510:09
Reposted from:
ᅠ tty ’z club avatar
ᅠ tty ’z club
05.04.202510:09
‌ ‌ ‌ ‌ natty’s 00 / 32 touch 💷 xx
‌ ‌‌ ‌ ‌  ‌   ‌lose yourself for : kuromi
Reposted from:
ᅠ tty ’z club avatar
ᅠ tty ’z club
05.04.202510:09
Reposted from:
ᅠ hee ’s diary avatar
ᅠ hee ’s diary
05.04.202510:08
‌ ‌ ‌ ‌ 0 / 18 super real me site
‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌  ‌iykyk 🏑 wonhee : April album
Reposted from:
ᅠ hee ’s diary avatar
ᅠ hee ’s diary
05.04.202510:08
04.04.202515:50
04.04.202505:45
Log in to unlock more functionality.